از : پرویز مرزبان
عنوان : برای Hadi Shahab
مرسی آقای شهاب
ولی به عرایض من توجه نکردید - مردمی که در ۲۲ بهمن شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله را بزیر کشیدند ، امکان نداشت بلافاصله
بر اساس شعار «انقلاب مرد انقلاب دیگری باید کرد» حتی تو دلشان آرزوی سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی که مجاهدین هم به آن رای آری داده بود را بنمایند. میدانید چرا ؟
در پائیز ۵۶ که اسمی هم از خمینی نبود، روشنفکران امکان یافتند که در شبهای شعر در ا ینستیتو گوته جمع شوند تا به سخنان نویسندگان و شاعران کشورمان گوش دهند. در واقع نسیم آزادی در آن شبهای «پائیزی » بمشام رسید.
پیام اغلب سخنرانان بیشتر حول مشکلات نشرو طبع و نظارت مقامات دولتی بود که خیلی با احتیاط از کلمه ی «ممیزی» بجای «سانسور» استفاده میشد. اغلب بزرگان اهل قلم در ایران زمین صحبت کردند. در یکی از شب ها وقتی شادروان فریدون مشیری شروع به شعر خوانی نمود. با سر وصدای عده ای از حاضرین روبرو شد که منجر به تشنج و بی نظمی گردید که با پادر میانی مسئولان شب شعر ایشان به برنامه ی خود ادامه داد.
در حیاط اینستیتو گوته از جمله زنده یادان مهندس بازرگان و دکتر سحابی نیز حاضربود. کسی در باره ی آن برخورد نادرست نه در آنشب و نه بعدا حرف زد. هنوز «دژخیم نیاوران » با تمام لشگرش در راس کار بود و تمام نویسنگان از مضار و بلیات سانسور حرف میزدند و ما در میان خودمان نه تک و توک بلکه عده ای - جریانی - به فریدون مشیری « مجوز » شعر خوانی نمی دادیم . آنها نه ساواکی بودند نه حزب الهی آنها ما بودیم که انقلابی عمل میکردیم و کم تر از هنرمند مردمی و شجاع سعید سلطانپور را تحمل نمی کردیم.
این مثال آوردم که بگویم در سانسور آریامهری که آثار روشنفکران بزرگی چون فریدون آدمیت گیر میکرد و خلاقیت بسیاری از روشنفکران در سانسور بقول ساعدی جوانمرگ میشد . سیاحت نامه ابراهیم بیک نوشته حاج زین العابدین مراغه ای که با قراردادهای اجتماعی ژان ژاک روسو در قبل از انقلاب فرانسه مقایسه شده در دسترس نبود. صد ها کتاب مفید تاریخی و فرهنگی ممنوع بود.
ولی ما خودمان هم علیه خودمان سانسور میکردیم. چرا ؟
ما که خود را پیشرو میدانستیم و شعار میدادیم «تنها ره رهائی پیوند با فدائی » یا «تنها ره رهائی جنگ مسلحانه » متاسفانه روشنفکر نبودیم ، مجاهدین هم همین وضع را داشتند. با آن وضع متشت نمی شد با خمینی و دارودسته ی او مبارزه ی اساسی کرد.
هنوز حتی امروز کسی بازنگری نکرده که از ۲۲ بهمن به بعد چه مبارزه ای درست بود. چه می بایست می کردیم ؟
باند خمینی با اشعار به این تفرق نیروهای غیر خودی ، یکی یکی حساب تمام مخالفان خود را رسیدند. امروز نوبت خودی ها ، یعنی بهزاد نبوی ها و حجاریان ها ست
آقای شهاب ! امروز نصف جمعیت ایران را جوانان که در این حکومت رشد کرده اند تشکیل میدهند . بسیار متنوع تر از ما که هیچ «خدائی» را به «بندگی » قبول نداشتیم فکر می کنند و شعار های مبارزاتی متنوع ست .در یوتیوب انواع شعار ها را می توان مشاهده کرد و امیر جواهری شعارها را با حوصله ی قابل تحسین تنظیم و جمع آوری نموده است. ولی مسعود رجوی به جنبش تاریخی مردم ایران میگوید جنبش «اشرف نشان» - ایشان در استادیوم امجدیه می گفت مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ میدهیم !
میدانی چیه ؟ کسی امروز شعار نمی دهد تنها ره رهائی جنگ مسلحانه ! دنیا عوض شده ست.
۱۹۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : چرا یک بیانیه و یا یک مقاله سیاسی باید باعث چنین تنشی میان ایرانیان شود؟
خدمت کارکنان محترم اخبار روز و نظر دهندگان گرامی،
روزهاست که این آخرین بیانیه موسوی و بیانیه پنج تن و مقاله فرخ نگهدارباعث تنش میان نظر دهندگان شده است و تفرقه انداخته است و ما را به جایی نرسانده است که بتوان آنرا مثبت ارزیابی کرد. من دلایلی را که بنظرم مسئول اینگونه تنش هاست را در ستون نظرات آقای بی نیاز داریوش قرار داده ام که فکر کردم بد نباشد در این ستون و ستون نظرات یادداشت روز هم بگذارم. با سپاس
آقای بی نیاز داریوش،
سه مقاله اخیر شما را با دقت مطالعه کردم و از شرکت شما در ستون نظرات به وجد آمدم چون حاکی از صداقت و شهامت شما در رویارویی با چالشگران تان و دفاع از مواضع تان بود. روش و نگارش و پاسخگویی شما نشان از آن دارد که جنابعالی از سالهای تبعیدی خود بهترین استفاده را برده اید و خود را هم تراز با روشنفکران مترقی غربی کرده اید. ما به شدت نیاز به روشنفکران واقعی قرن بیست و یکمی داریم که از منجلابی که در آن غوطه وریم نجات یابیم چون بدون آن هیچگاه کشوری آزاد و مستقل و آزاده نخواهیم داشت.
مقاله غلبه بر گذشته شما را مدعیان یا نفهمیدند و یا مغرضانه به آن بی اعتنایی کردند ولی ما نسل دوم و سومی ها همانند نسلهای پیش از انقلاب نیستیم که با حقوق اولیه خود کاملأ نا آشنا باشیم و هر چه «بزرگترها» و «تحصیلکرده ها» و «روشنفکران» می گویند بدون رجوع به عقل خود بپذیریم و یا با تشرهای پدرسالارانه آنها از گود بیرون برویم. ما محو شدنی، حذف شدنی و یا ذوب شدنی در افکار دیگران نیستیم، ما به درجه ای از فهم رسیده ایم که باید خودمان در شکل دادن به آینده خود و کشورمان مشارکت کنیم و مسئولیت تصمیمات درست و غلط خود را بپذیریم و همواره خود و دیگران را به نقد بکشیم تا از حجم ناهنجاری ها کاسته شود و به بلوغی که در غرب شاهد آنیم برسیم وگرنه جامعه و کشورمان زیر پای بیست کشور بزرگ جهان که حتی عربستان سعودی هم به آنها پیوسته له و لورده می شویم. در این راه از ما جوانترها باید پشتیبانی شود و تجارب نسل های پیش از ما باید خالصانه و دقیق در اختیار ما قرار بگیرد که از گذشته بیاموزیم و از آن عبور کنیم و نه اینکه مورد هجوم و اتهام و بی مهری کسانی قرار بگیریم که یا نادانند و یا مغرض. ما را با اطلاعات و ضد اطلاعات در مورد تاریخ شصت ساله اخیرمان گیج و گنگ کرده اند. خواهش می کنم سری به ستون های نظرات «یادداشت روز» و مقاله «فرخ نگهدار» این تارنما بزنید تا منظورم درک شود. من از شما انتظار جوابی در این باب را ندارم که شما را هم هدف هجوم قرار دهد، فقط می خواهم بدانید که شما و کسانی همانند شما دریافته اید چگونه با ما ارتباط سالم برقرار کنند در حالیکه بسیاری از دیگران در نیافته اند، و چگونه راه شما و همفکرانتان برای ایران و ایرانی سازنده است و راه دیگران بخصوص در این برهه زمانی راهی مخرب بوده و خواهد بود.
بعضی از نظر دهندگان که دم از دمکراسی می زنند بیکباره به اصل دیکتاتور و پدرسالارانه خود باز می گردند و در ستون نظرات به چاپلوسی اخبار روز می پردازند و نقش مبصر کلاس را بعهده می گیرند. اینان بخود اجازه می دهند که به دیگر نظر دهندگانی همانند من که پاسخ می خواهند و یا مواضع مقاله نویسان را به چالش می کشند را مورد تهاجم و اتهام قرار می دهند و بجای پاسخ و روشن کردن نکات ابهام از ما می خواهندخفه شویم و گورمان را از اخبار روز گم کنیم. بدون پرسش چگونه ما از حجم ابهامات خود بکاهیم و همدل شویم؟
نکته آخری که مایلم توجه شما را بدان جلب کنم که امیدوارم آنرا شایسته موضوع مقاله بعدی خود برای ما قرار دهید اصول صحیح نگارش مقالات و بیانیه های سیاسی است. چرا باید بیانیه موسوی که یکی از مهره های اصلی جنبش سبز است انقدر مبهم باشد که چنین تفرقه ای را در میان ایرانیان بوجود بیاورد؟ چرا یک بیانیه باید نیازمند اینهمه تفسیرهای گوناگون برای روشن شدنش باشد؟ تکلیف کسانی مثل من که در جنبش سبز سهیم هستند و زبان و بیان ادبی و فقهی را نمی دانند با اینگونه بیانیه ها چیست؟ چرا بیانیه ها و مقالات سیاسی بگونه ای نوشته می شوند که اکثریت ایرانیان باید وابسته به توضیحات و تفاسیر حجیمی باشند؟ آیا در کشورهای پیشرفته سیاسیون با مردم اینگونه ارتباط برقرار می کنند و اگر بکنند واکنش مردم به آنها چه خواهد بود؟ آیا اینگونه برخورد ارتباطی با ما از سوی سیاسیون صدمه فاحشی به حقوق فردی و اجتماعی ما نمی زند؟ آیا از مردم انتظار می رود با هنرهای ادبی، فقه، حقوق، فلسفه و دیگر رشته های علوم انسانی آشنا باشند تا در سیاست کشور خود سهیم باشند، آیا این خودی و ناخودی کردن مردم و قیم آنان شدن نیست؟
من یک فرد عادی هستم و رشته ام مدد کاری اجتماعی است و بیانیه ها و مقالات سیاسی را به گونه ای می خواهم باشند که من و بویژه طبقات محروم دریابند و آگاهانه در جنبش سبز سهیم باشند و اشتباهات انقلاب ۵۷ دوباره تکرار نشوند. یکی از رازهای موفقیت خمینی ارتباط برقرار کردن او با لهجه بخصوص و استفاده از ۵۰۰ واژه بود که محرومترین قشور جامعه را بدنبال خود کشید چون برایشان حرف او قابل فهم تر از حرف های مهشید امیر شاهی و زنده یاد بختیار بود. آنزمان مخرج مشترک توده مردم آن بود، امروز آن مخرج مشترک تغییر یافته و سیاسیون ما با کمک روانشناسان جامعه ای و جامعه شناسان و ادیبان باید بیانیه و مقالات تهیه کنند که حداکثر جامعه ایران را در بر بگیرد. من باید مثل هر شهروند غربی بیانیه ها و مقالات سیاسیون را با کمترین توضیح و تفسیر بفهمم، این حق منست؟ اگر نیست مخالفان مرا متقاعد کنند بجای اینکه به من حمله کنند.
از مقاله های شما بسیار آموختم، و از شما متشکرم که با نسل من ارتباط سالم برقرار می کنید.
سپاسگزارم
۱۹۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : اینجا شده "فلو مارک"
همیشه همینطور است. وقتی مطلبی مورد توجه خوانندگان قرار میگیرد، کامنت ها به تدریج رنگ عوض می کنند و از اصل مطلب آنچنان فاصله میگیرند که باور کردنی نیست. هرکس هم جنس بنجلی تو زیر زمین منزل داشته ، فرصت را برای آب کردنش از دست نمی هد. درست مثل "فلو مارک" ( بنجل فروشی) در آلمان.
۱۹۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : پ پیمان
عنوان : چند سوال از آقای فرخ نگهدار
اغلب سیاستمداران و آزادیخواهان ایران با نظرات سیاسی آقای فرخ نگهدار به اندازه کافی آشنائی دارند. من شخصا" به خود اجازه نمی دهم که آقای فرخ نگهدار را محکوم کنم که چرا اینگونه فکر می کند. آقای نگهدار هم مانند هر فرد دیگری حق دارد که این گونه و یا آنگونه بیاندیشد که مورد قبول دیگران نباشد و یا بعکس عده ای هم سیاست و راه و روش ایشان را قبول داشته باشند. اما من ایرادی که به آقای نگهدار دارم مواضع سیاسی ایشان نیست ( که به نظر اینجانب در خلاف جهت خواست های به حق مردم است ). بلکه عملکرد ایشان در سازمان اکثریت و در جنبش چپ است و بهمین دلیل چند سوال را مطرح می کنم و امید وارم که ایشان به این سوالات پاسخ دهند.
۱- آقای نگهدار چرا شما از آیت اله خمینی بنیان گذار حکومت استبدای که هزاران انسان مبارز و آزادیخواه را کشت دفاع کردید؟
۲- چرا شما مخالفان سیاست های خودرا در درون سازمان اکثریت به اشکال مختلف سرکوب و یا برخی از آنها را مشکوک اعلام کردید؟
۳- چرا شما با سازمان جاسوسی شوروی سابق به گفته علی توسلی از یارا قدیم و شاید جدید شما همکاری می کردید؟
۴- چرا شما می خواهید اصلاح طلبان بیرون رانده شده از حاکمیت اسلامی با دیکتاتورهای حکومت اسلامی که تمامی حاکمیت را قبضه کرده اند آشتی کند.
۵- چرا رادیو بی. بی . سی رابطه اش با شما خوب است؟
۶- واقعا" از روی صداقت می گوئید که شادروان آیت اله منتظری استاد و آموزگار شما و شما شاگرد ایشان هستید؟
۷- چه رابطه ای بین شما و رهبری حزب توده ایران بود.؟ آیا از طریق رهبری حزب توده ایران با کا / گ/ ب تماس گرفتید؟
چرا شما از رادیکال شدن مبارزات مردم می ترسید؟
۸- چرا شما از سقوط حاکمیت روحانیت به رهیری سید علی خامنه ای وحشت دارید؟
۹- آیا شما فکر می کند سید علی خامنه ای هم آدمی است مثل شما و دیگران و تفاوتی در رفتار و کردار ایشان با آزادیخواهان و طرفداران حقوق بشر نمی بینید.
۱۰- خیلی خوشحال می شدم که خیلی صریح و روشن به من پاسخ می دادید که حکومت مستقر در ایران دارای چه خصوصیاتی است و مردم در قبال این حکومت چه باید بکنند و چه در خواستهائی را باید داشته باشند تا ولی عصر ( سید علی آقا ) و شما و دیگر دوستان و مشاوران ایشان ترس و وحشت نکنند.
۱۱- شما زمانی که عملا" در رهبری سازمان اکثریت قرار داشتید با همفکرانی چون جمشید طاهری پور، مهدی فتاپور و علی توسلی سیاست دفاع از جمهوری اسلامی و امام را به پیش بردید و هم زمان با مقاماتی از جمهوری اسلامی نشست های محرمانه داشتید، لطفا" اگر می شود توضیح دهید که در باره چه موضوعات و مسائلی صحبت می کردید؟ این افراد چه کسانی بودند؟
۱۲- همزمان با نشست های محرمانه شما کتبا" و یا شفاها" افراد معینی را به در خواست مقامات جمهوری اسلامی و یا به میل خودتان در اختیارشان می گذاشتید. لطفا" توضیح دهید که این افراد چه کسانی بودند و اساسا" چرا این کار می کردید؟
۱۹۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : Hadi Shahab
عنوان : همکاری نگهدار و کمیته مرکزی سازمان اکثریت با ارگانهای کشتار و شکنجه جمهوری اسلامی
آقای پرویز مرزبان،
جواب به چند سوال شما و چند نظر من:
اینکه نگهدار و کمیته مرکزی سازمان اکثریت با ارگانهای کشتار و شکنجه جمهوری اسلامی همکاری داشته چیزی نیست که تنها ایرج مصداقی به افشای آن پرداخته باشد. اسناد این سازمان و نشریه کار سال ۶۰ ملو از مدارک میباشد.
لطفآ توجه کنید که به جز مجاهدین خلق تعداد زیادی از سازمانهای مخالف نیز در رابطه با سازمان اکثریت نظر بالا را دارند.
من نیز وکیل آقای مصداقی نیستم اما چون نمیدانم که ایشان نظر شما را میخوانند یا نه بهتر میدانم که چند مطلب را برای شما بنویسم:
۱. بر خلاف نظر شما نیروی روشنفکر یک جامعه سعی در روشن کردن اذهان مردم دارد نه اینکه فقط ببیند اکثریت مردم چه میگویند.
کشتار مردم در سنندج در اسفند ۵۷ از سوی نیروهای خمینی یک جنایات بود حال اگراکثر مردم ان را نمیدانستند یا توجه نمیکردند
از درجه جنایات چیزی کم نمیکند. حال اگر یک عده کمی از مردم مخالف این گونه جنایتها بودند باز این عده کم مردم بودند.
۲. بله امسال من نیز که به جمهوری اسلامی رای نداده اند نیز کم نیستند و ظرف ۳۰ سال گزاشته چیزی به جز از سر نگونی این نظام چیز دیگر در سر نداشته اند.
البته امسال من همان اقلیت مخالف را تشگیل میدادند که امروز خیلی تعدادشان بیشتر شده. مجاهدین خلق اول ۳۰ خرداد ۶۰ به جرگه سر نگون طلبان پیوستند.
۳. محض اطلاع شما آقای پرویز مرزبان: اگر شما به نوشتارهای قبلی آقای مصداقی توجه میکردید متوجه میشدید که ایشان امروز مسلمان نیستند و گر چه به سابقه هوادار بودن خود از مجاهدین خلق افتخار میکنند اما بر سر یک سری مسائل با مجاهدین خلق اخلاف نظر دارند. اما از سر نگون طلبی مجاهدین خلق حمایت کامل میکنند.در صورت علاقه میتوانید انتقادات آقای مصداقی را به مجاهدین خلق در سایت دیدگاه بخوانید
۴. آقای پرویز مرزبان اینکه خبرنامه ی گویا و سایر رسانه های مشابه گویا حاضر به چاپ نظرات مصداقی و دیگران نیستند نشانه از تفکر سیاسی این خبرنامه دارد. خوشبختانه خبرنامه ی زیادی وجود دارد که از نشر نظرات دیگران "حتی مخالفان خودشان" باکی ندارند.
آقای پرویز مرزبان پیروز باشد
و
سر نگون باد جمهوری اسلامی
۱۹۷۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : داور -
عنوان : زندان
کتاب زندان ایرج مصداقی از با ارزش ترین اسناد زندان های رژیم خمینی است و جای بزرگی در تاریخ ایران خواهد داشت و من برای کار ایشان ارزش فوق العاده ای قایل هستم. ولی این ربطی به مواضع سیاسی ایشان ندارد. مگر فرخ نگهدار و مسعود رجوی سال ها در زندان نبودند و شکنحه نشدند. من خوب می دانم و ایرج هم شاید بداند که خود او یک دهم اسداله لاجوردی شکنحه نشده است . پس این ملاک ها را بگذاریم کنار. اگر می خواهید قضاوت درستی راحع به اکثریت و نگهدار داشته باشید آن ها در همان مقطع زمانی خودشان بررسی کنید نه با عینک سی سال حنایات رژیم. آن موقع که فرخ با یکی دو مقام رژیم ملاقات می کرد، شش ماه قبل از آن مسعود رحوی با رفسنحاین و بهشتی ملاقات داشت. شروع ترورها با فرقان بود که محاهدین، آن را به شدت محکم کردند با دلایل منطقی. چرا دو سال بعد اکثریت ترورهای وجشتناک محاهدین را محکوم نکند با همان دلایل منطقی؟ مگر شاخص و ترازوی قضاوت فقط محاهدین هستند و باید همه جیر را با حرکت آن ها سنجید . باشد یک روزی مفصل تر در این زمینه بنویسم.
۱۹۷۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : امیر
عنوان : کارمندِ تلویزیون دولتی انگیس
شخصی به نام همشهری در کامنتش نوشته است :
....میلیون ها دلار برای چنین روزهایی و سوار شدن بر موج نفرت مردم هزینه شده است.
میخواستم از ایشان بپرسم که اگر این میلیونها دلار درست باشد، این بودجه از طرف گینه بیسائو و ماداگاسکار است یا آمریکا و انگلیس ؟
اگر ایشان نمیداند شاید آقای نگهدار که کارمندِ تلویزیون دولتی انگیس است بداند.
۱۹۷۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨
|
از : آرمان رهائی
عنوان : چه کسی باید پاسخگوی تاریخ و ملت ایران باشد؟
با "داور" ی های بعضی ها شرم و حیا معنی خود را از دست می دهند! ایرج مصداقی زندانی سیاسی که ۱۰ سال از عمر خود را در زندانهای جهنمی رژیم امام آدمکشان گذراند در نزد تمامی آزادیخواهان احترام زیادی دارد و با نوشتن یکی از بهترین اسناد تاریخی در کتاب "نه زیستن و نه مرگ" اثری جاودانه به مردم ایران هدیه داد که ماهیت پلید رژیم ضد انسانی که آقای نگهدار زمانی حامی آن بود را به نمایش گذاشت. مقایسه انسان مبارزی مانند ایرج مصداقی با افرادی که دمخور جلادان رژیم بودند و به گفته خود به دیدن آدمکشانی مانند موسوی تبریزی می رفتند و از این دیدار با آب و تاب و افتخار یاد می کنند نهایت بی شرمی است. تاریخ قضاوت خود را در باره خط امامی های چپ شده کرده است و با هر ملاکی نمی توان سابقه محفل سیاسی که آقای نگهدار به آن تعلق داشت و دارد را باعث خوشنودی دانست. ایرج مصداقی حتی اگر امروز بگوید که هنوز با مجاهدین است باز او را همه دوست خواهند داشت اما اگر این رهبر سابق اکثریت به رژیم دشنام هم بگوید نمی توان برای گفته های او پشیزی قائل شد. تاریخ در مورد او قضاوت کرده است و او را نمی توان با هیچ ملاکی قابل قبول دانست. سابقه سازمان سیاسی او که به نابودی کشاند نیز روشن است و هر فردی که کمترین دانش سیاسی داشته باشد می داند که آنها چه فاجعه ای سیاسی بودند!
۱۹۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : داور -
عنوان : مقایسه
حیف که وقت این مقاله روی سایت تمام شده و فرداست که حذف شود. و الا می گفتم که مقاله آقای مصداقی ، یک سور هم به هوچی گری های سازمان متبوعش زده است. استغفار طلبیدن مستمر ایشان مبنی بر این که رابطه ای با مچاهدین ندارند، چیزی شبیه "خودجوش" نامیدن تظاهرات لباس شخصی ها و بسیجی ها توسط رژیم است. ایشان همان کسی است که در اوج موضع گیری های شجاعانه کروبی علیه ولی فقیه و جنایت هایش با مقاله ای انبوهی کثافت به سر و روی کروبی ریخت. حالا با همان قلم، پریده به فرخ نگهدار تا همه مدال های انقلابی را یک جا به سینه اش نصب نماید.
بیایید با تمام ملاک های انقلابی، ملی، دینی و ... مقایسه کنیم ، چه کسی بیشتر باید پاسخگوی تاریخ و ملت ایران باشد: خطی که "۱۲۰ هزار شهید" روی دست مردم گذاشت (سهم رُزیم جنایتکار مشخص است ) و یک فرصت تاریخی بعد از انقلاب بهمن برای تغیرات دموکراتیک را سوزاند ، یا خطی که در بدترین شق ، چند هوادار سطح پایینش ، در خیابان تعدادی را لو داده اند. کدام یک سربلندتر است: خط قهر نابهنگامی که از آتش بس در جنگ ایران و عراق به این سو مطلقا - تاکید می کنم مطلقا - در عرصه فعل و انفعالات داخل کشور غایب است و زمین گیر در عراق ؛ یا خطی که پا به پای مقاومت مدنی و معقول مردم در داخل کشور جلو آمده و سهم روشنگریش را ادا کرده است. باقی بعدا...
۱۹۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : به Hadi Shahab
مرسی آقای شهاب
با لینک شما به جواب ایرج مصداقی به فرخ نگهدار مراجعه کردم . تمام اظهار نظرهای موجود در اخبار روز یک طرف دنیای «مجاهدین
خلق » طرف دیگر. آقای شهاب شما می بینید که در اینجا از زاویه های مختلف با فرخ نگهدار برخورد شده ست .ولی ایرج مصداقی هنوز بعداز این همه تجربه و این همه خون ها که به ناحق ریخته شده ،فکر می کند، مردم از همان ۳۰ سال پیش که انقلاب کردند در « آرزوی» سرنگونی این نظام بودند این جملات بارها و بارها در نوشته ی ایرج مصداقی تکرار شده ست.
بر گرفته از نوشته ی ایرج مصداقی:
فرخ نگهدار در توصیف بیانیهی بالنسبه هوشمندانهی میرحسین موسوی (۱) مینویسد:
«او به بیچارگانی که از سر بلاهت یا دنائت، نعره می زدند "این ماه ماه خون است"، گفت: ما را با مسعود رجوی عوضی نگیرید، شما هم بر سیاق او نروید.» (۲)
در ماههای اخیر فریاد «این ماه ماه خون است» اولین بار در مراسمهای سوگواری و تشیع پیکر آیتالله منتظری در تهران، نجف آباد و قم همه گیر شد و سپس در عاشورا تهران را به لرزه در آورد. برخلاف ادعای فرخ نگهدار این شعار از عمق جان مردم برخاسته بود، چیزی نبود که کسی به آنها تحمیل کرده باشد. (۳)
دعوای نگهدار با شخص مسعود رجوی نیست. این دعوا جدید هم نیست، ریشه در ۳۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی دارد.
نگهدار با مردم به جان آمدهای دشمن است که سی سال آزگار در آرزوی سرنگونی این نظام به سر بردهاند.
ایرج مصداقی از کدام مردم حرف می زند که ۳۰ سال تمام جنایت حکومت خصوصا سال ۶۰ را تحمل کردند و در «آرزوی» سرنگونی این نظام بسر بردند؟ آیا این حرف ها واقع بینانه ست ؟ مگر مجاهدین خلق در رفراندوم کذائی رای آری ندادند ؟ فدائیان تحریم کردند.
مگر مجاهدین خلق ایت الله خمینی را برای ریاست جمهوری پیشنهاد نکردند که مورد قبول قرار نگرفت ؟ مگر میلیشیای خود را تقدیم نکردند ؟
اگر سال ۶۰ که مجاهدین در برابر حکومت به دفاع از خود پرداختند را مبدا «آرزو» قرار دهیم میشود ۲۸ سال مبارزه ی مجاهدین علیه حکومت - وارد بالا پائین های آن هم نمیشوم - آیا این ۲۸ سال مردم آرزوی سرنگونی نظام را کردند یا مجاهدین ؟
فکر نمی کنید ایرج مصداقی مجاهدین را نماینده ی تمام مردم ایران نمی داند ؟ تاسف انگیز ست که او اینگونه تعصب آمیز می نویسد .
این اشکالات باعث میشود که نوشته ی او و همفکران او را در خبرنامه ی گویا و سایر رسانه ها پیدا نمی کنیم .شما فکر می کنید تمام رسانه ی پنجره یخود را بروی مجاهدین بسته اند یا ادبیات مجاهدین مانع همکاری و همفکری نیروها میشود؟
موفق باشید
۱۹۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : یک کاربر ه
عنوان : چرا مقاله آقای فتاپور کامنت نمیپذیرد
من هر چه سعی کردم مطلبی برای آقای فتاپور بنویسم واز ایشان به خاطر مطلب جالبشان تشکر کنم موفق نشدم اینطور خوب نیست مردم علاقه دارند نظرشان را منعکس کنند و این باید برای نویسنده هم یک فرصت تلقی شود . همه که قصدی ندارند یک عده هم از خودیها هستند که دوست دارن تعریف تمجید کنند شما در را رو همه بستید
۱۹۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : امیر ک.ن
عنوان : شعارهای رادیکال نتیجه سرکوب است
سرکوب و خشونت حکومت مردم و شعارها را رادیکال می نماید. نگهدار همیشه در کنار یک بخشی از حکومت بوده و هنوز هم راه امام را در غربت ادامه می دهد. نگهدار با این افکار ارتجاعی بزرگترین و مترقی ترین سازمان خاورمیانه را به قهقرا کشاند. مقاله پژوهشگر برجسته آقای مصداقی در سایت پژواک ایران و دیدگاه جواب اوست.
۱۹۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : به سید آباس ارمنی و دوستانش
به سید آباس ارمنی ناراضی و طلبکار این سایت: من هم یک کاربر هستم مثل شما و به مقالات مندرج گاهی انتقاد نوشته ام گاهی هم مطالبم حذف شده. اما مسئول این سایت حق دارد مطلب من را حتی اگر شخصا خوشش هم نیامد حذف کند. اگر نکنند من از ایشان متشکرم، اگر نه ارث پدرم را که نمیخواهم بابا! این سایت دولتی یا از کیسه من نیست که! اگر وقت و عرضه داشتم میرفتم خودم سایت میزدم. قرار نیست دیگران هزینه خواست و آرزوهای بنده را بدهند. آیا برای این کاربران طلبکار مثل سید آباس ارمنی کسی دعوتنامه فرستاده که بیایند نظر بدهند یا اجازه انحصاری پخش و نشر عقاید خود را گرفته اند؟ سایت خود سید آباس ارمنی که نظرات مخالفانشان را درش چاپ میکنند کجاست؟ آیا کسی سید آباس ارمنی را مجبور کرده که اگر از دست این سایت ناراضی اند یا خوششان نمیاید بزور مطالبشان را اینجا چاپ کنند؟ آیاخود و هواخواهانشان هیچ بلندگویی ندارند و هیچ کجای دیگر راهشان نمیدهند؟ چند سایت بجز این سایت میشناسید که اصلا در آن قسمت نظرها داشته باشد؟ این کاربران طلبکار مثل سید آباس ارمنی مرا یاد اسلامیست هایی می اندازد که در کشورهای خودشان هر صدایی را خفه میکنند و در کشورهای غربی از نبود آزادی و دموکراسی برای خودشان دم میزنند و از طرف دیگر در همان کشورهای آزاد کاریکاتوریستی که به مقدساتشان توهین کند را میخواهند بکشند. آخر کدام ادعایتان را قبول کنیم؟ سایت آزاد و دموکرات شما پس کجاست؟
همینجا از مسئول این سایت که با هزینه مادی و معنوی خود این امکان را برای ما فراهم کرده که دموکراسی را تمرین کنیم شخصا بسیار متشکرم.
۱۹۷۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : Hadi Shahab
عنوان : جواب ایرج مصداقی به فرخ نگهدار
جواب ایرج مصداقی به فرخ نگهدار،
http://www.didgah.net/maghalehMatnKamel.php?id=۱۹۷۲۱
۱۹۷۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : بهنام قدیمی
عنوان : ba-adab دست مریزاد
جناب b-adab h: بدون شوخی میگم که از پیام های تند و تیزتان که نشان از عمق صداقت تان و نفرت و بیزاری از ریاکاران وشارلاتانها دارد خیلی به دل می چسبه. از آنجائیکه میدانم که اینگونه پیامها که جرات کرده بگه که" امپراتور ما لخت است و لباس تنش نیست" در این آشفته بازار که انواع و اقسام دلالان که یکی قاطر- نه گنجشک-- را رنگ کرده و با بی شرمی بجای بلبل و آندیگری سلطنت طلب قهار دیروزی را به نام دموکرات-- با توجیه فلسفه پسا مدرنیستی که هیچ اصل مطلقی وجود ندارد و همه چیز نسبی است پس اقای داریوش همایون هم می توانند تغییر کرده و دموکرات باشند--- و آندیگری خر مهره های گوناگون را به نام سنگ های کمیاب می فروشند بلافاصله از پیامگیر سایت حذف خواهند شد آنها را کپی کرده و برای بالا بردن غنای دیکشنری لغات تند و تیز و سوزناک نگه شان میدارم .
آنهائیکه به دنبال اعلامیه "۵ تن آل عبا " و اعلامیه ۱۷ میر حسین شب و روز و اب دهن و بینی شان بهم قاطی شده است ایا لحظه ای هم به فکر افتاده اند که گل سر سبد اینها یعنی اقای خاتمی که هشت سال تمام بر این مردم و مملکت حکومت کرد چه گلی به سر مردم ریخت که شاگردانش بتوانند.؟
۱۹۷۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : چپ ملی
آقای صلاحی عزیز،
بگمان من برخورد شما به مسائل مبارزاتی امروز جهتی ریشه یابانه و درمانجویانه دارد و نیز صادقانه است. اگر دست اندر کاران و فعالا ن سیاسی به دعوت شما پاسخ مثبت بگویند و بجای نسخه پیچی های خیالی دانسته های خود را با بقیه بویژه نسل جواننی که که امروز در صحنه است، صادقانه در میان بگذارند انتقال تجرییات، متضمن سودمندیهای بسیاری در کار مبارزه خواهد بود.
اما گویا رفقای باتجربه کمین در سنگر رهبری را به نشست با "عوام" ترجیح می هند. ما هنوز راه درازی در پیش داریم که مفهوم واژه ی مسئولیت را درک کنیم.
گذشته چپ پر از خطا و نارسایی است و نیز پر از جانفشانی و فداکاری اگر آن اشتباهات نبود چنین نبود، بی گمان تاریخ جنبش چپ امروز بگونه ای دیگر رقم می خورد. شما دریک جمله یکوتاه به علت این اشتباهات و نارسایی ها اشاره کرده اید:
"""حکومت شاه و امپریالیسم از بن منکر حق حیات و موجودیت چپ بود """
درختی که در تاریکی میروید میوه های تلخ می دهد. انزوا، جدایی از توده ها، زیستن در دامن مرگ، و کابوس ساواک لطمات روحی جبران ناپذیری تولید می کند. در چنین جوی عمده ترین دعدغه ی مبارز سیاسی ـ نظامی حفظ بقاست و در چنین جوی اشتباهات اجتناب ناپذیر!
من، چپ ملی امروز ، مشکلات آنروز را درک می کنم ، و با اشتباهات رفقا مشکلی ندارم. آن اشتباهات که متاسفانه در مواردی به خیانت منجر شد سیار اجتناب ناپذیر بود. مشکل برخورد امروزین رفقا با گذشته است. وهمین چپ ملی را از رفقا جدا می کند. من خود و بسیاری از قلمزنان ستون نظرات اخبار ر وز راچپ ملی می نامم.اگر فرصتی پدست دهد نظرت خود را یکجا یا کم کم ذزباره ی چپ ملی در همین ستون نظرات مینویسم.
آقای صلاحی،
چپ ملی، که من براساس نوشته ی تان شما را هم در همین جرگه می بینم، به نقد گذشته باور دارد. تفاوت این طیف وسیع با چپ و راست و میانه این است که دموکرات است والگوی پیش ساخته ای را برای حکو مت آینده ی ایران در نظر ندارد، دموکراسی شکل حکومت چپ ملی را تعیین می کند و منافع ملی در راس قرار دارد نه آرمان. چپ ملی به جای آرمان به برنامه و هدف معتقد است زیرا برنامه ها و اهداف تغییر پذیرند اما آرمانها ثابت.
یکی از تفاوتهای عمده جنبش امروز با تحولات سال ۵۷ حضور طیف وسیع چپ ملی در صحنه ی مبارزه است. این طیف اگرچه هنوز تعریف نشده و سازمان ندارد اما در شکل نطفه ای با شعار استقلال آزادی جمهوری ایرانی حضور خو درا در صحنه اعلام می کند. اگر فرصت دست دهد در مورد اینکه چرا چپ است چرا ملی است بیشتر می نویسم. اگر شما یا دوستان دیگر بویژه نیاز، و وارطان هم در این باره بنوسند بی گمتن بسیار سود خواهم برد
من در نظریات مهردادمشایخی، دکتر دباشی و تعدادی دیگر از اندروشنفکران مسقل بارقه هایی از اندیشه ی چپ ملی را می بینم.
با درود به شما
۱۹۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : احمد صلاحی
عنوان : حکومت با وقاحت حق ده ها میلیون ایرانی را دزدیده ست !
دوستان گرامی ! می شد این چند خط را به آدرس فرخ نگهدار بفرستم تا نظرم را در باره ی نوشته اخیرش بداند، یا در فیس بوک اخبار روز بگذارم تا دوستان آنرا بخوانند. ولی فکر کردم چون در این جا همه جور نظر دهنده وجود دارد؛ از راست تا چپ - مذهبی و سکولار «غیره» .
برای آنها که قلبشان برای ایرانی آزاد و همکاری تمام نیروها می طپد بنویسم ، بنظرم آمد، بهتر ست در اینجا قرار دهم . شخصا با «قسمتی » از نظر مهندس سحابی که گفته شرائط با سال ۵۷ قابل مقایسه نیست موافقم و میخواهم دراین باره بنویسم. امیدوارم بتوانم مرزبندی خود را با مهندس سحابی و فرخ نگهدار حفظ کنم و ببینیم شما چگونه قضاوت خواهید کرد.
صف بندی نیروها قبل از انقلاب :
• ۱. طبقه حاکمه و در راس آن شاه ، بعداز سال ۵۵ با بحران شدید اقتصادی - سیاسی داخلی و خارجی روبرو شده بودند ، بعلت عدم پابندی به اساس قانون اساسی آن زمان و نبود تبحر وشناخت از کاربست قواعد مدرن سیاسی و تقسیم کار متعارف و معمول در دموکراسی ها ، شاه در راس هرم و طبق معمول شروع به «رفرم» های واکنشی نمود. در این کوتاه نمی گنجد. رژیم مبادرت به تغییرات متعددی در دولتمردان و سیاستگزاری ها نمود که هرکدام نمودی از بحران و تضاد درون حکومتی بود. ( نقش غرب و آمریکا در صحنه سیاسی غیر قابل انکار بود) حکومت هم «میخواست » گشایش های سیاسی صورت بگیرد و هم «نمی خواست» - هنوز روشن نیست که ، اگر واقعا میخواستند از نیروهای ملی کمک بگیرند، چرا وقتی که تمام پل ها را پشت سر خود خراب کردند و نیروهای مذهبی تمام کشور را «تسخیر» کرده بودند به شادروانان دکتر صدیقی و شاپور بختیار روی آوردند؟ اگر شاه و همفکرانش واقعا با «ارتجاع سرخ و سیاه » دشمنی آشتی ناپذیر داشتند، کدام اراده تلاش کرد که «ارتجاع » سیاه بهر صورت هژمونی بگیرد ؟ بهر صورت از همان سال ۱۳۵۶ بسیاری از بالائی ها ، مملکت را ترک کردند و باقی مانده آنها در مقامات لشگری و کشوری ، بوروکراتها و تکنوکراتها که تا بعداز انقلاب در کشور بودند و هنوز هم هستند. شایان توجه ست که آنها بدون مقاوت زیادی تسلیم انقلاب شدند. ( طبقه ی حاکمه فعلی بهیچ عنوان قابل مقایسه با حکومت قبلی نیست و هنوز در شرائط قابل مقایسه با اواخر حکومت شاه هم نیست - ددمنشی کمی و کیفی حکومت فعلی با تجربه های جنون آمیز ۳۰ ساله تردیدی برای سحابی ها ، موسوی ها ، خاتمی ها ، کروبی ها و..و.. باقی نمی گذارد که این رشته سر دراز دارد و این حکومت به صغیر و کبیر رحم نمی کند)
• ۲.نیروهای مذهبی در قبل از انقلاب عبارت بودند: روحانیون مخالف شاه ، بخشی از بازاریان حول موتلفه ، طرفداران مجاهدین خلق و شریعتی ، نهضت آزادی ، جنبش مسلمانان مبارز که در اواخر سال ۵۶ با تحریک و تحرک های حکومتی وارد صحنه ی سیاسی شدند و در نماز عید فطر سال ۵۷ این نیروها توانستند به نیروی مسلط مخالف شاه با قدرت بسیج توده ها تبدیل گردند. جریانهای فوق الذکر همیشه دارای اختلافات شدید بودند و نیروی روحانیون و در راس آن خمینی دست بالا را داشتند.
( آقای سحابی بهتر می داند که امروز از درون حکومت مذهبی بعداز انقلاب، نیروهائی باز تولید شده اند که اصلا با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. این را هم میدانم که ایشان در زندان شاه مواظب بود که بچه مسلمان های مجاهد خلق به «دام » چپ ها نیفتند. این گرایش صنفی- مذهبی در ایشان عجیب قوی ست و در ادبیات خود و نامه ی اخیر خود نیز به طور کلی به هموطنان خارج از کشور نوشته ست ! مهم تر از مهندس سحابی برخورد چپ با نیروهای مذهبی ست . اگر در ابتدای انقلاب ( بعداز اشغال سفارت آمریکا) فدائیان اکثریت به اعتبار حضور شخصیت هائی چون محمد خاتمی ، مجتهد شبستری ، زنده یاد گلزاده غفوری در بین روحانیون پتانسیل قوی برای «استحاله» نیروهای مذهبی از قشری گری به دمکرات های انقلابی قائل بود. تجربه زندگی نشان داد که این ارزیابی فاجعه بار بود و از درون این حکومت نوزاد فاشیستی پابه عرضه گذارد که پدران و برادران و معلمان خود را می بلعد. کاش فرخ نگهدار ، طاهری پور ، بهزاد کریمی ، تابان ، فتاپور در این باره صحبت کنند اشکالی دارد بگویند که آن حرفها بی معنی بوده ست ؟ در ضمن نهضت آزادی همیشه از قبل از ۲۸ مرداد تا امروز مذهبی بوده ست و بهمین دلیل راحت با خمینی کنار آمدند و نسبت «لیبرال » به آنها هم از «کلیشه های » حزب توده می باشد که باید با شعار «خطر نظامی آمریکا جدی و فوری ست » بحث شود.
• ۳.نیروهای ملی و جبهه ی ملی در قبل از انقلاب : بدلایل زیادی بعداز ۱۵ خرداد ۴۲ دچار تشت گردیدند و در آستانه ی انقلاب با تفرق شدیدی بین حمایت از سکولاریسم ( دکتر صدیقی -شاپور بختیار) و مشروعه ی نیروهای مذهبی ( مشخص خمینی و بازرگان) کاملا مردد بودند که متاسفانه بخشی از آنها در شورای انقلاب و دولت موقت شرکت نمودند که دوامی نداشت و طولی نکشید که از حکومت بعداز انقلاب جدا شدند. ( نیروهای ملی امروز در داخل کشور نمی توانند اتوریته بخرج دهند حکومت مذهبی بمراتب بیرحمانه تر از زمان شاه با آنها رفتار کرده ست - سئوال این ست که چرا میخواهند با نام جبهه ملی به مبارزه ادامه دهند در حالیکه دیگر دلیلی برای موجودیت «جبهه» وجود ندارد و می توانند با برنامه و اساسنامه تشکیلات خود را منسجم کنند)
• ۴.نیروهای چپ در قبل از انقلاب : حکومت شاه و امپریالیسم از بن منکر حق حیات و موجودیت چپ بود ولی با این وجود و تمام تشتت چپ «می بایست » با طرفندهای حکومت شاه در ۲ سال آخر ؛ بندبازی بین خمینی و ملی ها بقول میهن جزنی به جای استفاده از «کلیشه ها» کمی ابتکار عمل و خلاقیت به کار ببندد. نامه ی سرگشاده ی فدائیان بزرگترین تشکل آن دوره در فاصله ی فرار شاه و ۲۲ بهمن به خمینی حاکی از دلواپسی نیروها ی چپ از امکان کودتای نظامی ها ، ساواکی ها و امپریالیسم آمریکا بود ؛ در آن نامه آمده بود: ما سیمای نجیب شیخ مجیب الرحمان را در صورت شما ( بخوان خمینی ) می بیینیم.
در شرایطی که سازمان از سازش پنهانی بهشتی و بازرگان با هویزر و سولیوان صحبت میکرد آیا دلواپسی از کودتا موردی منطقی بود؟
فرض می کنیم که آن تحلیل درست بود و بر اساس اطلاعات دقیق و دست اول تهیه شده بود ( مثل شعار حزب توده : خطر حمله ی نظامی آمریکا حتمی و فوری ست ! خوشبختانه هرگز تا امروز صورت نگرفته ست !) چرا در همان اوان انقلاب به سفارت آمریکا حمله شد که باید تحریک آمیز محسوب می شد .این ها با هم همخوانی نداشتند. علیرغم تمام این تناقضات از اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام حمایت میشود و بخشی از سازمان فدائیان و همفکران فرخ نگهدار به این تحلیل میرسند که باید از مبارزات ضد امپریالیستی خمینی حمایت کرد. جنگ تحمیلی هم «امداد غیبی » بود. گیریم تمام آن «سناریوها ی » سازمان یافته «توطئه های »
ناب امپریالیسم علیه انقلاب بود. باید نیروهای چپ «اکثریت» مجبور شوند در روز ۱۵ خرداد ۱۳۶۰ در مسیر نماز گزاران دانشگاه تهران اعلامیه آنچنانی برای نشان دادن حمایت از حرکت ارتجاعی خمینی در ۱۵ خرداد ۴۲ نمایند. این ها را باید توضیح داد .
سازمان اکثریت می توانست بدلایل های «خود باور » ضد امپریالیستی از حکومت تا آرزوی شکوفائی آن حمایت کند ولی وقتی دانش آموزان راهنمائی در خیابانهای تهران توسط حزب الهی ها پرپر میشدند فقط احمد شاملو می توانس فریاد کند خلایق ! یاوه ست ، یاوه !
هزاران هوادار فدائیان بدون اغراق منتظر پاسخگوئی هستند که خاطرات ۱۳آبان ۵۸ تا سرکوب خونین سال ۶۰ را هزگز هضم نمی کنند.
خصوصا مواضعی در حمایت از اعدامها و معرفی نیروهای مخالف حکومت به سپاه و بسیج - شخصا با تمام نیروهای مافوق و مادون خود هرگز به این مواضع ضد مردمی تن ندادیم و دلیلی ندارد برخورد های کلی غیر مسئولانه را بی پاسخ فرار دهیم ! اگر کسانی چنین کردند باید با نویسندگان کار و کسانی که کورکورانه انجام آن رهنودها را انجام داده اند برخورد شود.
( لازم به یادآوری ست که سازمان بزرگی چون فدائیان اکثریت به فرخ نگهدار و چند نفر که نام بردم خلاصه نمیشود. این نادرست ست که تمام کاسه کوزه ها را تو سر چند نفر بشکنیم. حتی آنهائیکه چون این قلم به انفعال کشیده شدند، وظیفه دارند بخاطر انهائیکه در این راه تا آخر رفتند به هر طریق که می توانند کمک کنند.)
با تمام خطاهای قبل و بعداز انقلاب چپ باید اذعان داشت که امروز در ایران وضع چپ سازمان یافته بسیار ناچیز ست.
• ۵.مردم قبل از انقلاب ، تردیدی نیست که بغیراز طبقه ی حاکمه اکثر نیروهای میانی و پائینی جامعه از انقلاب حمایت کردند حتی بخشی از لایه های بالائی .
ستون فقرات انقلاب اقشار میانی سنتی و شهرنشین و روشنفکران بودند .
آیت الله خمینی با نقش مرجعیت خود قدرت بسیج فراوانی در بین مردم سنتی شهر و روستا داشت.
بسیاری از اقشار مدرن جامعه نیز بر اساس نبود فرهنگ سیاسی و گفتمان ناشی از ترس «دیوار گوش دارد» و نبود احزاب مدرن راست، میانه و چپ که بتواند خواسته های اقشار مختلف را نمایندگی کنند ، همه منتظر پی آمدهای بعداز انقلاب بودند که هرگز تحقق نیافت.
و طبقه کارگر بعدا و پراکنده به انقلاب پیوست وقتی بسیاری از سرمایه داران واحد های تولیدی را رها کرده و فرا ر را بر قرار ترجیح دادند.
( بزرگترین اختلاف مردم امروز و قبل از انقلاب عبارت ست از ؛ ترکیب جمعیت و برخورد مردم با حکومت : اکثریت مردم ایران جوانتر شده ست جوانان متولد شده در این ۳۰سال بکلی با ما در قبل از انقلاب فرق دارند. دیگر تمام اقشار میانی و پائینی مخالف حکومت نیستند.
بهمین دلیل «بخشی » از مردم بدلایل مختلف تاکنون از حکومت مذهبی که بمراتب مرتجع تر از حکومت شاه می باشد حمایت کرده ست
مهندس سحابی در این باره موضوع را باز نکرده ست مهم نیست که طرفداران حکومت و احمدی نژاد قابل مقایسه ی کمی و کیفی با نیروهای جنبش سبز و بقیه ی نیورهای مخالف حکومت نیستند ولی اینها وجود دارند. حکومت مطلقه فقیه میخواهد مردم را برابر مردم قرار دهد و در این تردید نیست. این بزرگترین اختلاف امروز و دیروز ست)
نتیجه: حکومتی بمراتب قهار تر از شاه در برابر مردمی قطبی شده قرا گرفته ست و این سحابی و موسوی را بحق ترسانده ست.
چه باید کرد ؟
در قبل از «انتخابات» ۲۲ خرداد در چند جا نوشتم: آنهائیکه مخالف و منقد حکومت هستند ولی در «انتخابات» شرکت می کنند یا کاندید میشوند، درست یا غلط میخواهند از تکرار «انتصاب » احمدی نژاد جلوگیری کنند تا بنحوی مملکت را از تلاشی نجات دهند. زندگی نشان داد که آن خوشبینانه بوده ( آقای نگهدار باید اعتراف کند)
ما که این روش و برخورد با حکومت را قبول نداریم ، حق نداریم که «انتخابات » را تحریم کنیم . ما ( تمام سازمانها و جریانهای مخالف و منقد جمهوری فقاهتی اسلامی حق داریم ، بخاطر نداشتن کاندید مستقل خود تا روزی که این حق مسلم ما تحقق یابد بصورت سازمان یافته هر تشکل برای خودش با جمع آوری امضا و مدارک و اسناد از طریق سازمانهای حقوق بشری بسیار پیگیر، نقض حقوق بشر حکومت را در زمینه ی انتخابات را سازمان دهند و دنبال کنند. این یه معنی یک پراتیک سیاسی دائمی تلقی میشود. نه فقط شب «انتخابات» - در آستانه ی «اتنخابات » دکتر عبدالکریم لاهیجی نامه کنفدراسیون سازمانها یحقوق بشر در مورد نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی با حذف کاندیداها را به جمهوری اسلامی ابلاغ نمودد و مصاحبه او را شاید شنیده باشید. پشتوانه ی چنان نامه هایی از طرف مجامع بین المللی حقوق بشری باید با مبارزه ی عملی سازمانهای سیاسی ایران گره بخورد. بقول دکتر متین دفتری این کافی نیست که در آستانه ی «انتخابات » فرمول همیشگی «تخریم » را جلو بکشیم.
امروز در شرائطی که مبارزات خستگی ناپذیر مردم بیرحمانه به خاک و خون کشیده شده ست به جای عنایت به نامه منفعلانه ی مهندس سحابی به هموطنان خارج از کشور و پیشنهاد ۵ ماده ای مهندس موسوی ؛ نیروهای سکولار و دموکرات با تاکید بر نقض وحشتناک حقوق بشر در ایران و انکار حق رای آزادنه شهروندان تمام سازمانها و جریانات در سراسر ایران به این مهم دعوت نمایند.
اگر مهندس موسوی و شیخ کروبی به حذف سایر کاندیداها توجه نداشتند و آنرا محکوم نکردند و اگر در ایران مردمی که به پای صندوق ها میروند حتی آنهائیکه به احمدی نژاد رای میدهند باید یاد بگیرند که حق میلیونها ایرانی پایمال میشود .
آنهائیکه با هر آمالی به به ۳ کاندیدای دیگر رای دادند باید بتدریج بیاموزند که بسیاری از هموطنان آنان از حق رای دادن به کاندیدای مورد علاقه خود محروم بودند و در انتخابات شرکت نکردند.
آیا تمام نیروی عظیمی که به موسوی و کروبی رای دادند حاضرند علیه نقض حقوق بشر درایران مبارزه کنند ؟
نسل بالنده و نیرومند ایران که توجه جهانیان را بسمت ایران جلب نمود بیش از تمام شهروندان در این رزم مدرن و جامعه مدنی همدوش با
کمپ یک میلیون امضا خواهند توانست رژیم را با تمام «نخوت » و «خودخواهی » وادار به انحلال شورای نگهبان نموده تا انتخابات آزاد با راده ی مردم و نظارت مردم برگزار شود.
نیروهای ملی و چپ در داخل و خارج برای مبارزه حقوق بشری بجای «تحریم » صف های مستقل خود برای شرکت در سرنوشت کشور
فراهم کنند جوانان مطمننا به مبارزات خود ادامه خواهند داد و «رای من کو» هنوز در دستور ست.
حکومت با وقاحت حق ده ها میلیون ایرانی را دزدیده ست ! ده ها میلیون ایرانی می توانند علیه حکومت با پافشاری بر حق رای خود سازماندهی مدرن شوند. بگزار تمام توده های مردم حتی طرفداران احمدی نژاد ببینند که ما بیشتریم و از چه حکومتی حمایت می کنند.
۱۹۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : زیاده خواه و طلبکار نباشیم!
کاربران ناراضی و طلبکار این سایت: من هم یک کاربر هستم مثل شما و به مقالات مندرج گاهی انتقاد نوشته ام گاهی هم مطالبم حذف شده. اما مسئول این سایت حق دارد مطلب من را حتی اگر شخصا خوشش هم نیامد حذف کند. اگر نکنند من از ایشان متشکرم، اگر نه ارث پدرم را که نمیخواهم بابا! این سایت دولتی یا از کیسه من نیست که! اگر وقت و عرضه داشتم میرفتم خودم سایت میزدم. قرار نیست دیگران هزینه خواست و آرزوهای بنده را بدهند. آیا برای این کاربران طلبکار کسی دعوتنامه فرستاده که بیایند نظر بدهند یا اجازه انحصاری پخش و نشر عقاید خود را گرفته اند؟ سایت خود آنها که نظرات مخالفانشان را درش چاپ میکنند کجاست؟ آیا کسی مجبورشان کرده که اگر از دست این سایت ناراضی اند یا خوششان نمیاید بزور مطالبشان را اینجا چاپ کنند؟ آیاخود و هواخواهانشان هیچ بلندگویی ندارند؟ چند سایت بجز این سایت میشناسید که اصلا در آن قسمت نظرها داشته باشد؟ این کاربران طلبکار مرا یاد اسلامیست هایی می اندازد که در کشورهای خودشان هر صدایی را خفه میکنند و در کشورهای غربی از نبود آزادی و دموکراسی برای خودشان دم میزنند و از طرف دیگر در همان کشورهای آزاد کاریکاتوریستی که به مقدساتشان توهین کند را میخواهند بکشند. آخر کدام ادعایتان را قبول کنیم؟ سایت آزاد و دموکرات شما پس کجاست؟
همینجا از مسئول این سایت که با هزینه مادی و معنوی خود این امکان را برای ما فراهم کرده که دموکراسی را تمرین کنیم شخصا بسیار متشکرم.
۱۹۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨
|
از : فردوسی
عنوان : سیما سین درست می گوید.
آقای نگهدار، چه باید این رژیم و موسوی بکنند که تاکنون نکرده اند تا شما و امثال شما متقاعد شوید که باید دست از این رژیم بردارید، آیا نگران کره شمالی شدن ایران نیستید؟ نه، نیستید.
سیما سین حرف دل مرا زد، او درست می گوید، من کاملا با ایشان موافقم. لطفا سیما سین را سانسور نکنید چون واقعیات را ذکر کرده است.
۱۹۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : آشتی گرگ و میش
جناب نگهدار چه انشاء زیبایی نوشته اید و با چه ارادت چاکرانه ای:
""""کار مهندس موسوی کاری خوب و مدبرانه بود. و اثر کرد. دلهره ها کاستی گرفت و بحث ها از نو بالا گرفت .........جرقه ای شد در تاریکی. او به بیچارگانی که از سر بلاهت یا دنائت، نعره می زدند "این ماه ماه خون است"، گفت: ما را با مسعود رجوی عوضی نگیرید، شما هم بر سیاق او نروید"""".
اما همزمان با تسوید انشای مبارک شما و کاستی گرفتن دلهره ها ،چماقدارن در دانشگاه دانشجویان را قلع و قمع می کردند، تانکهای مخصوصِ "پرتاب آبجوش"در بندر گاه پیاده می شدند، در و پنجره ی مسجد قبا در شیراز شکسته می شد آیت اله ها ی مخالف را خلع مرجعیت می گردیدند و مهندس موسوی به خلعت محارب مشرف می شدند و......
جناب نگهدار،
من طرفدار خشونت نیستم و فکر می کنم که پاسخ خشونت آمیز مردم به خشونت رژیم در این شرایط ، نه تنها به رژیم بهانه می دهد که ابعاد خشونت را در خیابانهای ایران بگستراند بلکه زمینه را برای توجیه اعمال خشونت بار خود در افکار عمومی جهان آماده کند.
می بینید علیرغم صدور بیانیه ی آقای موسوی، سگهای ولایت رسا تر از گذشته پارس می کنند. دستگیری ها و تهدید به اعدام همچنان ادامه دارد. و حتی بیت امام جاهل هم ناامید از اثرات بیانیه آقای مهندس موسوی و بی اعتنا به احتمال آشتی گرگ ومیش به غربت نجف می کوچد. گویا جرقه ای که بآن دلبسته بودید شهر را چراغان نکرد بلکه در تاریکی فرو مرد.
جناب نگهدار،
در واقع چیزی که شما را به هیجان آورد تا این مطلب را قلم بزنید،محتویات بیانیه نبود، بلکه شیفتگی شما به نفس کرنش بود. هر کرنشی شما را به وجد می آورد. وگرنه هم شما و آقای موسوی با آنهمه تجربه بایستی می دانستید که رژیم در موضعی است که هر حرکت آشتی طلبانه ی خود را عقب نشینی تلقی می کند و می داند هر گامی که به عقب بردارد مردم صد قدم به پیش بر می دارند.
تجربه انقلاب بهمن و مراتب و مراحل عقب نشینی رژیم گذشته پیش چشم ایادی رژیم اسلامی است. آنها نمی خواهند الگوی رزیم گذشته را تجربه کنند. رژیم امروز روی لبه ی تیغ راه می رود و ظرفیت کوچکترین اشتباهی را ندارد و می داند که اگر دست از پا خطا کند سرنگون می شود. هر کودنی میداند که این مصاف مصاف مرگ و زندگی برای رژیم است و آشتی یعنی مرگ رژیم.
تازه آشتی با کی؟ شما و آقای موسوی می خواهید مردم را با جنتی، احمد خاتمی، رادان، تاعب، یزدی، اژه ای، مرتضوی، جعفری، شریعتمداری وخود رهبر جنایتکار آشتی دهید که مردم آرزوی سرنگونی ومرگ او را هر روز در خیابانها فریاد می کشند و برای تحقق آن خون می دهند
رهبران واقعی در همین بزنگاههای تاریخی است که با پیدا کردن مناسب ترین شعارها و کارا ترین راهکارها، شایستگی خود را ثابت می کنند. " ایده" آشتی صد البته خوب است ولی واقع بینانه نیست، ساده لوحانه است. و آب به آسیاب دشمن می ریزد. آقای موسوی اگر توانایی رهبری این مردم را داشتند و رهبر واقعی این مردم بودند طرحی نو در می انداختند و راه بدون خشونتی غیر از آشتی با رژیم پیدا می کردند که جنبش را یک قدم به جلو ببرند نه اینکه بخواهند آنرا در باتلاق جمهوری اسلامی از نو غوطه ور کنند.
آقای موسوی از تخریب مشروعیت نظام صحبت می کنند و از نگاه ملامت آمیز جهانیان به رژیم، این یعنی هم شریط داخلی آماده است و هم شرایط خارجی، مردم هم که در صحنه اند، باین می گویند موقعیت طلایی. در چنین شرایطی
آقای موسوی حتی زمزمه ی اعتصاب سر نمی دهند. ایشان حتی نمی خواهند یک سرانگشت جنبش را جلوتر ببرند. کارگران شرکت نفت، آموزگارن، کارمندان دولت، نظامیان شریف، شرکت واحد همه امروز در صحنه اند، همه آمادگی خود را با صدور اعلامیه و شرکت در تظاهرات نشان می دهند آیا آقای موسوی نمی توانند آنها را به جای انفعال به یک روز یا چند ساعت اعتصاب نمادین دعوت کنند؟
آقای نگهدار این رژیم نه تنها از "مردمکشی " بیمی ندارد بلکه هر روز کاردش را برای بریدن گلوی مردم تیز تر می کند. دعوت رژیم به آشتی آب در هاون کوفتن زیرا:
اشک کباب باعث طغیان آتش است. نمدانم بازهم سانسور می شوم یانه بگذترید به همین مختصر بسنده کنم.
ضمنا شما اگر فرصت کردید نگاهی به یکی از لغتنامه ها بیندازید و تفاوت معنی مستحضر و مستظهر پیدا کنید.
۱۹۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : به اخبار روز و به خوانندگان اخبار روز
در ستون نظرات مقاله آقای مجید عبدالرحیم پور، مدیران اخبار روز توضیحاتی در باره دلایل سانسور ارائه کرده اند که بد نیست نگاهی به آن بیاندازید.
بنظر من از زمانی که آخرین بیانیه موسوی در این تارنما منتشر شد حدود سانسورها تغییر یافتنه است. بسیاری نظرات که مملو از نکات و پرسشهای منطقی بودند سانسور شدند. هیچ توهین و اتهام و تمسخری هم در بسیاری از نظرهای سانسور شده با معیارهای گذشته اخبار روز من ندیدم. آیا بجای پاسخگویی به این نظر دهندگان بهتر نمی بود پاسخشان را داد بجای آنکه سانسورشان کرد؟ آیا انتقاد از عملکردهای فعالان سیاسی و درخواست پاسخگویی از آنها باید با تسویه حساب شخصی با آنان اشتباه شود؟ کسانی که مثل من انقلاب را در نوجوانی و جوانی تجربه کردند و هیچ نقشی در بروز آن نداشتند نباید از آنانی که در این انقلاب نقش آفرینان اصلی بودند انتظار پاسخگویی داشته باشند؟ آیا آقایان فرخ نگهدار و موسوی و گنجی و مسعود رجوی و مهاجرانی و سازگارا و غیرو نباید بما پاسخگو باشند؟ آیا ما فقط باید به آنها گوش کنیم و نوشته هایشان را بخوانیم و هیچ نگوییم چون مصلحت در این است؟ آیا پاسخ نگفتن ای شخصیت ها بما کمتر توهین آمیز بماست تا نظراتی که شما سانسور کردید؟ آیا این قیمومیت نیست؟
همه ما تا نام مجاهدین خلق و حزب توده و چریک های فدایی خلق و فداییان اسلام و رژیم پهلوی و رژیم جمهوری اسلامی می آید چه در اذهان مان نقش می بندد؟ اینها همه در زندگی ما و آنچه بر سرمان آمده نقش بسزایی داشته اند و ما حق داریم که بدانیم چه کسانی و چه چیزهایی من و شما را به این نقطه ناخوشایند کشانده است. آیا حق نداریم عصبانی باشیم و بدنبال مسئولین این وضعیت باشیم و از آنها پاسخ بخواهیم؟ آیا تجربیات تاریخی ما از اینها بما دروغ می گوید؟ آیا به غیر از تجارب شخصی و جمعی خود و پژوهش های غیر وابسته و تبادل نظر در اینجا و آنجا راه دیگری داریم که خطاها و خطاکاران را بشناسیم که تاریخ تلخمان دوباره تکرار نشود؟
چگونه است که تا دیروز فحاشی و تمسخر و توهین به نامبرده شدگان در بالا و به دیگر نظر دهندگان تقریبأ آزاد بود ولی ناگهان مسیر عوض شد؟ آیا این آخرین بیانیه موسوی و پشتیبانی پنج تن در خارج از کشور نقسی در این تصمیم داشت؟ آیا ناگهان امید تازه ای در بعضی دلها برای نگهداری این رژیم با این بیانیه زنده شد یا ترس از اینکه اگر اوضاع با فروپاشی این رژیم بدتر شود جایگاه اخبار روز بعنوان یکی از مسئولان بدتر شدن اوضاع صدمه جبران ناپذیری خواهد خورد؟ همه اینها قابل فهم است ولی با سانسور قابل درمان نیست.
پیشنهاد من به اخبار روز اینست که اگر موضع سیاسی بخصوصی دارد آنرا اعلام کند چون بسیاری از خوانندگان جوان و جوانترش امکان دارد آگاه نباشند. خوانندگان نشریات غربی با موضع هر نشریه به خوبی آگاهند و طبق سلیقه سیاسی خود نشریه انتخاب می کنند و هیچ کس هم ایرادی به آنها نمی گیرد چون آزادند. شما هم مستثنا نخواهید بود و احترامتان بجای خود باقی خواهد ماندو جای نگرانی ای هم نیست. اما اگر اخبار روز بدلیل بحرانی که کشور با آن گریبانگیر است احساس می کند که باید به وظیفه ملی خود عمل کند، اینرا هم اعلام کند. در اینصورت نقش متفاوتی از اولی خواهید داشت چون با حفظ موضع سیاسی خود می توانید آگاهی های مخلصانه همراه با پاسخگویی به پرسش های برآمده از مقالات را در اختیار خوانندگان نان بگذارید که از حجم ابهامات، اتهامات، تمسخرها و فحاشی ها کاسته شود. یکی از این راهکارها را آقای بی نیاز (داریوش) بخوبی بما نشان داده است. او ستون نظرات مقالات خود را به دقت و مرتب پی گیری می کند و با نظر دهندگان به بحث می نشیند و مبحث را به جایی می رساند.
سپاسگزارم
۱۹۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨
|
از : ح بهرامی
عنوان : یک بام و هزار هوا
من فرد مذهبی نیستم اما توهین به پیامبران هیچ دینی را صحیح نمی دانم . در این سایت صد ها بار به پیامبر اسلام رکیک ترین فحش های ناموسی داده شده که هیچوقت حذف نشده اند اما به محض اینکه به یکی از رهبران فدائیان بگید که بالای چشت ابروست در جا پیام ات حذف می شود. تازه آن توهین و فحش های رکیک و افتراهایی که به پیامبر اسلام داده میشه همه اش بر مبنای اسناد و منابع مجعول است.
۱۹۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : راست ها ولی موسوی را ضربه فنی خواهند کرد!
به نظر من ، راست ها، با این عقب نشینی موسوی ، زیر دوخم اورا ، پیش از به خاک انداختنش ، دیگر رها نخواهند کرد. احتمالن در آینده نزدیک، شاهد ریزش و سازش هم در اردوگاه اصلاح طلبان خواهیم بود . فشار ادامه می یابد و امکان رهبری و هدایت جنبش در داخل ، از بین خواهد رفت. هرچند تا کنون نیز این "رهبری" بیشتر نمادین بوده است تا واقعی.
۱۹۶۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ دی ۱٣٨٨
|
از : فرزانه
عنوان : سئوالات و کنجکاوی هایی از احزاب و گروه هایی دارم که پایه مردمی ندارند ولی میکروفون های جهان را در اختیار دارند.
چگونه است که صدای آمریکا و بی بی سی و دویچه وله و نشریات غربی همیشه از توده ای ها و چریکی ها و اصلاح طلبان حکومتی مثلا جدا شده مصاحبه می کند و از اینان تفسیر و تحلیل سیاسی می خواهد؟ اینها بخصوص دوتای اولی که هیچ پایگاه مردمی نه در خارج از ایران و نه در داخل دارند. چرا فقط آنانی که اصلاح این رژیم را می خواهند در این رسانه ها تبلیغ می شوند؟ اگر اشتباه فکر می کنم بجای سانسور کردنم مرا راهنمایی کنید، مگر نه ابنستکه اکثریت ایرانیان کلیت این رژیم را نمی خواهند، پس چرا این اکثریت صدا و سیمایش در این رسانه ها تبلیغ نمی شوند؟ این چه جازبه ای است که این رسانه ها برای خواستاران بقای این رژیم از گنجی و شیرین عبادی گرفته تا فرخ نگهدار دارند؟ آیا در این سی سال ما فقر نخبگان ۴۵ سال به پایین روبرو بوده ایم؟ آیا واقعا اینان آپوزیسیون ایرانی باید محسوب شوند، پس نمایندگان اکثریت چرا دیده و شنیده نمی شوند؟ اگر فردا ایران آزاد شد تعداد رایی که توده ای ها و چریک ها و اصلاح طلبان خواهند آورد فکر می کنید چقدر باشند؟
سئوالاتم همه مودبانه و کنجکاوانه و متحیرانه هستند و به هیچکس توهین نکرده ام بنابراین دلیلی برای سانسور کردن نظرم وجود ندارد. کسی را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است.
۱۹۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : سیما سرابی
عنوان : یک پرسش
دوستان نامهربان اخبار روز،
حذف یاد داشت های من از این ستون برایم بسیار سوال برانگیز است. من در یاد داشتهایم با کمال احترام چند سوال اصولی را مطرح کرده بودم که بیشتر از پرداختن به یک شخص مشخص، روند را هدف گرفته بود.
من تاکنون در نوشته های خود نه تنها به کسی اهانت نکرده ام بلکه توهین و اهانت را نکوهیده ام .
سوال اصلی این من این بود که آیا اگر کسی به همکاری سازمان یافته با رژیم جمهوری اسلامی و ارتکاب اشتباهاتی موحش اقرار کرده باشد که آن اشتباهات به قتل، شکنجه، بازداشت و ایذا و اذیت عناصری سیاسی منجر شده باشد، و آن شخص از گذتشته خود صادقانه ابراز ندامت نکند،تکلیف ما با او چیست. آیا در غیاب امکان برگزاری یک دادگاه، وجدان انسانهای ناظر صلاحیت داوری در باره ی این اشتباهات را دارد. و پرسش دیگر اینکه آیا طرح این پرسشی ار این دست در اخبار روز ممنوع است؟؟!!
۱۹۶٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : پویا ت
عنوان : اینه
موسوی و نگهدار یا هر کس دیگری امروز شعار سرنگونگی جمهوری اسلامی را بدهد رژیم سرنگون نخواهد شد. اگر این رژیم هنوز بر اریکه قدرت است دلایل دیگری دارد. همانگونه که خمینی را چپ ها و روشنفکران دیگرنیاوردند. کودتای ۲۸ مردادبوسیله توده ای ها ومصدق انجام نشد. شاه را امریکا از ایران بیرون نکرد. گرفتاری مجاهدین در عراق را مخالفین صدام به وجود نیاورند. به جای حرص خوردن و گشتن در سایت هایی که بدان هیچ علاقه ای ندارید نشریات و سایت های خود را دایر کنید و نظرات خود را در انجا بیان کنید تا مردم با نظرات شما هم اشنا شوند. در خارج از کشور به جای شرکت در تظاهرات و سخنرانی هایی که اهداف و سخنرانان ان را قبول ندارید مراسم خود را ترتیب دهید. گاهی هم خود را در اینه بنگرید.
۱۹۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : ه رسام
عنوان : سانسور
آقایان "اخبار روز "حذف نظر ات مخالف آقای نگهدار برای چی .خودتان را تا حد یک سانسورچی تنزل میدید برای اینکه کدام ارزش را حفظ کنید؟ آیا ایشان مقدس تشریف دارند که نباید نظراتشان نقد شود .کسی هم که به ایشان توهین نکرده .
۱۹۶٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : ماهان شاهد
عنوان : به آنها که حافظه تاریخی شان را (آگاهانه یا نا آگاهانه) به فراموشی میسپارند
حضار محترم،
آگر شخصی در سالهای جوانی اعمالی نادرست مانند دزدی، قتل، تجاوز و .... انجام دهد و بعدها از آن کرده خویش پشیمان گشته و تبلیغ اعمالی درست مانند انساندوستی، آزادی خواهی و .... نماید، آیا در یک جامعه مدنی از آن اعمال نادرستش گذشت خواهد شد؟
خانمها و آقایانی که تبلیغ به "به فراموشی سپردن حافظه تاریخی" مینمایید،
این حق مسلم شماست که حافظه تاریخی تان را (آگاهانه یا نا آگاهانه) به فراموشی بسپارید. لطفن محبت کرده و این عمل نادرست را از دیگر ایرانیان درخواست ننمایید.
فراموش کرده اید که همین افراد مانند آقای فرخ نگهدار، کیانوری و .... سعی در ساختن "کبوتر" از "افعی هایی" مانند خمینی، خلخالی، خامنه ای و .... داشتند؟؟؟؟؟
ایرانیان تا کی باید تاوان پرداختن هزینه سنگین اعتماد کردن به اینگونه "روشن فکران"! را بدهند؟؟؟؟؟
۱۹۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : جمعی دانشگاهی
عنوان : تندتر از مردم داخل راه نرویم
زنده باد استادان عزیز و شجاع و مسئول دانشکده فنی
شما استادان عزیز با گذاشتن نام خود در زیر نامه خیرخواهانه به رهبر، در مورد تجاوز و حمله غیردانشجویان به حریم دانشجویان دانشگاه تهران در ۱۶ آذر ۱۳۸۸، ثابت کردید که همواره یاور، غمخوار، همراه، محافظ، پناهگاه و پشتتیبان این فرزندان تنهایمان، این دانشجویان ودانش پژوهان عزیز، که آبروی آینده این مردم و مملکتند، اینها را که شما مخلصانه و خیرخواهانه در حکم فرزندانتان قرار دادید، فرزندانی که عموماً وضع مالی چندان قابل توجهی هم ندارند و تنها بضاعتشان همان هوش و استعداد درخشان و درس و تحقیق و کتابشان است و سیاستشان آرزوی صلح و عدالت و امنیت برای تمامی جامعه. مطمئن باشید آرزوی کامیابی و دعای خیر والدین این عزیزان دانشجو، که آنها را با هزار مشقت و خون دل پرورش داده و بزرگ کرده اند و از شهرها و روستاهای دور و نزدیک ایران به نزد شما معلمین مسئول فرستاده اند تا علم و تخصص و فن آوری بیاموزند، تا ابد بدرقه راه شماست. برای این والدین رنج کشیده و محنت خورده، هیچ دانشجوئی بر دانشجوی دیگر و هیچ استادی بر استاد دیگر و هیچ دانشگاهی بر دانشگاه دیگر تفوق و برتری ندارد و در نزد این والدین شریف همه دانشگاهها و مرکز علمی مملکت و همه فرزندان عزیز دانشجو برابر و از یک درجه و میزان شأن و منزلت برخوردارند. اما شما کامنت گذاران تندرو و مهاجرین هموطنی که در آسایش دموکراسی غرب موقعیت بازماندگان خود در ایران را پاک به لانه فراموشی سپرده اید و حالا از راه دور ناگهان در خود احساس آزادی و شجاعت مطلق و بینهایت میکنید و بیرحمانه و بیباکانه و غیرمسئولانه قلم فرسائی میکنید، و هر حرکت مسالمتجویانه ای را ناشی از سازش میبینید، و به هیچ گروه خیرخواهی رحم نمی کنید، و هیچ حرکتی را در جهت ذره ای افزایش قدرت مردم و یا کاهش استبداد حاکم تحلیل نمیکنید، به خود آئید و حداقل از معدل و میانگین سرعت حرکت اعتراضی مردم مظلوم خود تندتر نروید. لطفاً یادتان باشد از معدل مردم تندتر نروید که همه شکست میخوریم. باید با موج مردم حرکت کرد. جمعی از دانشگاهیان خارج از کشور.
۱۹۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : داور -
عنوان : تایید
اگر کسی دل به سرنگونی قهرآمیز رژیم نبسته و با آن مرزبندی داشته باشد ، و اگر گوشه چشمی به دخالت خارجی نداشته باشد و فقط به یک راه حل ملی و درون خلقی واقعی با امکانات موحود و - نه آرمانی - بیندیشد در آن صورت انصاف خواهد داد که در سال های اخیر ، فرخ نگهدار گام های مسئولانه ای در این رابطه برداشته اشت. من از زندان شاه همواره در برابر او بوده ام. به خصوص در سال های اولیه جمهوری اسلامی به او کینه ورزیده ام، اما در سال های اخیر که دغدغه خاطرم یک راه حل ملی و درونی و نسبتا مسالمت آمیز برای کنار زدن استبداد دینی در ایران بوده همواره مواضع فرخ نگهدار را در خدمت این خط مردمی یافته ام. افسوس می خورم که برای برخی گروه ها و اشخاص ، تصفیه حساب های کهنه، مهم تر از منافع ملی و مصالخ روز ملت ایران است. اعترافات او به برخی اقدامات خود و سازمانش در گذشته ، بر ارزش اخلاقی او افزوده است و البته چشمان من به سفیدی گرایید تا بلکه یک صدم انتقاد از خو د ها و صراخت لهجه او را در بقیه مدعیان زعامت ببینم. حاشا که حتی یک نفرشان یک سانتیمتر از برح های مقدس تنزه طلبی شان نزول احلال فرموده باشند! سال هاست که این حضرات، پاسیویته و بی عملی و خوش نشینی خود در خارحه را با سنگسار کردن فرخ نگهدار سرپوش می گذارند.
من معتقدم دخالت های به جا و موضع گیری های معتدل و منطقی فرخ نگهدار از تاثیر گذار ترین موضع گیری در فضای خارح کشور به نفع حنبس شکوهمند کنونی بوده است. حصور هوشمندانه او در بی بی سی و استفاده از این امکان با ۷ میلیون بیننده برای تقویت موضع اعتدالی در حنبش را می ستایم و همواره مواضع او را دنبال میکنم. موضع گیری او در مرگ آیت اله منتظری درست منطبق با همان چیزی بود که جمعیت میلیونی در مراسم تشییع از خود بروز دادند. فرخ بسا بیشتر از سایر مدعیان در اپوزیسیون نبضش با مردم به پاخاسته ایران می زند و آن ها را درک میکند. ملموس ترین ، صمیمی ترین و صریح ترین سخنان و مواضع و تحلیل ها را در نوشته ها و گفتار های او میتوان یافت، گناه او این است که از روستاهای اطراف لنینگراد در ۱۹۱۷ به دنیای مدرن تر و واقعی تری از سوسیال دموکراسی نقل مکان کرده است. درک این واقعیت و مواضع مسئولانه او در جنبش سبز به شرطی که عینک کهنه مان را عوض کنیم کار مشکلی نیست.
۱۹۶۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : مهرنوش موسوی
عنوان : پاسخ ایرانیان خارج کشور به عزت الله سحابی
http://iranbbb.org/۵۷۹۲۹.htm
پاسخ ایرانیان خارج کشور به عزت الله سحابی
آقای عزت الله سحابی اخیرا طی نامه ای به ایرانیان در خارج کشور، ضمن دسته بندیهای مختلف و کاذب که به جهت تفرقه انداختن و حکومت کردن عنوان شده از ما خواسته اند که تعامل کنیم! از ما که خود قربانیان خشونت رژیم جمهوری اسلامی هستیم خواسته اند خشونت نکنیم. ایشان البته در مصاحبه با روز آن لاین رسما از جوانان خواسته اند که دست از شعار بر علیه خامنه ای بردارند. از نامه ایشان پیداست که دنبال ختم تظاهراتهای ما در خارج و یا بی خاصیت کردن آنها هستند. جواب ما به عزت الله سحابی شامل این موارد است:
۱٫آقای سحابی ما سازش نمیکنیم. ما نه با خامنه ای، نه با احمدی نژاد و نه با هیچ دیکتاتور و زورگویی در این مملکت سازش نمیکنیم. حرف ما با شما، شعار جوانهای ما در کف خیابانهاست که فریاد زدند: خامنه ای قاتله اصل نظام باطله! لذا دست از تقاضای سازش بردارید. خودتان را سبک و دشمن مردم نکنید. نفس اینکه افرادی مانند شما را جلو انداخته اند تا برای شعار ندادن علیه خامنه ای در نزد جوانهای مملکت و ایرانیان مقیم خارج ریش گرو بگذارید و عجز و لابه کنید نشان میدهد که کار این حکومت خراب اندر خراب است. نشان میدهد که ما چه قدرتی هستیم.
۲٫ آقای سحابی الان دیگر حنای بهانه “تبری از خشونت” رنگی ندارد. شما و دوستانتان هم میدانید که خشونت را مردم نمیکنند. خشونت را کسانی میکنند که سی سال است به زور اسید و پونز حجاب بر سر زنان مملکت کرده اند. این یعنی خشونت! خشونت را کسانی میکنند که نام تجاوز به کودک را در قانون اساسی مملکت ازدواج شرعی گذاشته اند. این یعنی خشونت! خشونت را کسانی میکنند که به بچه های ما در کهریزک تجاوز و اسمش را فتح المبین گذاشتند! کسانی که ندا و اشکان و سهراب و ترانه و محسن و … را کشتند، بچه های مردم را زیر ماشین کردند. این یعنی خشونت! آنها خشونت را میکنند و سهم افرادی مانند شما در این سی سال توجیه این خشونت بوده است. سی سال است هم ما را میزنند، هم خشونتشان را به اسم اپوزیسیون ملی/اسلامی توجیه میکنند و به گردن مردم می اندازند. علت توجیه این خشونت، علت اینکه شما اکنون رو به مردم به عنوان تبری از خشونت صحبت میکنید زد و بند سیاسی است که کرده و میکنید. به شما اخطار میدهیم که دست از توجیه خشونت این نظام و پاپوش درست کردن علیه مردم بردارید. بروید حکومت و خامنه ای را به عنوان باعث و بانی خشونت محکوم کنید. به جای اینکه با محکوم کردن مردم در بساط سرکوب علیه آنها سهیم بشوید. نشنیدید که جوانهای ما به حکومت در تظاهراتهای خود گفتند : این آخرین اخطار است؟
۳٫ آقای سحابی در این ممالکی که ما زندگی میکنیم بعد از شصت سال هنوز یهودیان و قربانیان هلاکاست هیتلری را که حتی یک روز در اردوگاههای کار اجباری هیتلر به کار گمارده شده اند پیدا میکنند، اعاده حرمت میکنند، غرامت میپردازند. شما با چه جرئتی به خود این امکان را میدهید که به قربانیان مستقیم خشونت و جنایت این حکومت در خارج کشور نامه نوشته و گدایی تعامل با نظام را بکنید؟ میلیونها نفر از ما ایرانیان در خارج کشور به خاطر اعدام، به خاطر سنگسار، به خاطر نفس زن بودن و عدم برخورداری از اولیه ترین حقوق مدنی خود، به خاطر کودک بودن، به خاطر فشار اختناق، فقر و فلاکت و تباهی و.. رنج فرار را به خود هموار و آواره کشورهای دیگر شده ایم، شما از ما میخواهید سازش کنیم؟ فراموش کنیم؟ ببخشیم؟ شما خوب میدانید که دهها ایرانی فقط در حال فرار در جنگلها و در دریاها کشته شده اند. هزاران هزار نفر در خطر دیپورت به سر میبرند. چه بسیار پناهندگان سیاسی که به زور برگردانده شده و حتی اعدام شدند. روی تن بسیاری از پناهندگان سیاسی اینجا هنوز آثار شکنجه حکومت مورد دفاع شما حک شده است. تعداد زیادی از ما خواهر و برادران خود را در زندانها از دست داده ایم. یک نسلی از جوانهای ما در خارج کشور، فرزندان اعدامیان حکومت شما هستند. با قاتلین پدر و مادر و خواهر و برادر خود سازش کنیم؟ ما که محال است سازش کنیم، سئوال ما این است قیمت شما چقدر بوده است؟ آیا به اندازه اشکهای مادرانی هست که سالهاست فرزندشان را در غربت ندیده اند؟ به اندازه تحقیر و تنهایی میلیونها انسان هست؟ جواب این سئوال را جناب سحابی باید در آینده نزدیکی چشم در چشم مردم در خیابانهای تهران بدهید. از نگاه مردم بترسید!
۴٫ آقای سحابی از ما میخواهید تعامل بکنیم که دست آخر چه اتفاقی بیفتد؟ میخواهید سفارتخانه های رژیم اسلامی راه بیفتند، دانه به دانه جوانهای ما را در خارج کشور که در این مدت بحق و شجاعانه دست به تظاهرات و ابراز همبستگی با مردم ایران زدند شناسایی کنند، ترور کنند، بساط برگرداندن اجباری آنها به ایران را فراهم کنند؟ آنوقت شما و یک مشت روزنامه نگار دور قاب چین بی وجدان بنویسید که حقشان بود، زیادی خشونت کرده بودند؟ این سناریویی است که در تدارک آن شما هم سهمید؟ چون معنی سازش و تعامل با این رژیم همیشه گسترش خشونت بیشتر بوده است. آقای سحابی فریدون فرخ زاد یک تظاهرات خیابانی نرفته بود، میتوانید به ما بگویید که آیا قطعه قطعه کردن ایشان به دلیل انتقادات ضد اسلامی اش خشونت بود؟ یا که نه، فرخزاد خودش مقصر بود؟ آقای بختیار چه؟ غلام کشاورز که جلو چشم همسر و مادر و بستگانش ترور شد چه؟ قاسملو چه؟ و…..آیا این عین استدلالی نیست که سران القاعده برای مشروعیت دادن به حمله به برجهای نیویورک می آورند. از نظر آنها هم کار آنها خشونت نبود. این مردم آمریکا بودند که مقصر بودند!
آقای سحابی یک نگاهی به دور و بر خود بیندازید. سهم سعید حجاریان از تعامل با حکومت چه بود؟ سهم خود آقای خاتمی چه بود؟ آقای موسوی را حتی بیانیه پذیرش مشروعیت دولت احمدی نژاد نیزنجات نداد. کیهان خواستار اعدام ایشان بعد از این بیانیه شده است!
آقای سحابی ما که میدانیم نامه شما جزو پروژه گسترده حمله به یک خیزش انقلابی برحق است که بدجوری این نظام و مدافعینش را در مخمصه گذاشته است. ما تا آخر با این خیزش هستیم. به نظر ما این تقلاها از سر ترس و وحشت است. به نظر ما خامنه ای و حکومتش هیچ غلطی نمیتواند بکند. لذا بترسید، بلرزید، ما همه با هم هستیم!
پاسخ ما و اخطار ما به شما و همه همقطارانتان این است که دست از این تلاشهای زشت و مذبوحانه بردارید. نه ما و مردم سازش میکنیم و نه این تلاشها به خرج کسی میرود. با این اقدامات باعث انزجار بیشتر مردم از خودتان میشوید. بهتر است سر نامه هایتان را کج کنید. خامنه ای و احمدی نژاد و کل نظام را محکوم کنید. زن ستیزی را محکوم کنید. بریدن زبان رهبر کارگری را محکوم کنید. قوانین اسلامی را محکوم کنید. اگر همه این کارها را نمیتوانید انجام دهید. در خانه بمانید و نظاره کنید که چگونه ما و مردم کار این حکومت را تمام میکنیم. ایران را به مهد آزادی، رفاه، عدالت و مدرنیسم، پیشرفت و خوشبختی انسانها بدل میکنیم. بنشینید و ببینید که در تهران چگونه خامنه ای و احمدی نژاد و بقیه را به پای میز محاکمه میکشیم. بترسید از اینکه مبادا جایتان در پشت میز این محاکمات باشد. زودتر از صف دشمن خارج و خود را به مردم تسلیم کنید. آقای سحابی اگر برایتان ماندن در داخل کشور هزینه دارد، ما حاضریم کمکتان کنیم پناهندگی بگیرید! آنوقت طعم تعامل کردن با حکومت را قشنگ می چشید!
مرگ بر جمهوری اسلامی!
زنده و پر توان باد مبارزه قهرمانانه مردم ایران در داخل و خارج کشور برای به زیر کشیدن این نظام!
از همه ایرانیان مبارز خارج کشور میخواهم این را به عنوان جوابیه ایرانیان مقیم خارج امضاء و به صورت طومار پخش کنید. در فیس بوک، تویتر، سایتها، وبلاگها و در رادیو و تلویزیونهای ماهواره. در صفحه فیس بوک من میتوانید اسم خودتان را وارد کنید. با ایمیل و آدرس فیس بوکی این جوابیه قابل دسترسی است.
مهرنوش موسوی
۱۹۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : عجب اشتهایی است این اشتهای فحش دادن!
آقای نگهداراگر خود را کاندید ریاست جمهوری کرد، دوستانی که از او خوششان نمی آید به او رای ندهند. بنده هم البته آنوقت به جمع این مستان اندک اندک رسیده و کف بردهان خواهم پیوست . ولی آیا واقعن انسان می بایست فلسفه و حکمت خوانده باشد، تا درک کند که در چارچوب مطلب مطرح باید سخن گفت .البته اگر خلط مبحث منظورش نیست. آیا به این اندیشیده ایم که چه اندازه در اعماق وجود خود از روش و منش "برادران حزب اللهی " مان فاصله گرفته ایم. تغییر و انقلاب را بهتر است ابتدا از خود آغاز کنیم تا با هویت مجهول به شخصیت معلوم ، هر اتهامی خواستیم وارد نیاوریم. مگر اینجا دادگاه است؟ وانگهی .کدام فعال سرشناس سیاسی را می شناسید که به اندازه دوستدارانش ، دشمن نداشته باشد.
دوستانی که راجع به انقلاب صحبت میکنند ، بهتر است مواضع خود را مشخص کنند تا حداقل گمانی از درک آنان از واژه "انقلاب" بدست آید. آنگاه میشود فهمید که از مارکس و لنین می بایست برایشان مدرک آورد، که انقلاب چه پیش شرط وزمینه ای دارد، یا از برژنسکی و کیسنجر و یا ساکاشویلی و حامد کرزای. کسی که فکر می کند می شود اول انقلاب کرد و بعد آلترناتیو سیاسی پیدا کرد، بهتر است هرچه زودتر این نظر را به با ادله آن به نام خود به ثبت برساند.
۱۹۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : امیر ابراهیمی
عنوان : انقلاب که از قبل نوشته نشده !
همشهری عزیز هیچ انقلابی از قبل نوشته نشده است در بطن انقلاب نیرو سازماندهی میشود و رهبری خود را تعیین مکند شاید شما زیاد توی تئوری درگیر هستید ویا زمان طولانی از ایران دور بوده اید به هر حال چرخهای انقلاب در ایران به حرکت در امده اند و تا چه اندازه ضد انقلاب بتواند مانع گردش این چرخ بشود ؟؟نمیتوان چیزی گفت باید چشم به تحولات دوخت البته از ترسی که امثال نگهدار را فرا گرفته میشود به سرعت تحولات (گردش چرخ)پی برد و سنگهایی که برای ممانعت به زیر این چرخ انداخته میشود؟حرفهای فرخ (نگهدار)هم حرف سحابی بود ایشان غرغره فرمودند.
۱۹۵۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱٣٨٨
|
از : ن داور
عنوان : این فرخ خان را بهتر بشناسید.
http://www.iranian-fedaii.de/Akhbar۲۰۲۰۰۹/April۲۰۲۰۰۹/۱۴۲۰april/Aksariyat-part۳.html
۱۹۵۹۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : امید
عنوان : اغواگری که در دام خود هرچه بیشتر اغوا می شود.
مصدق وخمینی را در کنار هم قرار دادن . نوشتن وتحلیل کردن به شیوه نوحه گران ومداحان کربلا.ترساندن مردم از کشتار وسیع وبت کردن افرادو..... همگی نشان از
این دارد که اغواگری در دام خود اغوا شده است . دادگاه ملت فردای آزادی اغواگران
را باز خواست خواهد کرد . با احترام امید
۱۹۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : "انقلاب" با کدام سازمان و برنامه؟
از آقای آرمان می پرسم: این انقلابی که در راه است ، به رهبری کدام سازمان پیشرو و با کدام پلاتفرم قرار است به ثمر برسد. سازمان های خواهان سرنگونی هنوز یک بیانیه مشترک هم در رابطه با اصلی ترین هدفشان نداده اند. البته اگر منظور از انقلاب، فراهم کردن عرصه تاخت و تاز بیگانگان باشد، احتیاج به سازماندهی و اتحاد نیروها و در یک کلام ، استراتژی و تاکتیک نیست . هرج و مرج کافیست تا آن ها بقیه وظایف "انقلابی" را با بمب افکن و تانک هایشان انجام دهند.
۱۹۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : آرمان رهائی
عنوان : جمع وحشت زده ها از فروپاشی رزیم
بعد از وقایع روز تاسوعا و عاشورا که مردم شهرهای مختلف ایران و بخصوص تهران در مقابله با رژیم به دفاع از خود برخواستند جمع سیاست بازانی که سالها امید به اصلاح رژیم بسته بودند به شدت به انتشار هشدارها و اندرزها و نصیحت های دلسوزانه خود اقدام ورزیدند. این جمع شامل چهره ها و گروهای سیاسی شناخته شده ای هستند که شامل افراد مشهور به ملی مذهبی و حامیان لیبرال آنها در خارج از کشور نظیر سازمان اکثریت و اتحاد جمهوری خواهان می باشند. کاملا از نوشته های این دسته مشخص است که آنها از فروپاشی رژیم به وحشت افتاده اند و با انواع اندرز و نصیحت تلاش می کنند مردم را راضی کنند که از "خر شیطان" ساقط کردن رژیم پیاده شوند. آقای نگهدار که طی سابقه چند دهه گذشته نشان داده که درایت سیاسی چندانی ندارد ادعا می کند که فروپاشی رژیم دردی از مردم نخواهد کاست و البته این ادعای مضحک را امیدوار است که مردم به صرف اعتبار کذایی او بپزیرند. او می نویسد که:
"بیانیه این هر دو پرده را از پیش چشم ها بر می گیرد و استوار می گوید: نه فروپاشی و نه کشتار هیچ کدام نه چاره کار ملت است، نه به چشم انداز رسیده و نه گریز ناپذیر شده اند. بیانیه موسوی تنها راه ممکن را بازگشت به عقلانیت سیاسی و قبول مسوولیت مشترک در قبال سرنوشت مردم و کشور می شناسد. بیانیه موسوی حاکمان را اندرز می دهد که مشکلات کشور را پای رای مردم ننویسند. دو پاره این ملت را به دشمنی با هم نکشانید. این جنگ در نمی گیرد. به عبث آب را گل آلود نکنید."
این نابغه سیاسی توضیح نمی دهد که چرا فروپاشی رژیم چاره کار ملت نیست و یا او چگونه امیدوار است که رژیم دست از کشتار مردم بردارد؟ آیا رژیمی که تنها امید فرار از مرگ حتمی را سرکوب و کشتار می داند به اندرزهای این سیاست باز و بیانیه موسوی گوش خواهد داد؟ واقعیت این است که این بیانیه یک عقب نشینی برای موسوی است که همانطور که حتی ابولحسن بنی صدر نتیجه آن را خوب دریافت و گفت که اگر مردم عقب نشینی کنند رژیم دمار آنها را در خواهد آورد. البته آقای نگهدار و دوستانشان فروپاشی رژیم را برای خود و اهداف سیاسی خود بسیار مضر می دانند و طبیعی است که او و امثال سحابی و طاهری پور که آینده سیاسی بعد از این رژیم برای خود نمی بینند مردم را از فروپاشی و خشونت (بخوان دفاع از خود) برحذر بدارند. اما مردم بدون توجه به این داعیه های مهربانتر از مادر به حرکت خود ادامه داده اند و این غیب گوی نیست که باز این جمع رسوا باطل بودن نظریات خود را در ماههای آینده با چشم غمگین شاهد خواهند بود. آقایان انقلاب در راه است و شما با این پند و اندرزها نخواهید توانست جلوی سیل خروشان انقلابی مردم را بگیرید. شاید یک نصیحت که بدرد خود شما بخورد این باشد که از این بیشتر خاک در چشم مردم نپاشید و بیشتر از این از آبروی که ندارید ولخرجی نکنید. آرزوهای شما هیچ تاثیری در توقف حرکت مردم ایران نخواهد داشت و این نصایح شما پشیزی برای مردمی که به مقابله با جنایتکاران و تبهکاران رژیم آدمکشان برخواستند نخواهد داشت. باید هم شما و هم رژیم مورد حمایتتان بدانند که کشتار بیشتر مردم نتیجه ضربات مرگبار و کوبنده مردم را برای رژیم و ایادی آن به ارمغان خواهد آورد و روند قیام مسلحانه را تشدید خواهد کرد. هر چه رژیم سنگین تر بزند باید بداند که سنگین تر به زمین خواهد خورد. این رژیم حتی با موسوی آینده ای نخواهد داشت!
۱۹۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : Hamid Hooshvar
عنوان : پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی
آقای نگهدار باید یک بار هم که شده با خودش صداقت به خرج داده و جواب این پرسش را که چرا در تمام مقالات اخیرش سعی کرده مردم را از حکومت خون ریز اسلامی به ترساند بدهد. آقای نگهدار آیا شما اعتقاد دارید مردمی که در روز عاشورا به خیابانها رفتند تعدادشان کم بوده چون که از تهدیدات حکومت ترسیده بودند؟ یا این که معتقد هستید که آقای موسوی رهبری همچون مصدق میباشد زیرا که در دهه شصت با اعدام هزاران آزادیخواه ایرانی مخالفت نکرد. ممنون میشوم اگر جواب سادهای به این چند نکته بدهید تا امسال همشهری منتقدین شما را به تخریب شخصیت متهم نکنند.
۱۹۵۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : نظر شما چیست؟
دوستان عزیزی که حرفی برای گفتن دارند، بدانند که گوش شنوا زیاد است. ولی دوران انگ زدن و فحاشی به سرآمده است. اینجا "مقاله" آقای نگهدار مطرح است و نه شجره نامه و یا انگیزه های او. تازه اگر کسی مجاز باشد که راجع به این موارد صحبت کند. مطلب مشخص است . انتخاب موسوی و سبزها را می توان ، انتخاب بد ، در میان بدتر دانست. بدتر جریاناتی هستند که خواهان ایجاد لبنان ، عراق و افغانستان دیگری در ایران هستند. میلیون ها دلار برای چنین روزهایی و سوار شدن بر موج نفرت مردم هزینه شده است. هرکدام از ما به سهم خود وظیفه داریم تا از نزدیک شدن به مرزهای فاجعه برحذر داریم. اگر کسانی وضعیت را طور دیگری می بینند ، بیان دارند تا بتوانیم بحث کنیم.
۱۹۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : ماهان شاهد
عنوان : زاهدان کین جلوه بر محراب و منبر میکنند.....///.....چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مقاله فرخ نگهدار حاوی نکاتی است که پرداختن به آن خالی از" شک و شبهه" در مورد شخص ایشان نیست.
ایشان مردم را از سرنوشتی شوم با بزرگ نمایی ماشین سرکوب میترساند، حتا شدیدتر از عمال حکومت اسلامی مانند نجار وزیر کشور که اعتراضات مردمی را "محاربه" مینامد (که جرمش برابر با مرگ است، انگار که این حکومت اوباشان تاکنون کم خون از جوانان این مملکت ریخته)
ف. ن.:
(نفس بسیار کسان در سینه ها حبس و چشمها از حدقه بیرون شد که "چند نفر را می خواهند اعدام کنند؟"، "مگر چقدر کشته باید بدهیم؟"، "آیا من را هم خواهند گرفت؟"، "با عزیزانم چه خواهند کرد؟". "آیا سبز به انتها رسیده؟" پچ پچ ها و پیغام ها همه را بوی بد گرفت. سخنی از امید نمی رفت. فضا فضای دلهره شد.)
از سویی دیگر ایشان از موسوی "مبارزی سر سخت و آشتی ناپذیر" میسازد و او را با مصدق (بعنوان شخصیتی ملی) مقایسه میکند.
ف. ن.:
(کار مهندس موسوی کاری خوب و مدبرانه بود. و اثر کرد. دلهره ها کاستی گرفت و بحث ها از نو بالا گرفت که آیا او پس نشسته یا هنوز بر سر پیمان خویش است.... این شناخت دلهره را از نگاه منهدس موسوی بر می گیرد و قدرت و صلابت و اعتماد به نقسی استوار را جایگزین آن می کند ..... او "به حمایت ملت مستحضر" است. دکتر مصدق هم همین را داشت )
ایشان بارها سعی در ترساندن مردم به انواع و اقسام گوناگون دارد. مانند مثال زدن در مورد افرادی جنگ طلب در این حکومت (مانند دیک چنی و یا مسعود رجوی)
ف. ن.:
( اما در این نظام فقط یک چهارم از قماش چِینی و رجوی اند)
راستی فرخ نگهدار برای چه از فروپاشی نظام پلید اسلامی میترسد؟
ف.ن.:
|(بیانیه موسوی درواکنش به فضای سر در گم و آشفته ای صادر شد که یک سوی آن داشت با خیال "فروپاشی" عشق می ورزید و سوی دیگرش از بیم "مردم کشی" بر خود می لرزید.....)
آیا میترسد که پته اش روی آب بیفتد؟
آنطور که اسداله لاجوردی ادعا کرد که "رفت و آمد هایی"!!! به زندان اوین در دهه سیاه شصت برای شناسایی زندانیان ضد رژیم داشت، و یا آنطور که خودش ادعا میکند که در آن سالهای سیاه ملاقاتی با موسوی تبریزی در مورد به اصطلاح حفاظت از جان هواداران سازمان "اکثریت" داشت؟
آیا فرخ نگهدار که اکنون "کاتولیک تر از پاپ" شده چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند؟ مانند همکاری با وزارت بدنام اطلاعات رژیم اسلامی؟
۱۹۵۷۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : امیر ابراهیمی
عنوان : غرغره..!!!؟
نگهدار از یاران استراتزیک احمدی نژاد محسوب میشود (دوست مشترک انها چاوز است)وکلا با انقلاب و سرنگونی مخالف است .
۱۹۵۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : هنر سیاست ورزی!
نگهدار صفحه شطرنج سیاسی ایران را درست می بیند. ولی آیا در ارزیابی دقیق مهره ها و موقعیت ها نیز واقع بین است؟ باید توجه داشت که اپوزیسیون اصلاح طلب ، پس از اعتراضاتش به نتایج انتخابات ، به برکت حضور فعال مردم در صحنه بود که سرش را هنوز بر بدن دارد. بخصوص حضور های بدون فراخوان چون همین عاشورا. آن ها با این تاکتیک جدید عقب نشینی، روی دو خطر می بایست حساب باز کنند: اول تمایلی که در راست نظامی برای باز هم به عقب راندن مواضع آن ها پدید می آید؛ دوم بهره برداری چلبی ها از نفرت مردم نسبت به راست ها ، که از موسوی عبور خواهند کرد و سعی در تثبیت شرایط پیش راندن سیاست های تجزیه طلبانه و جنگ داخلی. ارزیابی درست یا غلط بودن سیاست جدید موسوی ، اندکی زمان می برد. درست از آب در آمدن این سیاست به یک حداقل عقل در تندروترین جناح راست نیز نیاز دارد. جناحی که میتواند به راحتی اتش کشور سوز را بیافروزد و سر انجام خود نیز بر روی خاکستر آن بسوزد. این حقیقت تلخ را آن ها در بازی سیاسی خود نیز مورد استفاده قرار می هند. و هیچ کس نمی تواند حدس زند که تا چه حد "بلوف" در خود دارد.
۱۹۵۶٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ دی ۱٣٨٨
|