خـر ِ دجّال و دجّـال ِ خر


ابراهیم هرندی


• به گمان من، اینترنت، خر ِ دجال روزگار ماست. این اَبَر رسانه مدرن، همه کسانی را که بدان دسترسی دارند، درگیر خود می کند به آتش خود خیره می دارد و آسان می تواند آنان را نیز درگیر دیدن و شنیدن و گفتن و نوشتن و خواندن و خرید و فروش و.... سازد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۰ آذر ۱٣٨٨ -  ۱۱ دسامبر ۲۰۰۹


 

آنان که با افسانه ِ "دجَال"1 و خرش آشنا هستند، می‏دانند که این خر از تبار چارپایان نجیبی نیست که در درازنای تاریخ باربردار و یار ِانسان بوده است. خر ِ دجال که از سر ِ هر مویش نغمه‏ای فریبنده پخش می‏شود تا دل و دین از همگان برُباید، نماد باستانی هراس دینمداران از بازشدن ِ دکان دین‏ها و آئین‏های دیگر و زیاد شدن رقیب است. سردمداران دینی که مردم را رمه می پندارند و خود را افساردار آنان می دانند، هماره نگران آنند که کسی دکان دین تازه‏ای بازکند و مشتریان آنان را به آئین تازه فراخواند. از اینرو، از دیرباز افسانه دجال را ساخته‏اند و با اشاره به آن، مردم را از دل سپردن به پیام‏ها و چشم‏اندازها و راه‏ها و روش‏های تازه‏، باز داشته‏اند.
فشرده این افسانه این پندار‏ه است که پیش از بازگشت مسیح به زمین، مسیح وار ِ فریبکاری خواهد آمد تا با ترفند و نیرنگ و افسون، مسیحیان را گمراه کند. اگر چه این فریبکار، برای چندی در کار خود اندی پیشروی خواهد داشت، اما با آمدن مسیح راستین، بدست وی کشته خواهد شد.

فرهنگ شیعی این افسانه را از مسیحیت وام گرفته است و آب و رنگ آن را زیادتر کرده است و آن فریبکار را "دجّال" نامیده است. دجّال پیش از آمدن مهدی، سوار برخری که در تردستی و اغواگری دست کمی از خود دجال ندارد، پا به میدان می گذارد و پیروان اسلام را از کوچک و بزرگ، به گمراهی می کشاند، اما با آمدن مهدی، بدست وی کشته می شود. یکی از ویژگی‏های خر ِ دجال این است که از سر هر مویش آهنگی به گوش می رسد. همصدایی و درهمی هارمونیک ِآهنگ‏های دجالی این خر، چنان فریبنده است که دل و دین از همگان می رباید.

در گذر روزگار، هر بار که پدیده تازه‏ای با خوشداشت مردم روبرو شده‏است، دین بانان آن را خر ِ دجال زمان خوانده‏اند، از نگاره گری‏های ارژنگ گرفته تا پیدایش رادیو و سینما در دوران کنونی. این چگونگی از آنروست که خودکامگان هر برآیه تازه‏ای را تیری به تارک تاج شاهی خود می‏پندارند و هماره به مردم هشدار می‏دهند که در هر نوآمدی با ناباوری بنگرند و چشم و دل از آن که برگیرند، زیرا که هر ترانه تازه‏ای می تواند ترفندی افسونبار باشد و آنان را از راه راست بلغزاند.

به گمان من، ااینترنت، خر ِ دجال روزگار ماست. این اَبَر رسانه مدرن، همه کسانی را که بدان دسترسی دارند، درگیر خود می کند به آتش خود خیره می دارد و آسان می تواند آنان را نیز درگیر دیدن و شنیدن و گفتن و نوشتن و خواندن و خرید و فروش و.... سازد. پیش‏تر دوگونه رسانه داشتیم؛ نخست تلفن که رسانه‏‏‏ای دو سویه بود که گفتگوی دوتن را ممکن می‏کرد و دوم رسانه‏های دیگر که پیام یک تن را به بیشمارانی می رساند، مانند روزنامه، رادیو و تلویزیون. ‏یکی از گرفتاری‏های این رسانه‏ها، جدایی آنان از یکدیگر بود. روزنامه خواندی‏ست، رادیو شنیدنی و تلویزیون دیدنی و هم شنیدنی. هر یک از این سه، جدای از یکدیگر، گستره ویژه کار خود را دارند. اینترنت برای نخستین بار، این هرسه و بسی بیش از آن را در خود جا داده است و گفت و شنود و دید و نوشت را یکجا، آنهم با کیفتی برتر ( دیجیتال) ممکن می کند و می‏تواند همگان را همزمان درگیر ِ گرفت و داد و مراوده با هم سازد.

دیگر آن که این رسانه افسونگر، خبررسانی را آسان و ارزان و همگانی کرده است و گیرنده خبر را توانایی فرستندگی نیز داده است.2 این چگونگی نه تنها پیوند میان فرستنده و گیرنده اطلاعات را دگرگون کرده است، بلکه لگام این ابزار پرتوان را برای نخستین بار از دست دارندگان قدرت در آورده است و اداره کردن خبر و دبیری و بازسازی و مهندسی حکومتی آن را نامیسر کرده است. این چگونگی برای نخستین بار، درخبررسانی درباره زلزله در استان سیچوان در چین دیده شد. تنها نیمساعت پس از این رویداد ناگوار، سیصد کاربر اینترنتی عکس و خبربه سایتهای گوناگون فرستادند و رادیو بی بی سی نخستین خبر این رویداد را از تویتر بازگویی کرد. هنگامه خبری این زلزله چنان بود که حکومت چین، ناگزیر از راست گویی درباره شمار کشته شدگان این زلزله شد. خبر زلزله‏‏ای که پیش‏تر در چین رخ داده بود را حکومت سه سال پس از آن به جهانیان داده بود.

با زلزله سیچوان، گفتمان تازه‏ای در گستره رسانه‏ای جهان بنام؛" خبرنگاری شهروندی"3 شکل گرفت. برآیندهای این چگونگی در رویدادهای انتخاباتی ایران بیشتر برجهانیان آشکار شد. این که به آسانی می‏توان با فرستادن چند عکس و فکس و خبر، پرده دروغ و دورویی حکومتی را درید و در نگاه جهانیان، حساب ملتی نجیب و آزادیخواه را از حساب حکومتی طالبانی و گندیده جدا کرد. دیگر آن که تکنولوژی رسانه‏ای، امروزه چنان تقش اجتماعی بزرگی یافته است که یکی از بازتاب‏های آن، بومی کردن هنجارهای پذیرفته شده جهانی و نمایش فراگیر و جهانی ناهنجاری‏های بومی‏ست. از این پس، همه ماموران حکومتی، هماره در دیدرس شهروندان خبرنگارو خبرنگاران شهروند خویشند. این چگونگی، آرامش خودی‏ها را برهم می زند و غیرخودی‏ها را به برنما کردن زشتی‏ها و کژی‏ها و ناراستی‏ها وامی دارد.

خبرنگاری شهروندی، برآیندی از ذهنیت مدرن است که در پرتو پیشرفت‏های تکنولوژیک پدید آمده است. چون این ذهنیت، هوادارِ برابری افراد و حقوق بشراست، خودبخود با هر گونه حکومت دینی و خودکامه و ولایی سر ستیز دارد و بیشتر رفتارها و کردارهای دست اندرکاران و پادوهای چنین حکومت‏هایی را گزارش کردنی می‏شمارد. یکی از نمونه‏های درخشان این چگونگی، سخن آقای احمدی نژاد درباره پیوندش با رهبر است که او آن را؛ " از جنس رابطه پدر و پسری" خواند. این سخن در چارچوب نگرش سنتی و پیش مدرن، خدشه ناپذیر و پذیرفتنی می‏تواند باشد. اما در ادبیات سیاسی مدرن، دو گرفتاری بسیار اساسی دارد. نخست این که در این میانه، "رابطه" به جای "ضابطه" نشسته است. دیگر آن که این رابطه نه براساس قانون، بلکه بنیادی عاطفی و نانوشته و ناپژوهیدنی دارد که می‏تواند برای همگان، بجز برای آن دو، زیانمند باشد. چنین است که این سخن که ریشه در چشم‏اندازی سنتی و روستایی دارد و برای ارج گذاری به رهبر گفته شده‏است، از چشم انداز سیاست مدرن، سخنی خنده آور و خبرساز می تواند باشد و هست زیرا که گفتن چنین سخنی برای هر سیاستمداری در کشوری دموکراتیک، خودکشی سیاسی‏ست.

بله، در گذشته چون ِدجال و خرش از دل فرهنگ بومی در می‏آمد، سردمداران، بدرستی آن‏ها را می‏شناختند، چه ای بسا دجال یکی از خودی‏های وازده دیروزی بود که آنک سازی دیگر ساز می کرد. اما خر دجال روزگار ما، پدیده ای پیچیده و جهانی و دیجیتال است که دجالان خری که از زباله دان تاریخ سربرآورده‏اند را یارای شناسایی آن نیست و چه بهتر که نباشد

......................
1. دجّال، صیغه مبالغه از ریشه "دجل" به معنای نیرنگ و هم به معنای آب طلاست. پس دجال فریبکاری نیرنگ باز است با جنسی دو رو؛ ذاتی پلید با نمایی فریبنده، مانند آهن زنگاریده ای که روکشی زرین دارد.
2. عنوان "سردبیر، خودم"، گویای آغاز انقلابی تازه در گستره رسانه‏ای جهان است.
3. Citizen Journalism

http://goob.blogspot.com