از : آرش اشراق
عنوان : پاسخ
پاسخی به شعر «کوتاه سخن» از شاعر گرامی، خوئی
پاسخ
گفتی ز شه تباه بُد ایران
خندیدم از مزاح «خوئی» جان
کاو داند و دروغ نویسد؛
_ کایران نبود درهم و ویران
اینک که شیخ گشته خلیفه
ویران شده¬است «مهد دلیران»
یادی کنی ز عهد طلائی
آنگه که شاه بود رهبر ایران
آن چشم گرگ را که تو دیدی
از «مارکس» بل؛ نه صبح دلیران
برخاستی که شیخ «بُود شیخ»
«نعلین به ز چکمه»، عزیزان!
اما که شیخ «تقیه» بفرمود
گفتا ترا دهد کره و نان
ساطور را به حقه بفرمود
زیر عبای سفسطه پنهان
تا یک به یک به جوخهء اعدام
بسپرد و برد زهره ز مستان
وانگه تو ناگزیر گزیدی
در تلخه ¬زارغربت اسکان
وان «جهل» هم نه جهل فراگیر
تنها به خاک پاک ایران
که ربعی از جماعت دنیا
بسته¬اند با معاویه پیمان !
امروز هم اگر که بخوانی
هستند «گنجی»یان فراوان
کاو معتقد به سلطهء اسلام
گویند ایندگرسْت به از آن
من هم نه شاه خواهم و نه شیخ
اما نه «توده¬ ای» و نه دیوان
باید که شیخ نماز گزارد
ایرانیان شوند حاکم ایران
آرش اشراق ۱۹/۷/۱۳۸۸
۱۷۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱٣٨٨
|