مبدا این رادیکالیسم در کجاست؟ - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : پ پیمان

عنوان : نکاتی در باره " مبدا این رادیکالیسم در کجا است؟ "
متاسفانه در ادبیات اصلاح طلبان درون جنبش سبز برخی از مفاهیم و اصطلاحات را به نادرست به جای واژه های دیگر به کار می گیرند که می تواند در ادامه خود نتایج منفی در جنبش و گفتمان میان نیروهای میان جنبش دمکراتیک بگذارد. به طور مثال در مقاله آقای مرتضی سیمیاری هم دیده می شود.دو نمونه برای مثال ذکر می شود:
۱- اصطلاح رادیکالیسم را با خشونت و یا قهر یکی گرفتن و در نتیجه برخی از شعار های بنیادی مردم را زیر سوال بردن است. رادیکال شدن جنبش به معنی خشونت بار شدن مبارزات نیست. رادیکال شدن خواست های مردم با مراحل مبارزه و عمق یافتن خواسته های مردم تطابق دارد. میتوان برخی از شعار ها را نادرست خواند که طرح چنین شعاری به نفع جنبش صلح جویانه و دمکراتیک مردم در هر مرحله از مبارزه نیست. اگر مردم مخالف حکومت دینی - استبدای باشند و به شکل مناسب بیان کنند نمی توان و نبایستی آن شهار را زیر نام رادیکالیسم به عنوان یک چماق جلوگیری کرد.
۲- اصطلاح انقلاب را با قهر و خشونت یکی گرفتن نیز یکی از اشتباهات نویسیندگان و یا اصلاح طلبان در چهار چوب جمهوری اسلامی و یا در چهار چوب قانون اساسی جمهوری اسلامی است.انقلاب به معنی قهر نیست. اگر در تاریخ مارکسییت ها و دیگران با زور قدرت را گرفتند و نامش را انقلاب گذاشتند به این معنی نیست که هر تحول عمیق فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، علمی، تکنیکی و ... را رد کرد و گفت نتیجه این تحولات عمیق مثبت نبوده ،پس ما طرفدار اصلاحات هستیم و با انقلاب مخالفت نمود. می توان طرفدار اصلاحات بود میتوان طفدار انقلاب هم بود ولی نه با زور و قهر. من طرفدار کوچکترین گام های اصلاحات در جهت حقوق اساسی مردم هستم ولی هیچگاه مخالف یک حکومت مردم گرا ، دمکرات و فدرال با یک قانون اساسی مردمی که در ایران مستلزم یک تحول عمیق اجتماعی ( انقلاب ) است نیستم. اگر منظور نویسنده مقاله اصلاحات در چهارچوب قانون اساسی و حفظ حاکمیت دینی است در عمل حرکت کردن در جهت انسجام حکومت جمهوری اسلامی است که برخی از اصلاح طلبان درون چپ دمکرات نیز با نصایح فرزندان و برادرانه خود می خواهند ولیه فقیه را به سر عقل بیاورند و ایران عزیر را از پاشیده شدن جلوگیری کنند.
پ . پیمان
۱۹٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨       

    از : یک نظر

عنوان : خواب از چشمان ربوده
مردمی که ۶ ماه هست که به وحشی ترین شکل که شاید مختص اسلام ناب محمدی باشد، سرکوب شده، تحقیر شده، جان داده، شکنجه شده، تجاوز شده، و .... بخود آمده و دستورات "رهبران" سبز که بخشی از رژیم هستند را نوعی توهین بخود حساب کرده و مانند یک انسان نه "مقلد" از شرف و حیثیت خود دفاع کرده، مورد لعن و نفرین عاشقان امام راحل و "کیان نظام" شده اند. سحابی به عربده جویی متوسل شده و آشکار به مردم توهین میکند، قاسمی نژاد به نوعی دیگر با سفسطه و مغلطه و لغات "روشنفکرانه" به مقابله با مردم برخواسته و سیمیاری دلش از نشان گرفتن "شخص آقای خامنه ای" در تظاهرات به غم نشسته و مردم بستوه آماده از خرافات اسلامی را با جملات بظاهر زیبا و متطقی سرزنش میکند. این ها جملگی یک حرف دارند و آن این هست که چرا مردم همانند متحجرین مقلد به دستورات رهبران سبز اسلامی برای زندگی بره وار گوش نمیکنند تا اینان بحکومت رسیده و حکومت شمشیر بخون آلوده علی را بار دیگر بر سراسر ایران حاکم کرده و به سالهای "خوش امام راحل" برگردند. ترس و وحشت از سرنگونی حکومت آدمخواران اسلامی ، خواب خوش رهیان امام را از جشمانشان ربوده.
۱۹٣۴۱ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣٨٨