معضل سیاسی یا معضل سنتی ایران
آگاه
•
برخلاف تصور ناشیانه برخی از "روشنفکران" ملی ـ مذهبی که بدون عبرت از اشتباهات تاریخی خود در دوران تغییر رژیم بحران کنونی را مثلا ناشی از کوتاهی در حل مسئله انتخابات اخیر می بینند (۱) بحران اخیر نمونه ای از بحرانی ذاتی است که هر ساختار متکی بر متافیزیک و الهام یافته از سنت بدلیل ناواقع گرائی اش در رویاروئی با واقعیت دچارش خواهد شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۹ دی ۱٣٨٨ -
۹ ژانويه ۲۰۱۰
ساده نگری "روشنفکران" ایرانی در ارزیابی مسائل سیاسی و اجتماعی کنونی یاد آور تساهلی است که آنها در ارزیابی های مربوط با تغییر رژیم نشان دادند. و این هردو ناشی از سطحی بودن فرهنگ سنتی ایران است که بدون گذر از و دستکم بیداری "روشنفکران" از این خواب سنتی امیدی به حل مسائل اجتماعی نیست.
مسائل اجتماعی و سیاسی ایران بر خلاف این نظر ها (۱) هرگز ساده و ناشی از انتخابات نبوده بلکه مسائلی بسیار پیچیده و اساسی هستند. چون نه تنها رکود سنت سخت جان ایرانی و اصطکاک ناشی از آن با متغییر های اجتماعی امکانات تغییر اساسی را تقلیل میدهند بلکه همین ساده نگری متداول ناظران "روشنفکر" نیز تحلیل نظریه های اجتماعی و ارزیابی ساختار واقعی آنها را پیچیده تر میسازند. جوابهائی که "روشنفکران" ایرانی به این مسائل در گذشته و اکنون داده و میدهند همان "جوابهای ساده و غلطی هستند که هر سئوالی دارد". نتیجه این ساده نگری "روشنفکران" را در جریان تغییر رژیم دیدیم که بنص خود این آقایان فاجعه آمیز بود. بنظر میرسد که در آینده نزدیک شاهد نتایج دیگر ساده نگری شان به بحران سیاسی کنونی ایران خواهیم بود.
برخلاف تصور ناشیانه برخی از "روشنفکران" ملی ـ مذهبی که بدون عبرت از اشتباهات تاریخی خود در دوران تغییر رژیم بحران کنونی را مثلا ناشی از کوتاهی در حل مسئله انتخابات اخیر می بینند (۱) بحران اخیر نمونه ای از بحرانی ذاتی است که هر ساختار متکی بر متافیزیک و الهام یافته از سنت بدلیل ناواقع گرائی اش در رویاروئی با واقعیت دچارش خواهد شد. مسئله بر خلاف این ساده نگریها مسئله ای اساسی است که محصول ذاتی اتکاء بر مابعد الطبیعه در متن واقعیت است که تحت شرایط متفاوت عملکردش در آمریکای دوران جرج بوش و یا ترکیه، ایران و افغانستان نتایج و محصولاتی متفاوت دارد. آنچه که امروز در جهان از افغانستان تا آمریکا شاهدش هستیم ـ مشابه نظر این آقایان ـ نتایج جنون ضد چپی است که از ترس مار به اژدها پناه برد و در این راه با اسلامی کردن خاورمیانه و افراطی کردن گروه های اسلامی طالبان و القاعده را آفرید. فراموش نشود که دنیا هنوز تاوان نتایج همین "دکترین کمربند سبز" آمریکای نیکسون تا ریگان را میدهد که لاشعوری را در مکتب "مک کارتی" آموخته بودند. نیز در سایه همین جنون شاهی، که فیض یکی از ائمه را سبب دوام حیاتش میدانست، بود که ساواک برای جلوگیری از تمایلات چپ کودکانه معدودی دانشجوی مامور تاسیس نمارخانه ها در دانشگاههای ایران شد.
حقیقت اینست که انتخاب در متن ساختار متکی بر متافزیک و انتخابات در سیستم معتقد به ما بعدالطبیعه مفهومی منطقی ندارد و همچنان که دیده میشود منجر به تناقض است. پس کسی که دعوی انتخابات در چنین ساختاری کند بجهت تعمدش در سرسپردگی به مابعد الطبیعه از منطق بیخبر است. تصور عبور ساده از مابعد الطبیعه به واقعیت و یعنی عبوری بدون نفی اولی بوسیله دومی تصور خرافی "تحصیلکردگانی" است که از علم برای تایید پیشفرضهای ذهنی خود سوء استفاده کرده اند. و نظیر پیشرو متوفی یشان به ترمودینامیک وحی الهی در جهانی معتقد اند که در آن تراکتور واقعیت زمین و هر چه در آنست تسطیح کرده باشد (۲). ساده نگری آقایان در این است که بجای واقعیت مسائل تصویرها و نمادهائی ذهن ساخته از آنرا می بینند ولی قادر به رویت واقعیت غلطِش جامعه در سنت نیستند. و در این است که با سادگی کودکانه ای با پدیده های اجتماعی بر خورد میکنند. انگاری که مسئله تعویض علامتی را با علامتی دیگر است. و این ناشی از همان سمبلیسمی است که نماد ساده نگری اندیشه متکی بر مابعد الطبیعه است که اساسش نه بر واقعیت بلکه بر نمادها و کلماتی است که جانشین واقعیت کرده است.
اکنون شاهد سمبلیسم و رنگ آمیزی از واقعیت هستیم که در واهمه از شناخت واقعیت به پوشانیدن آن مشغول است. بی خبر از آن که رنگ چنین نمادی انعکاسی از شکست نور در واقعیتی است که ذات مسئله سنت است.
منابع:
(۱)
علی اصغر حاج سید جوادی: "تقلب نبود خیانت بود"، عزت الله سحابی: "تجربه های تاریخی مان را فراموش نکنیم" در سایت عصر نو و بیانیه کذائی پنج نفره در مورد خواستهای جنبش سبز در اینترنت. در تناقض ذاتی بیانیه کذائی همین بس که یکی از اعضای اصلی شورای انقلاب فرهنگی (سروش (حاج فرج)) که مطرحیت و موجودیت باصطلاح روشنفکرانه اش را در متن قحط الرجال روشنفکری مذهبی، مدیون عضویتش در همین شورای کذائی است، در بیانیه مذکور تقاضای لغو این شورا را کرده است. و دیگری (ع. بازرگان) اعتبارش را در این میدان مدیون عدم فضل ابوی است(کذا فی الصل). نتیجه اینست که خود آقایان از نابسامانیهای سی ساله ای سخن میگویند که اعتبار و موجودیت شان را مدیون همان سی سال اند. یعنی بیانیه کذائی نافی اعتبار این آقایان است.
(۲) روایت مهدی بازرگان که این آقایان کپی ایشان محسوب میشوند.
|