یلدای امید


حسام الدین مصطفی زاده


• یلدای امیدی است پر از پسته و بادام
ساقی منشین، شیشه بگردان و بده جام ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۷ آذر ۱٣٨٨ -  ۱٨ دسامبر ۲۰۰۹


 

یلدای امیدی است پرازپسته و بادام
ساقی منشین، شیشه بگردان وبده جام

اجیل خرد آر که مشکل بگشائیم
خورشید برآریم از این بام به هرشام

دی مشکل ما بود، به سرپنجه ی مردم
بُن کنده شود، چون علفِ هرزه ی ِ بد نام

این شام اگر دیرزمانی است که پائید
ما طالع روزیم نیفتیم ازایام

با عشق برقصیم و به اغیاربگوئیم
ما شب شکنیم و ننشینیم دراین دام

این کهنه قفس محبس سیمرغ جوان نیست
چون صعوه نباشیم، که شب گاه شود، رام

ذرات حضوریم که یک پارچه گشتیم
آرام نگیریم چو دیو است درآرام

پنداشت که ازیک دوسه فریاد و لهیب اش
رامیم، ولی خام شد و خام شد وخام

سقراط صفت جان نسپاریم برآئیم
برهِشته وبرکِشته ی قانونگر اصنام

این شب، شب یلداست و ما تشنه ی وصل ایم
ساقی شرری ریز به هرجام پی کام

آن دبدبه ی طبل شنیدیم که خالی است
خوش نغمه بزن مطرب جانانه ی فرجام

از زیر عبای شب پیشین خبری هست؟
بنگر به خروسی که پریده است سربام