"دیدگاه چپ در میان منگنه ی خیال پردازی و از خود باختگی" - سپیده صلح جو
از جانب گروهی از هواداران فداییان خلق ایران (اکثریت)

نظرات دیگران
  
    از : بابک م.

عنوان : ای کاش
ای کاش عابد توانچه جوابی برای این مقاله بنویسد. هیچ ادعایی ثابت نمی شود و مقبول مردم واقع نمی شود مگر در محک انتقاد قرار گیرد.
۱۹٣۱٨ - تاریخ انتشار : ۷ دی ۱٣٨٨       

    از : شهروند کارگر

عنوان : مخالفت با وضع موجود نمیتواند پایه درستی برای محک زدن میزان پایبندی یک جریان فکری به آزادی و انسانیت باشد
ضمن احترام به عقیده آقا و یا خانم جنبش شکست نخوردگان باید خدمت ایشان عرض کنم که در مارس ۱۹۷۹ (یعنی دو ماه بعد از پیروزی انقلاب) سازمانی بنام "اکثریت" وجود نداشت! هنوز در سازمان چریکهای فدایی خلق ایران انشعاب نشده بود و دست برقضا این سازمان در مخالفت با رژیم عمل میکرد.
در ثانی، تصور نمیکنم بحث ما صرفاْ‌ حول عملکرد کمونیستها در ایران خلاصه شود. به نظر من تنها مخالفت با وضع موجود نمیتواند پایه درستی برای محک زدن میزان پایبندی یک جریان فکری به آزادی و انسانیت باشد. گروه فرقان نیز از همان ابتدا مخالف رژیم حاکم بود ولی میتوان آنها را آزادیخواه نامید؟
مسئله ما عملکرد کمونیسم است و این موضوع فقط به عملکرد شوروی محدود نمیشود. واقعیت آن است که مارکسیسم لنینسیم و یا سوسیالیسم انقلابی و یا کمونیسم و یا هر چه که اسمش را میگذارید، در عمل نتوانسته هیچ برنامه و طرحی درست و موفق برای اداره جامعه ارائه دهد. این مرام و مسلک در تمامی زمینه های عملی، در تمامی کشورها و جوامعی که به قدرت رسیده، جز بدبختی و بیچارگی چیزی را به ارمغان نیاورده. به نظر من سوسیالیزم غربی که نوعی سرمایه داری تعدیل شده است به مراتب موفقتر از کمونیسم بوده و چپ ایرانی اگر مایل است که به عنوان یک نیروی سیاسی در حوزه فعالیتهای عملی موفق باشد باید خود را از تئوریهای غیرواقعبینانه مارکسیسم رها سازد.
۱٨۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣٨٨       

    از : م قدیمی

عنوان : طرح چند پرسش
ارزش هیچ چیز بالاتر از تجربه ادمی در این جهان نیست.انچه در شوروی سابق و اروپای شرقی روی داد یک تجربه با ارزش برای همه بشریت وبویژه برای اهل اندیشه است. من تا کنون گتابی و یا نوشتاری ارزشمند در باره انچه در شوروی سابق تحت نام سوسیالیسم گذشته است از سوی چپ ایرانی ندیده ام.
اینکه در ان نظام انسان تولید و پیشرفت در چه درجه از اهمیت و جایگاه ازادی در گشور شوراها در کجا بود مطلبی نوشته ای و یا پاسخ مستدلی من نخوانده ام.
این گونه بنظر میرسد که ما ایرانیان از تولید اندیشه و یا باز تولیدان واز داشتن روح انتقادی و در س اموزی از تجربه تاریخی هنوز گریز پا هستیم.
ما ایرانیان بهای سنگینی را برای نادانی و ندانم کاری روشنفکران خود میپردازیم.
من در اینجا قصد توهین و یا تهمت ندارم ولی چپ در ایران هیچ وقت واقع بین نبوده است.هدف پیش از سال ۵۷ ازادی و رفاه و شکستن دیوار سانسور بود و نه بیشتر.
شانس چپ در همین جا بود که باید از ازادی دفاع میکرد ونکرد و به دنبال اخوند رفت و هنوز میرود. در اینجا دو جریان روشن میشود چپ به ازادی باور نداشت وازادی را
بورژوائی و غربی میدانست و دوم اینکه با تزوبر و دفاع از حکومت اسلامی مسئله خود را یعنی سازماندهی برای تسلط کمونیستی را به پیش میبرد.

مردم گشور ما در نظام قدیم دینی بودند ولی همانند امروز خرافی نبودند.
پرسش این است در حال حاضر ازادی مهمتر است یا سوسیالیسم ?
اینگونه به نظر میرسد که در ازادی بهتر میتوان با خرافات دین و موهومات و بردگی اسلامی مبارزه کرد تا در یک انقلاب سوسیالیستی .در داشتن یک حکومت ازاد بهتر میتوان سازماندهی برای ایده ها و باور ها کرد.شاید گفتن یک نمونه بی ارزش نباشد. اگر حزب توده در ایران همچنان قانونی باقی ماند بود و ازادنه حق فعالیت داشت بهتر میتوانست به جنبش کار گری در ایران خدمت کند.برای نمونه داشتن سندیکای نیرومند کار گری و اتحادیه های ی اصناف.
ولی میبینیم که حزب توده یا در مهاجرت بوده و یا در زندان و فعالیت علنی حزب فقط
۱۲ سال و ۵۸ تا سال ۶۰ بوده است.در حالیکه در گشور های اروپائی احزاب کمونیست ازاد بودند و دارای قدرت پارلمانی و سندیگائی .چرا حزب توده نتوانست و یا نخواست در چهار چوب قانون اساسی ایران باقی بماند?
اکنون نیز چپ در ایران در بین واقعیت و ارزو سرگردان است.سوسیالیسم و یا ازادی .انتخاب سوسیالیسم هر چند زیبا و فریبنده فقط یک سراب است و اولین وظیفه چپ مبارزه برای ماندن در ایران وترک دیار غربت باید باشد.این به سود چپ خواهد بود که مردم ازادانه بسوی چپ گرایش پیدا کننند ونه مخفی.انتخاب چند نماینده چپ از سوی مردم عاقلانه تر از داشتن تشگیلات زیرزمینی و مسلح است.
اگر خود مردم ازادانه بسوی چپ گرایش پیدا کنند خود نیز محافظ ان خواهند بود ونه چند جوان اسلحه بدست.
۱٨۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : چپ ملی

عنوان : با تشکر ازآقایان کمالی و زحمتکش که لطف کردند و به بخشی از پرسش هایم پاسخ دادند.
با درود به هم میهنانم،

من با واژه های تکنیکی نظریه ها آشنایی کمی دارم و با هیچ گروه سیاسی ای هم دعوا ندارم ولی از آنها سئوالات فراوان دارم. قصد من برانگیختن کسی نیست و به شما اطمینان خاطر می دهم که نیت من آموختن، تأثیر سازنده داشتن است.

منظور من از چپ ملی فاشیسم نیست، منظورم احزاب چپ اروپایی هستند که بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا به قدرت رسیدند و با برنامه های رفاهی اروپاییان برای اولین بار در تاریخ خود مزه خوش زندگی را چشیدند، احزابی مثل حزب کارگر انگلستان. این احزاب ملی بودند چون منافع ملی کشورشان را در نظر دارند و بند نافشان به شوروی و چین هیچوقت وابسته نبوده است.. من همیشه طرفدار اینگونه احزاب بوده ام که بنظرم مناسب حال و ایران هم باشد.

از آقای کمالی و بخصوص آقای زحمت کش متشکرم که بجای محل نکردن به من مرا با اشتباهم آشنا کردید. حال بمن بگویید ترجمه درست کسی که میخواهد هم ملی باشد و هم چپ چیست که من اسمم را عوض کنم. لطفأ اگر جواب بیشتری در مورد سئوالات نوشته قبلی من دارید به زبان ساده بنویسید.

برایتان آرزوی پیروزی می کنم
۱٨۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱٣٨٨       

    از : زحمتکش

عنوان : باید ریشه ای برخورد کرد
جناب چپ ملی، ضمن تشکر از اظهار نظرتان باید به عرض برسانم که ما چیزی بنام چپ استالینی و یا چپ مائویی نداریم. اسم واقعی این چپ افراطی همانا مارکسیسم- لنینیسم است. استالین و مائو رهروان راهی بودند که بنیان فکریش را کارل مارکس و بنیان عملیش را لنین گذاشت.
چپ اروپایی مالکیت خصوصی و اقتصاد آزاد را قبول دارد. آنها فقط خواستار محترم شمردن حق و حقوق کارگران در چارچوب یک اقتصاد آزاد هستند. در حالیکه مارکسیستها آشکارا با مالکیت خصوصی، که یکی از اصول مهم اعلامیه جهانی حقوق بشر است، مخالفند. به نظر من نباید با خجالت با این افراد روبرو شد و تقصیر همه بدبختی ها را فی المثل بر گردن استالین انداخت ولی در باب جنایات لنین و کاسترو سکوت پیشه کرد.
۱٨۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : حسین کمالی

عنوان : دقت درانتخاب برخی از واژه ها و نامها !
دوست عزیزی تحت نام " چپ ملی " نظزاتی مطرح کرده اند که من با نظرات ایشان هم رای و هم نظر نیستم . اما فقط میخواهم نام ایشان را به انگلیسی برگردانم . " ناسیونال سوسیالیست " این برگردان صحیح است یا غلط است .!؟ یا ناسیونال سوسیالیست را به فارسی برگردانیم ببینیم همان چپ ملی میشود یا خیر .!؟ مراد من از طرح این سئوال روشن شدن خودم است و قصد اساعه ی ادب به ایشان را ندارم . ولی اگر ایشان آگاهانه " ناسیونال سوسیالیست " هستند باید در مورد اعمال جنایتکارانه ی هیتلر و کشتار ها و جنایات ایشان آگاهی کامل داشته باشند و اگر سهوا و بی منظور این نام را برگزیده اند ، لطف بفرمایند و نامی در خور یک انسان ، انساندوست و فرهیخته انتخاب بفرمایند . چون بشریت هنوز از پس ۶۰ سال از اعمال شنیع نازیست ها یا همان ناسیونال سوسیالیست ها مجروح و نالان هستند . و بسیاری از مردم شریف آلمان از تاریخ خود در مقابل بشریت شرمسار و احساس سر افکندگی میکنند .
۱٨۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : چپ ملی

عنوان : اول چپ های ایران باید ثابت کنند که ملی هستند.
آیا چپ های ایرانی از جنس چپ های اروپایی هستند یا از جنس چپ های مائو و استالین؟ چپ های اروپایی بسیار ملی هستند و بند نافشان به بیگانگان وصل نبوده و نیست.

چپ های ایرانی با کدام یک از مفاد اعلامیه حقوق بشر مخالفند؟

تعداد اعضاء خارج از کشورشان چیست؟

آیا برای رسیدن به هدف هایشان حاضرند با هر گروه سیاسی به مذاکره علنی بنشینند و یا به آپوزیسیون خودی و ناخودی اعتقاد دارند؟

آیا بازنگری در باره تاریخچه مبارزاتی خود انجام داده اند و آنرا منتشر کرده اند؟ به چه اشتباهاتی تاکنون اعتراف کرده اند؟

آیا هنوز به مبارزات مسلحانه اعتقاد دارند؟

سپاسگزارم
۱٨۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : چپ ملی

عنوان : اول چپ های ایران باید ثابت کنند که ملی هستند.
آیا چپ های ایرانی از جنس چپ های اروپایی هستند یا از جنس چپ های مائو و استالین؟ چپ های اروپایی بسیار ملی هستند و بند نافشان به بیگانگان وصل نبوده و نیست.

چپ های ایرانی با کدام یک از مفاد اعلامیه حقوق بشر مخالفند؟

تعداد اعضاء خارج از کشورشان چیست؟

آیا برای رسیدن به هدف هایشان حاضرند با هر گروه سیاسی به مذاکره علنی بنشینند و یا به آپوزیسیون خودی و ناخودی اعتقاد دارند؟

آیا بازنگری در باره تاریخچه مبارزاتی خود انجام داده اند و آنرا منتشر کرده اند؟ به چه اشتباهاتی تاکنون اعتراف کرده اند؟

آیا هنوز به مبارزات مسلحانه اعتقاد دارند؟

سپاسگزارم
۱٨۶۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : مانیفست انقلاب ایران سند وحدت چب مترقی
مانیفست انقلاب ایران



انقلابی که از خرداد ۸۸ آغاز شد فوران خشم فروخورده مردم علیه رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی است. این انقلابی برای خلاصی از نظامی فاسد و درهم شکستن ماشین کشتار و چپاول و جهل و دروغ است که سی سال زندگی مردم را به تباهی کشانده است. این انقلاب تا بزیر کشیدن کل حکومت اسلامی و درهم کوبیدن سراپای نظام ضد انسانی حاکم از پای نخواهد نشست.

اما این انقلاب فقط برای رهائی مردم ایران از بختک اسلامی نیست. یا حتی صرفا مایه امید و الهام مردم مناطق اسلام زده نیست. این انقلاب از دل مردم جهان سخن میگوید. در اساس، این انقلابی علیه دوره تاریکی است که با تهاجم "راست جدید" و "نظم نوین جهانی"، با "یازده سپتامبر" و عروج اسلام سیاسی، با اعلام "جنگ علیه ترور" و آتش زدن دنیا در "جنگ تروریستها" شناخته میشود. دوره ای که با مسخ انسان در مذهب و قومیت و ملیت، با تعریف رابطه با همنوع بر پایه "جنگ تمدنها"، با انکار حقوق جهانشمول انسان تحت لوای "نسبیت فرهنگی"، در واقع یک قرون وسطای "پسامدرنی" را به بشریت تحمیل کرده است. انقلاب ایران صدای "قطب سوم" علیه این قهقرای بورژوازی عصر ماست. صدایی که "آزادی، برابری، هویت انسانی" را فریاد میزند. از همین روست که برای این انقلاب در هر گوشه جهان ترانه ساختند. و "ندا" قهرمان محبوب مردم جهان شد.

انقلاب ایران قبل از هر چیز ضد حکومت مذهبی و اسلامی است. عمیقا سکولار و علیه حاکمیت جهل و خرافه و آخوند است. از این لحاظ وظایف نیمه کاره یا فراموش شده انقلاب کبیر فرانسه را بنحو رادیکال پی میگیرد. با پیروزی این انقلاب، مذهب نه فقط از دولت و آموزش و پرورش کاملا جدا میشود، بلکه هر امتیاز، قانون و سنتی که به دستگاه مذهب اجازه دخالت در زندگی اجتماعی دهد نیز لغو میگردد. مذهب تماما به حیطه انتخاب داوطلبانه و عقیده شخصی افراد بزرگسال رانده میشود. مذهب رسمی الغاء میگردد و دست مذهب از جامعه و شئونات اجتماعی کاملا قطع میشود. بدین ترتیب برای اولین بار آزادی مذهب و لامذهبی بطور واقعی برقرار میشود. انقلاب ایران فی الحال مماشات دول اروپا و غرب با اسلام سیاسی و عقبگرد بیشرمانه از سکولاریسم را عملا زیر نقد کوبنده ای گرفته است. انقلاب ضد مذهبی در ایران آغاز "رنسانس نوین" در تاریخ بشر است.



انقلاب جاری در ایران یک "انقلاب زنانه" است. نه فقط به این دلیل که بطور بلافصل علیه آپارتاید جنسی و حکومت ضد زن برپا شده است، نه فقط از آنرو که زنان و دختران در صف اول تظاهرات ها و نبردهای شورانگیز خیابانی قرار دارند. بلکه همچنین به این دلیل که "آزادی زن معیار آزادی جامعه است" بیش از پیش به شعور توده های وسیع مردم بدل میشود. "برابری بی قید و شرط زن و مرد" حکم خدشه ناپذیر انقلاب حاضر است. این انقلاب گامی در ادامه تلاشهای بشریت مدرن برای رهایی از بردگی ننگین جنسی است. از انقلاب اکتبر تا جنبش های رهایی زن در غرب، از تظاهرات زنان علیه حجاب در اسفند ۵۷ تا سی سال مقاومت و اعتراض زنان علیه حجاب و تبعیض و تحقیر اسلامی، پشتوانه استوار و الهام بخش انقلاب حاضر در ایران است. پیروزی انقلاب کنونی نه فقط تاثیری شگرف در موقعیت و مبارزات زنان در کشورهای اسلام زده خواهد داشت، بلکه کل جنبش رهایی زن در جهان را به پیش خواهد راند.



انقلاب در ایران بر سر آزادی است. تحقق رادیکالترین و انسانی ترین تعریف از آزادی های فردی، مدنی، فرهنگی و سیاسی امر فوری این نسل "تویتر" و "فیس بوک" است که به انقلاب برخاسته است. هیچ شرطی بر آزادی بیان، اجتماع ، اعتصاب، تشکل، تحزب و دیگر آزادی های سیاسی را نمی پذیرد. هیچ مرزی بر آزادی انتقاد از "مقدسات" را برسمیت نمی شناسد. هیچ سانسور و ممیزی بر فرهنگ و هنر و ادبیات و فعالیت خلاقه انسانها را قبول نمی کند. علیه هرگونه دخالت دولت و یا هر نهاد رسمی در زندگی خصوصی، از جمله روابط و ترجیحات جنسی اعضای جامعه است. نه فقط "زندانی سیاسی آزاد باید گردد"، که مقوله زندانی سیاسی باید برچیده شود. این انقلابی علیه اعدام و هر مجازات بیرحمانه و یا اسلامی است. نه فقط علیه "کهریزک" است که علیه "گوانتانامو" و فرهنگ سیاسی مترادف با آن، از "شوک تراپی" تا تبدیل شدن "تجاوز، شکنجه" به ابزار رسمی حکومت است. این انقلابی نه فقط برای "خلاصی فرهنگی" از اسلام و دیکتاتوری و هرگونه عقب ماندگی و رجوع به "فرهنگ خودی" است، که برای فرهنگی جهانی و انسانی و مدرن مبارزه میکند. از این لحاظ نزدیکترین سلف انقلاب ایران جنبش های حقوق مدنی و آزادیخواهانه دهه های ۶۰ و ۷۰ قرن بیستم در آمریکا و اروپای غربی است. با این تفاوت که این انقلاب همراه مارکس از"جامعه مدنی" فراتر میرود و "جامعه انسانی یا انسانیت اجتماعی" را در افق خود قرار میدهد.

این انقلاب پاسخ کوبنده یک جامعه به فقر و تباهی کشیده شده به مفتخوران حاکم است. انقلابی است برای امحای فلاکت و بیکاری و تفاوت مدهش میان زندگی یک اقلیت میلیاردر و توده عظیم مردم محرومی که به زیر خط فقر رانده شده اند. این انقلابی نه فقط بر علیه تعویق چندین ماهه دستمزد میلیونها کارگر بلکه در اساس انقلابی است بر علیه نفس خرید و فروش نیروی خلاقه انسان و حاکمیت قوانین کور و بیرحم بازار بر زندگی انسان. این انقلابی است برای خاتمه بخشیدن به اعتیاد و تن فروشی، بی حقوقی و محرومیت کودکان کار و خیابان، بیخانمانی و افسردگی و خودکشی و دیگر مصائب ناشی از فقر که در جامعه ایران بیداد میکند. این انقلابی است برای "معیشت و منزلت" و "زندگی حق مسلم ما است".

بدینترتیب انقلاب جاری در ایران بر سر رهایی انسان در همه ابعاد سیاسی، اجتماعی، فکری، فرهنگی و اقتصادی است. این انقلابی علیه همه هویت های کاذب اعم از مذهبی، قومی و ملی برای انسان و نهایتا پایان دادن به تقسیم انسانها به طبقات است. این انقلابی برای حرمت انسان، برای شادی، آزادی، رفاه و برابری همگان در برخورداری از مواهب مادی و معنوی زندگی اجتماعی است. و طبعا انقلابی برای بازگرداندن اختیار به انسان چه در ظرفیت فردی و چه اجتماعی است. در یک کلام، چنانکه از روز نخست اعلام کردیم، این "انقلابی انسانی برای حکومت انسانی" است. بدین معنی انقلاب در ایران به تلاشهای عظیمی در تاریخ وصل میشود. از اسپارتاکوس تا ژاکوپن های انقلاب فرانسه، از کموناردهای پاریس تا کارگران پتروگراد، از شوراهای انقلاب ۵۷ تا جنبش ضد کاپیتالیستی اوایل هزاره سوم میلادی که از سیاتل تا رم وسعت داشت. انقلاب ایران در اساس علیه بردگی مدرن مزدی است که دوره آن سالهاست به سر آمده و برای حفظ خود چنین به مذهب و خرافه و شکنجه و زندان و ترور و جنگ و بمب اتم متوسل شده است. این شعار دانشجویان تهران بنیادهای انقلاب ایران را بیان میدارد: "سوسیالیسم یا بربریت"!



پیروزی انقلاب مردم ایران علیه جمهوری اسلامی، فصل نوینی در جهان میگشاید و تکیه گاهی برای پایان دادن به تاریخ طبقاتی و شروع تاریخ واقعی انسان خواهد بود.
۱٨۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : مبارز ایرانی

عنوان : آزادی اندیشه در وجه کمونیستی آن
واقعاْ از این همه بی وجدانی مسئولین "اخبار روز" در عجبم. شما مطلب من را به چه دلیلی برداشتید. شما در این سایت خود ستونی را در رابطه با نظر بازدید کنندگان گذارده اید. پس هر کس تا زمانیکه توهینی به کسی نکرده باشد و مطلب رکیکی را ننوشته باشد میتواند در این ستون نوشته خود را بگذارد، چه شما با آن موافق باشید چه نباشید. به شما حسین شریعتمداریهای سرخ اندیش و همچنین به خانم صلحجو و هواداران سازمان اکثریت میگویم که فاشیسم داس و چکش جایی در کشور من ندارد. همانگونه که کارگران و زحمتکشان بلوک شرق این مرام را به زباله دان تاریخ انداختند، ملت ایران نیز، ضمن محترم شمردن حق شما در بیان آزاد عقیدتان، از طرق دموکراتیک هرگونه تلاشی را برای احیای ارتجاع کمونیستی عقیم خواهند گذارد.
به آن آقای محترمی که درباره هیتلر و موسیلینی و غیره صحبت کرده بود عرض میکنم که آن حکومتها سرانجام با کمک دنیای آزاد سرنگون شدند. روشهای آن حکومتها در انحصار گرفتن سرمایه توسط عمال حکومت و زیر پا گذاردن اصول اقتصاد آزاد، عدم وجود احزاب و جمعیتهای سیاسی مخالف،و رهبری مادام العمر و گرایشات کور آرمانگرایانه، بیش از هر چیز آنها را به حکومتهایی چون حکومتهای لنین و مائو و استالین و کاسترو شبیه میکند تا دموکراسیهای دنیای آزاد.
۱٨۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : shabnam

عنوان : مشکل شمایید و توده ایها نه توانچه
اتفاقا مشکل توانچه و تفکر او نیست ۰ توانچه یک کمونیست واقعی است و آنقدر شجاع است که پشت نقاب خط امام موسوی اصولگرا (مثل حزب توده) یا پشت نقاب دموکراسی ( مثل شماها) پنهان نمی شود برای فریب مردم۰ حالا اخبار روز این را سانسور می کند ولی امیدوارم هر سه جریان کمونیستی این را بینند و این سوال را از خودشان بپرسند که چرا باید مثل احمدی نژاد و خامنه ای و موسوی و ۰۰۰ حرف و عمل اینها دوگانه باشد؟
هیچ اشکالی ندارد حزب توده و اعضایش بدون نقاب بیایند بگویند ما طرفدار استالین و روسیه هستیم و حکومت ایده آل ما به دادن آزادی و برگزاری انتخابات اصلا اعتقادی ندارد۰ ما مزدوران سرمایه داری را دستگیر و به تبعید خواهیم فرستاد۰ ما مالکیت خصوصی را ملغی می کنیم۰ هنر و ادبیات و فرهنگ بورژوازی غربی را سانسور و روزنامه ها و احزاب مخالف کمونیسم را می بندیم۰ تا رسیدن به این حکومت ایده آل ما تاکتیکی از موسوی حمایت می کنیم چون او از نظر فکری ۳۰ تا ۴۰ درصد مثل ماست و ما را به هدفمان نزدیک می کند ۰
یا شماها ضمن ابراز آشکار وفاداریتان به همان دیکتاتوری پرولتاریا و اصول کمونیسم و ضدیت با فرهنگ بورژوازی و اندیشه های غیر کمونیستی بگویید
فعلا صلاح را در همراهی با لیبرال ها و آزادیخواهان و دموکراسی طلبان طرفدار بورژوازی و غرب می بینید تا فضا را برای فعالیت امثال شما باز کنند و بعد شما از آنها عبور و سپس طعم دیکتاتوری پرولتاریا را به آنها بچشانید۰
بعضی از شماها هم که واقعا التقاطی هستید و تکلیفتان را با کمونیسم و لیبرالیسم مشخص نکرده اید و منفور هر سه گروه بالا هستید ( مثل فرخ نگهدار و کشتگر و ناصر کاخساز و ۰۰۰) بهتر است هر چه زودتر به یک سمت متمایل شوید وگرنه هم خودتان را دچار دردسر می کنید و هم دیگران را۰
و اما چپ های ایده آل دوست داشتنی خودم (مثل محوی )
من وافعا از صمیم قلب امیدوارم مارکسیسم همان باشد که شما می گویید ولی وقتی روشنفکران عزیز دینی را می بینم که با چه جدیتی سعی می کنند نشان دهند که اسلام چیز دیگری است و میلیونها کشته در روسیه و کامبوج و کره شمالی و چین و ۰۰۰ و این همه دیکتاتوری و خشونت را در برابر چشمانم می بینم نمی توانم خودم را فریب دهم که آزادی از دل دیکتاتوری زاییده می شود حداقل تا یک میلیون سال دیگر۰
۱٨۶۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : روزنامه هنر و مبارزه حمید محوی

عنوان : جواب من به جنبش سبز منفی ست
در این جا من باز هم ناچار هستم به تکرار مطلبی بپردازم که تقریبا مضوع ثابت من در تمام نظریاتی بوده که در این سایت نوشته ام.
مطلب از این قرار است که نه تنها «فدائیان» بلکه تمام جنبش چپ ایران و اساسا تمام فرهنگ ایران باید تکلیفش را با اعتقادات مذهبی و خصوصا فدائیت و شهادت روشن کند.
چنین رویکردی اگر چه خیلی کلی به نظر می رسد ولی مستقیما و به شکل بنیادی با هر گونه چشم انداز تحول ساز و تمدن ساز در رابطه‍ی مستقیم و اجتناب ناپذیر قرار می گیرد.
چنین تناقضاتی در بطن جریان های مدعی پیشرفت و تحول و خصوصا بین آنهایی که مدعی گسستن زنجیر های از خود بیگانگی انسان هستند، واقعه‍ی منفرد و منزوی نیست، بلکه در تمام عرصه های ایدئولوژیک و حتی در روابط روزمره خودش را نشان می دهد.
مزیت دیدگاه روانکاوی در بررسی چنین موقعیتی بسیار حائز اهمیت خواهد بود، زیرا با طرح موضوع ناخودآگاه، می توانیم بیش از پیش در تجربه‍ی فعالیت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در فضای چپ ایران، آن را عملا مشاهده کنیم. به این معنا که می توانیم اطمینان حاصل کنیم که فردی که می گوید «مرگ بر دیکتاتور»، «آزادی بیان» و غیره...الزاما همانی نیست که باید باشد، و همانی نیست که تصور می کند و خودش عین همان دیکتاتوری ست که به افشای آن به پا می خیزد و در برخی موارد حتی با قبول خطرات جانی برای خودش و رفیق کنار دستی اش.

من همیشه بر این باور بوده و هستم که ضعف غایی جنبش چپ ایران به دلیل حاکمیت بورژوازی وابسته و معامله گر و فقدان دراز مدت فرهنگ مدنی و علاوه بر تمام این موارد دخالت توانمند نظام سرمایه داری جهانی در تمام عرصه ها بوده است. به عبارت دیگر چنین موقعیتی به فقدان رشد نیروهای مولد و نازل بودن سطح تولید در کشورهایی نظیر ایران باز می گردد.

مسئله BBC یا VOA و اپوزیسیون های وابسته ایران و یا رادیو فردا با آهنگ های تنبانی اش نیست، بلکه فقدان نقد بنیادی چنین محافلی ست.

در خصوص جنبش سبز، متأسفانه من نظر قاطعی در این مورد نمی توانم عرضه کنم تنها همین اندازه می دانم که به عنوان یکی از شهروندان پاریسی هیچ جایی برای خودم و فعالیت های انفردای ام بین آنها نمی بینم و هیچ شباهتی به آنها ندارم.
نگاه من به جنبش سبز خیلی فروتنانه است، و غالبا روی مولفه های فرهنگی و هنری آن متمرکز می باشد. و یک وبلاگ کامل را نیز به نقد مابین فرهنگی ایران و جهان اختصاص داده ام که البته تا این جا خواننده‍ی زیادی هم نداشته است.

با این وجود اگر به اعتقاد شما جنبش چپ باید با جنبش سبز همراه شود، با کمال تأسف باید بگویم که اگر جنبش چپی وجود داشته باشد، جواب من به این مولفه هایی که تا کنون در طیف سبز باز شناخته و تحلیل کرده ام، جوابی ست کاملا منفی.

البته این اتخاذ موقعیت را باید کاملا از جریان هایی نظیر چریک های فدائی خلق و یا جریان های عمیقا ابتذال آمیزی نظیر مجاهدین تفکیک کرد. مخالفت من با جنبش سبز با مخالفت این جریان ها از یک منبع مشترک سرچشمه نمی گیرد، و من هیچ نسبتی با چنین جرایان هایی ندارم.
۱٨۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : احمد صلاحی

عنوان : خارج از موضوع
«مبارز ایرانی» کابوس کمونیسم مورد نظر شما درد بی درمان سرمایه داری جهانی بوده و خواهد بود.

از بعداز جنگ جهانی دوم در ایالت متحده این کابوس وحشتناک خواب از چشم مک کارتیسم برده بود و هنوز ادامه دارد.

فاجعه های بشری در اروپا توسط هیتلر و استالین انکارناپذیر ست و هیچ کدام قابل دفاع نیست.

جامعه بشری از ظلم و جور استثمارگران ، استعمارگران و مرتجعین معمم و مکلا رنج میبرد و بشریت عدالت خواه راه های درستی برای رسیدن به آزدادی و عدالت پیدا خواهد کرد.

در باره نوشته سپیده صلح جو اگر نظری دارید بفرمائید. تا ما هم با آنها آشنا شویم وگرنه تکرار شعارهای ضد پلورالیستی به نفع جامعه ی در حال گذار ایران نیست.
این به معنی قبول نظرات نویسنده ی محترم نیست.

ایران ۲۰۰۰ سال زیر یوغ شاهان بوده و ۳۰ سال از ستم ملایان رنج می برد شما چه پیشنهادی برای برون رفت از این بحران دارید ؟
۱٨۶۴۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨