این پیش نمازان


علی عبدالرضایی


• تهران شده خاکستر و آتش همه جا گیر
مایل شده این شعله به تجریش نشستن

حالا که فراری شده سرباز و رُخ و فیل
وادار شده شیخ به در کیش نشستن ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ مهر ۱٣٨٨ -  ۱٣ اکتبر ۲۰۰۹


 
 
 
 
در خانه اگر خاک دریده ست کلنگی
پس خاک برآن سر که نخورده ست به سنگی
جز سعی و خطا تجربه انجام ندارد
جرأت برسانید به این دهکده جنگی
بالاتر از این نیست خلافی که بگنجد
این رهبرِ فرزانه! خمار است نه بنگی
کی گفته که از ترس شکسته ست عصایش
تیمور مگر خواجه شد از شدّتِ لنگی
خون می خورد و بال و پر ِ باز ندارد
پروا نکنید این پشه پرواز ندارد
هرجا برود باز درآن خانه مقیم است
زندان که در و پنجره ی باز ندارد
واماندگی از هر طرف آغوش گشوده ست
تنها خود ِمرگ است که آغاز ندارد
تا کی یله در چله ی درویش نشستن
چون صورتکی منتظر ِ ریش نشستن؟
مشغول دو دستید که در حال ِدعایند!؟
کرده ست گرازی پس ِاین میش   نشستن
این پیش نمازان همگی گرگ نهادند
دارند کمین پشتِ همین پیش نشستن
خود منتظر ِ فرصت و فرصت خودتانید
وقتِ خلجان است نه در خویش نشستن
تهران شده خاکستر و آتش همه جا گیر
مایل شده این شعله به تجریش نشستن
حالا که فراری شده سرباز و رُخ و فیل
وادار شده شیخ به در کیش نشستن
حیف است که آغوش به زانو بدهد دل
ظلم است توی خانه از این بیش نشستن
 
باید یقه جر داد که از ترس مکافات
در سر نکند مغز کژاندیش نشستن