فوگ مرگ


پل سلان - مترجم: حسین منصوری


• شیرسیاه سپیده دمان را به وقت غروب می‌نوشیم
صبح‌ها می‌نوشیم ظهرها می‌نوشیم شب‌ها می‌نوشیم
می‌نوشیم و می‌نوشیم
درهوا گوری حفرمی‌کنیم درهوا تنگ نمی‌آرامیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ٣ آذر ۱٣٨٨ -  ۲۴ نوامبر ۲۰۰۹


 

● (این شعر پاسخی است به همه ی آنانی که وجود آشویتس و دیگر قتل گاه های نازی ها را انکار می کنند)


شیرسیاه سپیده دمان را به وقت غروب می‌نوشیم
صبح‌ها می‌نوشیم ظهرها می‌نوشیم شب‌ها می‌نوشیم
می‌نوشیم و می‌نوشیم
درهوا گوری حفرمی‌کنیم درهوا تنگ نمی‌آرامیم
مردی درخانه زندگی می‌کند با مارها بازی می‌کند می‌نویسد
می‌نویسد وقتی که آفتاب غروب می کند به آلمان موی طلایی تو مارگارته
می نویسد و ازخانه بیرون می‌رود ستاره‌ها می‌درخشند سوت می‌زند سگانش را می‌خواند
سوت می‌زند یهودیانش را می‌خواند تا گوری حفر کنند در خاک
حال فرمانمان می‌دهد بنوازید و برقصید

شیرسیاه سپیده دمان تو را شب ها می‌نوشیم
تو را صبح‌ها می‌نوشیم ظهر‌ها می‌نوشیم به وقت غروب تو را می‌نوشیم
می‌نوشیم و می‌نوشیم
مردی درخانه زندگی می‌کند با مارها بازی می‌کند می‌نویسد
می‌نویسد وقتی که آفتاب غروب می کند به آلمان موی طلایی تو مارگارته
موی خاکسترپوش تو سولامیت درهوا گوری حفر می‌کنیم در هوا تنگ نمی‌آرامیم

حال فریاد می‌زند تو خاک را عمیق‌تر بکن و تو بخوان و بنواز
دست به سلاح کمر می برد تکانش می‌دهد چشمانش آبیست
تو خاک را عمیق ‌تر بکن و تو همچنان بخوان و بنواز
شیرسیاه سپیده دمان تو را شب ها می‌نوشیم
تو را ظهر‌ها می‌نوشیم صبح‌ها می‌نوشیم به ‌وقت غروب تو را می‌نوشیم
می‌نوشیم و می‌نوشیم
مردی درخانه زندگی می‌کند موی طلایی تو مارگارته
موی خاکسترپوش تو سولامیت با مارها بازی می‌کند

فریاد می‌زند مرگ را شیرین ‌تر بنوازید مرگ استادی از سرزمین آلمان ‌است
فریاد می زند ویولون‌ها را تاریکتر بنوازید پس دود شوید و به بالا روید
پس گوری درابرها از آن شماست در ابرها تنگ نمی‌آرامید
شیرسیاه سپیده دمان تو را شب ها می‌نوشیم
تو را ظهر‌ها می‌نوشیم مرگ استادی از سرزمین آلمان است
تو را به ‌وقت غروب می‌نوشیم صبح ها می‌نوشیم می‌نوشیم و می‌نوشیم
مرگ استادی از سرزمین آلمان است چشم او آبی ست
تو را نشانه می‌گیرد تیرش خطا نمی‌رود تیراو سربی ست
مردی درخانه زندگی می‌کند موی طلایی تو مارگارته
سگانش را به جانمان می‌اندازد گوری در هوا ارزانیمان می‌دارد
با مارها بازی می‌کند رویا می‌بیند مرگ استادی از سرزمین آلمان‌است
موی طلایی تو مارگارته
موی خاکسترپوش تو سولامیت