تقدیم به عبدالله مومنی
که با زندان های پیاپی اش ایستادن را می آموزد


مجتبی نجفی


• . عبدالله دیگر عادت کرده است که هرازگاهی تابستان های خود را در زندان بگذراند و در گوشه انفرادی خاطرات دیروز را مرور کند و یا در اتاق بازجویی به پرسش های بازجو پاسخ دهد. سیاست ایران عرصه پر از سنگلاخی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ شهريور ۱٣٨٨ -  ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۹


همیشه برای من این پرسش مطرح بوده که نوشتن از زندانی با جملاتی احساسی و آکنده از استعارات چه کارکردی دارد. بسیاری از دوستان هستند که به یاد عزیزان دربند می نویسند و بدون شک قلم من نه تواناتر از انهاست و نه حاوی نکات جدیدی است که مغفول مانده است. پرسش دیگری مطرح بوده اینکه چرا از دوستان سیاسی بنویسم. صرفا به این دلیل که معروف و مشهور هستند و احیانا سابقه رفاقت دارند؟ پس چرا از افراد بی نام و نشان ننویسم که غربت روزگار آنها و خانواده هایشان را در فضایی اکنده از غم و اندوه گرفتار کرده است. به راستی چه فرقی است میان زندانی کهریزک با چهره های سرشناسی مانند حجاریان و زیدابادی و صمیمی و میردامادی و تاج زاه...؟ اگر به خانواده های این افراد سرکشی فراوان می کنند خانواده های زندانیان عادی در غربت و تنهایی چشم انتظار بازگشت عزیزانشان نشسته اند. اگر برخی از رسانه ها از زندانیان سیاسی یاد می کند اما کدام مطبوعه و رسانه از زندانیان عادی یاد می کند؟
با تمام این کلنجارهای ذهنی دلم نیامد که از عبدالله مومنی یادی نکنم. نه از این منظر که با عبدالله در یک ردیف فکری و منشی باشیم بلکه از این منظر که عبدالله یادآور دوران نوستالژیک فعالیت های دانشجویی، جلسات شورای تهران دفتر تحکیم، نشست های سالانه و لابی های انتخاباتی شورای مرکزی تحکیم است. این دوران از آن جهت نوستالژیک است که در آن باورها و آرمان هایمان شکل می گیرد و عرصه ای برای ازمون ها و خطاهاست و نگاهمان به آینده شکل می گیرد. پس از این دوران است که فعالان دانشجویی دیروز تصمیم می گیرند در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران بمانند یا به زندگی خصوصی روی آورند. عبدالله هم از فعالان دانشجویی بود که در کشاکش رفتن یا ماندن گزینه دوم را انتخاب کرد. چه بسیار از دوستان عبدالله بودند که به زندگی خصوصی خود روی آوردند. و چه همراهانی از عبدالله ترجیح دادند یا برای ادامه تحصیلات یا برای ادامه فعالیت سیاسی شان روانه اروپا و امریکا شوند. هر چند که قصد ارزش گذاری در مورد تصمیم آنها ندارم و انتخاب آنها هم محترم است. اما عبدالله ماند با تمام خطاها و کارکردهایش و با تمام جاذبه ها و دافعه هایش در عرصه سیاست ایران زیست کرد. عبدالله هم مانند تمامی سیاسیون حق اشتباه دارد و مانند تمامی انها کارکردهای مثبت دارد. او هم طرفدار دارد و هم مخالف. هم جذب می کند و هم دفع می کند. اما عبدالله ویژگی دارد که در نسل فعالان دانشجویی آنزمان کمتر مشاهده می شود. عبدالله از نسلی است که هم طلوع اصلاحات را دید و هم نظاره گر افول آن بود. نسلی که در دوران پرفراز و نشیب سیاست ایران هم امیدواری را تجربه کرد و هم ناامیدی و سرخوردگی را. بر همین مبنا نسل عبداله در آغاز پرانرژی بود و پرشور اما با شکستهای دوران اصلاحات مانند جامعه آنروز سرخورده شد و مایوس. عبدالله از کسانی بود که تسلیم این سرخوردگی نشد. او پس از تحکیم به ادوار تحکیم رفت و بر ادامه فعالیت خود اصرار ورزید و با فعالان مدنی و سیاسی ارتباط برقرار کرد.
سرنوشت عبدالله عجیب است. به نظر می رسد او خواسته یا ناخواسته در دنیای سیاست ایران به مرز پختگی میرسد و با گذران زندان های پیاپی با پیچ و خم ها و تنگناهای سیاست ایران بیش از پیش آشنا می شود. زندان ٨۲، زندان ٨۶ و اکنون زندان ٨٨ زندگی سیاسی عبدالله را به مرز پختگی رسانده است. عبدالله دیگر عادت کرده است که هرازگاهی تابستان های خود را در زندان بگذراند و در گوشه انفرادی خاطرات دیروز را مرور کند و یا در اتاق بازجویی به پرسش های بازجو پاسخ دهد. سیاست ایران عرصه پر از سنگلاخی است. در ورند حوادث این عرصه پرماجراست که پایداری و ماندگاری انسان قوام می یابد. اگر بگویم که از زندان عبدالله ناراحت نیستم دروغ گفته ام حداقل از رنج تحمیل شده بر فرزندان و همسرش ناراحتم اما اعتقاد دارم این زندان ماندن عبدالله را در عرصه سیاست ایران تضمین می کند و زمینه را برای ایستادن او در عرصه سیاست آماده می کند.
تردیدی نیست عبدالله تا روزهای آینده باز می گردد. یک بار دیگر در کنار او از خاطرات زندان می شنویم. خاطراتی که به قول یکی از دوستان از حجم خاطرات صفر قهرمانیان رکوردادر زندان در ایران هم فراتر می رود. اما مهم این است که که عبدالله اراده کرده است برای دفاع از حقوق بشر و حضور موثر در عرصه مدنی ایران زیست اجتماعی را بر زندگی صرف خصوصی ترجیح دهد.