سخنی با آقای مهاجرانی - محمد امینی

نظرات دیگران
  
    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : پاسخ به آقای حسین الهیاری
نمی دانم تا چه اندازه از موضوع مربوط به مقاله‍ی استاد گرامی آقای محمد امینی دور می شوم ولی با توجه به مطالبی که شما آقای حسین الهیاری نوشته اید، من نیز به سهم خودم ناچارم پاسخی بنویسم.
ببینید دوست عزیز، شما با پرسش هایی که مطرح کرده اید، با عرض معذرت، من را یاد روزنامه نگاران رادیو ار اف ای بخش فارسی می اندازید که گهگاه آقای عبدالکریم لاهیجی دبیر اوّل کنفدراسیون ایرانیان برای دفاع از حقوق بشر را دعوت می کنند تا از او بپرسند «آیا شما فکرمی کنید که کتک زدن روزنامه نگاران نقض حقوق بشر هست یا نیست؟» و او هم جواب می دهد : «بله.....»
شما در انتقاد از مطالب من از چند شاخص کاملا مشخص استفاده کرده اید. پرسیده اید که آیا اعدام احسان فتاحیان جوان ۲۷ ساله‍ی کرد محکوم است یا نه؟ از حقوق بشر و پلورالیسم نوشته اید که گویی من از آنها خیلی فاصله دارم.

ببینید مشکل این جا نیست که من (روزنامه هنر و مبارزه) این و یا آن فاجعه‍ی انسانی را محکوم می دانم یا نه، مشکل در تشخیص فاجعه و جلوگیری از آن است. من برای ابراز احساسات حرف نمی زنم. حرف من این بود که خط مشی مسلحانه‍ی کومله به عنوان تنها راه رهایی و تنها شکل مبارزه‍ی طبقاتی یک سر این فاجعه است. که کومله نیز با قول و قرارهای موهومی اش مسئول چنین فاجعه ای ست. متأسفانه کاندیداهای مرگ قهرمانه و پیش مرگ و شهادت در چهار سوی فرهنگ حاکم موج می زند. یکی دو تا نیستند. فرهنک شهادت طلبی و شهادت پروری یعنی جامعه‍ی عصر حجری ایران و احزاب چپ عصر دایناسورها و سرانجام در جایی که عقربه‍ی ساعت این مبارزه‍ی طبقاتی دیده می شود، به دلیل همین چشم انداز شهادت طلبی و اقتصاد شهادت متوقف شده است. کوتاه سخن این است که جامعه‍ی سوسیالیستی را نمی شود با کلاشنیکوف ساخت. من جنبش سبز را در نخستین لحظاتش محکوم کردم زیرا که برای من هر جریانی که بخواهد به بهای مرگ انسان ها (شهادت) نوید پیشرفت و آزادی بدهد، این جریان ارتجاعی، پوشالی و حتی جنایت کار است. این فرمول را فراموش نکنید، این نظریه متعلق به من است و من آن را برای اولین بار در همین سایت به ثبت رسانده ام -
البته برای این که آب به آسیاب شما ریخته باشم، با صراحت می گویم من تا جایی که دستم بر آید علیه طرفداران حقوق بشر مبارزه می کنم، اینها برای من مزدوران جهان ذلت، و سخن گویان طبقه‍ی خوک های کثیف هستند، حالا شما من را به فحاشی متهم کنید ولی متأسفانه به شکل دیگری نمی توانم از نظام سرمایه داری و طبقاتی حرف بزنم.
حقوق بشری ها حتما اعدام احسان فتاحیان را محکوم می کنند. همین نشسته اند و مرتب محکوم می کنند و از همین اعدام ها هم نانشان را در می آورند.
کار کومله به اینجا رسیده که از صدای آمریکا و بی بی سی بخاطر پخش خبر اعدام احسان فتاحیان قدردانی می کند. عجبا! رفیق کومله چی شده حالا امپریالیسم جون از آب دراومده؟ این خوک های کثیف که از هیچ جنایتی علیه بشریت کوتاهی نکرده اند و هم چنان بشریت را به ورطه‍ی نابودی کشانده و می کشند، این آموزگاران شکنجه گران وحشی ترین دولت ها از پینوشه گرفته تا صدام حسین حالا دلشان برای احسان فتاحیان سوخته و هم دردی می کنند. چه آدمهای خوبی هستند! ولی کومله به دلیل تحجر فکری اش و توهماتش از مارکسیسم لنینیسم و شهادت پروری اش نمی بیند که همین یار غمخوارش جنگ اتمی را بدون سر و صدا با بمباران منطقه با اورانیوم رقیق شده به قطع نسل محکوم کرده است. ولی این دفعه چاقو دسته اش را هم بریده.
به همین دلایل است که از این پس یک می توانیم یک فصل کامل از مبارزه‍ی طبقاتی را در پیوند تنگاتنگ با مبارزه برای دفاع از حفظ محیط زیست سامان دهی کنیم، زیرا نقطه‍ی عطف تاریخ تحولات معاصر در همین آغاز تخریب طبیعت نهفته که مطمئنا امکان فروپاشی نظام سرمایه داری را بیش از پیش برای ما ضروری ساخته و تسهیل می سازد. مقصر اصلی و بنیادی چنین جنایت عظیمی در حد میراندن سیاره‍ی زمین، همانا ارزش اضافی بوده و هست که سرمایه داران در مقطع مناسبات تولیدی (حقوق بشری و پلورالیسم) به حساب خود واریز می کنند.

با عرض پوزش از این همه پر حرفی، در پایان به عرض می رسانم که در خصوص نقدی که درباره‍ی صمد بهرنگی نوشته ام، اگر پرسشی هست در خدمت شما هستم. در همان سایت بلاگفا هم می توانید مطالبتان را مطرح کنید. موضوع بسیار جالب و حساسی ست زیرا استراتژی من در طرح این موضوع احتمالا معادل فروپاشی توهمات کامل بخشی از جنبش چپ ایران خواهد بود.
۱٨۰٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : حسین الهیاری

عنوان : پوزش از غلط های تایپی
جمله ی زیر درست ست :
در ایران اعدام باید بکلی « برچیده » شود !
۱٨۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : حسین الهیاری

عنوان : معیارهای حقوق بشری , پلورالیستی
کامنتی با امضای « روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی » دیدم که در باره ی پیشنهاد من هم اشاره کرده ست.

لازم شد که توضیحی عرض نمانیم.

- آقای تابان را خیلی ها می شناسند و با مواضع ایشان آشنا هستند . تا آنجا که اخبار روز نشان میدهد برای طیف گونانونی اطلاع رسانی میشود.
- مشکل ما افرادی مانند «روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی » می باشد که قبلا مقاله ایشان در اخبار روز دیده میشد و هنوز در آرشیو موجود ست. بعدا در باره «روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی»

مشکل چیست ؟
- امروز در ایران و خارج از کشور اکثر افراد و نیروها، از جریانات مختلف فکری به آن درجه از پختگی سیاسی رسیده اند که با احترام متقابل و گفتمان متمدنانه میروند که فضای مناسبی برای شرکت تمام آحاد و احزاب سیاسی در تعیین سرنوشت کشور فراهم کنند. ما بسمت پلورالیسم میرویم که بسیار مبارک ست. اگر رژیم گذشته و کنونی به وظایف کشور داری و تهیه و تدارک مشارکت مردم در سرنوشتشان
مانند تمام کشورهای پیشرفته نپرداخت و فقط به خود و دارو دسته ی خود اهمیت داد و دگر اندیشان را بکلی و در نهایت سبعیت سرکوب کرد . ما چگونه میخواهیم ؟ آیا در ایران آینده طرفداران حکمت قبلی و فعلی حق فعالیت دارند یا نه ؟ آیا همه را باید به دریا ریخت یا زندان کرد ؟

ما باید با صراحت از این فرهنگ « ارتجاعی » فاصله بگیریم و در همین جا با یکدیگر تمرین کنیم و صمن دفاع از فکر خود و نقد «دیگران» ، این حق را برای «دیگران » هم قائل شویم که از فکر خود دفاع کنند و ما را نقد نمایند.

جناب « روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی » تمام این حرفها ، موضوع برخورد اندیشه ست نه چیز دیگری ! فحش و فضیحت که اندیشه نیست !
متاسفانه بعضی از کامنت ها نشان از جلوگیری از رشد تفاهم ما و تقویت پلورالیزم در فضای سیاسی ایران دارد.
این را در تظاهرات و موضع گیری ها نیز می بینیم .

اما مشخص « درباره روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی»
در ایران باید اعدام بکلی باید شود ! شما چه میگوئید آری یا نه ؟
اعدام احسان فتاحیان محکوم ست !
رفیق کردم زنده یاد ماجد طاهری هم به خاطر مردم کردستان به شهادت رسید.
استادم شادروان دکتر صادق شرفکندی با سایر مبارزان ایران در ترور میکونوس به شهادت رسید.

تا بحال هرگز به این موضوع فکر نکردم که یکی با کومله بود و دیگری با حزب دموکرات کردستان.
شما مشکل دارید و متاسفانه علیرغم امکان مناسب در کشورهای آزاد به برنامه و قرار مدار اهمیت نمیدهید.

احسان را با وقاحت و بی شرمی تمام اعدام کردندو شما «روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی »در باره ی مواضع کومله حرف میزنید .
من احتیاج به این روشنگری ندارم و می توانم در باره کومله و هر جریان دیگری به موقع مطالعه کنم.

شما به صمد بهرنگی هم گیر میدهید و بهمین دلیل علاقه ی وافر دارم تا روزی در سمیناری در برلین یا پاریس ملاقات کنم تا رفع دلخوری شود. ادبیات شما با برخورد اندیشه به معیارهای حقوق بشری , پلورالیستی مطابقت ندارد و بیشتر غیر انسانی و مکانیکی و حذفی می باشد.
موفق باشید.
۱٨۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : جنبش سبز جریانی ارتجاعی ست
برخی از دوستان آقای تابان را تشویق کرده اند که برای گسترش گفت و گو جلسات پالتاکی تهیه و تنظیم کند، که فکر می کنم پیشنهاد خوبی ست.
ولی با توجه به پا ک کردن دو پیغامی که من به مناسبت اعدام احسان فتاحیان و زیر علامت سوال بردن خط مشی مسلحانه‍ی حزب کومله نوشته بودم، به دوستان پالتاکی هشدار می دهم که خطو ط قرمز آقای تابان را رعایت کنند در غیر این صورت گفتگو بی گفتگو.

ولی موضوع من در این جا چیز دیگری هم هست. در نظریات نوشته شده دراین جا مشاهده می کنیم که برخی از دوستان جنبش سبز را به عنوان جنبش واقعا انقلابی برآورد کرده اند، و این امر برای آنها کاملا بدیهی به نظر می رسد.

متأسفانه همه‍ی جریان های اجتماعی الزاما انقلابی نیستند، و در بستر تحولات اجتماعی، جریان معترض می تواند کاملا ارتجاعی باشد.
به نظر من و بسیاری دیگر از تحلیل گران طیف چپ ، جنبش سبز یکی از این جریانات ارتجاعی ست.
از دیدگاه من، پشتیبانی غرب سرمایه داری از این جریان یکی از نشانه های بارز ارتجاعی بودن این جریان است زیرا غرب سرمایه داری یعنی اروپا و آمریکا +ژاپن اساسا مولد رژیم های دیکتاتوری و دست نشانده و جنایت کار در کشورهای حاشیه ای هستند. زیرا از دیدگاه من، ممکن نیست و محال است که کشورهایی نظیر فرانسه و آمریکا بتوانند از جریان های انقلابی و دموکراتیک در عقب افتاده ترین کشورهای جهان به اهمیت ایران دفاع کنند.
و البته «دکوداژ» گفتمان میر حسین یا حسین که جای خود دارد. میر حسین یا حسین به لطف و دوستی سرمایه داران نسبت به کارگران و فقرا ایمان دارد و
بی دلیل نیست که بچه بورژواهای ایرانی در خیابان های پاریس و دیگر شهرهای غرب امپریالیستی دست به اعتراضات انقلابی می زنند.
۱٨۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : حسین الهیاری

عنوان : دنیای مجازی را به زمدگی حقیقی متصل کنیم.
در ارتباط با سئوال دوست نادیده آقای reza salari نظر خود خیلی مختصر ابراز مینمایم.

مطالب روشنگرانه مفید ست اگر سازنده باشد.

اما تشخیص سازنده بودن یا مفید بودن کار آسانی نیست.

ـ عده ای محدود از جریانات مختلف فکری فعال هستند ؛ وقت می گذارند، می نویسند ،نقد می کنند ، تحقیق می کنند ، مصاحیه می کنند، سخنرانی می کنند خلاصه مولد فرهنگ و سیاسیت هستند.

ـ عده ای هم فقط نقد مینویسند و نسبت به تمام نیروها موضع میگیرند و معلوم هم نیست پیشنهاد مشخص و راهنمائی خودشان چیست و همیشه پز منفی دارند و نشان نمی دهند کدام انتخاب بهتر ست .

ـ بسیاری هم در چنین جوی عطای فعالیت فرهنگپی و سیاسی را بر لقایش ترجیح میدهند .کتابشون را میخوانند و از دور دستی بر آتش میگیرند.

دوست دارم اخبار روز که افراد حقیقی از جمله آقای تابان در آن مسئولیت دارد
از طریق گسترش جلسات پالتاکی فضای بحث و گفتگو را تشویق نمایند

حتی فرا تر از آن به سمینارهای دوره ای در شهر های بزرگ اقدام نمایند تا از این روابط بحث های دنیای مجازی را به نفع شایسته تری در دنیای حقیقی استفاده کنیم.بسیاری از ناهنجاری ها هم در رویاروئی دوستانه حذف خواهد شد.

از این طریق قطعا میزان مفید و سازنده بودن بحث ها را می توان از استقبال
دوستان متوجه شد و در اصلاح روشها اقدام نمود.

موفق باشد.
۱٨۰۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : Reza Salari

عنوان : شتر سواری دولا دولا می شه، یا نمی شه؟!
شتر سواری دولا دولا می شه، یا نمی شه؟!
‫چند پرسش مهم. لطفاً اگر میل دارید، در جواب پرسش های زیر به من کمک کنید: ۱. چرا اینقدر از برخورد و حتی تصادف عقاید و آراء خود با آراء و دیدگاه های دیگران نگرانی، ترس و یا اضطراب داریم؟ ۲. آیا باید درنهایت بدنبال اصل و جوهر هر حقیقتی و یا اقعیتی باشیم، یا خیر، باید مصلحتی برخورد کنیم؟ ۳. کدام جامعه احتمال سقوط و یا صعود بیشتر، چه در دوران استبداد وچه در دوران دموکراسی، دارد: جامعه ای که خود و دیگران را سانسور می کند و یا جامعه ای که مدام نقد می کند و اسرار و افکار و اذهان آشکار و پنهان همه را به چالش و نقد می کشد؟ چرا تاریخ و بحث و نقد و چالش وقایع گذشته مهم است و یا مهم نیست؟ در نهایت، آیا کار آقای امینی، در به نقد کشیدن آقای مهاجرانی در این لحظه تاریخی درست بوده و یا درست نبوده، چرا؟ چرا، چگونه و چه وقت نقد دیگران مهم است؟ باتشکر
۱٨۰۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : حبیب تبریزیان

عنوان : برنگ زمانه شدن چه آسان است!
صادقانه بگویم من از پیشینه جناب مهاجرانی چندان آگاهی نداشتم و به صرف حمایت ایشان از جنبش سبز و مهدی کروبی، نگاهی مثیت به ایشان داشتم .
از آقای امینی باید بسیار ممنون بود که با این قلم مستدل و شیوا انگشت روی نکاتی گذاشت که قاعدتاً آقای مهاجرانی یاباید آنها را رد کنند، یا بپذیرند و از آنها دفاع کنند مثل فتوای سلمان رشتی و یا نه، خود راو اندیشه های خود و مواضع و جایگاه گذشته خود را نقد کنند.
۱٨۰۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : مینا

عنوان : با این وجود فرق است بین مهاجرانی و مصباح یزدی
آقای امینی درود به شیوه مستدل و عاری از خشونت شما، هرچند که اینبار کمی زیادی بار احساسی داشت. فقط نباید فراموش کنیم که نه فقط مسعولین فعلی و قبلی رژیم اسلامی دارای خطاهای فاحش میباشند، بلکه همه کسانی که مانند بنده و سرکار و مرحوم پدر جنابعالی نیز که با سرسختی و عدم دور نگری رژیم اصلاح پذیر قبل را با انقلابی ارتجاعی سرنگون کرده و مملکت خود را به این روز سیاه و بدبختی که میبینیم دچار کرده اند نیز کارنامه سفیدی ندارند ما در یک جمع خاکستری کم رنگتر و پر رنگتر نفس میکشیم ولی تلاش میکنیم آن را سیاه و سفید جلوه دهیم چراکه گیریم ناخواسته، اما هرچه مخالف خود را سیاه تر کنیم خود سفید تر مینماییم که نیستیم. اگر به این اشتباه بی مانند تاریخی یعنی تایید و شرکت در انقلاب ارتجاعی و به روز سیاه نشاندن مملکت که همه ما داشته ایم توجه کنیم آنگاه اشتباهات دیگران از وحشتناکترینها که شما تصویر میکنید نیستند. مهاجرانی علی رغم مواضع ارتجاعی که شما نام بردید، در موقعیتی که داشته کارهای مثبت زیادی هم کرده است، همسر او نیز در انتخابات بعنوان وزیر کابینه احتمالی کروبی اعلام شد که آنهم بسیار مثبت بود. عادلانه نیست که با این سیاه سفید بینی شما تنها او را حامی فتوای جنایتکارانه و غیر انسانی علیه سلمان رشدی و نماینده اسلام ارتجاعی معرفی کنید. پس فرق او با مصباح یزدی، خامنه ای و بقیه آدم خواران اسلامی هیچ است؟
۱٨۰۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : زندگی وخرد انسان، مقدس است ، نه ایمان به این یا آن عقیده و دین
موءمنان به هردینی وعقیده ای ، انتقاد از دین وعقیده خود را توهین به مقدسات خود میشمارند . ولی فرهنگ ایران ، فقط « جان انسان » را مقدس میداند و خرد انسانی که ازاین جان میتراود ومیزهد ، به همان اندازه مقدس است و کسی حق ندارد به آزادی خرد ، گزند برند وگرنه ضحاک شمرده میشود که خوراکش بلعیدن خردهاست. جان وخرد انسان درفرهنگ ایران ، گزند ناپذیراست و سلب آزادی ازخرد، گرفتن جان و زندگیست .
۱٨۰۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : فرازمند

عنوان : مطلب توهین آمیز
مسولین محترم اخبار روز! اظهار نظر آقای زارع فقط فحش و توهین به باورها و مقدسات دیگران است . این نوع نوشته ها نه در خدمت روشنگری و مشی سایت شما که در خدمت ایجاد کینه و دشمنی است
۱٨۰۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : حسن زارع

عنوان : برادر مهاجرانی
برادر مهاجرانی هزچند در قرن ۲۱ در لندن زندگی میکند ولی نطفه فکر ی ایشان در مکه ودر همان غزوات ادمگش عرب محمد بسته شده است.اینکه در قرن ۲۱ هنوز فردی همچودر صدر اسلام دشمن محمد را میخواهد به قتل برساند روشن میشود که رهبران دینی اسلام و سینه چاکان اسلام در طول ۱۴۰۰ سال گذشته تکامل فکری پیدا نکرده اند.ایرادی به مهاجرانی مسلمان نیست این سنت ادمکشی و هرمخالف را گردن زدن از محمد سر سلسله ضحاک تازی ریشه میگیرد.قرنها ادم گشی و جنگ و وحکم ارتداد صادر کردن همه و همه از نبوت دروغین محمد سر چشمه گرفته است.هر کس که خود را مسلمان میداند باید که به فرمان های قران و سنت ادم گشی گردن نهند.محمد نه مرد اخلاق همچو گاندی و یا بودا بلکه محمد همانند چنگیز و هیتلر خونخوار و بی رحم است که هز صدای ازادی خواه و مخالفی را نابود میکند.تا زمانیکه دوران سیاه ۲۳ ساله جنایات محمد پسر عبدالله را در مکه و مدینه برای فرد فرد مردم ایران روشن نشده است و مردم ایران ندانند در این ۲۳ سال چه مصیبتی بر سر مردم عرب و ۱۴۰۰ سال اختناق بر مردم ایران رفته است هرگز به ماهیت نظام اسلامی و شکر خوردنهای روشنفکران اسلامی پی نخواهند برد.
۱۷۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : آیه های شیطانی شریک غافله‍ی آیه های آسمانی
با تشکر از استاد گرامی آقای محمد امینی

یکی از موضوعات مطروحه به جرایاناتی مربوط می شود که در پی انتشار «آیه های شیطانی» به وقوع پیوست.
قطع نظر از موضوع جنبش سبز و نظریات آقای عطاالله مهاجرانی و ارتجاعی بودن آن (از نظر من)، از همان سال های اصلاح طلبان و تروریسم فرهنگی و فکری که همین آقای مهاجرانی برای سرکوب اندیشه ها به هدف باز گذاشتن میدان برای برگزیدگانش، رهبر ی ارکستر را به عهده داشت...لازم به یادآوری ست که نظری به اخبار روز آن دوران بیافکنیم و ببینیم که فتواهایی که علیه سلمان رشدی صادر شده بود، به طریق اولی طی تظاهرات در پاکستان موجب مرگ تعدادی از مسلمانان شد (البته من این موضوع را با رجوع به حافظه ام نوشته ام).
اصل واقعه، البته، به یکی از بنیادی ترین اصول سه دین یکتا پرست باز می گردد که نامش «شهادت» است. شهادت در واقع چک های تضمینی این سه دین بوده و از ضروریات تداوم چنین اعتقاداتی ست.
نتیجه این که «آیه های شیطانی» نیز به سهم خود یک پای داستان و شریک همین غافله به نظر می رسد.
۱۷۹۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : shahin

عنوان : مدارا گر باشید
اقای امینی از شما این مقاله بعید بود۰ چطور است که گذشته هر کس که لیبرال است و رخت چرکهای او را چپ های ایران چه روسی و چه ملی صد برابر بزرگتر و زشت تر در برابر چشمان همگان می اویزند اما وقتی به چپ های روسی و ملی و چپ اسلامی میرسند فورا هیس هیس و حالا صلاح نیست و باید نکات مثبت او را دید و او فقط نخست وزیر بوده و بیست سال ماستش را می خورده و اگر از امام مفتی هنوز با عشق صحبت می کند و حفظ نظام ترور فقط به خاطر روز مباداست که پاسداران مبادا ناراحت شوند۰
ماموریت شما اگر تخریب گنجی و مهاجرانی و سروش بود وحفظ ابرو برای موسوی و نبوی و عمویی موفق شدید مخصوصا وقتی سه بار به اینکه مهاجرانی در لندن است مثل استالینیست ها اشاره کردید۰
اما مهاجرانی اولین کسی بود که بیست سال پیش با طرح مذاکره مستقیم که مورد حمله رهبر قرار گرفت قدم به مخالفت با تابوهای رژیم فقاهتی استالینیستی ساخته و پرداخته حزب توده و عوامل ریش دار و بی ریشش در حکومت گذاشت. بعدها در کنار خاتمی چهره ای توانا بود در ریختن فوندانسیون اصلاح طلبی و کشاندن طبقه متوسط به مطالبه گرایی و ایستادن جلوی حکومت فقیه مورد حمایت چپ روسی و روسیه۰ انموقع که سروش بذر مدرنیته می پاشید دربیان وگنجی و مهاجرانی ازحزب الله کتک می خوردند چپ های بسیاری در همین انگلیس و امریکا و المان در کافه ها بحث های روشنفکرانه می کردند۰ در داخل موسوی نقاشی می کرد و دولت ابادی رمان می نوشت و عمویی در سکوت مبارزات ضدامریکایی ملاها را تاییدمی کرد۰
اصلا قبل از خاتمی و خصوصادر دوران موسوی مگر جز یک ناقوس عاریه ای کمونیستی مرگ بر امریکا صدایی از ایران در می امد؟
الان هم همه نگرانی چپ از دوستی متعادل امریکا و ایران است۰ کروبی و نوری و کرباسچی و زید ابادی و تحکیم و مومنی و قوچانی چرا مغضوبند؟
اگر بحث گذشته است و انتقاد از ان
موسوی و نبوی و ۰۰۰۰
حزب توده و عمویی و فدایی و راه کارگر و دموکرات کردستان و ....
مجاهدین و کمونیست کار گری وکوموله و.....
سلطنت طلبان
ملیون
بختیاریست ها
نهضت ازادی و ملی مذهبی ها
همه باید از خود انتقاد کنند

مدارا گر باشید
دیدن یکی دو میلیون ایرانی در خیابانهای تهران ذوق زده تان نکند۰ این مردم درد چپ ندارند۰
۱۷۹۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣٨٨