دومین نامه ی فرزاد کمانگر پس از اعدام احسان فتاحیان


• فرززاد کمانگر زندانی محکوم به اعدام، نامه ی تازه ای در مورد اعدام احسان فتاحیان نوشته و آرزو کرده است کاش «اعدام یک خواب، یک کابوس گذرا» باشد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۷ آبان ۱٣٨٨ -  ۱٨ نوامبر ۲۰۰۹


«نه» به خشونت «نه» به اعدام
صلح، خواب کودک است
صلح، خواب مادر
گفتگوی عاشقان در سایه سار درختان
صلح همین است
صلح لحظه ای است که دیگر
توقف اتومبیلی در خیابان
هراس بر نمی انگیزد
و زمانیست که کوبیدن بر در
نشانه دیدار یک دوست «۱»
آغاز، رویا و افسانه ای شیرین است، چون با زندگی شروع می شود.
و انسان را آفرید به نظاره اش نشست و برای آفرینش این موجود به خود آفرین گفت» «۲»
«در عزل کلمه بود، کلمه با خدا بود ، کلمه خود خدا بود پس کلمه انسان شد» «٣»

انسان موجودی الهی و مقدس شد چرا که از روح لایزالی در آن دمیده شده بود و حق حیات در زندگی یافت ; « هر کس حق دارد از زندگی و آزادی و امنیت شخص خویش برخوردار باشد» «۴»
و این سوتر خدایگان زر و زور چوبه دار برافراشتند تا خالص طناب و مرگ شوند و گام به گام تا به امروز زندگی و مرگ، روشنی و تاریکی، فریاد و سکوت و رهایی و اسارت همزاد و هم گام همه صفحات تاریخ را ورق زدند .
و باز در هزاره سوم مرگ و اعدام ادامه دارد، اعدام یک سناریوست و این سناریو بازیگر نقش اول می خواهد، بازیگرش «انسان» است، اشرف مخلوقات، شاهکار آفرینش از جنس من و شما و عده ای که خود را مالک جان او می دانند و سناریو را نوشته اند، آگاهانه دور میزی می نشینند، خیلی ساده به سیگارشان پوک میزنند، چایشان را می نوشند و آگاهانه کاغذی را امضا میکنند تا حق حیات را از انسانی سلب کنند، به همین سادگی .
تصمیم گرفته می شود جوانکی نحیف، سفید، سیاه، زرد، شرقی... را کشان کشان به سوی چوبه دار می برند، گویی جای کسی را تنگ کرده باشد. آگاهانه طنابی بر گردنش می آویزند و دست و پا زدن او را آگاهانه می نگرند به همین زشتی و سادگی .
چه تهوع آور است لبخندی که بر لبانشان می نشیند .
چه ترسناک است سکوت بهتی را که پس از شنیدن خبر اعدام یا کشته شدن یک انسان میشنویم و باز هم سکوت میکنیم و چه زشت و نفرت انگیز است قرنی که در آن هنوز چوبه دار خواب از چشمان مادری نگران می رباید .
از آغاز خشونت، خشونت آفریده است و مرگ، مرگ آفریده است. و گفتگو صلح و دوستی و برادری به ارمغان آوریده است .
از ابتدا در سرزمینی که باروت بوی غالب است، بوی بنفشه مشام کسی را نوازش نداده، آسمانی که در آن نسیر گلوله شنیده می شود عرصه پرواز کبوتر نخواهد شد. سنگی که سنگر می شود، هیچ گاه پایه و ستون خانه ای نخواهد شد به همین سادگی.
گلوله خشونت می آفریند و خشونت مرگ و تک صدایی و زندان را بر جامعه تحمیل می کند.
اعدام و خشونت آغازی برای زایش مجدد خشونتی دیگر است به همین سادگی .
کاش این هفته، این چند ماه، این چند سال همه اش یک خواب باشد .
کاش اعدام یک خواب یک کابوس گذرا باشد .
به همین سادگی، کاش یک خواب باشد، یک خواب، به همین سادگی .

پاورقی
۱-    شعری از یانیس ریتسوس
۲-    آیه ای از قران
٣-    آیه ای از انجیل
۴-    بند سوم اعلامیه جهانی حقوق بشر