چرا جمهوری اسلامی شعار ما نیست؟ - سعید قاسمی نژاد

نظرات دیگران
  
    از : ali nazari

عنوان : چپ یا چپ نما
امروز یادم اومد که برای مقاله آقای قاسمی نژاد نظری داده بودم و به نیت مشاهده و آگاهی از نظرات سایرین به آن مراجعه کردم و در کمال تعجب دیدم اکثر این پیامها در جواب همدیگر بوده و اصل فراموش شده.اما باز اینهم ایرادی ندارد چون به قول دوستان "داریم تمرین دموکراسی میکنیم".من نیز روی سخنم با تنی چند از دوستان خواهد بود.لازم دانستم از خانوم سیما سین تشکر و قدر دانی کنم.دقیقا نه بخاطر همسویی نظراتمان بل بخاطر تحلیلهای حاکی از درک درست شرایط حاضر و عدم افراط در دیدگاهشان.ایشون با متانتی بی مثال در برابر هجویات یکی از نظردهندگان ایشان را دو بار دعوت به خردگرایی و گرفتن موضعی مشخص( و نه مبهم) کرده اند که برای من کمی سخت بنظر می آید اتخاذ چنین صبر و شکیبایی.خانوم سیما با نظر شما در جواب نرگس مست بسیار موافقم.من نیز خود را چپ میدانم اما تعریف ما از چپ چیست؟ غیر از اینست که چپ نمایندگی میکند ترقی خواهی,پیشرفت, قدم برداشتن در جهت منافع مردم و هر موضع انسانی و بشری دیگر را.اما متاسفانه نمیدانم امروز چه بر سر چپ در سراسر دنیا رفته که در برخی موارد ناخواسته با مواضعی که اتخاذ میکنند عملا کنار ارتجاعی ترین دیدگاهها و نیروها قرار میگیرند.مجبورم با اندکی صراحت و شاید بیرحمی ابراز نظر کنم چون بنظرم در شرایط امروزمان کلی گویی و همراهی با این عزیزان به ضرر مردم( در واقع خودمان که بخشی از آن مردم هستیم) تمام خواهد شد.چطور ادعا میکنیم چپ هستیم وقتی انتخابات اخیر را تحریم میکنیم؟ چطور ادعا میکینم چپ هستیم وقتی حرکت سیل آسای مردم را فقط منتسب به بخش مرفه جامعه میدانیم؟ چطور ادعای چپ بودن داریم وقتی همه آنهایی که در خیابان بودند را "یک مشت پسر و دختر راحت طلب بزک کرده میدانیم که برای آن قصد دیگر به خیابانها ریخته بودند؟ چگونه ادعای چپ بودن داریم هنگامیکه جنبشی را که به لحاظ میزان آگاهی کم نظیر بوده را "پوپولیستی" بنامیم؟و دهها مثال مشابه دیگر.من با این عده بحث جدی دارم که وقت دیگری میطلبد.در پایان دوست دارم کسانیکه مایل هستند از جمله خانوم سیما با من از طریق ایمیلم در ارتباط باشیم.با سپاس anazari۰۰@yahoo.com
۱۷۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨٨       

    از : سنایی

عنوان : به چپهای عزیز
کسانی که اینجا نظر میدهند عملا در دو بلوک قرارمی گیرند ۰ آنهاکه خواهان سرنگونی هستند (بیشتر خارج نشینان) وانها که به نوعی آنرا ممکن ویا مفید نمی دانند (بیشتر داخل نشینان ). البته عده زیادی از سرنگونی طلبان خارج نشین هم ضمن همراهی با داخلیها سعی در به کنترل در آوردن جریان داخلی و هدایت ان به سمت مورد نظر خود دارند۰ البته همه این بلوک ها حق دارند نظر و فعالیت خود را داشته باشند۰
اما چرا خارج نشینان و داخلی ها موسوی ( نه کاریزماتیک بود ونه هست و نه سیاستمدار بود نه هست و ۸ سال سیاه نخست وزیر بود و حتی حاضر نیست آزادی فعالیت سیاسی نهضت آزادی معتدل مسلمان را به عنوان حق بپذیرد) را به زور رهبر این جنبش کردند ولو به صورت صوری؟
آیا موسوی رژیم را عوض می کند ؟ آیا باورهای لیبرال دارد؟ آیا در داخل الیگارشی ج ا صاحب نفوذی است که بتواند معادله قدرت را بهم بزند؟
آیا سیاستمدار تیزهوشی است که میتواند با عملگرایی و بازی سیاسی ماهرانه پشت پرده را سامان داده ومردم در صحنه را مایوس نگرداند؟ به قدرتهای بزرگ تضمین دهد یا حداقل آنها را امیدوار کند که جنببش او و رهبری او قادر است تغییر مهمی ایجاد و عامل تعیین کننده در کشور وقدرت اصلی و طرف مذاکره واقعی باشد ؟
اگر کوچکترین تردیدی در جواب منفی دادن به سوالات فوق در اسفندماه گذشته وجود داشت امروز تقریبا به همه ثابت شده است که موسوی حتی به اندازه کروبی قادربه ایجاد حرکت نیست و فقط از رانت شانس و حمایت بی دریغ چپ که نگران بازگشت ایران به محور آمریکاست و ناچاری مردم ( چون بازی سی ساله چپ و مذهب بقیه را مزدور آمریکا کرده و از صحنه خارج نموده است ) سود میبرد۰ موسوی رهبر بیانیه ای است و اگر چپ و ضد آمریکا نبود توپخانه رسانه ای تحت نفوذ چپ اورا زودتر از مصدق و بازرگان و بنی صدر و امیر انتظام و یزدی له و لورده کرده بود .
چپها حتی به کلمه دانشجویان لیبرال حمله می کنند ۰ بنی صدر خارج شده بر خمینی را به اندازه نبوی و محتشمی و اردبیلی و موسوی تبریزی و رفسنجانی قبول ندارند.
بحث پذیرفتن نظرات بنی صدر و امیر انتظام نیست بحث ائتلاف برای پیروزی جمع ۱۰ درصدیها در مقابل ۱۰ درصدی یاغی حاکم است۰ پاکستانی ها دور بوتو جمع شدند و مشرف را ساقط کردند۰
آصف زرداری متهم به فساد بود ولی امکان پیروزی داشت۰ حزب مسلم لیک امکان پیروزی نداشت۰ پس ائتلاف کرد۰ بعد از پیروزی هم به مخالفت با سیاستهای حزب مردم پرداخت۰ مثل همیشه۰
دولت آبادی به سروش حمله برد چون از کروبی لیبرال در مقابل موسوی حمایت کرده بود.
زیدآبادی دارد استخوانش می شکند و مومنی جانش در خطر است ولی ابوالفضل فاتح سوار هواپیما میشود میرود به لندن اما حزب توده وشرکا به دفتر تحکیم و سازمان ادوار و زیدآبادی حمله می کنند.
چپها فقط این خصومت بنیادینشان را با لیبرالها به مدت ۴ سال متوقف کنند آنوقت می بیند که چند چهره کاریزماتیک از میان جریانهای لیبرال پدیدار میشوند ۰
البته جریانهای لیبرال علیرغم حمله چپها به صورت جریان غالب وهمسو با خواست مردم در ایران شکل گرفته اند و دائما تقویت می شوند۰
علت حمله شدیدتر رژیم به کروبی هم همین گرایش لیبرال اوست۰
اما عسگراولادی و سایت فرارو دنبال جذب موسوی اصولگرا هستند۰
۱۷۵۲۱ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : کامران هوشیار

عنوان : to: sanayee
هموطن گرامی با امضای صناعی.
نمیدانم منظور شما از «گزینه» چیست و این «گزینه» ی فردی را برای چه منظوری مناسب میدانی «رهبری» ـ «ریاست جمهوری» یا همین طور فکر می کنی که امیر اتنطام یا بنی صدر و یزدی (طفلک قطب زاده در این راه جان باخت ! ) می توانند ناجی مملکت باشند.

نظر شما محترم ست ولی بی ارتباط با امروز ایران ست.دیگر فرد حتی در شکل کاریسماتیک آن مثل خمینی و خاتمی هم در بین آحاد مردم رنگ باخته ست. در همین« انتخابات» فاجعه بار ۲۲ خرداد، آرای مردم در بین ۴ بلوک تقسیم شد که هر بلوک از زیرمجموعه هائی تشکیل شده، یعنی اگر مردم بتوانند با مبارزات هم اکنونی خود «انتخابات» را از این حالت گزینشی و از قبل انتخاب شده به «انتخابات» نسبتا آزاد تبدیل کنند ( فرض را بر این میگذارم که شما در چارچوب همین حکومت از یزدی و بنی صدر صحبت می کنید)
۱. معلوم نیست کدامین کاندیدا ها آرای بیشتری در انتخابات ریاست جمهوری کسب خواهند کرد.
۲. معلوم نیست ترکیب وکلای مجلس چگونه خواهد شد.
۳. برای کشور بزرگ و مردم ایران نه ده ها بلکه صد ها فعال سیاسی باید خود را برای گرفتن مسئولیت ها آماده نمایند تا پس از دو تا سه دور انتخابات شرافتمندانه
مردم نمایندگان و قابلیت های سیاسی و اجتماعی آنها را بشناسند و تجربه نمایند.
۴. نخبگان سیاسی چه ملی چه ملی ـ مذهبی اعم از راست و چپ ومیانه باید در داخل بلوک خود به همگرائی روی آوردندتا زمینه ی فعالیت های حزبی در آینده بتوانند با یکدیگر بهتر تعامل نمایند.
تا کی باید از هر جریان راست و چپ و ملی و ملی مذهبی چندین گروه وسازمان داشته باشیم ؟ مشکل ما تشتت ست
۱۷۵۱۴ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : sanayee

عنوان : می دانم که چپها عصبانی خواهند شد ولی در خارج بنی صدر و در داخل امیر انتظام یا یزدی گزینه مناسب هستند.
نظر نریمان بهترین راه حل است برای نرگس مست و هوشیاری و سیما و شادی و ...
حسینیان جلاد هم گفت بگذارید اینها ۱۳ ابان بیایند رسوا شوند۰ عسگر اولادی و مطهری و بقیه هم با موسوی مشکل اصولی ندارند۰ همه اینها همصدا باچپ ضد امریکا از لیبرالیسم متنفرند و از طبقه متوسط که به ارزشهای لیبرالی گرایش دارند۰ پس باید به دنبال لیبرالها رفت تا مردم را با شعارهایی که دوست دارند در میدان نگه داشت۰ نه اینکه ان دختر خانم های ارایش کرده و شیک بالا شهری مجبور باشند بروند نمازجمعه شعار الله و اکبر و یا حسین بدهند و بعد چپها بگویند اینها رژیم کمونیستی می خواهند و سلطنت طلبها بگویند اینها شکیرا و بیانسه را می خواهند ولی ناچارا پشت سر یک ریشوی متعلق به سی سال پیش جمع شده اند.
نظر نریمان را بخوانید درست می گوید:

در این لجنزار چه رنگش سبز باشد چه سیاه و چه سرخ درخت آزادی و حقوق بشر نمی روید ۰
فرض کنیم جنتی تهدید نمی کرد و مردم مثل روز قدس بیایند بیرون چه می خواهند بگویند وقتی بلندگوها شعار مرگ بر آمریکا می گویند؟
۱)مرگ بر آمریکا؟ یعنی همان طناب پوسیده توده ای فدایی وچپ های ضد آمریکا که سی سال است ما را در چاه مشترک ملاها و روسیه نگه داشته؟ یعنی هم صدایی با ج ا؟ یعنی به آمریکا بگویند که بین موسوی و احمدی نژاد وقتی پای سیاست خارجی و آمریکا وسط باشد فرقی نیست تازه جرات احمدی نژاد برای شکستن تابو ها بیشتر است؟
۲)مرگ بر روسیه و جمهوری ایرانی و نه غزه نه لبنان ؟ بسیار عالیست ۰ حداقل نشان میدهد مردم نظر واقعی خودشان را می گویند نه شعار بازگشت به عقب موسوی ( نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی )
بعد معلوم میشود موسوی طرفدار ندارد و مردم رهبر لیبرال می خواهند
۰ کمونیست و مجاهد هم نمی خواهند۰ شاه هم نمی خواهند۰
خوب جنبش سبز به زردی می گراید و انفلاب نارنجی آغاز می شود۰ موسوی در سمت حاکمیت باقی خواهد ماند و جریانات بعدی بستگی به یافتن رهبری مناسب با خواست طبقه متوسط در داخل و اگر نبود در خارج خواهد داشت ۰
۳)مردم در سکوت و یا با شعارهای بی معنی و کم خطر با علائم سبز راه پیمایی کنند ۰ من فکر نمی کنم به جز جنتی ابله کسی در حاکمیت با این قبیل راه پیمایی ها مخالفتی داشته باشد۰ هر چه بیشتر تکرار شود مردم خسته تر و رژیم هم ضریب بالای تحملش را بیشترنشان میدهد۰ البته هیچ رژیمی در دنیا با راه پیمایی آرام و شعارهای کم خطر ( مثل یاحسین در یک رژیم مذهبی ) میدان را خالی نکرده۰ مخصوصا اگر ۲ تا ۳ میلیون نفر در یک شهر ۱۳ میلیونی باشد و به جاهای دیگر هم کشانده نشود۰
بیائید اندکی واقع گرا باشید۰ البته اگر چپ روسی نیستید و قصد انتقام گیری صرف از شعار مرگ بر روسیه ندارید (که مردم در روز قدس گفتند)

راهپیمایی ۱۳ آبان یک تله هویتی برای موسوی و جنبش سبز اوست۰
به هر شکلی برگزار شود اورا آچمز و از صحنه خارج می کند۰
فقط در صورتی که مردم شعار تند علیه رژیم و پشتیبان رسمی اش روسیه بدهند (در صورت وجود یک رهبری لیبرال که قبلا برای بهره برداری آماده باشد) می تواند برای مردم مفید باشد ولی چپ روسی و چپ آمریکایی لیبرال ها را ظرف ۲۸ سال گذشته همگام با رژیم متکی به روسیه و چین کوبیده اند و هنوز هم دارند آنها را که تنها شانس واقعی عبور دادن نظام از مذهبی ارتجاعی به مذهبی مدرن و نهایتا به سکولار هستند لجن مال می کنند۰ می دانم که چپها عصبانی خواهند شد ولی در خارج بنی صدر و در داخل امیر انتظام یا یزدی گزینه مناسب هستند.
در این لجنزار چه رنگش سبز باشد چه سیاه و چه سرخ درخت آزادی و حقوق بشر نمی روید ۰
۱۷۵۱۲ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : خانم نرگس
خانم نرگس مست عزیز،
بسیار از شما سپاسگزارم که نظرات مر امی خوانید و به آنها پاسخ می دهید. از شما تقا ضا می کنم پیام دانشجویان لیبرال را در ستون خبرها بخوانید:
(صدای نیروهای سکولار و خواهان انتخابات آزاد باشید! )
بسیار از نقطه نظرهای من در مورد کیفیت حمایت از جنبش سبز در آن آمده است، اما در مورد ابعاد حمایت از آیت اله منتظری و آقایان موسوی و کروبی من قاطعیت دانشجویان لیبرال را ندارم. پیروز باشید
۱۷۴۹۷ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : شمیم بهار
خانم بهار، پیامتان عطر بهار دارد!
درود بر شما انسان فرهیخته. من از شما تقاضا می کنم که با کلام شیرین و ساختمان استدلال روشن خود در بحث ها شرکت و به گسترش فضای گفت و گوی سالم کمک کنید. این کار سخت است، به شما تهمت می زنند، دشنام می دهند، شما را به هرچه که دوست ندارند و دشمن می دارند نسبت می دهند، من همه ی این اراجیف را به جان میخرم تا اثر گذار باشم.
برای بسیارانی که در این بحث ها شرکت می کنند، احیانا این نخستین تجربه و نخستیم برخورد کتبی متقابل است، اظهار نظر متفاوت خو د را در قالب دشنام ارائه می دهند. راهی جز این نمی شناسند. لزوما سوء نیت ندارند. باید بیشتر ریشه ها و دلایل را که ریشه در فرهنگ عاشورایی ِ خشونت دارد شکافت.
اگر خواننده ی همیشگی این رسانه باشید می بینید که من با صرف زمان بسیار به این تلاش ادامه می دهم و دوستانی هم پیدا کرده ام. حضور شما با این ااستدلال روشن به پراکندن بذر این اندیشه کمک می کند.
راه درازی درپیش است.باید از هفت خوان گذر گرد، در خوان دوم به انتقاد وی رسیم و بعد به انتقاد از خود.
برای شما آرزوسی موفقیت دارم.
۱۷۴۹۶ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : بهار محسنی

عنوان : ما در کجا قرار داریم ؟
صورت مسئله : جمهوری اسلامی شعار من نیست !
بحث : جمهوری اسلامی شعار نیست ، هیولائی ست نکبت بار که بر جان و مال و زندگی اکثریت مردم چنگ انداخته و خسارات جبران ناپذیر تاریخی بر مردم و کشور وارد کرده ست.

راه حل : برای نجات از شر این هیولا ی دهشتناک راه حل های متفاوتی از همان آغاز بدنیا آمدن این جانور درنده پیشنهاد شده که متاسفامه با غفلت و بازیگوشی وحتی حمایت از بقای این جانور روبرو شد. این هیولا فربه تر و فربه تر شد و آنقدر درنده و خونخوار شده که مردم به پا خاستند تا از ادامه ی خیره سری ها و نابودی حتمی خود توسط این هیولا جلو گیری کنند . میلیونها نفر در میدان با دست خالی ! تا امروز در کارآئی این حرکت درخشان تردیدی نیست. دلواپسی های زیادی وجود دارد. چگونه غول جمهوری اسلامی را می توان از پای در آورد ؟

ابهامات :بخشی از دور و بری های حکومت هم به این حماسه ی میلیونی پپیوسته اند تا هیولا را سر جای خود بنشانند (نقل قول معروف...) بسیاری از نیروهای سیاسی هم در رنگهای مختلف فعال شده و میخواهند بر امواج میلیونی مبارزه تاثیر بگذارند.

نبود فرهنگ لازم و متداول برای «گفتگو » - در بین حکومتیان - بین حکومتیان و دولتهای جهان - بین مردم و حکومت ، بین مخالفین و حکومت - بین مردم و مخالفین و بین مخالفین و مخالفین شرائط نا هنجار و تاثر انگیزی را بوجود اورده که مصالح ملتی را بازیچه مشتی نادان و جانی قرار داده ست .

ما در کجا قرار داریم ؟ میخواهیم این هرج و مرج مبتذل ادامه یابد با نه ؟
اگر می خواهیم کاری مثبت کنیم با تلاش خود فرهنگ «گفتگو» را نهادینه کنیم . از این طریق می توانیم بهتر با حکومت مبارزه کنیم ، دیگران بهتر با نظرات ما آشنا خواهند شد.
۱۷۴۹٣ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : hoshiary

عنوان : نرگس مست
نرگس مست
تو که بیشتر از همه بی مدرک و کیلویی حرف میزنی۰
۱۷۴۹۰ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : برنامه شما
شادی عزیز، من واقعا علاقمندم نظر شما را بدانم. با رد کردن همه، که کار پیش نمی رود. نظرات من و همه ی آنهایی که حرفی برای گفتن دارند اینجا و آنجا آمده است. من از گفتن نظر خود شرم ندارم. غلط یا درست آنرا اعلام می کنم.
اگر غلط یا ناقص باشد دوستان برخورد می کنند درست می شود. من به کار دسته جمعی باور دارم:
پشه چو پر شد بزند پیل را
من طرفدار جمهوری پارلمانی هستم . منتظر می میمانم تا در فضای نیمه دموکرانیک بعد از سقوط رژیم، با کسانی که جهت تاسیس مجلس موسسان ملی کوشش می کنند همصدا شوم، تا قانون اساسی جمهوری اسلامی منحل و یک قانون اساسی ملی با درنظر گرفتن حقوق اجتماعی برایر برای همه ی شهروندان جانشین آن شود. آنوقت -اگرچه شاید تا آن زمان خیلی سالخورده باشم ولی - بعنوان نامزد، در تمام انتخاباتی که برای مناصب مختلف انجام می شود با برنامه ای روشن و ساده شرکت می کنم تا نظرات آزادیخواهانه ی خود را تبلیغ و نظراتی را که مسموم و آسیب رسان است در حد توان خودافشا کنم. مثل روز روشن است که آدم ناشناسی مثل من در مبارزه ی انتخاباتی از پس غولهای سیاسی برنمی اید و شکست می خورد، ولی مطمئنم که برنامه های ملی و صادقانه ی من اگر در شرایط مساوی با نامزدهای دیگر تبلیغ شود، سطح توقع رای دهندگان را از نامزد انتخاباتی شا ن بالا خواهد برد.سرانجام بنفع یک نامزد انتخاباتی جوان داخلی ( نه بنفع سیاست بازان خارجه نشین) که با او بیشتر از دیگران اتفاق نظر دارم، از صحنه ی انتخا بات کنار می روم. شاید این برنامه رویایی و ساده لوحانه باشد. امید و رویا به انسان نیرو برای حرکت می دهد.
بجای اینکار می توانم بنشینم و ازهمه ایراد بگیرم، که کار چندان سختی نیست. ولی فایده ای ندارد و به جنبش کمکی نمی کند. تازه بدبینی عمر آدم را هم کوتاه می کند.
بنظر من شما کاملا حق دارید که نظرات و برنامه های دیگران را نفی کنید، ولی جسارت است، تا وقتی که نظر خودتان را نگویید جرفهایتان در چار چوب خرد ورزی قابل تامل نیست.یک برنامه سالم و مفید چشم اندازهای تازه ای در مبارزه می گشاید.
بنظر و برنامه ی شما در برابر نظراتی که نفی می کنید چیست؟ خواهش می کنم آن را بزبانی که نرم و برای من قابل درک باشد توضیح بدهبد.
۱۷۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : shadi

عنوان : حزب توده و مجاهدین و فداییان اقلیت و پیکار و کمونیست کارگری همه در کوبیدن جریان لیبرال متحدند اگر چه دلایلشان ظاهرا متفاوت است۰
کاملاروشن است نظر من پاسخ به نظر دهنده ۱۷۴۲۹ است نه نویسنده مقاله۰
نظر دهنده ۱۷۴۵۱ گواه روشن صحت نظر بنده است۰ او مصدق و بازرگان را همردیف اصلاح طلبان چپ حکومتی قرارمیدهد۰ نظر دهنده ۱۷۴۵۲ که نقش رییس وناظم اتاق را بازی می کند هم از نبود فرد یا جریان بهتر مینالد و از ناچاری سخن می گوید۰ او هم غیر مستقیم نظر بنده راتایید کرده۰ فرد بهتر مصدق و بازرگان و بنی صدر بود که شما سه نظردهنده ظاهرا متفاوت به طور هماهنگ انها را کوبیدید و هنوز هم میکوبید۰
حزب توده و مجاهدین و فداییان اقلیت و پیکار و کمونیست کارگری همه در کوبیدن جریان لیبرال متحدند اگر چه دلایلشان ظاهرا متفاوت است۰
درحالیکه اگربحث ناچاری و بد وبدتر بود چراموسوی . لیبرالها که بهترند۰ چرا انها را لجن مال میکنید ولی به موسوی اصولگرا که میرسید اهل تسامح می شوید و عملگرایی۰ ایا جهنم بازرگان اندکی فقط اندکی قابل تحملتر از جهنم موسوی نبود۰
بیخود نگویید انهاکه در صحنه نیستند الان موسوی هست۰این موسوی را هم شما و رفقایتان به صحنه اوردید۰ شانس اورد احمدی نژاد خطوط قرمز را در مناظره شکست و مردم رژیم را لخت دیدند و به خیابانها ریختند۰ اگر مردم به خیابان نمی امدند این موسوی هم مثل رفسنجانی دنبال موضوع نمیرفت۰ الان هم پی گیر بودنش در حد چند بیانیه در توصیف قد و بالای خمینی است۰
شماها هم اگررای دادید نمی دانستید کار به اینجا می کشد وگرنه باید انزمان می گفتید۰ الان هم نمیدانید چه خواهد شد چون نه برنامه دارید و نه مردم را می شناسید و نه با سیاست اشنا هستید۰ حداکثر شعار می دهید
مرگ بر امریکا
مرگ برسرمایه داری
زنده باد خلقهای ایران
نان مسکن ازادی
لیبرالها خاینند
چپ رژیم خوب است
روسیه بهتر از امریکاست
ژاپن بدتراز کوباست
سرمایه داری رو به نابودی است و ۰۰۰
۱۷۴۷٨ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : باخته

عنوان : از جمهوری ایرانی نترسید این شعار در مقابل "جمهوری اسلامی" معنی دارد
از جمهوری ایرانی نترسید این شعار در مقابل "جمهوری اسلامی" معنی دارد
برای مثال: آلمان ها همیشه با آن تاریخ سیاه هشان جمهوری آلمان گفتند و می نوشتند. Deutsche Demokratische Republikدر آلمان شرقی , و در آلمان غربی هم می گفتند و می نوشتند و می نویسند.
Bundesrepublik Deutschland. واژه Deutschland یعنی آلمان همیشه ذکر شده.
در حالی که در کشور سیستم "جمهوری فدرال متحد آلمان " حاکم و موفق است. من مقاله آقای قاسمی نژاد را خیلی خوب تشخیص دادم.
۱۷۴۶٨ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : نرگس مست

عنوان : ممنون از پاسخ خانم سیما
سیما عزیز ممنون از توضیح مفصل شما. بسیار خشنودم که یک تن به جامعه مخالفین "اصلاح طلبان" اضافه شده. من کاملا حرف های شما را میفهمم ولی با اجازه شما با آن موافق نیستم. تجربه صد ساله اخیر کشورمان و دنیا بمن آموخته که زمانی که تفاوت اندیشه و راه و روش انبوه هست، هیچگاه، حتی تاکتیکی هم که شده ذره ای از اندیشه و راهم کوتاه نیایم. من با سبز های اسلامی نه تنها هیچ نقطه مشترکی ندارم بلکه ریشه ای با آنها مخالفم. آنها ۳۰ سال همفکران و یاران مرا اعدام، شکنجه کردند و تجاوز. آنان ۳۰ سال فقر را برای اکثریت مردم وطنم بارمفان آوردند و هزاران دختر ریر بیست سال برای امرار معاش تن فروشی کردند و بعد اعدام شدند (آخرینش سهیلا قدیری) آنان ۳۰ سال کودکان طبقات پایینی جامعه را از درس خواندن محروم کردند و به خیابان ها فرستادند تا گدایی کنند و آدامس فروشیو دهها هزار را کارتون خواب. آنان میلیارد ها دلار را به کانادا، اروپا و آمریکا فرستادند همراه با زن و بچه هایشان تا در لوکس ترین خانه و در گرانقیمت ترین دانشگاه درس بخوانند. آنها همگی کماکان خمونخوار قرن، خمینی را امام و رهبر خود میدانند و خواهان ادامه حیات ننگین حکومت اسلامی هستند. من و من نوعی با این جماعت حتی یک ثانیه نمیتوانیم همراه باشیم.
من قصد درس دادن به شما عزیز را ندارم ولی تجربه بمن نشان داده که برداشتن قدم اول در همکاری با هر آدمخواری نتیجه اش حرکت حزب توده و اکثریت میشود. باور کنید که بسیاری از اعضای این دو تشکیلات ذره ای به این وحوش اسلامی توهم نداشتند ولی همین کوتاه آمدن مقطعی (بقولی تاکتیکی) آنان را به جایی کشاند که امروزه بسیاری از آنها سرافکنده دوستان و خود هستند.
زباده گویی نمیکنم. ایکاش جنبشی نیمه دمکرات و غیر مذهبی متولد میشد تا من هم همراه شما میشدم. روزهایتان خوش و روزگارتان خجسته باد
۱۷۴۶۲ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما س

عنوان : بن بست
خانم نرگس عزیز،
با کمال احترام، اجازه می خواهم که درک خود را از بعضی از مسائل مطروحه باختصار و اقتصار بیان کنم. من گرایش چشمگیری نسبت باصلاح طلبان ندارم توجه من بانها بیشتر از سر استیصال است تا گرایش.
من انتقادات بسیار بنیادینی تا حد دادگاهی شدن و نفی کامل، به افرادی مثل آقایان موسوی، کروبی ، خاتمی، محسن رضایی، رفسنجانی و ..... همه ی اصلاح طلبانی که مسئولیتی حساس در وزیم داشتند ( ودارند)دارم. این آقایان در تمام مصائبی که در ظرف سی سال گذشته دامنگیر وطن ما گردیده مستقیم سهم بوده اند. مناصبی کلیدی داشته اند که حرکت آنها و کارکرد آنها گردش این دستگاه نکبت را تسریع کرده است، و بسیاری از آنها هنوز هم یکی از بزرگترین جنایتکاران تاریخ بشری یعنی خمینی را رهبر آرمانی خود می دانند و اینجا و آنجا از ادو "کد" می آورند که هم انتساب خود به او، هم "صحت" نظرات خود را اثبات کنند.
خانم نرگس عزیز، این مشت نمونه ی خروار است در باره خانمها و آقایان اصلاح طلب. نه تنها من بلکه ملیونها تن از مردم ایران می دانند که با طناب آقای موسوی و کروبی نمی شود هیزم جمع کرد، این طناب پوسیده است.
آقای قاسمی نژاد در مورد انتخابات می نویسندمی نویسند:
بحث بر سر این بود که حال که مجبور به زیستن زیر دست همین موجود ناقص الخلقه هیولا صفت هستیم بهتر است کسی بر سر قدرت باشد که زندگی در این زندان بزرگ را کمی قابل تحملتر کند ،دقیقا همین :کمی قابل تحملتر".

صمیمانه می گویم وقتی که مردم ایران با اعتنا به افسارگسیختگی و توحش رژیم، برای پرداختن حد اقل هزینه ها و خسارت ها و ضایعات جانی، بصورت ملیونی در ساختار جنبش سبز به مبارزه دست می زنند و بقول رفقای سوسیالیست با تحلیل مشخص از شرایط مشخص، برای یک زندگی " کمی قابل تحملتر" مناسب ترین و موفق ترین مبارزه را با همان رهبران متزلزل و منتخب رژیم آغاز می کنند، من موقتا از آرمانهای خود - یا برنامه های دراز مدت - یک قدم عقب نشینی می کنم. این عقب نشینی فقط یک تاکتیک است. زیر پاگذاشتن آرمانهای آزادیخوهانه نیست.
ببینید عزیز، یکطرف قضییه رژیمی خونخوار ایستاده است که در کارنامه اش جز کشتار، تجاوز، دروغ، وابستگی، تقلب و تمام صفات مذموم دیگر از این دست چیزی ندارد. این رژیم حتی جنبش سبز را با به صورتی که دیده ایم و شنیده ایم سرکوب می کند. طرف دیگر مردمی ایستاده اند، که نه رهبر واحد دارند، و نه تشکیلات منسجم. متحد هم نیستند. به مشکلات دیگر اشاره نمی کنم که ملال آورتراست. تازه پشتی بانان آنها هم در خارج هرکدام سازی می زنند. من فقط می پرسم دوستان چه بکنیم. من می گویم ما دریک بن بست قرار گرفته ایم . از شما که جنبش سبز را نفی می کنید { خانم نرگس روی سخنم با شما نیست ) تقاضا می کنم رهبر مناسب تری که کارنامه ی بهتری داشنه باشد و بتواند مردم را بسیج کند و این حرکت را یک قدم پیش ببرد معرفی کنید. من هم شما و هم او را ستایش خواهم کرد.

من با آقای قاسمی نژاد با تمام "اختلاف نظرهای عقیدتی" در نکات زیر هم نظرم. این نوشته ی ایشان است.

""جمهوری اسلامی در شعارهای ما جایی ندارد چرا که جمهوری اسلامی برجمجمه انسانها بنیان نهاده شده است. جمهوری اسلامی در شعارهای ما جایی ندارد چرا که جمهوری اسلامی با نقض گسترده حقوق بشر وآزادیهای اساسی پیوند یافته است.جمهوری اسلامی درشعارهای ما جایی ندارد چرا که به جای برابری تبعیض را مژده می دهد : تبعیض میان مسلمان و غیرمسلمان،میان مومن و کافر،میان زن و مرد،میان شیعه و سنی،میان باورمند به ایدئولوژی اسلام سیاسی و مخالف ایدئولوژی اسلام سیاسی ،میان روحانی و غیرروحانی ...""

من فقط نیمی از نوشته های آقای قاسمی نژاد را نمی خوانم، همه ی آنرا می خوانم و خطوط را میخوانم با قصد دستیابی به اندیشه ی ایشان، نه با این پیشداوری که مثلا ایشان باور مذهبی دارند یا اصلاح طلبند پس حرفی برای گفتن ندارند. ایشان هم مثل من در صدد پیدا کرده راهی برای برون رفت از ایتن بن بست هستند.

دولت مورد نظر من جمهوری ایرانی است نه جمهوری اسلامی و می دانم که آقای موسوی آنرا نمی پسندند، اما وضعیت فعلی با همین رهبر متزلزل از وضع پیشین که مردم فعالانه در صحنه اند بهتر است.

اگر در باره ی نیرو، رهبر، هزینه، تجهیزات و غیره برای گذار انقلابی از این بن بست سوال می کنم، هیچ نقشه ی کار آگاهانه ای پشت حرفهایم نیست. اینها را جنبش سبز در حد توان خود تدارک دیده است، این تدارک با آرمان های ( آرمان نه به معنای ایدئولوژی، من ایدئولوژی شرقی -غربی -اسلامی و غیره ندارم) من تفاوتهایی بسیاری دارند.
خلاصه ی کلام اینکه آقای قاسمی نژاد می گویند در این مرحله از تاریخ ما، اصلاح طلبی به معنی شناخته شده ی آن تاکتیکی است که عناصر و نیروهای غیر اصلاح
طلب، انرا آگاهانه برای پیشبرد جنبش و قابل تحملتر کردن رزیم استفاده می کنند.
من با این نظر مشکلی ندارم.
۱۷۴۵۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨٨       

    از : نرگس مست

عنوان : اصلاح طلب و انقلابی
اقای قاسمی نژاد مطلبی را باز کرده اند و یک "توضیح کوچک" هم داده اند که بسیار بحث برانگیز است. ایشان انقلاب و رفرم را بواقع دو روی یک سکه میدانند که تنها در تعداد چرخ زدن در هوا (روش) با هم اختلاف دارند والا با هم هم زمان به هوا پرتاب میشوند و هم زمان (هدف) به زمین میرسند. بنظر نمیرسد اقای قاسمی نژاد انسان نا آگاهی باشند بنابراین ناآگاه بودنش را کنار میگذارم و این میرسد که ایشان یا خواننده گان را نا آگاه میپندارد یا سعی در مخدوش کردن مسایل دارد. اگر به تاریخ حداقل صد ساله جامعه بشری و بخصوص ایران نگاه کنیم، اصلاح طلبان (از حزب توده گرفته تا نهضت ازادی تا مصدق و جبهه ملی ها) تنها و تنها خواهان برقرای سیستم موجود بوده و هر عمل یا حرکتی که انجام داده اند برای "نیامدن سیل" بوده والا هموراه "باران" خواسته اند. آنچه که آقای قاسمی نژاد نمیگویید (حال خواسته و یا نا خواسته)این است که اصلاح طلبلن بهیچوجه خواهان دگرگونی در ساختار جامعه بقصد برقرای عدالت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نیستند و چنانپه در جایی مجبور شوند که در این مورد پاسخگو باشند. برقرای عدالت را به زمان بی نهایت (بقول مذهبی ها با آمدن مسبح، مهدی یا موسی) میدانند.
در این مورد خانم سیما هم مثل کاراگاه های خبره سوال میکند که اگر قرار است انقلاب شود با کدام اسلجه، کدام هزینه، کدام رهبر، از کجا، چگونه و .... یعنی هر جایی از دنیا انقلابی شده (حال به نتیجه رسده یا نه) طرفداران انقلاب باید در یک روزنامه رسمی به تمامی این سوال ها پاسخ داده باشند و بعد با اجازه خانم سیما به انقلاب دست بزنند. حال پرسیدنی است که خانم سیمای اطلاح طلب چرا به سوالاتی نظیر هزینه و افراد و رهبران حرکت خود (حال چه خود چه جنبش وابسته اش) پاسخی نمیدهد؟ مگر در همین ۴-۵ ماه اخیر هیچ یک از اصلاح طلبان کشته شدند؟ به هیچکدامشان تجاوز شد؟ جملگی که به بلبل زبانی افتادند (اگر زیر شکنجه بوده باید قبول کنیم که به جوانانی که تجاوز شد و هیچکدام به تلویزیون نیامدند اصلا شکنجه ای داده نشده) چرا وقتی به اصلاح طلبان میرسد از مردم خرج کردن درست هست و بقدرت رسیدن به مماشات گران و در بالا صد وبند کننده ها درست ولی طرفداران سرنگونی رزیم نکبت اسلامی باید به هزاران سوال پاسخ دهند؟؟
۱۷۴۵۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨٨       

    از : سعید قاسمی نژاد

عنوان : توضیح کوچک
وقتی از رفرم صحبت می کنیم منظور تغییرات ساختاری به صورت گام به گام است.رفرمیستها و انقلابیون عموما در هدف مشترکند و در روش متفاوت.از این نظر هر تغییر جزئی و کوچکی به معنای رفرم نیست.کسانی که خواهان تغییراتی کوچک با حفظ ساختارند معمولا کانفرمیست خوانده می شوند.بسیاری معتقدند که جمهوری اسلامی ظرفیت رفرم ندارد ولی از طرف دیگر گروههای سیاسی و مردم مجبور به فعالیت و زندگی در همین فضا هستند در حالیکه پیش از انتخابات هیچ افق روشنی برای تغییران بنیادین وجود نداشت بسیاری تصمیم گرفتند برای بهبود اندک وضع در انتخابات شرکت کنند.این گروهها به به بهبود وضع امیدوار بودند اما به امکان رفرم معتقد نبودند.به نظرم تفاوت ظریفی بین رفرمیست بودن و کانفرمیست بودن وجود دارد که بهتر است مورد توجه قرار بگیرد.ضمن اینکه باید توجه کنیم که با توجه به اینکه ظرف ۳۰ سال اخیر انقلاب نرم،انقلاب مخملی یا اصقلاب آزموده شده و موفق بوده دیگر نمی توان شرکت در انتخابات را به معنای قبول داشتن امکان اصلاحات در یک نظام سیاسی فرض کرد.انتخابات در بسیاری مواقع فرصت مناسبی برای براه انداختن یک انقلاب مخملی یا در وضعیت حداقلیش بوجود آوردن حاکمیت دوگانه است که می تواند بحران سلطه ،بحران کارآمدی و بحران همبستگی را در حکومت بوجود بیاورد و زمینه را برای گذار به دموکراسی از طریق انقلاب یا انقلاب مخملی فراهم کند.
با احترام
۱۷۴٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨٨       

    از : سیما س

عنوان : پرسش
شادی جان تجزیه و تحلیلت بسیار غم انگیز است. نوشته های ما شخصیت و آگاهی ما را نماینگی می کنند. خواهش می کنم نوشته ات دوباره بخوان و با آنچه که آن هموطن دیگر آقای نظری نوشته اند مقایسه کن.
این حدسیات، تقیه ی مارکسیستی روسی ، درو رویی و نفاق افکنی را از کجا آورده ای. اینها هیچ ربطی به نوشته ی آقای قاسمی نژاد ندارد.

بجای این حرفها کاش می نوشتی گه تو چه نوع دولتی را می پسندی، یا چرا شعار این شعار از آن شعار بهتر است
من آقای قاسمی نژاد را نمی شناسم و این اولین نوشته ای است که از ایشان می خوانم. بنظر می رسد که ایشان انسانی متدین و اصلاح طلب باشند. من با مذهب میانه خوبی ندارم، ولی اگر از دولت جدا شود، می شود باورهای خصوصی مردم . دیگر به من ربطی ندارد. ایشان هم که همین را می گویند، پس تا اینجا با آقای قاسمی نژاد و من و میلیونها نفری که دنبال آزادی هستند مشکل اساسی نداریم. مساله راه سبز واصلاح طلبی بخش دوم باور ایشان است، شما اگر آنرا هم نمی پسندید، نظرتان بازهم قابل احترام است، هزاران نفر دیگر هم هستند که این راه را دوست ندارند. بجای این حرفهابهتر است بگویید گه چگونه می خواهید انقلاب کنید! نیرویش را از کجا می آورید، هزینه ی جانی اش را که می پردازد. اسلحه از کجا می آورید؟ رهبرش چه کسی می خواهید باشد؟ و....
من واقعا می خواهم کسانی که به یک انقلاب دیگر برای بیرون رفتن از این بن بست فکر می کنند، مرا راهنمایی کنند. البته پرسشهای دیگری هم در این زمینه دارم.
شادی عزیز، خوشحال می شوم اگر بدانم شما از کجا می دانید که آقای قاسمی نژاد عملگرا هستند و به بازرگان و بنی صدر و... فحش دادند؟
این عین نوشته ی شماست:
""خوب اگر عملگرا هستید و دنبال اصلاحات تدریجی پس چرا در این سی سال از بازرگان و بنی صدر فحش دادید تا نوری و کروبی و سروش و گنجی ؟""
هم میهن عزیز من، در تاریکی نشستن و بحث های ارزان کردن در شان یک انسان آزاده و آزادیخواه نیست، هزاران نفر این نوشته را می خوانند، ممکن است هیچکدام از آنها شما را نشناسد ولی خودتان چی؟
مولوی می گوید:
آدمی مخفی است در پشت زبان
شما ببنید کجا مخفی شده اید و آقایان قاسمی نژاد و نظری کجا! شما ببینید با حدسیات بی پایه چه شخصتیی از خود تصویر می کنید و دیگران چه شخصیتی.
برای خودتان و دیگران احترام قائل شودید. منتظر پاسخ شما میمانم.
نمیدانم کجا خواندم که: برای تغییر پذیری دنیا باید تغییر را از خود شروع کرد!
۱۷۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨٨       

    از : shadi

عنوان : یک بام و دو هوای شما بوی روسی میدهد
شعار جمهوری اسلامی شعار من هم نیست ولی نباید شعار جمهوری ایرانی داده شود!
به این کار می گویند تقیه مارکسیستی روسی !
دو رویی !
نفاق واقعی !
پدر جان سی سال است ریش گذاشتید و از خلخالی تا خاتمی و بعد موسوی حمایت کردید۰ حاصلش همین احمدی نژاد است که می بینید۰

خوب اگر عملگرا هستید و دنبال اصلاحات تدریجی پس چرا در این سی سال از بازرگان و بنی صدر فحش دادید تا نوری و کروبی و سروش و گنجی ؟
۱۷۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨٨       

    از : ali nazari

عنوان : شعار من هم نیست
با عنوان مقاله من هم موافقم و مطمئنم جمهوری اسلامی حتی خواسته نود درصد اهالی جنبش سبز نیست.از طرفی بر این باورم حتی طرح این عنوان و تاکید بر آن از سوی محوریت فعلی (نه رهبریت) یعنی موسوی به نوعی مجوزی برای پافشاری بر مطالبات مردم در چارچوب قانون اساسیست.اما در محتوای مقاله جز در یکی دو مورد مختصر با بقیه نظرات نویسنده موافقم.در مورد خط اول نظر من چنین است بله به جرات میتوان گفت نه تمام اما اکثریت قریب به اتفاق مردم با این تفکر در انتخابات اخیر شرکت کردند که جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است.والا ما چه دلیل منطقی بر حضور گسترده مردم میتوانیم داشته باشیم.غیر از اینست که مردم با این فکر به پای صندوق رفتند که با انتخاب یکی از کاندیداهای اصلاح طلب اندکی از فشارهای وارد بر خود از طرف حکومت بکاهند.اسم این را چه میتوان گذاشت مگر اصلاح شرایط موجود در جهت قابل تحمل کردن وضعیت.البته خود نویسنده در چند سطر پایینتر به همین اشاره کرده و بنظرم جواب خود را داده.اما در اینکه اعتقاد بر اصلاح پذیر بودن این نظام با دادن شعاری مغایر با جمهوری اسلامی منافات دارد, خیر چنین نیست و با نویسنده موافقم.مردم برای اصلاح آمدند و وقتی رایشان دزدیده شد و با جنایات و سرکوب مواجه گشتند طبیعیست که جمهوری اسلامی نه تنها خواسته شان نباشد بل سرنگونیش را بخواهند.پس میبینیم مردمیکه به امید اصلاح و اندکی بهتر شدن آمده بودند اکنون خواهان نظامی غیر از اسلامی هستند.اما به اعتقاد من ان عده از سبزها که بگویند:اگر نظامی غیر از اسلامی میخواستید چرا در انتخابات شرکت کردید؟" بسیار اندکند و نویسنده به خوبی جواب این دسته را داده.نکته پایانی و بنظرم مهم اینست که آیا دادن شعار سرنگونی بجاست یا به ضرر جنبش است؟البته نویسنده با ظرافت از طرح این پرسش خودداری کرده و اظهارنظری در این مورد نکرده.بنظر من که بارها و در جاهای مختلف نیز در اینباره اظهار نظر کرده ام اینست که در این برهه شعار مناسبی نه تنها نیست حتی میتواند به صف مردم و جنبش ضربه بزند.از آوردن دلایل خودداری میکنم چون احتمالا خود از این مساله آگاهید و به کرات در جاهای دیگر اشاره شده.با درود
۱۷۴۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨٨