بازهم در باره شعارها در تظاهرات - بیژن حکمت

نظرات دیگران
  
    از : بایک مهرانی

عنوان : انتقاد دوستانه
بسیار متاسفم که بجای انتفاد از «نوشته» و «اندیشه» ی آقای حکمت از همان سطر اول نوشته خود از واژه های نامربوطی مثل « وقیح» استفاده کرده اید. برخورد انتقادی سازنده این قبیل برخورد های را قبول نمی کند.

آقای کمال نبوی در همین بالا مثل شما با آقای حکمت بحث کرده و بسیاری نکات را باز کرده و از کلمات آنچنانی هم استفاده نکرده ست.

در باره ی طرفداران خمینی و حکومت بعداز انقلاب و قربانیان آن هر چه بنویسیم کم ست ولی بهتر ست یک کمی دوستانه باشد تا بر دل خواننده و نویسنده که مورد انتقاد قرار گرفته بنشیند . در یک جو آلوده به کلمات و دشنام نامربوط فقط باعث و بانی های فجایع این ۳۰ سال از زیر فشار میلیونی سالم بیرون خواهند رفت و اعصاب ما منقدین رزیم داغان خواهد شد.
۱٨٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱٣٨٨       

    از : مبهوت

عنوان : خس و خاشاک
«فکر میکنم کل ملت ایران به جز عده ای معدود و عده ای آدم ناراحت، ناراضی و بیمار و منحرفی که انقلاب ما همه امتیازات آنها را گرفت ؛ به انقلاب اسلامی افتخار می کنند و امام را به عنوان محور و مدار انقلاب و مظهر ایمان و آزادگی خود بزرگ می دارند و امروز هم ما می گوییم ملاک و معیار برای اصلاح امور و دستیابی به آرمان هائی که ملت ما داشته است خود انقلاب؛ راه و رهنمودهای امام و موازین قانون اساسی و مطالبات درست مردمی است که در جریان انقلاب به رهبری حضرت امام داشتند.»
(آخرین درفشانی آقای خاتمی به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام مجلس "پارلمان نیوز" - نقل از روابط عمومی دفتر حجت الاسلام سید محمد خاتمی؛ در جمع شورای احزاب اصلاح طلبان فارس)
بهانه را همیشه می شود فراهم کرد. اگر تظاهر کنندگان، دانشجویان و مخالفان شعار تند ندادند و عکس بانی و باعث وضعیت شوم این سرزمین را پاره نکردند، هیچ جای نگرانی نیست!. با یک صحنه سازی هر چند ناشیانه هم می می توان پیراهن عثمانی پیدا کرد و از آن برای توجیه سرکوب استفاده کرد. یک عکس پاره شده و بعد هم مانور رسانه های دروغ پراکنی و تجمع طلاب و بسیجی و مزدوران رنگارنگ و عوام همیشه فریب خورده با پشت گرمی پول و زور و فریب کاری که ابزار همیشه در اختیار صاحبان قدرت است. راه پیمایی های مخالفان در سکوت مطلق هم که برگزار شوند، باز هم این مستمسک از آستین آقایون بیرون می آمد و باز همین آش بود و همین کاسه!
اما بعضی از "رهبران" جنبش سبز چه زود جا می زنند و در این بازی موذیانه، جبهه اصلی خود را مشخص می کنند!
ایشان کلمات و در واقع دشنام هایی از قبیل :"عده ای معدود"، "عده ای آدم ناراحت"، "ناراضی"، "بیمار"، "منحرف".. صفاتی که تنها در شان گوینده آن است، به دیگراندیشان و کسانی که "به انقلاب اسلامی افتخار" نمی کنند و "امام را به عنوان محور و مدار انقلاب و مظهر ایمان و آزادگی خود بزرگ" نمی دارند، و "راه و رهنمودهای امام و موازین قانون اساسی" را فبول ندارند، نثار می کنند.
آیا این عبارات و این لحن و خطاب از متلک های آقای احمدی نژاد و "خس و خاشاک" به حساب آوردن مخالفانش مودبانه تر و رقیق تر است؟
آن چه بیش از همه جنبش فراگیر مردم و از جمله جنبش سبز را تهدید می کند و می تواند مردم را دچار یاس کرده به خانه ها باز گرداند، رفتار و تغییر منش رهبران نمادین همین جنبش است. کسانی که می خواهند با وارد شدن به بازی صحنه گردانان ولایت مدار، جنبش سبز را به تظاهرات به نفع جهوری اسلامی، ولایت فقیه، دفاع از امام و خط او بکشانند در واقع دانسته یا ندانسته در راه ایجاد نفاق در جنبش گام گذاشته اند و به کندن چال برای دفن حرکت مردم مشغولند.
آیا ملاک و معیارهای ما و آرمان های ما همان هایی است که آقای خاتمی برای مان تعیین کرده است؟ یعنی : "خود انقلاب؛ راه و رهنمودهای امام و موازین قانون اساسی"؟ و اگر نبود "بیمار" و "منحرف" هستیم؟ آیا گوینده چنین دشنام هایی قابل دفاع است؟
۱٨٨٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨٨       

    از : م جوان

عنوان : شعارها
دوست عزیز پاره کردن عکس چه ربطی به شعارهای این مرحله دارد این حادثه از جانب خود رژیم انجام شد و هیچ تاثیری هم در هیچ حرکتی نداشت و بیشتر دست خود رژیم را رو کرد. این جریان اعتصاب آخوندهای حوزه علمیه که آقای حکمت از آن یاد میکند بیشتر به جوک شبیه است تا که جدی گرفته شود ۳ روز بعد از حادثه تازه یادشان افتاده که کاری بکنند چون حیثیت امام راحل به خطر افتاده. و در ضمن خود رژیم با اعتزاض اصلاح طلبان روبرو شد که چرا دست به این اقدامات صفیحانه میزند. جنیش توده ای که در ایران شروع شده با این ترفندها دیگر ار مسیرش خارج نمیشود محافظه کاری را باید کنارگذاشت.
۱٨٨۲۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨٨       

    از : حردان

عنوان : صحت نظر آقای حکمت
رویدادهای پس از پاره شدن تصویر آقای خمینی در ۱۶ آذر و عکس العمل ها در آن صرفنظر از عوامل اصلی این ماجرا، صحت نظر آقای بیژن حکمت را پیرامون شعارهای این مرحله، به اثبات می رساند.
۱٨٨۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨٨       

    از : م زروانی

عنوان : یادداشتی بر "بازهم در باره شعارها در تظاهرات " نوشته بیژن حکمت
سرانجام بیژن حکمت فرصت یافت از گمنامی ها بیرون جهد و با فریاد یافتم یافتم به ابراز نظر بپردازد.
من نمیدانم مخاطب فرید راستگو بیژن حکمت بوده است یا نه. اما میدانم مخاطب فریبا داوودی مهاجر هرگز او نبوده است چه رسد به حسین بشیریه که شاید به زحمت از وجود او با خبر باشد.
بیژن حکمت به اصرار به جنگ اشباح میرود با این خواهش که به او اعتنا و به هویت سیاسی اش احترام گذارده شود.
آقای حکمت در میان دو اصطلاح تظاهرات توده ای (منظور تظاهرات خیابانی است) و جنبش خیابانی (منظور جنبش توده ای است) تاب می خورد و نمی داند کدام اصطلاح غلط تر را بکار برد.
اگر منظور او از رویدادهای اخیر جنبش توده ای باشد، شعارها و مضموم های آن را گروه ها و تشکل ها به فراخور سهم خود طرح می کنند و با گروه ها و تشکل های دیگر در مسیر جنبش به شعارهای مشترک دست می یابند.
اگر درک آقای حکمت از این رویدادها به تظاهرات خیابانی محدود باشد، آنگاه پرسیدنی است چه کسانی تظاهرات را هدایت می کنند و چگونه می توان از تظاهرکننده گان خواست همگی و یکپارچه شعارهای غیرافراطی ، که آقای حکمت آنها را بر نمی شمارد، بدهند تا موجب سرکوب نشود. مگر تظاهرات خیابانی می تواند نظم آهنین داشته باشد؟ به هرحال ، همیشه در همه دنیا عده ای چه از طرف دستگاه های امنیتی و چه از طرف جوان هایی احساساتی شعارهای افراطی می دهند و اقدامات افراطی می کنند. وجودشان هم از طرف ماموران دولتی و هم از طرف گردانندگان تظاهرات بطور معمول تحمل می شود. یعنی که پس از ساعاتی دستگیری رها می شوند.
اما دایه دلسوزتر از مادر، آقای حکمت، نیروهای سرکوب را مجاز می دارد "تشدید سرکوب" کنند چنانچه تظاهرکنندگان شعارهای افراطی دهند و یا رفتارشان افراطی باشد. به زبان ساده، او می گوید شما بزنید و من شاهدم! او دراین رقص میان، چنان از خود بیخود می گردد که دستگیری ها، شکنجه ها و اعدام های سی سال گذشته را یکسره گناه افراطیونی نظیر بنی صدر می داند!
ایشان که نمی خواهد به تاریخ سی سال گذشته او را حواله دهند، خود سرنوشت دیگران و بویژه سرنوشت قربانیان خاوران را به عملیات فروغ جاویدان و تروریسم بنی صدر حواله می کند. دست مریزاد!
از شوخی گذشته اما، جدی ترین بند نوشته آقای حکمت به "دیدگاه سنتی" حسین بشیریه از موقعیت انقلابی برمی گردد (یعنی : این دیدگاه دیدگاهی سنتی است، چرا که او چند سی سی از آن را چهل سال پیش در اوج رمانتیسیسم انقلابی سالهای ۶۰ میلادی به شکل مارکسیسم ـ لنینیسم، اندیشه مائو تزریق کرده بوده است.)
حسین بشیریه در مصاحبه ای می گوید زمانی که مشروعیت نظام مورد تردید مردم است، دولت تا زمانی می تواند به "زور آشکار" تکیه کند که نظامیان به دستگاه سرکوب متعهد باشند. نارضایتی مردم از یکسو و بی رغبتی نظامیان از سوی دیگر اجازه می دهد مردم صحنه را پر کنند و کلید دولت مرکزی را از متولیان کنونی شان پس بگیرند. اتفاقی که بطور مثال در چکسلواکی افتاد. نام این را خواه انقلاب مسالمت آمیز بگذارید خواه "استحاله" ، فرقی نمی کند.
آقای حکمت اما حتی تز کذایی "استحاله" را هم دیگر قبول ندارد. او نمی خواهد ظرفیت سرکوب کاهش یابد و بدینسان دولت استحاله شود. او نمی خواهد جنبش مردم (با تظاهرات خیابانی اشتباه نگیریم) باعث نارضایتی و احیانا نافرمانی نظامیان شود. او بعنوان داور می گوید مردم شعار ندهند که دستگاه سرکوب هم "تشدید سرکوب" نکند. مردم آرام باشند تا نظامیان هم آرام گیرند. آقای حکمت نمی خواهد نهادهای زور تضعیف گردند. او فقط از زور خواهش دارد به جای سرکوب مردم صلح جو از کیان و نطام اسلامی در مقابل دشمنان داخلی و خارجی دفاع کند.
بدینسان ما نخواهیم دانست چگونه آقای حکمت می خواهد "به این مهم دست بیابد."... کدام مهم؟... آقای حکمت خود می گوید: "گسترش جنبش و تحول مسالمت آمیز به سوی دموکراسی". فقط کافی است دانسجویان (یا مردم؟) کمی آرام شعار دهند
۱٨٨۱۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨٨       

    از : پوینده

عنوان : موضوع مورد مناقشه تحول دمکراتیک در برابر حفظ این نظام اسلامی است
جناب حکمت موضوع واقعی مورد بحث در اینجا شعار ها نیستند. موصوع اصلی این سئوال مهم است که آیا تحول دمکراتیک در چهارچوب نظام "جمهوری اسلامی امکان پذیر هست یا خیر.
"جمهوری" اسلامی خواهان خارج از قدرت، با هر ظاهری ( گاه اصلاح طلب دینی و گاه به اصطلاح "جمهوری خواه بظاهر طرفدار جدایی دخالت دین در امر حکومت!!) مشغله اصلی فکری شان رسیدن به قدرت در چهار چوب نظام فعلی است. هر نیرویی که علیرغم تاریخچه این نظام در سرکوب ابتدایی ترین حقوق انسانی ایرانیان و ماهیت شدیدا استبدادی اش هدفش "اصلاح" این نظام باشد و یاهنوز دچار این توهم باشد که تحول دمکراتیک در چهارچوب این نظام جهل و جنایت امکان پذیر است به تناقض گویی میرسد. دفاع از این نظام نتیجه ای جز نقض پرنسیب های اخلاقی و برخورد های ضد دمکراتیک نخواهد داشت. اثبات این ادعا در توجع به نظرات سرتا پا متناقض رهبران جناح اصلاح طلب نظام روشن میگردد. از طرفداری خمینی گرفته تا محکوم کردن گزینه ای تجاوزات و اعدام ها. از کلی گویی های ممتد گرفته تا انواع عوام فریبی ها و تحریفات تاریخی و بالاخره تلاش در محدود نمایاندن خواسته ها و اهداف جتبش کنونی. موسوی و دیگر سران جناح مغلوب "نظام مقدس"بارها با توجیهات مختلف سیاسی نگرانی شان را از خارج شدن خواسته های جنبش کنونی از چهارچوب قانون اساسی ابراز داشته اند.
اگرچه دادن شعار الله اکبر بجای شعار زنده باد آزادی ممکن در بعضی موارد حساسیت کمتری در سرکوب گران ایجاد کند. اما بشما اطمینان میدهیم که سیاست های سرکوب بوسیله مزدوران دون پایه بیسجی در خیابانها تدوین نگشته. هدف نظام برگرداندن مردم به خانه هایشان و استمرار دیکتاتوری نظامی مذهبی حکومت اسلامی است. در این رابطه هر تجمع و یا حرکت اعتراضی را در برابر این خواست خود ارزیابی نمایند متناسب با شرایط سرکوب خواهند نمود. از طرف دیگر جناح مغلوب سعی در استفاده از کارت جنبش برای چانه زنی های سیاسی دارد. در این راستا شفاف شدن شعارها و ریشه ای برخورد کردن نیروهای درگیر در جنبش کنونی خطری عمده برای این تاکتیک سیاسی بحساب میاید. در این رابطه شعارهایی از قبیل نفی ولایت فقیه؛ خواست جمهوری ایران و جدایی امر دین در دولت و نقد انواع تبعیضات جنسی, ومذهبی و قومی بر اساس قوانین نظام اسلامی شعارهای "تند"، "انحرافی" و "ساختار شکنانه" محسوب میگردند.
۱٨٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨٨       

    از : پوینده

عنوان : موضوع مورد مناقشه تحول دمکراتیک در برابر حفظ این نظام اسلامی است
جناب حکمت موضوع واقعی مورد بحث در اینجا شعار ها نیستند. موصوع اصلی این سئوال مهم است که آیا تحول دمکراتیک در چهارچوب نظام "جمهوری اسلامی امکان پذیر هست یا خیر.
"جمهوری" اسلامی خواهان خارج از قدرت، با هر ظاهری ( گاه اصلاح طلب دینی و گاه به اصطلاح "جمهوری خواه بظاهر طرفدار جدایی دخالت دین در امر حکومت!!) مشغله اصلی فکری شان رسیدن به قدرت در چهار چوب نظام فعلی است. هر نیرویی که علیرغم تاریخچه این نظام در سرکوب ابتدایی ترین حقوق انسانی ایرانیان و ماهیت شدیدا استبدادی اش هدفش "اصلاح" این نظام باشد و یاهنوز دچار این توهم باشد که تحول دمکراتیک در چهارچوب این نظام جهل و جنایت امکان پذیر است به تناقض گویی میرسد. دفاع از این نظام نتیجه ای جز نقض پرنسیب های اخلاقی و برخورد های ضد دمکراتیک نخواهد داشت. اثبات این ادعا در توجع به نظرات سرتا پا متناقض رهبران جناح اصلاح طلب نظام روشن میگردد. از طرفداری خمینی گرفته تا محکوم کردن گزینه ای تجاوزات و اعدام ها. از کلی گویی های ممتد گرفته تا انواع عوام فریبی ها و تحریفات تاریخی و بالاخره تلاش در محدود نمایاندن خواسته ها و اهداف جتبش کنونی. موسوی و دیگر سران جناح مغلوب "نظام مقدس"بارها با توجیهات مختلف سیاسی نگرانی شان را از خارج شدن خواسته های جنبش کنونی از چهارچوب قانون اساسی ابراز داشته اند.
اگرچه دادن شعار الله اکبر بجای شعار زنده باد آزادی ممکن در بعضی موارد حساسیت کمتری در سرکوب گران ایجاد کند. اما بشما اطمینان میدهیم که سیاست های سرکوب بوسیله مزدوران دون پایه بیسجی در خیابانها تدوین نگشته. هدف نظام برگرداندن مردم به خانه هایشان و استمرار دیکتاتوری نظامی مذهبی حکومت اسلامی است. در این رابطه هر تجمع و یا حرکت اعتراضی را در برابر این خواست خود ارزیابی نمایند متناسب با شرایط سرکوب خواهند نمود. از طرف دیگر جناح مغلوب سعی در استفاده از کارت جنبش برای چانه زنی های سیاسی دارد. در این راستا شفاف شدن شعارها و ریشه ای برخورد کردن نیروهای درگیر در جنبش کنونی خطری عمده برای این تاکتیک سیاسی بحساب میاید. در این رابطه شعارهایی از قبیل نفی ولایت فقیه؛ خواست جمهوری ایران و جدایی امر دین در دولت و نقد انواع تبعیضات جنسی, ومذهبی و قومی بر اساس قوانین نظام اسلامی شعارهای "تند"، "انحرافی" و "ساختار شکنانه" محسوب میگردند.
۱٨٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ آذر ۱٣٨٨       

    از : مبهوت

عنوان : عوامل سرکوب - بهانه های سرکوب
در بررسی مسئله سرکوب، شدت و عوامل تشدید آن، آقایان فرید راستگو و بیژن حکمت هر یک به گوشه از واقعیت پرداخته اند. آقای راستگو با بیان نیمی از واقعیت - یعنی ماهیت سرکوب گر رژیم ولایت فقیه- به نتیجه گیری درست رسیده در حالی که آقای حکمت با بیان نیمه ناگفته آقای راستگو - یعنی عوامل تشدید سرکوب- ماهیت نظام را رها کرده و در پی ایجاد شکاف در میان نیروهای سرکوب گر است.
آقای حکمت خطاب به آقای راستگو می گویند:
«پرسیده بودید مگر در سالهای شصت "جنبشی مردمی وجود داشت" و"مردم در خیابانها علیه خمینی شعار می دادند و عکس او را لگد مال کرده بودند" که "جمهوری اسلامی هزاران تن از مخالفان خود را اعدام کرد؟"
نه خیر جنبشی مردمی و جود نداشت ولی مجاهدین و بنی صدر به امید برانگیختن چنین جنبشی به ترور و اقدامات خشونت بار روی آوردند. با انفجار و قتل بسیاری از دولتمردان و روحانیون بنام را از میان برداشتند و چون نتیجه ای ندیدند به قطع "سرانگشتان سرکوب" پرداختند. آیا شما فکر میکنید این اقدامات هیچ تاثیری در "حدت و شدت" سرکوب نداشت؟ فضای دوقطبی و بسته تری که این جنگ رویاروی بوجود آورد زمینه مناسبی یرای جنبشی مردمی پدید نیاورد.»
در نقل قول فوق یک خلط مبحث همراه با یک جابجایی تاریخی به چشم می خورد. از یک طرف به درستی بر نقش مخرب و تحریک آمیز مجاهدین خلق اشاره می شود که با کشتن برخی سران نظام و بدتر از آن قتل از سر استیصال مهره های جزء (سرانگشتان سرکوب) روغن بر آتش ریختند و بهانه های جدید برای توجیه و تشدید سرکوب فراهم کردند، اشاره می رود. از طرف دیگر فراموش می شود که همین عملیات مسلحانه کاملا اشتباه و زیانبار پس از کودتای خونین ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ صورت گرفت. در واقع، حاکمان آن زمان که بخشی از آنها امروز لوای اصلاح طلبی بلند کرده اند، با تدارکی چندین ماهه قوای نظامی و انتظامی و امنیتی شان را برای این عملیات خونین آماده کرده بودند. شاید بتوانیم خوش بینانه بپذیریم که چنانچه مجاهدین خلق و بعضی گروه های مسلح چپ دست به هیچ اقدامی نمی زدند دامنه سرکوب و کشتار محدودتر می بود، اما آن چه قطعی است این است که سرکوب و کشتار به هر حال انجام می پذیرفت و آمران و عاملان کشتار هم بنا به ماهیت خود جز این عمل نمی کردند.
در سال ۶۷ هم عملیات فروغ جاویدان، غیر از این که حرکتی در جهت همدستی نامیمون میان یکی از جریانات اپوزیسیون با دشمن ملت ایران بود، البته در توجیه و بهانه تراشی قتل عام زندانیان سیاسی هم بی تاثیر نبود. اما همان طور که به درستی در این مقاله بر ضرورت تفاوت قائل شدن بین شدت و تشدید سرکوب تاکید شده لازم است صورت مسئله را پاک نکنیم و در کنار عوامل "تشدید" سرکوب نقش عوامل و آمران آن را نیز که نقشی محوری و اصلی دارند و به هر حال برای توجیه اعمال جنایت کارانه خود بهانه های لازم را پیدا می کنند، از یاد نبریم.
همین بحث هم به نوعی در ارتباط با تظاهرات این روزهای مردم در خیابان ها مطرح است. بله، شعارها باید حساب شده باشد. قابلیت بسیج کننده داشته باشد. خواست اکثریت مردم را مطرح کند. در حد امکان میان نیروهای سرکوب شکاف ایجاد کند و .... اما درست یا غلط بودن هر شعار می بایست به طور جداگانه به بحث گذاشته شود. زمانی شعار اصلی "رای من کو؟" یا "رای منو پس بگیر" بود. مردم شعر "یا حسین - میر حسین" و "الله اکبر" بر پشت بام ها می دادند. "مرگ بر دیکتاتور" به میان آمد. امروز علیه ولی فقیه و رهبر شعار سر می دهند، "جمهوری ایرانی" به عنوان بدل "چمهوری اسلامی" مطرح می شود و این شعارهای به اصطلاح "تند" بسیار هم فراگیر شده است. شعار نویسی در سطح وسیع در شهرها انجام می شود. چشم بسیاری از مردم روی واقعیت نظام باز شده و بازتر می شود. شعاری که ۶ ماه پیش تحریک آمیز به حساب می آمد، امروز کاملا جا افتاده و مردمی شده. میزان "جسارت" بالا رفته و قبح خیلی از برخوردها ریخته است. پس بیاییم شعارها را موردی بررسی کنیم و ببینیم که کدام ها "تند" و کدام ها "مناسب" و کدام ها "کند" و بی خاصیت هستند.
با سپاس از آقای حکمت عزیز به خاطر توجهی که به "کامنت" من بر مقاله قبلی شان نشان دادند.
۱٨۷۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣٨٨       

    از : وحید و

عنوان : داستان چیست؟
آقای نویسنده در پاریس نشسته است و به جوانی که در تهران پیکار می کند می گوید شعارها را کند کن که مبادا تصویر شود که برانداز هستی. چه نسل تبعیدی غم انگیزی. در یک متن کوتاه چه بسیار دعاوی مطرح شده که هیچ یک مستدل بحث نشده است. آیا کشتار ۶۷ زندانیان سیاسی به دلیل عملیات مجاهدین بود؟ یا اعدام های دهه شصت محصول مبارزه مسلحانه بود؟ آقای حکمت البته روایت جمهوری اسلامی را تایید می کند. اما ساده کردن دینامیسم پیچیده ی اجتماعی و مبارزه حاد طبقاتی در اشکال متفاوت آن را به چنین تئوری زشتی همتی تنها در خور یک نظریه پرداز وابسته به اصلاح طلبان حکومتی است. اما از این حرفها بگذریم. اینکه نیروی سرکوب بداند اصلاح طلبان برانداز نیستند به از بین رفتن انسجامشان در سرکوب کمک نمی کند. کمی تاریخ بخوانید. تاریخ انقلاب ها را. اضمحلال نیروی سرکوب مکانیزم های دیگری دارد. البته ببخشید. شما جنبش سبزی هستید و معتقدید که این جنبش نخستین جنبش از نوع خود در عالم است. قرار است این جنبش بر مبنای الگوهای نظری مونتاژی نوینی عمل کند که تمام بنیان های آنها در رد انقلاب، بی معنایی مبارزه طبقاتی، اتوپی گریزی و تسلیم به نظم نوینی است که آمریکا در جهان می گستراند.
اما داستان خیابان ها داستان غم انگیز توابان تبعیدی نیست. داستان خیابان های تهران داستان پرشکوه جامعه ای است که برای بازیافتن خود، پرده های ادراک های مدرسی و مونتاژی را بردریده است و با موقعیت یابی خود دست به عمل می زند. با این شعارها که در ۱۶ آذر شنیدید.
۱٨۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱٣٨٨