نگاهی به بیانیه‌های آقای موسوی - محمود راسخ افشار

نظرات دیگران
  
    از : شیوا

عنوان : علی کشتگر, احمدی نژاد " اپوزیسیون"
علی کشتگر, احمدی نژاد " اپوزیسیون"

توصیه می کنم ویدیوکلیپی و مقالاتی ,
که اخیرا" علی کشتگر در رابطه با ۱۳ آبان صادر کردند و در سایت خانوادگیش سایت گویا , در بخش دیدنی ها و مقاله ها گذاشته اند نگاه کنین,آیا این فرد " متوهم " تر از احمدی نژاد نیست ؟
علی کشتگر از رهبران سازمان اکثریت را اهل سیاست می شناسند , البته نه به خوشنامی و یا داشتن سواد
سیاسی و سابقه مبارزاتی , که ندارد یا دانش نظری و سیاسی ویژه او را می شناسند چون از رهبران اکثریت بوده و پیرو خط امام و به عنوان یکی از مسببین فجایعی که جامعه ما را در خود فرو برده است .او امروز, بعد از ۳۱سال کمترین تکانی نخورده است و به دنبال خط موسوی , که همان خط امام هست , خودش را می کشد. این روز ها این فرد به دلیل داشتن توانایی مالی و استفاده از سایت گویا , دست به تبلیغ برای خود و خط امامی های کشور زده است. حیرت انگیزتر ( و کمیک ) این که این فرد بی منصب و بی لشکر , حس خود رهبر بینیش از حس های خود رهبر بینی و خودگنده بینی احمدی نژاد هم فراتر رفته است و وقیحانه برای ارشاد مردم ویدیو کلیپ هم صادر می کند ! . بیهوده نیست که رییس جمهور ما احمدی نژاد است! باید از جنم احمدی نژاد بود تا بتوان با قلم و چهره عصبی و حرکات روانی به جمهوری ملایان جنایتکار خدمت کرد.آقای علی کشتگر خاموش شوید و بیش از این به جنبش مردم ایران لطمه نزنید.
۱۷۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : ن م

عنوان : حرف آخر
اقایان رصا و ارش:
زمانی که انسان جوابی نداشته باشد به کلی گویی و تهی گویی مرسد(اشاره به جوابیه اقای رضا) شما از من سند و مدرک خواسته بودید که بگویم چرا موسوی دستش تا سر در خون عزیزان این مملکت آغشته هست و من هم بروشنی هرچه بیشتر نوشتم و از آنجاییکه جوابی نداریدو نداشتید، خواسته اید طب را بدست اطبا بسپارید، یعنی مسایل اجتماعی و سیاسی را بافرادی نظیر شما که رسم و روسوم سیاست بازی رابلدند. من نه سیاستمدارم و سیاست باز. من و من نوعی تنها و تنها خواهان محاکمه و مجازات تمامی دست اندرکان ۳۰ حکومت نکبت اسلامی که جان والای عزیزانمان را گرفتند تا دوباره عزیزان خانواده های دیگری گرفتار این درنده گان اسلامی نشوند. برای شما اما، مسله مسله سیاست بازی و آوردن این جناح و آن جناح هست و مشغول کردن مردم به این بند بازی ها. شما راه خود را بروبد و من و من نوعی براه خود و همانگونه که اقای آرش نوشته ما در پی سرنگونی اسلام و نکبت آن در سرزمینمان هستیم و شما در پی بقدرت رساندن اسلامی خمینی-موسوی. ما از دو جنس مخالفیم. ما گروه خونی مشترکی با شما نداریم. ما همانند آقای آرش بگواه تاریخ باور نداریم که "افراد درون رژیم" عاقبت تاریخ یک کشور را رقم زده اند. ما خواهان نه "طرد" که دوستان همفکر شما خواهان آنند بلکه سرنگونی رژیم با تمامی اقرادش هستیم و این را زمانی که عزیزانمان را روزانه ذبح اسلامی میکردند، پیمان گذاردیم با آن عزیزان. این ما شامل میلیون ها انسان آزاده در سرزمینمان هست و من همانند شما ها جمع نمیبندم و از طرف مردن نمیگویم که "مردم" ایران چنین میخواهند و چنان. ما را به خیر و شما را بسلامت
۱۷۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : ن م لطفا آن چه دوست دارید، آن کنید.
دوران دوران دیگری است.
بیایید راهکار بدیم. از فحش و بد و بیراه گفتن چیزی در نمی آید. ما که به شما نمی گوییم ج.ا. را سرنگون نکنید. موسوی را محاکمه نکنید... لطفا آن چه دوست دارید، آن کنید. شاید مردم رهبری شما را پذیرفتند. فقط همه ما اصول "رقابت دمکراتیک" را بپذیریم. به یکدیگر لجن پراکنی نکنیم. بی مرامی و لودگی سیاسی را یک بار و برای همیشه کنار بگذاریم.
در ضمن تاریخ نشان داده که بسیاری از کسانی که منشا تغییرات بزرگ شده اند، از داخل همان نظام برخاسته اند.
۱۷۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : ن م

عنوان : گوشزد جند نکته به اقایان رضا سالاری و آرش
من همواره به ایم معما فکر میکردم که چرا حزب توده با آنهمه کارنامه سیاه و با بودن صد ها مدرک و سند، باز هزاران هزار طرفدار دارد. خوشبختانه با شروع جنبش سبز برایم اشکار شد. جامعه ایران بعد از ۲۵۰۰ سال دیکتاتوری سلطنتی و ۱۴۰۰ سال جمود فکری، شارلاتانیزم و وحشیگری های اسلامی، انسان های فراوانی آفریده که نان نرخ بروز بخور هستند و بقولی فرصت طلب یا عضو حزب باد. همواره ابن دسته از مردم کشورمان مرگ را میخواهند برای همسایه. میخواهند که رژیم ذیکتاتوری به دمکراسی تبدیل شود ولی صدمه مالی و جانی نصیب آنها و خانواده اشان نشود. اینکار میسر نیست جز سیاه را سفید، بد را خوب، جانی و جنابتکار را "رهبر" جا بزنند. این دقیقا همان روشی هست که سبز شده گان مسخ شده که خرد و اندیشه و دانش و تجربه را به مسخره گرفته اند و یک جنایتکاری همچون موسوی را که هتور که هنور هست نفیر منجوس امام امامش قطع نمیشود و با وقاحتی کم نظیر از کشتار امام خونخوارش دفاع میکند و این مسخ شده گان از من توعی مدرک و سند میخواهند که ثایت کنم موسوی و خمینی دهها هزار انسان آزاده را اعدام و دهها هزار دیگر را شکنحه و تجاور کرده!!! اگر هزاران هزار مدرک سند چشمان کور این فرصت طلبان و جمودفکران را باز نمیکند، دیگر چه مدرکی میتوان ارایه داد که ذهن مغشوش آغشته به ویروس اسلامی اینان را پاک کرد؟؟ برای روشن شدن دهن !!! اینان کافیست بگویم که در هیچ کشوری که دیکتاتوری در آن اثری ندارد، جنایتکار را صرف توبه و قبول اشتباه "رهبر" نمیکنند . تنها جرمش را سبکتر میکنند و زندان کوتاه مدت تر میدهند. موسوی و تمامی اصلاح طلبان اگر براستی از پیشگاه مردم طلب بخشش کند بزندان های کوتاه مدت تری محکوم میشوند نه "رهبر" . تنها رهبر قرصت طلبان و آنانی که وجود نکبت جکومت اسلامی برای آنها آب و نان دارد، میشود و بس نه انسان های دارای خرد و دانش. ایا باز هم سند ومدرک برای توجیه اعمالتان میخواهید؟؟؟؟
۱۷۷۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : م محمودی

عنوان : نقد جریان
متاسفانه اشکال در نگاه فرد گرایانه ایست که برخی از روشنفکران ما از جمله آقای راسخ به ان مبتلا هستند. مشکل شخص آقای موسوی یا کروبی نیست که با تخریب آنها یا به راه راست کشاندن انها پس از اعتراف گیری بتوان به پیروزی رسید اشخاص در کلیه مراحل مبارزه سیاسی اشخاص را باید بعنوان نماینده جریانی فکری و اجتماعی مشخص مورد تحلیل قرار داد .در حال حاضر همین جریانی که اقایان نمایندگی انرا بر عهده دارند نیروی اصلی جنبش مورد حمایت شما هستند . با این روش نقد انهم بدون ارائه راهکاری مشخص نمی توان تناقضات موجود را رفع کرد.
۱۷۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : وارطان

عنوان : پاسخ
جیج غانی عزیز درود بر شما. من به نظر شما و چند نظر دیگر یکجا پاسخ میدهم.
اول دوست عزیز چرا تو سر مال میزنید؟ من هنوز خیلی موی سیاه دارم.
ولی از شوخی گذشته باید بگویم که علایق ما هر چه باشد باید تحلیل خود را به روی واقعیات بنا کنیم وگرنه تحلیل ما اشتباه خواهد بود و کمکی به ما نخواهد کرد. آقای موسوی مورد احترام، حمایت و در حال حاضر تا حدود زیادی حرف شنوی معترضین است. مردم در شعارهای خود نام او و آقای کروبی را تکرار می کنند و مورد حمایت قرار می دهند. تظاهراتی که او و آقای کروبی مردم را دعوت به شرکت در آن می کند بزرگترین جمعیت را جلب می کند. همچنین تا زمانی که او از اهدافی که بخشی از اهداف من هم می باشد پشتیبانی می کند و در جهت آن مبارزه میکند مورد احترام،حمایت و پشتیبانی من هم هست اگر چه شیوه ها و چهارچوبهایی که او پیشنهاد می کند مورد پسند من نیست. ولی حتی اگر او را دوست خود نپنداریم او دشمن ما نیست. فراتر از آن اگر او را دشمن بپنداریم، او دشمن اصلی نیست و اگر او را دشمن اصلی بپنداریم این یعنی قرار گرفتن در کنار آقای خامنه ای و دولت کودتا، به همین سادگی. مهمتر از آن اگر شما به رنگین کمان سیاسی ایران بنگرید چه کسی امروز واقعن در موقعییتی است که بتواند رسالت رهبری این جنبش عظیم را به عده بگیرد و مورد حمایت و احترام مردم هم باشد؟

البته حرف شما هم کاملن درست است که آقای موسوی همیشه به دنبال مردم بوده است و نه پیشاپیش آنها. این را خود آقای موسوی همواره با تواضع کامل معترف بوده است. به نظر من آنچه رهبری آقای موسوی را واقعن تهدید می کند آقای خامنه ای و دولت کودتا نیست بلکه خود او است. کسانی که آقای موسوی را به پا فشاری به روی چهارچوبهای مورد نظر خود آقای موسوی تشویق می کنند و این را راهکاری برای مقابله با رادیکالیسم ارائه می دهند متاسفانه خیلی زود اواخر دوران آقای خاتمی را فراموش کرده اند. خیلی زود بست نشینان پیش از مجلس هفتم را فراموش کرده اند که چگونه مردم اصلاحطلبان را درمقابل رهبری و شورای نگهبان تنها گذاشتند. به نظر می آید که آنها از این واقعه نیاموخته اند و هنوز سرمست حمایتهای امروز مردمند. نکته ای که تا چندی پیش ظریفتر از مو بود ولی امروز واضحتر می توان دید تقلیل در حرف شنوی جنبش از رهبری جنبش سبز است. درست دو روز پس از آنکه جنبش سبز اعلام کرد که با هر شعاری که غیر از استفلال آزادی جمهوری اسلامی می گوید مخالف است دانشجویان دانشگاه آزاد شعارمی دادند استفلال آزادی جمهوری ایرانی. ویدیو های این تضاهرات هنوز موجود است. یک مسئله مهم که برخی به آن توجه نمی کنند آن است که وقتی بخشی از مردم یک شعاری را میدهند این شعار بیانگر ساده شده یک مطالبه است ولی وقتی رهبری این شعار را میدهد این بیانگر یک هدف کوتاه مدت و قابل دسترسی است. به صرف اینکه یک شعاری در حال حاضر دست یافتنی نیست نمی توان اراده گرایانه از مردم خواست که چنین مطالبه ای نداشته باشند. مگر مطالبات همه اقشار جامعه یکسان است و به یک سطح رشد میکند؟ به نظرمن آقای موسوی باید برخورد معقولتری داشته باشدو حتا اگرمطالبه ای را در حال حاضر قابل دسترسی نمیداند به تقابل با این مطالبه بر نخیزد، به جایگزین کردن علایق خود با این مطالبه نپردازد بلکه به آشتی دادن علایق و اهداف خود با این مطالبه تلاش کند. این بخشی از هنر رهبری یک جنبش مدرن است. او به درستی می گوید که شعار جمهوری ایرانی گنگ است. چه بهتر ازاین فرصت که او این جعبه خالی جمهوری ایرانی را با در نظر گرفتن مطالبات مردم و علایق خود پرکند؟ از سوی دیگر دعوت از مردم برای همراه شدن با کندترین اقشار لاجرم ریزش نیرو خواهد داشت، سرخوردگی خواهد داشت. این را یکبار قبلن گفته ام که تداوم این جنبش به دست نیروهای رادیکالتر است نه منتقدین به نظام، نه کندترین اقشار. تنها در سایه تداوم جنبش است که منتقدین فرصت بیان می یابند.

کوتاه سخن اینکه به نظر من مطالبه ای تحقق خواهد یافت که فراگیر شود و رهبری خواهد ماند که اراده گرایانه در مقابل مطالبات نایستد.
۱۷۷۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : بابک مهرانی

عنوان : محمود راسخ و هزاران تن از فعالین نیروهای چپ، لائیک و دمکرات،
دوستی بنام سعید حسینی از روی خیرخواهی نظری در دفاع از نوشته ی آاقای محمود راسخ مرقوم فرموده که اول کپی بخشی از آن را میاورم تا با حفظ امانت با نظر ایشان کمی اختلاط کنم :

«محمود راسخ با استناد به گذشته ی میر حسین موسوی، و از همه مهمتر، با استناد به گفته ها و مواضع ی کنونی او ، به نتیجه رسیده است که میر حسین موسوی نه گذشته ی خود را تاکنون نقد کرده و نه از مواضع ی ایدئولوژیکی و سیاسی خود نسبت به نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته است. آقایانی که، تعداد شان هم متاسفانه کم نیست، اگر با این نظر راسخ موافق نیستند، لطف بفرمایند،با آوردن سند از گفته ها و کردار های تاکنونی میر حسین موسوی، نظرایات محمود راسخ رد کنند. توهین به محمد راسخ و دادن درس اخلاقی به او، توجیه گذشته ی میر حسین موسوی و گفته های او ، گذاشتن آرزو های خود به جای واقعیت، نوح سرایی و هوچی گری و غیره از نظر من استدال نیستند، نه کمکی به بحث می کنند و نه دعوت به گفتگو. فراموش نکنیم که محمود راسخ و هزاران تن از فعالین نیروهای چپ، لائیک و دمکرات، بنابر ضرب المثل معروف "مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد"، یک بار بتوسط ماری گزیده شد اند که ملت "متمدن و فرهنگ ساز" ایران چهره ی نتراشیده اش را در ماه می دید، ماری که می گفت "میزان رای ملت است" و در ضمن "مارکسیست ها هم آزادند". ´پایان نقل قول
حالا چند نکته برای آقای سعید حسینی:
- چه شما آقای سعید محسنی بخواهید یا نخواهید باور کند و محمود راسخ هم نخواهد برپایه ی گزارش مستند از واقعیات ۶ ماه اخیر حرف بزند، میر حسین موسوی در یک بازی «انتخاباتی » از فیلتر شورای نگهبان هم رد شد و مردم هم تمام این فعل وانفعالات را دیدند و هیچکس فکر نمی کرد آنطور بشود که شد. جل الخالق ! هیچکس از میر حسین موسوی و مهدی کروبی انتظارات آن چنانی نداشت که شما مدعی هستید. عجب روزگاری شده ! اگر میخواهید کمکی به روشن شدن قضا بفرمائید لطفا مرور بر واقعیات نمائید تا «استنادات » شما مقبول باشد.
- توهین به آقای راسخ و هر شخص دیگر محکوم ست و شما هم معلوم نیست به چه عنوان حرف دیگران را غلط یا درست با انگ و کلی بافی «نوحه سرائی» و «هوچی گری» می نامید.
- البته در باره ی هزاران تن از فعالان نیروهای چپ ، لائیک و دموکرات هم یک کمی کم توجهی فرموده اید و فقط شعار دادید !
خیلی دوستانه آرزو می کنم که نیروهای سکولار ، لائیک ، دموکرات ، چپ ، راست ، میانه ، ملی ، ملی مذهبی هر چه بیشتر با رعایت مبانی فکری خود با هم همکاری بیشتر نمایند.
همین چند روز پیش همایش اتحاد جمهوریخواهان ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر را توانست دور هم جمع کند .جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک هم بیش از این نمی تواند بسیج کند. ولی در همین خارج از کشور تظاهرات ده ها هزار نفری داشتیم. ما باید متشکل شویم دوست عزیز !
آقای حسینی این تناقضات را با شعار نمی توان بر طرف کرد. ما در دفع نیروها «استاد » هستیم و لی در جذب بسیار ضعیفیم.
مبارزه سیاسی فعالیت داوطلبانه ست و تا زمانیکه ما با قلم ، زبان و مشی منطقی ، فرهنگ برتری از سایر نیروهای رقیب نشان
ندهیم نه حمایت میشویم و نه موفق . مردم میخوانند و مشنوند و داوری می کنند. بعدا پی به اشتباه خود می برند و نظر خود را عوض می کنند.
در باره ی آقایان موسوی و کروبی و محسن رضائی دیدیم که آخری از صحنه حذف شد بدون دعوا و خونریزی !
بازی هنوز تمام نشده !
موضوع را عوض نکنید !
میرحسین موسوی در بیانیه جدیدش هم همان گفت که قبلا گفته !
۱۷۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : "مدیریت تغییر"
چه کسی می تواند انکار کند که متن جامعه ما مذهبی است؟ حال ما ارزش گذاری نمی کنیم که خوب است یا بد (هر چند منطق دوتایی خوب و بد هم دیگر دورانش گذشته).

الان داخل یه شرکت هم صحبت از "فرهنگ" آن شرکت است که با شرکت دیگر فرق دارد. مثلن فرهنگ آی بی ام یا اپل. حتی داخل یک شرکت بزرگ صحبت از "فرهنگ" کاری متفاوت در دو کارخانه همان شرکت است. حالا اگه مدیران بخواهند یک برنامه ای برای تولید بهره وری کارخانه اجرا کنند، با یک شرکت مشاور مدیریت قراداد می بندند که برای "مدیریت تغییر"! یعنی تغییرات را با توجه به فرهنگ کاری و به مرور انجام دهند. چون کارکنان به دلایل مختلف در برابر تغییر مقاومت می کنند. مدیران هم می خواهند، کار بهتر پیش برود تا بیایند همین وضع موجود را بدتر کنند.

خب حالا اگر برای معرفی و اجرای یک طرح بهروری در یک سایت یک شرکت باید چنین حساب شده برخورد کرد، برای یک کشور هفتاد میلونی و قرن ها تحت سلطه مذهب می شود همین طور تخمی و شعاری برخورد کرد؟

الان آقای موسوی در بیانیه هاش داره تلاش می کنه از مذهبی ترین تا پیشرو ترین آدم ها را به جنبش علاقه مند کنه. کاری که او داره در جداسازی بدنه سپاه و بسیج از حاکمیت میکنه کارستانه!

بعدش هم "شعاریست های پریشان" باید پاسخ دهند آیا می توان این همه آدم مذهبی را فرستاد کره مریخ؟ شما عرضه داشته باشید یک راکت بسازین همه را شوت می کنیم به طرف یه سیاره دیگه.

دیگه دوران پولپوت ها و اردوگاه های اجباری سپری شده. انگار یادتان رفته دیوار برلین مدت هاست فروریخته.
۱۷۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : سعید حسینی

عنوان : سخنی با منتقدین
آقای محمود راسخ برای بیان نظریات خود از زبانی استفاده کرده که به آن زبان پولٍمیک می گویند. استفاده از این زبان، اگرچه در فرهنگ عامه ی ما ایرانیان رایج نیست و موجب سوء تفاهمات فراوانی میشود، اما در جوامع با فرهنگ و باز و نزد روشنفکرانی که به معنی واقعی کلمه روشن فکر می کنند، رایج و مرسوم است. استفاده از زبان پولِمیک در بسیاری از موارد واجب و حتی ضروری است، به ویژه آنجائکه نویسنده هدف اش دادن هشدار و برجسته کردن آن نکاتی است که در انبوه رویداد ها و شلوغی اوضاع، یا نادیده گرفته یا فراموش می شوند. نوشته ی محمود راسخِ، از نظر من، هشدار نامه است و ایراد گرفتن به او به خاطر استفاده از این نوع زبان بی مورد. اما نوشته ی راسخ پولِمیک دو ریالی و بدون استدال هم نیست که به توان به آن، از این زوایه هم که شده، ایراد گرفت و به راحتی از کنار آن گذشت. محمود راسخ با استناد به گذشته ی میر حسین موسوی، و از همه مهمتر، با استناد به گفته ها و مواضع ی کنونی او ، به نتیجه رسیده است که میر حسین موسوی نه گذشته ی خود را تاکنون نقد کرده و نه از مواضع ی ایدئولوژیکی و سیاسی خود نسبت به نظام جمهوری اسلامی فاصله گرفته است. آقایانی که، تعداد شان هم متاسفانه کم نیست، اگر با این نظر راسخ موافق نیستند، لطف بفرمایند،با آوردن سند از گفته ها و کردار های تاکنونی میر حسین موسوی، نظرایات محمود راسخ رد کنند. توهین به محمد راسخ و دادن درس اخلاقی به او، توجیه گذشته ی میر حسین موسوی و گفته های او ، گذاشتن آرزو های خود به جای واقعیت، نوح سرایی و هوچی گری و غیره از نظر من استدال نیستند، نه کمکی به بحث می کنند و نه دعوت به گفتگو. فراموش نکنیم که محمود راسخ و هزاران تن از فعالین نیروهای چپ، لائیک و دمکرات، بنابر ضرب المثل معروف "مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد"، یک بار بتوسط ماری گزیده شد اند که ملت "متمدن و فرهنگ ساز" ایران چهره ی نتراشیده اش را در ماه می دید، ماری که می گفت "میزان رای ملت است" و در ضمن "مارکسیست ها هم آزادند". بنابراین باتوجه به تجربه ی سی سال گذشته، هشدار دادن به مردم و کنشگران سیاسی که برای دومین بار گزیده نشوند، نه تنها شکاف در مبارزه ی کنونی ایجاد نمی کند، بلکه واجب و بسیار ضروری است. آقای راسخ خسته نباشید.
۱۷۶۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : راد مرد

عنوان : اقای راسخ عزیز
درود به جسارتتون اقای راسخ عزیز که در این اشفته بازار نیرنگ و زبونی، حرف حق می زنید و اسایش رو از راحت طلبان بی سواد می گیرید.
۱۷۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : جیج غانی

عنوان : وارطان جان؟!
هم میهن گرامی آیا حال شما خوب است؟
برادر من این چه بحثی است که چه بخواهیم و چه نخواهیم آقای موسوی رهبر "جنبش" است؟
کاش آقای موسوی یا هر ابولبشر دیگری رهبری این جنبش عظیم "حق" رای را در دست داشت!
اینجانب بر این باورم که این جنبش بسیار از موسوی ها و کروبی ها فراتر رفته است. در این جنبش عظیم، آقای موسوی از نظر من نمایندهء آن بخشی است که به "احیای" جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش می اندیشد، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش!
آقایان موسوی ها هرگز نمایندهء کل جنبش آزادیخواهانهء مردم ایران و در محور آن مردمی که خواهان دین-دولت-جدائی (لائیسیته) در سراسر ایران می باشند و در زندان ها همین امروز در حال مقاومت در زیر وحشیانه ترین انواع شکنجه ها می باشند، نیست.
قبائی را که شما بزور بر تن آقای موسوی می فرمائید از نظر من اصلا برای قامت ایشان دوخته نشده است. می گوئید نه روند تحولات تاریخی ایران از نظر من این امر را در مقابل چشمان جهانیان در حال صیغل دادن است. زودتر و یا دیرتر "سرسپیدان"ی چون شما و خود آقایان موسوی ها هم پایان این فصل سرد را خواهید دید و رهبری این "جوونا"ی سر سیاه را چه در خیابان و چه در حاکمیت مستقیم بر سرنوشت خویش خواهید پذیرفت.
به امید آن روز.
۱۷۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : Reza Salari

عنوان : بحثهای کهنه شده
ن. م. محترم: من مرید هیچ کسی نیستم. شما هم نباش. من مرید عقل و خرد خود هستم، شما چطور؟ من، دراین شرایط که باید کم هزینه ترین گزینه سیاسی بکار رود، یعنی همان چیزی که مردم ایران انتخاب کرده اند و در همان خط مبارزه میکنند، موافق بحثهای کهنه شده لجن مال کردن مخالفان اصلاح طلب امروز، و بقول نویسنده و شما همان جانی های دیروز، نبوده و حاضر نیستم بهیچ کس تهمت، انگ مرسوم مجرم و یا جانی بودن، قبل از اثبات کاملاً کارشناسانه، بزنم. شما چطور؟ حداقل صد سالی میشود که این روشهای تند همواره بکار برده شده و همواره جز تفرقه انداختن و هدر دادن نیروهای مخالف رژیم وقت، و در نتیجه پیروزی بسیار آسان رژیم بر مخالفان و اجرای سرکوبهای شدیدتر، کارائی دیگری نداشته. اگر داشته، لطفاً بنده را روشن بفرمائید. شما در خانواده خود با کسی که قبلاً موافق شما فکر نمی کرده و از نظر شما گمراه و یا حتی دشمن بوده ولی الان تغییر کرده و موافق شماست چه کرده ویا چه میکنید؟
۱۷۶۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : ن م

عنوان : لباس شخصی های خارج نشین
نطرات را در این صقحه خواندم و متعجب که چقدر جان نثار خمینی در خارج وجود دارد. ما را بگو که فکر کردیم بسیجی و لباس شخصی تنها در داخل اند و ما در خارج از گزند آنها در امان. یکی از این "الله" ها الهیاری ، همانند رهبرش موسوی میگوید که در سالهای ۶۰ چون مخالفان خارج از نطام منفور اسلامی بوده بنابراین کشتارشان لازم بوده (حال با خجالت حرف میزند، اسلامی گونه، تقیه میکند) آن یکی آرش که بی سبب نام ایرانی برخود گذارده و بهتر بود روح الله نامیده میشد. همانند دستگاه های امنیتی رژیم آمار های نجومی میدهد و ادعا دارد اکثریت قریب به یقین مردم از موسوی حمایت میکنند. باباجان برو برای پیک نت بنویس تا یک پولی هم گیرت بیاد
یکی دیگه وکیل سازمان ملل شده و از آقای راسخ میخواهد که اول ابلاغیه کار از سازمان ملل را بایشان نشان دهد تا ایشان اجازه دهد درباره موسوی حرف بزند.
حال خودتان فکر کنید که اگر موسوی با این مریدان نفس کش طلب بقدرت برسد چه دماری از این ملت درمیاورد و همانطور که خمینی و موسوی سالهای ۶۰ روی شاه را سفید کردند، موسوی سال ۸۸ با این جانثارانش، روی خمینی و موسوی سالهای ۶۰ را سفید خواهند کرد. باز بگویید، مسلمین ناب محمدی مادرزادی عاشق کشتار و نابودی مخالفین نیستند
۱۷۶٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : Reza Salari

عنوان : مهم این نیست که میگوید؟ مهم اینست چه میگوید؟
مهم این نیست که میگوید؟ مهم اینست چه میگوید؟ لطفاً به موسوی، کروبی وحتی منتقدان مقاله شما در همین سایت اول خوب گوش بدهید. شما نمی توانید پا فراتر از قوانین و عرف اکثریت گذاشته و همه را بصرف شکست وبحران اجتماعی امروز با پیشداوری های ثابت نشده و نا معین محاکمه کنید، مگر اینکه سازمان ملل به شما بعنوان یک متخصص حقوقی جهانی مأموریتی این چنینی داده باشد، که بنظر نمیآید چنین باشد. قبل از اینکه بنویسیم، بد نیست از خود بپرسیم چرا و برای کی و با چه منظور و حدفی مینویسیم، این را اول مقاله با صراحت تمام بیان کنیم، تا شاید منظور شما با ترجمه ای که خوانندگان شما دارند تطبیق بیشتری پیدا کند. واقعیت اینست آمار روشنگران و روشنفکران جوامع مختلف ما هنوز خیلی پایین است! ما هنوز صدها گنجی ها، سروش ها، عباس میلانی ها، بهنودها، همایون ها، موسوی ها، کروبی ها و حتی رفسنجانی ها کم داریم. منتقدین محترم توجه داشته باشند که جنبش فعلی نمیتواند هدف وبرنامه قالبی چهار ساله و یا بیست ساله مانند دولت ها داشته باشد، که بتواند بعد از یک دوره معین کار خاصی انجام دهد، مثلاً بعد از بیست سال یک دولت کاملاً سکولار و مردمی سر کار بیاورد. برعکس، کار و عمل جنبش بسیار به روز، متغیر و تابع شرایط اجتماعی و سیاسی روز است. منتها با هدف بزرگ رسیدن هر چه زودتر به سکولاریزم، ولو اگر لازم باشد و مجبور باشیم از رفسنجانی هم حمایت کنیم. بنابراین شاید بد نباشد، درکنار این نوشتن ها و برخورد های روشنگرانه ولی حاشیه ای، به آینده وهدف مردم خود نیز قدری فکر کنیم، به اینکه چه کنیم که بابا سکولارزیم ما زودتر و پیروزمند بیاید و بداد این ملت آزادمنش برسد. چه کنیم تا جوامع متضاد خودمان را، که هنوز برایندی چشمگیر در جهت ضد اصلاح و تغییر داره، کاهش داده و در عوض جوامع روشنتر و هماهنگ تر و اصلاح طلب خودمان را افزون کنیم و به شور اجتماعی جنبش برخواسته کنونی کمک کنیم.
۱۷۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : بیژن کمالی

عنوان : از کوزه همان برون تراود که دروست
نظرات آقای محمود راسخ نظرات یک مارکسیست ناب است که چهل سال در آلمان زندگی کرده و به اینجا رسیده که خوانید! بپذیزید که احمدی نژاد و خامنه ای هم از سر ما زیاد است. اگر مملکت دست امثال راسخ بود تا حال مثل رژیم پُلپوت نیمه مردم را سر به نیست کرده بود.
۱۷۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : احمد الهیاری

عنوان : مردم انتظار نداشتند موسوی و کروبی برایشان انقلاب کنند.
آقای راسخ با اطمینان میر حسین موسوی را خطاب میگوید:

[شما در آن زمان کجا بودید و چه می‌کردید؟
در آن دوران نیز همان کارهایی با مخالفان و زندانیان می‌شد که امروزه با زندانیان و مخالفان می‌شود. منتها در آن دوران مخالفان محدود بود به مخالفانِ بیرون از نظام و امروزه بخشی از مخالفان، مخالفان درون نظام، اصلاح طلبانند‌!]

* من از جناب راسخ می پرسم که آیا در بعداز انقلاب چند حکومت همزمان وجود نداشت ؟ شادروان بازرگان از همان ابتدا این موضوع را با مردم در میان گذاشت .غیر از این ست ؟ هنوز همین همیطور ست

آقای راسخ ادامه میدهد:

[ شما در سراسر آن دوران در مقام‌های مختلف و برای چندین سال در مقام نخست وزیرِ نظام در مقامِ عامل اجراییِ جنایت‌های خمینی عمل می‌کردید.
کشتار سال ۶۷ در زمان نخست وزیری جناب شما انجام گرفت. کجاست سند اعتراض شما به آن کشتارها؟]

*من از دوست عزیز راسخ می پرسم :
مگر اعدام های اول انقلاب بر بالای پشت بام مدرسه ی رفاه همزمان با بخست وزیری دولت موقت بازرگان صورت نگرفت ؟ آیا می توان آن جنایات را بحساب بازرگان ، فروهر و سنجابی گذاشت ؟

آقای راسخ با سماجت تمام ادعا می کند :
[ شما موافق و پشتیبان آن کشتارها بودید. اگر این طور نبود و جرات هم نداشتید مانند منتظری جلوی خمینی بایستید، استعفا که می توانستید بدهید.
اصولاً یک سند یا مدرک نشان دهید که شما زمانی، جایی و به مناسبتی با ستمگری‌ها، قانون شکنی‌ها، جنایت‌ها و اعدام‌ها و کشتارهای این نظام مخالفت کرده‌اید یا صدای اعتراضی هر چند آهسته و نرم و در گوشه‌ای، بلند کرده‌اید.]

* آقای راسخ ! این از آن ادعاهای بسیار غیر منطقی ست و فقط دادگاههای صالحه می توانند آقای موسوی و هر شخصی را بر اساس شکایت محکمه پسند به اتهام موافقت و پشتتیبانی از آن کشتارها به دادگاه فراخواند. برخورد شما فقط احساسی ست.

نوشته های فرج سرکوهی نمونه ای از بسیار شواهد زنده از جو سنگین و پلیسی آن سال هاست که حتی هیچ مخالفی قادر به اطلاع رسانی نبود چه رسد به اعتراض !

واقعا نمی دانم چرا آقای راسخ چنین عصبی واقعیت ها را در نظر نمی گیرید:
[ آخر یک شبه و تنها به این خاطر که خامنه‌ای، همان رهبرتان که شما اجازه‌ی شرکت در انتخابات را از او گرفتید، تصمیم بر ریاست جمهوری شما نداشت و سر شما را کلاه گذاشت و از همان اول تصمیم به ریاست جمهوری احمدی نژاد داشت، نمی‌شود که آزادیخواه و دمکرات و طرفدار قانون و حق اعمال حق حاکمیت مردم شد! آقای موسوی شما هنوز هم دروغ می‌گویید.]

* نه ! آقای راسخ چنینی نیست که شما مرقوم فرموده اید !
ما در هیچ زمانی این ادعا را از میر حسین موسوی نشنیدمیم که او آزادیخواه یا دموکرات باشد.

تمام برخورد های قبل از انتخابات ایشان موجود ست . او خود را اصلاح طلب اصولگرا معرفی کرد !
همه هم تعجب کردیم غیر از این ست ؟
ناراحت نشوید و با کمال تاسف باید گفت شما در باره ی موسوی دروغ می گوئید !

حرف آخر:
کسانی که جو اختناق بعداز اعدامهای دهه ۶۰ و انفجارات حزب جمهوری و کاخ ریاست جمهوری را با بمبارانهای صدام حسین بخاطر می آوردند ، مشخصا سال ۶۲ که خامنه ای رئیس جمهور و موسوی نخست وزیر بود. باید بدانند که انجمن های اسلامی در سراسر ایران یا اطلاعاتی های سپاه و دادگاههای انقلاب برای خود حکومتی مقتدر تر کابینه ی موسوی داشتند.

هزاران تکنوکرات ، کارشناس ، متخصص با حمایت تیم موسوی تا حدود زیادی از گزند حزب الهی ها در محیط کار خود مصونیت یافتند و گرنه معلوم نبود مسئله ی مهاجرت و فرار مغزها به کجا ختم شود.
کسانی که که در آن سالها بنحوی دستی بر آتش داشتند بمروز جانانه از موسوی حمایت می کنند.
فراموش نکنید که اکثریت مردم در تمام جوامع نه چپ هستند و نه دموکرات و نه حتی سیاسی !
شما خیلی تند میروید ! مردم که یک شرائط تاریخی به آقای موسوی و کروبی روی آوردند تا از شر احمدی نژاد خلاص شوند.
مردم انتظار نداشتند موسوی و کروبی برایشان انقلاب کنند.

تعجب انگیز ست که شما نمی توانید واقعیات زنده که همه در این چند ماه دیدیم و شنیدم را بحث کنید و با ذهنیات خود دچار سردرگمی هیستریک گردیده که حداقل ضررش دامن زدن به چپ ستیزی ست . لطفا واقع بین باشید.
۱۷۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : محمد زاده

عنوان : بیله دیگ، بیله چغندر!
وقتی روشنفکر اروپا تحصیل کرده و مبارز با سابقه سیاسی ما ایشان باشند، باز می گوئید احمدی نژاد رئیس جمهور ما نیست؟
۱۷۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : آرش

عنوان : استراتژی "تغییر"
به گمان من آقای موسوی و رهبران اصلاح طلبان که اینجا مورد انتقاد قرار گرفته اند تا حد زیادی به این نتیجه رسیده اند که جمهوری اسلامی اخلاقن شکست خورده و قابل بازسازی نیست.

بنابراین فکر کنم هدف همه تغییر ج.ا است. اما تغییر با سرنگونی فرق می کند.
اکثریت قریب به اتفاق اندیشمندان و فعالان سیاسی و اجتماعی هم ، چه مذهبی و چه سکولار، بر این باورند که باید برای تغییر تلاش کرد نه برای سرنگونی.

دو دلیل اصلی آن ها:

۱) طی کردن یک فرآیند تغییر و رسیدن به یک تغییر واقعی،
۲) عملیاتی بودن (کمترین هزینه و احتمال زیاد پیروزی).

بنابراین اگر بپذیریم که استراتژی تغییر را برگزیده ایم، دیگر چرا بیخودی شلوغش می کنیم؟؟
آن هایی که استراتژی شان سرنگونی است، خب راه خود را ادامه دهند. چرا بیخودی به استراتژی تغییر گیر می دهند؟
و اما
و اما
و اما
برای پرهیز از قضاوت ها به سبک پارایم سیاه و سفید، باید به این نکته ظریف توجه کرد:
رهبران جنبش یا رهبران میانی جنبش که نمی توانند مثل من و شما "بی پرده" سخن بگویند. اگر بگویند عین "بی سیاستی" است.
فراموش نکنید ما با چه آدامخوارانی مواجه هستیم!
۱۷۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : بهرام ص

عنوان : قضاوت را به خوانندگان بسپارید
سلام! درارتباط بانوشته آقای راسخ من هم نظرم را نوشتم. به کسی توهین نکردم.برعکس اقای راسخ به میلیونها مردم ایران و به روشنفکران غیر مذهبی ایران که از جنبش سبز و آقای موسوی حمایت میکنند، توهین کرده و آنها را روانی نامیده.در صورتیکه که من هیچ نامی از ایشان نبرده و توهینی نکردم.فقط شیوه عمل کودتاچیان را برای تضعیف جنبش و رهبری آن توضیح دادم. شما گردانندگان این سایت بهتر است بجای سانسور و حذف نظرات امثال من که بدفعات انجام شده قضاوت را بعهده خوانندگان بگذاریدو به عقل و شعور خوانندگان اعتماد کنید. در زیر بازهم نظر مرا که حذف کردید میاورم. مرسی.
! همه میدانندکه کودتاگران شب وروز نقشه میکشند که بتوانند جنبش مردم را سرکوب واعتراضات آنانراخاموش کرده و آنها را نا امید روانه کنج خانه ها وافسردگی سازند.
کودتاچیان تا کنون نیز با زندانی و شکنجه اشخاص مبارز و مطرح تصور میکردند که مبارزان و مردم را ترسانده و به تسلیم در برابر کودتا وادار خواهند کرد. بارها و بارها نقشه بازداشت وزندان و قتل موسوی وکروبی و خاتمی را کشیده وبا صدای بلند اعلام کرده اند. اما آنچه باعث شده تاکنون دست دست کرده و تنوانند به مقصود خود نائل آیند، ترس از اوچگیری جنبش مردمی ودفاع سرسختانه مردم از رهبرانشان است. همین چندی پیش که عوامل مزدور کودتا در نمایشگاه به کروبی حمله و فحاشی کردند، هرکسی که در تهران از آن باخبر شد،سعی میکرد برای دفاع از کروبی خود را به محل برساند. حمایت مردم از رهبران و یاوران جنبش کودتاچیان را به بیچارگی کشانده و آنان را شدیدا عصبانی کرده است.
کودتاچیان فعلا تنها یک راه در مقابل خود میبینند. سعی میکنند با خراب کردن و لطمه زدن به اعتبار موسوی و خاتمی حمایت مردم را از انان ضعیف گرداندند. بهمین دلیل به مزدوران خود در دررسانه ها دستور داده اند که با پوشیدن لباس ضد نظام جمهموری اسلامی و با چهره آرایش کرده اپوزیسیونی به موسوی وکروبی و خاتمی بتازند. کودتاچیان خوب میدانند که از چهره های رسوایی امثال شریعتمداری در کیهان، برای فریب مردم کاری چندان ساخته نیست. این است که با تطمیع عده ای به ظاهر اپوزیسیون هدف خود را دنبال میکنند. این چهره های اپوزیسیونی به مردم به دلیل مقاومتشان در برابر کودتا توهین میکنند. مردم را ابله قلمداد میکنند که چرا به دنبال موسوی راه افتاده اند. مردم را کور و احمق حطاب میکنند. موسوی از همان روز اول کاندیداتوری هدف خود را دفاع تمام و کمال از قانون اساسی ودفاع از حقوق مصرح مردم در قانون اعلام کرده بود. نه به کسی قول سرنگونی جمهوری اسلامی را داده و نه وعده ماهی ۷۰ هزار تومان به هرایرانی داده بود. مردم دقیقا با علم به همین مواضع به ایشان رای دادند.نه موسوی کسی را فریب داده و نه مردم ایران فریب خورده اند. فریب کار و احمق کسانی هستند که اگاه یا نا گاه آب به آسیاب کودتاچیان میریزند.بدبختانی هستتند که آینده ای ندارند.در این بدبختی باید از عصبانیت به خود بپیچند. بدبخت تر از مزدوران کودتا کسانی هستند که از سر نا آگاهی وبی جیره و مواجب در بوق کودتاچیان میدمند و با آنان همصدا میگردند.
۱۷۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : احمد رادیان

عنوان : حرفهای کهنه
آقای راسخ عزیز
با سلام مطلبی که نوشته ای سراسر ناسزاست. هدفتان اثرگذاری بر کیست. من با پاسخگو بودن در قبال اعمال گذشته موافقم. همه باید در محدوده مسئولیت خود پاسخگو باشند. موسوی هم به عنوان نخست وزیر دوران اول جمهوری اسلامی، استثنا نیست. با وجود این، مطلب شما و لحن گفته شما و فرهنگ برخوردتان را امروزی نمی دانم. کهنه است. به سالهای اولیه دوران کودکی چپ برمی گردد. این همان فکر آن دوران است که در این سالها فریزری شده و امروز یخش باز شده است. شما روشنفکر را تاریک اندیش لقب داده اید. فراتر، مخالفان نظری خود و بخشی از روشنفکران را روانی دانسته اید. مگر در دوره استالین با مخالفین با همین فرهنگ برخورد نمی کردند. طبیعی است که با دیگران و با موسوی هم با این زبان حرف بزنید.موسوی را هم اعمال دیروزش و هم ایستادگی امروزش ساخته است. نمی شود تمام نابکاری های جمهوری اسلامی را به کیسه موسوی ریخت اما ایستادگی امروزش را مشتی حرف بی مالیات دانست. او و هر کس دیگری را نباید تنها با یک دوره اش قضاوت کرد. ولی به نظر می رسد مشکل شما بیش از اینهاست. مشکل از طرز فکر و فراتر از آن، از خود فکرتان است و به نظر نمی رسد خواهان درسی از این تاریخ باشید. احتمالا خود شما هم، دیروز درست گفته اید و هم، امروز خوب عمل می کنید و هم برای فردا نسخه تان در جیب آماده است. یادتان هست که در همین انتخابات اعلام نمودید که شرکت در آن به رژیم مشروعیت می دهد. آیا این شرکت مردم به رژیم مشروعیت داد؟ اگر حکومت با شرکت مردم نامشروع تر شد لطف کنید همین را بگوئید بعد از موسوی انتقاد کنید. شما هم در قد و اندازه خود یک موسوی هستید. یک موسوی چپ و مارکسیست. اما او امروز از گذشته اش در عمل فاصله گرفته اما شما از گذشته خود نه در حرف و نه در عمل فاصله نگرفته اید. امیدوارم چشم خود را باز کنید و از زاویه جنبش مردم به نقد بنشینید.نقدی پخته، متین و مدرن. هم نقد خودتان و افکار گذشته تان و هم نقد موسوی. نمی شود شما از همه دنیا طلبکار باشید. آیا در این جنبش کسی و یا جریانی هست که شما طلبکارش نباشید؟ بعید است که رفقایتان در شورای موقت هم مورد تائیدتان باشد. حتما تیغ انتقادتان هم به تن آنها خورده است. آقای راسخ گرامی شما خود چه کرده اید؟
۱۷۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : وارطان

عنوان : آقای راسخ عزیز
بیش از نصف مطلب شما را نتوانستم بخوانم و حقیقتن متشنج و عصبانی شدم. با این برخورد چه هدفی را دنبال میکنید؟ برخورد شما بسیار خصمانه است و تا مرز توهین به آقای موسوی پیش رفته اید. آنهم نست به کسی که همین امروز انگشت تهدید بسیاری از مسئولان رژیم به سوی او بلند شده است. برای چه؟ شما از تخریب او چه نتیجه ای خواهید گرفت؟ آقای موسوی چه شما بخواهید و یا نخواهید امروز رهبر این جنبش است و مورد احترام و حمایت مردم. نه اینکه او از ما بهتران است و نباید پاسخگو باشد. ولی آیا فکر میکنید با چنین برخورهایی پاسخ خواهید گرفت؟ جدن من نمی دانم چه بنویسم که شما را از خود نرنجانم... فقط می خواهم اعتراض و تاسف خود را از مطلب شما ثبت کنم.
۱۷۶۵۹ - تاریخ انتشار : ٨ آبان ۱٣٨٨