چگونه میتوانیم آسوده بخوابیم؟ - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : mashrouei

عنوان : اگر مذاکره آمریکا برای رژیم مشروعیت می آورد چرا روابط تنگاتنگ و حمایت آشکار روسیه و چین مشروعیت نمی آورد۰
موسوی و توده ای ها اصلا به همین دلیل نگذاشتند ج ا با آمریکا مذاکره کند۰ کل پروژه اغتشاش در برنامه اوباما بود۰ با بوش اینها راحت بودند۰ چون از امریکا و امپریالیسم غربی یک متجاوز جنگ طلب یاد می کردند و باعث نزدیکی هر چه بیشتر ج ا به روسیه و باج دادن آنها به روسیه و دشمنی با آمریکا می شدند۰ اوباما به دیپلماسی روی آورد پس باید دیپلماسی او را شکست دهند تا مجبور به حمله به ایران شود بعد اینها بگویند دیدید اوباما هم مثل بوش بود پس بریم تو بغل عمو پوتین!
یکی نیست به اینها بگوید اگر مذاکره آمریکا برای رژیم مشروعیت می آورد چرا روابط تنگاتنگ و حمایت آشکار روسیه و چین مشروعیت نمی آورد۰ به آن چپها که معتقدند این رژیم آمریکایی است پشت پرده هم می گویم اگر اینطور است چرا نمی گذارید علنا مذاکره کنند و ماهیت پشت پرده شان را رو کنند۰
۱۷۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : جواد صدیقی

عنوان : من راستش هم کیارستمی رو دوست دارم هم قبادی رو و هم جعفر پناهی رو
سلام

من راستش هم کیارستمی رو دوست دارم هم قبادی رو و هم جعفر پناهی رو. اونها رو از طریق فیلمهاشون می شناسم و از طریق فیلمهاشون قضاوت شون می کنم. این که در روابط خصوصی با دیگران چگونه ان و چگونه حرف می زنن و اظهار نظر می کنن ، من خبری ندارم. اما به گمانم حرف های کیارستمی در باره مهاجرت صد در صد درسته. کسی که تصمیم می گیره از ایران بره و جایی دیگه کار و زندگی کنه حقشه. اما اون هم که تصمیم می گیره اینجا بمونه و خطرات و سختی های زندگی اینجارو به جون بخره، شایسته احترام ویژه س. بودن توی این مملکت حسی به آدم میده که از اینجا خارج شدن اون حس و غریزه رو از آدم می گیره. کیارستمی در همه سالهای زندگی حرفه ایش تقریبا همینجا فیلم ساخته و عالی هم ساخته. به هر حال او ژانری رو به وجود آورده که مخصوص خودشه؛ این که زیر سایه سیاه دیکتاتوری از زندگی و عشق حرف بزنی کار کمی نیست. من برای آقای قبادی متاسفم که حالا که تصمیم گرفته (به هر دلیل!) بره خارج کشور زندگی کنه (که حتما بسیار راحت تر از داخل کشوره) یه چماق ورداشته می زنه توی سر آدمی که (کیارستمی نه، بگو حالا یه معلم ساده یا یه راننده تاکسی) تصمیم گرفته اینجا بمونه. وقتی می گم "تصمیم"، یعنی این که می تونه بره ولی خواسته که بمونه. کیارستمی هم حتما از زندگی در سواحل اسپانیا یا دراز کشیدن روی شن های سفید جزایر قناری بدش نمیاد، اما تصمیم گرفته اینجا بمونه و اینجا کار کنه و این تصمیم این مرد رو روی چشمهای من و روی سر من جا میده، چون من می دونم هر لحظه که تصمیم بگیره بره خارج مثل آب خوردن می تونه این کارو بکنه. او دیگه اون قدر مشهور هست که نیازی نداره زور بزنه برای معروف شدن. او یه حرف خوب زده و گفته به این مضمون :"کاش آقای قبادی بتونه اونجا بهتر کار کنه، اما من تا حالا نتیجه خوبی از مهاجرت ندیدم. "خب، حرف حساب که جواب نداره. تازه بیچاره اضافه کرده که حالا که سنش بالا رفته تحمل این اوضاع براش سخت تر شده چون به قول خودش شونه هاش دیگه برای تحمل این فشارها ضعیف تر شده. خب، این که خیلی موضع درستیه. بر آشفتن نداره که.

آقای قبادی بره خارج کشور فیلم بسازه، ما که بخیل نیستیم. انشالله معروفیت جهانی هم پیدا بکنه، اما تجربه کیارستمی با این فرق داره، او می گه بعید می دونم این اتفاق بیفته. در حالی که آقای قبادی می خواد خارج کشور فیل هوا کنه، کیارستمی "محافظه کار" همراه ۴۴ نفر دیگه فیلمساز و هنرمند یه بیانیه امضاء می کنه در اعتراض وضعیت موجود که "دولت نمی خواد سینمای مستقل وجود داشته باشه".

"آسوده خوابیدن" آقای کیارستمی مثل آقای قبادی نیست. آقای قبادی جلزو و لز بکنه خارج کشور که جوونای ایرانی دارن اینجا فلان میشن و چنان میشن، آقای کیارستمی آسوده می خوابه چون خودش رو در کنار این جوونا همینجا می بینه و نه جدا توی آرامش یه کشور اروپایی یا امریکایی. همون آسودگی که ما همه اینجا داخل کشور داریم، آقای قبادی هم تا دیروز داشت، اما حالا که رفته خارج دیگه نداره،چون به جای این که انرژی خودش رو صرف دو تا کار حسابی بکنه به نفع مردم و جنبش و هنر مردمی، زود افتاده توی دام علیه این حرف زدن و علیه استادش موضع گرفتن.
۱۷۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : جواد صدیقی

عنوان : من راستش هم کیارستمی رو دوست دارم هم قبادی رو و هم جعفر پناهی رو
سلام

من راستش هم کیارستمی رو دوست دارم هم قبادی رو و هم جعفر پناهی رو. اونها رو از طریق فیلمهاشون می شناسم و از طریق فیلمهاشون قضاوت شون می کنم. این که در روابط خصوصی با دیگران چگونه ان و چگونه حرف می زنن و اظهار نظر می کنن ، من خبری ندارم. اما به گمانم حرف های کیارستمی در باره مهاجرت صد در صد درسته. کسی که تصمیم می گیره از ایران بره و جایی دیگه کار و زندگی کنه حقشه. اما اون هم که تصمیم می گیره اینجا بمونه و خطرات و سختی های زندگی اینجارو به جون بخره، شایسته احترام ویژه س. بودن توی این مملکت حسی به آدم میده که از اینجا خارج شدن اون حس و غریزه رو از آدم می گیره. کیارستمی در همه سالهای زندگی حرفه ایش تقریبا همینجا فیلم ساخته و عالی هم ساخته. به هر حال او ژانری رو به وجود آورده که مخصوص خودشه؛ این که زیر سایه سیاه دیکتاتوری از زندگی و عشق حرف بزنی کار کمی نیست. من برای آقای قبادی متاسفم که حالا که تصمیم گرفته (به هر دلیل!) بره خارج کشور زندگی کنه (که حتما بسیار راحت تر از داخل کشوره) یه چماق ورداشته می زنه توی سر آدمی که (کیارستمی نه، بگو حالا یه معلم ساده یا یه راننده تاکسی) تصمیم گرفته اینجا بمونه. وقتی می گم "تصمیم"، یعنی این که می تونه بره ولی خواسته که بمونه. کیارستمی هم حتما از زندگی در سواحل اسپانیا یا دراز کشیدن روی شن های سفید جزایر قناری بدش نمیاد، اما تصمیم گرفته اینجا بمونه و اینجا کار کنه و این تصمیم این مرد رو روی چشمهای من و روی سر من جا میده، چون من می دونم هر لحظه که تصمیم بگیره بره خارج مثل آب خوردن می تونه این کارو بکنه. او دیگه اون قدر مشهور هست که نیازی نداره زور بزنه برای معروف شدن. او یه حرف خوب زده و گفته به این مضمون :"کاش آقای قبادی بتونه اونجا بهتر کار کنه، اما من تا حالا نتیجه خوبی از مهاجرت ندیدم. "خب، حرف حساب که جواب نداره. تازه بیچاره اضافه کرده که حالا که سنش بالا رفته تحمل این اوضاع براش سخت تر شده چون به قول خودش شونه هاش دیگه برای تحمل این فشارها ضعیف تر شده. خب، این که خیلی موضع درستیه. بر آشفتن نداره که.

آقای قبادی بره خارج کشور فیلم بسازه، ما که بخیل نیستیم. انشالله معروفیت جهانی هم پیدا بکنه، اما تجربه کیارستمی با این فرق داره، او می گه بعید می دونم این اتفاق بیفته. در حالی که آقای قبادی می خواد خارج کشور فیل هوا کنه، کیارستمی "محافظه کار" همراه ۴۴ نفر دیگه فیلمساز و هنرمند یه بیانیه امضاء می کنه در اعتراض وضعیت موجود که "دولت نمی خواد سینمای مستقل وجود داشته باشه".

"آسوده خوابیدن" آقای کیارستمی مثل آقای قبادی نیست. آقای قبادی جلزو و لز بکنه خارج کشور که جوونای ایرانی دارن اینجا فلان میشن و چنان میشن، آقای کیارستمی آسوده می خوابه چون خودش رو در کنار این جوونا همینجا می بینه و نه جدا توی آرامش یه کشور اروپایی یا امریکایی. همون آسودگی که ما همه اینجا داخل کشور داریم، آقای قبادی هم تا دیروز داشت، اما حالا که رفته خارج دیگه نداره،چون به جای این که انرژی خودش رو صرف دو تا کار حسابی بکنه به نفع مردم و جنبش و هنر مردمی، زود افتاده توی دام علیه این حرف زدن و علیه استادش موضع گرفتن.
۱۷۹۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : ناصر م

عنوان : کیارستمی در دوره قبلی انتخابات ریاست جمهوری با تشویق از احمدی نژاد اما هاشمی رفسنجانی رای داد و بسیار بدان افتخار کرد!
اگر کیارستمی از ارائه مسائل اجتماعی ودرد های جامعه در فیلم هایش خودداری می کند ،آزاد است ـ اما چرا از رژیم و سیاست زدگی وعدم تعهد به جامعه در سینما حمایت می کند؟
۱۷۹۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣٨٨       

    از : برای سینما

عنوان : چقدر دیر!
آقای قبادی خیلی خیلی دیر گفتی اما باز هم خوب است که گفتی.

البته کیارستمی هیچ وقت سکوت نکرده، بلکه هر جا لازم بوده به نفع دولت و سانسور مصاحبه های سیاسی کرده و حتا تنور کمپین انتخاباتی را با ستایش احمدی نژاد راه داغ کرده، کیارستمی هرگز در برابر سانسور سکوت نکرده بلکه آن را در کشور جهان سومی تأیید هم کرده و همیشه هنرمندان را سرزنش کرده که چرا بلد نیستند با سانسور کار کنند، این حرفها را سالها پیش زده و شما هم سکوت کردی و هیچ نگفتی تا یقه ات را گرفتند و کارت به تبعید کشید... این کار شما هم روا و پذیرفته نبوده و نیست.

اما برسیم به جعفر پناهی که او با اصلاح طلبان حکومتی همصدا بوده و هست و به یک معنی فیلمساز جناجی است. این همه جا نماز جعفر پناهی را آب کشیدن دیگر چه معنی دارد؟ از مخملباف بازجو-تواب ساز-انتظامی-سرباز خمینی هم چیزی نگفتی، اینجا سکوت چه معنی دارد؟

من که یک تماشاگر سینما هستم و فیلمهای ایرانی را هم می بینم تا فقط در جریان باشم که آخرین توجیهات سینمایی شان برای ساختن بدترین و ضعیف ترین فیلمها چیست، همه ی فیلمسازان مطرح ایرانی را سانسور زده و فریبکار می بینم . رفتار همه ی آنها متناقض و مسخ شده است حرفهایی در توجیه کارهایشان می گویند که آدم شاخ در می آورد.

خوب است که این واقعیتها را درباره خودتان و دیگران هم بگوئید نه برای اعتراف و توبه کردن بلکه برای روشن شدن بیشتر اذهان ایرانی و غیر ایرانی تا بدانند که در این فضای هنری ایران چه می گذرد.

اما باز هم مرحبا که می گویی که بخاطر کرد بودن و فارس نبودن چقدر با تبعیض در کار هنری ات روبرو شدی، باید خیلی زودتر اینها را می گفتی و همکاری نمی کردی با این نامردمان.
۱۷۹۴٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨٨       

    از : فرید راستگو

عنوان : آقای قبادی شما راست می گوئید
آقای قبادی نامه شما را که خواندم درک خود را از این سینماگر درست یافتم. حکایت از این قرار بود شبی آقای کیارستمی را در یک مهمانی بسیار خصوصی دیدم . در حین شام از او این سئوال را کردم که آقای کیارستمی شما علیرغم اینکه گارگردان ماهری هستید ولی هیچگاه از درد جامعه حرف نمی زنید. پاسخ ایشان بمن این بود مردم آخوندها را آورده اند خودشان برشان دارند و ادامه داد مگر من مسئول مردمم و از این قبیل حرفها. پاسخ و برخورد ایشان آنقدر از بالا بود و آنقدر در ذوق من زد که بعد از این سخن من تا پایان آنشب به ایشان هیچ نگفتم زیرا در دل گفتم یا ایشان از من ترسیده و نمی خواسته چیزی بگوید که باید بگویم احتمال بسیار زیاد این نبوده است چون می دانست صاحب خانه صد در صد با آخوندها مخالف است و لذا یک فرد مخالف آخوندها نمی تواند جاسوس جمهوری اسلامی را دعوت کند. بعد در دل گفتم ایشان می خواهند نان را به نرخ روز بخورند و بنا براین من قادر نیستم با ایشان یک کلمه حرف معمولی بزنم لذا آنشب بعد از فرمایشات گوهر بار آقای کیارستمی حرفی نزدم و فقط وقت خدا حافظی به ایشان گفتم خوشحالم که امشب با شما آشنا شدم. البته منظور من این بود که شما را بهتر شناختم. این حکایت در بهار ۱۳۷۵ برایم اتفاق افتاده است و دیگر هیچگاه او را ندیدم.
۱۷۹۲۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣٨٨