جهان نو ابزار نو می طلبد


اسحاق نجم الدین


• پاسخ به بسیاری از موضوع ها لاینحل مانده است. حقوق بشر، لغو حکم سنگسار و اعدام، آرادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی تشکل های مستقل، حقوق برابر زنان با مردان، آزادی سقط جنین، همه این موضوعات پاسخ صریح و روشن از طرف اصلاح طلبان می طلبد و بدون پاسخ به این پرسش ها گفتمان مدرنیته با سنت در هاله ای از ابهام خواهد ماند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ٨ آذر ۱٣٨٨ -  ۲۹ نوامبر ۲۰۰۹


تفکر و اندیشه رادیکالیسم اسلامی از دیرباز ذهن روشنفکران اسلامی را بخود جلب کرده بود و ظهور شخصیت ها، جنبش های مذهبی همانند علی شریعتی، سازمان مجاهدین خلق ایران و ... نمونه ای از رشد رادیکالیسم انقلابی- اسلامی در حیات سیاسی ایران است. اما رادیکالیسم در اسلام نتوانست به تعالی فکری دست یابد و عاقبت جریانی که ادعای نمایندگی رادیکالیسم در جنبش اسلامی ایران داشت، از انجام وظایف رادیکالی باز ماند و لاجرم به انحراف از اصول رادیکالیسم رسید و اسیر ایده قهر انقلابی گردید.
روشنفکران سکولار از آغاز به رادیکالیسم اسلامی با دیده شک و تردید نگریستند و علت شکست رادیکالیسم اسلامی را محتمل می دانستند، زیرا که آنان معتقد هستند که کلأ مذهب و بویژه اسلام بدلیل دگماتیسم حاکم بر آن از انجام وظایف رادیکالیسم بازخواهد ماند، پس طرح رادیکالیسم اسلامی از اساس نادرست و آنچه که جنبش سیاسی و اجتماعی با آن روبرو خواهد بود، تنها مشتی اصطلاحات مدرن است که با ایده های مذهبی خلط شده است.   
از طرفی ایده های اصلاح طلبی هم سرنوشت بهتری در تاریخ اسلام نداشته است. اگر قران مبنا و اجرای فرامین اسلامی بر اساس قران است، آن گاه هر گونه تغییر سوره ها و آیات از گناه کبیره بشمار می آید و متفکرین اسلامی حق دخل و تصرف در اصلاح اصول اسلامی ندارند. بنا براین مسلمانان نباید هیچ انتظار متحول کننده ای از اسلام داشته باشند. قران کتاب آسمانی مسلمانان شناخته شده است و اجرای فرامین قران بر عهده مسلمین هست.
اما واقعیت در جنبش اسلامی چیز دیگری را نشان می دهد. جهان امروز در هم تنیده است و تحولات جهانی شتاب سرسام آوری دارد. مقاومت در برابر تکنولوژی رو به رشد، ناممکن و طرد ابزارها و تولیدهای تکنیکی در حقیقت بستن در های پیشرفت به روی شهروندان است.
اکنون بسیاری از اندیشمندان اسلامی برای نجات دین به این فکر افتاده اند تا با اصلاح و بازاندیشی بسیاری از تفکرات سنتی و مذهبی، پرچم نوسازی اسلامی را بدست گیرند، در حقیقت همان جنبشی که کمونیسم آن را آزمود و بازسازی کمونیسم به فروپاشی کمونیسم منجر شد. بسیاری از این دسته از روشنفکران اصلاح طلب اسلامی خواهان گفتگو های مدنی با سایر ادیان و جنبش های سیاسی و سرانجام عادی سازی و یا بهتر است گفته شود، برقراری ارتباط با جامعه مدرن اروپائی هستند.
هر چند این پیام نوید بخش است اما هنوز اصلاح طلبی اسلامی راه درازی برای تحقق خواسته هایش دارد. دولت مدرن شهری در اروپا در آغاز با مسیحت تصفیه حساب کرد. دین را از دولت جدا کرد و با جداسازی نهادهای اجتماعی از دین به دولت مدرن شهروندی رسید. آیا اصلاح طلبان حاضرند تا در ایران دین از دولت جدا شود؟ اگر پاسخ آری است، آن گاه این جنبش اصلاح طلبی اسلامی نیست و مطالباتش اجرای حقوق شهروندی آحاد است. اما اگر اصلاح طلبان اسلامی دین را می خواهند دمکراتیزه کنند، آن گاه بسختی می توان بر روشن بودن پیام این جنبش باور داشت. زیرا که گفتگو حول دمکراتیزه شدن دین و مذهب ناممکن و در حقیقت این تفکر فاقد پیام روشن و صریح از حضورش در صحنه سیاسی است. بقول قدما: "یا خدا یا خرما"، یعنی یا دین یا سیاست.
مدرنیزه شدن جامعه مستلزم استفاده از ابزارهای مدرن هم هست. احترام به حق شهروندی، پذیرش دمکراسی، برسمیت شناختن نهادها و ارگان های مدنی، تحقق اهداف سیاسی از طریق نهادهای دولتی و پذیرش ساختار هایش و... همه ی این ها ابزارهای خاص دارند.
اما آیا اسلام رسالت مدرنیزه کردن جامعه را بر عهده دارد؟ پاسخ منفی است. اسلام یک دین است و هر کسی می تواند به الله ایمان داشته باشد و یا نه. این مسئله شخصی است. تلاش برای وام گرفتن اندیشه های اروپایی با پشتوانه اسلامی مانند آب در هاون کوبیدن است. خامنه ای بخوبی می داند که اگر بادکنک اسلامی بترکد دیگر نفسی نمانده تا در بادکنک دیگری بدمد.
اما جنبش و تفکر سکولاریزه شدن دولت بحث دیگری است، ترکیه نمونه ای روشن از دولت سکولاریستی است. هر چند که ترکیه نمی تواند الگوی مناسب برای جنبش دمکراتیک مردم ایران باشد اما چنین دولتی در مناسبات بین المللی قابل تحمل است.
اسلام هدف هژمونی اجتماعی و سیاسی در سر دارد و متفکرین اسلامی حاضر نیستند تا سایر اندیشه ها در حیات اجتماعی و سیاسی حضور داشته باشند. آن ها معتقد هستند که اسلام دین کاملی است و بحث در باره آن مردود، تنها پذیرش اسلام مطرح است. این تفکر با جامعه مدرن و انسانی امروز بیگانه است و هیچ رسالتی بر عهده ندارد، پس بازگشت به آن برابر است با عقب نگه داشتن جامعه از تحولات رو به رشدی که جهان آغاز کرده است.
بررسی مشکلات و نارسایی های جنبش اصلاحات اسلامی امروزه که مردم ایران به خیابان ها آمده اند و خواهان رعایت حقوق شان هستند، بار و وظیفه اصلاح طلبان اسلامی را سنگین تر کرده است. اصلاحات هدفش تغییر و مدرن سازی حیات اجتماعی و سیاسی است. این ابتدایی ترین آموزشی است که باید سرمشق رهبران اصلاحات قرار گیرد، این که اسلام راه مسیحت پی گیرد و به خواست جدایی دین از دولت تن دهد، بسختی می توان بر باورش دل بست. آن گاه موضوع کارآیی جهانی اسلام زیر سئوال خواهد رفت و متوجه می شویم که تاریخ مصرفش نیز تمام شده است.
دگم اندیشی و مقاومت در برابر خواست مردم امکان چنین برداشتی را محتمل می سازد، بی آنکه تحریفی از شرایط فعلی که اسلام در آن قرار دارد، صورت گرفته باشد.
ادغام دو تفکر رادیکالیسم اسلامی و اصلاح طلبی اسلامی هم گنگ و نارس است. این که موج رادیکالیسم جهان را در بر گرفته است و دولت مداران دینی هم به ابداع نشینی رادیکالیسم اسلامی دل خوش کنند، قصد موج سواری است و جنبش مردمی نباید از نقش فریبنده این تفکر غافل باشد. تحقق تغییرات و یا اصلاح متون اسلامی هم امری ناممکن شمرده می شود و امید به اصلاحات اسلامی بی رنگ و گفتگو در این باره عبث است. اما نمی توان منکر تفکر نو در اسلام شد. این تفکر هیچ راهی جز جدا شدن از سنت های حقوقی اسلامی در پیش روی نخواهد داشت. زیرا که اصولأ اسلام مانع نوسازی اسلام خواهد شد.   
اصلاح طلبان چشم انداز گسترده ای از ضرورت تغییر ساختارهای سیاسی کشور را می بینند و معتقد هستند که اسلام می تواند نقش راهبر و خلاقی در این کارزار داشته باشد. اصلاح طلبان برای تحقق نوسازی حیات اسلامی، ناگزیر از به چالش کشاندن رهبران قدرتمند دینی هستند تا درهای اسلام را بروی دستاوردهای مدرن و علمی جامعه انسانی باز کرده و آن گاه اسلام در این کارزار نقش موثر در همگام با تحولات جهانی بر عهده گیرد. از این روی فراخوانی برای روحانیون بلندپایه می فرستد تا در پیشرفت های تکنیکی و پزشکی و سایر علوم همراه شود. دیدار های پیاپی موسوی با روحانیون بلند پایه قم و مراجع نمونه ای از این تلاش است.
البته روحانیون قصد نوسازی اسلام را ندارند، زیرا که معتقد هستند اسلام دینی نو و مدرن است و احتیاج به بازسازی ندارد. هر چند که درک از مدرن بودن در اینجا بکلی با مدرنیته اروپایی فرق دارد اما آنان راه گفتگو با جامعه مدرن را در عوض بی گفتمانی پذیرفته اند. کشاکش سنت و مدرنیته از یکصد سال پیش شروع شده است و هنوز نیز این گفتمان ادامه دارد اما هر بار این گفتمان از طرف سنت گرایان به خشونت کشیده شده است و ره به جایی نبرده است و اگر قرار باشد تا بار دیگر گفتمان سنت و مدرنیته آغازی نو داشته باشد، باید با پیش شرط های دمکراتیک همراه باشد تا خشونت در این جنبش عقیم بماند.
در این راستا پاسخ به بسیاری از موضوع ها لاینحل مانده است. حقوق بشر، لغو حکم سنگسار و اعدام، آرادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی تشکل های مستقل، حقوق برابر زنان با مردان، آزادی سقط جنین، همه این موضوعات پاسخ صریح و روشن از طرف اصلاح طلبان می طلبد و بدون پاسخ به این پرسش ها گفتمان مدرنیته با سنت در هاله ای از ابهام خواهد ماند.