سرزمینی که دوست اش می دارم!
ناصر اطمینان
•
سرزمینی،
هم سال لاک پشت
و مردمی
با پای خرگوش،
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲ مهر ۱٣٨٨ -
۲۴ سپتامبر ۲۰۰۹
از سرزمین شگفتی ها می آیم.
با رنگ هایی شلاق خورده، کبود،
کلام هایی بریده، بریده
نازاده، به خاک رفته.
سرزمینی،
هم سال لاک پشت
و مردمی
با پای خرگوش،
زبان آفتاب پرست.
و سایه ای،
باور یافته به غروب غرب،
عقیم مانده در طلوع شرق.
مردمی،
با ذهنی
به وسعت کاروان سرایی متروک
و حافظه ای
که به تک درختانی
در کناره ی راه ابریشم
از نیشابور تا چین
تکیه داده است.
مردمی،
با آرزوهایی،
گره در گره،
تنگ بسته به شاخه ها
و سرانجامی چون سرو کاشمر
به خاک در غلتیده
سرزمینی،
با قهرمانانی،
که یا سربدارند
و یا «... لواشک دوست می دارند*.»
شگفتا سرزمینی که
دوست می دارم اش.
و دل بسته ام، این بار،
به تماشای جوانه ها
که تِنجِه** زد درگلویش
- یک قد ویک شکل-
و در حیرت ام،
که چه جَلد قد بر می کشند
در این تند باد وحشت!
*«... لواشک دوست می دارند.» اشاره به نوشته ای از علی و.
** تنجه زدن به کسر «ت و ج» به معنای جوانه زدن در گویش شیرازی.
سپتامبر ۲۰۰۹
netminan@hotmail.co ئ
|