بیانیه شماره ۱۳ مهندس موسوی - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : Bahram Rahbari

عنوان : شعار محوری
خواست اساسی مردم چیست و شعار محوری مردم چه باید باشد

باید یک شعار محوری و مرکزی را دنبال کنیم
بدون داشتن این خواست وشعار محوری جنبش مردم ایران بصورت کور
و بدون جهت مشخص حرکت کرده و توانمندی لازم را نخواهد داشت و ضربه پذیر خواهد گشت

در جنبش مشروطیت خواست اساسی تغییر حکومت استبدادی به مشروطه و شعار محوری , ایجاد مجلس شورای ملی بود

در دوره مصدق خواست اساسی کوتاه کردن دست بیگانگان در سرنوشت ملی و شعار محوری , ملی کردن صنعت نفت بود

در زمان انقلاب پنجاه وهفت خواست اساسی آزادی و عدالت اجتماعی و شعار محوری , مرگ بر شاه بود

در جنبش کنونی- مردم با همه تار و پود این نظام مخالفند وخواست اساسی آنان یک مردمسالاری فرادینی است

شعار محوری ما هم اکنون باید این خواست اساسی را پاسخگو باشد

چند شعار پیشنهادی

حکومت مذهبی نمی خواهیم نمی خواهیم

جمهوری اسلامی نمی خواهیم نمی خواهیم

ولایت فقیه نمی خواهیم نمی خواهیم

مردم سالاری خواست ماست

دموکراسی آزادی , این است شعار ملی

مرگ بر دیکتاتوری
۱۶٨٣۵ - تاریخ انتشار : ۷ مهر ۱٣٨٨       

    از : Nazanin

عنوان : موسوی در بهترین حالت گفت با نهضت آزادی نمی تواند کار کند!
همان حرف گنجی را میزند شاید بسیار ضعیفتر و مسالمت آمیز تر۰
اما از چپ های روسی و چپ های برانداز که دائما به امثال گنجی و لیبرال ها که بهترین مواضع را از سال ۵۷ تا کنون داشته اند (در ذیل این بیانیه ضعیف و دیر هنگام و بی اثر که بیشتر نشانگر روح لطیف و هنرمندانه موسوی است و تمایلات مذهبی اصولگرایانه او با چاشنی کمرنگ چپ روانه تا بیانیه یک سیاستمدار حرفه ای معتقد به عدم خشونت ولی با صلابت و قاطعیت) اثری نیست۰
عده ای که کارشان از سال ۵۷ حمله به لیبرالیسم و حرکت دموکراتیک گام به گام و پیوسته بوده و باعث خشونت های بسیار گردیده اند (که آنچه امروز ما شاهد آنیم ریشه در همان ترویج خشونت های گذشته دارد که به نام انقلابی گری و ضدیت با امپریالیسم به جامعه تحمیل شد و باعث روی کار آمدن خشن ترین و بی منطق ترین لایه های حاکمیت گردید) هنوز با ظاهر شدن ذیل اظهار نظر و مقاله لیبرال ها جنجال و اتهام زنی می کنند اما وقتی افرادی مثل موسوی تا این اندازه خنثی صحبت می کنند ساکت میمانند۰
آیا زمان آن نرسیده که دوباره نگاهی به مسیر کاندید شدن موسوی و ادله کاندید کنندگان او بیندازیم و ببینیم که آیا جایگزین کردن یک رهبری لیبرال که خواسته و مقتضای شرایط موجود است با یک فرد هنرمند و غیر سیاستمدار که شدیدا اصولگراو دارای تمایلات چپ است اشتباه بزرگی نبود؟
آیا ما به چهره هایی مثل خاتمی و نوری و حتی کروبی بیشتر احتیاج نداشتیم ؟
کسانی که موسوی را تحمیل کردند استدلالشان این بود که اگر یک لیبرال بیاید سپاه کودتا می کند ! آیا اکنون به غلط بودن و بی فایده بودن چنین استدلالی نرسیده ایم ؟
در خاتمه قسمت هایی از مواضع بازرگان را برای یاد آوری به تهمت زنان و تند روهای موسمی می آورم چون یقینا می دانم به جای استدلال شروع به فحاشی و دروغپردازی خواهند نمود
مثل
۱-ایستادن بازرگان در مقابل خشونت و تخریب و بی قانونی و رد دادگاههای به اصطلاح انقلابی بدون هیئت منصفه و وکیل
۲- اعتراض به دخالت روحانیون شهر ها و استانها در امور اجرایی
۳- مخالفت با بت ساختن از خمینی
۴- مخالفت با دشمن تراشی و اشغال سفارت و مخالفت با دخالت در امور کشورهای دیگر مثل حرکت محمد منتظری در بردن نیرو از فرودگاه به لبنان و تکیه بر مدارا و رافت و میانه روی در همه زمینه ها بود
او خواهان مجلس موسسان به جای خبرگان و طرفدار پیش نویس قانون اساسی بود که در آن اثری از ولایت فقیه نبود ۰
او طرفدار آزادی فعالیت و شرکت در انتخابات همه گروهها حتی مجاهدین خلق بود۰
اما موسوی در بهترین حالت گفت با نهضت آزادی نمی تواند کار کند!
او هیچوقت حاضر نشده که ازحق فعالیت سیاسی نهضت آزادی دفاع کند تا چه رسد به احزاب دورتر از گرایش او۰
۱۶٨۰۲ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣٨٨