تحلیلی از جنبش عملا موجود


ماشااله سلیمی - منوچهر مقصودنیا


• جنبشی که نه برنامه وهدف مشخص و روشنی داشته نه هنوزبا دیگرجنبشهای عملا موجود تماس گرفته و به توافق رسیده؛ و نه گسترش وسیع ملی یافته و نه درمحل کار، زندگی و تحصیل عملکرد جدی ای داشته؛ نه نیروی هدایت کننده متمرکزی دارد؛ نه هنوزامکان ایجاد هماهنگی و همکاری بین نیروهای مدافع اش وجود دارد؛ آیا می تواند درمقابل یکی ازخشن ترین وجنایتکارترین نظام های سیاسی موجود دنیا به پیروزی برسد؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۰ مهر ۱٣٨٨ -  ۱۲ اکتبر ۲۰۰۹


کشورمان ایران با بحرانهای عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، ناشی از٣۰ سال عملکرد وحاکمیت غلط واستبدادی نظام جمهوری اسلامی، دست به گریبان است. بحرانهائی با ابعاد داخلی وخارجی .
طی این مدت شکاف های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نسلی، جنسی و ...به نقطه حاد وانفجارآمیزی رسیده است. هیچ گاه درتاریخ معاصر،کشورمان اینچنین با خوکامگی، بی قانونی؛ فساد مالی، فرهنگی واجتماعی؛ شکاف طبقاتی و اجتماعی؛ انواع جنایت دولتی و خودکامگی قدرتمداران وهمزمان پاسخگو نبودن آنها به چنین ناهنجاریهائی؛ روبرونبوده است.
بی جهت نیست که اکثریت مردم ونیروهای آزادیخواه، خواهان آزادی وتغییروتحول بنیادین در سیاست های کلان کشورمان به شکل مسالمت آمیزودرراستای استقرار دمکراسی و منشورجهانی حقوق بشر، می باشند. هرروز که ازعمراین نظام شبه فاشیستی می گذرد به تعداد کسانی که چنین تغییرات ومطالباتی راخواهان می باشند، افزوده می شود. مطالبات وخواستهائی که ازهمان روزاول به قدرت رسیدن نظام دینی و مستبد جمهوری اسلامی نادیده گرفته شده و مدافعان آنها زندانی، تبعید و یا اعدام شده اند.
حرکت پرشکوه و میلیونی مردم ایران، دراعتراض به تقلب گسترده درانتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و نقض خشن حق حاکیت مردم، با هدف دسترسی برای آزادی و دموکراسی، نشاندهنده وجود پتانسیل عظیم خواست تحول بنیادین درجامعه می باشد. حرکتی که با مقابله خشن و وحشیانه از سوی رژیم مواجه شده است، ولی هنوزاز پای درنیامده وحتی ازتمام ظرفیت هایش هم استفاده ننموده است.
حرکت اخیرمردم ایران بر بستردهها سال تدارک جنبش های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، مانند جنبش زنان، جوانان، کارگران، اقوام و روشنفکران ودریک کلام جنبش دمکراتیک مردم ایران توانست پا گرفته و قد علم کند. درست است که دراین حرکت جنبش سبزنقش برجسته ای را بازی می کند، ولی دراصل این جنبشی رنگین کمان بوده وهرآنکس که بخواهداین واقعیت را کتمان نماید، چه بخواهد و چه نخواهد بضرراین جنبش عمل کرده و یکبار دیگر نگاهی تمام گرا و انحصار طلب را نمایش می دهد.
تلاش برای یک رنگ کردن جنبش رنگارنک و دمکراتیک مردم ایران، که سبزیکی ازرنگ های آنرا تشکیل می دهد، حتی به نفع خود جنبش سبزنیزنمی باشد. مقایسه آن هم با جنبش های رنگی و انقلابات مخملی در کشورهای جدا شده ازجمهوری شوروی سوسیالیستی، مقاسیه ای نادرست می باشد. درکشورهائی مانند اکراین و گرجستان، قبل ازشروع چنین جنبشی هائی ما شاهد هیج حرکت اجتماعی، سیاسی، قومی و یا طبقاطی گسترده ای، نبوده ایم. ۷۰ سال سرکوب سیستماتیک نظام توتالیتر و ایدئولوژیک کمونیستی ــ استالینیستی، منجربه نابودی تمامی نیروهای متشکل و جنبش های سیاسی و مدنی شده بود . به عبارت دیگردراین کشورها نیروئی بعنوان اپوزسیون متشکل وبا سابقه مشاهده نمی شد. جمع شدن زیریک رنگ و پرچم دراین کشورها و شروع حرکت، آنهم حرکتی که درپیدایش آن نقش کشورهای دیگربرجسته بوده است، طبیعی می باشد. این کشورها به سالها وقت وزمان نیازدارند تا دارای جنبش هائی به سطح و کیفیت پیشرفته درایران باشند.
در مقابل،اگرچه نظام ایدئولوژیک حاکم بصورت سیستماتیک به سرکوب دگراندیشان پرداخته است ، ولی ما شاهد اپوزیسیون وجنبش های مردمی، مدنی و اجتماعی وسیع و با سابقه درایران بوده که هیچگاه فعالیت خودرا را متوقف نکرده است. نیروها و جنبش هائی که هریک خواست ها و برنامه های حداقل و حداکثری خودرا داشته ودرصورت امکان ودرصورت فضای باز سیاسی و دمکراتیک رنگ های خود رابه همراه آورده و برای رسیدن به اهداف خود مبارزه خواهد کرد.
این جنبش ها برای مصون ماندن ازسرکوب خونین توسط رژیم، با توجه به تجربه دهه ۶۰ ،دراین مرحله ازبلند کردن پرچم، رنگ و دادن شعارهای مختص خود، خوداری می کنند. روشن است که برای رژیم اعدام و حذف فیزیکی مخالفین با منتسب کردن آنها به مجاهدین خلق، گروه های چپ و سلطنت طلبان «راحت تر» می باشد. چنانکه هم اکنون رژیم برای شدت بخشیدن به ارعاب و ایجاد ترس بیشترو راستای همین ارزیابی حکم اعدام برای ٣ نفر صادر کرده است.
دراینجابرای اینکه سوء تفاهمی ایجاد نشود لازم است نکته ای بیان گردد. وجود رنگها و اهداف مختلف به این معنی نیست که این جنبش ها درمقابل همدیگرقرارداشته و اختلافات براشتراکات شان می چربد. خوشبختانه جامعه سیاسی ما دارای آنچنان تجربه و آگاهی بوده که بتواند درعین داشتن اختلافات برسراشتراکات واصول دمکراتیک به توافق برسد.

هرجنبش سیاسی و اجتماعی ای که تحول و تغییر بنیادین را هدف گیرد، باید دارای خصیصه و مشخصه های زیر باشد:
ــ چه چیزی را نمی خواهد ( جنبه سلبی ) ؛ ود رمقابل به چه هدفی می خواهد برسد( جنبه اثباتی ).
ــ ازچه طریقی و راه کاری می خواهد به این اهداف برسد.
ــ نیروهای خواهان این تحول کدام ها هستند و اینکه آیا بین این نیروها هماهنگی و اتحاد عمل لازم شکل گرفته یا نه.
ــ و سرانجام نیروی هدایت کننده وبه پیش برنده این خواست ها و اهداف کدام بوده و آیا توان و آمادگی لازم داشته و ازمجموع جنبش عقب نمی باشند .
براین اساس و مبنا ما به تحلیل جنبش اخیرمی پردازیم.

برنامه جنبش
گرچه جنبش با اعتراض به دزدیده شدن آرای مردمی که می خواستند با شرکت درانتخابات تغییراتی رادرجامعه و زندگی خود داده باشند، شروع شد، اما درتداوم خویش با شعارهائی نظیرمرگ بر دیکتاتور، مرگ برولایت فقیه ؛ و استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی، از جنبه اعتراضی و دفاعی فراتررفته و ساختارنظام را نشانه گرفت.
آقای موسوی، فردی که در حال حاضر بیشترین نقش و وزن را دراین جنبش بازی می کند، گرچه در بیانیه ۹ ماده ای خویش ازتغییردرقانون اساسی و تنوع نیروهای شرکت کننده درجنبش صحبت کرده است، اما با تاکید بر « جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمترو نه یک کلمه بیشتر » به اعتراض با این سمتگیری پرداخت.
با تمام وسعت اعتراضات مردم؛ اما میانگین خواستها ئی که ازسوی افراد با نفوذ جنبش طرح می شود، هنوز موضع دفاعی داشته وازابطال انتخابات، آزادی دستگیرشدگان، مجازات آمران ومجریان جنایتها فراترنرفته است.
مطالبات و خواست ها ی بالقوه مردم ولی عمیقترو وسیعترازاین میانگین می باشد. مردم خواهان تعییر و تحول بنیادینی که آزادی رابه ارمغان آورده ودمکراسی مبتنی برمنشورجهانی حقوق بشررا جایگزین نظام استبدادی ـ مذهبی نماید، می باشند. شعارهای داده شده توسط مردم درخیابانها نشان ازوسعت تغییرات مورد نظر می دهد. هرکس و نیروئی که فکر نماید مردم به نوع دیگری از نظام مذهبی و یا ولائی تن خواهند داد، نشان می دهد که ازعمق خواست تحول و تغییردرجامعه درک درستی ندارد.
هر عقب نشینی جدی نظام مردم را برای طرح خواست وتغییرعمیقتردیگر تشویق کرده و این تسلسل تا پایان عمرنظام ادامه خواهد یافت. روندی که پاره ای ازنیروهای به اصطلاح اصولگرا و بخصوص آقای رفسنجانی، بشدت خواهان جلوگیری ازآن بوده و تمام تلاش خودرا برای ایجاد آشتی بین خودی ها انجام می دهند. تلاشی که تا کنون با سکوت اصلاح طلبان حکومتی روبرو شده است.

سازماندهی جنبش وهدایت آن
جنبش مردم هنوزازتفرقه و جدائی رنج می برد. برای شکل گیری هماهنگی واتحاد، توافق حداقلی حول اشتراکات لازم می باشد. نیروهای اصلاح طلب دولتی که بخشی ازجنبش دمکراتیک مردم می باشند، اماهنوزآمادگی لازم را برای نزدیکی و رسیدن به توافق برنامه ای و اتحاد عمل ندارند. هنوز سخنگویان شان برجمهوری اسلامی « نه یک کلمه کمترو نه یک کلمه بیشتر» پای می فشرند. برای این نیرو طرح « وحدت ملی » و یا « همبستگی ملی » با جناح هائی ازنظام، همان طرحی که موضوع مذاکره اقلیت مجلس شورای اسلامی با آقای موسوی بود، دردستورقرار دارد. نه طرح وحدت ملی ای شامل تمامی ایرانیان.
تا زمانیکه نیروهای اصلاح طلب دولتی بر « جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشترو یک کلمه کمتر » پای می فشرند، امید داشتن به اینکه می توان با آنها به هماهنگی و اتحاد عمل رسید، توهمی بیش نبوده و تنها به تداوم ضعف و پراکندگی نیروهای اپوزسیون دمکرات و سکولاررژیم کمک می کند.
پراکندگی تنها شامل نیروها سکولارولائیک و نیروهای اصلاح طلبان دولتی نبوده، بلکه حتی دربین نیروهای سکولارولائیک هم این نقض و کمبود به طورجدی مشاهده می شود.این ضعف و کمبود با توجه به اینکه همه ازهمگامی و هماهنگی ای برپایه ای دمکراتیک صحبت به میان می آورند سوال برانگیز و تعجب آوربه نظرمی رسد.
درد مسئله زمانی بیشتر دیده می شود که نیروهای ارتجاعی موسوم به اصول گرا ازشعارها ی بسیجگر نیروهای سکولار، مانند آشتی ملی، وحدت ملی، همبستگی ملی و .. استفاده کرده، تا هم آنها را ازدرون تهی ساخته و هم این سلاح رااز چنگ شان خارج نمایند. تاکی ما نیروهای سکولار می خواهیم به آنها چنین فرصت های طلائی را بدهیم؟
با جبهه ای چنین پراکنده وبا برنامه هائی چنین متفاوت؛ مقابله،عقب راندن و شکست نیروی قدرتمندی که هنوزازلحاظ نظامی، امنیتی و سازماندهی سخت قدرتمند وازانجام هیچ جنایتی هم ابا ندارد،عملی نخواهد بود.
جنبش نقطه ضعف دیگری هم دارد، و آن نبود ستاد هدایت کننده متمرکزی که آنرا تا پیروزی به پیش راند. هیچ جنبش وسیعی، بدون داشتن گروه هدایت گری که افراد تشکیل دهنده اش با تجربه و شناخته بوده، ودربعد ملی و بین المللی نشان دهند که توان وامکان عملی برای انجام تغییرات ضروری و مورد نیازرا داشته و می توانند جامعه رابعد ازتحول بنیادین هدایت نمایند، به سرانجام نخواهد رسید.
تعدادی ازسازمانها وفعالین سیاسی، سازماندهی هائی ازقبیل؛ خودسازمان یابی، سازماندهی های افقی، شبکه ای ،فرومی و .. بدلیل استفاده ازامکانات دیجیتالی را کافی دانسته و احتیاجی به ایجاد ستاد متمرکزوهدایت کننده نمی بینند. آنها با هرگونه ستاد هدایت کننده که فرمی هرمی و عمودی داشته باشد با دیده شک و تردید نگاه می کنند. اگرچه این راه کارهای مدرن سازماندهی به توان و امکان جنبش می افزاید، ولی آیا این به تنهائی کافی است؟
جواب ما به این سوال منفی است. چنین سازمانیابی ها برای محدوده محل زندگی و کارو تحصیل مناسب ترین شکل بوده، تداوم اعتراضات وجنبش راحفظ کرده و می تواند درخدمت برپائی تظاهرات میلیونی با کیفیت بالا، تاثیرات مهم و مثبتی را داشته باشد. ولی برای به سامان رساندن نهائی یک جنبش وسیع ملی و اجتماعی ناکافی می باشد.
ما برخلاف دیدگاه عنوان شده هرگونه سازمانیابی عمودی را غیردمکراتیک ندانسته و با آن به مخالفت نمی پردازیم. دمکراتیک بودن هرنوع سازماندهی ای بیش از همه بستگی به نوع شکل گیری آن، رابطه بین اجزایش، باز و شفاف بودنش، میزان نقد پذیری و قدرت توان اصلاح اشتباهات آن، وجود اندیشه و گروهای متفاوتی که دارای حقوق برابر می باشند و ... دارد. یعنی صرف شکل فرومی، افقی و یا خودسازمانیابی بودن و یا شدت تمرکز، هرنوع سازماندهی دلیلی بردمکراتیک بودن و یا نبودنش نیست.
می توان پذیرفت که یکی ازخصیصه های جنبش حاضردرایران دیجتالی بودنش می باشد و به همین دلیل اشکال جدید و مدرنی ازهدایت و سازماندهی لازم است. وازجمله با یک رهبری کاریسماتیک و فردی نمی تواند چنین جنبش هائی راهدایت نمود. هدایت اینگونه جنبش ها چند وجهی، گسترده و دربعدی ملی می باید صورت گیرد. نه مانند گذشته به رهبری فردی کارسیما، مانند خمینی و یا ازشکل گیری جبهه ای از چند حزب و سازمان سیاسی . بلکه ترکیبی ازسازمانها و احزاب سیاسی، فعالین منفرد سیاسی، نمایندگان جنبش های اجتماعی ــ سیاسی و به عبارت دیگرنهاد وسیع ملی شامل نمایندگانی از صدها منفرد سیاسی ونمایندگان نیروهای متشکل . واینگونه است که سختی ومشکل پیشروبرای ایجاد هماهنگی واتحاد گسترده چهره می کند. بی دلیل نیست که تلاشهای وسیع صورت گرفته بخصوص ده سال گدشته هنوزبه نتیجه نرسیده است.
جنبش حاضردارای نماینده وسخنگوی مشخصی نمی باشد. مثلا اگرسازمان و یا حزب سیاسی ای بخواهد با این جنبش به تبادل نظربپردازد، برای ایجاد هماهنگی و همکاری و رسیدن به برنامه مشترک تماس بگیرد، نمی داند با چه کسی طرف صحبت شود. این ناروشنی اگرتنها درایران، بدلیل وجود نیروهای سرکوب، به چشم می خورد قابل قبول می بود، ولی حتی نمی توان ازنماینده ای درخارج ازکشورهم صحبت کرد. آقایان مخلباف، گنجی و یا مهاجرانی هریک به نوعی خودرا نماینده یا سخنگوی جنبش سبزمعرفی کرده اند. ولی درعمل چنین نمایندگی ای، به معنی دقیق آنرا نداشته و یا موقتی و مشروط بوده است. دیگرانی هم که ازآن دفاع می کنند چنین نقشی را برای خود قائل نیستند.

گستردگی جنبش
جنبش هنوزبعد اجتماعی پیدا نکرده،به محل کاروزندگی تسری نیافته، و هنوزبا خواست های صنفی و طبقاتی و قومی ــ ملی تماس نگرفته است. و تا کنون بیشترازسوی اقشارو طبقات متوسط وبالای شهر حمایت می شود.
به عبارت دیگرجنبش درسطح اعتراضات خیابانی وآنهم بیشتردرتهران باقی مانده است. بدون عبورازاین مرحله امیدی به تداوم،عمق و جهت گیری و رسیدن به دست آوردهای ملموسی نمی رود.
درحالیکه جنبشها تاریخا شکل گرفته ؛ زنان، کارگران و قومی ــ ملی درچند سال اخیرازتحرک نسبتا خوبی برخوردار بوده وهرگاه فرصتی پیداکرده، خواست ها و برنامه های خود رابیان کرده اند، اما ما متاسفانه شاهد ، گفتگووتبادل نظر بین این جنبشها با جنبش سبز،با هدف دستیابی به هماهنگی و برنامه عمل مشترک، نمی باشیم.
تنها در دانشگاه ها شاهد تظاهرات و همبستگی با جنبش می باشیم. و برهمه روشن است که سرکوب این اعتراضات وقتی که به دانشگاه محدود شود، چقدربرای رژیم ساده است. اخراج چند صد نفرفعال دانشجو و حتی تعطیل یک ترم تحصیلی همراه با اخراج، می تواند صدا و تاثیر آنرا به حداقل رساند.
هشدارما به جنبش دانشجوئی این است که ، نسبت به هزینه ای که دراین مرحله می پردازد دقت بیشتری کرده و مادام که دیگرستونهای جنبش دمکراتیک مردم بصورت جدی وارد عمل نشده اند، تمام نیروی خودرابه میدان نیاورده، وبرای آینده ذخیره کافی نگهداری نماید.   
                               **********

حال جنبشی که نه برنامه وهدف مشخص و روشنی داشته نه هنوزبا دیگرجنبشهای عملا موجود تماس گرفته و به توافق رسیده؛ و نه گسترش وسیع ملی یافته و نه درمحل کار، زندگی و تحصیل عملکرد جدی ای داشته؛ نه نیروی هدایت کننده متمرکزی دارد؛ نه هنوزامکان ایجاد هماهنگی وهمکاری بین نیروهای مدافع اش وجود دارد؛ آیا می تواند درمقابل یکی ازخشن ترین وجنایتکارترین نظام های سیاسی موجود دنیا، با توان قابل توجه سازماندهی وقدرت بسیج هزاران نیروی نظامی وامنیتی که ازحمایت میلیونها حامی درجامعه وازدرآمد دهها میلیاردی نفت هم برخوردار می باشد،به پیروزی برسد؟
این سوالی است که درآینده وبارسیدن روندهای فعلی به نقاط عطف خود می توان جوابی صریح و روشنی برایش یافت.
اما درهرحال این سوالی است که تاریخ بارها، جواب روشن و صریح خودرا در مورد تمامی دیکتاتوری ها که غیرقابل شکست بنظر می رسیدند داده است. و آن پیروزی نهائی مردم و دمکراسی و شکست دیکتاتوری ها بوده است.

ماشاالله سلیمی . منوچهر مقصودنیا.          ۱۱.۱۰.۲۰۰۹