روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۵ مهر ۱٣٨٨ -  ۷ اکتبر ۲۰۰۹


درحالی ‌که روز گذشته دو روزنامه آرمان و فرهنگ آشتی توقیف شدند، روزنامه‌های صبح دیروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداختند که برخی از آنها در زیر می‌آید.

فضائل اخلاقی فراموش نشود
«فضائل اخلاقی فراموش نشود» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ اعتماد به قلم محمد کاکاوند است که در آن می‌خوانید؛
یک. شانزدهم شهریورماه (در شماره ۲۰۴۶) روزنامه، یادداشت دقیق و صریح و شجاعانه جناب آقای احمد پورنجاتی را با عنوان «سخنی صمیمانه با دادستان جدید تهران» خواندم که در آن با ذکر مصادیقی که من از جزئیات آن اطلاعی ندارم از «رابطه آمر و مامور» و «حدود صلاحیت مامور» و «چگونگی کنترل مقام مافوق بر مادون» و «ضمانت اجرای آن کنترل» و «اصل بی‌طرفی و عدم تبعیض مقام قضایی بین اشخاص» با قلم شیوای خودشان به زبانی ساده سخن گفته بودند، نه به این صراحت و با این اصطلاحات مذکور. از منظر حقوقی هیچ اشکال و ایرادی بر آنچه ایشان گفتند، نمی‌توان گرفت. آن نوشته سبب شد از جنبه دیگر در سطحی کلان‌تر به رابطه اعضای ملت و جایگاه دولت در آن بنگرم.
دو. اعضای هر گروه خواه دولتی یا غیردولتی باید با یکدیگر همسان باشند؛ یعنی از نظر آموزش و آموخته‌ها، آشنایی و اعتقاد به هدف گروه، شوق و ذوقشان برای رسیدن به آن هدف و خلق و خوی اعضا باید با یکدیگر تناسب داشته باشند.گروهی را در نظر بگیرید که سرگروه و اعضایش همسان هستند، اما گروهی دیگر سرگروه از اعضا تواناتر، علاقمندتر، دقیق تر، سختکوشتر، آگاهتر و آینده نگرتر باشد، اما برعکس، اعضا نه به تناسب کار و هدف گروه که فقط برای ارتزاق عضو آن شده باشند یا برحسب اتفاق. دغدغه نان شب داشته باشند یا اجاره‌خانه، چگونگی پرداخت مخارج گوناگون خودشان یا تهیه جهیزیه و اسباب ازدواج فرزندانشان یا پرداخت مخارج تحصیل آنها یا درمان بیماری که در خانه دارند...
... یا در این فکر باشند که در نخستین فرصت جای سرگروه را بگیرند، به هر طریقی اما نه از راه صحیح، در حالتی دیگر تمام گروه علاقمند، دقیق، سختکوش، توانا، آگاه و کاربلد اما سرگروه بدیهی‌ترین اطلاعات مربوط به کار و هدف گروه و اعضای آن را نداشته باشد و نه تحصیلات و تجارب مرتبط و نه حال و حوصله کار گروهی کردن و نه گوش شنوا برای شنیدن نظر اعضای گروه را داشته باشد. آیا این گروهها می‌توانند به هدف تشکیل خودشان برسند؟، شاید برسند، اما نه به سهولت و روانی و در کوتاه‌ترین زمان ممکن و باکمترین هزینه. ولی اگر اعضای گروه با هم متناسب باشند، اگر به هدف خودشان نرسند دست کم تجارب ارزنده و خاطره‌ای خوش از کار با یکدیگر کسب خواهند کرد.
سه. آنچه گفتیم مربوط به گروهی بود که اساساً دیگران از خارج گروه قصد دگرگون کردن هدف یا دخل و تصرف در کارگروه را نداشته باشند یا گروه مجبور نباشد با گروه‌های دیگر کار کند اما اگر ناچار یا لازم باشد با دیگران کار کند که معمولاً چنین است هر چقدر گروه منظم و مرتب باشد باز هم فعل و انفعال افراد و اشخاص خارج از گروه، همکاری کردن یا نکردن آنها بر کارکرد گروه تاثیر خواهد گذاشت؛ وای به آن روزی که عده یی نخواهند گروه فرضی ما باشد یا کار کند یا بخواهند مطابق میل و نظر آنها کار کند. گروه فرضی ما باید هم کار خودش را بکند و هم سنگ‌اندازی‌ها و چوب لای چرخ گذاشتن‌ها را تحمل یا خنثی کند.
چهار. اولاً مسلم است کار دستگاه قضایی همانند هر کار گروهی احتیاج دارد که همه اعضا به هدف سازمان آشنایی و اعتقاد داشته باشند و آموزش و آموخته‌های اعضا، شوق و ذوق شان به کار و هدف سازمان همانند باشد. ثانیاً کار قضایی سخت است و حجم کار کارگزاران دستگاه قضایی ما زیاد و افسوس که چندان روی خوشی دست‌کم در عمل و نه در نظر به همکاری وکلا با خودش ندارد. به جای آنکه از ایشان کمک بگیرد که کارش کمتر و دقیق‌تر شود کمکی که نمی‌گیرد هیچ، از توان خودش مایه می‌گذارد که آنها را آن گونه که خودش می‌خواهد بکند. به علاوه، هیچ علاقه و توجهی هم به گسترش روش‌های جانشین مراجعه به دادگاههای دادگستری در مسائل حقوقی از قبیل «داوری» ندارد. ثالثاً اصحاب دعوا هم هزار افسوس، غالباً با حسن نیت و پاک دستی به دادگستری نمی‌روند. قاضی باید انواع و اقسام «فیلمنامه‌ها» و داستان‌ها را برای احراز واقعیت و تشخیص و تصدیق حق بشنود و با تیزهوشی از میان گفته‌ها و نوشته‌های طرفین دریابد که چه اتفاقی افتاده است، دشواری یافتن حکم موضوع و اقناع وجدان قاضی به جای خود، حتی دادباخته‌ای که بحق محکوم به بی‌حقی شده است تجدیدنظرخواهی و فرجام و دیگر طرق اعتراض به رای را از دست نمی‌دهد.
پنج.در آن نوشته، جناب آقای پورنجاتی از «صلاحیت ذاتی ماموران» سخن گفته بودند. قصدم از این نوشته این است که دولت هم صلاحیتی دارد. از دولتی بخصوص سخن نمی‌گویم و مقصودم مفهوم مجرد آن است. مسلم است که باید همه اعضای دولت یعنی سه قوه و تمام کارکنان دولت همانند هر گروه دیگر با هم تناسب داشته باشند. صرف نظر از اینکه آیا رابطه دولت و ملت رابطه وکیل و موکلی است یا رابطه قیم و ولی علیهی اگرچه نظریه دوم در جوامع مردمسالار پذیرفته نیست؛ نکته اینجاست که نباید از دولت که دستگاه دادگستری یکی از ارکان آن است انتظار داشت در همه عرصه‌ها پیشتاز باشد و هر کاری بر دوش دولت باشد. دولت در حدود صلاحیت خودش باید پاسخگو و موظف به خدمت به مردم باشد. مضافاً اینکه هر کاری با قدرت دولت ‌شدنی نیست، رفتار کارگزاران دولت که دستگاه دادگستری بخشی از آن است، چه از نظر روابط کارگزاران با یکدیگر و چه از نظر روابط ایشان با مردم باید براساس قانون باشد؛ این شرط لازم است اما کافی نیست. ترویج و تعلیم و عمل به وفاداری، دوراندیشی، میانه روی، عدالت، بخشندگی، دلسوزی، بردباری، پاکدامنی، راستگویی، ادب، حسن نیت و عشق بین مردم جزء وظایف دولت نیست. این فضایل لحظه لحظه باید در گفتار و رفتار مردم مرسوم باشد. امید است آن کسان که تمام یا بخشی از فضایل برشمرده را بوسیده‌اند و به کنار نهاده‌اند یا کلاً از وجود آنها غافل شده‌اند در رفتار خودشان تجدیدنظر کنند. به این شکل جامعه رو به سوی کمال می‌رود و بار دستگاه دادگستری کم می‌شود و زندگی شیرین تر. هموطن مهرتان بر دیگران افزون باد.

ایران و فرانسه زمان ژنرال دوگل
«ایران و فرانسه زمان ژنرال دوگل» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می‌خوانید؛چندی پیش با یکی از استادان دانشگاه تولوز فرانسه در دانشگاه امام صادق(ع) ملاقاتی داشتم. وی می‌گفت ایران فعلی مانند فرانسه زمان ژنرال دوگل است که برای حفظ و توسعه منافع ملی خود تدابیر استثنایی و منحصر به فردی اتحاذ می‌کند. وی معتقد بود امروز دولتی در ایران در راس کار است که قادر است دست به اقدامات استثنایی و غیر قابل پیش‌بینی بزند. برداشت این روشنفکر فرانسوی اگر چه در جای خود قابل تحلیل و بررسی است اما مسبوق به پاسخ‌گویی به این پرسش اساسی است که ممشای سیاست ورزی جمهوری اسلامی ایران و بنیان مرصوص حفظ و توسعه منافع ملی در عرصه‌های مختلف بین‌المللی بر چه شالوده‌ای شکل گرفته است؟ به بیان دیگر صورت بندی سیاست خارجی نظام ایران پس از انقلاب اسلامی از چه نقشه راهی تبعیت می‌کند؟
پاسخ به این سئوال ضمن انسداد منافذ تخالفهای فلسفی و بنیادین زمینه‌های لازم را برای توافق و تقاعد عموم نخبگان کشور در زمانها و مکان‌های مختلف بر چشم انداز و دور نمای اهداف جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های مختلف بین‌المللی فراهم می‌کند. از سویی با تبیین و تصریح زیربنای منطقی استراتژی‌ها، تاکتیک‌ها، معاضدت‌ها، دشمنی‌ها، اتحاد‌ها و... در مقاطع مختلف زمانی و مکانی پاسخ شفاف و روشنی را به برخی سئوالات نظیر اینکه چرا پس از سی سال دشمنی با آمریکا امروز مسیر مذاکره را پیش گرفته‌ایم، خواهیم داد.
صریح‌ترین پاسخی که می‌توان به چیستی شالوده سیاست ورزی جمهوری اسلامی ایران در عرصه‌های بین‌المللی داد، تقابل جبهه کفر و ایمان است. در حقیقت، توسعه نظام ایمانی و هدم کفر، استراتژی حیاتی هر نظام سیاسی دینمدار است.
رویکردهای مبنایی نظام جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه اجازه نخواهد داد که این کشور و این نظام در چارچوبهای تحلیلی یک کشور معمول بگنجد. جمهوری اسلامی ایران نیز مانند هر نظام سیاسی و اجتماعی دیگری تمایل به رشد و ارتقای جایگاه و نقش خود در عرصه‌های مختلف دارد. این توسعه‌طلبی مطلوب نظام ایمانی و واقعیت امروز نظام کفر است.
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) در بخشی از پیام استقامت خود نقشه راه و مبنای سیاست خارجی جمهوری اسلامی را اینگونه تبیین می‌فرمایند: «نکته مهمی که همه باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی الهیمان نمی‌شناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقابله و ستیز با شما برنمی‌دارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند...»
بر این اساس، تغییر رفتار و روی خوش جمهوری اسلامی در مقابل دولت جدید آمریکا به طور منطقی نمی‌تواند به معنای نفی تقابل رویکردهای مبنایی جبهه حق و باطل باشد.
سازش با باطل جز در این دو معنا نمی‌گنجد یا به معنای عقب‌نشینی ایمان و پیشروی کفر و یا به معنای کوتاه آمدن کفر و رشد و توسعه نظام ایمانی. که البته به نظر نمی‌رسد اتفاقات اخیر را بتوان در قالب عقب‌نشینی جبهه حق، تاویل و تفسیر کرد.بر این اساس مناشی این رخداد جدید خارج از این دو حالت نیست. یا دولت جدید آمریکا به عنوان نماد استکبار حاضر شده است استقلال و آزادی جمهوری اسلامی و مشروعیت انقلاب اسلامی را به رسمیت بشمارد و یا اینکه مذاکرات، مرحله جدیدی در تقابل دو جبهه است که متاثر از سیاست خارجی پیش رو نظام اسلامی و ضعف روز افزون جبهه استکبار است.
به زعم نگارنده این سطور عقب نشینی جبهه باطل متاثر از زوال استکبار جهانی و سیاست خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی دشمنان انقلاب را وادار به کوتاه آمدن در این مقطع کرده است که به خودی خود می‌تواند فرصتی حیاتی برای جمهوری اسلامی محسوب شود.
امام خمینی، این الگو و اسوه مقاومت در برابر جبهه باطل این واقعیت را این‌گونه تبیین می‌فرمایند: «هر چه بیشتر برای ظلم خضوع کنید ظلم بیشتر فشار می‌آورد وقتی که مهیا بشویم برای جلوگیری از ظالم، ظالم عقب می‌نشیند، هر چه زیادتر فشار بیاوریم او عقب‌تر می‌نشیند، اگر شما یک قدم عقب بنشینید او جلو می‌آید و اگر شما یک قدم جلو بروید، او عقب می‌رود، این یک سنت الهی است.» (پیام امام به مناسبت شروع سال۱٣۵۹)
اما چرا وضع کنونی به شرط تغییر رویکرد آمریکا برای مذاکره مهیاست؟
مورگنتا یکی از نظریه پردازان روابط بین‌الملل معتقد است نسبت قدرت در سیاست مانند نسبت ثروت در اقتصاد است. در حال حاضر یک دولت قدرتمند در ایران بر سر کار است که با اقتدار سکان سیاست خارجی کشور را در دست دارد و حاضر نیست ذره‌ای از منافع ملی ایران کوتاه بیاید. رویکرد مردمی دولت باعث شده است که فاصله‌ای بین دولت و مردم وجود نداشته باشد و یک پشتوانه عظیم اجتماعی دستگاه سیاست خارجی را در مذاکرات اخیر حمایت کند.کشور به لحاظ کیفیت اتحاد ملی و انسجام اسلامی در اوج خود قرار دارد. وفاق ملی بر سر موضوع هسته‌ای در وضع مطلوبی است و مسئولان و مردم یکصدا مصمم به احقاق حقوق کشور هستند. در مقابل دوران زوال ابرقدرتها بخصوص آمریکا آغاز شده است. قطبیت رنگ باخته و معادلات بین‌المللی به سوی یک دنیای بی قطبی در حرکت است.
سرمایه اقتدار ملی ذیل تدابیر داهیانه رهبر معظم انقلاب که بعد از حضرت امام خمینی(ره) به عنوان اصلی‌ترین سمبل مقاومت در برابر جبهه باطل شناخته می‌شوند اندوخته و ثروت بزرگی برای مذاکره‌کنندگان است تا در این مقطع حساس نیز کشتی انقلاب را به سلامت و همراه با عزت به مقصد برسانند.

کوتاه نیامدیم، کوتاه شدند!
«کوتاه نیامدیم، کوتاه شدند!» عنوان یادداشت روز روزنامه‌ کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛
۱- «خب! آقایان شروع بفرمائید!» این نخستین جمله‌ای بود که دکتر جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول تیم مذاکره‌کننده ایران اسلامی بعد از رسمی شدن نشست ژنو و پس از رد و بدل تعارفات دیپلماتیک خطاب به نمایندگان کشورهای موسوم به ۱+۵ بر زبان آورد. نمایندگان هر یک از ۶ کشور آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان، چین و روسیه، به طور جداگانه موضوع واحدی را پیش کشیدند؛ «جمهوری اسلامی ایران درباره پیشنهاد قبلی ۱+۵ با عنوان توقف در مقابل توقف -FREEZE- تاکنون چه اقدامی انجام داده و چه نظری دارد»؟ بعد از پایان اظهارات نمایندگان ۱+۵، لبخندی بر لب دکتر جلیلی می‌نشیند، از آن لبخندها که در عرف دیپلماتیک ترجمان تعریف‌شده‌ای دارد و سپس خطاب به نمایندگان ۶کشور طرف مذاکره می‌گوید؛ «همه شما آقایان تازه کار هستید بنابراین، ایرادی بر شما نیست که از تاریخچه مذاکرات اطلاع چندانی نداشته باشید و در حالی که جمهوری اسلامی ایران بارها تأکید ورزیده هرگز فرآیند غنی سازی را متوقف نمی‌کند، امروز، از آن نقطه عبور شده آغاز کنید». دکتر جلیلی سپس از خاویر سولانا می‌پرسد؛ مگر جنابعالی موافقت با «بحث پیرامون بسته پیشنهادی ایران» را به عنوان موضوع نشست امروز به اطلاع آقایان نرسانده‌اید؟ و در ادامه با تأکید بر ضرورت حفظ احترام حاضران و مرور آنچه گذشته است برای تازه‌کاران، مواضع روشن و تغییرناپذیر جمهوری اسلامی ایران مبنی بر توقف ناپذیر بودن فرآیند غنی‌سازی اورانیوم در ایران را همراه با مستندات قانونی آن برای نمایندگان ۱+۵ بازگو می‌کند و براین نکته نیز اصرار می‌ورزد که آنچه گفته است، خارج از دستور اصلی جلسه است و کماکان بحث درباره بسته پیشنهادی ایران را موضوع اصلی جلسه می‌داند.
۲- نشست بعدی نیز- بعد از ظهر همان روز- حاشیه‌های شنیدنی و عبرت انگیز فراوانی دارد که اشاره به آن می‌تواند در برداشت دقیق‌تر از «متن» موثر باشد.
قبل از آغاز جلسه، نمایندگان کشورهای ۱+۵ به اتفاق آقای سولانا اعلام می‌کنند که برای شور و تبادل نظر به سالن دیگری می‌روند و سپس در جلسه حاضر خواهند شد ولی بعد از بازگشت و اعلام آمادگی برای شروع جلسه، دکتر جلیلی که اقدام آنها را نامناسب تشخیص داده بود، خطاب به آنان می‌گوید که قصد دارد مدتی در باغ محل برگزاری اجلاس قدم بزند و به این ترتیب، پاسخ هوشمندانه و مقتدرانه‌ای به حرکت قبلی آنها می‌دهد. نمایندگان ۱+۵ و سولانا، در ایوان مشرف به باغ منتظر می‌مانند و سرانجام، خاویر سولانا نزد جلیلی رفته و می‌پرسد: آیا دارید «تمرکز» می‌گیرید؟ و بعد از آن که پاسخ مثبت دکتر جلیلی را می‌شنود، خطاب به او می‌گوید: «اما جنابعالی تمرکز ما را برهم زده‌اید»!...
شاید تصور شود که اشاره به این حواشی ضرورت چندانی ندارد، ولی باید توجه داشت در پاره‌ای از موارد، حاشیه‌ها نه فقط بیرون از متن تلقی نمی‌شوند، بلکه بخشی از متن و توضیح دهنده و گویا‌کننده آن نیز هستند. حواشی یاد شده، از این دسته است و نگارنده برخلاف دکتر جلیلی و سایر اعضای هیأت مذاکره‌کننده کشورمان بر این باور است که مردم شریف و فداکارمان حق دارند بدانند- و ضروری است بدانند- که نمایندگانشان می‌توانند با اتکال به خدا و پشتیبانی ملت، در طراز ایران مقتدر اسلامی با نمایندگان قدرت‌های بزرگ روبرو شوند... راستی دکتر جلیلی، جانباز قطع پا و حافظ کل قرآن نیز هست... چه عیبی دارد که این نیز گفته شود... و گفته شد!
٣- مقامات رسمی آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی در جریان فتنه اخیر که با حمایت مالی- تبلیغاتی گسترده آنها برپا شده بود، از این فتنه با عنوان یک آشوب دوپله‌ای یاد می‌کردند که هدف اصلی و نهایی آن براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران!! و هدف کوتاه مدت آن، تضعیف ایران اسلامی است! و بر این خیال خام بارها به صراحت تأکید کرده بودند نتیجه کوتاه مدت این فتنه را با حضور ضعیف و خسته - AWEARIED IRAN تعبیر نتانیاهو- جمهوری اسلامی ایران در اجلاس اکتبر ژنو، شاهد خواهند بود! به نوشته روزنامه اسرائیلی ‌هاآرتص، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در تماس با نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا از آنها خواسته بود «در مذاکرات ژنو، بدون کمترین تردید از عواقب آن، ایران را به سختی تحریم کنید. نظام ایران اکنون تحت تأثیر مخالفت‌های اصلاح‌طلبان- بخوانید سران فتنه- ضعیف شده است و هرگز ضعیف‌تر از این روزها نبوده است، بنابراین، اکنون مناسب‌ترین زمان برای تحریم و فشار بر ایران است. اگر در شرایط کنونی در تحریم ایران تردید کنید، فرصتی که فراهم آمده را از دست خواهید داد... وقت آن است که نمایندگان آمریکا و اروپا بیشترین فشار را بر تیم مذاکره‌کننده ایران وارد کنند. ایرانی‌ها حتماً کوتاه می‌آیند و شما موفق خواهید شد»!
همان روزها، تعدادی از نمایندگان کنگره آمریکا با اشاره به آشوب‌های تهران، بر ضعف پدید آمده در جمهوری اسلامی ایران تأکید کرده و خواستار بهره گیری از این شرایط در اجلاس ژنو می‌شوند. «تدپو» نماینده جمهوریخواه و «کریستوفر داد» سناتور دموکرات و رئیس کمیته بانکداری، مسکن و امور شهری سنای آمریکا، از جمله این پیشنهاددهندگان هستند. «استفانیا کراکسی» معاون وزارت خارجه ایتالیا در مصاحبه با روزنامه ایتالیایی «کوریره دلاسرا» می‌گوید «ایران درپی آشوب‌های داخلی به شدت ضعیف شده است و دیگر قادر به ادامه مواضع پیشین خود نیست. آمریکا و کشورهای اروپایی ۱+۵ باید از این فرصت برای وادار کردن ایران به پذیرش خواسته‌های خود استفاده کنند» و....
گفتنی است، تقریباً تمامی مقامات آمریکایی، اروپایی و اسرائیلی در توصیه‌های خود برای فشار بر ایران اسلامی، از احتمال مخالفت روسیه و چین ابراز نگرانی می‌کنند و در همان حال رادیوهای فارسی زبان اسرائیل، آمریکا، فردا، فرانسه و بی بی سی، چند روز قبل از تظاهرات روز قدس سر دادن شعار «مرگ بر چین» و «مرگ بر روسیه» را به فتنه انگیزان توصیه می‌کنند!!
۴- بعد از راهپیمایی روز قدس که از ریزش شدید هواداران موسوی و خاتمی حکایت می‌کرد و مخصوصاً بیانات رهبر معظم انقلاب در نماز عید فطر تهران و ساعتی بعد در جمع مسئولان، که نشانه‌ای غیرقابل تردید از اقتدار ایران اسلامی بود، در لحن و فحوای اظهارنظرهای مقامات و رسانه‌های غربی و صهیونیستی تغییر محسوسی پدید می‌آید، اما توپخانه تبلیغاتی آنها کماکان به شلیک رجزهای آنچنانی مشغول است و بر تضعیف ایران اسلامی و ضرورت بهره‌گیری غرب از این موقعیت در اجلاس ژنو تأکید می‌کند.
۵- نشست ژنو میان ۱+۵ و ایران اسلامی در روز پنج شنبه ۹مهرماه ٨٨- اول اکتبر ۲۰۰۹- در این حال و هوا تشکیل می‌شود، اما برخورد مقتدرانه هیأت اعزامی جمهوری اسلامی ایران، آخرین توهمات احتمالی حریف را فرو می‌ریزد و ایران اسلامی را نه فقط ضعیف نشده، بلکه بارها مقتدرتر از گذشته می‌بینند. بعد از پایان اجلاس، تغییر لحن مقامات و رسانه‌های غربی به وضوح دیده می‌شود. اسرائیلی‌ها بعد از ۵ روز «سکوت» معنی‌دار که رسانه‌های آمریکایی و اروپایی با تعجب از آن یاد می‌کنند، زبان قفل شده خود را باز کرده و سایت وزارت خارجه اسرائیل می‌نویسد «روز اول اکتبر، روز مذاکرات هسته‌ای، روزی بود که غرب آمده بود تا به اصطلاح اتمام حجت کند و به رژیم ایران بگوید که اگر کوتاه نیایی، کوتاهت می‌کنیم، ولی بار دیگر جمهوری اسلامی غرب را شکست داد».
مقامات و رسانه‌های آمریکایی و اروپایی، اما خیلی زودتر و در نخستین ساعات بعد از نشست به شکست خود اعتراف کردند، اگرچه برخی از آنها کوشیدند آرزوهای بر باد رفته خود را به «خبر»! تبدیل کنند، که کارایی این ترفند دیری نپائید و این گروه نیز به شکست اعتراف کردند. روزنامه آمریکایی «لس آنجلس تایمز» بی آن که خشم خود را پنهان کند، با تیتر درشت در صفحه اول خود نوشت «ایران برنده مذاکرات ژنو بود»، جان بولتون نماینده سابق آمریکا در سازمان ملل متحد که به کینه توزی علیه ایران اسلامی شهرت دارد، در مصاحبه‌ای گفت «چگونه می‌توان انکار کرد که مذاکرات ژنو پیروزی بزرگ دیگری برای ایران بوده است». نیویورک تایمز نوشت «دولت آمریکا و متحدان غربی اش باز هم مانند سال‌های گذشته از ایران در حوزه دیپلماسی شکست خوردند». روزنامه واشنگتن پست با ادبیات تحقیرکننده‌ای خطاب به آمریکا و کشورهای اروپایی عضو ۱+۵ نوشت؛ «لحن مثبت اوباما بعد از اجلاس ژنو، اگرچه ظاهری امیدوارکننده داشت، اما از ناامیدی عمیق وی نسبت به توقف برنامه هسته‌ای ایران خبر می‌داد»، خبرگزاری انگلیسی رویترز، در تحلیلی از نشست ژنو تأکید کرد «ایران با حضور مقتدرانه خود در ژنو نشان داد که هرگز از فعالیت هسته‌ای خود عقب‌نشینی نمی‌کند» و...
۶- مقامات و رسانه‌های غربی در اولین واکنش خود سعی کردند موافقت ایران! با ارسال اورانیوم غنی شده زیر ۵ درصد به یک کشور ثالث برای تبدیل آن به اورانیوم با غنای ۲۰درصد- به منظور بهره گیری در رآکتور تهران و برای تولید «رادیو داروها»- را یک موفقیت برای خود و امتیاز بزرگی قلمداد کنند که ایران در اجلاس ژنو به حریف داده است! این در حالی است که؛
الف: ایران طی نامه‌ای به آژانس نیاز خود را به رادیو ایزوتوپ‌ها با غنای ۲۰ درصد برای تولید رادیو داروها اعلام کرده بود بی آن که با فرآیند تکمیلی غنی‌سازی- از ۴ یا ۵درصد به ۲۰ درصد- در یک کشور ثالث موافقتی کرده باشد. اما در اجلاس ژنو پیشنهاد انجام فرآیند تکمیلی در یک کشور ثالث- روسیه یا فرانسه- از سوی غربی‌ها مطرح شد که پاسخ مثبت یا منفی ایران را درپی نداشت.
ب: غربی‌ها خیلی زود متوجه شدند که آنچه به عنوان «امتیاز» ایران به حریف مطرح کرده‌اند در حقیقت امتیازی برای ایران اسلامی است. چرا که تمامی چالش ۶ ساله اخیر بر این محور بود که ایران غنی‌سازی اورانیوم برای ساخت میله سوخت رآکتورها را حق خود می‌دانست و تأکید می‌ورزید که این غنی‌سازی تا مرز حداکثر ۵ درصد خواهد بود - اگرچه غنی سازی با درصد بیشتر نیز مطابق مفاد NPT و پادمان‌های مربوطه حق قانونی ایران است- و غربی‌هـا با این خواست ایران – غنی‌سازی حداکثر ۵ درصدی- مخالفت می‌کردند و چالش ۶ساله روی این محور بود. گفتنی است غرب حتی با برخورداری ایران از ۲۰ سانتریفیوژ نیز به شدت مخالفت می‌ورزیـد. بنابرایـن وقتی بـا ارسال اورانیوم ۵ درصد غنی شده به کشور ثالث برای انجام فرآیند تکمیلی موافقت می‌شود، مفهوم و معنای دیگر آن، این است که حریف از اصرار خود بر پیشگیری از غنی‌سازی ۵ درصدی اورانیوم در ایران دست کشیده و به این درصد از غنی‌سازی در ایران تن داده است از این روی، اگرچه ایران با ارسال اورانیوم غنی شده ۵ درصدی به کشور ثالث موافقت نکرده است ولی بر فرض انجام این فرآیند، امتیازی را که غرب طی ۶ سال گذشته بر سر آن جنجال و هیاهو به راه انداخته بود، به دست آورده است و این، یعنی همان که غرب چاره‌ای جز پذیرش ایران هسته‌ای ندارد و ایران اسلامی از هسته‌ای شدن کوتاه نیامده است.
ج: در حالی که حتی رژیم اشغالگر قدس هم، این امتیاز را پایان موفقیت‌آمیز چالش هسته‌ای ۶ ساله به نفع ایران اسلامی دانسته و با لحنی تمسخر‌آمیز غرب را به همین علت ملامت می‌کند، برخی از سایت‌های مدعی اصلاحات و از جمله یک روزنامه زنجیره‌ای ارگان موسوی در یادداشتی که کم اطلاعی و نگاه عوامانه اصلی‌ترین شاخصه آن است می‌نویسد: «سرانجام پس از حدود ۷ سال به توافقی با غرب دست یافتیم که ۵ سال پیش نیز قابل دسترسی بود»! و به خیال خود توضیح می‌دهد که در گذشته نیز غرب پیشنهاد غنی‌سازی اورانیوم در خارج از ایران را مطرح کرده بود! در این نگاه عوامانه عمداً فراموش شده است که خواسته غرب توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم ۵درصدی در ایران و انجام آن در یک کشور ثالث بود و ایران بر انجام غنی‌سازی ۵درصدی تاکید داشت. در حالی که اکنون غرب- در صورتی که بار دیگر هم عهدشکنی نکند- به همان خواست ایران در چالش ۶ ساله تن داده است... و در این باره گفتنی‌های ضروری دیگری نیز هست.

دهن‌کجی صهیونیستها به کمیته حقیقت‌یاب
«دهن کجی صهیونیستها به کمیته حقیقت‌یاب» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛
تهاجم سنگین هوایی رژیم صهیونیستی به غزه، چند ساختمان و تونلهای انتقال غذا و مایحتاج مردم غزه را هدف قرار داده است. این حملات، موجب اختلال در امر کمک‌رسانی به مردم فلسطین شده و در واقع حلقه محاصره اطراف غزه را تنگ‌تر کرده است. تردیدی وجود ندارد که دور جدید جنایات رژیم تل آویو با چراغ سبز حامیان غربی این رژیم صورت گرفته است.
سخنگوی ارتش صهیونیستی ضمن تایید حملات هوایی به غزه، آنرا پاسخی به حملات موشکی مقاومت به سرزمینهای اشغالی توصیف کرده است. در واقع صهیونیستها با این حملات خود مایلند ۵۱ میلیون ساکن غزه را علیه مقاومت بشورانند. این هدف جدیدی نیست، بلکه اصل جنگ ۲۲ روزه نیز با همین هدف آغاز شد ولی صهیونیستها در میدان عمل دریافتند که هر چه بیشتر بر مردم غزه فشار بیاورند وحدت آنها بیشتر و هماهنگی با مقاومت اسلامی جدی‌تر خواهد شد.فشار روزافزون به ساکنان غزه رژیم صهیونیستی را در سطح بین‌المللی دچار انزوای سیاسی تبلیغاتی کرده و کشورهای جهان سعی دارند با موضع‌گیریهای صریح خود این رژیم را از تداوم محاصره غزه و از جنایات جنگی علیه ساکنان غزه بازدارند.
اخیرا «رجب طیب اردوغان» نخست وزیر ترکیه با محکوم کردن سیاستهای تجاوزکارانه و ضد انسانی رژیم صهیونیستی اعلام کرد فجایع انسانی در غزه همچنان ادامه دارد و هیچ یک از تعهدات بین‌المللی درباره غزه به اجرا در نیامده است. وی خاطرنشان ساخت اگر چه ۴ ۵ میلیارد دلار تعهد مالی برای بازسازی غزه وجود دارد ولی هیچ یک از تعهدات عملی نشده است و اسرائیل به محاصره و تحریم غزه ادامه می‌دهد. بطوریکه امکان ارسال ابتدایی‌ترین انواع کمکها نیز وجود ندارد.
دقیقا به موازات همین موارد رژیم صهیونیستی در برابر گزارش‌های تکان‌دهنده گروه حقیقت‌یاب سازمان ملل به ستیز و برخورد جدی روی آورده است. گزارش این گروه درباره جنایات ضد انسانی صهیونیست‌ها شوک بزرگی را به وجود آورده و اسرائیل را دچار دردسرهای فراوانی کرده است. «ریچارد گلدستون» رئیس کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل از واکنش‌های جنون‌آمیز رژیم صهیونیستی در قبال این گزارش اظهار تعجب کرده و می‌گوید: « فشارهای بین‌المللی بایستی بتواند اسرائیل را به قبول شرایط جدید وادار کند و اتهامات خود را در طول جنگ غزه بپذیرد چرا که در غیر اینصورت امکان تکرار همین جنایات در مقیاسی وسیع‌تر نیز وجود دارد.
گلدستون سران رژیم صهیونیستی را به «کتمان حقایق» متهم ساخته و می‌افزاید: «حتی بدون همکاری اسرائیل هم با مشاهده نوار غزه می‌توان آثار و تبعات جنایات اسرائیل را به خوبی مشاهده کرد».
در همین حال مدیرکل وزارت خارجه رژیم صهیونیستی از سفرای ۲۶ کشور اروپایی خواسته است بخاطر اسرائیل و برای باصطلاح مبارزه با تروریسم این گزارش گروه حقیقت‌یاب را تکذیب و محکوم نمایند. هر چند هیچ کشور اروپایی حاضر به تکذیب و رد این گزارش نشده است ولی صهیونیستها با بمباران هوایی غزه در واقع به سازمان ملل و گزارش گروه حقیقت‌یاب دهن‌کجی کرده‌اند و می‌خواهند نشان دهند که حتی انتشار جهانی و رسمی این قبیل گزارشهای افشاگرانه هم تاثیری در مواضع جنون‌آمیز آنها بجا نخواهد گذاشت.
در این میان آنچه اهمیت دارد، این‌است که گلدستون هم یک صهیونیست به اعتراف دخترش علاقمند به اسرائیل است و فقط از روی حقایق جنگ غزه پرده‌برداری کرده است. البته صهیونیستها با بمباران غزه اهداف دیگری را هم تعقیب می‌کنند. با درنظر گرفتن جایگاه و نقش دولت حماس در غزه بمباران اخیر به منزله اعمال فشار بر حماس نیز تلقی می‌شود. این نکته بویژه با عنایت به مذاکرات آشتی ملی گروههای فلسطینی در مصر نشانه جانبداری رژیم تل‌آویو از محمودعباس و جناح خائن فتح محسوب می‌شود که با اعمال فشار بر حماس امیدوار است کفه را به سود سازشکاران سنگین کند. نکته مهم اینست که پس از چند بار تلاش ناموفق برای دستیابی به تفاهم میان فتح و حماس رژیم قاهره با چراغ سبز مشترک آمریکا و ارتجاع عرب درصدد اعمال فشار بیشتر بر حماس است. بمباران هوایی اخیر غزه می‌تواند بیانگر «هشدار عملی» به حماس برای تاثیرگذاری بر مواضع این گروه در مذاکرات باشد.
از سوی دیگر مذاکراتی نیز برای آزادی اسرای فلسطینی در قبال آزادی «گلعاد شالیط» در جریان است که هنوز به سرنوشت روشنی نرسیده است. طی روزهای گذشته یک نوار کوتاه ویدیویی از شالیط منتشر شد که نشانه سلامت وی بود. صهیونیستها در عوض این نوار ۱۹ زندانی زن فلسطینی را آزاد کردند که همین امر یکبار دیگر استحکام مواضع مقاومت را ثابت می‌کند و نشان می‌دهد که حماس دست برتر را دارد و وجود این نظامی صهیونیست در دست مقاومت یک اهرم فشار نیرومند است. بعلاوه این برای دنیای عرب خفت و خواری فراوانی را به اثبات می‌رساند که اسرائیل بخاطر یک زندانی خود دنیا را تحت فشار قرار داده ولی وجود ۱۰ هزار اسیر فلسطینی کوچکترین واکنشی را از جانب دنیای عرب به همراه ندارد و فلسطینی‌ها به تنهایی بایستی با این پدیده دست و پنجه نرم کنند. آنچه بیش از این اهمیت دارد کارشکنی و خیانت اعراب و حتی جناح‌های خائن در جبهه فلسطین است که در جهت تامین منافع نامشروع صهیونیست‌ها قرار گرفته اند. حماس و جهاد اسلامی در بیانیه‌ای همکاری و همراهی «فتح» با صهیونیستها را مورد اعتراض قرار داده‌اند که چرا با صهیونیستها همفکری کرده و تاخیر در بررسی گزارش «گلدستون» را پذیرفته‌اند این تازه‌ترین خیانتی است که محمود عباس در چارچوب مذاکرات ٣ جانبه با آمریکا و رژیم صهیونیستی به آن تن داده است!

فضای ضدسرمایه‌گذاری در ایران
«فضای ضدسرمایه‌گذاری در ایران» عنوان سرمقاله‌ روزنامه‌ سرمایه به قلم شاهین شایان آرانی است که در آن می‌خوانید؛
سرمایه‌گذاران خارجی بسیاری علاقمند به سرمایه‌گذاری در صنعت مخابرات کشور هستند، اما متاسفانه فضای سرمایه‌گذاری در کشور مهیا نیست. مخابرات شرکتی است که پتانسیلهای بالقوه بسیاری دارد که باورود تکنولوژی جدید و تغییر تفکر آن از دولتی به خصوصی، با بالفعل شدن پتانسیلها، سودآوری آن افزایش می‌یابد.
با واگذاری مخابرات به بخش خصوصی انتظار می‌رفت مدیریت خصوصی بر آن حاکم شود و سرمایه‌گذار خارجی نیز در آن حضور یابد اما با وجود تمایل سرمایه‌گذاران خارجی این اتفاق رخ نداد چرا که فضای سرمایه‌گذاری در کشور ما ضدسرمایه‌گذاری است و هر زمان سرمایه‌گذاری بزرگی از طرف بخش خصوصی در شرف انجام بود، یک سونامی منفی گریبان آن را گرفت.
تجربه حضور بخش خصوصی در واگذاری‌های گذشته موید این ادعا است. نبود فرهنگ سرمایه‌گذاری سدی مقابل حضور بخش خصوصی است. زمانی ما خصوصی‌سازی را آغاز کردیم که فرهنگ آن در کشور وجود نداشت. در حالی که فضا باید به گونه‌ای باشد که بخش خصوصی با تمایل در رقابت‌های واگذاری‌ها ورود یابد که این موضوع در خصوص سرمایه‌گذاران خارجی هم صدق می‌کند. سرمایه‌گذاران خارجی در صورتی در خرید بلوک‌های مدیریتی شرکت‌های مشمول اصل ۴۴ مشارکت خواهند کرد که یک بخش خصوصی قدرتمند نیز در آن حضور یابد در حالی که عمده خریداران بلوک‌های مدیریتی، نهادهای شبه دولتی بودند.
این در حالی است که حضور بخش خصوصی اعتماد سرمایه‌گذاران خارجی را جلب می‌کند. به نظر می‌رسد اتفاقات حین واگذاری بلوک مدیریتی مخابرات و پس از آن سرمایه‌گذار خارجی را عقب‌نشینی داده است. هویت خریدار هر چند در جای خود قابل توجه است اما آنچه از منظر سرمایه‌گذار خارجی بااهمیت تلقی می‌شود، تداوم تفکر دولتی بر شرکت مخابرات است.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین الملللی