روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ آذر ۱٣٨٨ -  ۲۴ نوامبر ۲۰۰۹


روزنامه «جمهوری اسلامی» با عنوان: «وقتی جناح‌ها پوست می‌اندازند» نوشته است: « با قطع نظر از اختلافات سیاسی و تفاوت‌های اساسی و ریشه‌ای که میان دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب درباره مسائل مهم سیاست خارجی و داخلی وجود دارد و بدون قضاوتی درباره اینکه نظر کدام جناح درست است و کدام غلط، این واقعیت بسیار مهم را نمی‌توان کتمان کرد که هر دو جناح هنگامی که قدرت را در اختیار دارند نسبت به اصول و ارزش‌ها اهل مسامحه می‌شوند و هنگامی که رقیب در مسند قدرت است تسامح را کنار می‌گذارند. این، یعنی پوست انداختن جناح‌ها.
اینکه خوبست جناح‌ها پوست بیاندازند یا نه، موضوع مهمی است که شاید تا به حال هیچیک از آنها به عوارض آن برای خودشان توجه نکرده باشند، ولی تردیدی نباید کرد که این پوست انداختن برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی و کشور و ملت زیانبار است. برشمردن این زیان را اگر به بعد از تبیین اصل موضوع موکول کنیم بهتر است.
اصل موضوع اینست که اصلاح‌طلب‌ها وقتی از قدرت دور بودند، به همه عملکردها و موضعگیری‌های جناح رقیب ایراد می‌گرفتند که اینها برخلاف خط امام و اصول انقلاب است و اگر قدرت در اختیار ما باشد ما می‌دانیم چگونه خط امام و اصول انقلاب را پیاده کنیم. در آن زمان هنوز عنوان «اصلاح‌طلب» برای این جناح در نظر گرفته نشده بود و جناح مقابل هم هنوز با عنوان «اصولگرا» شناخته نمی‌شد. وقتی دولت اصلاحات تشکیل شد، همه شعارهای خط امامی فراموش شد...
وقتی قدرت به دست جناح رقیب افتاد و فصل حاکمیت اصولگراها شروع شد، بسیاری از اصول رنگ باختند و به برکت تسامح که گویا در اردوگاه اصولگرایی به دلیل آنکه آنها معتقدند پیچ و مهره دین را در اختیار خود دارند و هر کاری بکنند و هرچه بگویند عین دیانت است، بسیاری از نارواها کاملاً روا شدند. پوست انداختن جناح‌ها یعنی این.
برای آنکه کلی‌گویی نکرده باشیم به دو سه مورد از مصادیق تسامح اصولگراها در هفته‌های اخیر اشاره می‌کنیم.
ـ تلاش ناموفقی که برای مذاکره با آمریکا و حتی تحویل دادن اورانیوم به روسیه صورت گرفت، با همه موازین و اصول مورد قبول در تضاد بود.
سکوت سنگین اصولگراها در برابر این انحراف، واقعاً شگفت‌انگیز است. برای لحظه‌ای تصور کنید اگر در دولت اصلاح‌طلب‌ها چنین اقدامی صورت می‌گرفت، اصولگراها در رسانه‌هایشان و در مجلس و هر جای دیگر که حضور دارند حتی در حوزه‌های علمیه چه غوغایی به پا می‌کردند! البته حق هم داشتند ولی آیا اکنون حق ندارند؟ و یا وظیفه‌ای برعهده آنها نیست؟!
ـ فجایعی که در هفته‌های اخیر در اطراف تهران در عرصه ناموسی رخ داد، اگر در دوران اصلاحات رخ داده بود، اصولگراها فریاد بر می‌آوردند که این فجایع از نتایج حاکمیت اصلاح‌طلب‌هاست. چرا اکنون اصولگراها اکنون از خود نمی‌پرسند در چهار سال و نیم حاکمیت دولت اصولگرا چه عملکردی وجود داشته که اکنون شاهد چنین فجایع کم‌نظیری هستیم؟
ـ روز یکشنبه هفته گذشته یک سرمایه‌دار که خود اصولگراها به برخورداری او از صدها میلیارد تومان ثروت اعتراف دارند، از مجلس رای اعتماد گرفت تا وزیر رفاه باشد. اصولگراهای مجلس برای وزیر شدن او صلوات هم فرستادند و حتی بعضی از آنها به کسانی که ثروتمند بودن را مانعی جدی برای درک وضعیت محرومین دانستند تشر زدند و توپیدند، یعنی که ثروتمند بر دو نوع است، خوب و بد، وقتی از ما باشد خوبست و فقط درصورتی که از ما نباشد بد است!
حالا تصور کنید اگر در دولت اصلاحات فردی با صدها میلیارد تومان ثروت برای وزیر شدن به مجلس معرفی می‌شد چه غوغایی توسط همین اصولگرایان به راه می‌افتاد و چه وا انقلابا و وا اماما که سر داده نمی‌شد... زیان پوست انداختن جناح‌ها، قبل از دیگران متوجه خودشان می‌شود. مردم وقتی عدم انطباق عمل‌ها با شعارها را ببینند، از جناح‌ها برمی‌گردند و به آنها بی‌اعتقاد می‌شوند. این بی‌اعتقاد شدن، یک خطر برای کشور و نظام است، زیرا بی‌اعتقادی موجب بی اعتمادی می‌شود و فعالان سیاسی فقط هنگامی می‌توانند خدمت کنند که مورد اعتماد مردم باشند. از این‌ها خطرناک‌تر، ضربه‌ایست که به اصول و آرمان‌ها وارد می‌شود. اصلاح‌طلب واقعی کسی است که در برابر مفاسد بایستد و تمام توان خود را برای جلوگیری از وارد آمدن خسارت به اصول بکار بگیرد. اصولگرای واقعی کسی است که اصول را فدای منافع زودگذر خود نکند. کمترین آسیبی که از رهگذر پوست انداختن جناح‌ها متوجه کشور می‌شود، فراموش شدن اصول و روی آوردن مسئولان به توجیه است. تاکنون زیان‌های زیادی از ناحیه همین توجیه‌گر شدن که نتیجه مستقیم پوست انداختن جناح‌هاست متوجه کشور و ملت و انقلاب و نظام گردیده است. اگر این روند خطرناک هرچه زودتر متوقف نشود چه بسا زیان آن دامن اسلام رانیز بگیرد و چنین مباد!»

انتخابات به روایت زاکانی
روزنامه «آفتاب یزد» در گزارشی با عنوان: «اطلاع‌رسانی جالب یک حامی احمدی‌نژاد پس از ۱۶٣ روز» نوشت است: «چند ماه قبل از بـرگـزاری انـتـخـابـات دهم ریـاسـت جمهوری، بسیاری از اصولگرایان نشانه‌هایی از خود بروز دادنـد کـه ثابت می‌کرد انتخاب اول آنها برای خرداد ٨٨، محمود احمدی‌نژاد نیست. اما پس از آن، اتفاقاتی افتاد که مشخص شد مجموعه اصـولـگـرایـان مـایـل نـیستند یا از اختیار کافی برخوردار نمی‌باشند تا کاندیدایی جدی در برابر احمدی‌نژاد، معرفی نمایند.
پیش از آن، تحرکات حـامـیان حسن روحانی و محمدباقر قالیباف، عده‌ای را قانع کرده بود که حداقل یکی از این دو نـفر، در انتخابات خرداد٨٨، به عنوان نامزد انتخاباتی، حضور خواهد داشت. اما به هر حال انتخابات در حالی برگزار شد که حضور تنها کاندیدای نزدیک به اصولگرایان یعنی محسن رضـایـی نـیـز جدی گرفته نمی‌شد زیرا سابقه انصراف پیش‌بینی نشده او در انتخابات سال ٨۴، همچنان در اذهـان بـود. نهایتاً با معرفی کاندیداهای چهارگانه، رقابت‌های انتخاباتی آغاز شد و در اوج فعالیت‌های انتخاباتی، تعدادی از سران احزاب اصولگرا، با صراحت، پیش‌بینی خود از دومرحله‌ای شدن انتخابات را اعلام کردند.
در همین حال، چند نماینده نزدیک به دولت، با قاطعیت از پیروزی احمدی‌نژاد در دور اول انتخابات سخن گفتند و حتی یکی از آنها، رقم ۲۴ تا ۲۵ میلیون نفری برای آرای احمدی‌نژاد، پیش بینی کرد.روز ۲۲ خرداد، انتخابات برگزار شد و در حـالی که هنوز مراحل انتخابات به پایان نرسیده بود، بعضی منابع وابسته به وزارت کشور، از پیروزی احمدی نژاد با حدود ۶۰ درصد آرا خـبـر دادند. در عین حال، حامیان دولت هرگونه شائبه در برگزاری انتخابات را رد می‌کردند و حتی پس از آنکه محسن رضایی در یک برنامه تلویزیونی، ادعاهای سنگینی در خصوص تعداد قابل توجهی از حوزه‌های رای‌گیری و صندوق‌ها مطرح کرد این ادعاها با بی‌توجهی مواجه شد تا جایی که بعضی نزدیکان محسن رضایی، علت انصراف او از شکایت خود را همین بی‌توجهی‌ها دانستند.دیـروز و ۱۶٣ روز پس از برگزاری انتخابات، یکی از سرشناس‌ترین اصولگرایان به نـکـته‌ای اشاره کرد که نشان می‌داد اظهارات تعدادی از سران جبهه اصولگرایان که دو مرحله‌ای شـدن انتخابات را پیش‌بینی کرده بودند، چندان با حقایق مطرح در جامعه، فاصله نداشته اسـت.
علیرضا زاکانی که در «نشست فتنه و فرجام» به دعوت بسیج دانـشـجـویـی دانشـگـاه امام صادق(ع) سخن می‌گفت، به نظرسنجی‌های انجام شده توسط دو وزارتـخانه کلیدی دولت احـمـدی‌نـژاد اشاره کرد که به گفته زاکانی، تنها یک روز قبل از برگزاری انتخابات- روز پنجشنبـه ۲۱ خـرداد ٨٨- منتشر شد و نشـان می‌داد انتخابات بـه دور دوم کشیده خواهد شد.
خبرگـزاری اصولگرای فارس که اظهارات علیرضا زاکانی را منتشر کرده، در بخش دیگری از همین خـبـر آورده اسـت: «شـورای‌عـالـی امنیت ملـی هم به استناد همین نـظـرسـنجی‌ها، اعلام کرد انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد».
اظـهـارات زاکـانـی در حالی منتشـر می‌شود که از دو وزیـر که وزارتخـانـه‌هـای تحت مدیریت آنها، خبر دو مرحله‌ای شدن انتخابات را منتشر کردند، یکی توسط احمدی‌نژاد در آستانه پایان کار دولت نهم، از کار برکنار شد و دیگری نیز هنگام معرفی لیست اول کابینه دوم احمدی‌نژاد، از لیست وزیران پیشنهادی حذف و نهایتا نیز با حذف از کرسی وزارت کشور، به عنوان انتخاب دوم احمدی‌نژاد برای تصدی وزارت رفاه به مجلس معرفی شد.
خبرگزاری فارس دیروز به نقل از علیرضا زاکانی اعلام کرد: «تمام نظرسنجی‌ها حتی نظرسنجی‌جهـاد دانشگـاهـی کـه نوع نگاهش مشخص اسـت، پیش از انتخـابـات نشـان مـی‌داد کـه احمدی‌نژاد در دور اول انتخابات، پیروز خواهد بود.» البته زاکانی نگفته است مقصود او از «تمام نظرسنجی‌ها» چیست؟ اما زاکانی به نکته جالبی اشاره کرده که تاکنون به آن پرداخته نشده بود: «درست در روز پنجشنبه ۲۱خرداد، ۲ نظرسنجی از سوی وزارت کشور و وزارت اطلاعات که ۲ نهاد وابـسـته به دولت بودند، منتشر شد که نشان می‌داد انتخابات به دور دوم کشیده می‌شود و جالب اینکه شورای عالی امنیت ملی هم براساس جمع‌بندی تمام این نظرسنجی‌ها اعلام کرد که انتخابات به دور دوم کشیده خواهد شد».
اظهارات زاکانی و تاکید او بر اینکه «شورای عالی امنیت ملی هم اعلام کرده بـود انتخـابات به دور دوم کشیده خواهد شد». دیــروز برای اولین‌بار به صـورت رسمی در رسانه‌ها انعکاس یافت اما زاکانی مدعی شد همین نظرسنجی‌ها، زمینه طرح ادعای تقلب در انتخابات شد. وی که گویی می‌خواست توجیه احمدی‌نژاد برای برکناری محسنی اژه‌ای را قابل قبول جلوه دهد گفت: «بعد از انتخابات نیز مشخص شد که در درون وزارت اطلاعات نیز جریانی بودند که سر خط‌هایی برای هدایت آشـوب‌هـای بـعد از انتخابات می‌دادند و این نشان می‌دهد که جریان رقیب از تمام امکانات خود استفاده کرد تا به نظام آسیب بزند».
این در حالی است که کمتر از یک هفته قبل محمدحسین صفار هرندی در یک سخنرانی با صراحت علت برکناری خود و اژه‌ای را مخالفت با مشایی دانست. البته زاکانی به این مـوضـوع اشـاره نـکـرد که در جریان شناسایی و دستگیری کسانی کـه به عنوان متهمان انتخاباتی از آنها نام برده می‌شود آیا عوامل موثر در تنظیم این نظرسنجی‌های انتخاباتی هم شناسایی شده‌اند یا نه؟
نکته دیگری که زاکانی به آن پرداخت، مبنای شکایت محسن رضایی بود. زاکانی به نقل از رضایی گفت: «تا سـاعت ۵بعدازظهر، تنها ۱۷ میلیون تعرفه انتخاباتی، مصرف شد و امکان ندارد که از ساعت ۵ تا پایان ساعت رای‌گیری، ۲۱میلیون تعرفه مصرف شده باشد.» زاکانی بدون آنکه نتیجه رسیدگی به ادعای محسن رضایی در مورد میزان تعرفه مصرف شده از ساعت ۵ تا پایان ساعت رای‌گیری را اعلام کند به این موضوع اشاره کرد که «تنها نکته امیدوارکننده در صحبت‌های رضـایـی ایـن بـود کـه او اعلام کرد من با سایر کاندیداها فرق دارم و اعتراضات خود را از مسیر قانونی دنبال خواهم کرد.»
زاکانی در مورد ادعـای رضـایی، این موضوع را نیز مطرح کرد که «محسن رضایی به رفسنجانی گفته بود رای درست در این انتخابات، ٣۲ میلیون است و ٨ میلیون دیگر، ساختگی می‌باشد». چند ادعای دیگر زاکانی در این سخنرانی، مرتبط با علی لاریجانی بود.
قبل از زاکانی، یکی از نمایندگان حامی احمدی‌نژاد مدعی شده بود که در ساعات پایانی انتخابات، علی لاریجانی با موسوی تماس تلفنی برقرار کرده و پیروزی او را تبریک ‌‌گفته است. زاکانی دیروز مدعی شد که در پیش‌نویس حکم اعضای کمیته ۶ نفره منتخب مجلس برای رسیدگی به مسائل انتخابات، تبریک انتخابات وجود داشته اما اطرافیان لاریجانی، عبارت تبریک را حذف کـرده‌اند و به گفته زاکانی، به هنگام برگزاری تجمع بزرگ طرفداران موسوی - که از میدان امام حسین (ع) تا میدان آزادی ادامه داشت - همین افراد یعنی کسانی که عبارت تبریک را از متـن حکـم کمیتـه ۶ نفره حذف کردند، ابراز خـوشحالی می‌کردند. زاکانی همچنین مدعی شـد که علی لاریجانی به ‌هاشمی رفسنجانی گفته است ۵۰ درصد شرکت‌کنندگان در راهپیمایی روز قدس، طرفداران موسوی بوده‌اند.
زاکانی در مورد هاشمی رفسنجانی نیز گفت که او به دنبال یک شورای حکمیت به غیر ‌ از شورای نگهبان برای رسیدگی به شکایت‌های انتخاباتی بوده و به نقل از موسوی اعلام کرده بود که او به چیزی جز ابطال انتخابات، راضی نخواهد شد. وی همچنین گفت: «هاشمی رفسنجانی در دیـدار بـا کمیتـه ۶نفـره، اظهـار داشت این ۵,٣ مـیلـیـون نفری که به خیابان‌ها آمده‌اند به خانه‌هایشان بـر نمی‌گردند و بهتر است که خودمان به خواسته‌های آنها عمل کنیم».
نکته دیگر در مورد‌ هاشمی رفسنجانی که زاکانی به آن اشاره کرد موضوع نامه رئیس‌مجمع تشخیص مصلحت نظام به مقام رهبری بود. زاکانی در این مورد گفته است: «هاشمی رفسنجانی در مورد نامه آتشین خود پیش از انتخابات که خطاب به مقام معظم رهبری منتشر کرده بود نیز در آن جلسه گفت: من ابتدا نامه را به آقا دادم اما چون ایشان جواب ندادند بعد از دو ساعت آن را رسـانـه‌ای کـردم».
یـکـی از نـکات جالب در اظهارات زاکانی، اشاره او به ۷۵۰ رای میرحسین موسوی از مجموع ٨۰۰ رای ریخته شده به یکی از صندوق‌های مستقر در سازمان صدا و سیما بـود. زاکانی با استناد به همین موضوع، عملکرد تبلیغی صدا و سیما را در مقابله با آنچه کـه آن را خشونت‌های بعد از انتخابات می‌نامید، ضعیف خواند.
زاکانی به غیر از مباحث انتخاباتی که تماماً در حمایت از احمدی‌نژاد مطرح شد به موضوع دیگری نیز اشاره کرد که در دنباله انتقادات او از ترکیب کابینه دوم احـمدی‌نژاد بود. این نماینده مجلس هشتم، ادعا کرد: «مشایی و رحیمی از جـنس انقلاب نیستند اما شعارهای انقلابی می‌دهند». وی در عین حال با تاکید بر لزوم پاک بودن مدیران جمهوری اسلامی، بر شـکایت خود، توکلی و نادران از رحیمی و پیگیری این شکایت پافشاری کرد.»

نه از طریق رسانه‌های عمومی!
رسانه‌های ایران گزارش دادند: مهدی هاشمی رفسنجانی فرزند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با ارسال نامه سرگشاده‌ای خطاب به دادستان عمومی و انقلاب تهران نسبت به شانتاژ تبلیغاتی برخی رسانه‌ها در سوءاستفاده از اظهارات ایشان انتقاد کرد. متن نامه چنین است:
«جناب آقای دکتر جعفری دولت‌آبادی
دادستان محترم عمومی و انقلاب تهران
با سلام و احترام،
اخیراً در بعضی رسانه‌ها جمله‌ای از جنابعالی نقل شده که باعث تعجب بسیار است. شما در جواب سئوال یک خبرنگار که درباره اینجانب سئوالی پرسیده، گفته‌اید: «در جلسات دادگاه برخی از متهمان، مطالبی را به آقای مهدی هاشمی نسبت داده‌اند. او باید برگردد و از خود دفاع کند».
تردیدی نیست که چند نفر از متهمان در دادگاه مطالبی علیه اینجانب گفته‌اند و رسانه‌ها هم پخش کردند و سپس رهبر انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای با صراحت فرمودند: «اعتراف در حق دیگران اعتباری ندارد» قانون و عقل و منطق و اخلاق هم همین را می‌گوید و بعید است که شما بی‌اطلاع باشید.
البته با توجه به دروغهای فراوانی که بعضی از رسانه‌های معلوم‌الحال می‌نویسند یا می‌گویند، من هنوز مطمئن نیستم که مسئول بلندپایه قضائی مانند جنابعالی چنین اظهاری با رسانه‌ای داشته باشند. ولی چون تکذیب یا اصلاحی از سوی شما بعمل نیامده، با توجه به مسئولیتی که دارید باید، بنا را بر صحت نقل قول بگذاریم.
تا جایی که خبر دارم به استناد تبصره ماده ۶۵ قانون آئین دادرسی کیفری، شروع به تحقیقات و رسیدگی منوط به ارجاع رئیس حوزه قضائی می‌باشد، آیا شروع به تحقیقات در مورد اینجانب به کسی ارجاع شده است؟ اگر چنین باشد، با استناد به ماده ۱۱۲ قانون آئین دادرسی کیفری احضار متهم باید به وسیله احضارنامه کتبی به عمل ‌آید و نه از طریق رسانه‌های عمومی!!
گرچه به خودی خود در این گفته نکته مهمی نیست، ولی با توجه به فضاسازی‌ها و تهمت‌های فراوانی که به بهانه این اظهارات در این روزها علیه اینجانب ابراز شده، مسئله مهم است و آثار سوئی در پی دارد.
لابد بی‌اطلاع نیستید که بعضی از رسانه‌های معلوم‌الحال، این اظهار را دلیل وجود پرونده‌ای در دادگاه‌ها علیه اینجانب گرفته‌اند و حتی بخاطر آن در خارج از کشور هستم. این همه در حالی است که تا این لحظه از سوی مسئولان قضایی و امنیتی اخطار یا احضاریه‌ای به اینجانب داده نشد، گرچه ادعاهایی در رسانه‌های خاص مطرح شده که تکذیب آنها هم از سوی من منتشر شده و باز هم تکرار می‌شود.
اگر منظور شما در فرض صحت خبر نقل شده از شما این است که من باید تکذیب کنم که کرده‌ام، ولی اگر منظور این است که باید در دادگاه دفاع شود، این را هم ضمن نامه‌ای به ریاست قوه قضائیه به صراحت اعلام کرده‌ام که آمادگی دارم و خواسته‌ام که دادگاه صالحی برای بررسی همه اتهام‌ها و شایعات تشکیل دهند، در مقابل هم دادگاه صالح دیگری شکایات فراوانی را که من از بعضی رسانه‌ها و افراد و مقامات دارم، بررسی کنند و حتی برای این منظور وکیل هم انتخاب شده، ولی متأسفانه تاکنون اقدامی نشده و اگر شده به اینجانب ابلاغ نشده و انتظار اینجانب و تمامی خانواده آیت‌الله هاشمی رفسنجانی این است که دستگاه قضائی این وظیفه را بخوبی انجام دهد.
زندگی اینجانب کاملاً روشن است. در دوران نوجوانی سر و کارم با زندانهای رژیم پهلوی بخاطر حبس‌های پدرم بوده که در مقابل درب‌های زندانهای اوین، قزل‌قلعه، شهربانی، عشرت‌آباد، پادگان باغشاه و دادگاههای نظامی سپری شده و در جوانی نیز پس از رسیدن به سن بلوغ در جبهه‌های دفاع مقدس و در خطوط مقدم و خطرناک شلمچه، دربندیخان، گردرش و... از اسلام، انقلاب و میهن دفاع کرده‌ام و اکنون مصدومیت شیمیائی ریه‌ام را آزار می‌دهد. در دوران سازندگی به مدد الهی توانسته‌ام چند نیاز مهم کشور را برطرف نمایم، با تأسیس شرکت صنایع دریائی، تکنولوژی ارزشمند سکوهای دریائی و لوله‌گذاری کف دریا را که در انحصار چند کشور پیشرفته است، در ایران بومی نمایم و اکنون این شرکت جزء سازمان‌های فعال و پرکار کشور است که در آب‌های ایران، هندوستان، ونزوئلا و جاهای دیگر پروژه اجرا می‌کند. اولین فاز بهره‌برداری در پارس جنوبی و توسعه منطقه عسلویه را اینجانب آغاز و فعال کردم.
تأسیس سازمان مهم بهینه‌سازی مصرف گاز یکی دیگر از اقدامات اینجانب است که اگر بطور کامل اجراء شود، تحول عظیمی در مصرف انرژی و حفظ محیط زیست است، اکنون هم مسئولیت دفتر هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی را بعهده دارم که در این زمینه مسئولیت فعال کردن شعبه‌های شش‌گانه دانشگاه آزاد اسلامی به من واگذار شد که توسعه دانشگاه لبنان برای جوانان مسلمان یکی از موارد مهم آن است که در جریان گرفتن مجوز و زمین در مرکز و جنوب لبنان تلاش می‌شود و نیز برنامه تقویت و توسعه دانشگاه آزاد آکسفورد انگلستان پیگیری می‌شود و فعال کردن دانشگاه آزاد در زنگبار که زمین و مجوز تهیه شده و مردم در انتظار شروع کارند.
می‌توانید حدس بزنید که صدور چنان کلماتی از مقام دادستانی تهران با پیرایه‌هایی که افراد و رسانه‌های مریض به آن می‌بندند، چه آثار منفی در راه‌کار ما می‌گذارد؟!
در پایان باز هم تأکید می‌کنم در انتظار تحقق خواسته‌هایی که در نامه به رئیس محترم قوه قضائیه مطرح شده، می‌باشم و با آشنائی به کارهای خویش اطمینان دارم که در هر دادگاه صالحی حکم برائت خواهم گرفت، اما با عنایت به اصل یکصدوپنجاه و ششم قانون اساسی که پشتیبانی از حقوق فردی و اجتماعی و مسئولیت تحقق عدالت را وظیفه قوه قضائیه می‌باشد، انتظاردارد دستگاه قضایی مستقل تهمت‌ها و افتراهایی را که مستندات آن مکرراً به دادسرا تقدیم شده است، مورد رسیدگی قرار گیرد.

معامله آمریکایی‌ها و روس‌ها
«فرض کنیم معامله کرده باشند...» عنوان سرمقاله دیروز روزنامه «کیهان» است که در پی نقل شده است: «روسیه با آمریکا معامله کرده است». این جمله‌ای است که این روزها زیاد می‌شنویم. اما تحلیل دقیق سناریوهای پیش رو مستلزم آن است که از این حد بسیار فراتر برویم. تمرکز بر این جمله، معنایی بیش از توقف در بدیهیات ندارد. روسیه همواره در حال معامله با آمریکا بوده است. در مورد پرونده هسته‌ای ایران بیش از ۶سال است که این روند آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد به طوری که از یک جنبه، تاریخ پرونده هسته‌ای ایران را می‌توان تاریخ معامله‌های روسیه با آمریکا دانست. پس مهم این نیست که بگوییم روسیه و آمریکا معامله کرده‌اند، مهم این است که ببینیم این معامله دقیقا درباره چه موضوعاتی و تا چه اندازه صورت گرفته و تا آنجا که به ایران مربوط می‌شود چه نتایجی می‌تواند داشته باشد.
مشاوران اوباما در همان روزهای اول ورود به کاخ سفید گفتند که دکمه «ری‌ست» را در روابط روسیه و آمریکا فشار خواهند داد. مقصود آنها آنطور که هیلاری کلینتون بعدها گفت این بود آمریکا باید هر چه زودتر روابط خود با روسیه را از وضعیت بحرانی که سیاست‌های بوش بوجود آورده، خارج کند. اینکه چرا اوباما چنین رویه‌ای را در پیش گرفت به یک بحث کلی‌تر در این باره باز می‌گردد که آمریکایی‌ها با پایان یافتن دوران جرج بوش کاملاً دریافته بودند که آمریکا دیگر در موقعیتی نیست که بتواند اهداف خود در جامعه بین‌المللی را به طور یکجانبه و بدون همراهی بقیه بازیگران تعقیب کند. درک محدودیت‌های اقدامات یکجانبه از جانب آمریکا که در دوران بوش- که خصوصا در مقابل ایران به خوبی خود را نشان داد- منجر به تدوین سیاستی از جانب آمریکا شد که تمرکز خود را به جای یک جانبه گرایی بر جلب مشارکت بین‌المللی در رسیدگی به موضوعات مهم و در صدر آنها مسأله ایران قرار می‌داد. استراتژی فشار دادن دکمه «ری‌ست» که البته فقط محدود به روسیه هم نیست، در واقع مبتنی بر دو پیش فرض است: اول اینکه واشینگتن به خوبی دریافته است توان انفرادی آمریکا برای کنترل پدیده‌های بین‌المللی و سوق دادن آنها به مسیر مورد نظر خود بسیار اندک است و ورود یک جانبه به مسائل بین‌المللی به جای آنکه قدرت آمریکا را به جهان نشان دهد ضعف‌های آن را آشکار خواهد کرد. پیش فرض دوم، کمی قدیمی‌تر است. آمریکایی‌ها مدت‌هاست تصور می‌کنند یکی از اصلی‌ترین علت‌های مقاومت ایران در مقابل درخواست‌های غرب این است که ایران باور کرده اختلافات میان اعضای گروه ۶ خصوصا روسیه و آمریکا به دلایل متعدد چنان فراوان است که به آنها امکان توافق بر سر هیچ نوع اقدام موثری (به شکل تحریم یا غیر آن) علیه ایران را نمی‌دهد. تصور غربی‌ها این است که این باور در سیستم تصمیم سازی استراتژیک ایران کاملاً جاگیر و تثبیت شده و طمع در اختلافات داخلی گروه ۶ یکی از اصلی‌ترین عواملی است که اجازه نمی‌دهد ایران امتیازی به غرب واگذار کند. بر این مبنا، اوباما قلب استراتژی خود را شکستن این باور در ذهن تهران قرار داده است و به زعم خود قصد دارد ثابت کند همه جامعه جهانی به اندازه آمریکا با برنامه هسته‌ای ایران مخالف و آماده اقدام علیه آن هستند.‏
آمریکا برای رسیدن به این هدف دو پروژه موازی را کلید زد. پروژه اول تلاش برای جدا کردن ایران از مجموعه کشورهایی مانند سودان، سوریه و کوبا و حتی ونزوئلاست که در منازعات بین‌المللی به عنوان متحد آن عمل می‌کنند. دقیقاً در چارچوب همین پروژه، با فشار و حمایت کاخ سفید، مذاکرات سوریه و اسراییل آغاز شد؛ مذاکراتی که صهیونیست‌ها بوضوح اعلام کرده‌اند نهایتا هدفی جز جدا کردن سوریه از محور مقاومت بویژه ایران ندارند و سوریه هم تداوم آن را به حضور مستقیم آمریکا منوط کرده است.
پروژه دیگری را هم به موازات آن طراحی کردند که بر همراه کردن کشورهای بزرگ با آمریکا علیه ایران متمرکز است و به طور خاص، روسیه، چین و اتحادیه اروپا را در بر می‌گیرد. این درست و در جای خود بحثی مفصل است که مشکلات آمریکا با این کشورها منحصر به ایران نیست و برخی از بده‌بستان‌های میان آنها حتی اگر چیزی به نام پرونده ایران هم وجود نداشت در هر حال انجام می‌شد، اما بسیار مهم است که توجه کنیم غربی‌ها همواره روابط خود با دیگر کشورها را در قالب یک پکیج قرار می‌دهند و دقیقا به این دلیل هر نوع تعاملی درباره هر یک موضوع خاص بر سرنوشت دیگر مسائل روی میز مستقیماً تاثیر خواهد گذاشت و ایران هم یکی از مهم‌ترین مسائل روی میز است. ‏
در هر دو پروژه، یعنی هم برای جدا کردن ایران از دوستانش و هم برای جلب حمایت دیگر کشورها از اقدام علیه ایران، آمریکایی‌ها از یک الگوی واحد استفاده می‌کنندکه خود آن را «شروع از مسائل امکانپذیر» نامیده اند. مقصود از «مسائل امکانپذیر» در اینجا مسائلی است که آمریکایی‌ها تصور می‌کنند رسیدن به توافق درباره آنها امکانپذیر است. شروع مذاکرات با طرف‌های مختلف از این موضع به این معناست که آمریکایی‌ها نمی‌خواهند وارد حوزه‌های اختلاف برانگیز یا مذاکرات دشوار شوند. در واقع اوباما برای آنکه بتواند به سرعت ادعا کند استراتژی تعاملی اش صحیح بوده و آمریکا ضمن اصلاح وجهه خود جهان، اتحادهای سابق با کشورهای قدرتمند را که در دوران بوش تخریب شده بود بازسازی کرده، ابتدا به سراغ مسائل آسان رفته است که تا به سرعت قادر به رفع و رجوع آنها باشد.‏
بحث درباره بلوک‌های دیگر موضوع این نوشته نیست، اما درباره روسیه این مسأله به طور کامل صادق است. همه مسائلی که روس‌ها و آمریکایی‌ها اخیرا بر سر آن توافق کرده‌اند مسائلی آسان است که اساسا توافق درباره آنها هیچ وقت دشوار نبوده است وبررسی آنها نشان می‌دهد دو کشور عمداً از ورود به مذاکره در مورد «مسائل امکان‌ناپذیر» پرهیز کرده‌اند. شاخص‌ترین توافق روسیه و آمریکا در ماه‌های اخیر منتفی شدن استقرار یک سپر دفاع موشکی آمریکایی در اروپای شرقی و در مجاورت مرزهای روسیه است. این درست است که در هر حال معامله‌ای صورت گرفته و موضوع همانطور که منابع روس و آمریکایی هر دو گفته‌اند به مسأله ایران بی‌ارتباط نیست...
در مورد دو مسأله مرتبط با ایران یعنی عرضه سامانه دفاع موشکی اس ٣۰۰ و نیروگاه بوشهر هم موضوع کم و بیش از همین قرار است. روس‌ها در هر دو مورد اجرای قراردادها را به تعویق انداخته‌اند اما توان منتفی کردن آن را ندارند. روسیه در زمینه تسلیحات و خصوصاً در مورد فناوری هسته‌ای یک صادر‌کننده عمده نیست و به همین دلیل مجبور است بازارهای محدودی را که در اختیار دارد به هر قیمت ممکن حفظ کند. روس‌ها به خوبی می‌دانند بازار عرضه این فناوری‌ها در سطح جهان اکنون بسیار وسیع است و ایران به محض اینکه احساس کند آنها شریک قابل اعتمادی نیستند - احساسی که اکنون تا حدود زیادی شکل گرفته- به سراغ تامین‌کنندگان دیگر خواهد رفت. همین حالا مثلاً در مورد فاز ۲ نیروگاه بوشهر پیشنهاد‌های بسیار خوبی روی میز ایران است که لابد روس‌ها از آن بی خبر نیستند. بنا بر این بسیار بعید است که روسیه با توجه به موقعیت جدید ایران پس از مذاکرات وین که عملاً در حال وارد کردن غنی‌سازی خود به فاز تجاری و منتفی کردن قطعنامه‌هاست، ریسک یک «خیانت بزرگ» را بپذیرد و چیزی بیش از امتیاز تاکتیکی تاخیر در همکاری با ایران تقدیم آمریکا کند ضمن اینکه حتی اگر چنین باشد ایران که چند ده تن سوخت نیروگاه بوشهر را دریافت کرده چیز زیادی از دست نمی‌دهد و خود به تنهایی یا با کمک شریکانی دیگر قادر به اتمام چند درصد باقی مانده از کار نیروگاه بوشهر خواهد بود.
برای فهم آنچه به واقع بین روسیه و آمریکا در مورد ایران گذشته در واقع باید دو سطح از بحث را از هم تفکیک کرد و اهمیت هر یک را به درستی محاسبه نمود: سطح استراتژیک و سطح رسانه‌ای. در سطح استراتژیک آنچه میان روسیه و آمریکا مبادله شده چنان که گفته شد امتیازهایی دارای ارزش متوسط است و لذا نمی‌توان بر مبنای آنها یک معامله بزرگ درباره ایران ترتیب داد. روس‌ها و آمریکایی‌ها هنوز وارد هیچ یک از حوزه‌های دشوار و دردسرساز در روابط خود که مسائلی مانند گسترش ناتو به شرق، عضویت کشورهای آسیای میانه در آن، یا اقدامات امنیتی آمریکا در آسیای میانه برای تغییر ژئوپلتیک این منطقه را در بر می‌گیرد، نشده اند. مهم‌تر از این، آمریکا و روسیه برای انجام یک معامله بزرگ در مورد ایران باید یک مسأله اساسی را میان خود حل کنند و آن هم این است که بتوانند یک ارزیابی یکسان از شدت تهدید ناشی از برنامه هسته‌ای ایران به دست بیاورند و این موضوعی است که هیچ دورنمای روشنی ندارد. به زبان ساده تر، تا زمانی که آمریکا نتواند بلوک‌های دیگر از جمله روسیه را متقاعد کند که برنامه هسته‌ای ایران همانقدر که برای آمریکا و صهیونیست‌ها خطرناک است، برای آنها هم خطرناک است، طراحی برای انجام اقدامات دستجمعی پر شدت علیه ایران بی معناست. حقیقت این است که آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در پیش بردن این پروژه، یعنی خطرناک جلوه دادن برنامه ایران برای همه جهان توفیق چندانی نداشته‌اند و به همین دلیل اکنون تعداد کشورهایی که حاضرند با هر دیوانگی از جانب آمریکا علیه ایران همراهی کنند بسیار اندک و بلکه نزدیک به صفر است. وضع اکنون به گونه‌ای است که می‌توان گفت «اصل موضوع شیراک» -جمله‌ای که ژاک شیراک رئیس‌جمهور سابق فرانسه در مورد برنامه هسته‌ای ایران گفت و خشم دوستان غربی اش را برانگیخت- مقبولیت عام پیدا کرده است و آن هم این است که «هزینه بازداشتن ایران از دست یابی به فناوری هسته‌ای بیشتر است از هزینه زندگی با یک ایران هسته‌ای».
اگر معامله چندان بزرگی بین روس‌ها و آمریکایی‌ها انجام نشده و ارزیابی استراتژیک این دو کشور از تهدید ایران هم یکسان نیست، پس اظهارات اخیر روس‌ها و فضایی که رسانه‌های غربی در مورد آمریکایی شدن موضع روسیه ساخته‌اند را چگونه باید تبیین کرد؟ اینجاست که به سطح دوم بحث یعنی سطح رسانه‌ای می‌رسیم. حقیقت این است که همه تلاش آمریکایی‌ها که روس‌ها هم با آن مخالف نیستند این است که در مقابل ایران از «ارعاب» نتیجه بگیرند نه «اقدام» چرا که می‌دانند اقدام موثر، نه ممکن است و نه مطلوب. بنابر این کاملاً منطقی است اگر فرض کنیم روس‌ها و آمریکایی‌ها با هم توافق کرده‌اند که برای شکستن اراده ایران بهترین راه این است که در مقابل ایران مانور اتحاد بدهند تا ایران دریابد که محاسبه روی اختلافات این کشورهای به صرفه نیست و به این ترتیب از ترس مجازات‌های بسیار خطرناک دستجمعی در آینده، کوتاه بیاید. در واقع می‌توان گفت روس‌ها و آمریکایی‌ها مشکلی را که پای میز مذاکره قادر به حل آن نبودند در فضای رسانه‌ای و پشت میکروفون حل کرده‌اند و امتیازهایی هم که بین آنها مبادله شده بیش از آنکه ارزش واقعی داشته باشد ارزش رسانه‌ای دارد. ایران بناست بترسد، اما اگر نترسید کسی انگیزه‌ای برای ورود به تقابل واقعی ندارد.
این بحث البته همچنان ناقص است اما یک جمله را در پایان حتما باید اضافه کرد. فرض کنیم روس‌ها واقعا و صددر صد معامله کرده باشند. انتهای قصه چیست؟ آیا همه هنر روس‌ها و آمریکایی و همه رفقای دیگرشان بیش از این است که ۵ قطعنامه قبلی علیه ایران را تبدیل به ۶ قطعنامه بکنند؟! آن طرف‌تر خبری نیست. آقای اوباما و دوستانش بهتر است همین حوالی اقامتگاهی پیدا کنند.»

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی