از : بایک مهرانی
عنوان : جایزه صلح نوبل توسط نهادی در نروژ اهدا میشود
بسیار تعجب انگیز ست که دوستان نامه ا ی تهیه می کنند تا پیامی را به «کمیته ی برگزاری جایزه ی نوبل صلح » ارسال نمایند و اشتباهات فاحشی در کل این کار وجود دارد که اجتناب پذیر بود.
ولی با وجودی که بعضی از امضا کنندگان در سوئد زندگی می کنند تو گوئی حاضر به یک پرس و جو و کنترل هم نبوندند.
- جایزه صلح نوبل توسط نهادی در نروژ اهدا میشود و ارتباطی به بقیه جوائز آکادمی نوئل در کشور سوئد ندارد.
- مراسم اهدای جائزه صلح در ۱۰ دسامبر در اسلو نروژ برگزار میشود ( همزمان در کشور سوئد و شهر استکهلم سایر جوائز اهدا خواهد شدد)
- این نامه می بایست خطاب به مسئولان نروژی کمیته ی جائزه ی نوبل صلح نوشته میشد .
۱۷۵۲٣ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : سلام بر استدلال
آقای نسیمی عزیز،
خوشحالم که اندکی از خشمتان کاسته شده است ولی هنوزهم تراوشهایی از آن در نوشته های تان بچشم می اید و این متاسفانه از فرهنگ خشونت بر میخیزد که همه ی ما با آن دست بگریبانیم.
با انتقاداتی که دوستان درباره ی ناشکیبایی و داروریهای عجولانه ی من کرده اند می کوشم که بردبارتر باشم و دیر تر قضاوت کنم، اگرچه من معمولا نظر می دهم و داوری نمی کنم.
من این نوشته را اهانت می دانم:
""اما وقتی من به دروغ پردازی های اقای اسماعیل نوری علا اشاره می کنم و ایشان را شوینیست می نامم بلافاصله پیام ام حذف می شود. در اینکه شما اکثریتی ها ابرویی بریاتان نمانده و رسوا شده اید شکی نیست اما اصلا فکر نمی کردم که رذالت را به درجه ای برسایند که اینهمه ریاکار باشید""
شما ممکن است در قبال آنچه که آقای نوری علا در باره ی مساله ی ملی نوشته اند دو جمله ی بالا را نرم و مخملی بدانید، این نظر شماست و محترم است. ولی بگواهی تاریخ معاصر از انقلاب مشروطه تا کودتای ۲۸ مرداد زبان سیاسی ما زبان دیگری بود. طنز و انتقاد در روزنامه ها قالب بود نه دشنام، کودتا تمام معادلات را بهم زد. این خود بحثی طولانی است. به نظر من یکی ازانتقادات به آقای نوری علا که منتقد ادبی نامداری هستند و اعتبار خودرا بیشتر از طریق ادبیات بدست آورده اند، اینست که چرا بیشتر به زبان نمی پردازند؟
مساله ی ملی مساله ی پیچیده است و پشت سر آن بی فاصله منافع توسعه طلبانه ی همسایگان نهفته است.
من از بحث های سیاسی ِِ مساله ی ملی گریزانم و در این زمینه از نظر سیاسی خود را صاحب نظر نمی دانم. و نوشته های آقای نوری علا را هم نخوانده ام. آگاهیهای اندک من درباره ی بیشتر از زاویه تاریخ و انسانشناسی است.
از دیدگاه تنسانشناسی ما در ایران مقوله ی مساله ی ملی را باید در سه رده طبقه بندی کنیم.
۱- مساله ی ملی آذزبایجان که از پیچیده ترین انواع مساله ملی است و اولویت آن روی مساله "نژاد و زبان" است نه قومیت.
۲-، مساله ملی کرد و بلوچ که در آنها قومیت عمدگی دارد
۳- مساله ملی ترکمن و عرب که در آنها مساله نژاد اهمیت دارد.
من نمیدانم این بحث در ادبیات سیاسی ما -در سطح علمی - نه در رابطه با منافع
گروههای سیاسی باز شده است یا نه، امیدوارم که بشود.
آقای نسیمی عزیز، من یقین دارم که اگر شما نه پرخاشگرانه بلکه مستدل بحث خود را درباره مساله ملی باز کنید من و دیگران از آن خواهیم آموخت. این را جای دیگری گفته ام و شما حتما می دانید که پرچانگی من از شغل تدریس مایه می گیرد، بگذارید اینجا بعنوان یک مدرس بگویم سطح فارسی نویسی شما آنقدر بالا است که نمی توان حدس زد که فارسی زبان دوم شماست، ا
یک مساله ظریف دیگر هم اینجا هست که من با دلایل تاریخی با شما در آن همنظر نیستم. زبان فارسی در عرض هشتاد سال گذشته به اقوام و نژادهای ساکن ایران تحمیل نشد. این "سواد آموزی" یعنی خواندن و نوشتن است که در عرض صدو بیست سال گذشته در ایران رایج شد. زبان فارسی که زبان مادری من هم نیست در طول تاریخ بویژه از زمان هخامنشیان زبان رسمی ما بود.
ولی خطوط دیگری هم همزمان با خط میخی یا پارسی باستان که تقلیدی است در این سرزمین وجود داشتند که کم کم زبان دری یا فارسی امروزی جانشین آنها شد.
شما مسلما بهتر از من می دانید که تا زمان از سلجوقیان زبان مردم آذربایجان گویشهایی از زبان فارسی بود. هریک از این مقولات بحث های دامنه داری را طلب می کند، که متاسفانه در بسیاری از موارد بحثهای بیهوده ی سیاسی جای آنهارا گرفته است. کاش وسیله و فرصت بود که ما در محیط سالمی باهم تبادل نظر می کردیم. اشتباهات تایپی را لطفا پشت گوش بیندازید و نظراتم را تحمل کنید.
۱۷۴٨٣ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨
|
از : مارال سعید
عنوان : لطفا ً برای من هم توضیح دهید
آقای سهند نسیمی و یا هر چه که نامتان هست، یک: لطفا ً توضیح دهید "ملت فارس" کیست؟ و افرادی مثل من که دو ملیتی (آذری - گیلک، لر - عرب، بلوچ - ترکمن، خراسانی - طبری، و غیره) هستند در دسته بندی شما در کدام جایگاه قرار می گیرند و چرا؟
دو: چرا شما دعوای خودتان با اکثریتها و توده ایها و سلطنت طلبان و جمهوری اسلامی طلبان و غیره و غیره (تو بخوان تمامی جریانات سیاسی ایران) را آورده اید زیر این متن؟ اگر با متن موافقید طبق عرف دمکراتیک می توانید آنرا امضا کنید ولی نمی توانید بگوئید چون فلانی و فلانی امضا کرده اند من امضا نمی کنم. ببخشید این یعنی آنکه شما از سیاست بوئی نبرده اید.
میگویند: روزی شخصی در مجلسی جوکی تعریف کرد. همه خندیدند جز یکنفر. مراسم که تمام شد دوستانش از او پرسیدند؛ جوکش که بامزه بود، تو چرا نخندیدی؟ او در جواب گفت: آخه من با این مردک قهرم!!!
۱۷۴۷۶ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : دشنام یا استدلال؟
دوست عزیز آقای نسیمی،
امیدوارم از اینکه شما را دوست خطاب کرده ام نرنجیده باشید. من سخنگوی گردانندگان این سایت نیستم و انتقاداتی جدی به آنها دارم اما فکر نمی کنم که آنها با نظرات شما مشکلی داشته باشند. مشکل، شیوه ی نگارش شما و اهانتی است که شما و جماعتی دیگر به گردانندگان این سایت و نویسندگانی که در این سایت قلم می زنند می کنید.
من شگفت زده ام که چرا شما نمی توانید مستدل و بدون دشنام و اهانت نظرات خود را بنویسید و به جای ناسزایی گویی استدلال کنید و بگویید مشکل چیست!
حتما می گویید نوشته های این سایت ارزش جواب گفتن ندارد، بسیار خوب،
اگر نوشته ای ارزش جواب دادن ندارد پس چرا وارد صحنه می شود و دشنام می دهید؟
من واقعا نمی دانستم و هنوز هم نمی دانم خانم بیضایی چه حرفهایی زده اند که شما را این همه عصبانی کرده است و شما اورا در صف خائنین جای داده اید.
اگر شما مارکسیست لنینیست هستید چرا ابا زبانی مشابه زبان مارکس و لنین و... که خیلی هم شسته رفته بود صحبت نمی کنید؟
از من نرنجید من شما را نمی شناسم و در مثل مناقشه نیست ولی خودتان فکر کنید: زبان شما که خود را فردی سیاسی می دانید و هستید، نباید با زبان بازجویان کهریزک و اوین فرق داشته باشد؟! نوشته های زتدانیان آزاده شده بویژه زنان را بخوانید، انها نه تنها فیزیکی، بلکه با این زبانی از این گونه هم شکنجه شده اند.
خواهش می کنم حرفهای مرا اهانت به خود یا طرفداری از "توده ای ها" تلقی نکنید. شما حتما طرفدار حقوق زنان هم هستید، من بعنوان یک زن از زبان دشنام بیزارم.
دوست دارم حرفهای شما را بشنوم، اما نه با زبان دشنام.
خوانندگان عزیزی که از تکرار و تکرار من درباره "شیوه ی نگارش" خسته شده اید، از شما پوزش می خواهم؛ اما من در این زمینه آنقدر می نویسم تا صدای خودرا بگوش همه برسانم.
۱۷۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : ارزیابی شتابزده
دوستان، دو نظری که در این ستون نوشته اید واقعاشرم آور است. آیا شما این متن کوتاه چند خطی را خوانده اید و فهمیده اید؟ تردید دارم خوب خوانده باشید، فقط عنوانش را با شتاب مرور کرده اید. آیا ممکن است آنرا نفهمیده باشید؟ باور نمی کنم.
چند تن از هنرمندان ایرانی که در میان آنها نام انسانهای والا و شریفی مانند رضا علامه زاده و هنرمند صاحب سبکی مثل اسفندیار منفرد زاده دیده می شود، برای اعتراض به اهدای جایزه صلح نوبل به اوباما دست به ابتکار جالبی زده اند که صرفا جنبه تبلیغاتی دارد و نام ایران و مبارزات مردم ایران را دوباره تا حدودی در محافل بین المللی مطرح می کند. شما با این مساله مشکل دارید؟
من فکر می کنم بیش از همه جمهوری اسلامی باید از این عمل خشمگین شود!
خواهش می کنم که باین نکات بسیار ساده توجه فرمایید:
۱- در متن آمده است: "از این رو فارغ از آنکه چه موضعی در برابر اهدای جایزه صلح نوبل به برنده منتخب امسال داریم ...."
دوستان این به جایزه دهندگان می گوید ما در صلاحیت آقای اوباما با شما هم عقیده نیستیم.
۲- این متن از جایزه دهندگان می خواهد که برای سپاس از جان باختگان و ستایش از جنبش دموکراتیک مردم ایران مادر ندا، سهراب،ترانه، آرش، مجتبی ( این لیست طولانی است) را به مقر خود دعوت و یاد آن عزیزان جان باخته را گرامی دارد.
اگرشما با این موضوع مخالفید شرم برشما و اگر نیستید پوزش بخواهید.
۳- نویسندگان نامه خوب می دانند که کمیته به آنان پاسخ مثبت نخواهد داد، اما آنان با فراست و آگاهی گزینه ی مردم ایران و بخشی از مردم جهان را که زیر سلطه دیکتاتوری ها زندگی می کنند برای جایزه ی صلح نوبل به کمیته گوشزد کرده اند.
و این در تاریخ جایزه ی صلح نوبل به ثبت خواهد رسید و شاید که در داوریها آینده موارد مشابه بنوعی مورد اعتنا قرار گیرد.
دوستان این مخالفت های کور که از فرهنگ عاشورایی سرچشمه می گیرد ما را به جایی نمی رساند. بهتر است کمی بیندیشیم بعد شروع بنوشتن کنیم.
۱۷۴۶٣ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨٨
|