... شام آخر، ماست و خیار - عفت ماهباز

نظرات دیگران
  
    از : ندا حق

عنوان : سپاسگزارم
سرکار خانم عفّت ماهباز
از شما سپاسگزارم که با وجود دردهای عمیقی که در سالهای بیداد زندان برذرّه ذرّه‍ی وجود خود تحمّل میکردید همچنان مقاومت کرده زندگی را قدر نهادید. سپاسگزارم که پس از هفت سال آزگار با آزادی از آن دخمه های غیر انسانی علیرغم غم عظیمی که از نوشتن خاطرات فراموشخانه‍ی بیداد بر شما غالب میشد و کوه فشاری که بر اعصابتان وارد می آمد کتاب "فراموشم مکن" را به رشته‍ی تحریر درآوردید . به برکت خواندن این کتاب بود که بالاخره پس از گذشت ۲۸ سال از سرنوشت همکلاسی عزیزم آگاه شدم. پس از برخورد با اسم "آزاده طبیب" در کتاب و بعد از آنکه توانستم تا حدی بر اعصابم مسلّط شوم، به دنبال اسامی چهار مجاهد دیگر از همکلاسی هایم که مانند آزاده بر سر حوزه‍ی امتحان نهائی در سال ۶۰حاضر نشدند درکتاب جستجو کردم امّامتأسفانه یا خوشبختانه از آنها نشانی نیافتم.
بگذار به جای زبان با قلبم با تو سخن بگویم، عفّت جان در زندان با خود عهد بسته بودی اگر زمانی آزاد شدی صدای مظلومیّت این ستم دیدگان را به گوش بی خبرانی چون من برسانی و چه زیبا به عهد خود وفا کردی، خدا را شکر که استقامت کردی و با وجود درد جانکاه شهادت همسرعزیزتر ازجانت، برادر غیور دلبندت وعلیرغم شلاّقهای تحقیرکننده بر خودت وشاهد شکنجه وضجّه های هم سلّولیهای مظلوم بودن با وجود همه‍ی دردهائی که هرکدام به تنهائی انسان را ازپا در می آورد همچنان ماندی چه سرافراز و با نشاط هم ماندی تو ماندی تا مثالی دیگر باشی برای خدای یکتا تا به شیطان بفهماند چرا باید بر عظمت شرافت انسانی سجده میکرد پس چه جای عجب است اگر شیطان از توغضبناک است؛ چه عجب اگر زندان بان آن روز هنوز قادر نیست نفرتش را از تو پنهان کند اگر آن روز شلاّقت میزد و میگفت باید چند وقت یک بار گرد و غبار تو را گرفت امروز میبینیم که در آتش خشمش دست و پا میزند و چه ناشیانه در قالب هم بندی قدیم به تفرقه افکنی در این روزهای سرنوشت ساز نشسته است
عفّت جانم پا برجا وسبز بمانی
به خدای بزرگ میسپارمت
۱۶۴٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨٨       

    از : هرمز شهسواری

عنوان : نوشته بی هویت ارزش بحث ندارد.
برای کامنت گذار «بی نام» قبلی
اولا من هم یک اکثریتی بودم و در باره ی بسیاری از وقایع سالهای ۵۹ - ۶۱ عمیقا متاسفم و بهمین دلیل منفعل شدم .دراین موارد حکومت را مسئول اصلی فجایع می دانم که از اول استراتژی معینی داشت .
کار تمام گروهها مثل حزب توده و اکثریت که از حکومت حمایت نظری یا عملی کردند را فاجعه ای جبران ناپذیر می دانم. ولی باید با آن برخورد حقوقی و اساسی شود. مواضع سازمان اکثریت نمی تواند برای دهها رفیقی که در آن سالها جان باختند و هزاران که دستگیر شدند و دهها هزار که منفعل شدند و هرگز به «رهنمود» های رهبری وقعی ننهادند تردیدی در صداقت آنها ایجاد کند. رهبری و تمام موادی که مطابق رهنمود های رهبری به همکار یبه حکومت منجر شده باید مشخص رسیگی و محکوم شود کسی نمی توان حکوم کلی صادر کند.

عملکرد مجاهدین و سایر نیروها که بسیار بچه گانه میخواستند برای مردم دوباره «انقلاب» کنند را نیز تقبیح می کنم و بسیاری از آنها نیز منفعل شدند یا هنوز هم در همان حال و هوا هستند. بخشی نیز مواضع دیگری اتخاذ کرده اند.

تا آنجا که حافظه اجازه میدهد اغلب رهبران اپوزسیون با اسامی واقعی یا مستعار می نویسند که به معنی داشتن هویت آنها می باشد.
نوشتن اظهار نظر بی نام و نشان و یا نام مستعار نشان میدهد که نویسنده به نوشته و کلام خود پای بند نیست و معلوم نیست که دوستانه می نویسد یا مغرضانه. شرط صداقت حکم می کند که نویسنده هویت خود را با نام مستعار حفظ نماید. نوشته بی هویت ارزش بحث ندارد.

آدم باید با یک نام مستعار و دائمی نشان دهد که جدی و صادق ست وگرنه هرکس از هر خاستگاه می تواند در دنیای مجازی هر چه خواست بنویسد.
هرمز شهسواری
۱۶۴٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨٨