تراژدی نه، همه فاجعه - داریوش همایون

نظرات دیگران
  
    از : b-adab ۰

عنوان : واقعا به حال ان مملکت باید گریست!
‫مملکتی با اینهمه سابقه تاریخی امروز هم ردیف پایین ترین کشورهای جهان قرار گرفته است.اینهمه منابع خدادادی و نیروی انسانی زبده،اینهمه ثروت و این در حالیست جوان ایرانی همردیف بنگلادشی و پاکستانی و ... در کمپ های اروپایی در انتظار گدایی پناهندگیست.رئیس جمهورش مسخره عالم و آدم است و روزی نیست که شبکه های تلوزیونی دنیا او را به سخره نگیرند.در استانه سال ۲۰۱۰ دانش اموز ایرانی باید بیاموزد که با پای چپ به موال برود یا پای راست.مملکتی با اینهمه ثروت و منابع و جمعیتی در حدود نصف جمعیت ژاپن،اما با امار بالای بیکاری و اعتیاد و فساد و بی قانونی.مملکتی که باند بازی و رشوه و فساد اداری از در و دیوارش میریزد و ابلهی مثل احمدی نژاد دارد که از مدیریت جهانی حرف میزند.اپوزوسیون خارجیش هنوز در کودتای ۲۸ مرداد فریز شده و اپوزوسیون داخلیش لابلای فرمان ۸ ماده ای امام کذابش به دنبال مردم سالاری اسلامی می گردد.مملکتی که به سابقه چند هزار ساله اش مینازد حال انکه در استانه سال ۲۰۱۰ پول و گذرنامه اش به اندازه یک کاغذ پاره نیز اعتباری ندارد.مملکتی که یک ملای بیسواد اختیار همه چیزش را در دست دارد و الگویش کره شمالی اتمیست که مردمش از فرط گرسنگی علف می خورند.نگاهی به چهره های نفرت انگیز سردمداران رژیم ملایان بیندازید.چهره هایی کریه با تفکراتی به مراتب کریه تر.. واقعا به حال ایران و ایرانی باید گریست.
۱٨۴۱۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : ف مظفری

عنوان : برای همراه ارجمند نیاز و سایر همراهان
گزارش جلسه ی حزب مشروطه ایران در ستون آخرین خبر های اخبار روز با عنوان «چه جور پادشاهی ؟» درج شده ست. به جای وقت تلف کردن در این بحث ها به پیشرفت های حزب عنایت نمائید. در جلسه اخیر دوستان گرامی ما واقعا نشان دادند که چقدر برای ایران دلواپس هستند.

آقای اشکان در این جلسه فرمودند :
« ...جنبش سبز دارد نشان می‌دهد. جنبشی است که رهبر ندارد. حالا ما می‌خواهیم برایش رهبر تعیین کنیم! ما با این واژه‌ها باید آشنا شویم. اگر می‌خواهیم آینده‌ای داشته باشیم باید یک پادشاهی مدرن را به جامعه ارائه دهیم. پادشاهی پارلمانی را خوب است بفهمیم. من در بلوچستان بزرگ شده‌ام شما اگر شاهزاده رضا پهلوی را ببری در بلوچستان همه به ایشان رای می‌دهند و شکی در آن نکنید. این را شاید سوسیالیست‌ها ندانند. تعریف اینها از ایران تهران است و تهران هم از ونک تا شمیران. نه آقا چنین نیست. شاهزاده در این مقطع می‌تواند به کشور و ایران کمک کند ولی این نیست که ما بر محور شاهزاده جمع شویم. آمدیم اتفاقی پیش آمد. و این سئوال دقیقی است که مردم از ما می‌کنند و ما باید پاسخ درستی بدهیم. جامعه ایران تحصیل کرده است و ما باید پاسخ صحیحی داشته باشیم و آن مدرن کردن است. ۱۹۰ کشور دنیا وجود دارد و شاید ۲۴-۲۵ کشور دقیقا" دموکراسی است. از اینها ۱۲ تا پادشاهی است بقیه هم جمهوری‌اند ولی این پادشاهی بر اساس پادشاه نیست‌. بر اساس رشد فکری جامعه و قانون اساسی صحیح و آن اقتصاد درستی است که آن کشور دارد.
در رابطه با آقای همایون، ایشان شصت هفتاد سال در صحنه ایران و بطور استثنایی از بهترین روشنفکران ایران بوده‌اند و این مزیتی است که ما داریم. ما بحث می‌کنیم صحبت می‌کنیم. ولی معلوم است که از آقای همایون خواهش می‌کنیم که اعلامیه بنویسند. نگاه ایشان دقیق‌تر است و همه ما داریم رشد فکری پیدا می‌کنیم. ده سال پیش تا حالا حزب مشروطه ایران بسیار پیش رفته است. همانطور که ما خود را مدرن می‌کنیم جمهوریخواهان هم باید خود را مدرن کنند.....»

می بینید چقدر روشن ست حالا شما با یک عده در باره آقای همایون بحث می کنید. نرود مبخ آهنین بر سنگ !
۱٨۴۰۷ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : کمونیست سابق

عنوان : تئوری و عمل
آقای مانی فرزانه! هموطن عزیز! شما در توجه کردن به مطالب دیگران کم لطفی میفرمایید. شما یک چیزی در ذهنتان است که آنرا همچنان تکرار میکنید بدون اینکه به نظریات طرف مقابل توجهی داشته باشید.
آقای محترم، برای من تئوری زمانی ارزشمند است که بتواند در حوزه عمل ،لااقل در یک زمینه، موفقیتی از خود نشان داده باشد. هر طرز تفکری در تئوری بسیار زیبا و دلچسب است. چندی پیش یکی از دوستانم شعارهای مبارزاتی فاشیستها را در اوایل دوران فعالیتشان در ایتالیا برایم مطرح کرد. اگر کسی از عملکرد فاشیستها در دنیا بی اطلاع باشد از این شعارها و تئوریهای مطرح شده در آن زمان میتواند تصور میکند که فاشیسم بهترین و مناسبترین روش در اداره جامعه است. ولی عملکرد فاشیسم خلاف این مسئله را ثابت کرده است.
در مورد مارکسیزم نیز همین مطلب صدق میکند. شکی نیست که مطالب مطرح شده توسط متفکرین مارکسیزم (و در راس آن خود کارل مارکس) دارای جذابیت زیادی است. ولی این یک واقعیت غیر قابل کتمان است که این طرز تفکر در عمل نه تنها دارای کوچکترین ظرفیتی برای حل مسائل جامعه نیست، بلکه جز بدبختی و فلاکت چیزی را در عمل برای جامعه بشری به ارمغان نیاورده. حال شما به عنوان یک علاقه مند به مسائل فلسفی خواستار ترویج مارکسیزم در حوزه فعالیتهای تئوریک هستید! خوشا به حال شما!! بروید و دیدگاههای خود را با دیگر دوستداران مسائل تئوریک و فلسفی بیان دارید و ببینید که دیگر مطلعین مسائل فلسفی و ایدئولوژیک ،چه موافق و یا مخالف، در نقد دیدگاههای مارکسیستی شما چه میگویند. ولی خواهش میکنم که در طرح مسائل قلب واقعیت نکنید! برای من تئوری که در عمل نتوانسته باشد یک سنگ بر روی سنگ بگذارد حتی به درد لای جرز دیوار هم نمیخورد و جایش در زباله دان تاریخ است حال نظریه پردازان و سخنوران هر چه دوست دارند بگویند.
مارکسیزم در حوزه عمل جز افتضاح کاری هیچ کاری نکرده و این وظیفه همه ماست که صرف نظر از اختلاف نظر در دیدگاههای سیاسی و اجتماعی بر ضد این طرز تفکر منجمد جبهه گیری کنیم. صد البته واضح است که در این جبهه گیری نباید از اصول دموکراتیک منحرف شد و اصل آزادی بیان و عقیده را در نظر نگرفت.
در پایان خدمتتان عرض میکنم که نظرتان در مشروعیت مارکسیزم بخاطر تجدید چاپ کپیتال بسیار مضحک است! کتاب نبرد من هیتلر هم بارها تجدید چاپ شده. آیا این مسئله دلیل بر حقانیت و یا محبوبیت نازیسم است؟
۱٨۴۰۶ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : برای «کمونیست سابق»
هر چه میخواهید بنویسید ولی بی پایه نه !
شما در این پائین فرمودید: « .....به دنبال به بن بست رسیدن مارکسیزم ...»

این کافیست که نشان دهد جنابعالی فرقی بین نظریه ـمانیفست ـ تئوری ،قضیه، اصل ، قانون و..و.. قائل نیستید.

مارکس و انگلس در پاسخ به فضاحت های سرمایه داری بسیار تلاش کردند تا علل آنرا نشان دهید و پیشنهادی هم داشتند. حتما میدانید که کاپیتال مارکس مرتب تجدید چاپ میشود. البته هرکس بخواهد از این آموزش ها مانند نهج البلاغه استفاده کند خنده دار میشود.

حالا شما از کجا عصای موسی را گیر آوردید و بن بست مارکسیزم را اعلام می کنید خنده دار ست .
مثل اینکه در باره زرتشت مانی و مزدک یا هر فکر دیگری در تاریخ امروز و جزم اندیشانه برخورد کنیم.

اتفاقاتی که بعداز انقلاب اکتبر در جهان افتاده برداشتی از مارکسیسم بوده ست که شما میتوانید بسیار بنویسید. چرا اینرا بحساب مارکسیسم میگذارید متوجه شدید !

آیا جنایت هیتلر را بحساب لیبرالیسم میگذارید ؟
جنایات کلیسا و اسلام را بحساب عیسی و محمد میگذارید ؟
۱٨۴۰۵ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : کمونیست سابق

عنوان : بنابر ضوابط نشر افکار، از سایت اخبار روز تقاضا دارم که پاسخ مرا به آقای مانی در سایت خود بگذارند.
آقای مانی فرزانه، جنابعالی یا از درک عرایض بنده عاجزید یا آنکه تظاهر به جهل میکنید. اینکه سرمایه داری و یا نئولیبرالیزم دارای چه نوع حقانیتی هسستند یا نیستند موضوع بحث من نیست. من در پاسخ به آن آقای همشهری که فرمودند "مد شده است که هرکس وامیدهد ادعای سابقن یا فعلن ، چپ بودن هم بنماید" عرض کردم که چنین نیست و این مسئله هیچ ربطی به مد روز ندارد. خدمت حضرت جنابعالی هم عرض میکنم که امضای بنده شوخی نیست. حال اگر شما به عنوان یک کمونیست ظرفیت پذیرش این مسئله را ندارید که گروه زیادی از کمونیستهای سابق عطای این ایدئولوژی وحشتناک را به لقایش بخشیدند، این دیگر مشکل خودتان است . در هر صورت گروه کثیری از فعالان سیاسی ما این افتخار را دارند که خود را کمونیست سابق بنامند و این مسئله اصلاْ شوخی نیست.
آقای مانی شما مطالبی را در مورد مسائل روز بیان میدارید که بیشتر آمال و آرزوهای شماست تا بیان واقعیت. شکی نیست که گروهها و جریانات سیاسی در کشورهای پیشرفته با هم در رقابت هستند و نهایاتاْ آنکه بیش از دیگران رای مردم را بخود جلب کند در صحنه رقابت، برای یک دوره مشخص شده، پیروز است.
چیزی که قابل توجه است تمامی این گروهها بنیان کار خود را بر مبنای دموکراسی و اقتصاد آزاد گذاشته اند؛ دو چیزی که ارتباطش با کمونیزم مثل ارتیاط روشنایی است با تاریکی. گروههای سوسیال دموکرات ترجیح میدهند لیبرالها را پیروزمند صحنه سیاست ببینند تا آنکه شاهد برپایی یک نظام وحشتناک کمونیستی باشند. برای اثبات این موضوع هیچ نیازی به درفشانیهای شما نیست. رای مردم این کشورها به خوبی نشان دهنده پایبندی آنها به دموکراسی و اقتصاد آزاد است.
کمونیسم از بدو پیدایشش جز قتل و غارت و ترویج فقر و فساد و بدبختی کاری برای جامعه بشری نکرده. از روزیکه لنین با دروغ و تقلب حکومت سرکوبگرایانه خود را به ملت روسیه تحمیل کرد تا به امروز که آقای کاسترو و ولیعهدش امیر نشین کویا را به یک زندان بزرگ برای مردم این کشور تبدیل کرده اند، کمونیزم در تمام زمینه های اجرایی، از اقتصادی تا اجتماعی و فرهنگی، شکست خورده. حال اگر بعضی از هموطنان عزیز ما این شهامت را ندارند که بعد از سالها پایبندی به این مرام و مسلک غیر مردمی واقعیت توخالی بودن آن را ببینند این دیگر به خودشان مریوط است! کار من و امثال من آن است که نسل جدید را متوجه فریبکاریهای کمونیستها بکنیم و آنان را تشویق بنماییم که راه و روش مورد نظر خود را، هر آنچه که هست، در چارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر پیدا کنند.
۱٨۴۰۴ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : «جناب کمونیست سابق» شما مثل آقاب همایون لیبرال هستی یا سوسیال دموکرات ؟
با نهایت احترام باطلاع جنابعالی میرساند که شما یا از کمترین دانشی از مسائل سیاسی و اجتماعی برخوردارید و خودتان را »«کمونیست سابق » معرفی می کنید. یا تجاهل می کنید.

این ادعا را با توجه به متن کامنت شما می نویسم که بگویم امضا شما شوخی ست یا از آن «کمونیست» های نحونده ملا بودید.

در نوشته شما ۳ مورد بصورت کلی و اجکام فرمایشی دیده میشود:
ـ بن بست مارکسیسم
ـ کمونیست ها
ـ سوسیال دموکرات

شما بهتر بود در باره ی تلاش مارکسیست های جهان در ۱۰۰ سال گذشته در برابر سرمایه داری جهانی می نوشتید و در باره ی انحرافات و شکست آنها بحث می کردید. در این باره بسیار حق میداشتید

سئوال اینجاست که آیا شکست و انحراف مارکسیست ها به معنی حقانیت سرمایه داری و نئولیبرالیسم ست ؟

نبردی نابرابر بین دو ایده وجود داشه و دارد .شما نمی توانید یک طرف قضیه را دلبخواه نادیده بگیرید.

آیا سوسیال دموکراتها در برابر نئولسبرالیسم تضعیف نشده و عقب نشینی نکرده اند ؟ آیا این به نئولیبرالیسم حقانیت میدهد؟


۱ـ فراموش نکنید که تمام احزاب محافظه کار جهان عمدتا با بهانه ی رشد و توسعه اقتصادی، اهداف بنگاه های بزرگ تولید بخصوص اسلحه را نمایندگی می کنند و از حذف مالیات بر درآمد شرکت ها برای پیشبرد سیاسیت های خود استفاده می کنند. آیا در بحران کنونی اقتصادی جائی در باره ی در امدهای وحشتناک اسلحه سازان جهان خوانده اید؟


۲ـ سوسیال دموکراتها و احزاب میانه با تاکید بر دولت رفاه و تعادل اجتماعی منافع تمام طبقات را نمایندگی مینمایند.
چرا در اروپا سوسیال دموکراتها که خواهان اصلاحات در چارچوب سرمایه داری هستند بیش از پیش توسط محافظه کارها کنار زده میشوند؟

شما تا این جابجائی های عمده را نبینید صد البته موضوع مارکسیست ها و کمونیست های ی اروپا را نیز در هم و برهم خواهید کرد.

نئولییرالیسم در حال بلعیدن جهان ست و در تمام دموکراسی ها با کنار زدن سوسیال دموکراتها شروع کرد این پروسه بلافاصله بعداز از هم پاشیده شده «سوسیالیزم واقعا موجود» شروع شد.

در دموکراسی ها نبرد اصلی همیشه بین سوسیال دموکراتها و محافظه کاره بوده ست.

احزاب چپ حتی در فرانسه فقط گاهی برای تقویت سوسیال دموکرات ها ائتلاف کرده اند. در آلمان هم وضع بهتر از این نبوده ست
حزب چپ سوئد برای اولین بعداز ۱۰۰ سال بناست با حزب سوسیال دموکرات و سبزها دولت ائتلافی تشکیل دهند. این نقطه عطفی در صحنه ی سیاست سوئد ست.

سوسیال دموکراتها همیشه به تنهائی کابینه تشکیل میدانند. دیگر محال ست !!!!!
این از پیشرفتهای نئولیبرالیزم ست !!!!!!!!!!!!!!!!

نئولیبرالست ها ی سوئد که هموطنان ما هم در آن فعال هستند در این ۴ سال صدارت خود حزب نژاد پرست «دموکراتهای سوئد » را پر و پال دادند تا با آرای آنها
بتوانند اکثریت آرا را کسب کنند.
تا در انتخابات آینده سوسیال دموکراتها ، چپ و حزب سبز را شکست دهند.

این بازی کثیف در بسیاری از جوامع دیده میشود.نزادپرستی و بیگانه ستیزی


«جناب کمونیست سابق» لطفا با دیگاه متعالی و امروزی خود از قدرت مسلط جهانی و محافظه کاران حرف بزنید و بعد از رقیب تاریخی آنها سوسیال دموکرات ها


احزاب کمونیست اروپائی برخلاف ادعای شما همیشه بعداز انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ نسبت به انحرافات مارکسیستی حزب کمونیست شوروی شوروی بروشنی انتقاد نمودند و شما اگر بوئی از تاریخ فعالیت کمونیست های جهان و ایران داشتید حتما میدانستید که احزاب کمونیست اروپائی مورد علاقه برادر بزرگ و احزاب دنباله روی او نبود. ما در ایران نمی دانستیم دعوا بر سر چه بود ؟

امروز هم بخاط اینکه نئولیبرالیزم هنوز در کابوس های وحشتناک «شبح کمونیسم»
خواب آرام ندارد با روش هائی بسیار کثیف تر از سابق در حال «رقابت» با ایده ی سوسیالیزم ست و خاکریز اول سوسیال دموکراتها هستند که از دوبت رفته حرف میزنند و با سرمایه داری مسئله ندارند؟

ببخشید ، شما مثل آقاب همایون لیبرالیست هستی یا سوسیال دموکرات ؟
۱٨٣۹٨ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : کمونیست سابق

عنوان : ارائه تجربه به نسل جوان
آقای همشهری، شما چفدر عصبانی هستید! شما میگویید که
"مد شده است که هرکس وامیدهد ادعای سابقن یا فعلن ، چپ بودن هم بنماید".
آقای عزیز شما مثل اینکه در دنیای دیگری زندگی میکنید. این یک واقعیت است که بخش عمده ای از هواداران چپ سابق، به دنبال به بن بست رسیدن مارکسیزم، به این واقعیت پی بردنده اند که این مرام و مسلک دارای کوچترین ظرفیتی برای حل مسائل بشری نیست و جز سرکوب و اشاعه فقر کار دیگری نمیکند. حتی در غرب نیز سوسیال دموکراتها نهایت تلاش خود را مینمایند تا صف خود را از کمونیستها جدا کنند. حال اینکه شما اینکار را "وا دادن" میدانید به خودتان مربوط است. من به عنوان یک کمونیست سابق وظیفه خود میدانم تا تجربیاتم را در اختیار نسل جوان گذارم تا خدای ناکرده آنها فریب این طرز تفکر ارتجاعی را نخورند.
۱٨٣۹۵ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : شاه و برخورد قاطعانه
نیاز عزیز و جناب همشهری،
زمانی که آقای همایون کتاب " ایران: دیروز، امروز و فردا" را می نوشتند هنوز مدارک طبقه بندی شده ی سازمانهای اطلاعاتی و وزارت امورخارجه ی آمریکا و انگلیس در ابعاد امروز ی انتشار علنی نیافته بود و آقای همایون نمی دانستند که ارباب تصمیم به رفتن شاه و تسلیم شدن، و جانشینی وی با خمینی گرفته اند. ایشان نمی دانستند که تاریخ مصرف شاه به پایان رسیده است. لطفا نگاهی بیندازید به سند جرج بال، انوقت نیاز عزیز ، می بینید که شاهنشاه جبون ما که بازیچه ای بی ارزش در دست "ابرقدرت ها" بود گزینه ای جز بستن چمدانها و ترجیح دادن فرار بر قرار در چشم انداز نمی دید.
شرافتمندانه است که آقای همایون با قلم شیوا ی خود کتاب تازه ای بنویسند و به نامستند بودن و بی پایگی همه آثار و گفته های گذشته ی خود اذعان فرمایند و روشن کنند که مواضعشان در برابر سر سپردگی و دست نشاندگی شاه چیست. در اینصورت شاید تاریخ ـ این داور نهایی ـ ایشان را ببخشد.
شرافتمندانه است که مواضعشان را درباره ی "برخورد قاطع" که در فرهنگ سیاسی ما معنایی جز کشتار و خونریزی آنهم در ابعاد وسیع در آن مقطع تاریخ ندارد روشن کنند.
اما واقعیت این است که عمده ترین بخش از حیات مفید سیاسی آقای همایون و اقرانشان در خدمت به رژیمی گذشته است که در خدمت بیگانگان بوده است و پذیرش این واقعیت و اعتراف بآن یعنی بطالت و اتلاف همه ی حیات سیاسی شان که برایشان اگر خرد کنند ه نباشد دستکم دشوار است.
باید به اسداله علم درود فرستاد که گذشته از برملا کردن فسادهای دربار مواضع خود را در باره ی "برخورد قاطع" در رابطه با آشوبهای سال چهل و دو برایمان توضیح داد.

همه ی سلطنت طلبان با سعه ی صدر این اسناد را نادیده می گیرند زیرا پرداختن به آنها سلطنت طلبی را از امروز نیز بی اعتبار تر خواهد کرد!
۱٨٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : برای «نیاز»
حالا که جنابعالی از کامنت این قلم آزرده خاطر شدید لازم می بینیم که کمی بیشتر برایتان بنویسم.
من نه استفاده ی ابزاری شما از «چپ» تعجب می کنم و نه از «دموکراسی لیبرال » آقای داریوش همایون .

ترجیح میدهم که توجه شما را به این سئوال جلب کنم که چرا در اروپا، دولت های آن، که عمدتا نمایندگان احزاب راست می باشند و خیلی به«دموکراسی و لیبرالیسم» فخر میفروشد نسبت به حجاب مسلمان و مساجد آنها اینقدر نظر تنگ هستند؟

ریشه ی این مخالفت با ساختن مثلا مسجد در سوئیس ناشی از چیست؟
وحشت ؟ انحصارطلبی ؟ تحریک ؟ تشدید نا امنی برای دشمن تراشی ؟ یا عامل دیگر؟

برخورد «لیبرال »ها با نژاد پرستان به گونه ای دیگر ست، برخورد «لیبرال » ها با اسرائیل نیز جای بحث دارد.

آیا اروپائیان نباید با برخورد درست با مسائل، به شهروندان خود و دیگر کشورها نشان دهند که با تولرانس و احترام به دگراندیشان می توان همزیستی شرافتمندانه داشت و بهتر می توان علیه مسلمانان فناتیک و تروریست در اروپا و جهان به روشنگری و مبارزه پرداخت ؟

برخورد نخوت انگیز «لیبرال» های اروپا نسبت به تولید اسلحه ، مواد مخدر ، تن فروشی در نهایت دست و دلبازی ست ولی در ترم اندیشه و فرهنگ بسیار محدود.

خب آقای همایون از کدام «دموکراسی لیبرال » حرف میزند؟ این باید در دنیای امروز ما به ازائی داشته باشد وگرنه مانند «اسلام ناب محمدی» آقایان بسیار بی محتوی خواهد بود.

ایشان ؛ یک روز نشانی از پادشاهی انگلستان را میدهد که اصولا پشتوانه ای ندارد چون انگلستان امروز توسط مردم ، احزاب ، مجلس و دولت و قانون اساسی اداره میشود.
ربطی به نقش خانواده ی سلطنتی ندارد.امیدوارم ملکه الیزابت عمرش طولانی باد .ولی این ربطی به ما ندارد که از جنگ دوم تا به امروز یک جرعه آب خوش از گلوی مردم ما پائین نرفته ست. یا کودتا یا شورش یا حکومت نظامی یا انقلاب یا قتل عام! هنوز بحران ادامه دارد.

من سئوال کردم که چرا مسئولان گذشته با تمام امکانات مثبت بین المللی چنان دست و پا چلفتی عمل کردند.

صادقانه پاسخ دهید؛ در زمان رضا خان مصدق لیبرال تر بود یا ساعد؟
در زمان محمد رضا شاه قبل از ۳۲ دکتر صدیقی لیبرال تر بود یاقوام ؟
آیا سران حکومت محمد رضا شاه لیبرال بودند ؟ ولیان ؟ اقبال ؟ شریف امامی ؟

شما درباره ی چپ هر چه میخواهید بگوئید ولی این ها بار مسئولان کشور را سبک نمی کند. دولتمردان ایران نمی توانند تمام نابخردی های خود را بحساب مخالفان خود بگذارند که به شدید ترین شکلی سرکوب شدند.

من فکر می کنم اگر آقای همایون و بقیه دولتمردان گذشته و حال و حتی مخالفین شاه و خمینی با دید اموز خود با مسائل گذشته بدون تعصب و با درایت برخورد نمایند. ضمن اینکه کمک بزرگی در تعدیل «کینه » ها خواهد شد . مهمتر از آن بینش سیاسی مردم را بالا خواهد برد که دیگر آن قبیل «لغزش» ها و »ندانم »کاری ها صورت نگیرد. منظور برخورد موردی به اتفاقات نیست که آقای همایون در مطرح کردن آنها استاد ست . بحث بر سر سیاست های کلان ست .

اما آقای همایون و بقیه صاحب منصبان میترسند که با حقیقت گوئی شانس آنها در بازگشت به قدرت کاهش یابد. این خودخواهی و توجه به منافع فردی در مقامات ایرانی ریشه ای کلفت دارد. بهمین دلیل با کلی بافی و ایما و اشاره حاضر نیستند که از منافع خود دربرابر مصالح مملکت چشم پوشی نمایند.

اگر آقای همایون به این نکته رسیده باشد که دیگر دوره حکومت های تک حزبی سر آمده و هیچ حزبی در اروپا بدون ائتلاف با دیگر احزاب نمی تواند کابینه تشکیل دهد.

در ایران خودمان نیز با بازی «انتخابات» دوره های اخیر دیده ایم که آرا بین دو سه کاندید رئیس جمهوری ـ دولت ـ شکسته شده و همه زیر ۵۰ درصد آرا را بخود اختصاص می دهند. مهم نیست که خامنه ای و احمدی نژاد تقلب کردند. مهم اینست که هیچ نیروئی در ایران قادر نیست به تنهائی بیش از ۵۰ در صدر از کل آرا را بخود اختصاص دهد.

پس ترس از چیست که ترانسپارانت و شفاف نباشیم اگر در انتخابات آزاد آقای همایون و دوستانش چند کرسی در مجلس داشته باشند چه اشکالی خواهد داشت.

ولی ایشان و دوستانش با سماجت صحبت از بازگشت تاج پادشاهی برای رضا شاه دوم را «بشارت» میدهند که اخیرا کمی تعدیل یافته و مانند آب در لانه مورچگان
دوستان خود را آزره .منظور من عادت به تمامیت خواهی ست که از بین نرفته ست.

پس روزی هزار بار از «دموکراسی لیبرال » دم زدن گره ای را باز نخواهد کرد.
من فکر میکنم که همگرائی تمام مخالفان رژیم با تکیه بر نقض حقوق بشر در ایران و پافشاری بر انتخابات آزاد با نظارت نهادهای بین المللی تحقق خواهد یافت.
شورای موقت حکومت انتقالی ، مجلس موسسان ، قانون اساسی و ..و..
بدون پیشگوئی و پارتی بازی می تواند امید بخش باشد ولی تاسف که نیروی مهیب ارتجاع حاضر نیست از «رویاهای » طلائی دست بر دارد.





حاضرم با در بحث آزاد با آقای داریوش همایون و اساتید و روسای سابق دانشگاه در زمینه های مختلف و مشخص مناظره نمایم.
۱٨٣۹۰ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : کافر همه را به کیش خود پندارد.
جناب همشهری چرا اینقدر عصبانی هستید. اگر دستتان میرسید حتما بنده کتک خورده بودم. این شاید روش فکری شماست که همه را میخواهید به کیش خود در آورید نه من. نه بنده و نه شما سخنگوی هیچ چپ و راستی نیستیم و اجازه نداریم دیگران را به دولا راست کردن یا از کاری دیگری از این فانتزی های بی پایه شما مجبور کنیم یا نکنیم. ممکن است بفرمایید کی به شما اجازه داده از کسی بخواهید که نظرش را نگوید تا امت مورد نظر شما که خود قادر به تشخیص نیست ترغیب به چیزی نشود؟ کی به شما اجازه داده دگر اندیش خود را ترغیب به سکوت بکنید؟ کی به شما اجازه داده به کسی بگویید چپ هست یا نیست در صورتی که اصلا او را نمیشناسید و با افکار ش آشنا نیستید؟ آیا شما سخنگو یا قیم چپ ها هستید؟ من فقط خواستم مشخص کنم که همفکر با داریوش همایون نیستم بلکه چپ هستم. آیا در تفکر دگم شما می گنجد که کسی از خصوصیت اخلاقی دگر اندیش خود تعریف کند و با او اختلاف نظر نیز داشته باشد؟ معلوم است که شاه قاطعانه جلوی هیستری یا انقلاب نا شکوهمند نایستاد. اصلا به عقل شما خطور نمیکند که قاطعانه ایستادن الزاما به معنی قاطعیت استالینی و حمام خون راه انداختن نیست بلکه صدها روش قاطعیت سیاسی و مسالمت آمیز وجود دارد. بقول معروف کافر همه را به کیش خود پندارد.
۱٨٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : به " نیاز" که گویا " چپ" بوده است
شما شخصا مختارید جلوی هرکس که خواستید" سرتعظیم " فرود آورید ولی لطفن سعی نفرمایید " خانواده چپ" را هم به دولا راست شدن ترغیب نمایید.
کسی که از جلوی در حیاط خانه و خانواده چپ تنها عبور کرده باشد، در مقابل کسی که هنوز " کودتای ۲۸ مرداد" را "قیام " می نامد ، سر فرود نمی آورد. باقی خصوصیات و "عملکرد"های جناب همایون هم پیش کش.
کسی که دیگران را متهم به عدم مطالعه "آثار" آقای همایون می کند، حتمن کتاب" ایران دیروز، امروز و فردا" ی ایشان را هم خوانده است که در آن به شاه ایراد می گیرد که چرا در مقابل اعتراضات مردم قاطعانه ایستادگی نکرد( بخوان حمام خون بیشتر براه نینداخت).
مد شده است که هرکس " وامیدهد" ادعای "سابقن " یا "فعلن " ، "چپ بودن" هم بنماید. برفرض که چپ هم بوده اید ، حال که نیستید و افتخاری هم در آن نمیبینید ، پس چرا بیان می کنید؟ جز این است که می خواهید به خیال چپ اندیشتان وانمود کنید که گویا " چپ" باید مثل شما عمل کند. چون حتمن خود را مغز کل هم می دانید؟
۱٨٣٨۴ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : آیا داریوش همایون را به درستی میشناسید؟
جناب فرخجسته شما اصلا با کتابها و مقالات داریوش همایون آشنایی دارید و یا این اولین مقاله ای از اوست که میخوانید؟ تا جایی که من از کتاب من و روزگارم و مقالات آقای همایون در کیهان لندن و نشریات دیگر خوانده ام و مصاحبه های ایشان را خوانده ام هیچکسی با شجاعت و منطقی و مستددل ایشان از رژیم شاه انتقاد نکرده. من که خود از خانواده چپ ها میباشم در مقابل شجاعت اخلاقی و قدرت تحلیل ایشان سر تعظیم فرو می اورم و داشتن چنین منشی را به همه فعالان سیاسی صرفنظر از اینکه همنظر یا دگر اندیش همایون باشند توصیه میکنم. منتهی به جای اینکه ما خود مطالعه کنیم و بدنبال فاکتهای واقعی باشیم، معمولا به شعارهای کلیشه ای این و آن و ادعاهای بچه گانه بی پایه علیه دست اندرکاران رژیم شاه بسنده میکنیم.
۱٨٣۷٨ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : معمای نقد گذشته
چرا کوشندگان سیاسی ما از برخورد به گذشته ی خود و اشتباهات سازمان خود احتراز دارند؟ و اگر هم عناصری به صورت غیر سازمانی به گذشته برخورد کنند محافظه کارانه از کنار اشتباهات و لغزشها می گذرند و برای آنها توجیهات ناموجه دست و پا می کنند؟
چپ و راست و میانه ندارد. این فاجعه دامن همه را گرفته است و رها نمی کند. درکنگره ها و نشست ها، بعضی از سازمانها چپ اوراقی را در برخورد به گذشته سیاه کرده اند که برای کوشندگان سیاسی آینده نه تنها روشنایی بخش نیست بلکه پرسش انگیز است و بار انتقال تجربه ای را حمل نمی کند.
به کارنامه ی حزب توده، وابستگان آن و مجاهدین خلق نگاه کنید، آنهمه اشتباه، که در موارد بسیار با نادانی، غفلت و حتی خیانت قرابت دارد هرگز مورد سنجش صادقانه قرار نگرفته است و تانگیرد احتمال تکرار آنها در دستور کار است و همه ی فعالیتهای امروز آنها مورد تردید و سوء ظن اقرار می دهد.
وضع نیروهای سلطنت طلب از اینهم بدتر است. آقای همایون از بهترین منتقدان سیاستهای گذشته، از طیف راست بشمار می آیند کم کم دارند از به نوعی جمهوری خواهی شرمگین نزدیک می شوند، با وجود این از برخورد صادقانه به گذشته و مسئولیتهای خطیر خود در تعین بسیاری از سیاستهای خانه برانداز سر باز می زنند.
آنها نهایتا به این نتیجه ی عوامفریبانه می رسند که توسعه ی سیاسی به موازات رشد اقتصادی انجام نگرفته است.
آنها به مساعی شاهانه در تشدید عقب افتادگی فرهنگی و تلغیظ و بسط لایه های اندیشگی لجن اجتماعی شناخته شده ای بنام آخوند و مسئولیت مستقیم حکومت در نابسامانی های بعدی اشاره ای نمی کنند.
شاهزاده جوانبخت هم که کم کم دارند از دایره ی جوانی خارج می شوند، گذشته را معرکه می داند باصد البته اشتباهاتی، خب آدم اگر حرکت کند ممکن است مرتکب اشتباهاتی هم بشود!
چپ و راست و میانه تحلیلهای کاملا متفاوت و حتی متضادی از تاریخ گذشته دارند و متاسفانه ما عوام بسیار بیشتر از آنچه که از خود ِ دست اندرکاران سیاستهای دیروز میهن بیاموزیم از اسناد سیا و مدارک بایگانی ها ی وزارت امور خارجه ی "دول راقیه" می آموزیم که بتدریج علنی می شوند. تا این شکاف پر نشود شاید ما نتوانیم گام آگاهانه و سازنده ای بهسوی اینده برداریم.
این معضل نیاز به بازنگری و بازاندیشی دارد.
۱٨٣۷۴ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : برای ر سماوی
آری چنین ست، اما نکته ای در این میان وجود دارد که مسئله و یا سوء تقاهم را می توند بزداید.
ـ در شور و شر انقلاب ۵۷ بعضی از سران حکومت سابق را با وضع فجیعی قتل عام کردند
آنکه آنروز محکوم کرد هر کجا هست سلامت باد ! آنکه بعدا محکوم کرد و حتی امروز باید او را گرامی داشت آنکه هنوز در عالم ۲۲ بهمن ست و هنوز قادر به محکوم کردن آن جنایات نیست خطرناک ست. هر کس میخواهد باشد . باید به مردم نشان داد در کجا ایستاده ایم.
ـ ۱۳ آبان ۵۸ سفارت ایالات متحده ی آمریکا توسط بچه های خمینی اشغال میشود
خیلی ها بی خبر از حقوق بین الملل بتلافی کودتای ۲۸ مرداد دلشان خنک شد.
کسی نبود بگوید بابا آمریکا از این کودتا ها زیاد کرده به ما چه مربوط ست .ما باید عاقلانه و شرافتمندانه عمل کنیم. مبارز شریف عباس امیر انتظام را دستگیر کردند ۳۰سال زندانی جهل و جنایت ! امروز خواندم که ایشان در حال تهیه پیش نویس علیه تشکیل مجلس خبرگان بوده خمینی با جو سازی سفارت و بقیه هوچیگری ها توانست مشروعه به مردم تحمیل نماید.

خدا حفظش کند آیت الله العظمی منتظری دو هفته پیش شجاعانه برای عبرت جوانان با تواضع گفت: اشعال سفارت بنفع مملکت نیود و به اشتباه خود اعتراف نمود.

نتیجه:

آقای همایون که چندی پیش جشن تولدش را شنیدیم هم می تواند با دید امروز خود راجع به نبود لیبرالیسم در قبل از ۳۲ بنویسد.

اگر کلمات زیبا و پخته ی امروز نتواند چند وچون دیروز را تجزیه تحلیل یا حتی به نقد بکشد نشان از یک پندار گزینشی می باشد نه آزادمنشانه .


موضوع من فقط آقای داریوش همایون نیست بلکه این انتظار را از روسای دانشگاه و مقامات بلند پایه رزیم گذشته هم دارم تا آن هموطنان با دید «امروز» به وقایع «دیروز» برخورد ننمایند و نقاط ضعف و قوت را به رخ مردم نکشانند هرگز روش برخورد انتقادی سازنده در ایران ما پا نخواهد گرفت. من از این حضرات حاکم انتظاری ندارم

بد بختانه هموطنان مسئول ما در حکومت گذشته خود را با سران این حکومت بی مایه مقایسه می کنند که بسیار تاسف انگیز ست.

در ایران زمان شاه می توانستیم خود را با از «ما بهتران» مقایسه کنیم و معایب را بکاهیم ولی وحشتناک بود که زیر بنای اقتصادی ایران مستحکمتر میشد و بجای گشایش های سیاسی از دو حزبی به تک حزبی و بالاخره فاجعه !

آقای همایون بهتر ازهمه می تواند از علل عدم توسعه دموکراسی لیبرال در زمان شاه حرف بزند .تا این ها تحقق نیابد تعریف و تمجید از ۸۰ سالگی آقای همایون هم زیر سئوال خواهد رفت.
۱٨٣۶۵ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨٨       

    از : ر سماوی

عنوان : رفته رفته
داریوش همایون در دهه نهم زندگی قدم های سنگین و سنجیده ای را دنبال میکند به این دلیل گفتم دنبال میکند ونگفتم بر میدارد که قدم های تاکنونی وی را مبادا لحاظ نکرده باشم. من وما از گذشته "ایشان ودیگران" باخبر هستیم داوری من وما با گذشته "ایشان ودیگرا ن" با داوری "ایشان ودیگران " متفاوت، مغایر ویا شاید حتی متضاد است
دنیای اندیشه روشنفکر ایرانی معمایی پیش رو دارد وآن این است که با گذشته کسان ،که اکنون راه متمایزی دنبال می کنند چه کند؟ میزان کدام است؟ میزان داوری کنونی چیست؟ اصلا امکان داوری فراهم است؟ اصلا آیا باید اول تکلیف داوری را روشن کرد وآنگاه به تنظیم رابطه نشست یا اقدام به تنظیم تدریجی رابطه ها ومناسبات راه داوری راهموار میکند وحل معمای فوق الذکر اندیشه روشنفکر ایرانی را در دسترس میگذارد
۱٨٣۶۲ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨٨       

    از : امیر ابراهیمی

عنوان : اقای همایون از دبیرکلی حزب رستاخیز تا رهبری سومکا واینک همگام جمهوری خواهان؟!؟
اقای معصومی در صفحه فیس بوک خود سرگذشت همایون را از ابتدای فعالیت های سیاسی مشروحا بیان میکنند :
داریوش همایون از آغاز تشکیل حزب رستاخیز، به عضویت «هیات اجرایی» و «دفتر سیاسی» حزب درآمد و با همکاری چند تن ازجمله جمشید آموزگار، که همایون در دولت وی به سمت وزارت اطلاعات و جهانگردی منصوب شد، اساسنامه حزب رستاخیز را تدوین کرد که در کنگره اوّل موسّسان حزب در ۱۲اردیبهشت ۵۴ به تصویب رسید.
در روز ۵ آبان ۱۳۵۵ «کنگره بزرگ» حزب رستاخیز با شرکت ۷هزار تن در سالن «مجموعه ورزشی آریامهر» «با ماٌموریت خطیر هموارکردن راه رشد و توسعه ملی» و افزایش «همدمی و یگانگی عاطفی مردم» و «شرکت دادن موثّرتر آنان در تمامی امور جامعه» برپاشد. داریوش همایون در شماره ۹آبان روزنامه «آیندگان» نوشت: «حزب رستاخیز نشان داده است که به آسانی می تواند دهها هزار کانون برپاکند و میلیونها تن را سازمان دهد» (روزنامه «آیندگان»،۹آبان۵۵). البته امیرعباس هویدا، نخست وزیر و دبیرکل پیشین حزب رستاخیز، کمتر از یک سال پیش از آن, در جلسه یی که در روز ۲۰اذر۵۴، در وزارت امور خارجه، برای تشریح فلسفه پیدایش حزب رستاخیز، برگذار شده بود؛ شمار اعضای حزب را یک میلیون و دویست هزارتن اعلام کرده بود (روزنامه «آیندگان»، ۲۰آذر۵۴).
روز ۷ آبان۵۵، جمشید آموزگار به دبیرکلی حزب رستاخیز انتخاب شد. سه هفته بعد از این تاریخ، داریوش همایون در ۲۷آبان ۵۵، به عنوان قایم مقام دبیرکل حزب رستاخیز معرفی گردید
۱٨٣۵۷ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨٨