عنوان : امران محترم
کامران محترم، شما نظر خودتان را نوشتید و ما هم خواندیم. خوانندگان دیگر هم واکنش های خودرا به شکل انتقاد از نوشته شما نوشتند و هم شما خواندید و هم ما. حالا دیگر وظیفه شما خاموش بودن است و بس، تا انتقادات را خوب بشنوید و هضم کنید، بیاموزید، و خود را بمرور اصلاح کرده و ارتقاع دهید، نه اینکه درحالت عصبانیت فوراً واکنش نشان داده و خود را با دفاعیات نا پخته، هیجانی و احیاناً بی منطق و بی تفکر تنزل دهید. دوستار آرامش شما
۱٨۵٣۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ آذر ۱٣٨٨       

عنوان : چرایی ریشه قوی مقلد و مرجع
نظر ها را که میخوانی تاره متوجه میشوید که چرا تفکر مقلد و مرجع (گوسفند و شبان) در جامعه ایران ریشه بس قوی ای دارد. مرجع تقلید، فتوا میدهد و مقلدان با بدن های بی سر بسوی اجرای اوامرش هجوم میبرند
۱٨۵۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ آذر ۱٣٨٨       

عنوان : به سهیلا خانم
وقتی لحن و لهجه این جناب کامران را میبینم حدس قوی میزنم که این جناب با خود آقای اصفهانی مشکل داشته باشند. اگر خوشبین نباشم میتوانم با توجه به «بعضی قضایا» هم اضافه کنم احتمالا به نیابت از "دیگران" که فرهنگ کاسبکاری (((کاسبکاری که چه عرض کنم؟!؟!))) فرقه آنها ظاهرا به ایشان هم سرایت کرده است و نقش خودشان را در آینه میبینند.
من حرف های "داور" را کاملا تایید میکنم و از سهیلا خانم هم خواهش میکنم که مثل خود آقای اصفهانی باشند که معمولا به هر کامنتی جواب نمیدهند و قضاوت را به خوانندگان مقالاتشان واگذار میکنند. شما فکر میکنید یک آدم بی شیله پیله و بی غرض که از حداقلها بی بهره نباشد و این مقاله را بخواند حق را به شما و داور میدهد یا به این جناب؟ چه مثل من با مقاله موافق باشد چه نباشد و چه مثل من آقای اصفهانی را از نزدیک بشناسد یا نه.
یک خواهش هم از خوانندگان این مقاله میکنم: از خواندن کامنت ها غافل نشوند و کامنت های شما و داور و این جناب را با دقت بخوانند.
۱٨۵۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣٨٨       

عنوان : دوباره بخوانید تا سخنگو و وکیل مدافع بیمورد نشوید
سرکار خانم سهیلا، دنیا که از دید شما نمیچرخد، میچرخد؟ چون شما با نظرات آقای اصفهانی موافق هستید و آن را بسیار "دیا لکتیکی" و "انقلابی" میابید، آیا دلیل میشود که تمامی عالم آدم هم به همان نتیجه شما برسند؟ آیا میدانید که اسم این طرز تفکر را چه مینامند؟ دیکتاتوری و سرکوب اندیشه. ایا بهتر نیست که شما یک "زحمت" دیگری بخود بدهید و قبل از اینکه به به و چه و چه راه بیاندازید، سخنگو و وکیل مدافع کسی شوید و بدیگران که همانند شما به مسایل نگاه نمیکنند، چرخاش بکنید، مطلب آقای اصفهانی را یک بار و شاید دوبار دیگر بخوانید تا متوجه شوید که انتقاد من نه "قالبی" بود و نه "بی مورد" این اولین مطلب آقای اصفهانی نیست که در این سایت چاپ میشود، یک نگاه عمیقی به مطالب ایشان بیاندازید تا بوضوخ تفکر کاسبکارانه سیاسی را دریابید. شاد باشید
۱٨۵۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣٨٨       

عنوان : فرهنگ تعاطی و تعامل و شعور به جای شعار
بعضی ها مثل آقای اصفهانی زحمت می کشند و در تلاشند تا با استدلال و منطق و تکیه بر خرد و اندیشه، همه را به تدقیق و تأمل و تفکر فرا بخوانند تا بتوانیم دست در دست هم برای آزادی و رهایی ایران کاری کنیم و در تعامل و تعاطی و فرهنگ "شعور به جای شعار" به نتیجه ای برسیم. و بعضی ها هم مثل این جناب "کامران" حتی زحمت درست خواندن چند سطر را به خود نمی دهند. آخر جناب ! کجای این مقاله ربطی به یادداشت شما دارد ؟ همینطور چند جمله قالبی را سر هم کردن و بعد هم به عنوان "نظر" در پای یک مقاله منتشر کردن برای شما کافی است ؟
مقالات آقای اصفهانی همیشه از یک نگاه عمیق و جا افتاده دیالکتیکی بر می خیزد و من شخصا با خواندن این مقاله ها ذهنم را در تکاپو و کنش و واکنش های متقابل و سازنده می یابم. تردید ندارم که خود ایشان هم در موقع نوشتن مقالات خود همین حالت را دارند.
۱٨۵۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣٨٨       

عنوان : غلبه تفکر کاسبکارانه
یکی از مشکلاتی که جوامع سنتی (عقب افتاده یا عقب نگاه داشته شده) همانند ایران، غلبه تفکر کاسبکارانه بر کل جامعه هست، حال چه در مسایل اجتماعی باشد یا فرهنگی و سیاسی. کاسبکار این جوامع تنها در این فکرند که بگذار جنس مان از در مغازه برود بیرون و ما یک درآمدی داشته باشیم، بعد از آن هر چه باد و باد. حال برای بیرون رفتن جنس از در مغازه سر خود و مشتری را کلاه بگذاریم، دروغ بگویم، سیاه را سفید و سفید را سیاه قلمداد کنیم اصلا مطرح نیست. مطرح تنها برداشتن یک قدم هست برای سود خود حال چه بلایی و بدبختی بر سر دیگران میاید اصلا و ابدا مطرح نیست. متاسفانه این تفکر خریداران زیادی هم دارد و در هر لباس و مسلکی در میاید و به هزاران ضفت هم مطرح میشود. نظرات آقای اصفهانی و داور نمونه های کوچکی از این تفکر است. همین تفکر هست که خمینی را بقدرت رساند چرا که قصدی نبود که جامعه را پالایش داد، تنها رفتن شاه مطرح بود حال هر جنایتکار دیگری میامد مهم نبود، تنها بیرون کردن شاه (جنس) از مملکت (مفازه) بود و مشتری (ملت) هم که ارزشی ندارند که درباره اش فکر کرد. تا این تفکر در جامعه جان سختی میکند و عرض اندام، امیدی به پالایش جامعه بدون آلوده گی دینی و تعصب و دیکتاتوری نیست.
۱٨۵۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣٨٨       

عنوان : ادامه
خسته نباشی آقای اصفهانی. امیدوارم که روی این خط تان قاطعانه تر و بیشتر کار کنید. برای شرایط امروز ایران بسیار ضروری است. شما از موضع انقلابی و رادیکال، هشدار می دهید که نیاید با شعارهای چپ روانه، جنبش سبز و رهیران آن را تضعیف کرد. باید شرایط آن ها را درک کرد و با پرهیز از چپ روی، به تداوم جنبش سبز و حضور مردم در صحنه یاری رساند. برخی ها انقلابی بودن را فقط در طرح شعارهای افراطی و زدن زیراب موسوی و کروبی جستجو میکنند ، بی آن که از صحنه خارج شدن مردم برایشان اهمیتی داشته باشد. طوری وانمود می کنند که اگر کسی از جنبش و رهبری کنونی آن حمایت کرد، شیفته جمهوری اسلامی و فراموش کننده سوابق رهبران کنونی است و آرمان های انقلابی را فراموش کرده است. چنین نیست. برای آن ها، تداوم جنبش و نهراسیدن مردم از حصور در خیابان، اصل است ولو این که لازم باشد با تمام وجود از شعارها و رهبری کنونی جتبش - که به هر حال مقبول مردمند - حمایت کنند. شخصا هفته گذشته از تلویزیون صدای آمریکا برنامه آقای علی جوانمردی مجری خوب آن شنیدم که خانمی به اصطلاح هنرمند خطاب به مردم ایران می گفت که این شعار الله اکبر چیست که از بام ها میگویید ارتجاعی است. مگر این نظام با همین شعار سرکار نیامد، چرا این شعار را می دهید. انتظارم این بود که مجری محترم گفته ایشان را کمی اصلاح می کرد تا برای میلیون ها بیننده بدآموزی نشود.
ملاحظه می کنید، تاکتیک الله اکبر گفتن از پشت بام که در دنیا نظیر ندارد و حکومت هم از مقابله با آن عاجز است، چگونه با این کج سلیقگی ها از دست مردم گرفته می شود. این ربطی به اعتقادات گویندگان این شعار ندارد، برهر ایرانی با هر مرامی ضروری است که از همین حربه ها و تاکتیکها به خوبی بهره برداری نماید تا راه بر شعارهای افراطی و تحریک کننده جناج هار حکومت بسته شود. موفق باشید
۱٨۵۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱٣٨٨