در دفاع از "بیانیه در محکومیت کمک دولت آمریکا"
کامران صادقی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۲۲ آوريل ۲۰۰۶
انتشار " بيانيه در محكوميت كمك دولت آمريكا " با امضاي تعدادي از روشنفكران و فعالان سياسي يكبار ديگر بحثي را دامن زد كه در تاريخ معاصر ايران بطور عمده از زمان كودتاي سوم اسفند 1299 كه به دست انگليسيها پدر بزرگ رضا پهلوي را بر كرسي قدرت نشاند و به ويژه از زمان كودتاي 28 مرداد كه به دست آمريكائيها و انگليسيها حكومت ملي دكتر مصدق را ساقط كرد و پدر رضا پهلوي را به سلطنت باز گرداند، آغاز شده است.
سئوال اينست كه آيا با وابستگي به دولتهاي خارجي ميتوان براي استقلال ايران مبارزه كرد؟ و يا از منظري ديگر، تكيه گاه جويندگان راه آزادي، استقلال، سعادت و بهروزي اين سرزمين كدام است: مردم ايران يا دولتهاي خارجي كه در بزنگاههاي تاريخي هميشه جانب انقياد و چپاول را گرفته اند؟
بيانيه مذكور به اين سئوال جواب مشخص ميدهد و موضع خود را در رابطه با كمكهاي آمريكا به اپوزيسيون و اهداف آن به روشني اعلام ميكند.
در مطلبي كه تحت عنوان "مخالفت با بيانيه در محكوميت كمك دولت آمريكا"(1) در سايت اخبار روز به تاريخ 5 آپريل 2006 منتشر شده است، خانم يا آقاي م.چشمه موضوع بحث را چنين توصيف ميكند:
"اين بيانيه در حقيقت بيكي از بزرگترين تابوهاي اپوزيسيون سياسي ايران يعني تماس با دول خارجي و احتمالا دريافت كمك از آنان برخورد كرده و آنرا شديدا محكوم ميكند."
در زير سعي ميكنم با برخورد به استدلالهاي م.چشمه در مخالفت با بيانيه، به حساسيت،اهميت و پيام اصلي آن در شرايط ويژه اوضاع سياسي ايران بپردازم و لزوم دفاع نيروهاي جمهوري خواه كه دل در گرو آزادي و استقلال ايران دارند، از اين بيانيه را نشان بدهم .
تشخيص م.چشمه مبني بر اينكه بيانيه به يكي از بزرگترين تابوهاي اپوزيسيون سياسي ايران برخورد كرده است،درست است. كافيست به سرنوشت سياسي افرادي كه در چند دهه گذشته خواستند اين تابو را بشكنند نظري بيافكنيم تا ببينيم افرادي كه زماني شان و منزلتي در جنبش سياسي ايران داشتند با نزديك شدن به محافل كودتاچيان و يا كارفرمايان خارجي آنها، چگونه به حضيض ذلت گرفتار آمدند. و بي جهت نيست كه چنين است. اگر كودتاي 28 مرداد نبود ميهن و ملت ما اكنون از جايگاه ديگري در ميان ملل جهان برخوردار بود. اگر آن زخم عميق و كاري بر پيكر جنبش آزادي خواهي و استقلال طلبي ميهن ما ننشسته بود، اكنون يك پادوي مافياي حاكم نمي توانست جامعه را به لبه پرتگاه بكشاند. بنابراين مسئله بر سر تنزه طلبي و روحيات روشنفكرانه، آنطور كه م.چشمه مينويسد، نيست. مسئله مشخص كردن جايگاه خود در برخورد به بازي خطرناكي است كه آغاز شده است. آيا يكبار ديگر قرار است با دلارهاي آمريكائي "قيام ملي" براه انداخته شود و راه "نجات" ايران هموار گردد؟ منحرف كردن بحث كمكي به حل مسئله نميكند. بيانيه در محكوميت كمك آمريكا صادر شده است. م.چشمه درست با حذف اين نكته ميخواهد به نقد بيانيه بپردازد. اما به دلايلي كه در زير خواهند آمد چنين نقدي نخ نما و بي جوهر است. ايشان استدلال خود را با اين جمله آغاز ميكند:"اگر بخاطر حساسيت بخشي از اپوزيسيون، ايالات متحده را از حكم فوق حذف كنيم، معلوم نيست چرا دريافت برخي كمكها...نادرست است". عجب! همه بحث بر سر ايالات متحده است. اگر آنرا حذف ميكرديم كه ديگر دليلي براي انتشار بيانيه در محكوميت كمك آمريكا وجود نمي داشت.
م.چشمه در ادامه استدلال خود با حالتي حق بجانب ميپرسد:"في المثل اگر اپوزيسيون ايران كمكهائي را از دولتهاي مانند سوئد،هلند و يا كانادا بمنظور راه اندازي كانالهاي راديوـ تلويزيوني و يا تسهيل در ارتباطات اينترنتي دريافت كند چه گناه كبيره اي مرتكب شده و چه توهين آشكاري به مردم ايران كرده است!؟" ياللعجب! سيا، پنتاگون و وزارت امورخارجه آمريكا بسيج شده اند تا آلترناتيوي دست آموز را از بالاي سر مردم آنهم با راكتهاي اتمي بر ميهن بلازده ما تحميل كنند و م.چشمه بحث را به سطح دريافت تسهيلات اينترنتي و راه اندازي كانال راديو ـ تلويزيوني از هلند و.. تقليل ميدهد(2). تشخيص امر بالا با داده هاي موجود براي يك فرد سياسي نبايد مشكل باشد، ولي مشكل م.چشمه كجاست كه آگاهانه يا نا آگاهانه به چنين مانوري متوسل ميشود؟ مشكل ايشان، مشكل همه كساني است كه ميخواهند بدون پشتوانه مردمي راه ميان بر و سريع را بپيمايند. ابعاد معضل در نقل قول زير رخ مينمايند : "بسيار ساده لوحانه است اگر فكر كنيم كه اپوزيسيون پراكنده و ضربه ديده ايران در مقابله با رژيمي اينچنين بهيمي و سركوبگر كه بر دريائي از نفت و گاز خوابيده و...، ميتواند در عصر جهاني شده بدون كمك خارجي و از جمله كمك از دول خارجي بر حريف فائق آيد." اجزاء معادله روشن هستند. اپوزيسيون پراكنده و ضربه ديده است، رژيم وحشي و داراي امكانات وسيع( بر دريائي از نفت و گاز خوابيده)، در عصر جهاني شده(؟!) اپوزيسيون بدون كمك خارجي نميتواند بر چنين حريفي فائق آيد. بايد اذعان كرد كه به اين ترتيب حق با م.چشمه است. هنگاميكه اجزاء معادله را اينگونه رديف كنيم، طبيعتا ساده لوحانه خواهد بود كه بخواهيم با اين اپوزيسيون نحيف بر حريفي چنين بهيمي غلبه كنيم. تنها يك راه باقي ميماند و آنهم متوسل شدن به كمكهاي آمريكا خواهد بود(قدرت تخيل بسيار قوي لازم است تا بتوان اين اپوزيسيون "پراكنده و ضربه ديده" را با نهضت مقاومت فرانسه در جنگ جهاني دوم مقايسه كرد و توجيه استفاده از كمكهاي آمريكا در اين شرايط را از دل اين مقايسه بدست آورد). در چنين حالتي قاعدتا اين نكته هم بايد جزو بديهيات باشد كه "رهبراني" كه سوار بر تانك هاي آمريكائي وارد تهران ميشوند، نه در مقابل مردم ايران بلكه در مقابل حاميان خود جواب گو خواهند بود. ميهن بلا زده ما يكبار اين تجربه را آزموده است. تحميل دوباره آزمودن اين آزموده از طرف هر كسي كه باشد خيانت آشكار به پنجاه سال مبارزه خونين مردم اين سرزمين است .
در اينجا پرداختن به يك ايراد ديگر م.چشمه ضروري است. بيانيه معتقد است: " چشم دوختن به كمك خارجي نشانه ي وابستگي است. سرنوشت غم انگيز مبارزات مردم افغانستان و عراق براي رهايي از ديكتاتوري براي همگان درس روشني از عواقب چنين دخالتهايي به شمار ميرود". اما م.چشمه اين نكته را چنين بيان ميكند:"بيانيه در جاي ديگري با اشاره به ’سرنوشت غم انگيز مبارزات مردم افغانستان’تلويحا حمله نظامي آمريكا به افغانستان را غم انگيز ميداند و اوضاع كنوني اين كشور را ناشي از دخالتهاي آمريكا ميداند" اولين نكته ئي كه در اينجا جلب نظر ميكند حذف عراق از نقل قول بيانيه است. منطق استدلال همان منطقي است كه در بالا نشان داده شد. اگر عراق از نقل قول بيانيه حذف نشده بود، جملات بعدي اين بند بلاموضوع ميشدند. با در نظر گرفتن فاجعه اي كه سه سال پس از حمله نظامي آمريكا اينك در عراق جريان دارد، با هيچ مانوري نميشد به توجيه حمله نظامي آمريكا به عراق پرداخت. نكته جا لب توجه ديگر طرح اين ايراد است كه بيانيه بقول ايشان تلويحا اوضاع كنوني كشور افغانستان را ناشي از دخالتهاي آمريكا ميداند. آيا ميتوان در يك نگاه جدي منكر اين واقعيت شد كه مشكلات امروز جامعه افغانستان به طور عمده ناشي از دخالتهاي خارجي در تاريخ اخير اين كشور است؟ آيا كشور افغانستان امروز پس از تحمل عواقب دو حمله نظامي آبادتر و پيش رفته تر از دوران قبل از حمله هاي نظامي است؟ م.چشمه براي توجيه دخالت آمريكا در افغانستان از نويسندگان بيانيه ميپرسد:"آيا براي تمدن جهاني موجوديت القاعده در افغانستان قابل قبول بود؟". كدام تمدن جهاني؟ آيا براي شما آمريكا مترادف با تمدن جهاني است؟ چطور تا زمانيكه آمريكا طالبان و القاعده را مي پروراند، وجود اينان قابل قبول مينمود؟ مگر نه اينكه همين موسسات آمريكائي كه اكنون براي ايران طرح و برنامه ميدهند، در آن موقع به بزك كردن چهره طالبان مشغول بودند؟(3)آيا بهمين زودي فراموش كرديم كه طالبان و القاعده چگونه و به وسيله كدام قدرت بر جان و مال و ناموس و حيثيت مردم افغانستان حاكم شدند؟ آيا گزافه گفته ايم اگر مسئوليت آنرا مستقيما به عهده قدرت مداران آمريكا بدانيم؟ معامله جالبي است، اول بلائي را بر سر ملتي نازل ميكنند و سپس براي رفع آن بلا به حمله نظامي ميپردازند و روشنفكر ما آنرا به حسا ب تمدن جهاني(!) ميگذارد و به جاي حمايت از افشاي اين معامله، مبارزه براي جلوگيري از تكرار آن را " دامن زدن به ستيزه جوئي با آمريكا " مينامد.
از پرداختن به اينكه آيا اوضاع كنوني كشور عراق ناشي از حمله نظامي آمريكاست يا نه صرفنظر ميكنم، چرا كه براي هر انسان بي غرض و مرضي اظهرمن الشمس است.
و اما لب كلام و حرف حساب آقا يا خانم م.چشمه را بايد در سئوالي جستجو كرد كه بلافاصله پس از اين ايراد مطرح ميكند. ايشان ميپرسند:"چگونه مردم ستمديده افغانستان ميتوانستند بدون كمك خارجي كه حمايت سازمان ملل را نيز با خود داشت، باين زوديها از شر جرثومه طالبان ـ القاعده رهائي يابند!" خواننده جستجوگر اكنون به علت واقعي مخالفت م.چشمه با بيانيه در محكوميت كمك آمريكا پي ميبرد. بنظر ايشان افغانستان توان رها كردن خود از شر جرثومه طالبان ـ القاعده را نداشت پس دخالت نظامي آمريكا ضروري بود تا اين مردم ستمديده را از شر آنان رها سازد . اگر همين منطق را در رابطه با اوضاع ايران و معادله اي كه قبلا م.چشمه ارائه كرده بود(اپوزيسيون پراكنده و ضربه ديده است و رژيم قدر قدرت،بدون كمك خارجي نميتوان بر حريف فائق آمد) در نظر بگيريم، نتيجه چنين ميشود : ايران هم توان رها كردن خود از شر جرثومه جمهوري اسلامي را ندارد، پس كمك آمريكا (حمله نظامي ؟) ضروري است.
بيانيه اما با حركت از درجه آگاهي، ظرفيت ها و توان زنان و مردان آزاده ايران اعلام ميكند كه " سر نوشت كشور تنها به دست مردم تعيين خواهد شد". بزبان ديگر نيروي واقعي برچيدن بساط مافياي حاكم از پيوند جنبشهاي مردمي بر خواهد آمد و تنها در چنين حالتي است كه ميتوان اميدوار بود كه " شرايط واقعي آزادي، استقلال و عدالت اجتماعي" در ايران بلازده ما بر قرار گردد.
كامران صادقي
20 آپريل 2006
kamrans@t-online.de
(1)در مخالفت با اين بيانيه اخيرا دو نوشته ديگر نيز از طرف آقايان جلال شالگوني و دكتر حسين باقر زاده منتشر شده اند.
(2)جهت روشنتر شدن چگونگي "حمايت"ها و "گستره عمليات جاري آمريكا در ايران" نظر خواننده را به نامه اي كه دنيس جي كوسينيچ(عضو كنكره آمريكا و عضو كميسيون فرعي امنيت ملي،تهديدهاي تازه و روابط بين المللي كنكره) در 18 آپريل به جورج بوش نوشته است، جلب ميكنم:
"هفته گذشته در باره ي گزارش هاي مربوط به فعاليتهاي نظامي نيروهاي آمريكا در ايران نامه اي براي شما ارسال كردم...اما گزارشهائي نيز وجود دارد دال بر اينكه آمريكا به مخالفت در ايران دامن ميزند و از اقدامات نظامي در ايران در ميان گروههاي شورشي و گروههاي اقليت قومي كه بعضا از خاك عراق فعاليت ميكنند، پشتيباني ميكند. حزب زندگي آزاد در كردستان(پژاك) يكي از اين گروههاست...باور اينكه پژاك بدون اطلاع، حمايت و هماهنگي آمريكا از خاك عراق عمليات خود را انجام ميدهد، دشوار است...
جيم لب ...از قول فيليپ گيرالدي، يك مامور سابق سيا...شرح ميدهد كه چگونه نيروهاي ويژه ي آمريكا از پايگاههايي در افغانستان و بلوچستان پاكستان، از تابستان 2004 اعضاي مجاهدين خلق را براي انجام عمليلت اكتشافي و گردآوري اطلاعات در ايران هدايت كرده اند...
پيشتر از شما خواسته بودم فورا در باره ي گستره ي عمليات جاري آمريكا در ايران به كنكره گزارش بدهيد. اكنون، در پرتو شواهد مذكور در فوق از شما ميخواهم در باره ي پشتيباني از عمليات نظامي گروههاي شورشي در ايران به كنكره گزارش بدهيد..."
جهت اطلاع از متن كامل نامه به منبع زير مراجعه كنيد:
kucinich.house.gov
(3)"طالبانها كوچكترين رابطه ئي با بين الملل اسلاميستهاي راديكال ندارند. حتي در حقيقت از آنها متنفر هستند..." اين سخنان را آقاي بارنت روبين Council on Foreign Relation متخصص امور افغانستان در موسسه:
در تاريخ 14 اكتبر 1996يعني يك ماه بعداز به قدرت رسيدن طالبان در مصاحبه اي با نشريه تايمز بيان ميكند. پيش از آن طالبان محمد نجيب الله را كه به دفتر سازمان ملل پناه برده بود، دستگير و بدون محاكمه اعدام كرده بودند.
|