از : اهل رده
عنوان : تامل کنیدوبسیار مطالعه
جناب ابان کماکان سفسطه ومغلطه مینمایند واطلاعاتشان همچنان ناقص .
۱-ع.میم. فطروس نداریم ع.میرفطرس صحیح است ومعلوم شد حتی ایشان را نمیشناسید!. مرحوم ورداسبی سالیان سال بود که میخواست جواب میرفطروس را بدهد(بخصوص جلد دوم اسلام شناسی را) که نداد زیرا پاسخی برای استدلالات محکم میرفطروس که مستند به منابع دست اول مسلمین بود نداشت. هرگونه پاسخی زیر سوال بردن ان منابع دست اول بود که اسلام بر پایه انها بنا شده است ودر پی ان تکفیر. مرحوم ورداسبی بطور کلی جا زد وحتی از مناظره تلویزونی با میرقطرس سرباز زد.
۲- تمام منابع راجع به چرندیات شریعتی در انتهااورده شد باز شما میگویید جعل است. اگر میتواید رد کنید.با تهمت و... خود را بیش خراب نکنید.
۳- تامل کنیدوبسیار مطالعه.شما با پیش فرض خود حق مطلق بینی با مسائل برخورد میکنید. مراجعتان را بینید پ پ ,شریعتی, افرادی. منقضی شده هایی که کوچکترین اعتبار علمی واکادمیک ندارند.پ پ حتی تحصیلات اکادمیک نیز نداد. رجع به شریعتی به مستندات سیاوش اوستامراجعه کنید وخبر از دکترای حاجیولوژِی ایشان وارتباطات شان با امنیتی های پهلوی را بگیرید. اما اقای افرادی:
ایشان با خصومت کامل که از تک تک کلماتشان خون میچکید مطلبی بر علیه اقای میرفطروس سالها پس از چاپ اولیه ونیز پاسخ ان ,مجدد چاپ کرده بود وایشان را به دزدی ادبی و... متهم کرده بود. این نهایت کم اطلاعی یا بهتر بی اطلاعی اقای افرادی از Plagiarism یادزدی ادبی است.میرفطروس وبسیاری دیگر پاسخ انرا دادند وحتی مطلب بسیار پخته ومستندی از اقای دامون با عنوان "برای بالابردن سطح گفتمان بکوشیمhttp://iranara.blogspot.com/۲۰۰۸/۱۰/blog-post.html#links" در نقد مطلب اقای افرادی منتشر شدکه سالها است منتظریم پاسخ اقای افرادی را به ان ونیز به سلسه مقالات اقای اعتمادیhttp://shahnamehvairan.com/ver۲۰۰۷/index.php?option=com_content&task=view&id=۵۶۸&Itemid=۱ بخوانیم.احتمالا تا انقلاب مهدی!باید منتظر باشیم. بعنوان اکادمیسین وادیتور چند مجله علمی به شما میگویم که مطالب دوستان شماارزش علمی ندارند. کتابهای میرفطروس بعضی به چاپ پانزدهم رسیده ولی کتابی ازمنتقد محترم جناب افرادی حد اقل من ندیده ام.
۳-میفرمایند"تحریفات و جعلیات م.فطروس در مورد اندیشه های شخصیت بزرگی همچون دکتر شریعتی سالهاست که نزد بسیاری از اهل مطاالعه و سیاست رو شده اند." میتوانید فقط ۵تا از این بسیاران رانام ببرید.مطالب ابراهیم نبوی از شیفته گان اسبق شریعتی را اجع به وی خوانده اید با عنوان "پدر، مادر، خودتان متهمید!"http://news.gooya.com/nabavi/archives/۰۰۹۰۱۹.php
ویااز اکبر گنجی مرید اسبقش http://www.iranianuk.com/article.php?id=۴۴۲۷۱
http://www.cyrusonline.blogfa.com/post-۹۳۷.aspx
ویا احسان نراقی http://drshariati.org/show.asp?id=۹۱.
سربلند باشید
۱۹۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : آبان ایرانی
عنوان : تصحیح آدرس مقالهء آقای احمد افرادی
با پوزش مجدد از دوستان گرامی
هر بار که این مطلب را ارسال کرده ام بعد از ثبت اعداد لاتین آن ۰۰۲۱۰۸ به فارسی تبدیل می شوند.
در چنین صورتی باید هنگام انتقال آدرس به گوگل اعداد را به لاتین نوشت تا آدرس مربوطه باز شود.
به دلیل اهمیت مطلب مستند آقای احمد افرادی آدرس آن را دوباره می نویسم
http://www.asgharagha.com/archives/۰۰۲۱۰۸.php
مطلب مذکور را همچنین می توانید از طریق وبلاگ خود نویسنده آقای احمد افرادی در آدرس زیر پیدا کنید:
http://ahmadafradi.blogfa.com/
۱۹۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : آبان ایرانی
عنوان : تصحیح آدرس
با پوزش از دوستان عزیز
آدرس صحیح مطلب آقای احمد افرادی را دوباره می نویسم
http://www.asgharagha.com/archives/۰۰۲۱۰۸.php
۱۹۶۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : آبان ایرانی
عنوان : به خوانندگان عزیز
دوستان سلام
آنچه که "اهل رده" در پایین علیه دکتر شریعتی نوشته اند کپی برداری از کتاب شخصی بنام ع.میم. فطروس است.
تحریفات و جعلیات م.فطروس در مورد اندیشه های شخصیت بزرگی همچون دکتر شریعتی سالهاست که نزد بسیاری از اهل مطاالعه و سیاست رو شده اند.
این شیوهء غیر اخلاقی را ۲۰-۲۵ سال پیش نویسنده و پژوهشگر برجسته مجاهد شهید ابوذر ورداسبی و همچنین شهید قتل های زنجیره ای مترجم، پژوهشگر و نویسنده ء مبارز مجید شریف با نوشتن چندین بررسی و نقد روشنگرانه در نشریهء شورا و کتابهای خودشان افشا کردند و ماهیت ارتجاعی نقدهای غیر علمی و ناصادقانهء ع.م.فطروس را در معرض افکار عمومی قرار دادند.
تازه ترین این روشنگری ها ( در موضوع روش اخلاقی و شیوهء کار ع.م.فطروس ) از طرف نویسندهء ارجمند آقای "احمد افرادی " انجام گرفته است. خوانندگان می توانند مطلب مربوطه ("آسیب رسانی به حافظهء تاریخی") را که در سایت گویا نیوز موجود است از طریق آدرس زیر بخوانند و به واقعیت و حقیقت موضوع پی ببرند:
http://www.asgharagha.com/archives/۰۰۲۱۰۸.php
از آنجایی که نقد عالمانه و هوشیارانهء آقای احمد افرادی دیگر اعتباری برای مطالب و روش غیر علمی ع.م.فطروس باقی نگذاشته و هم به دلیل اینکه من در نتیجهء بررسی هایم برای ادعاهای ع.م.فطروس اهمیتی قائل نیستم ضرورتی نمی بینم که وقتم را صرف پاسخدهی به مواردی که "اهل رده" ( که بعید نیست خود ع.م.فطروس باشد) از سایت او کپی کرده است نمایم.
خوانندهء کنجکاو همچنین خود می تواند در صورت دسترسی به منابع اصلی- مثلآ کتابهای دکتر شریعتی- آنها را با ادعاها و تهمت های ع.م.فطروس مقایسه کند تا بهتر در جریان جعل و دستکاری نقل قول هایی که از شریعتی و دیگران آورده قرار بگیرد و از شیوه های غیر اخلاقی وی در باصطلاح نقد و تحقیق باخبر گردد.
متشکرم و خدا نگهدار همگی
۱۹۵۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : اهل رده
عنوان : تقلید تشیعی
جناب ابان
شماعوامید وهرچه دیگران میگویند را طوطی وار تکرار میکنید بدون اندکی تعقل(تقلید تشیعی)
۱-میفرمایید که مسئول اول رژیم یعنی خمینی از همان دوران شاه آنقدر به اندیشهء شریعتی کینه داشت که این علیرغم اصرار بزرگان هیچگاه او را شهید ندانست و از او تعریف نکرد.به این وب سایت نگاهی بی اندازید تا کذب ادعایتان ثابت شود.
۲-ما توهین ها و تهمت های جنابعالی و آقای "اهل رده" به ایشان را هم اشتباه ، هم غیر منصفانه و هم غیر واقعی. گرای مطالبی راکه شما توهین ها و تهمت ها میدانید برای شان مرجع جود دارد ولی شما فقط به سخنان خود پ پ استناد میکنید.کیانوری که چنان نامه ای به خامنه ای مینویسد چرا باید در مورد پ پ دروغ بنویسد وانهم زمانی که پ پ رااصلا کسی نمی شناخته است . در ضمن مزخرفاتش شباهات بسیار به خزعبلات طبری(مثلا در مورد کورش)دارد.
در موردتناقضات پ پ در اینترنت به اندازه کافی هست.فقط یک مورد:ایشان شاهنامه را در جایی متعلق به دوره صفویه ذکر میکند(ضمن اینکه ایران را از هخامنشیان تا صفویه عاری از هرگونه موجود زنده میداند)ودرجای دیگر درمورد وضعیت ایران قبل از صفویه به همان شاهنامه استناد میکند!
۲- در مورد تز "اسلام منهای آخوند" شریعتی فقط جهت اطلاع خوانندگان:
دکتر علی شریعتی هم با "عوام" خواندن مردم و تأکید بر ضرورت دیکتاتوری رهبر(یا امام) ضمن تکرار حرف های آل احمد، معتقد بود که: "توده های عوام مقلّدِ منحط و بنده واری که رأی شان را به یک سواری خوردن یا یک شکم آب گوشت می فروشند، شایستهء دموکراسی نیستند. آرای گوسفندها و رأس ها، ارزشی ندارد، رهبری نمی تواند زادهء آرای عوام و برآمده از متن تودهء منحط باشد"... به قول شریعتی: "در چنین جامعه ای، استقرار آزادی و دموکراسی نه تنها معقول و منطقی نیست بلکه حتی خطرناک و ضدانقلابی است"... آزادی و دموکراسی، به نظر دکتر شریعتی "لقمهء چرب و شیرین مسمومی است که غربی ها به ما هدیه کرده اند". بنابراین به نظر شریعتی: "رهبر سیاسی یا بنیانگذار مکتب، حق ندارد دچار وسوسهء لیبرالیسم غربی شود و انقلاب را به دموکراسی رأس ها(الاغ ها=توده های مردم) بسپارد".
دکتر علی شریعتی نیز در توجیه انتصابی بودن امام (پیشوا) و عدم اعتبار آراء اکثریت مردم، ضمن منحط نامیدن اکثریت مردم جامعه، آنان را به گوسنفدانی تشبیه میکند که فاقد عقل و ارادهاند. او با این پیشداوری کوشش میکند تا در بارهء ضرورت ماهیت ضد دمکراتیک حکومت اسلامی داوری نمایـد: «جهل تودههای عوام مقلد ِمنحط و بندهواری که رایشان را به یک سواری خوردن یا یک شکـم آبگوشت به هر که بانی شود، اهداء میکند و تازه، اینها، غیر از آراء اسیر گوسفندی است... آراء رأسها (الاغ ها و گاوها)... رهبری نمیتواند خود، زادهء آراء عوام و تعیین شـدهء پسند عموم و برآمده از متن تودهء منحط باشد..." [۴۱] وقتی اکثریت مردم جامعه، ناقص، نا آگاه، کودک و گوسفند قـلمداد شوند، لازم میآید که راهنما، شبان، ولی یا سرپرستی آنها را رهبری و هدایت نماید تا: «در پرتو هدایت او، اُمّت (جامعه) حرکت و جهت حرکت خویش را گم نکند»
دکتر شریعتی: «قبول و ارزش همهء عقاید و اعمال دینی، منوط به اصل ولایت است». [۴۸]
دکتر شریعتی: «مسئولیت امام، ایجاد یک انقلاب شیعی است... مسئولیت گستاخ بـودن در برابر مصلحتها، در برابر عوام (مردم) و پسند عوام و بر ذوق و ذائـقه و انتخاب عوام شلاق زدن. رسالت سنگین رهبری (امام یا پیشوا) در راندن جامعه و فرد از آنچه هست بسوی آنچه باید باشد به هر قیمت ممکن، بـر اساس یک ایدئـولـوژی ثابت... اگر اصل را در سیاست و حکومت به دو شعـار ِ رهبری و پیشرفـت –یعنی تغییر انقلابی مردم– قرار دهیم آنوقت انتخاب این رهبری بوسیله افراد همین جامعه، امکان ندارد زیرا افراد جامعه هرگز به کسی رأی نمیدهند که با سُـنتها و عادات و عقایـد و شیوهء زندگی رایج همهء افراد آن جامعه، مخالف است... کسی که با کودکان (یعنی مردم) به سختی رفتار میکند و آنها را در یک نظم دقیق متعهد میکند و به آنها درس جدید تحمیل میکند، مسلماً رأی نخواهد آورد... امام مسئول است که مردم را بر اساس مکتب (اسلام) تغییر و پرورش دهد حتی علیرغم شمارهء آراء ... رهبری باید بطور مستمر، به شیوهء انقلابی –نه دموکراتیک– ادامه یابد ... او هرگز سرنوشت انقلاب را بدست لرزان دموکراسی نمیسپارد». [۴۹]
دکتر علی شریعتی نیز در بارهء نقش سیاسی امام و ولی فقیه معتقد است: «امام در کنار قدرت اجرائی نیست، همپیمان و همپیوند با دولت نیست، نوعی همسازی با سیاست حاکم ندارد. او خود مسئولیت مستقیم سیاست جامعه را داراست و رهبری مستقیم اقتصاد، ارتش، فرهنگ، سیاست خارجی و ادارهء امور داخلی جامعه با اوست یعنی امام، هم رئیس دولت است و هم رئیس حکومت و... شیعه پیروی از امام را بر اساس آیهء «اطـیـعـُوالله و اَاطـیـعـُـوا الـرسُــولَ وَ اوُلـیَ الاَمـر مـنـکـُم» توصیه میکند و امام را "ولی اَمر" میداند که خدا اطاعتش را در ردیف اطاعت از خود و اطاعت از رسول شمرده است و این تقلید نیز برای رهبری غیر امام که نایب اوست در شیعه شناخته میشود [زیرا که] اَلـعُـلما حـُکّـام علی الـنّـاس». [۵۴]
- نظام حکومت در اسلام، صص ۳۰ و ۹۶.
۴۱- امت و امامت، صص ۵۰۴ و ۶۰۴ و ۶۱۹ و ۶۲۰ و ۶۲۴ و ۶۲۷. مقایسه کنید با: بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مقاله آیتالله سیدحسین طباطبائی، صص ۷۴، ۸۳، ۹۳-۹۴؛ خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت، مقاله مرتضی مطهری، صص ۳۶۱-۳۶۲؛ غربزدگی، جلال آل احمد، صص ۹۱-۹۲. کلمات داخل پرانتز از ماست.
۴۲- شیعه یک حزب تمام، ص ۴۷، م. آ. ۷. مقایسه کنید بانظر آیتالله طباطبائی: بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، ص ۹۶.
۴۳- نگاه کنید به: قانون مدنی، مواد ۱۱۸۰-۱۱۹۴ و ۱۲۰۷ – ۱۲۱۷.
۴۴- ولایت فقیه، ص ۴۶.
۴۵- خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت، صص ۳۶۱-۳۶۲. مقایسه کنید با نظر آیتالله طالقانی: اسلام و مالکیت، ص ۲۰۷.
۴۶- علامه طباطبائی، روابط اجتماعی در اسلام، ص ۲۶؛ اسلام و نیازهای واقعیِ هر عصر، علامه طباطبائی، ص ۵۲. آقا سیدابوالفضل نبوی نیز در تعریف «ولایت کلیه» میگوید: «امام هر عصری با اذن و مشیـّت پروردگار، در جمیع اماکن و بر جمیع عوالم وجود فرمانفرماست و در هر نقطه از قلمرو هستی، امر و اراده او (امام) نافذ و جاری است»، امراء هستی، ص ۷۸، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۸۷ هجری قمری.
۴۷- نگاه کنید به نظرات آیتالله طباطبائی در: بحثی در مرجعیت و روحانیت، مقاله ولایت و زعامت، صص ۷۵-۷۶ و ۷۹ و ۸۲و ۹۳-۹۶ و ۹۸؛ محمدتقی شریعتی: خلافت و ولایت ...، ص ۱۹۳. نظریه پردازان مجاهدین خلق، حتی اقتصاد اسلامی را نیز جزئی از «سیستم ولایت» میدانند، «سیستمی که خود در جهت ایدئولوژی اسلامی و در داخل این چهارچوب حرکت کرده، پاسدار همه اصول و ارزشهای اخلاقی، سیاسی و فرهنگی اسلامی است»، ابوذر ورداسبی: جزمیت فلسفه حزبی، ص ۲۰۷.
۴۸- اسلامشناسی، ج ۱، ص ۸۶، م. آ. ۱۶؛ حسین، وارث آدم، ص ۹۹، م. آ ۱۹.
۴۹- دکتر علی شریعتی، امت و امامت، صص ۵۰۴-۵۰۵ و ۵۲۱و ۶۰۱-۶۰۲ و ۶۳۰-۶۳۱ م. آ ۲۶؛ مسئولیت شیعه بودن، صص ۲۴۸-۲۴۹ و ۲۵۴ و ۲۶۴، م. آ ۷؛ انتظار مذهب اعتراض، ص ۲۶۸، م. آ ۱۹؛ کلمات داخل پرانتز از ما است.
۵۰- آیتالله سیدصادق روحانی، نظام حکومت در اسلام، صص ۳۰ و ۹۷. مقایسه کنید با نظر آیتالله طباطبائی: بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مقاله ولایت و زعامت، صص ۸۵-۸۶؛ روابط اجتماعی در اسلام، صص ۳۵-۳۶؛ محمدتقی شریعتی، خلافت و ولایت از نظر قرآن و سنت، صص ۸۸-۸۹؛ حجتالاسلام طاهری خرمآبادی، ولایت فقیه و حاکمیت ملت، صص ۵۰ و ۷۶ و ۹۷-۹۸.
۵۱- نگاه کنید به: دکتر شریعتی، شیعه، یک حزب تمام، ص ۴۷-۴۸، م. آ ۷؛ اُمـّت و امامت، صص ۵۲۳، ۵۲۹ و ۵۴۶-۵۴۸، م. آ۲۶. مقایسه کنید بانظر آیتالله طباطبائی، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، صص ۹۴ و ۹۶؛ تبیین جهان، مسعود رجوی، ج ۴، صص ۱۱-۱۲، ج ۵، ص ۵۴؛ ولایت فقیه و حاکمیت ملت، حجتالاسلام حسن طاهری خرمآبادی، صص ۴۰ و ۶۰-۶۱؛ اقتصاد توحیدی، ابوالحسن بنیصدر، ص ۲۶۳.
۵۲- سخنرانی مهدی ابریشمچی، شخصیت دوم سازمان مجاهدین خلق، نشریه مجاهد، شماره ۲۵۵، ۲۳.
۵۳- ولایت فقیه، صص ۱۹-۲۱، ۳۵، ۳۹، ۴۲-۴۳، ۴۷، ۶۵، ۶۷، ۷۰ و ۷۶؛ کشفالاسرار، صص ۲۳۲- ۲۳۴.
۵۴- امت و امامت، ص ۵۹۲، م. آ۲۶، جهتگیری طبقاتی اسلام، صص ۱۵۲-۱۵۳، م. آ ۱۰؛ مقایسه کنید با: نظرات آیت الله طباطبائی، بحثی در مرجعیت و روحانیت، مقاله ولایت و زعامت، ص ۹۴؛ آیتالله مطهری، خلافت و ولایت در سنت و قرآن، مقاله ولاء و ولایتها، صص ۳۶۲-۳۶۴ و ۳۶۸-۳۶۹؛ آیتالله سیدصادق روحانی، نظام حکومت در اسلام، صص ۱۷ و ۳۰ و ۳۹ و ۷۱ و ۱۸۱.
۱۹۵٨۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : آبان ایرانی
عنوان : به آقای احمد عزیزی
آقای عزیزی گرامی سلام
متاسفانه موضوعات مطرح شده در سوالات شما آنقدر سخت و پیچیده و وقتگیر هستند که من قادر به ارائهء پاسخهای کافی و دقیق به آنها نیستم
در این زمینه ها مطالب زیادی در اینترنت وجود دارد و کتابها نوشته شده که بهتر است به انها مراجعه کنید. تا جواب بگیرید و به نتیجه گیری برسید . برخی سایت های معتبر اینترنتی هست که به سوالات پاسخ می دهند و معمولآ جواب های اینگونه سوالات در آنها هم وجود دارد. می توانید به آنها مراجعه کنید. من آدرس خاصی از آنها ندارم اما می توانید با نوشتن کلماتی از سوال و موضوع مورد نظرتان در گوگل آن سایت ها پیدا کنید. و ارتباط بگیرید
با اینهمه پاسخ های کوتاهی در حد وقت کم و سواد اندکم خدمتتان می نویسم امیدوارم مفید باشند
۱. آیا قرآن کلام محمد(ص) است یا کلام خدا ؟
پاسخ:
مسلمین معتقدند که کلام خداست چون هم خود پیامبر گفته هم خود قرآن مکررآ تاکید کرده و هم خودشان صدها سال روی آن بحث و استدلال و نتیجه گیری کرده اند.
۲. آیا خداوند محمد(ص) و سایر انبیا را بر گزیده، یا بنحوی به آنان وحی و الهام شده است؟
پاسخ:
خداوند هم اول آنها را برگزیده و سپس به آنان هم وحی و هم الهام کرده است
۴- آیا سنت و رفتار انبیا و ائمه بایستی تا ابد الگوی مسلمانان باشد؟
پاسخ:
اگر منظور این است که مثلآ پیامبر به بهداشت اهمیت می دادند و فرموده اند که {" النظافه من الایمان" : پاکیزگی نشانهء ایمان است} و یا: {"طلب دانش بر هر مرد و زن مسلمان واجب است" } آری انبیا و ائمه بایستی تا ابد الگوی مسلمانان باشند. اما اگر منظور این است که مثلآ پیامبر با دست غذا می خوردند نه. چون مطابق دستور پیامبر به رعایت پاکیزگی، غذاخوردن با قاشق و چنگال پاکیزه تر است و دلیل اینکه پیامبر با دست غذا می خوردند این بود که را بهتری وجود نداشت و آن موقع قاشق و چنگال نبود.
۴ ب- اسلام واقعی و حقیقی نزد کیست؟
پاسخ:
من نمی دانم. حتمآ نزد خدا است!
هر مسلمانی به میزانی که دستورات قرآن را انجام می دهد دارای اسلام واقعی است. اسلام واقعی تنها در ایده و ادعا نیست. اسلام یک دستورالعمل است هر کس به این دستورالعمل بیشتر اقدام می کند مسلمان تر است. مثلآ غیر مسلمانی که پاکیزگی را از یک مسلمان (به نسبت توان و امکاناتشان ) بیشتر رعایت می کند در آن مورد خاص به اسلام نزدیکتر است و سهم بیشتری از اسلام دارد و پاداشش هم نزد خدا بیشتر است. شاید جملهء معروف دکتر شریعتی را شنیده اید که:
{" من گاندی گاوپرست بودایی را از آیت الله بهبهانی شیعه تر می دانم. و گورویچ ماتریالسیت را از آیت الله میلانی مسلمان تر"} البته دلایلشان را هم گفته اند. که در مجموعه آثار ۱ ایشان موجود است.
۵. نقش و جایگاه و اهمیت خلفا و پیدایش و رشد فقیهان و متخصصین اسلامی بعد از فوت پیامبر (ص) چیست؟ و یا چگونه باید باشد؟
نمی دانم . فکر می کنم نقش خاصی ندارند. چون همهء مسلمین باهم برابرند و کسی امتیاز و نقش فوق العاده ایی ندارد. گذشتگان خوب یا بد رفته اند. اکنون باید به مسائل امروز و فردا فکر کنیم
موفق باشید و خدا نگهدارتان
با تشکر از سایت اخبار روز و آقای بی نیاز که زمینهء طرح این مباحث را فراهم ساختند
۱۹۵٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : احمد عزیزی
عنوان : تشکر از آقای آبان و آقای بی نیاز
با تشکر از توضیحات، راهنمائیها و جواب های کندوکاوشده و مستدل آقایان آبان و بی نیاز و این فرصت ایده ال بحث و گفتگو
نوشته های هردو مرا به فکر فروبرده و پرسش های بیشتری را در مغز مادی و علمی ام برانگیخته، حال آنکه قلب معنوی و متعبد من اعتنایی به این بحث و جدل ها ندارد و راه خود میرود و به هیچ استدلالی احتیاج ندارد. مجدداً ممنون میشوم کامنت های شما محترمین حق جو و سایر کامنت گذاران را در مورد سوالات زیر جویا شوم.
۱. آیا قرآن کلام محمد(ص) است یا کلام خدا؟
۲. آیا خداوند محمد(ص) و سایر انبیا را بر گزیده، یا بنحوی به آنان وحی و الهام شده است؟
۳. آیا انبیا و امامان معصومند؟
۴. آیا سنت و رفتار انبیا و ائمه بایستی تا ابد الگوی مسلمانان باشد؟ اسلام واقعی و حقیقی نزد کیست؟
۵. نقش و جایگاه و اهمیت خلفا و پیدایش و رشد فقیهان و متخصصین اسلامی بعد از فوت پیامبر (ص) چیست؟ و یا چگونه باید باشد؟
با تشکر مجدد
احمد عزیزی
۱۹۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : علی موحدی
عنوان : برادر دوقلوی احمدی ن÷اد
ابان ایرانی عزیز: با دادن مرجع هایی مانند شریعتی و مجاهدین و ناصر پورپیرار کلی نا امیدم کردید. من با رفرنس های دیگرتان زیاد اشنایی ندارم اما این سه منبع را خیلی خوب می شناسم.اگر قبول دارید که که ایده های آدمی رفتار روزانه و جهت گیری سیاسی اش را تعیین می کند پس این چگونه ایده ی بوده که مجاهدین را به اغوش یکی ازمستبد ترین دیکتاتوری ها انداخت.؟ و اگر عقاید شریعتی پویا و سالم و انسانی بودند چگونه بیشترین شکنجه گران این ر÷یم ددمنش درمکتب ایشان تعلیم دیده اند.؟
در مورد ناصر پورپیرار نمی خواستم حتی اسم اش را بیاورم که فرد ناشناخنه بد نامی است که خوشبختانه قشر تحصیل کرده و فرهنگی و تاثیر گذار ایرانی حتی به اسم اش هم الر÷ی دارند. اما از آنجائیکه شما آدرس سایت شان را درج کرده اید مجبور شدم که مراجعه کننده گان را با ماهیت پرو÷ه این شخص اشنا کنم.
شما البته آدرس سایت پشتیبانی اش را درج کرده بودند در حالبکه ماهیت واقعی این فرد را باید در بین پیام هایش در پیامگیر سایت اش جستجو کرد.
برای ایشان قلم زنی شغلی است مانند صرافی و زرگری و کفاشی که نیت و ماهیت و شخصیت خریدار برای کاسبکار اهمیتی ندارد.
ناصر پورپیرار البته یه کاسبکار معمولی نیست. ایشان در جعل مس به طلا اعجوبه ای است که تاریخ ایران شبیه اش را بیاد ندارد.
با یه مثال ماهیت کارهای این شخص را برایتان روشن خواهم کرد.
میدانید که حقه بازانی هستند که با ایجاد شرکت های جعلی هرمی میلیارد ها دلار از پول مردم ساده لوح و خوش باور و خوش قلب را به جیب می زنند. شگرد این کلاهبردان در این است که وقتی مردم به ماهیت دزد بودنشان پی می برند آنها به این زودی ها میدان را خالی نمی کنند . این گرگ های باران دیده از آنجائیکه به طرز کار ساختار روحی قربانیان شان واقف اند و میدانند که مال باختگان نا امیدان بیچاره ای هستند که برای باز پس گرفتن مال از دست رفته شان هر کاری انجام خواهند داد با مال باخته احساس همدردی می کنند و بعد از گرفتن اعتماد دزد از در بیرون رانده شده با ماسک دادخواهی از مظلوم ایندفعه از پنجره وارد خانه می شود و مابقی دارایی قربانی را برای باز پس گرفتن مال از دست رفته می دزدد.
ناصر پورپیرار مانند همین فردی است که تحت لوای همدردی با مظلوم و داد خواهی از ظالم تمامی دار و ندار مال باخته را برای بار دوم از دست اش می رباید.
ایشان بخوبی میدانند که قشر جوان ایران از تکرار حرف های تکراری مورخین فسیل شده بیزارند و به همین خاطر هم با احساس همدردی با اینها و نفی تاریخ مجعول ایران وارد معرکه شده و در لابلای پرده برداری از خیل جعلیات خودش دقیقا همان خرمهره ها را ایندفعه در کاغذ های پر زرق و برق " بنیان اندیشی" به نام گوهر بخورد مشتاقان حقیقت می دهند.
اینکه ایشان مقولاتی مانند جعل تاریخ ایران را به میان کشیده و نوعی بنیان ساختار شکنی در تاریخ فرهنگی و سیاسی ایران و منطقه و جهان را ار بطن به سطح کشاندند کار با ارزشی بود اما متاسفانه خودشان هم به جعل واقعیت پرداختند بطوریکه با این اعمال شان روی افرادی مانند شجاع الدین شفا را هم سفید کردند.
حتما که میدانید ایشان شدیدا از ر÷یم ایران حمایت می کنند و حتی تضاهرات میلیونی مخالفان دولت را جعلی می دانند. به فردی که واقعیت روزمره به این عظمتی را انکار کند چگونه می تواند اعتماد کرد.؟
ایشان خروار ها دروغ را بامشتی حقیقت چنان بهم زده اند که جدا کردنشان غیر ممکن است. من فکر نمی کنم که هیج مورخی در جهان به اندازه ایشان حرف های متضاد زده و با پررویی از نوع احمدی ن÷اد از همه گفته هایشان دفاع کنند. در دروغ بافی و پررویی دو قلوی احمدی ن÷اد است.
مطمین باشید که پرو÷ه " بنیان اندیشی" ایشان سرابی بیش نیست.
۱۹۵۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : اهل رده
عنوان : مورخ خودخوانده
در مورد مورخ خودخونده ن ب ملقب به پ پ به ویکیپدیا وخاطرات هممسلک سابقش کیانوری وعلت اخراجش از حزب توده ونیزمطالب رفق سابقش عبدا... شهبازی بنگرید.منابع نقد مستند مزخرفات پ پ را در ویکیپدیاوذوالقرنین ... قابل دسترسی هستند. این مورررخ معرفه حتی یک مقاله معتبر ندارد چون میداند ادعا های پر تناقض وعجیبش نه فقط چاپ نخواهد شد بلکه سبب استهزا خواهد بود.
۱۹۵۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : سپاس از دوستان
جا دارد که از هموطنان عزیز کامنت گذار نهایت سپاس خودم را اعلام کنم که علی رغم اختلافات فاحش فکری توانستیم چند کلام احترام آمیز با هم ربد و بدل کنیم و از اطلاعات یکدیگر استفاده کنیم. به امید آن که بتوانیم علی رغم این تنوعات فکریمان هیچ گاه اصل احترام به یکدیگر را خدشه دار نکنیم.
شاد و تندرست باشید
۱۹۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : اهل رده
عنوان : مراجع معتبر برای اسلام شناسی
دوستان گرامی
جهت کسانی که بدنبال مراجع معتبر برای اسلام شناسی میگردند کتب زیر بسیار مناسب هستند زیرا که به منابع معتبر ودست اول مسلمانان استناد کرده اند.
دو جلد اسلام شناسی علی میرفطروس,۲۳ سال علی دشتی,کتب شجاع الدین شفا,کتب مسعود انصاری وباقر مومنی و نادره افشاری. از مهمترین نکات مورد اشاره اشتباهات قران(مثلا دستوری ومحسباتی مانند قانون ارث) دروغ گویی رهبران مسلمان بخصوص شیعه مثلا در مورد ثروت مسلمانان اولیه و طرفداری از فقرا,خوارج, اهل رده ونسل کشی انان
وعلل ظهور بسیاری از ایات وترور دراسلام. کتب را میتوانید از اینترنت رایگان دانلود کنید.
۱۹۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : آبان ایرانی
عنوان : به آقای علی موحدی
آقای موحدی عزیز سلام
از مطلب بسیار جالبتان استفاده بردم . ممنون .
در مورد منابع مطالعاتی، تعدادی را در پاسخ به آقای عزیزی نوشته ام.
اطلاعات دیگری برایتان می نویسم اگر چه شاید خودتان تمام این اطلاعات را داشته باشید.
پیرامون موضوعات مربوطه مطالب زیادی می توان به کمک اینترنت از جمله در "وبلاگ حقیقت" پیدا کرد. متآسفانه آدرسش الآن به خاطرم نیست.
خواندن کتاب ۳ جلدی" خیانت در گزارش تاریخ" نوشتهء مصطفی حسینی طباطبایی که نقد ۲۳ سال علی دشتی است را پیشنهاد می کنم .
همینطور کتاب "هزار تقلب دیگر از شجاع الدین" شفا نوشتهء آقای مهدی چل تنی که نقد کتای تولدی دیگر شجاع الدین شفا می باشد بسیار روشنگر و آموزنده است.
این کتابها به احتمال زیاد در اینترنت هم هستند.
ضمنآ در مورد تاریخ ایران بعد از انقلاب نظرات تازه ای از طرف مورخ معروف آقای ناصر پورپیرار مطرح شده است که قابل توجه هستند و در کتابها و وبلاگشان www.naria.ir موجودند. اگر چه رژیم ایران بخصوص میراث فرهنگی آن برایش کارشکنی می کند و ممنوعیت هایی ایجاد کرده است.
البته من در حال حاضر تمام نظرات آقای پورپیرار را نمی پذیرم ولی چارچوب نظریهء ایشان - که مستند به عکس و فیلم نیز هست- یعنی اینکه "در کتابت تاریخ ما دست برده شده و واقعیت تاریخ مان آن چیزی نیست که دیگران نوشته و تبلیغ کرده اند" برایم کاملآ قابل قبول است.
فیلم مستند جالبی هم در این زمینه ساخته اند و در وبلاگشان گذاشته اند بنام "تختگاه هیچکس" که منظورشان تخت جمشید است.
به هر حال آنچه که مخالفین و موافقین می گویند همه بحث های نظری است و موجب افزایش آگاهی ما و تکامل فرهنگی جامعه مان خواهند شد.
با تشکر از جنابعالی و خدا نگهدارتان
۱۹۵٣۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : آبان ایرانی
عنوان : به آقای احمد عزیزی
آقای عزیزی گرامی سلام
در حد سواد اندکم و وقتم (تا تعطیلات تمام نشده) به سوالات جنابعالی پاسخ کوتاه میدهم:
۱. منبع معانی مأخوذ شما در مورد لغت قاتل از کیست؟
پاسخ: همانطور که آقای بی نیاز هم اشاره داشته اند قَتَل و قاتَل دو فعل مختلف و در نتیجه دو معنی متفاوت دارند. در مراجعه به سایت عربی باحث که ایشان نوشته اند و همینطور سایر لغتنامه های عربی-فارسی می توانید این معانی را بهتر بشناسید. اما منبع اصلی من در شناخت این دو فعل خود آیات قرآن هستند. این تفاوت معنی این دو لغت در بسیاری از ترجمه های موجود هم رعایت شده بنابر اصل {آیات قرآن یفسر بعضها بعضآ : آیات قرآن همدیگر را توضیح می دهند} بهترین راه شناخت دقیق این افعال خود قرآن است. بنابر این منبع اصلی منابع من در شناخت معنی این لغات خود قرآن است.
جالب اینجاست که بدانید امروزه مخالفین فکری قرآن برای نقد آن علاوه بر استفاده از افسانه ها و روایات دروغینی که ساخته-پرداختهء مخالفین اولیه هستند، از ترفند جابجایی معانی این دو کلمه زیاد استفاده می کنند و در ترجمهء آیات معنی کلمهء قَتَل را بجای معنی کلمهء قاتَل می گذارند تا به خواننده القا کنند که قرآن خشونت آمیز است. در ایران این حیله که در واقع توهین به خواننده است، تا آنجا که من خوانده ام اولین بار توسط علی دشتی در کتاب ۲۳ سال بکار گرفته شده است.
۲ . تفسیر شما مأخوذ از چه کسانی است؟
پاسخ: من تا آنجا که خدا فرصت داده کتابهایی از دانشمندان مسلمان و همینطور نقدهای مخالفین که امروزه زیاد منتشر می شوند را مطالعه کرده ام و از همهء آنها بهره برده ام. آگاهی های بنیادی من بیشتر از کتابهای دکتر شریعتی، علامهء طباطبایی، استاد مطهری و بخصوص کتابهای ایدئولوژیکی مجاهدین خلق که اوایل انقلاب نوشته اند می باشند . البته کتابهای آنان را همیشه با نگاه انتقادی خوانده ام برای همین بسیاری نتیجه گیری ها از خودم هستند.
۳. چه تفسیر و ترجمه ای الان معتبرترین تفسیر است؟
پاسخ:از میان ترجمه های امروزی ترجمهء آقای علی اکبر طاهری بهتر است یعنی ضعف های کمتر و قوت های بشتری دارد. از تفاسیر تفسیر علامهء طباطبایی از بقیه بهتر است تفسیر جدید آقای عبدالعی بازرگان نیز مفید است. البته همانطور که اشاره کردم هیچکدام از آنها بدون عیب نیستند و من نسبت به آنها انتقاد هم دارم مخصوصآ اینکه به موصوع علمی "تحول زبان" کم توجه بوده اند. برای درک بسیاری از لغات قرآن بهتر است از لغتنامهء ۳ جلدی مفردات راغب اصفهانی استفاده شود چون هم کارش دقیق بوده و هم به زمان نزول نزدیکتر بوده است . هر چه از زمان نزول دور شده ایم معانی کلمات نیز تغییر کرده اند و متاسفانه بسیاری از مترجمین این نکته را در نظر نگرفته اند. علامهء طباطبایی با وجودی که در ابتدا به شکلی منطقی استدلال کرده اند که هیچکدام از شآن نزول ها اعتبار ندارند و عمدتآ سالها بعد از نزول آیات ساخته و پرداخته شده اند، خودشان در برخی موارد از آنها استفاده کرده اند.
۴. نظر شما راجع به مذاهب سنی، بهائی و ادیان یهودی و مسیحی، زرتشتی و بودائی چیست؟
پاسخ: در جهانبینی توحیدی و مطابق سفارش قرآن و امام علی همهء انسانها بندگان خدا هستند و با هم برابرند. حتی موجودات دیگر و خاک و آب و سنگ نیز حرمت دارند. بنابر این همهء مذاهب و اندیشه ها سنی، بهائی، یهودی، مسیحی، زرتشتی، بودائی، مارکسیسم و غیره قابل احترام هستند و مطابق آیهء ۱۳ سورهء حجرات خداوند موجودیتشان را مفید دانسته و به رسمیت شناخته است:
{ « یاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبایل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم ان الله علیم خبیر »؛ ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریده ایم و شما را در انواع و گروههای گوناگون قرار داده ایم تا یکدیگر را از هم بازشناسید. اینها ملاک برتری نیست. گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.}
البته از جنبهء نظری در حد اطلاعاتم نسبت به دیگران نقد دارم . اما در اصول عملی به قول امام علی پایمال کردن حق خدادادی یک مورچه را هم نمی پذیرم. شاید برایتان جالب باشد که در دوران سربازیم در ابتدای انقلاب یک سرباز هموطن بهایی در گروهان ما بود که فالانژها و بی سواد های گروهان مرتب او را اذیت می کردند و تنها دوست و مدافع این بهایی من که همین عقاید الآن را داشتم بودم.
با تشکر از جنابعالی.
ضمنآ یک معذرت خواهی هم به آقای بی نیاز بدهکارم بابت اینکه در برخی جملات لحنی تند داشته ام.
با آرزوی توفیق و خدا نگهدارتان
۱۹۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : جواد
عنوان : ایا افتخارات غزوات پیامبر و کندن در خیبر تماما ساخته و پرداخته دشمنان ایشان است؟
بزرگواران،
خوشحالم که دیالوگ مودبانه ای را بین صاحبان عقاید مختلف می بینم و امیدوارم این روال در ایران جا بیفتد، چون اکثر ایرانیان - از جمله خودم- فقط دو راه غریزی ی جنگ و گریز (Fight or Flight) که مرحله قبل از ""مذاکره و تفاهم"" ِ اختراعی توسط بشر متمدن بود ، را بلد هستیم. اهل گفتگوی ارام و بدون چاقو کشی و فحاشی و تکفیر و حکم ارتداد ، نیستیم..
من نه یهودی هستم و نه هیچ تعصبی له یا علیه هیچ اعتقاد مذهبی دارم و چون شیعه به دنیا امده ام، مخالفتی هم با ان ندارم و خودم را شیعه می دانم و قضاوتی هم درباره شرایط خاص و مشکل ۱۴۰۰ سال پیش را هم حق خود نمی دانم. گذشته و رفته . ولی نمی توان همیشه یک طرفه حرف زد و اعتبار خود را خدشه دار کرد، چون می شویم مصداق همان داستان ساده چوپان دروغگو و حرف حق ما را هم دیگر نخواهند پذیرفت. چیزی که متاسفانه برای این حکومت اتفاق افتاده است.
به هر حال متاسفانه نظر بعضی از شما در مورد رد مساله جنگ ها و اخراج و ضبط اموال و کشتزارهای یهودیان و بنی قریظه حداقل با اطلاعات موجود در تواریخ خود مسلمانان نمی خواند و سر بریدن ۷۰۰ نفر مرد و یک زن اسیر و بی سلاح در مدینه و به طور کلی تصاحب اموال و کلیه زمین های یثرب توسط مسلمانان که افتخار اسلام به عنوان غزوات صدر اسلام است، مشکل قابل انکار باشد، یا بیاییم به دولت غاصب اسراییلی نسبت بدهیم که ان موقع وجود نداشت.. و تمام قدرت مالی ، و گرایش عرب ها ی بدوی به اسلام و غارت ها از جای دیگری نیامد، جز غزوات، و بعد اشغال ایران و غیره.
راستی ، حالا که ما بشدت دنبال عدل و احقاق مالکیت ارضی هستیم و تمام دعوا در منطقه خاورمیانه ۶۵ سال است فقط و فقط بر سر موضوع محقر و مالی و چرک دست ِ اعاده زمین است، و می خواهیم زمین های فلسطین اشغال شده را برای عرب ها از یهودیان پس بگیریم و به عرب ها بدهیم ، ایا صلاح نمی دانید هم زمان تمام زمین های مدینه ( یثرب) را هم از عرب ها پس بگیریم و به صاحبان اصلی انان که بازمانده های یهودیان و مالکان اصلی واقعی هستند پس بدهیم؟
۱۹۵٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : علی موحدی
عنوان : اقای بی نیاز:حتی در صحت و سندیت نهج البلاغه هم شک است
اقای بی نیاز عزیز: اگر می خواهید بدانید که چقدر این اسنادی که شما بهش رجوع داده اید مجعول و ساختگی هستند به گفته های خامنه ای توجه کنید که ایشان حتی در سندیت نهج البلاغه-- دومین کتاب معتبر شیعیان--- شک دارند. برای درک عمق تحریفات تاریخ اسلام می توان به کتابهایی مانند" ۱۵۰ صحابه ساختگی" اثر علامه عسگری هم رجوع کرد.
اقای ابان: من با گفته های شما موافقم و اگر منابع خوبی در این زمینه ها دارید برایمان معرفی کنید که دانش و آگاهی مان را بالا بریم.-- اگر هم یه ایمیل درج کنید که ممنون میشم.
اقای بی نیاز: شما از گزاره های اشتباهی نتیجه گیری اشتباهی گرفته اید. فرض کنید که در عصر کوپرنیک همه علما و متفکرین و اختر شناسان به مسطح بودن کره زمین و اینکه خورشید دور زمین می گردد --- زمین مرکزی--باور داشتند اگر شما درآن عصر می زیستید ایا صرف اینکه همه بجز کوپرنیک به خورشید مرکزی باور نداشتند زمین را مرکز جهان و مسطح می دانستید.؟
استدلال شما به این می ماند که شیمیدانی لیوانی اب از رودخانه ای که از همان بالای بالای سرچشمه به مواد سمی مانند آرسنیک آلوده شده و مردم هم بدون آگاهی ازش استفاده می کنند را تجزیه کرده و نتیجه بگیرد که اب از اکسر÷ن و هیدرو÷ن و ارسنیک تشکیل شده است و وقتی با اعتراض افرادی که بهش الوده شدن اب را گوشزد می کنند استدلال کند که این باید اب خالص باشد برای اینکه همه مردم از این اب می خوردند.
اینهم بخشی از نوشته نشاط مستوری.
"ازیادنمیبرم که روزی از همآن ایامی که کمکم انصار حزبالله در حال شکلگیری بودند در درس اخلاق یکی از اولیا و اکابر سیاست و حکومت که پیوندی وثیق نیز با رهبر فعلی انقلاب داشته و دارد مخاطب سوال سخترویانهی جوانی از میان حضار قرارگرفت، جوانی که به انصار پیوست و دیگر امروز برای خوداش در این بارگاه از پیران دیر و اکابر قوم است. سوال این بود که اگر ما شیعه هستیم الگوی سیاست ما هم باید علیوار باشد ولی آنچه امروز در کشور میگذرد نسبتی با فرمایشهای عدالتجویانهی ایشان در نهجالبلاغه ندارد. بعد هم برای تحکیم پرسشاش، جوان شروعکرد به خواندن بخشهایی از سخنان امام علی در نهجالبلاغه. شیخ که خوب حرفهای جوان را شنید، همانطور که عادتاش بود موقع تأمل قبضهای از محاسناش را فکورانه گروگرفت و به نرمی پاسخداد: "جوان! من از نهجالبلاغه بیخبر نیستم. آن چه شما از روی متن نهجالبلاغه بهسختی میخوانی را من شرح و متناش را بهروانی از دوران صباوت تا کنون در حافظه حاضر داشتهام و بارها به درساش در گوش پیر و جوان خواندهام. اما اولاً در سندیت نهجالبلاغه از نظر صدور تردید فراوان هست و لذا هیچ فقیهی آن را مبنای استدلال و استنباط نساختهاست. اما گیرم که مو لای درز سندیت آن هم نرود، دوست من! با نهجالبلاغه اگر میشد حکومتکرد خود علی حکومت را ازدستنمیداد. روحانیت یک بار در ماجرای مشروطیت با هماین ملاحظات قدرت را که در چنگداشت ارزان و آسان به رقبا وانهاد و دیدید که گرفتار غول بیابانی مانند رضاخان شد. اما این بار روحانیت دیگر آن خطا را تکرار نمیکند. با نهجالبلاغه نمیشود حکومت را نگهداشت." پاسخ شیخ هرچه ساده، روشن و صادقانه بود، چندان غیرمنتظره و سهمگین هم بود که سکوت بهتآمیز پیآینداش نهتنها نشست آن روز را بهپایانرسانَد،"
بقیه مقاله
http://www.nilgoon.org/articles/Neshat_Mastoory_Sleepwalker.html
۱۹۵۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : "ث" منحوس
عنوان : این "ث" لعنتی را از کد تان بردارید، نکبتی شده است.
هر بار که این "ث" در کد رمز شما می اید، و ظاهرا همیشه هم می اید، با "ت" قابل تشخیص نیبست و کد و میل برگشت می خورد و بعد سیستم شما چون پیشرفته است ،ان کاربر را قفل می کند. این لعنی را بردارید.
۱۹۵۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : افعال قَتَل و قاتَل
آقای عزیزی با سلام
این که فعل قَتَل با قاتَل یکی نیست، آقای آبان درست میگویند. قَتَل به معنای کشتن است و قاتل (به عنوان فعل) از آن کلمات بسیار پیچیده است که نه در زبان فارسی، نه در انگلیسی و نه در آلمانی معادل دارد. در زبان انگلیسی battle و در زبان آلمانی آن را bekämpfen or bekriegen ترجمه کرده اند، یعنی مبارزه کردن یا جنگیدن با کسی. در زبان عربی هم جنگیدن و مبارزه کردن تا آخرین نفس (طرف مقابل) و هم لعنت است، و فیصله دادن در جنگ و مبارزه است. البته فعل اصلی مبارزه کردن یا جنگیدن با کسی حارب و کافح است و در عربی امروز از این دو فعل اخیر استفاده می کنند و کمتر کسی است که از فعل بسیار ویژه قاتل برای جنگیدن یا مبارزه کردن با کسی استفاده کند. به هر صورت، اعتراض آقای آبان که گفته دو فعل یکی نیستند، بجا می باشد.
من در زیر یک لینک می گذارم که متأسفانه به زبان عربی است و فعل قاتل را مورد بررسی قرار داده است. کافی است در جستجو کلمه قاتل را بنویسید و توضیحات می آید.
http://www.baheth.info/index.jsp
شاد باشید
۱۹۵۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : احمد عزیزی
عنوان : چند سوال از آقای آبان
آقای آبان با تشکر از پاسخ و توضیحات شما. من با اینکه کار علمی دارم ولی همیشه بطور فطری و قلبی مذهبی (بیضرر) بوده ام، بدون اینکه به معانی و تاریخ آیات فکرکنم، اگرچه همیشه یک تعلق خاطری به تفسیره ونگرش های ای آقایان مرحوم بروجردی، طالقانی، علامه طباطباعی و منتظری داشتم و هیچوقت هم دوست نداشته ام که بسادگی وادار شوم در دینم شک کنم و یا دست بکشم. بنظر میآید شما مطالعات زیادی دراین زمینه دارید و متشکرم اگر به جواب این سوالات به من کمک کنید.
۱. منبع معانی مأخوذ شما در مورد لغت قاتل از کیست؟
۱. تفسیر شما مأخوذ از چه کسانی است؟
۲. چه تفسیر و ترجمه ای الان معتبرترین تفسیر است؟
۳. نظر شما راجع به مذاهب سنی، بهائی و ادیان یهودی و مسیحی، زرتشتی و بودائی چیست؟
باتشکر
احمد عزیزی
۱۹۵۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ دی ۱٣٨٨
|
از : آبان ایرانی
عنوان : پاسخ دوم
آقای بی نیاز گرامی سلام
مجددآ همان ایرادیاتی را که بر مقاله تان گرفته بودم تکرار کرده اید. و همچنان به تایید افسانه های تاریخی ادامه داده اید.
من نوشته بودم ایراد مقاله تان این است که چارچوب آن را افسانه ها و دروغ های تاریخی یی که کتابتشان بیش از دویست سال با زمان خیالی وقوعشان فاصله دارد تشکیل می دهد . این خرافات تمامآ توسط عناصر کینه توز زورگو و استثمارگری که از مقابله با کتاب پیامبر اسلام عاجز مانده بودند ساخته و پرداخته شده اند و بعد توسط مورخین آخوندصفت عمدتآ حکومتی و فاقد بینش درست علمی نوشته شده اند. ولی جنابعالی دوباره نوشته اید:
{ " من در این مقاله فقط به مدارک تاریخیای استناد کردم که مورد توافق همهی (با تأکید بر همه) مورخان اسلامی و غیراسلامی است"}
یقینآ بدانید که هیج مورخ مسلمان آگاهی مدارک تاریخی شما را معتبر نمی داند و با آنها موافق نیست.
کدام مورخ آگاه مسلمانی که قرآن را می فهمد به خرافاتی از قبیل افسانهء بنی قریظه باور دارد و معتقد است که پیامبرش راهزن بوده ؟ این مورخین مورد تاکید شما کدامند؟ حتمآ مطابق آنچه در زیرنویس ها آورده اید ابن اسحاق یهودی الاصل را می گویید که معاصرانش به او لقب کذاب داده اند! یا منظورتان سناتور مفتخور استبداد علی دشتی است که با جمع آوری دروغ های مستشرقین و تحریف و ترجمهء غلط و دستکاری روایات و آیات متعدد قرآن کتاب ۲۳ سال را سرهم بندی کرده! یا مآمور دانشگاه های استعماری مونتگمری وات که حتی نمی دانسته خواجه نصیر الدین طوسی فیلسوف بوده یا متکلم منظور شماست؟
در ادامه دو آیهء قرآنی را از زمینهء طرحشان جدا کرده اید تا دلیلی بر درستی مطلبتان بیاورید. امروزه این شیوهء نگاه به آیات قرآن یک شیوهء منسوخ و ارتجاعی محسوب می شود به این دلیل روشن که برای دانستن نظر قرآن در مورد یهودیت یا هر پدیدهء دیگری باید مجموعهء آیات مربوطه را نگاه کرد و بعد به نتیجه گیری کلی و فهم موضعگیری آن رسید . قرآن در مورد یهود همان یک آیه را نگفته تنها از طریق بررسی تمام آیات مربوطه می توان نظر کلی قرآن را دریافت .
مثلآ در همین خصوص لازم است به آیهء ۶۲ سورهء بقره هم نگاه کرد که می فرماید:
"إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَی وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ".
[ در حقیقت هر کدام از مسلمانان و یهودیان و مسیحیان و صابئان که به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد اجرش نزد پروردگارش محفوظ است نه بیمی بر آنهاست و نه اندوهگین خواهند شد ].
همانطور که ملاحظه می کنید بر خلاف مسیحیت و یهودیت که فقط پیروان خودشان را رستگار می دانند مطابق این آیه، قرآن همهء انسان های خداشناس و نیکو کار را مشمول رستگاری می شمارد -
به رغم نتیجه گری شما، آیهء ۸۲ مائده یک تحلیل اجتماعی واقع بینانه از مردم عربستان زمان بعثت بدست داده است تحلیلی که البته هنوز هم به اعتبار خود باقی است مگر اینکه کسی بخواهد چشمانش را بر روی واقعیات هولناک جهان امروز که یهودیان شریف هم معترض آنند ببندد.
ضمنآ شما ظاهرآ به عبارت پایانی آن آیه ( آیهء ۸۲ مائده) توجه نکرده اید در آنجا خود قرآن مثل سایر موارد فلسفهء گزاره اش را توضیح می دهد یعنی دلیل اینکه مسیحیان در مقایسه با یهودیان رابطهء بهتری با مسلمین دارند را هم گفته و فرموده : .. زیرا برخی از آنان( مسیحیان) دانشمند و پرهیزکارند و سروری خواه نیستند.» یعنی آن یهودیانی با مسلمین خصومت دارند که افرادی بی دانش، خدانشناس و قدرت طلبند. آیهء ۶۲ سورهء بقره که در بالا نوشته ام این حقیقت که منظور همهء یهودیان نیستند را کاملآ روشن کرده است.
بنابر این در آیهء ۸۲ مائده هیچ دستوری بر دشمنی مسلمین با یهود نیامده بلکه بر عکس است یعنی جهت هوشیاری مسلمین دشمنی واقعی یهودیان را به آنها یادآوری کرده است. اساسآ در قرآن علاوه بر اینکه هیچگاه امر به دشمنی و جنگ نشده بلکه دستور به دفاع آمده است رعایت انصاف و بخشش یکجانبه حتی نسبت به دشمنان متجاوز نیز پیوسته تاکید گردیده است.
آیهء ۳۰ سورهء توبه هم ربطی به موضوع درگیری و خصومت القایی جنابعالی ندارد بلکه قرآن یک بحث نظری را مطرح می سازد و تفکر مسیحیان و یهودیان را نقد می کند.
عبارت "قَاتَلَهُمُ اللّهُ" از آن آیه را هم آخوند مترجم جنابعالی اشتباه و بر اساس فرهنگ خشونت طلبانهء خودش ترجمه کرده است و غلط است. معنی کشتن در زبان عربی قَتَلَ است نه قَاتَلَ که معنای مبارزه کردن دارد. وانگهی قاتلهم الله یک اصطلاح است که مطابق معمول مفهومی فراتر از معنای لغوی کلمات آن دارد. و مفهوم فارسی امروزی آن چیزی شبیه اصطلاح "خدا حسابشان را می رسد" است . بنابر این منظور خداوند نه کشتن آنها و نه مبارزه فیزیکی با آنهاست بلکه مغلوب شدن خط مشی آنها در معارضه با قوانین طبیعی و نظام هستی آفریدهء خداوند مورد نظر است
جای دیگر از مقاله تان با توسل به ترجمهء همان آخوند بی عمامه نوشته اید: { در سوره الانفال آیه ۷ در همین رابطه آمده است: «و [به یاد آورید] هنگامی را که خدا یکی از دو دسته [کاروان تجارتی قریش یا سپاه ابوسفیان] را به شما وعده داد که از آن شما باشد و شما دوست داشتید که دسته بیسلاح برای شما باشد}
راستی آقای بی نیاز شما از کجا می دانید که منظور قرآن از یکی از دو دسته "کاروان تجارتی قریش یا سپاه ابوسفیان" بوده است؟ جز اینکه افسانه های ساختگی و شایعات مورخین و مترجمین مرتجع را تکرار کرده اید ؟
مقالهء جنابعالی ایرادات فراوان دیگری از قبیل تقسیم بندی خیالی آیات قرآن به مکی و مدنی و موارد دیگر هم دارد که که به دلیل کمبود وقت از آنها در می گذرم.
به هر حال من مجددآ تکرار می کنم که مقالهء شما ایراد دارد به این دلیل روشن که بر اساس خرافات و افسانه های مندرج در منابع غیر موثق و ارتجاعی که نویسندگانش جدای از اغراض شخصی اغلبشان ،روش تاریخ نویسی علمی را رعایت نکرده اند تدوین شده است.
با احترام و آرزوی سالی خیر و خوش برای جنابعالی و همهء خوانندگان این مطلب.
و تشکر از اخبار روز
۱۹۴۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : احترام به شأن و مقام خدشه ناپذیر موجودات زنده
آقای آبان عزیز
متأسفانه باید به شما بگویم که خوانندهی بسیار بیدقتی هستید. من در این مقاله فقط به مدارک تاریخیای استناد کردم که مورد توافق همهی (با تأکید بر همه) مورخان اسلامی و غیراسلامی است. شما میگوید که «قرآن تنها کتاب معتبر و سند دست نخورده تاریخ اسلام است» و بنابراین فقط به آن باید استناد شود. من در زیر فقط دو نمونه آیه میآورم که در مقاله آمده است و شما متوجه آنها نشدید.
در رابطه با یهودیان در سوره المائده آیه ۸۲ آمده است: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَهً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّهً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُوَاْ إِنَّا نَصَارَی ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ.»
یعنی: «مسلما یهودیان و کسانی را که شرک ورزیدهاند دشمنترین مردم نسبت به مومنان خواهی یافت و قطعا کسانی را که گفتند ما نصرانی هستیم نزدیکترین مردم در دوستی با مومنان خواهی یافت زیرا برخی از آنان دانشمندان و رهبانانیاند که تکبر نمیورزند.»
و در رابطه با مسیحیان، در سوره التوبه آیه ۳۰ آمده است: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَی الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِوُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّی یُوْفَکُونَ.»
یعنی: «و یهود گفتند عُزیر پسر خداست و نصاری گفتند مسیح پسر خداست این سخنی است [باطل] که به زبان میآورند و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شدهاند شباهت دارد خدا آنان را بکشد چگونه [از حق] بازگردانده میشوند.»
آقای آبان عزیز، برای من که تلاش میکنم یک روشنفکر متعهد باشم، یک اصل مقدماتی و اولیه را مبنای تمامی اندیشهام قرار دادهام: احترام به شأن و مقام خدشهناپذیر همه موجودات زنده روی زمین. اگر خدایی وجود داشته باشد من به آن خدایی اعتقاد دارم که او هیچ یک مخلوقاتش را نسبت به دیگری برتر نداند. سگ و گربه و گاو و گوسفند و انسان باید در مقابل چشم این خدا از حق زندگی برابر و شایسته برخوردار باشند. من حتا این فکر دکارت که انسانها را «اشراف مخلوقات» قلمداد میکند و به انسانها اجازه میدهد به دیگر موجودات زنده به عنوان موجودات پستِ بدون روح و روان بنگرد از اساس مخالف هستم. به اعتقاد من همان مرغ و گاو و خوک و گوسفندی که ما برای پر کردن شکم خود پرورش میدهیم باید تا زمان سلاخیشان از یک زندگی طبیعی و شایسته برخودار باشند (فقط نگاه کنید ببینید که ما با حیوانات دیگر چگونه رفتار میکنیم!) آری، هر موجود زندهای از این حق برابر (خدایی)- اگر خدایی وجود داشته باشد- باید بهرهمند باشد. حق زندگی محترمانه، حق هر موجود زنده است.
چنین انسانی مثل من نمیتواند بپذیرد که کسی مانند محمد انسانها را به خوب و بد تقسیم کند و بدها را به عقوبت و کیفر سخت دنیوی و اخروی محکوم نماید. حتا اگر چنین خدایی وجود داشته باشد، این خدا غیرعادل است. اگر ما اصل «احترام به شأن و مقام خدشهناپذیر همه موجودات زنده» را مبنای جهان بینی خود قرار دهیم آنگاه متوجه میشویم که چه بیعدالتیهایی از سوی ما انسانها به همنوعان خود و به جهان پیرامون خود صورت میگیرد، آنگاه بدون تعصب و پیشداوری به نقد رفتارهای خود و دیگران میپردازیم تا تلاشی باشد برای ساختن جهانی که اساس آن احترام به دیگران باشد.
شاد و تندرست باشید
۱۹۴۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨
|
از : آبان ایرانی
عنوان : خرافات را باور نکنید
سلام
این مقاله ایراداتی اساسی دارد. به دلیل اینکه چارچوب آن را افسانه ها و دروغ های تاریخی یی که مرتجعین و زورگویان قرون اولیهء اسلام سر هم کرده اند و مسلمانان به آنان اسرائیلیات می گویند تشکیل می دهد. این افسانه ها که بیش از دویست سال با زمان خیالی وقوعشان فاصله دارند تمامآ توسط دشمنان پیامبر اسلام که از مقابله با کتاب او عاجز مانده بودند ساخته و پرداخته شده اند و بعد توسط مورخین آخوندصفت عمدتآ حکومتی و فاقد بینش درست علمی نوشته شده اند. البته آن بچاره ها امثال طبری و ابن هشام این شجاعت و صداقت را داشته اند که در مقدمهء کتابهایشان یادآوری کنند که خودشان هم به خیلی از این روایات باور ندارند و صرفآ جهت انتقال به دیگران تحریرشان کرده اند . اما روشنفکر امروز ایرانی به جای توجه به تاریخ نویسی علمی و انتقادی تمام خرافات را به عنوان مسلمات تاریخی می پذیرد و به دیگران هم منتقل می کند. عجیب است شایعاتی را که دشمنان سابق قرآن علیه این کتاب و پیامبرش ساخته اند دشمنان امروزی آن به عنوان سند به ما نشان می دهند. این هم شد مدرک ؟ این هم شد تاریخ نویسی ؟ جای تاسف است. تاریخ اسلام و روش پیامبر آن را باید در قرآن که تنها کتاب معتبر و سند دست نخوردهء تاریخ اسلام است جست نه در افسانه هایی که دشمنان زورگو و استثمارگر دین توحید اشاعه داده اند. دشمنانی که عدالت طلبی و انسان دوستی اسلام و اساسآ تمام ادیان توحیدی چه اسلام چه یهودیت و چه مسیحیت راستین مانع زورگویی ها و آدم کشی ها و زن ستیزی ها و غارتگری هایشان می شد و در نتیجه به دروغ پردازی و شایعه پراکنی علیه آنها پرداخته اند.
آقای نویسنده اگر می توانید به جای تکرار این خرافات تاریخی حداقل یک نمونه از بدرفتاری نسبت به یهودیان را در قرآن نشان بدهید. به شرطی که دوباره متوسل به مرتجعین نشوید . بفرمایید. آیه بیاورید.
۱۹۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ دی ۱٣٨٨
|
از : نورالله
عنوان : دین به ارث رسیده
آقای فیروز فیروزی، چون منهم زمانی مثل تو فکر میکردم، برایت پاسخی دارم. تا زمانیکه دین و ایدئولوژیت را بر دیگران تحمیل نمی کنی، هیچ اشکالی ندارد اگر شما بخواهی تا ابد در هر دینی، از دین به ارث رسیده اسلام عزیزت، تا مسیحیت و یا یهودیت و یا ادیان دیگر خود بمانی. ولی اگر اینطور متعصبانه شعار بدهی و فقط با شعار از اسلام عزیزت دفاع کنی و واکنش غیر عقلانی و بی تحقیق نشان دهی، با فالانژهای اسرائیلی و صهیونیستی هیچ فرق نداری. اتفاقاً الان دو حکومت فالانژی ایران و اسرائیل از نظر رفتار با مردم و سرکوب آنها هریک عین کپی دیگری است. پهر حال بجای جوش آوردن و خشمگین شدن غیرمنطقی، هر وقت آماده بودی و لازم دیدی در ترجمه و تفسیر آیات، تعالیم دینی، احادیث و روایاتی که سالها به خوردت داده اند دقت و مطالعه بیشتر کن، شاید و باشد که روزنه ای و دریچه ای از نور جهان واقعی بر تو بتابد. تو قدم اول را برداشتی. هم مقاله را خواندی و هم پاسخ دادی. منهم این راه را رفته ام و الان بسیار خرسندم که به واقعیات نزدیکتر شده ام. مرگ بر تعصب و نادانی و پیش بسوی واقع نگری، منطق و حقیقت عالم!
۱۹۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱٣٨٨
|
از : فیروز فیروزی
عنوان : ایرانیان نوکرصفت و همکارصهیونیسم در پروژه اسلام ستیزی
نابود باد تمام ایرانیان مزدور و صهیونیسم که برای رسیدن روزی هایشان مجبورند مزخرفاتی را این چنین سرهم کنند. مرگ بر ایرانیان عامل و همکار پروژه اسلام ستیزی صهیونیسم.
۱۹٣۷۵ - تاریخ انتشار : ۹ دی ۱٣٨٨
|