خاستگاه فتحنامه لیبرال دمکراسی برابری انسانهاست - علی کشگر

نظرات دیگران
  
    از : حسن کیان زاد

عنوان : درست میفرمائید
گرامی آقای هوشنگ خجسته، با سپاس و درود. بر آنچه که بار دیگر بدرستی و با روشنگری بیان داشته اید، هیچ نتوان افزود. شما گفتنی ها را در این راستا شفاف بر زبان جاری ساختید. پیروز و سرفراز باشید.
۱٨۰۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : هوشنگ خجسته

عنوان : همه برای انتخابات آزاد
با سپاس از کامنت جناب کیانزاد.
دوست عزیز این قلم بارها در مورد منشور حزب و ماده ۳ سئوالات خود را طرح نموده تا تناقضات اساسی آنرا نشان دهم. متاسفانه دست اندرکاران حزب از جمله آقای کشگر کامنت های کاربران را یا نمی خوانند و یا به انها اهمیت نمی دهند. منظور من مواردی ست که مطالب ایشان را در سایت عصر نو درج نموده بودند.

سئوال اساسی «مشروطه ی سلطنتی » یا «پادشاهی مشروطه» ؟

بنظر من جوهر دموکراسی روح مشروطه و نفوذ قانون اساسی در جامعه می باشد.
فرق بنیادی «مشروطه ی سلطنتی » در دموکراسی ها با «پادشاهی مشروطه» که در «حزب مشروطه » آمده می باشد.در این انتخاب واژه ها نهفته ست.

اگر ما به مشروطه ، دموکراسی ،قانون اساسی ،مردم سالاری ، منشور حقوق بشر و تمام متعلقات آن مانند شهروند های کشورهای آزاد معتقد هستیم چرا بی چون و چرا برای تحقق آن تلاش نکنیم .

اگر انتخابات آزاد در ایران نهادینه شود و قانون اساسی نوین تدوین شود
امکان این هست که شکل حکومت پادشاهی یا سلطنتی شود ولی اساس اراده ی مردم و مجلس و انتخابات ادواری خواهدبود.

داریوش همایون می داند؛ که از این مسیر به پلورالیزم منتهی میشود و ممکن ست
شانس حکومت مشروطه سلطنتی کمتر شود.بهمین دلیل بر پادشاهی و نقش شاهزاده رضا پهلوی تاکید میشود


بهمین دلیل آنها «پادشاهی مشروطه» را طرح می کنند که از طریقی مبهم به قدرت میرسد و نا مشخص هم حرف می زنند.یعنی این آقایان از پیش تمام مسیر را دور زده و فرض را بر این گذاشته اند که مردم هم این شکل حکومت را می پسندند.


بحث ما بر سر این نیست که چه میزان از مردم حکومت مشروطه پادشاهی را قبول دارند یا ندارند.


بحث بر سر پروسه دموکراسیزاسیون ایران ست و از امروز معلوم نیست که رئوس قانون اساسی آینده چیست.

این حزب بهترست « حزب پادشاهی مشروطه ایران » نامیده شود.
ولی اگر بناست «حزب مشروطه ایران » نامیده شود ، لازم ست که برای قانون اساسی نوین و آزادیهای اساسی تلاش شود. همان طور که در صدر مشروطه در نبود قانون اساسی راهیان مشروطه با الهام از کنستیتوسون اروپا / مشروطه معادل فارسی آن ،توانستند در ۱۲۸۵ اولین پیش نویس قانون اساسی را بامضای مظفرالدین شاه برسانند.

اجازه دهیم مردم برای تحصیل قانون اساسی مردمی از طریق انتخابات آزاد به انتخاب نوع حکومت برسند.این راه طولانی ست.
۱۷٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣٨٨       

    از : حسن کیان زاد

عنوان : آقای کشگر، آری تناقض وجود دارد
با توجه به بند ۳ از منشور اهداف و ایدئولوژی حزب مشروطه، که آقای هوشنگ خجسته از آن نام بمیان اورده اند: " ما پادشاهی مشروطه را بهترین و مناسبترین رژیم و شکل حکومت برای ایران میدانیم و از هیچگونه تلاش قانونی دمکراتیک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضا شاه دوم پهلوی فروگزار نخواهیم کرد...."، نتیجه گیری ایکه آقای علی کشگر در پایان نوشتار تحلیلی خود از حزب مشروطه و نقش بلامنازع آقای داریوش همایون بگونه رایزن و اندیشه ور آن و _همچنین رویکردهای ایشان نسبت به مسائل حاد جامعه ایران در ماههای گذشته_ مبین آن تناقض بنیادینی است، که بدرستی وجود دارد و در این میان در محافل گوناگون سیاسی آشکار گردیده است.آقای کشگر، وجود تناقض را این چنین تعریف میکنند: که خدمتگزاری آقای داریوش همایون به اندیشه لیبرال دمکراسی از یکسو و کمر همت بستن دیگران به بازگرداندن نظام پادشاهی از سوی دیگر، که ایشان در این رابطه_ از "بدنه حزب"، سخن بمیان می آورد_ که از این بابت رنج میبرد و "او" یعنی آقای داریوش همایون، اعتنای چندانی به آن ندارد، و کار خود را در "مسیر خدمت" پیش میبرد. نخست اینکه، سروران علی کشگر و داریوش همایون و یا همه کسانیکه در حزب مشروطه صاحب فکر و ارایه نظر هستند و خوشبختانه کم هم نمی باشند، وظیفه دارند، اگر که به راستی " بدنه حزب" یعنی اکثریت هموندان، که بدون آنها و بی اعتنا بودن به خواستهایشان و رنجی که از آن "تناقض" میبرند، قوام و موجودیت هر حزب و سازمان و تشکیلاتی، بیهوده می گردد، آن تناقض بنیادین را از میان بر دارند. آن بدنه رنجبر حزب مشروطه حق دارد که نسبت به کنش ها، نوشتارها و گفتارهائی که با اهداف و اصول و اند یشه وری های بنیادین اش سازگاری ندارد، معترض باشند و زبان به انتقاد بگشایند. باید مسئولین حزب بر پایه اصول مندرج در منشور و اساسنامه، به باورمندان نظام پادشاهی و بند ۳ پاسخ دهند، که چگونه پشتیبانی از آزادیخواهی، مردمسالاری و یا بزعم شما، از جمله لیبرال دمکراسی، تناقضی را موجب گشته که تنها با فاصله گیری از شکل نظام پادشاهی، که از آن بگونه_ " پوسته ناقصی" برای آن "فتحنامه" سخن بمیان آورده اید_ بر طرف میگردد؟! . اما به راستی این تناقض وجود دارد، زیرا که بر پایه تحلبل آقای کشگر و در بستر و پرتو ا ند یشه وری های نوین آقای داریوش همایون، باید که آن باورمندان راستین به نظام پادشاهی، یا تسلیم آن "فتحنامه" شوند و دیگر "کمر همت" به بازگرداندن نظام پادشاهی نبندند و یا اینکه اگر همچنان بر سر اصول و اهداف مندرج در حزب خود از جمله بند ۳ پایبندند، مشکل خود را با مسئولین و رایزن حزب، که آقای کشگر، ایشان را بگونه تنها اندیشه ور مطلق حزب، بشمار می آورند، در میان گذارده و کوشش بر این دارند، که یک تشکل سیاسی ملی که بسیاری از ایرانیان در درون و بیرون از میهنمان به آن، در کنار دیگر تشکل ها، سازمان ها و گروههای آزادیخواه بر ضد استبداد حاکم، دل بسته اند، با شکست و ناکامی و از هم پاشیدگی، روبرو نگردد.
۱۷٨۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨٨       

    از : هوشنگ خجسته

عنوان : برای نیاز و قطبی و هرکس که تردید دارد !
بجای حرف های بی پایه به سایت «حزب مشروطه » مراجعه فرمائید.


در قسمت منشور اهداف و ائولوژی این حزب آمده ست از جمله کپی ماده ی شماره ی ۳ را در این جا میگذارم و لطفا آنرا ترجمه ی فرمائید:


۳ـ ما پادشاهی مشروطه را بهترین و مناسب ترین رژیم و شکل حکومت برای ایران می‌دانیم و از هیچ گونه تلاش قانونی و دمکراتیک برای برقراری نظام پادشاهی مشروطه به پادشاهی رضاشاه دوم پهلوی فروگزار نخواهیم کرد.
۱۷٨٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : نظر
از همه بامزه تر نظر هوشنگ خجسته است.جناب خجسته مگر در کشورهای مورد نظر شما احزاب و گروههایی با نام فداییان خلق، مجاهدین خلق، رنجبران و مشتی دیگر از نامهای بی مسمای دیگر وجود دارد؟؟؟ عجیب است که نصف بیشتر نظر دهندگان میخواهند ثابت کنند که حزب مشروطه و یا طرفداران پادشاهی در بین مردم پایگاهی ندارند. حالا اگر ندارند شما چرا اینقد دارید خودتان را میکشید که اینها را از میدان بدر کنید. بگذارید خود مردم تصمیم بگیرند. مگر شما وکیل وصی مردمید؟
۱۷٨٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨٨       

    از : بابک قطبی

عنوان : یاداوری
این نوشتار پاسخی به مقاله یاد شده نیست. یاد آوری هایی است از طرف یک عضو حزب مشروطه ایران به دگر اندیشان و از جمله نویسنده مقاله ذکر شده.
باید در نظر داشت که میانگین سنی اکثریت هموندان حزب ۴۰ سال است. بیشترهموندان، الفبای حزبی و دموکراسی و در نهایت مفاهیم لیبرال دموکراسی را به کمک آقای همایون یاد گرفته اند. حزب مشروطه ایران (طرفدار پادشاهی) پانزده سال پیش تشکیل شد و نخستین سازمان سیاسی در تبعید بود که در ایران پیشینه ای نداشت. این حزب در پانزده سال گذشته بارها و بارها به بررسی نقادانه سیاست ها و روش های رژیم پیشین پرداخته است. حزبی که در ابتدا ۹۹ اعضا یش با سلطنت طلبی فاصله چندانی نداشتند دراین پانزده ساله با نقد و بررسی کاستی های رژیم گذشته در کنار ارجگزاری خدمات آن به ایران و ایرانی راهی جدا از سلطنت طالبان در پیش گرفت. ما یا حداقل من معتقدم که آرمان های انقلاب مشروطه و دستاوردهای آزادی منشانه آن هرگزدر کشور ما بطور کامل تحقق نیافت و بدنبال آن فاجعه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ فرا رسید.
حزب مشروطه ایران حزبی است جوان با تجربه سیاسی درحدود سن و سال خود و شرایط تبعید. پانزده سال فعالیت سیاسی هموندان جوان یک حزب جوان را آن هم از آن نقطه شروع یاد شده و با توجه به اینکه در سطح دنیا پراکنده هستند نمی توان با سازمان های سیاسی چپ که بیشترشان درگیر ایدئولوژی های دست پاگیر خود هستند و بقول خودشان سال هاست که دارند مبارزه می کنند، مقایسه کرد.
حزب هیچ گاه بر گرد یک شخص و یا یک مقام نبوده . شاهزاده رضا پهلوی هیچ وقت خود را عضو این حزب معرفی نکرده و حزب مشروطه ایران بر محور او نیست و اینها اتهاماتی است که هدفمند از سوی کسانی وارد می شود. این درست است که ما طرفدار پادشاهی لیبرال دموکرات و آنهم به پادشاهی رضا پهلوی هستیم اما سال هاست آموخته ایم که میزان رای مردم است و به ان اعتقاد داریم و این در حالی است که بسیاری از جمهوری خواهان از پذیرش رای گیری برای تعیین شکل نظام سر باز می زنند.
سازمان ها یا افراد مستقل چپ , از چپ میانه گرفته تا افراطی که ما را به شاه پرستی و یا شخصیت پرستی متهم میکنند نخواهند توانست از این طریق برای خود کسب مشروعیت کنند. به چند سطری که در پیش روی می آید و نوشته هموند حزب نیز نیست توجه کنید و ببینید ما از طریق چه کسانی و با چه پیشینه درخشانی مورد حمله هستیم:

".....چپ ایرانی که می بایستی بیان ارمان عدالت جویانه تاریخی توده های سرزمین ما باشد، با درجه انحراف بسیاری از خود موازین چپ و مارکسیستی که مدعی ان بود, چنان به ورطه روسیه پرستی , چین و البانی پرستی و.. در غلطید و چنان با ساطور انترناسیونالیسم سوسیالیستی که در عمل شوروی و چینی گرایی بود ملی گرائی را لینچ کرد ......."

( نوشته حبیب تبریزیان – ۲۶ اکتبر) .

قطعنامه کنفرانس اروپایی حزب
این قطعنامه سراسر دفاع از جنبش سبز و دفاع از حرکت ازادی خواهانه مردم کشورمان است و حتی دفاع از مذاکره با آرزوی موفقیت برای مذاکرات جمهوری اسلامی با امریکا است. البته می توان با دید و نگاه چپ آقای کشگر اعضای حزبی را دید که رگ شاه پرستی شان بالا زده و فقط گوششان به پیام شاه شان است . حزب در این دو روز کنفرانس، تمام سعی و کوشش را برآن گذاشت که از جنبش سبز حمایت کند و حتا اعضای به ظاهر سلطنت طلب حزب تا به آنجا پیش می روند که با بحث های منطقی از ایده " حفظ نظام ..." به سلامت بدر می ایند!

درباره اقای همایون
این طور به نظر می رسد طیف چپ وجود اقای همایون در حزب مشروطه ایران را برنمی تابد. اینجا قصد تعریف و تمجید نیست و حقیقت را نمی شود پنهان کرد , اقای همایون با همه افکار لیبرالی که دارد و ما هم به سهم خود از او آموخته ایم به گفته خودش به راست میانه تعلق دارد.
او هفتاد سال از زندگی اش در نوشتن، خواندن و سیاستگری گذشته است. به تفاوت ۷۰ و ۱۵ بیشتر توجه کنید.

با سپاس
بابک قطبی – عضو حزب مشروطه ایران
۱۷٨۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : haghighat

عنوان : کروبی شجاعتر و لیبرال تر است۰ نوری از کروبی لیبرال تر است ۰ حزب توده و فدایی به همین دلیل با کروبی و نوری مخالفند۰
موسوی تا حدی با خامنه ای مخالف است۰ ولی او با احمدی نژاد کاملا مخالف است۰ چون موسوی چپ گرا و مورد تایید صد درصد توده ایها و ۷۰ درصد فدایی هاست۰ اینها از برقراری رابطه باامریکا به هر شکلی وحشت دارند پس می خواهند ایران در مدار روسیه و چین بماند و با امریکا حالت جنگ سرد داشته باشد۰از اعراب افراطی در مقابل اسرائیل هم حمایت می کنند پس فرق زیادی در سیاست خارجی با اصولگراها ندارند در سیاست داخلی هم دیدید که موسوی حاضر نشد حق آزادی فعالیت نهضت آزادی لیبرال مذهبی را به رسمیت بشناسد تا چه رسد به مجاهدین و فدائیانو ملی ها ! اما او خواهان تعامل با برادران مکتبی خودش در جناح راست هست۰ کروبی شجاعتر و لیبرال تر است۰ نوری از کروبی لیبرال تر است ۰ حزب توده و فدایی به همین دلیل با کروبی و نوری مخالفند۰ راه پیمایی روز قدس و شعارهای ساختار شکن ایده کروبی بود۰
موسوی دیروز نیامد چون جمعیت زیاد نبود۰ بعد هم دنبال نوعی کنار امدن با اصول گرایان راست است۰
۱۷٨۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : یک دوست

عنوان : ادبیات سیاسی
ادبیاتی که آقای روزبه در بیان نظرشان به کارمی برند با خشونت و اهانتی که از آن سرریز است، خشونت یک فرهنگ سیاسی است. درست همان چیزی است که هر مبارزه‍ی مدنی برای نبودنش شکل می گیرد. همان که امروز جنبش شهروندی ایران می کوشد با فرهنگ سیاسی نوین و امروزی با آن مبارزه کند.
مخالفت با دیگری به معنای دشمنی با او یا نظراتش نیست. محمد رضا شاه یا جمهوری اسلامی اگر این را درمی یافتند کار به اینجا نکشیده بود.
می شود گفت شمار کمی از مردم ایران خواهان پادشاهی هستند و حزب مشروطه ایران بخت چندانی در این باره در ایران نخواهد داشت. هرچند حزب مشروطه تنها در نظری بر شکل نظام خلاصه نمی شود و این تنها یکی از اصول بسیار اساسنامه اش است و این البته تنها یک نظر است، حکم نیست.
۱۷٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : رضا افشار

عنوان : اقتدار؟!
اقتدار آقای داریوش همایون در نهادی که نام حزب مشروطه ی ایران برخود نهاده است قابل تامل است. انواعی از این اقتدار ،دیکتاتوریهای دهشتناکی را در سرزمین ما و کشورهای دیگر رقم زده اند. آیا الگوی شبان رمگی و ولایت فقیه مدرن، در رویای این حزب بازتاب ندارد؟
۱۷۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : هوشنگ خجسته

عنوان : حزب دموکرات و لیبرال
اساس سیستم های دموکراسی در اروپا ، قانون اساسی و مشروطه ی آنها می باشد.

اساسا قانون اساسی ها بعداز دوران قدر قدرتی امپراطوریها و سلاطین از طریق انقلاب یا رفرم مشروطه باعث رهائی جمهور مردم شده ست.

در بعضی از کشورها مثل انگلستان نهاد سلطنت در باتینگهام منحل نشد ولی عملا نقشی در قانون گزاری ندارند.

در کشور های اروپائی تمام احزاب قانون اساسی و مشروطه را قبول دارند فرقی نمی کند که شکل حکومت جمهوری باشد یا پادشاهی .

در هیچ کشوری «حزبی مشروطه » وجود ندارد چون بی معنی ست .

در ایران تمام آزادیخو اهان و اصلاح طلبان و زنان و جوانان برای تحقق و تحصیل حقوق مدنی و اصلاح قانون اساسی مبارزه می کنند و عملا مانند تمام احزاب مدرن اروپا برای قانون مداری ، قانون اساسی و مشروطه مباززه می کنند.

در این وسط داریوش همایون و شرکا خود را تافته ی جدابافته میداند و واتنمود می کنند بقیه فعالان و کنشگران سیاسی با مشروطه میانه ی خونی ندارند و بعنوان تنها «حزب مشروطه» جهان در زمین و هوا معلق می زند.

البته در کنگره قبلی این حزب زمزمه های تعویض نام به حزب دموکرات و لیبرال شروع کردند تا در فرصتی از این پا درهوائی بیرون روند.

ایران نیاز به حرب مدرن راست دارد نه مانند احزاب بی در و پیکر سابق حزب مردم ، ایران نوین و رستاخیز.
۱۷۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : احمد قوامی

عنوان : حزب منسجم
نباید هیچ تردیدی وجود داشته باشد از اینکه در حزب مشروطه خواهان انسجام وجود دارد و به همین دلیل فقط از طریق یک نفر مواضع آن حزب مطرح می گردد. مسئله مهمتر این است که مسابقه برای جایگزینی بعد از دوران داریوش همایون را چه کسی برنده می شود؟ آقای کشکر خودش عضو حزب مشروطه خواهان میباشد و به زیرگی سعی بر این دارد که از طرف آقای همایون بعنوان جانشین او به حزب مشروطه معرفی گردد.
فراموش نباید کرد احزاب فقط به نویسنده احتیاج ندارند بلکه افرادی هم برای صفحه بندی و چاپ و تعدای هم برای فروش آن افکار احتیاج دارند.
۱۷۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : لطیف

عنوان : زبان فرٌار
نوع زبان را میتوان از جنبه های مختلف سنجید. یک جنبه هم میزان ماندگاری یا ناماندگاری معنا و مفهوم زبان در ذهن مخاطب است، به عبارت دیگر: میزان فرٌاریت واژه ها. نثر آقای همایون یکی از فرٌارترین نثرهاست. یعنی: میخوانی و حین خواندن تصور می کنی که فهمیدنی است و زیباست و دوست داری به حافظه بسپاری اش، اما نمی شود. خاصیتی دارد که می پرد.
۱۷۷۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما مهرپسند

عنوان : آقای کشگر چه می خواهد بگوید؟
به نظر من نوشته آقای کشگر روشنگر که نیست هیچ هم خیلی گیج کننده است و خیلی سعی می کند مطلبی را با تفصیل و توضیح مبهم بیان کند که نیاز به این همه توضیح ندارد. این نوشته جدای از این که برخورد نامناسبی با حزب مشروطه دارد و به قول آقایی که نوشته اند آدم را به فکرمی برد که آقای همایون چرا باید خدود بیست سال وقتش را بگذارد تمام اسناد و نوشته های حزبی را بنویسد که ساده ترین حرف را نمی گیرد، حتی به حرف خود آقای همایون در نوشته اصلی که مد نظر نویسنده است هم زیان رسانده است. سخنرانی آقای همایون و متن بیانیه خیلی خوب و واضح و روشن اند و حرف تازه ای هم نیستند. مصاحبه ها و نوشته های قبلی شان هم این پیام را دارد و همیشه هم داشته است. اگر منظور نویسنده این است که گرد خودش سر و صدا ایجاد کند خوب تا حدی موفق شده است در غیر این صورت این متن مبهم و نا محترم سود دیگری ندارد. آقای همایون اگر این بیست سال به نوشتن بیشتر درباره ایران می پرداخت بیشتر به ایران کمک می کرد تا نوشتن اسناد حزبی که نامش بزرگ تر از واقعیتش است. واقعا این حزب در ایران چه خواهدکرد؟ اگر هدف نوشتن اسانامه اش بود می شد آن را جدا چاپ کرد و برای آینده نگهداشت.
آقای زاهدی هم که می گویند نمی شود به پای نوشته های آقای همایون رسید و این ضعف حزب نیست در اشتباهند. حزب نویسنده باسواد دیگری ندارد. وب سایت حزب مقاله های خوب و استوار و تمیز از سایت های دیگر باز نشر می دهد که خواندنی هستند و بحث برانگیز. گزارش ایشان درباره همین کنفرانس را با نوشته های دیگران مقایسه کنید مثل انشای دانش آموز پنجم ابتدایی می ماند. شاید سوال این است که چرا نویسندگان با سواد و توانای ایرانی عضو این حزب نیستند که برایش بنویسند.
به هر روی ما بهتر است ادبیات سیاسی بافرهنگی به کار بریم. طرفداران سلطنت و پادشاهی مشروطه و جمهوری و چپ ها و راست ها همه حق دارند حزب داشته باشند و حرفشان را بزنند. درست نیست به خاطر سابقه کار در یک نظام به آدم ها برچسب ساواکی بزنیم. هر نظامی آدم های خوب و دلسوز هم دارد. ایران وطن همه ماست و همه حق داریم حرفمان را بزنیم. ولی آنها که می نویسند باید متعهد تر باشند. واقعا حرف آقای کشگر چیست؟
نشان دادن عقب ماندگی حزب مشروطه یا پیشرو بودن آقای همایون؟ هردوی این ها را ما می دانستیم. بهتر بود خود بیانیه را منتشرمی کردید و به شعور هیچ کس اهانت نمی فرمودید.
۱۷۷۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : از همایون بپرسید که...
از همایون و همایونی ها یک سوال ساده دارم . اگر بدون مغلطه جواب دادید معلوم می شود که ریگی به کفش ندارید:
مگر دائم نمی گویید که خود خمینی هم گفت که پدران ما حق نداشتند برای ما تصمیم گیری کنند. حال باید رای بگیریم شاید جوانان امروز "شاهنشاه" بخواهند.
لطفا جواب دهید که چند سال دیگر دوباره باید رای بگیریم تا ببینیم این جوانان دیروز و یا فرزندان آن ها میلشان عوض شده است؟
من یگویم ۴ سال ، دیگری میگوید ۵ سال، و شما میفرمایید : چند سال؟
اگر آرزوی قلبیتان را بفرمایید یعنی :" مادام العمر " پس دوباره برمیگردیم سر حرف خمینی و معلوم میشود که به جای ریگ ، پاره آجر در کفش دارید.
اگر فوقش بفرمایید ۶ سال. آنگاه سر اسمش که رئیس جمهور باشد یا شاه میتوان به توافق رسید.

نکته ولی اینجاست که نسل ما اگر شاه نمیخواست بدین علت بود که "شاه" را با گوشت و پوست خود لمس کرده بودو میتوانست داوری درستی راجع به سلطنت داشته باشد. نسل امروز اگر هم شاه بخواهد، که نمیخواهد، تنها در اثر بی لیاقتی های جانشین شاه است و نه عدم علاقه اش به یک جمهوری قانونمند.
۱۷۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : بابک مهرانی

عنوان : آزادی ، قانون اساسی و دموکراسی اساس حکومت ست
اراده ای وجود دارد که تلاش می کندآموزه های عام و جهانی مشروطه /حکومت مبتنی بر قانون اساسی/ کنستیتوسیون را پیچیده و مبهم معرفی کند.تا بتواند :

۱.در صحنه ی سیاسی، بین نیروهای سیاسی ایرانی مخالف حکومت «اتوریته » پیدا کند.
۲. در ضمن با جعل « Constituinist » در تبلیغات بزبان غیر فارسی خود را مشروطه خواه معرفی نماید.

چه باید کرد ؟
پاسخ باز شناسی مشروطه می باشد .

مشروطه در جهان:

ـ شناخت عمومی پیدایش و گسترش دموکراسی در جهان با تکیه بر پارلمان، قانون اساسی / مشروطه /کنستیتوسون و انواع آزادی ها
ـ شاهان قانون اساسی را ابداع کردند یا مردم ؟
ـ نقش شاهان در کشورهای اروپائی بیشتر ست یا مردم و پارلمان ؟
ـ نقش پارلمان در کشورهای آزاد اعم از پادشاهی یا جمهوری
ـ اختلافات و تشابهات جمهوری ها و پادشاهی ها ؟

مشروطه در ایران:

مشروطه خواهان ایران از پیشرفت های اروپا الهام گرفتند.
ـ اولین قانون اساسی و اولین مجلس
ـ چرا پروسه ی مشروطه در ایران با کودتای ۱۲۹۹ متوقف شد؟
ـ در ۵۸ سال حکومت پهلوی کدام نیروها برای احیا و تقویت باقی مانده ی مشروطه تلاش کردند و کدامین نیروها در تضعیف آن کوشیدند و کدام نیروها یه راه های دیگر روی آوردند.

ـ چرا چپ ایران بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه نتوانست برای پیشرفت و آزادی ایران بعنوان مهمترین نیاز های تاریخی با مشروطه خواهان،دمکرات ها و لیبرال ها و ملی ها همراهی و همدلی کند ؟
عدالت خواهی و سوسیالیزم و مبارزه با امپریالیزم با اشکال مختلف الویت یافت

ـ چرا در سال ۵۷ نیروهای سکولار و آزادیخواه خطر به قدرت رسیدن مشروعه را دست کم گرفتند.

ـ چرا با تمام تجربیات جنبش مشروطه و ۵۸ سال میارزات ضد دیکتاتوری شاهان و نبود آزادی بیان و قلم و فعالیت آزادانه ی احزاب و تحقق انقلاب ۵۷ باردیگر حکومت دیکتاتوری فردی بر ایران مسلط شد ؟

ـ چرا ۱۵ سال پیش بخشی از طرفداران بازگرداندن حکومت پادشاهی «حزب مشروطه ایران » را تشکیل دادند ؟

ـ ۵۸ سال بد ترین حکومت دیکتاتوری پادشاهی و ۳۰ سال بد ترین حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی

ـ باید بر قانون اساسی و آزادی انتخابات و رای مردم تکیه کرد و با آزمون و خطا و انتخابات ادواری مثل کشورهای آزاد گام به گام به پیش رفت؟
یا دنبال یک پادشاه دانا و کامل یا رئیس جمهور مدبر و متعهد بود تا مملکت را نجات داد؟

چرا در کشورهای دموکراسی انقلاب نمیشود؟

پایان کلام:

«حزب مشروطه ایران» اول پادشاه خود را انتخاب کرده و میخواهد پادشاه را نصب کند و بعد« انتخابات آزاد» بگذارد ـ شاه میخواهد «ناجی » مردم شود.


یا ؛ اول در جهت آزادی انتخابات مبارزه می کند تا با تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی و شکل حکومتی هم تعیین گرددو نمایندگان مردم «شاه» را تائید نمایند؟

مشکل این جاست که داریوش همایون و «حزب مشروطه ایران»
یک موضوع را کلا نادیده میگیرند و آن اشتراکات حکومت های جمهوری در اروپا با
حکومت های پادشاهی ست.

کافیست که به صحنه های سیاسی آلمان ، فرانسه ،ایتالیا یونان ،فنلاند، و بقیه ی جمهوری ها ملاحظه شود و آنها را باپادشاهی های انگلستان ، سوئد ،نروژ، دانمارک و بقیه مقایسه کنید تا نقش احزاب و پارلمان و قانون اساسی در تمام این کشور ها را به وضوح دید.

نقش پادشاه و ملکه مانند الیزابت دوم کاملا تشریفاتی ست ، موروثی ست و از جنگ دوم تا بحال سمبل حکومت مشروطه ی سلطنتی انگلستان بوده و هست.
در انگلستان نخست وزیر وینستون چرچیل و چندین نخست وزیر دیگر از حزب کارگر یا محافظه کار مسئول اداره ی مملکت بودند. و همزمان در آمریکا چندین رئیس جمهور یک یا دو دوره ی در راس امور بودند.

از میان تمام این فاکت ها و مشاهدات داریوش همایون لجوجانه میخواهد یک نمونه ی تثبیت شده در حکومت های پادشاهی اروپا را که شاه و ملکه فقط سمبلی هستند را در ایرانی که هنوز مسئله ی رای مردم آن تو هواست.

دموکراسی را با دست توانای پادشاه متحقق نماید.
چپ ایران بدلیل کمکاری های زیاد در حمایت از مشروطه در این سالها نسبت به
مشروطه نمائی «حزب مشروطه» که مطابق ماده ی ۳ برنامه ی حزب خود تلاش می کنند تا از راه های دموکراتیک حکومت پادشاهی مشروطه را به رضا پهلوی باز گردانند، بی توجهی و حتی در بعضی موارد دنباله روی کردند.

البته در این برنامه اشاره نشده که این حزب به چه دلیل میخواهد رضا پهلوی را به قدرت برساند.

آقای کشگر هم خیلی سخت با موضوع برخورد کرده که شاید تبلیغی برای این جریان شود.
۱۷۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : ali rassouli

عنوان : jonbesh e sabz
این نوشته و مطلبی که توضیح می دهد و مثل نثر آقای همایون پیچیده و به قول خود ایشان مناسب الیت است یک بازی یا یک مغلطه است که مثلا پیشرو بودن حزب مشروطه را نشان دهد. حال آن که به سادگی نشان می دهد این حزب چقدر عقب است که جلوترین آدمش که داریوش همایون است تازه بعد از سی سال به این نتیجه رسیده است که دموکراسی لیبرال مهم تر از نظام موروثی است و تازه باید نگران باشند که حزب که به گفته این نوشته خیلی از همایون عقب تر است و معلوم نیست چرا همایون این همه برای حزبی می نویسد که اینقدر عقب است تازه خود این را هم نمی پسندد. جنبش سبز ایران نشان داد اپوزیسیون هیچ جایی در مبارزات و خواسته های مردم ایران ندارد و از واقعیت دور است. تازه اقای همایون آمده بعد از سی سال خودش را با جنبش هماهنگ می کند و اقای کشگر با افتخار از ان می نویسد. خوب ما چه نیازی به این اپوزیسیون داریم؟
اقای زاهدی هم که کارشان فقط این است هر جا حرفی زده می شود از همایون حمایت کنند. ایشان خودشان با نوشته های خودشان حرفشان را می زنند اقای زاهدی. نوشته ها و دفاع شما فقط همه چیز را سبک و سطحی می کند. شما لطفا به کار خودتان برسید. متشکرم.
۱۷۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : روزبه

عنوان : حزب ساواکی ها
این حزب به اصطلاح مشروطه یک محفل ساواکی است که یک وزیر ساواکی سابق نیز با تمام قلم فرسایی فقط می خواهد همان نظام فاسد و خائن را دوباره به مردم ایران تحمیل کنند. این فرصت طلب های ساواکی آرزوی دیدن نظام خائن شاه را به گور می برند. مردم ایران برای ابد رژیم شاه را به سطل آشغال تاریخ انداختند. مردم ایران ماهها شعار مرگ بر شاه دادند و هنوز هم خائنین ساواکی را نبخشیدند. شعار "مرگ بر شاه" در تاریخ ایران جاودانه شد.
۱۷۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : بهمن زاهدی

عنوان : "مردم" حرف آخر را خواهند زد
با دورود

در اینکه اندیشه و قلم آقای داریوش همایون از گویاترین‌هاست شکی نباید داشت. پانزده سال در کنار او فعالیت میکنیم و نتوانسته‌ایم به قدرت نوشتن او برسیم. این از ضعف ما نیست بلکه در توانائی منحصر بفرد ایشان است که هفتاد سال تجربه را در بر می‌گیرد.
در حزب مشروطه ایران کسی را نمی‌توان یافت که بخواهد نظام پیشین ایران را دوباره برگرداند. ایران امروز نظامی برای اکنون و آینده ایران را از ما می‌طلبد که با نظام‌هایی که جمهوری‌خواهان ( ایدولوژیکی ) و سلطنت‌طلبان ( جاوید شاهی ) پیش‌کش مردم می کنند همخوانی ندارد.

ما اعضای حزب مشروطه ایران عادت کرده‌ایم که ما را تحقیر کنند. حتی عادت کرده‌ایم که سازمان‌ها و احزاب سیاسی چپگرا ما را به زبان نیاورند و یا در نوشتارهایشان ما را سلطنت‌طلب بنامند. ولی ما بر این باوریم که "مردم" حرف آخر را خواهند زد و نه کسانی که با گذشته خود زندگی می‌کند.

ارادتمند
بهمن زاهدی
۱۷۷۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : خدا پدر استالین را بیامرزد!
خدا پدر استالین را بیامرزد که ۷۰ سال است قافیه ...اشعار این دلباختگان و مبهوتین آمریکای مهد دمکراسی را فراهم کرده است . به هرکه میخواهند فحش بدهند از استالین شروع و به استالین ختم میکنند. راجع به هیروشیما حرف میزنی ، با استالین جواب میدهند. در مورد ابوغریب و گوانتانامو و بمب های خوشه ای در ویتنام و عراق و افغانستان و فلسطین صحبت میشود، این ها استالین را از گور در می آورند و دراز میکنند. اسم سوسیالیسم و عدالت اجتماعی که بیاید هم میروند سراغ استالین.
خیلی ببخشبد ولی حالمان کم کم از این (بی) ادبیات دارد بهم میخورد.آن هم ردیف کردن این ابیات برای کسی که عملیات را با حزب فاشیستی سومکا آغاز و با حزب فاشیستی رستاخیز به پایان رسانده است. از عمل که بگذریم ، مرحوم عمه جان بنده هم در تئوری بسیار لیبرال بودند.
۱۷۷۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : جمشید مهر

عنوان : کیش شخصیت نابهنگام
انتقاد این نوشته از تضاد بین اعتقاد به لیبرال دموکراسی و اعتقاد به سلطنت موروثی درست است و چه خوب که برخی از فعالان حزب مشروطه نیز این انتقاد را ، که سال ها بیان و حتا کهنه شده است،اگر چه دیرهنگام، پذیرفته اند.

اما بخش اصلی این نوشته بیش تر به رونویسی ناشیانه ای از نوشته های مداحان استالین و مائو شباهت می برد که مبلغان کیش شخصیت و مداحان قدرت بودند.

صفاتی که این نوشته در باره داریوش همایون به کار برده و لحن این نوشته در باره ایشان را می توان عینا در نوشته های مبلغان کیش شخصیت استالین و مائو دید. شاید نویسنده در گذشته به چپ ایرانی، حزب توده یا مائوئیست ها، گرایش داشته و شاید به شدت تحت تاثیر آن ها است. اما جا دارد که آقای همایون، که مدعی مخالفت با استبداد و کیش شخصیت است، به این نوع کیش شخصیت در باره خود واکنش نشان دهد تا دیگران این نوشته را به حساب نزدیکان او ننویسند.

در این نوشته اعضای حزب مشروطه نیز تحقیر شده اند به ویژه آن جا که گفته است سند حزب فقط حاصل فکریه همایون است و دیگران فقط آن را امضا کرده اند. درست مثل قطعنامه های حزب کمونیست به دوران استالین که رهبر فره مند آن را می نوشت و دیگران تایید می کردند. اگر چنین است وای به حال حزب مشروطه خواه و آقای همایون
۱۷۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱٣٨٨