ملت نخواهد گذاشت فرزندانش سال ها در حبس بمانند - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : رحمانی چهار راه یعقوبی تهران

عنوان : افشای یک جاسوس
دوستان سلام
گزارش زیر را با دقت بخوانید حکما این یک جاسوس است که از بیت رهبری خبری با این دقت مخاطره، ببخشید مخادره نه مخابره می کند!
۱۷۵۶٣ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣٨٨       

    از :

عنوان : این خبر که همین امروز صبح بدست ما رسیده
یک خبر که همین امروز صبح بدست ما رسیده این است که رهبری دستور قتل قطعی سیامک پورزند را داده است! دستور قتل قطعی از آن نظر که قرار بود او را بسیار تدیجی به قتل برسانند. ولی گویا رهبری قرار است که یک ولیمه بدهد ! ولی ارتباطش با این ماجرا کجاست؟ آن جاست که قرار است از گوشت تن مجروح و شکنجه شده ی سیامک پورزند خوشت قیمه ی امام حسینی درست کنند و رهبری با بسم الله با اصحابش آن گوشت را بخورند، همچنین از آشپزخانه ی رهبر فرزانه گزارش رسیده که قرار است فردا صبح آن روز برای روکم کنی مردم کله پاچه ی سیامک خان را برای اهل بیت رهبری بپزند و رهبری و آقا مجتبی و خدیجه خانم اولیا از آن تناول کنند! قرار است رهبری فرزانه خودش از مغز سیامک بخورند و تا اینبار واقعا فرزانه شوند. ولی بنده امیدوارم که شب قبل از حادثه به سیامک با باتوم آلوده به سیانور تجاوز نکنند، در غیر این صورت رهبری و اصحاب و آل ایشان همگی بدرک خواهند رفت!
مرگ بر حکومت اسلامی
مرگ بر روحانیت آدمخوار،
مرگ بر خامنه ای نامرد
زنده باد جمهوری ایرانی
۱۷۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : ولی امانتداری

عنوان : آقای کاوه - ن گرامی !
آنانکه نه دلشان سوخته و نه حتی دامنشان از هم اکنون شروع به نصیحت میفرمایند .
شب تاریک و بیم موج و توفانی چنین حایل کجا دانند حال ما سبکبالان ساحل ها .
دیر نیست ، دور نیست روز رسیدن دادگاههای مردمی . در هر کنار گوشه ی آن وطن ویران از جور ظالمان عمامه بسر و عمال جنایتکارشان .
دادگاهی که همه ی دامن آلودگان را زیر سئوال خواهد کشید و از آنان بی اما و اگر توضیح خواهد خواست . شب همیشه " شب " نمیماند ، صبحی در پی اوست .
و این صبح عنقریب است . بر خلاف میل دامن آلودگان .
۱۷۵٣۶ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : کاوه ن

عنوان : ایا این جماعت سالهای ۶۰ را بخاطر میاوردند؟
سالهای وحشتناک ۶۰ که پیروان اسلام ناب محمدی برهبری جنابتکار قرن، خمینی از جمله همین دفتر تجکیمی ها و اصلاح طلبان در دستگیری، شکنجه و کشتار دهها و صد ها نفر در روز مشغول بودند. نوجوان، جوان و پیر، زن و مرد از دم تیغ این بوی نبرده ها از خصایل انسانی، میگذشتند و خانواده های آنها نه میدانستند که جگر گوشه هایشان در کجا در خاک خفته و نه از زنده و یا مرده آنها با خبر بودند. حال این جماعت خود دچار زندان ( آنهمه چند ماهه و با بوق و کرنا) شده اند و نه از شکنجه جانگیر خبری هست و نه اعدام صد ها نفر در روز. آیا من نوعی که زخم ها بر جان و اندیشه دارم از این جماعت، کسی که داغ بخون خفته گانش مثل خوره هر روز و ساعت از درون جاتش را میگیرد، چه باید بکند؟ همدردی با این اینانی که عزیزانش را از او گرفتند؟ من بر هر چه نشانی از اسلام دارد تنفر دارم و با آن بنیادی مخالفم از جمله انتقام و قصاص. اما عدالت در مورد عزیزان بخاک افتاده ام چه خواهد شد اگر به حمایت کسانی بر خیزم که آن عزیزان را به وحشیانه ترین شکل از من و من ها گرفتند؟ دفاع از حقوق بشر در این میانه چگونه تعریف میشود؟ من و من نوعی مخالف حقوق بشر قلمداد میشویم؟ آیا اینان از جامعه بشری هستند که حقوق آنها باید رعایت شود؟ عزیزان ما چه؟ آنها هیچ حق و حقوقی داشتند؟ آنانی که تنها بجرم داشتن یم عقیده، یک اعلامیه، یک نشریه ، هواداری و یا عضویت در یک تشکیلات که خواهان برقرای عدالت و حقوق برابر برای همه بودند؟ دنیای غریبی است، وجدان و اندیشه در کشاکش تضاد و درد هست. کجا دانند که حال ما سبکباران ساحل ها
۱۷۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨٨