سخن چهاردهم انجمن آرای ایران. بالای بلندِ خِرد در سیرجان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۴ دی ۱٣٨٨ -  ۲۵ دسامبر ۲۰۰۹


 
سخن چهاردهم انجمن آرای ایران
چهارم دیماه 1388. 25 دسامبر 2009
بالای بلندِ خِرد در سیرجان

آنچه در نخستین روشناییِ پس ازیلدا در شهر سیرجان رویداد، یکی از مهمترین رویدادهای 30 سال حکومت اسلام در ایران بود. مردم سیرجان که همچون بیشترینهی ایرانیان در زیر حکومت اسلام و شریعت از جان خود سیر شدهاند، نه تنها از سهیم شدن در جنایتهای رژیم خودداری کردند، بل که با گزمههای مسلح بسیجی و پاسدار رودررو شدند. در سی سال گذشته، حکام مسلمان در ایران براساس سنت اسلامی کوشیدند دو پایهی بنیادین حکمروائی دینی را در میان ایرانیان جا بیندازند:
1 – النصر بالرعب (پیروزی در ترساندن مردم است.)
2 – شریک کردن مردم در جنایتهایی که براساس فقه شیعه اجرا میشوند. هدف این است که عملکردهای انسان ستیزانهی رژیم، مردمی جلوه کند تا کسانی که در آن جنایتها سهیم میشوند بناگزیر به دفاع از آن بپردازند.
به رغم باتوم، گلوله، شلاق و تجاوز جنسی به بازداشت شدگان، یورش گستردهی مردم ایران به خیابانها و پشت بامها، و فریادهای: «مرگ بر دیکتاتور» و «جمهوری ایرانی» نشان داد که ایرانیان مرحلهی ترس را پشتسر گذاشتهاند و آنگونه که خود شعارمیدهند: «توپ تانک مسلسل، دیگر اثر ندارد»!
اما آنچه که نقش برجستهای درمحتوای جنبشِ ایرانگرای امروز دارد، رویگردانیِ مردم از نمایشهای ترسآور اعدام، خنثی نبودن در برابر آن، رودررویی با آن، و محکوم کردن «اعدام» به دست اوباشان مسلمان است. چیزی که دریکم دیماه 1388 در سیرجان روی داد.
فروغ فرخزاد در «آیههای زمینی» سروده بود:
پیوسته در مراسم اعدام
وقتی طنابِ دار، چشمان پُرتشنجِ محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون میریخت
آنها به خود فرومیرفتند
و از تصور شهوتناکی، اعصاب پیر و خستهشان تیرمیکشید
اما همیشه در حواشی میدانها
این جانیان کوچک را میدیدی که ایستادهاند
و خیره گشتهاند به ریزش مداوم فوارههای آب.
چه کسی باورمیکرد شکستنِ دومین ستون خیمهی حکومت اسلام در سیرجان روی دهد؟ کار درخشان سیرجانیان - آن هم در زادگاه زندهیاد سعیدی سیرجانی که به دست حکومت اسلام کشته شد- حکایت از آن دارد که ذهنیت انسانگرایانهای که در درازای 14 قرن حکومتِ فرهنگی - سیاسیِ انیرانی به ژرفای ناخودآگاه ایرانیان واپس نشسته، و کمرنگ و ناپدید شده بود، اکنون به بخش ضمیر خودآگاه آنان بازمیگردد. انساندوستی، اینجهانی بودن، و ارجنهی به زندگی، - که بافشار دین و شریعت آخوندی به پساپشتِ جان و روان ایرانی واپس نشسته بود-، اکنون همچون مهرِ ایرانی در حال فراز شدن است.
مهر ورزیدن به زندگی خود و دیگران (نفیِ شهادت و اعدام)، ارج نهادن به زندگیِ اینجهانی آدمی (نفی عدالتِ خیالیِ الله در روز جزا)، دوریگزینی از حضور درمراسم اعدام (شریک نشدن با جنایت و آدمکشی)، اینهاست پرتوهائی که از فرهنگ سیمرغی، زنخُدائی، مهرورزانه، زندگیگرایانه، و میهندوستی ایرانیان به ایران امروز میتابند.
سنگرهای ایدئولوژیک حکومت اسلام در ایران یکی پس از دیگری درهم کوبیده میشوند. امروز فریادهایی مانند «اللهاکبر»، معنای ضد خود را گرفتهاند. اگر روزی لشگر اسلام با «اللهاکبر» به اِشغال و سرکوبی ایران پرداخت، اکنون ایرانیان، - و پس از 14 سده- با همان شعار دارند آن فرهنگ انیرانی را در ایران لگدمال میکنند!
پساپشت جنبش و شعارهای ایرانیان بپاخاسته، روح ایرانیگری موج میزند. روح نوگرائی، و پشتکردن به باورهای ناهمروزگار، روح رویارویی با «مقدسات» و پسزدنِ خرافههای وارداتی از صحاری سوزان.
اگر باریکبینانه بنگریم، رستم و گُردآفرید را میبینیم که در انبوه ایرانیان شجاع و خردمندی که دربرابر حکومت اسلام ایستادهاند، قامت راست کرده، و به حرکت در آمدهاند. پس، بسیار بجاست که همچنان، همآوا با میلیونها هممیهن، بانگ برداریم:
آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی.
با باور به پیروزی، زنده باد آزادی، زنده باد ایران.
http://www.anjomaneara.org
info@anjomaneara.org
تلویزیون انجمن:
www.livestream.com