سوگواره


یوسف صدیق (گیلراد)


• در ایستگاه‌های انتظار،
در گورستان‌های بی‌ نام
سا‌یه‌ی شکسته‌ی سرگردانت را می‌‌بینم. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۵ آذر ۱٣٨٨ -  ۲۶ نوامبر ۲۰۰۹


 
شبنم‌ها
در سکوت سحرگاهی
از نوک برگی لرزان
فرومی‌چکند.
آه از این همه شبنم
که از چشمانت فروچکیده‌اند.
▽ ▽
اینجا، در خویش
پشت درهای تنهایی،
در دهلیز‌ها‌ی تو در توی پرسش ها
گم می‌‌شوم.
آنجا، در تو
پشت پنجرها‌ی مهتاب،
ستاره‌ی گمشده‌ای را
در کهکشان‌های آرزو می‌‌جویم.
▽ ▽
همه شب از خوابها‌یم می‌‌گذری.
در جامه‌ای سیاه
با تصویر و
فانوسی در دستهایت
و ابر کبود صدایت
که اندوهی از هزاره‌ی پیشین را
به روز‌هایم می‌‌آویزد.
همه روز سایه‌ات را می‌‌بینم.
در کوچه‌های درد،
در ایستگاه‌های انتظار،
در گورستان‌های بی‌ نام
سا‌یه‌ی شکسته‌ی سرگردانت را می‌‌بینم.
آه از این همه درد
که در جانت پیچیده‌اند.
▽ ▽
ارکیده‌ای سپید
پرپرزنان در افق‌های ابدیت
و زخمی
وامانده در گذشته و اکنون
که آسان رهایت نمی‌کند.
آه بانوی شبنم‌ها
لای‌لای‌ات
تند و خوابگونه گذشت.
های‌های‌ات
چه کند می‌‌گذرد.

آبان ۱۳۸۸ (نوامبر ۲۰۰۹)