از : ققنوس در قفس
عنوان : هر گز هیچکس از تاریخ هیچ چیز نمی اموزد. مستبدان همیشه مجبورند خودشان تا انتهای هراسناک و خونین سقوط محتوم بتازند.
سه ماه پیش زمزمه اش همه جا پیچیده بود که دولت کودتا چون می داند قادر به کنترل و سرکوب جنبش دانشجویی و بالا گرفتن اعتراضات نیست، از ترس سقوط ، دانشگاه ها را امسال تعطیل خواهد کرد که مثلا انقلاب فرهنگی دوم دارد می کند و ، و کذا و کذا.
با همه بی اطلاعی ام از علم الاجتماع و ضعف تعقلم_، همان موقع به گوینده گفتم خوب دبیرستان ها را چه می کنند. وقتی تعجب کرد_ گفتم مثل این که هنوز در ده پانزده سال گذشته ای و از وضع جوانان و جامعه امروز مطلقا بی خبری . الان بچه ده ساله به اندازه جوان بیست ساله دوره ما شعور و فهم دارد و اراده به خرج می دهد و نمی شود بچه های دبیرستانی را ترساند. تهدید نمی فهمد. خطر برایش باعث تفریح است . گلوله برایش مسخره است.پدر و مادرش نه تابو هستند و نه محرمات ازلی و ابدی ، و نه صاحب احترامی هستند بیش از ان چه خودشان به بچه شان اثبات کنند که شایسته دریافتش هستند. بچه حاضر است بمیرد و تسلیم نشود و نمی شود . و شوخی هم نمی کنم چون بچه های خودم را می بینم.
و دیدیم که هفته گذشته از دبیرستانی نیمه مذهبی در مشهد جنبش شروع شد و در ۳ _ ۴ماه اینده در تمام ایران در کل دبیرستان ها _ چه بنده بگویم بکنید و چه شما مانع شوید_، اعتراض را اغاز می کنند و رها نخواهند کرد. سپاه و بسیج و اطلاعا ت باید بچه های ده پانزده ساله را در مدارس و در خیابان ها شوک الکتریکی بدهد و با باطوم مغزشان را متلاشی کند و به گلوله ببندد.
خلاصه کنم، وقتی که در بیست و چند سال پیش در جنگ با عراق یک بچه دوازده ساله ایرانی به خودش نارنجک بست و خودش را زیر تانک دشمن انداخت ، هیچ کدام ما ن نگفتیم بچه بود و عقلش نمی رسید یا کسی یادش داده بود یا شستشوی مغزی شده بود یا عامل دشمن بود یا خائن بود که می خواست ابروی کشور را ببرد و به دنیا بگوید که ما بچه ها را به زیر تانک می اندازیم _ و هزار ذکر دیگر، و این که بچه را چه به این حرف ها . ان موقع همه مردم ایران و بزرگان کشور و مسئولان و حتی امام خمینی گفتند که او با تعقل کامل و با تصمیم عاقلانه و مشروع و با شعور کامل و با داشتن حق انتخاب ازاد با اراده خود تصمیم به دفاع از وطنش، و به دفاع از حکومتی که ان را از دل و جان می خواست ، خود را قربانی کرد.
اما حالا امروز، بچه های ۱۲ سال به بالای کشور که دبیرستانی هستند. همه با هم می گویند که اینده مال ماست و وطن مال ماست و ما این حکومت را قبول نمی کنیم و نمی خواهیم .
این پارادوکس و تضاد وحیرت اور را چه باید کرد. ان وقتی که بچه ۱۲ ساله این حکومت را به حق می دانست و خودش را برا ی حفظ ان کشت، بالغ و عاقل و صاحب حق انتخاب بود. ولی الان که همه شان به این نتیجه رسیده اند که تصورشان اشتباه بوده است و حکومت قابل قبول نیست و باید برود، که نمی شود گفت ناگهان همه شان بی شعور یا بچه صغیر و ناتوان از اعمال اراده و تصمیم شده اند .
شکفتن ناگزیر جوانه را چه می کنید.
این جنبش رهایتان نمی کند و شکست ان محال است. تاریخ مصرف شما تمام شده. می خندید . ولی تاریخ به ما می اموزد که هیچ کس از تاریخ هیچ چیز یاد نگرفته است. مجبورید تا اخر راه را خودتان بروید. جبر تاریخ است.
.
و این جنبش تا پستوی خانه هایتان سراغ شما و به دنبال شما می اید. بچه های کوچک دبستانی هم خواهند امد. خودجوش. هیچ تحریکی وجود ندارد و لازم هم نیست. بیگانه ای در کار نیست. دشمن وجود ندارد. همه خودی اند. لطفا به اینده بچه های خودتان رحم کنید و بچه دبیرستانی کشی راه نیاندازید.
.
با ارامش بروید. که می دانم توصیه ابلهانه ای است. شما اصطلاح عجیب و غریب انقلاب مخملی را دوست دارید ، بدون انکه به عظمت چنین موهبتی ، اگر واقعا همان باشد، پی برده باشید. انقلاب مخملی ، ان گونه که ما دیدیم، یعنی تغییر حکومت بدون نیاز به خونریزی . به ساده ترین زبان معنی دموکراسی فقط همین است ، فقط همین . شاخ و دم ندارد. شما روش دیگری را می پسندید !
۱۷۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱٣٨٨
|