آقای کدیور! دعوت به سکوت مکنید
این دعوت مضر به آزادی و تعویق به محال دموکراسی است!


نادر عصاره


• آقای کدیور، با اشاره به شرایط اضطراری ناشی از قدرت نظامی امنیتی رژیم و تجارب و حامیان داخلی و خارجی اش، حفظ وحدت صفوف جنبش مردمی یا جنبش سبز را، مستلزم سکوت و بستن در نقد و اندیشه می داند. در مقابل این حکم آقای کدیور باید پرسید که نقد و اندیشه ورزی و گفتگو در درون جنبش سبز و در جریان مبارزه و پیشرفت آن بنفع جنبش است یا به زیان آن؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۲ آبان ۱٣٨٨ -  ۱٣ نوامبر ۲۰۰۹


آقای کدیور، چهره ناشناخته ای نیست. او روحانی نو اندیش و آزادیخواهی است. برخی از ناظرین تحولات سیاسی جامعه ایران، منتظرند ببینند آیا این بار نواندیشان دینی، بوظایف ملی و دموکراتیک خود می توانند عمل کنند؟ شاید برای خود نواندیشان دینی نیز مسئولیتی که برعهده دارند، قابل درک باشد. بدون مجامله بایست گفت آنان در شکل گیری حکومتی که به این روزگار سیاه در تاریخ اخیر ایران انجامیده است، نقش داشته اند. حکومت سپاهی-ولائی (1) که هر چه بیشتر گرایشات تمامیت خواهانه را از خود بروز می دهد، پیامد اندیشه هایی است که این دوستان از آن ها دفاع کرده اند. خروج کشور از مردابی که در آن فرو رفته است، تلاشی همگانی می طلبد. آقای کدیور نیز می خواهد در این تلاش شرکت داشته باشد. سخنرانی او تحت عنوان «ضرورتهای نخستین مرحله جنبش سبز» (2)، نکات درستی دارد ولی برخی احکام آن دعوت به سکوت مخالفین می کند، نخبه گرائی را بروز می دهد و در تلفیق حکومت و دین ایرادی نمی بیند. آن دعوت و این مواضع نه دموکراتیک و نه موافق آزادی و دموکراسی اند.

اندیشه ورزی و گفتگو در درون جنبش سبز بنفع جنبش است یا به زیان آن؟

آقای کدیور در سخنرانی نامبرده گفته است: «در نظر داشته باشیم با رژیمی مواجه هستیم که بیشتر بودجه‌ی خود را صرف تسلیحات ضدشورش‌گری، امنیتی و انتظامی کرده است. و امروز می‌توانیم بگوییم بسیار بیشتر از چندسال آخر رژیم پیش از انقلاب، نسبت به مقابله با شورش‌های شهری تواناست. تجربه‌ی رژیم شاه را هم به‌کمال پس ِ پشتِ خود دارد. می‌داند رژیم شاه کجا اشتباه کرد و درنتیجه سقوط کرد. و الان می‌خواهد آن اشتباهات را تکرار نکند. بعلاوه از تجربه‌ی رژیم‌های سرکوب‌گری چون روسیه و چین هم برای مقابله با شورش‌های مردمی استفاده می‌کند. در لوازم تکنولوژیک هم از امثال چین و روسیه سود می‌جوید. آن‌وقت در این میانه من و شما هم بخواهیم با هم دعوا کنیم که ذهنیت من صحیح است یا ذهنیت شما، حال آنکه آنچه صحنه‌ی عمل را تعیین می‌کند آن‌ جوان‌هایی هستند که در خیابان‌های تهران زجر می‌کشند، نه ذهنیت من و شما که بیرون از گود نشسته‌ایم و ذهنیت‌های ایده‌آلیستی‌مان را به زور می خواهیم به این عینیت تحمیل ‌کنیم.» بعبارت دیگر، آقای کدیور، با اشاره به شرایط اضطراری ناشی از قدرت نظامی امنیتی رژیم و تجارب و حامیان داخلی و خارجی اش، حفظ وحدت صفوف جنبش مردمی یا جنبش سبز را، مستلزم سکوت و بستن در نقد و اندیشه می داند. در مقابل این حکم آقای کدیور باید پرسید که نقد و اندیشه ورزی و گفتگو در درون جنبش سبز و در جریان مبارزه و پیشرفت آن بنفع جنبش است یا به زیان آن؟
در ابتدا بایست گفت که نقد، اندیشه و گفتگو در درون جنبش سبز را آقای کدیور از «جوان هایی که در خیابان های تهران زجر می کشند» جدا کرده و « به ذهنیت من (یعنی خودش) و شما که بیرون از گود نشسته ایم» محدود کرده است. بر کسی پوشیده نیست که نقد، اندیشه و گفتگو در درون جنبش مردمی محدود به خارج از کشور نیست. رویداد های تا کنونی جنبش، نحوه سازماندهی غیر متمرکز آن، ابتکارات آن، گزارشات آن، اعلامیه ها و بیانیه های منتشره، وبلوگها، ایمیل ها و ... نشان دهنده آن است که نقد، اندیشه و گفتگو از همان جوانان تهران تا هر جائی که قلبی برای آینده این جنبش می تپد، وجود دارد. «جمهوری ایرانی»، مستقل از هر نظری راجع به مضمون آن، توسط تعدادی از همان جوان های تهران داده شد و داده می شود. همه در باره مسائل این جنبش و راه جوئی آن ها فکر و گفتگو می کنند. برای مثال و بعنوان یکی از مهمترین پرسش ها، بحث حول دامنه جنبش است که در ابتدا محدود به تهران و عمدتا منحصر به اقشار مدرن شهری مانده بود. این مسئله ای است که بایست حل شود. گسترش جغرافیائی، و نیز پیوند جنبش سبز با دیگر جنبش های دارای مطالبات خاص نظیر کارگری، زنان، معلمان، اقوام و اقلیت های ملی و مذهبی و ... چگونه عملی می شود؟ این مثال نمونه ای است از بسیاری پرسش ها که جواب می طلبند. پرسش های مربوط به اهداف استراتژیک و روش های جنبش مردمی نیز از اهمیت تردید ناپذیری برخوردارند. جنبش برای چه هدف یا اهدافی است؟ جنبشی درون نظام و برای اصلاح آن است؟ برای اجرای قانون اساسی است؟ برای استعفای دولت کودتا ست؟ یا جنبشی است که از این مراحل فراتر رفته است و نبایست انتظاری در این باره داشت؟ و ... آقای کدیور دعوت می کند که برای حفظ وحدت صفوف جنبش در مقابل نیروی سرکوب رژیم حاکم، از فکر و گفتگو احتراز نمائیم که او متاسفانه تحت عنوان «دعوا کنیم که ذهنیت من صحیح است یا ذهنیت شما» از آن ها نام برده است. حفظ وحدت صفوف که آقای کدیور به پیش می کشد قابل فهم است. ولی آن چه بی جواب می گذارد این است که پرسش های مربوط به جنبش را چگونه بایست جواب داد. اگر منطق آقای کدیور را تا انتها دنبال کنیم قاعدتا بایست به این نتیجه رسید که او تنها مرجع مربوط به پاسخ به این پرسش ها را رهبری جنبش می داند. گویا از یک سو رهبران هستند که باید منحصرا رهبری کنند و از سوی دیگر مردم هستند که باید بیعت و پیروی نمایند. این سبک و شیوه ای قدیمی در سازماندهی مبارزه سیاسی بوده است که بیشتر با مدل جنبش های مردمی منتهی به انقلاب بهمن 57 همخوانی دارد. این سبک و شیوه با یک جنبش که قصد کسب قدرت را دارد می خواند اما منطبق نیست با جنبشی که با خواسته های آزادی خواهانه است، جنبشی که برای حق تعیین حاکمیت مردم می رزمد، جنبشی که بر تقویت جامعه مدنی و محدودیت قدرت حاکمه پایه دارد و در یک کلام این سبک و شیوه آقای کدیور منطبق نیست بر جنبشی که برای آزادی های فردی و جمعی است. اگر کسب قدرت، نیازمند تمرکز قدرت رزمی مردم است برای وارد کردن ضربه بر قدرت مستقر، تامین آزادی های فردی و جمعی هم مبارزه با استبداد حاکم را لازم دارد و هم با تقویت فرد و جامعه مدنی باید همراه شود. فردی که به او با تشر گفته شود که احتراز کن از «دعوا که ذهنیت من صحیح است یا ذهنیت تو» و بزبان بی زبانی او را حالی کرد که در کار رهبران دخالت نکن، تقویت نمی شود، ضعیف می شود. این سبک و شیوه بنفع آزادی نیست و تنها بدرد کسب قدرت برای کسانی می خورد که بعدا به مانع آزادی نیز تبدیل می گردند. آقای کدیور در جای دیگر همان سخنرانی می گوید « برخی هموطنان علیرغم ادعاهای فراوان توانایی بسیج کردن پنجاه‌نفر را هم در خیابان‌های تهران نداشته اند. حالا کسی پیدا شده که توانسته سه‌میلیون نفر را در خیابان‌های تهران بسیج کند، مردانگی اقتضا می‌کند که حمایتش کنیم تا بتواند کار را به پیش ببرد.» . همانطوریکه ملاحظه می کنید دعوت آقای کدیور این است که : حمایت کنید تا کار را پیش ببرد. بنای بزرگ دموکراسی کاری نیست که صرفا با حمایت از این یا آن رهبر عملی باشد. قدرت را می توان برای این یا آن رهبر بدست آورد ولی بعد همین قدرت کسب شده در سایه بسیج رزمی مردمی، عاملی ضد دموکراتیک می گردد. مگر حاکمیت سپاهی –ولایی را مردم ایران جلوی چشم خود ندارند؟ این نتیجه منطقی از سخنان آقای کدیور که رهبران رهبری کنند، مردم پیروی، حتی با تجارب جاری مردم ایران نیز جور در نمی آید. یکی از رهبران سابق که اتفاقا مورد احترام آقای کدیور هست و ایشان او را بعنوان «منتقدترین و معترض ترین منتقد جمهوری اسلامی» مطرح نموده، آقای منتظری است. آقای منتظری، اخیرا به خطای خود در مورد تایید گروگان گیری در سفارت امریکا اقرار کرده است. رویدادی که سه دهه از تاریخ کشور ما را تحت تاثیر شدید زیان های خود قرار داده است با دخالت و حمایت رهبران سازماندهی شد، بسیاری نیز پیروی کردند. درعین حال کسانی بودند که در همان زمان به بیراهه بودن این اقدام تاکید می کردند. این یک مثال است و مردم ایران موارد متعدی از ناتوانی رهبران در راهجوئی مشکلات کشور را به خاطر دارند. چرا علیرغم این تجارب هنوز آقای کدیور مردم را لشکر تلقی می کند برای پیش بردن کار توسط رهبران. چرا مردم نبایست با برخورداری از نقد ها، اندیشه و گفتگو کنند و بر رهبران خود تاثیر بگذارند و سیاست های آنان را تحت تاثیر تمایلات خویش قرار دهند؟ من در اینجا برای احتراز از طولانی شدن مطلب به ادعای ضمنی آقای کدیور نمی پردازم که گویا سه میلیون نفر با فرمان رهبران بسیج و بدنبال آنان روانه شده اند و گوئی آنان خود همه پیروان رهبران مورد نظر آقای کدیور هستند و نه هوادار دموکراسی. همچنین به برخورد تحقیر آمیز او نمی پردازم با دیگرانی که «توانایی بسیج کردن پنجاه‌نفر را هم در خیابان‌های تهران نداشته اند». تحقیر اقلیت ها یکی از بدترین نشانه های ضد دموکراسی است. معتقدم هم حق آقای کدیور و رهبران مورد نظر اوست که فکر و گفتگو کنند و هم حق اکثریت و اقلیت ها و تمامی احاد ملت ایران است که طرح ها و نقد های خود را ارائه کنند. بی تردید ملت ایران از هر خیر اندیشی قدردانی خواهد کرد. انحصار اندیشیدن به این یا آن رهبر و دعوت به سکوت، بخصوص سکوت مخالفین، هم سیاست را نفی می کند و هم دموکراسی را. نه به سیاست ورزی راه می دهد و نه به دموکراسی توجه دارد.

یک بام و دو هوا!
گفتم که آقای کدیور بطور ضمنی، رهبری را حق رهبران و بیعت و پیروی را وظیفه مردم می داند. گواه بخشی از این ادعا را در بالا نشان دادم با اشاره به دعوت او از مردم برای احتراز از نقد و اندیشه و گفتگو بمنظور حفظ صفوف متحد در مقابل نیروهای نظامی امنیتی. از سوی دیگر او حقوق انحصاری به رهبری می دهد. در این مورد آقای کدیور در همان سخنرانی گفته است: «رهبران جنبش سبز درباره‌ی مسایل داخل کشور بسیار سخن گفته‌اند. خدا اجرشان بدهد. بیانیه‌های متعدد منتشر کرده‌اند علیرغم همه‌ی مشکلاتی که در ایران هست، و این کار بسیار ارزنده‌ای است.»   اما مسئله تاسف بارتر می شود وقتی توجه کنیم که آقای کدیور به رهبران هیچ ایرادی در مورد آن چه می گویند ندارد اما بدیگران در مورد این که چه بگویند و کی بگویند طور دیگر عمل می کند. او در همان سخنرانی گفته است: «اگر قرار است بگوییم آینده‌ی جمهوری اسلامی چه باشد؛ جمهوری دموکراتیک باشد، جمهوری لائیک باشد، جمهوری لائیک از نوع آتاتورکی باشد، هرچه می‌خواهد باشد این را باید مردم ایران تعیین کنند، نه من و نه تو و نه هیچ‌کس دیگر. رفراندوم آن را تعیین خواهد کرد. الان موقع همچو دعواهایی نیست. الان هنوز نتوانسته‌ای در خیابان‌های تهران آزادانه پیش بروی، حالا بیاییم دعوا بکنیم که انتهای کار چه خواهد بود؟! بسیار خوب. هروقت که انشا‌الله جنبش به پیروزی رسید، رفراندوم برگزار می‌شود، چندین گزینه هم خواهد بود. همه‌ی گزینه‌هایی که الان مطرح می‌شود ذکر خواهد شد و به رأی عمومی گذاشته خواهد شد. همه هم تبلیغات خود را خواهند کرد. و آن‌وقت معلوم خواهد شد که جمهوری‌اسلامی منهای ولایت‌فقیه، جمهوری منهای اسلامی یا هر شکل دیگری کدامیک مورد نظر مردم ایران خواهد بود. همه‌ی این‌ها قابل احترام است اما جای طرح‌شان الان نیست. جای طرح این سخنان مرحله‌ی دوم و سوم است نه مرحله‌ی اول که هنوز نه به دار است نه به دور! هنوز کاری انجام نشده که داریم سر میراث دعوا می‌کنیم. »   این در حالی است که رهبران مورد اعتماد آقای کدیور در همین مرحله اول در همین زمینه ها « دفاع از اصل نظام جمهوری اسلامی» نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد، « اجرای بی‌کم و کاست و بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی»، و «بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص)» را مطرح می کنند. آیا مردم ایران می توانند بپذیرند که آقای کدیور و رهبرانش برای آینده طرح های خود را مطرح کنند ولی دیگران حق نداشته باشند در این مورد اظهار نظر کنند. سکوت خوب است فقط برای مخالفین؟! آقای کدیور! رطب خورده منع رطب کی کند. اگر بایست در مورد آینده سکوت کرد اول از همه خود شما بایست سکوت کنید.
تقسیم کار میان رهبران و مردم بنفع آزادی و دموکراسی نیست. آقای کدیور بعنوان یک شخصیت نو اندیش از این ظرفیت برخوردار است که باز هم بیاموزد. او می تواند این ظرفیت را در مورد دیگر رهبران نیز قائل باشد. یکی از مهمترین کانال های آموزش نیز نقد و گفتگو است. بستن این درب به نفع هیچ کس نیست. برای آزادی و دموکراسی، باید از فکر قدیمی نخبه گرایانه، که جامعه را به رهبران و پیروان تقسیم میکند، دست برداشت. آزادی اندیشه، عنصر مرکزی آزادی است. دموکراسی بر محدودیت قدرت رهبران و حاکمان و تقویت فرد و اجتماعات غیر حکومتی پایه دارد. فعالیت آزادانه فرد و اجتماعات نیز امری مربوط به «فردای بعد از انقلاب» و کسب قدرت توسط رهبران نیست. دعوت به سکوت و تعویق نقد، اندیشه و گفتگو، تعویق آزادی و مضر به آن و تعویق به محال آن است. هیچ کس را دعوت به سکوت مکنید. دموکراسی ظرف حضور برابر حقوق همگان است. همه به یکسان حق طرح و نقد دارند. مبارزات ضد استبدادی و ضد رژیم اسلامی از مناسبات دموکراتیک درون جنبش ضعیف نمی شوند، تقویت می گردند.
هنوز حکومت دینی؟
بله تقویت می گردند. البته اگر بمصالح دموکراسی و حقوق بشر باور داشته باشیم و آن ها را در مرحله کنونی از مبارزه ملی و همگانی ضد استبدادی، بعنوان امر مشترک و عمومی، و عالی تر از هر مکتب، مذهب،باور، فرهنگ و منفعتی قرار دهیم. چون در غیر این صورت، با تقدم امری غیر از دموکراسی بعنوان مبنای قدرت سیاسی، حکومتی تبیعض آمیز شکل می گیرد و آن چه امروز شاهدیم تداوم می یابد. شکل گیری ظرف مشترکی که ظرف حضور همگان است، اراده ای عمومی می طلبد. این ظرف،به اشکال نهادها و قوانین، تجلی می یابد و همگان حول و تحت آنها وحدت می کنند. در درون این ظرف تنوع و تفاوت مکتب، مذهب، باور، فرهنگ و منافع با همدیگر تعامل می کنند. رسیدن به این وحدت و تنوع، نیازمند گفتگو است. نیازمند نقد است. نیازمند اندیشه است. نیازمند یاد گرفتن از همدیگر است. آخر هنوز بسیار کسان هستند که به تقدم دموکراسی بر هر مکتب و مذهب و باور و منفعتی نرسیده اند. و تشکیل حکومت دینی را مخل به دموکراسی نمی دانند. آقای کدیور در همان سخنرانی می گوید: « اشکال جمهوری‌اسلامی سوء‌استفاده از دین است، اشکال جمهوری‌اسلامی استبداد دینی بودن آن است. این اشکالات ناشی از دینی بودنش نیست، ناشی از سرشت استبدادی آن است.» بله درست فهمیده ایم. اشکال از دینی بودن حکومت نیست. بعد از سی سال حکومت دینی، اشکال را آقای کدیور یافته است تا حکومت دینی دیگری را برای سی چهل سال آتی دوباره امتحان کنیم. آقای کدیور! در سخنرانی خود برای جا انداختن حکومت دینی سعی کرده اید مخالفین خود را به دشمنی با دین مردم متهم کنید. به این گفته صریح گوش کنید: برای دموکراسی بهمان اندازه ای که جدائی دین از دولت اهمیت دارد، دفاع از حق و آزادی باورمندان دینی مهم است. بدیهی است جمهوری اسلامی، استبدادی و تمامیت خواه است. ولی این جمهوری اسلامی از اولین خشت آن ضد دموکراتیک بود. همانطوریکه رژیم های کمونیستی و فاشیستی بودند. هر سه، مبنای حکومت را نه بر آزادی و حق حاکمیت مردم، بلکه بر وجودی عقیدتی یا تاریخی و یا طبیعی گذاشتند. یکی مذهب را مبنا کرد، دیگری مارکسیسم را و آن دیگر نژاد را. شما با دفاع ضمنی از حکومت دینی، دین را بر حق حاکمیت مردم و بر آزادی مردم مقدم می کنید. یادتان بیاید که این نوع حکومت از همان ابتدا بر علیه حتی دینداران بود. مگر از روز اول با آیت اله شریعمتداری در نیافتادند؟ بعد با آیت اله منتظری، و تا امروز رسیده است به در افتادن با شیخ کروبی و .... دموکراسی ظرف حیات آزادانه همگان است، و حتی از حقوق دین داران، بهتر از هر حکومت دینی دفاع می کند. بمصلحت دموکراسی است که نقد و اندیشه و گفتگو شود اگر واقعا می خواهید ایران از این سنگلاخ رنج اور نجات یابد. ولی اگر دنبال حکومتی دینی و با رهبران مطلوب خود هستید، بازهم با تشر، به سکوت دعوت کنید.

بیستم آبان 1388 - یازدهم نوامبر 2009

1 – مقاله «گذر از الیگارشی روحانیت به الیگارشی روحانیت سپاه» اثر بهروز خلیق، در زمینه درک حاکمیت سپاهی-ولائی روشنگر است. این مقاله ارزشمند را در این آدرس دریافت می کنید :   www.kar-online.com
2- سخنرانی آقای کدیور تحت عنوان «ضرورتهای نخستین مرحله جنبش سبز» در این آدرس قابل دسترسی است : www.kadivar.com