زنگ خطر به صدا درآمده است
سرمقاله ی روزنامه ی جمهوری اسلامی در اعتراض به تندروهای جناح مسلط



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱٨ دی ۱٣٨٨ -  ٨ ژانويه ۲۰۱۰


اخبار روز: روزنامه ی جمهوری اسلامی که به جناح حاکم تعلق دارد، در سرمقاله ی روز شنبه ی خود تحت عنوان «راه باز است»، به بررسی اوضاع بحرانی کشور پرداخته و   

و نوشته است «زنگ خطر به صدا در آمده است». این روزنامه ضمن حمله به جناح تندروی اصولگرایان، همه ی جناح های حکومتی را به «تدبیر» و «وحدت» حول محور ولایت فقیه فرا خوانده است. این سرمقاله را که اندکی کوتاه شده است، در زیر می خوانید:


البته ما چه بخواهیم و چه نخواهیم چه بپذیریم و چه نپذیریم زنگ خطر به صدا درآمده است . خطر زنگ می زند اما برای ورود اجازه نمی گیرد و منتظر باز شدن در هم نمیماند حتی از در بسته هم وارد می شود.
با اینحال هنوز دیر نشده و فرصت مقابله با این خطر وجود دارد بشرط آنکه به هشدار آن پیر فرزانه توجه کنیم و توصیه هایش را بکار ببندیم .
اولین توصیه اینست که هر کسی تلاش نکند خود را تبرئه نماید و طرف مقابل را مقصر جلوه دهد. دوم اینست که طرفین بپذیرند که اشتباه کرده اند. سوم آنکه برای تعیین میزان اشتباهات چانه زنی نکنند مهم این نیست که هر طرف چه میزان اشتباه کرده بلکه پذیرفتن اصل اشتباه مهم است . چهارم اینکه همه درصدد جبران این اشتباهات برآیند و اراده ای جدی برای این کار داشته باشند و پنجم اینکه همه حفظ نظام را اصل بدانند و برای تامین این هدف که اساس است هر جا که لازم باشد گذشت کنند.
امروز دانستن صورت مساله بسیار مهم و حیاتی است. بدون آشنائی باصورت مساله و یا با پاک کردن آن نمی توان خطر را احساس کرد. هیچیک از دو طرف هم نباید ناامید باشند فقط با امید است که می توان برای حل مشکل اقدام کرد و موفق هم شد.
اجمالی از صورت مساله فعلی اینست:
۱ ـ مردم در موقعیت ها و مناسبت های مختلف نشان داده اند که با اسلام انقلاب و نظام جمهوری اسلامی همراهند و برای حفظ استقلال ایران و پاسداری از اعتقادات خود آمادگی دارند هر هزینه ای را بپردازند. بدون آنکه وارد ماهیت حوادث ماه های اخیر شویم این واقعیت را همه با تمام وجود لمس کرده ایم که وقتی پای مقدسات و اساس و اصول به میان می آید همه مردم به صحنه می آیند و از هیچ تلاش و کوششی برای پاسداری از آنها دریغ نمی نمایند.
۲ ـ همین مردم با اظهارنظرهائی که می کنند این واقعیت را هم نشان داده اند که از دعواها خسته شده اند و تحمل ادامه این کشمکش ها را ندارند. مردم ایران از اینکه برای حفاظت از استقلال کشور و پاسداری از دین و اعتقادات و مقدساتشان تا ابد در صحنه باشند هرگز احساس خستگی نمی کنند ولی از اینکه مشاهده کنند مسئولان و نخبگان و فعالان سیاسی کشور به جان همدیگر افتاده اند و وقت و امکانات کشور در این میان تلف می شود و دشمنان نیز شادی می کنند خسته می شوند و ادامه این وضعیت را تحمل نمی کنند.
٣ ـ علاوه بر خسته شدن مردم احساس خطر هم می کنند . دعواها در هفته های اخیر بقدری بالا گرفته و تند و خشن شده که همه را نگران کرده است . به کف زدن ها و ابراز احساسات عده ای خاص نگاه نکنید توده مردم از اینکه اطراف دعوا برای همدیگر خط و نشان می کشند و به همدیگر عناوینی همچون یزید و ابن زیاد و عمر سعد و شمر میدهند نگران می شوند و به همدیگر می گویند آیا قرار است در آینده شاهد جنگ داخلی و برادرکشی باشیم این نگرانی و احساس خطر را باید عقلای قوم جدی بگیرند و برای رفع آن چاره ای بیاندیشند.
۴ ـ گستاخی هاو اهانت ها به مقدسات بسیار زیاد شده و تردید نباید کرد که این روند به نفع کشور و ملت نیست. هیچکس نباید از شعارهای گستاخانه ای که علیه مقدسات دینی و ملی و حاکمیتی داده می شود خرسند باشد. این سیل که به راه افتاده اگر متوقف نشود همه چیز را با خود می برد و گزینشی عمل نخواهد کرد. این گستاخی یکباره متولد نشده نتیجه عملکردهای ناصواب است. هرچه زودتر باید ریشه ها را شناخت و سوزاند تا جلوی این سیل بنیان کن گرفته شود.
۵ ـ ادبیات خشونت آفرینی که اکنون بسیاری از زبان ها قلم ها و بلندگوها و متاسفانه بعضی از منبرهای نماز جمعه را در بر گرفته بهیچوجه در شان نظام جمهوری اسلامی نیست. نظام جمهوری اسلامی یک نظام اخلاقی و فرهنگی است که باید با کارکرد مومنانه و متدینانه خود جامعه را به سوی اخلاق و احترام و ادب و متانت و اخوت و وحدت سوق دهد نه تهمت و بی حرمتی و تهدید و اختلاف و تفرقه. امروز ادبیات بعضی زبان ها و قلم ها و بلندگوها ادبیات خون است و چنین ادبیاتی از ساحت مقدس نظام جمهوری اسلامی دور است. اینکه از روی خشم و عصبانیت سخن از جویدن خرخره طرف مقابل به میان بیاید و این و آن از منبر نماز جمعه مفسد فی الارض معرفی شوند و از فلان بلندگو فتوای قتل صادر گردد و تکفیر و تفسیق به نرخ شاه عباسی و سکه رایج جامعه تبدیل شود با کدامیک از موازین اسلامی سازگاری دارد آیا اسلام جدیدی درحال ظهور است که درباره آن تاکنون در هیچ کتابی چیزی نخوانده ایم.
۶ ـ در کشور ما فرهنگ اعتراض جائی ندارد. نه اینکه فقط حقوق معترضین به رسمیت شناخته نمی شود بلکه حتی خود معترضین هم قواعد اعتراض را رعایت نمی کنند. به جای آنکه در موقع مقتضی مواضع خود را با صراحت روشن کنند همواره حرف خود را تکرار می کنند و ساختارشکنان را محکوم نمی کنند. طرف مقابل هم تا زمانی که معترض مواضع و دیدگاه های خود را درباره مسائل مختلف روشن نکرده او را آمریکائی و انگلیسی و منافق و ضد نظام و مخالف امام حسین علیه السلام معرفی می کند و هنگامی که صریحا علیه منافقین و آمریکا و انگلیس موضعگیری می کند و در بیانیه خود می نویسد «السلام علیک یا اباعبدالله انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم وعدو لمن عاداکم» می گویند ببینید او ثابت کرده که در اردوگاه عمر سعد است! تا زمانی که فرهنگ اعتراض در جامعه ما اینگونه بی حساب و کتاب است و طرفین به قواعد آن پای بندی نشان نمی دهند ما نمی توانیم شاهد شکوفائی آرمان های نظام اسلامی باشیم.
۷ ـ رسانه ها و متولیان امور رسانه ای که باید فرهنگ ساز باشند و بستر حاکمیت عقل و قانون و اخلاق و تدین و تعهد را در جامعه فراهم کنند خود دچار مشکلات حاد هستند. رسانه ملی کشور را خیابان یکطرفه ای می داند که هیچکس حق ندارد در جهت مقابل حرکت کند و متولیان مطبوعات وقتی آن بخش از بیانیه فلان شخص معترض که در حمایت از نظام و ابراز تنفر از آمریکا و انگلیس و منافقین است در یک روزنامه چاپ می شود به آن روزنامه به خاطر آنکه تیتر خبرش سبز بود تذکر می دهند! گوئیکه این حضرات دستگاه «نیت خوان» دارند و می توانند کشف کنند که قسمت فنی روزنامه که به آن تیتر رنگ سبز داده هدفش سبز معاویه ای بوده یا سبز علوی!!
٨ ـ سیاست حذف اکنون تا سرمایه های ملی دینی و سیاسی در بالاترین رتبه ها پیش رفته است. این تیغ تا کجا قرار است به بریدن ادامه دهد این چه تفکری است که حتی مرجع تقلید را نیز مشمول تیغ حذف میداند و به جای شنیدن سخنان او و به جای راه انداختن بحث علمی با او و نقد فتاوای او اعلام عدم صلاحیت را ترجیح می دهد ما با مواضع سیاسی و بعضی از فتاوای آیت الله صانعی موافق نیستیم اما سیاست برخورد را به نفع روحانیت و نظام جمهوری اسلامی نمیدانیم. اینکه فردی از رسانه ملی چنین بحثی را مطرح کند و آقای صانعی را با آقای شریعتمداری مقایسه کند و نتیجه بگیرد همانطور که آنجا اعلام عدم صلاحیت برای مرجعیت کار درستی بود اینجا هم درست است این یا ناشی از بی اطلاعی است و یا خود را به بی اطلاعی زدن. زیرا آقای شریعتمداری از دهه ٣۰ با دربار شاه مرتبط بود و بعد از پیروزی انقلاب غائله خلق مسلمان را به راه انداخت و در کودتای قطب زاده شرکت داشت و به این جرم های سنگین فاقد صلاحیت برای مرجعیت شناخته شد. چنین واقعه ای را با آنچه این روزها رخ داده مقایسه کردن آنهم از رسانه ملی یا مطبوعات رسمی و یا بلندگوی مجلس آیا حتی مادران تازه فرزند مرده را به خنده وادار نمی کند اگر به جای این اقدام غیرمدبرانه تلاش های وسیعی برای جذب و یا حل مشکلات از طریق نقد علمی صورت می گرفت فواید بسیاری عاید میشد بدون آنکه زیان های فعلی حاصل شود. میدانید حاصل کار آقایان چیست افزایش مقلدان آقای صانعی کما اینکه حاصل یکطرفه رفتن های رسانه ملی نیز بالا رفتن سرسام آور مشتریان تلویزیون های ماهواره ای و رادیوهای بیگانه بوده است و زهی تاسف از اینهمه بی تدبیری.
۹ ـ یک جریان صاحب اقتدار در کشور اکنون فقط بر طبل جنگ می کوبد و هر اقدامی برای آشتی را محکوم و طرد می نماید. از ابتکارات این جریان اینست که همه را به جان همدیگر انداخته و حملات را متوجه اساس نظام ساخته و خود را دور از تیررس شعارها و حملات نگهداشته و همواره منتظر فرصت است تا از این آب گل آلود ماهی مقصود را بگیرد. به جرات می توان ادعا کرد که هدف این جریان از اینهمه هیزم ریختن به تنور داغ دعواها خدمت به نظام و دین خدا و پیغمبر و مردم نیست. حرف های دیگر درباره این جریان بماند برای بعد...
۱۰ ـ امروز آتش اختلاف به خانه ها راه یافته و دشمنی های سنگینی میان پدران و فرزندان مادران و دختران و برادران و خواهران پدید آورده است. این اختلاف حتی به درون جبهه اصولگرایان نیز نفوذ کرده و همان جریان افراطی هر سخن خردمندانه ای را اگرچه از درون همین جبهه و از افراد شناخته شده در جهت وحدت و حل مشکل صادر شود محکوم می نماید و خود او را به انواع تهمت ها متهم و به شکل های مختلف تخریب می کند. این یعنی خطر!
اکنون با ترسیم صورتی اجمالی از مساله روز جامعه میخواهیم بر این واقعیت تاکید نمائیم که علیرغم این وضعیت بغرنج و پیچیده معتقدیم راه باز است. درست در همین شرایط دشواراست که باید عقلای قوم وارد صحنه شوند و با سرپنجه تدبیر مشکل را حل کنند.
حل این مشکل به مشخص کردن محور نیاز دارد. محور باید ولایت فقیه باشد همان که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر آن تکیه دارد. ما معتقدیم رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای محور وحدت هستند و همه باید زیر چتر ولایت فقیه با تدبیر و درایت عمل کنند و به حل مشکل بپردازند. ما معتقدیم باید همه بزرگان و نخبگان و حتی سران معترضان پشت سر رهبری قرار بگیرند و برای پایان دادن به وضعیت کنونی تلاش کنند. این کاری است قابل انجام که فقط به مقداری شجاعت تدبیر و از خودگذشتگی نیاز دارد. ولایت فقیه ستون فقرات نظام جمهوری اسلامی است و امروز دشمنان ملت ایران برای درهم شکستن این نظام و ستون فقرات آن بسیج شده اند. غفلت عقلای قوم در این برهه حساس تاریخ بشدت زیان بار است زیانی که هرگز قابل جبران نخواهد بود. خشونت و برخورد و حذف نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه اوضاع را پیچیده تر خواهد کرد. راه حل فقط تدبیر است و این راه باز است.