از : احمد الهیاری
عنوان : روزی که مردم ایران قادر شوند قانون اساسی خود را تدوین کنند
کاش فقط به پروسه ی شکل گیری اسلام سیاسی در روند پیچیده ی سیاسی - اجتماعی قرون اخیر به این صورت مجزا نمی پرداختید
حتما بهتر از من میدانید که سایر نیروها هم در این مسیر به موازات ، کم وبیش بر یکدیگر تاثیر گذاشته اند و گاهی تاثرات ، تعیین کننده بودند.
در ایران صدر مشروطه همان طور که در تاریخ آمده ست مشروعه خواهان با توجه به سطح رشد سیاسی - اجتماعی ایران مهر خود را بر اولین قانون اساسی ایران کوبیدند. تردیدی نیست که نهاد روحانیون مقتدر تر از نهاد دربار و شاهزادگان در برابر مشروطه خواهان مقاومت کرد. یکی از دلایل آن هم نیاز به همکاری مشروطه خواهان و مشروعه خواهان علیه نفوذ استعماری روسیه تزاری و انگلیس در ایران بود. عقب نشینی دربار درمقابل مشروطه خواهان محسوس بود . ولی روحانیون با تکیه بر توده های مردم و عوام الناس تا آنجا که توانستند از تدوین یک قانون اساسی سکولار مناسب با آن زمان ایران طفره رفتند و از صدر تا ذیل قانون اساسی متاثر از شریعه ، فقه و ادعاهای من در آوردی روحانیون شیعه بود مانند :« سلطنت موهبتی ست الهی..» و سایر قوانین بار ها مورد بررسی کارشناسان قرار گرفته ست. این ها عقب نشینی های درستی بود که با پیشرفت ایران قابل اصلاح بود.
شکاف اول :
در ایران، پس از انقلاب اکتبر روسیه، صف مشروطه خواهان بیش از بیش متشتت شد.
موج های انقلاب اکتبر، موجب رادیکال شدن بسیاری از جنبش های ضد استعماری در سراسر جهان و از جمله در ایران شد.
تصادفی نیست که در سال ۱۲۹۹ ( ۱۹۲۰ میلادی) کودتای رضاخانی به نفع بازگشت اقتدار نهاد دربار و قدرت فردی شاه و تعطیل مشروطه گردید .
آیا مشزوطه خواهان قبل از انقلاب اکتبر نسیت به آرمان های بورژوائی و دموکراتیک حول نهضت مشروطه همگرا تر نبودند؟ برای ایران ما که عیب نبود.
آیا شعار های سوسیالیستی برای آن شرائط ایران بسیار زود رس نبود ؟ بهر صورت بعداز انقلاب اکتبر دست انگلیس و عمالش بر ای سرکوب مشروطه در خراسان ، گیلان ، آذربایجان و تهران باز تر شد.
سرکوب مشروطه و مشروعه :
رضا شاه با قلع و قمع تمام نیروها اعم از مشروطه خواه و مشروعه خواه، حکومت مرکزی مدرن را ایجاد کرد و با ایجاد بنگاههای اقتصادی و اجتماعی مدرن ،خون تازه ای در شریان های کشور تزریق کرد. تجربه ی دوره ی رضا شاهی بی تردید، نشان داد که نباید به ایده های عصر حجری آخوند ها بهائی داد و مدرنیزاسیون و مدرنیته به مدد آموزش و سرمایه گذاری متحقق میشود. مردم ایران تشنه ی پیشرفت بودند.
بازگشت مشروعه:
بعداز بحران ۱۳۲۰ و حذف رضاشاه از قدرت بار دیگر نیروهای سکولار در آزمون تاریخی و در شرائط بسیار مساعد بعداز جنگ دوم نتوانستند وظائف تاریخی خود را به درستی ایفا کنند. با وجودیکه فقط ۳۵ سال از عمر مشروطه ی ناکام ایران گذشته بود تو گوئی چنا ن حادثه ی
در ایران اتفاق نیفتاده بود.
- با وجودیکه آویزان شدن علنی رضا شاه به انگلیس و رابطه ی پنهانی او با فاشیسم هیتلری ، ایران را به ورطه بحران مهلکی کشاند. شاه جوان و درباریان از رضا شاه عبرت نگرفتند - نیش عقرب نه از ره کین ست.... که قدرت های خارجی به جز منافع خود به هیچ پرنسیبی پای بند نیستند.
- حضور نیروهای نظامی خارجی اعم از شوروی یا متفقین احساسات ملی گرایانه مردم را تقویت کرده بود.
- حزب توده مانند چپ های صدر مشروطه نتوانست تکیه بر مشروطه خواهی و آزادی خواهی را که مناسب شرائط آنروز ایران بود بر سایر اهداف و شعارها ارجحیت دهد. دربار و عمال استعمار به انگلیس آویزان شده بودند . حزب توده که می بایست به «جبهه ی ملی » به پیوندد تا با سایر نیروهای ملی و دمکرات آن زمان برای تقویت جامعه ی مدنی و استمرار نهضت مشروطه بکوشد. برای خودش از «سوسیالیسم واقعا موجود» حمایت میکرد.
مردم و ایران آن زمان هنوز از عقب ماندگی و نفوذ قدرتهای خارجی رنج می بردند. ایران نیاز به پیشرفت داشت و شعار های سکتاریستی و نا درست منجر به تشدید تضاد های نا بجای درون جبهه ی استقلال طلبی و مشروطه خواهی مردم ایران شد. قانون ملی شدن صنایع نفت اصولی و به نفع مردم و مملکت نبود؟
در چنان شرائطی نیروهای سکولار در برابر مشروعه خواهان ، فدائیان اسلام و کاشانی متشتت شدند و نیروهای ارتجاعی همراه با عوامل دربار و قدرتهای خارجی به تشنج زائی ادامه دادند ترور ! . تردیدی نیست که مبارزات تاریخی دکتر محمد مصدق و یارانش در مجموع برای آن شرائط ایران گزینشی بهینه بود. در باره ی دربار ، سران نظامی ، سیاستمداران وابسته انتظاری بیش از آن نمی رفت ، همینطور نیروهای مذهبی که دشمنی خود را با قانونمداری و مدرنیته بار ها و بارها نشان داده بودند. اما نقش نیروهای حزب توده و عدم بازنگری به آن سیاست ها در آن شرائط از ساختار اجتماعی ایران تاثر انگیز ست.
متاسفانه بعداز ۲۸ مرداد تا ۵۷ تمام روزنه های مشزوطه خواهی و تحقق جامعه مدنی بکلی تعطیل شد. ( نسیم آزادی ۱۳۳۹-۱۳۴۱ متاثر از انتخابات آمریکا بود)تعرض های فدائیان اسلام و شورش ۱۵ خرداد خمینی بلافاصله بعداز اصلاحات موسوم به «انقلاب سفید» نشان داد که شاه تمام نیروهای سکولار را قلع و قمع کرد ولی نیروهای قشری مذهبی که بعداز سقوط زصا شاه به تجدید سازمان دست یاقتند قادر به عرض اندام هستند.
تمام تلاشهائی که رژیم شاه برای نابودی نیروهای جبهه ی ملی و چپ بعداز ۲۸ مرداد بک کار گرفت و تمام حکومت نظامی ها در بعداز ۲۸ مرداد و ۱۵ خرداد علیه نیروهای سکولار نتوانست رشد سرطانی نیروهای قشری و سنتی که بعداز ۱۳۲۰ دوباره بخود آمده بودند را بگیرد.
سئوال اینجاست : تکلیف شاه و وابستگان خارجی و نیروهای قشری مشروعه خواه در دشمنی با مشروطه و جامعه مدنی و حقوق شهروندی معلوم ست. بقیه نیروها کجا قرار داشتند؟
شعار شاه باید سلطنت کند نه حکومت و اصلاحات آری - دیکتاتوری نه ! هنوز در حافظه ی تاریخی مبارزات آزادیخوانه ما با احترام یاد میشود آیا در برابر زرادخانه ارتجاع حکومتی و مذهبی کافی بود ؟
آیا نیروهای ملی بعداز ۲۸ مرداد کم کاری نداشتند ؟
نویسنده ی محترم امین حصوری بدرستی به نیروهای ملی مذهبی - نهضت آزادی و بقیه اشاره کرده که با اجازه ایشان و بدون تعارف باید به جنبش دانشجوئی بعداز ۱۵ خرداد اشاره کرد که بعدا به مبارزات مسلحانه گروید و جانهای پاکی را در راه استقلال و آزادی ایران نثار کرد.
چرا تمام نیروهای رادیکال از مشروطه خواهی روی بر تافته بودند ؟ آیا دیکتاتوری شاه توجیهی برای رادیکالیزم بود نه تنها سازمان چریکهای فدائی خلق و مجاهدین بلکه تمام نیروهای باصطلاح سکولار با مشروطه خواهی قهر کرده بودند. در بحران ۵۶ - ۵۷ که بیماری شاه غرب را نگران کرده بود.
تمام مصالح برای حکومت مذهبی یا اسلام سیاسی مهیا بود و با کبریت « رشیدی مطلق » شعله ور گردید.
شوربختی ست که حزب توده و بقیه چپ ها اعم از حمایت از رژیم تا شعار سرنگونی از فردای انقلاب بار دیگر سوسیالیزم را بر پیشرفت و آزادی ایران بلازده ترجیح دادند. خمینی و اسلام سیاسی با خون طرفداران عدالت خواهی و استقلال ، چنان انحطاطی ایجاد کرد که هیچ استعمار گری قادر نبود با حضور خود درایران چنین کند.
راه نجات ایران تحقق مشروطه واقعی بدون نفوذ دربار و روحانیون بوده و هنوز معتبر ست . روزی که مردم ایران قادر شوند قانون اساسی خود را تدوین کنند و تمام آحاد اجتماعی در برابر قانون حقوق برابر داشته باشند تولد فرخنده ی مردم سالاری را جشن خواهیم گرفت.
هنوز هم نیروهای چپ به نوعی به راه رشد سرمایه داری دخیل بسته اند و تو گوئی هنوز جامعه چفت و بستی پیدا نکرده - کارگران بی سازمان ترین نیروهای اجتماعی هستند - فعالان سیاسی و صنفی از کمترین تشکل بر خوردارند - جامعه با مقرراتی بد از قانون جنگل غارت میشود چگونه میشود در این گورستان مناسبات سوسیالیزم را بر قرار کرد؟
۱۷۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۴ آبان ۱٣٨٨
|