آیا یک کمونیست می تواند در مرگ یک "فقیه عالیقدر" آهی بکشد؟ - محمدرضا شالگونی

نظرات دیگران
  
    از : س ابراهیمی

عنوان : زنده باد هومانیسم
شخصی بنام رحمت خوشکدامن که در راه کارگر «کپیه جدید» فعالیت می نماید در سایت خودشان آاقای شالگونی را مورد «مرحمت » قرار داده و از موضع ۱۰۰ «مارکسیستی » به آقای شالگونی گیر داده ست:

« .......بنابراین آقای شالگونی می تواند بعنوان یک فرد انسان گرا در رابطه با منتظری و هر فرد دیگری از ته دل آهی کشد وعزادار باشد ، ولی نه بعنوان کمونیست . آیا می نواند ؟ ....»

من فکر میکردم راه کارگر «کپیه جدید» از راه کارگر «سنتی» واقع بین تر ست ولی بنظر میرسد که خیلی «دوآتشه» تشریف دارند .

متاسفم که تو این دنیای بزرگ چپ ایران میخواهد از تمام چپ ها «چپ تر » باشد
در کدام کشور اروپائی مارکسیسم در تقابل با هومانیسم قرار گرفته؟

تردیدی ندارم که این «رفقا » مارکسیسم را درک نکرده و خود را همینطوری «کمونیست » معرفی می کنند.
۱۹۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۴ دی ۱٣٨٨       

    از : حسن عبدی

عنوان : شفاف و منطقی
کسی که در جریان مبارزات ۵۰ سال اخیر مردم علیه رژیم منحوس شاه و حکومت مدهبی خمینی بوده ست محمد رضا شالگونی را کم و بیش می شناسد.

در این جا قصد ندارم بر له یا علیه ایشان حرف بزنم چون هرکس علاقمند ست می تواند به نوشته ها و مواضع او مراجعه نماید.در داخل سازمان راه کارگر هم این بحث ها بوده و ست.

در تمام جریانات دگر هم ، حتی خامنه ای ،داریوش همایون و رضاپهلوی هم موضع میگیرندو به نحوی خود را نماینده ی بخشی از مردم معرفی می کنند. حالا کاری نداریم که جماقداران خامنه ای آن کار دیگر می کنند و داریوش همایون و رضا پهلوی هم برای خاطر هوادارا نش هزار تا اگر و مگر میاورندتا مبادا مواضع ارتجاعی آنها به عبای آخوندها اصابت نماید.

اما کسانی که با امضا منوچهر،منیزه،حافظه ی تاریخ ،رهگذر،فریبرز،داور،آق کریم و بهزاد از «چپ» و راست به به شالگونی خرده گرفته اند بهترست یک کمی شفاف و منطقی بگویند چه موضعی باید گرفته شود.
۱۹۱۷٨ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣٨٨       

    از : مش قاسم

عنوان : کاسه داغتر از آش
به نظر می رسد که یکی مثل شاه یا مارکس باید نظر بدهد تا شاید این جناب منوچهر خان رضایت بدهد که یک کمونیست برای یک "فقیه عالیقدر" آهی بکشد. بالام جان وقتی خامنه ای دارد از این می سوزد که مردم به منتظری احترام می گذارند شما چرا اینقدر وسط این دعوا نرخ تعین می کنی؟ حالا تازه حرف امثال شما را کسی هم اصلا خریدار نیست که به همه خرده می گیری و انگار کسی باید از جنابعالی نظر می خواست که یک "آهی" بکشد!
۱۹۱۷۰ - تاریخ انتشار : ٣ دی ۱٣٨٨       

    از : زرین

عنوان : دون کیشوت های ایرانی لامذهب
منتظری به هر دلیل به سرکوب اعضا و طرفداران سازمان های چپ و مجاهدین اعتراض کرد و این مورد او را قابل احترام می کند. او اکنون فوت کرده است و بعید است که آخوند دیگری بتواند مانند او احترام عموم مردم ایران را بدست آورد. در کشورهای آمریکای لاتین نیز تعدادی کشیش و حتی کاردینال کاتولیک جان خود را به خاطر دفاع از زندانیان و نیروهای انقلابی از دست دادند حال تعداد اندکی دون کیشوت وار به جنگ این تعداد روحانی نیز می روند زیرا آنها از مذهبی های دگم نیز دگم تر هستند و نمی توانند در جنگ طبقاتی در کنار چه کسانی مبارزه کنند. دشمن از منتظری بیزار است و این دون کیشوت ها با ژست های چپ روی های مضحک می خواهند با همان دشمن به منتظری ناسزا بگویند. فقر دانش سیاسی آنها را به یک سکت بی عمل بیگانه از کارگران و ضد مذهبی تبدیل کرده است که جای دوست و دشمن را هنوز نمی توانند تشخیص بدهند. کسانی که هیچ پیوند اورگانیکی با مردم ایران ندارند خیلی خوش باور باید باشند که فکر کنند با هوچیگری می توانند جای مذهب آنها را با سکتاریسم مضحک و شبه مارکسیستی تقلبی خود پر کنند. بهتر است آنها باز دون کیشوت وار به جنگ مذهبی خود در گردهمایی های خود در اروپا با عکسهای رنگی ادامه دهند شاید مردم ایران را شیفته آلبوم های عکس مراسم خود کنند!
۱۹۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨       

    از : منوچهر

عنوان : دلیل نمی شود
گیریم که فرزند یک یهودی بیاید و بگوید فلان فاشیست ال و بود بل بود، دلیل نمی شود؛ اینکه پدر دو چریک از حرکت اباذرواری منتظری حرف می زند واقعا نشان دهنده ی این است که کمونیست های ایرانی با اسلامیست ها از یک تبارند؛
همه می دانند که منتظری هیچوقت مخالفتی با اعدام ها نداشت، بلکه با بخشی از اعدام ها؛ اما گیریم واقعا با اعدام مخالفت میکرد؛ حتا گیریم که عبا و عمامه را هم بر می داشت و مثل کسروی می شد ضد اسلام؛ حتا گیریم که واقعا یک طرفدار حقوق بشر می شد و مثل یک سال پیش که ازش استفتاء کردند، نمی گفت حکم ارتداد و ضدیت با اسلام مرگ است؛ آره، حتا گیریم همه ی این کارها را انجام میداد و می شد یک هومانیست نمونه؛ ولی خب که چی؟ آیا نباید مسئولیت همه ی جنایات قبلی اش را پذیرا می شد؟ ایا نباید محاکمه می شد؟ مگر می شود، یکنفر بیاید و یک نظام فاشیستی را بنیاد گذارد، سال ها در آدم کشی و دزدی و فساد دست داشته باشد، هم خود اش و هم مافیای خانوادگی اش، بعد بیاید بگوید برخی کارهای اشتباه هم رخ داده و با این کار یکدفعه به پدر حقوق بشر ارتقا یابد؟ آخر کدام پدر حقوق بشر زن را نصف مرد می داند که این نویسنده های ایرانی و شیرین عبادی آمده اند و این آخوند را تبدیل به قدیس اش کرده اند؟
کدام پدر حقوق بشر حکم تعویض دین را قتل و اعدام می داند؟
واقعا عجیب است که چطور چپ ها باری دیگر با اسلامیست ها تجدید پیمان می کنند و بی بی سی و صدای آمریکا هم می شوند محلل این ازدواج؛
ولی آیا مردم یکبار دیگر گول خواهند خورد؟ چنین به نظر نمی آید؛ ایرانی ها دیگر هیچ آخوندی را، حتا اگر کل روشفنکران ایران که هیچ، کل روشنفکران جهان هم جمع شوند و اینبار به جای فوکو، آقای هابرماس بیاید بگوید منتظری خود عالیجناب کانت بود، باز هم ایرانی ها زیر بار نمی روند؛
منتظری یک آخوند بود، یک آخوند بنا بر شغل اش متولی جهل و نادانی و ستم است؛ چپ ها هم فقط یکبار دیگر نشان دادند که موضوع شان آزادی نیست، بلکه قدرت است و بس؛ به هر بهایی، حتا به بهای پیمان بستن با ابوالارتجاعی چون منتظری؛
۱۹۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨       

    از : منیژه

عنوان : آیا ... ؟
آیا یک کمونیست میتواند به دفاع از دین دست بزند و بخواهد اثبات کند که دین اسلام با مدرنیسم و سکولاریسم سازگار است؟ کاری که آقای شالگونی کرده بود!
۱۹۱۴٣ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : ادعای کمونیست بودن چیزی را بیان نمیکند
صرفا با بیان اینکه من یک کمونیست هستم ، بنابراین ضددین اسمانی هستم، نمیتواند معیار ازاداندیشی باشد. اگر کمونیست بودن تان بخاطر ضدخدابودنتان است،برشما مبارک.کمونیست بودن مدال روی سینه نیست که شماانشاء را باان شروع کردید و طرز تفکر مذهبی در ان غالب است.من مطمین هستم شما از قماش اندسته کمونیستها هستید که مطابق تربیت مذهبی، هنوز قبل از خوابیدن ( بسم الله) یادتان نمیرود. رسیدن باینکه انسان خدا را افرید محتاج به شناسایی ،معرفت و Erkenntnis است. 
۱۹۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨       

    از : زرین

عنوان : پدر دو چریک فدایی شهید از او قدردانی کرد
"او در دورانی که قائم‌مقام رهبری بود به بهبود حال زندانیان توجه ویژه داشت و به آزاد کردن آنان اصرار می‌ورزید که نویسنده، خود از جمله این زندانیان بود. ولی آن‌گاه که احساس کرد دیگر نمی‌تواند منشاء اثر باشد ابوذروار اعتراض کرد و عطای حکومت را به لقایش بخشید." - طاهر احمدزاده پدر چریک های فدایی خلق شهید مسعود و مجید احمد زاده
۱۹۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨       

    از : رهگذر

عنوان : نقد کنید و نه نفی
صمد به جای توهین به فریبرز اگه حرفی داری بزن؛ سند و مدرک آورده که منتظری با ابعاد اعدام مخالف بوده، اون هم نه از روی هومانیسم، بلکه از روی مصلحت؛ که خمینی هم مصلحت رو در جایی دیگه دید؛
تو کل مطلبت یه نکته ی نقادانه وجود نداشت؛ اگه حرفی نداری نزن جانم؛ کسی هم که هنوز چپ ایران براش مفهوم نیست لازم نیست خودشو قاطی بحث کنه؛ نکنه فکر کردی داری تو یه رسانه ی اسلامی کامنت میذاری؟
۱۹۱۲۲ - تاریخ انتشار : ۲ دی ۱٣٨٨       

    از : صمد نیر سینا

عنوان : آق فریبرز ! از تحریف تاریخ چندان هم بدت نمی آید
آق فریبرز ! بنظر میرسد :
۱. از تحریف تاریخ چندان هم بدت نمی آید و بستگی به قیمتش با تحریف کنار میائی مرد حسابی اینچï عنودانی ست که روی مطلب بالا بلندت گذاشتی. تحریف تاریخ به چه قیمت؟
۲. از این که تو مملکت پر از شغال و جنه سخت بی قراری
۳. ادبیات شما بوی بیسوادی میدهد بهترست برای مسعود بهنود کامنت بگذاری .
۴. از کجا معلومه داریوش همایون ها جز رفتن زیر عبای آخوندها راه دیگری برای بازتولید اجتماعی خود ندارند . نکنه گول افه های همایون را خوردی؟
۵. منظورت از این رهنود به چپ ایران چیست ؟ «ولی آیا چپ ایران هم همینطور است و راه دیگری ندارد؟ تاریخ این بازگشت دوباره به ارتجاع را به ما نخواهد بخشید و بهای بسیار بزرگی را خواهیم پرداخت؛ »

فکر می کنی چپ ایران خیلی امکانات و تشکیلات داشته که اگر بناست باز تولید نماید مثل داریوش همایون ها زیر عبای آخوندها نروند.

ترا چه میشود ؟ میتوانی چپ ایران را روشن معرفی کنی ؟ چرا با ایماء و اشاره حرف میزنی ؟
وا ی بحال ما چپ ها که امثال آق فریبرز این همه معلومات را همینطور «فی سبیل الله » برای ارشاد «چپ» توزیع میفرماید و معلوم نیست که «اجرش» را کدام «چپ» خواهد برد. «ماشا الله ، ماشا الله کامنت او از نوشته ی نویسند ه ی این پست یعنی آقای شالگونی
طولانی تر شد.
۱۹۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : فریبرز

عنوان : تحریف تاریخ به چه قیمت؟
به نظر میاد رفقا شدیدا جو گیر شده اند و یک امام زاده ی دیگر را دارند علم می کنند؛ دعوای منتظری با خمینی دعوای یک جاهل ارتودوکس با یک جاهل انقلابی بود، هر دو جاهل از نوع اسلامی اش؛ آخر رفقا، منتظری در کجای اعتراض های اش خواستار توقف اعدام شده است؟ منتظری در کجای سراسر دوران حیات اش یکبار اعدام منافق و محارب و مرتد را زیر سوال برد؟ حتا همین چندی پیش که موضوع ارتداد پیش آمد در جواب یک استفتاء گفت کسی را که مرتد شده است و تبلیغ علیه اسلام نمی کند نباید کشت! یعنی چه؟ یعنی اگر تبلیغ کند باید کشت اش؛ آخر چرا باید مدام از یک سوراخ گزیده شویم و همیشه چپ ایرانی خود را دنباله روی ارتجاع اسلامی کند؛ هر بار به یک بهانه ای! دعوای منتظری با خامنه ای هم به خاطر نفی ولایت فقیه که خود پایه گذار اش بود نیست، بلکه بخاطر این بود که او خامنه ای را از لحاظ مراتب فقهی قابل این مقام نمی دانست؛ منتظری با ولایت فقیه نجنگید، با ولی فقیه جنگید؛ مثل جنگ بوش، که خود اش بخش بزرگی از تروریسم را دامن زد، و بعد به جای جنگیدن با تروریسم شروع کرد به جنگیدن با تروریست ها!
افزون بر این، مافیای بیت خامنه ای با مافیای بیت منتظری درگیر بودند و هستند و منتظری پیروزی رقیب را که همه داستان محمد رینگو و هم داستان برادر داماد اش را داشت، تاب نیاورد؛ آخر هم که در بیانیه اش آمد گفت ایراد نظام این است که به جای رعایت ولایت فقیه تبدیل به ولایت نظامی شده است؛ یعنی چه؟ یعنی چرا سپاه دارد روحانیت را کنار می گذارد و با وقاحت تمام نیز تاکید کرد که فقط بخش کوچکی از روحانیت از جنایات سی ساله ی نظام آگاه بوده است!

امثال داریوش همایون ها حق دارند که بروند زیر عبای آخوند، آن ها راه دیگری برای بازتولید اجتماعی خود ندارند؛ ولی آیا چپ ایران هم همینطور است و راه دیگری ندارد؟ تاریخ این بازگشت دوباره به ارتجاع را به ما نخواهد بخشید و بهای بسیار بزرگی را خواهیم پرداخت؛

به نکات زیر توجه کنید:

بارها و بارها از زبان میدیای اصلاح طلب داخل و خارج کشور درباره موضع منتظری در قبال اعدامهای سال ۶۷ شنیده ایم و اینکه ایشان با این اعدامها مخالف بوده است. آیا واقعا یکی از بنیانگزاران جمهوری اسلامی و تئوریسین ولایت فقیه می توانسته است از نظر فکری با اصل اعدام زندانیان در سال ۶۷ مخالف بوده باشد یا این مخالفت منتظری با اعدام چند هزار نفر در چند هفته تنها در جزئیات این اعدامها و زمان انتخابی آن و ترس از اثر سوء آن بوده باشد. سعی من در اینجا این است که با استفاده از نامه های خود منتظری این دید را به خواننده این مطلب منتقل کنم که اختلاف منتظری با این اعدامها تنها در جزئیات آن و نه در اصل این تراژدی تاریخی بوده است.

در کشتار مخفیانه یا اعدام های جمعی زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی در تابستان و پاییز ۱۳۶۷، چندین هزار تن زندانی که پایان دوران محکومیت اعلام شده خود را می گذراندند و برخی از آنان مدت محکومیتشان روزها و ماه ها قبل به پایان رسیده بود، در زندانهای جمهوری اسلامی اعدام شدند. دستاویز خمینی برای اجرای این اعدامها عملیات نظامی فروغ جاویدان بود که در اواخر مردادماه سال ۱۳۶۷، توسط مجاهدین خلق انجام شده بود. در این عملیات حداقل ۲۵۰ نفر از اعضای مجاهدین خلق توسط نیروهای جمهوری اسلامی دستگیر شده و صدها نفر دیگر نیز کشته شدند (۱).

خمینی در نامه ای دستور قتل و عام زندانیان سیاسی و حتی آنهائیکه دوران محکومیت خود را گذرانده بودند را می دهد. جانشین خمینی در آن زمان، منتظری، در نامه ای به خمینی در قبال اعدامهای سال ۶۷ موضع می گیرد و در مورخه ۶۷/۵/۹ اینچنین می نویسد:

بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی
پس از عرض سلام و تحیت، به عرض میرساند راجع به دستور اخیر حضرتعالی مبنی بر اعدام منافقین موجود در زندانها، اعدام بازداشت شدگان حادثه اخیر را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهرا اثر سوئی ندارد ولی اعدام موجودین از سابق در زندانها اولا در شرایط فعلی حمل بر کینه توزی و انتقام جوئی میشود
و ثانیا خانواده های بسیاری را که نوعا متدین و انقلابی میباشند ناراحت و داغدار میکند و آنان جدا زده میشوند.
و ثالثا بسیاری از آنان سرموضع نیستند ولی بعضی از مسئولین تند با آنان معامله سرموضع میکنند.
و رابعا در شرایط فعلی که با فشارها و حملات اخیر صدام و منافقین، ما در دنیا چهره مظلوم به خود گرفته ایم و بسیاری از رسانه ها و شخصیتها از ما دفاع میکنند، صلاح نظام و حضرتعالی نیست که یکدفعه تبلیغات علیه ما شروع شود. و خامسا افرادی که به وسیله دادگاهها با موازینی در سابق محکوم به کمتر از اعدام شده اند اعدام کردن آنان بدون مقدمه و بدون فعالیت تازه ای بی اعتنائی به همه موازین قضایی و احکام قضات است و عکس العمل خوب ندارد. (۲)"

در این نامه منتظری تاکید می کند که اعدام بازداشت شدگان عملات فروع جاویدان مجاهدین "را ملت و جامعه پذیرا است و ظاهرا اثر سوئی ندارد". همانطور که ذکر شد و طبق منابع خود جمهوری اسلامی، در این عملیات نظامی بالغ بر ۲۵۰ نفر از اعضای مجاهدین خلق دستگیر شده بودند (۱) و منتظری صراحتا در نامه خود به خمینی موافقت خود را با اعدام ۲۵۰ نفر اعلام می کند. تا اینجا از استقبال ملت و جامعه از اعدام ۲۵۰ نفر می گوید و هیچگونه مخالفتی با قتل ۲۵۰ نفر ندارد.

منتظری در ادامه نامه نگاریها به خمینی و احمد خمینی اینچنین می نویسد:
"بالاخره این مطالب را من برایشان خواندم بعد یک نسخه از آن را هم به آنها دادم و شفاهی به آنها گفتم : "الان دهه محرم است، یک مقدار دست نگه دارید"، بعد به آنها گفتم : "اگر امام هم اصرار دارند شما یک عده از آنها را که در زندان شیطنت میکنند و تبلیغ و فعالیت دارند مجددا با روش صحیح بازجویی کنید و آنها را درست محاکمه کنید و پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند اعدامشان کنید، در این صورت لااقل کسی نمی گوید کسی را که به پنج سال زندان محکوم شده است جمهوری اسلامی اعدام کرده است (۳)"

منتظری در نامه خود به خمینی پیشنهاد می کند که اگر بر اعدام دستجمعی زندانیان اصرار دارد "یک عده از آنها را با روش صحیح بازجویی کند" و "پس از محاکمه اگر محکوم به اعدام شدند اعدامشان کنید". در کدام سیستم قضایی در دنیا زندانی را که دوران محکومیت خویش را می گذراند را دوباره بازجویی می کنند؟ و کیست که نداند منظور از بازجویی در دهه ۶۰ تنها کابل زدن و تحقیر و تجاوز در زندان بوده است. منتظری اما هیچ مخالفتی با شیوه های بازجویی در دهه ۶۰ نداشته است، خمینی را به بازجویی دوباره از زندانیان محکوم ترغیب می کند و پیشنهاد می کند زندانیان را پس از دادگاهی اگر محکوم شدند اعدام کنند. یعنی اگر خمینی چند هزار نفر انسان را دادگاهی و محکوم به اعدام می کرد از نظر منتظری هیچ عیب و ایرادی نداشته است، همچنان که اعدام اسرای عملیات فروغ جاویدان خمینی از نظر ایشان "اثر سوئی" ندارد. محاکماتی چند دقیقه ای بدون هیئت منصفه و وکیل انتخابی، با حضور قاضی که طبعا بیطرف نبوده است. منتظری مشکلی با این نوع دادگاهی کردن و با بازجویی ها نداشته است و تنها نگران آثار سوء این اعدامها است، از نظر ایشان اگر چند هزار نفر در دادگاههای نمایشی جمهوری اسلامی به اعدام محکوم شوند اشکالی ندارد!

و بالاخره میدیایی که دارد حقیقت را وارونه بخورد عموم می دهد هیچوقت به این نکات اشاره ای نمی کند که:

۱. منتظری در بین سالهای ۵۸ تا ۶۷ بخشی از رهبری جمهوری اسلامی بوده است، رژیمی که در این ۱۰ سال هزاران نفر را اعدام و زندانی کرده است، رژیمی که حجاب را اجباری و سرکوب زنان و تجاوز به کودکان را قانونی و شرعی کرد.

۲. منتظری از نظر فکری هم نمی توانسته است که با اعدام مخالفتی داشته باشد، بهترین مدرک برای اثبات این ادعا نوشته ایشان در توضیح المسایل خود می باشد. منتظری در مسئله ۳۲۰۴ صفحه ۵۷۹ در توضیح المسایل خود می گوید که: کیفر محارب برابر آیات قرآن کریم و احادیث "کشتن" یا "به دار آویختن" یا "بریدن دست راست و پای چپ" و یا "تبعید از شهر محل سکونت" است، و احتیاط مخصوصا در زنان این است که کیفر افراد مناسب با جرم آنان تعیین شود. بنابراین اگر با سلاح یورش آورده و کسی را کشته باشد او را بکشند، و اگر فقط م...ال مردم را غارت کرده مال را از او پس بگیرند و دست راست و پای چپ او را قطع کنند، و اگر کسی را مجروح کرده پس از قصاص تبعیدش کنند، و اگر هم مال مردم را غارت کرده و هم کسی را کشته، پس از گرفتن مال دست و پای او را قطع کنند و سپس او را قصاص نموده و به دار آویزند، و اگر یورش آورده ولی موفق به کاری نشده فقط تبعیدش کنند، و اگر خواست به بلاد کفر فرارکند جلوی او را بگیرند (۴)."

شخصی که برای محارب "کشتن" یا "به دار آویختن" یا "بریدن دست راست و پای چپ" و یا "تبعید از شهر محل سکونت" را تجویز می کند چگونه می تواند از نظر فکری مخالف اعدام محارب در جمهوری اسلامی بوده باشد؟

مراجع:
۱. http://www.hayat.ir/?lang=fa&page=showbody_news&key=&row_id=۲۹۶۷۴&style=no
۲. http://www.amontazeri.com/farsi/khaterat/html/۰۵۶۵.htm
۳. http://www.amontazeri.com/farsi/khaterat/html/۰۵۷۴.htm
۱۹۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : جواد مفرد کهلان

عنوان : با توجه به موقعیتی که منتظری داشت
این شیخ نوع آوری و رنسانسی در پایه های سنتهای مذهبی شیعه به عمل آورد که نتایجش به تدریج یا به سرعت ظاهر شده و خواهد شد. خودتان را در موقعیت آن روز وی قرار دهید که باورهای دینی خود و جاه و مقام خود را فدای حقوق انسانهای در بند و اعدامیان نمود. فکر میکنم از صد هزاران نفر به سختی فردی بتوان یافت چنین کاوه آهنگر وار به پاخیزند.
۱۹۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : داور -

عنوان : شباهت!!
می بخشی ممی جان . یک طورایی شبیه پیام خامنه ای بود.
۱۹۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : agh Karim

عنوان : آیا یک کمونیست می تواند در مرگ یک "فقیه عالیقدر" آهی بکشد؟ - محمدرضا شالگونی
با ابراز سپاس. من نمیدانم شما‌ها چرا اینقدر زندگی‌ راا سخت میکنید. چرا نمیخواهید آزاد از قید این تنگ گیریا سخن بگید. ئومرتون تموم شد، رفیق! برادر!..... آزاد باش. دوست داری تسلیت بگی بگو. تبریک بگی بگو. چرا این همه پیچ و پیچ میدید. شرط و شروط میذاری. همینه که در جا میزنید و مردم هم یا میفتند تو دامن "پلیدی" یا "نیرنگ". آقا رضا بگو من آزاده‌ام و ازادگی میگه مردی که به‌ قدرت گفت نه‌ احترام داره. ببینم میتونی‌ به دیوار تنگ "فقه شیعی‌مارکسیستی" نه بگی!!!!! رحمن آق کریم
۱۹۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۱ دی ۱٣٨٨       

    از : آرمان

عنوان : بسیار زیبا گفتید
با درود به آقای شالگونی که طبق معمول با کلام زیبای خود به درستی نکات مهمی را مطرح کردند. با آرزوی سلامتی برای ایشان که در طی سالها نشان داده اند که یک انقلابی والای می باشند.
۱۹۰۷۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣٨٨       

    از : بهزاد

عنوان : بیچاره مارکس
ممی جان، یک زمانی نیما گفت زردها بیهوده قرمز نشدند؛ رفیق، رنگ سبز بهت نمیاد، شایدم میاد، خدا رو چه دیدی؟
۱۹۰۷٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣٨٨