از : حق
عنوان : به مرزبان و همفکرانش، مقاله میرفطروس چه ربطی به شاه و مصدق داشت؟ چرا وقتی مورد سئوال قرار می گیرید جواب نمیدهید ولی از دیگران جواب می خواهید ؟
کسانی که حرف هایشان از پایه و اساس لرزان است و خود هم اینرا می دانند در پی تبادل نظر نیستند چون وقتی به چالش کسیده می شوند و یا سئوالاتی از آنها می شود یا عصبانی مشوند و به توهین و اتهام وارد کردن متوسل می شوند، یا از جواب دادن طفزه می روند و موضوع را عوض می کنند و یا قهر می کنند. طرف مقابل را یا نمی شنوند و یا به سودشان نیست که بشنوند. آدم یا حرف نمی زند و یا اگر حرف زد نباید انتظار داشته باشد که همه با او موافقت کنند. شما و همفکران تان نظرهایی دادید که برای برخی سئوالاتی پیش آمد که با شما در میان گذاشتند ولی شما حاضر نشدید جواب بدهید در حالیکه این حق را برای خود قایل بودید که نه تنها دیگران را به چالش بکشید که از آنان شناسنامه هم طلب کنید. شما بجای جواب دادن تلاش کردید که در پس حرف های دیگران دریابید که آنها از چه نحله فکری هستند و به آنها دستور دادید که اعتراف کنند. هنوز به این نقطه نرسیده اید که مهم نیست طرف کیست و چه پیشینه ای دارد و مهم پاسخ به پرسش هاست.
من کتاب ها و نوشته های میرفطروس و بسیاری از مقاله نویسان را نخوانده ام و از پیشینه بسیاری از این افراد آگاهی ندارم ولی اینرا می دانم که انسان قابل تحول است و صادقان در این سی سال متحول شده اند و بر گذشته خود غلبه کرده اند. مکاران هم در این مدت برای حفظ دکان های فریبکاری خود بیکار ننشسته اند. اینست که من گفتار و کردار آنها را از هشت ماه پیش که قیام مردم آغاز شد را معیار قرار می دهم و به گذشته آنها کاری ندارم.
این مقاله میرفطروس مرا با اصول فکری شریعتی ای که «روشنفکران» مذهبی و مذهبیون و حتی چپ هایی که دین ناباور و سکولار هستند را بدنبال خود کشید آشنا کرد و در مورد چپ ها به تعجب واداشت که چکونه خود را راضی کردند که با مذهبیون هم پیمان شوند. همانطور چگونه در آنزمان مردم بدون یک لحظه تفکر بدنبال اینان راه می افتادند ولی امروز حرف کسی را بدون تفکر و به چالش کسیدن قبول نمی کنند و چگونه این باعث عصبانیت گروه و کسانی مثل خاتمی می شود که بگوید گروهی غلطی کرده اند. ما مردم سی سال پیش نیستیم که مرید و مقلد باشیم و کر و کور و لال و کسانی که از ما چنین انتظاری دارند باید اول دستگاهی اختراع کنند که با آن طرز فکر مردم را به سی سال پیش بازگردانند، تا انموقع چاره ای جز تغییر روش خود و یا تحمل ما را ندارند.
برای من بسیار سئوال برانگیز است که ناگهان چه شد که در ستون نظرات بحث درباره این مقاله مهم به بحث هایی کشیده شد که کوچکترین ربطی به اصل مطلب نداشت.
من حساسیت و تعصب نسبت به اشخاص ندارم و خواهان محو و حذف هیچ نحله فکری هم نیستم و انقدر ضد و نقیض راجع به شاه و مصدق و ...شنیده ام که هر دو رها کرده ام. شاید نسل بعدی بتواند بدور از تب و تاب در آینده به پژوهش های دقیق بپردازد و تصویر دقیقتری عرضه کند.
۲۰۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨٨
|
از : رفیق سید آباس ارمنی
عنوان : نظر اگر دوستان اخبار روز اجازه بدن
آقای مرزبان در پس ذهن شما و بسیاری از همفکرانتان یک باور شیعی دوازده امامی متعصب پنهان است .آ نچه شما وبسیارانی مثل شما را به یک ضدیت کور با رژیم قبل تحریک میکرد حس بی هویتی بود که در دوران رژیم سابق بهش دچار بودید و در این حس شما تنها نبودی من و شما و میلیونها نفر دیگه به این درد مبتلا شدیم منتها بعضی ها مثل من وخیلی های دیگه برای خودمان عیب نمیدانیم که به یک ایرادی که داشتیم معترف باشیم ولی شما مشکل داری و این مشکل مشکل شخصیتی است .
البته با صراحت باید معترف بود که آن رژیم ده ها ایراد داشت ایرادات بزرگ ولی شاه در حد امکانات موجود خودش و در حد فهم خودش برای بهبود کشور تلاش میکرد و ادعای اینکه او آدم دمکراتی بود هم ادعای بی معنی است ولی فراموش نکنیم که شخصیتها را باید در آن افق تاریخی که درش بودن دید در دوران شاه دمکرات بودن و دمکراسی گفتگوی رایج زمانه نبود خود شما هم دنبال یک نظام دمکرات نمی گشتی میخواستی دیکتاتوریر پرولتری راه بندازی .عزیز یکخورده انصاف هم خوب چیزی هست .
موفق باشید
۲۰۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : برای حق
از شما یاد گرفتم ، دیگر با حضرت عالی و امثال شما دیگر بحث نکنم .
شما می توانید مطالب خود را برای اخبار روز بفرستید تا همه از نظرات شما استفاده کنند . البته باید پای هویت و امضا خود بایستید
من مشکل شما را می فهمم .این بخود شما مربوط ست که چگونه عمل کنید.
امیدوارم از مزاحمت در این سایت خودداری فرمائید تا مردم با آسایش یه بحث و
گفتگو ادامه دهند.
۲۰۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : چرا من سانسور شدم ولی مرزبان که از من اعتراف می خواهد و مرا متهم می کند سانسور نمی شود؟
چرا من سانسور شدم ولی مرزبان که از من اعتراف می خواهد و مرا متهم می کند سانسور نمی شود؟
از اخبار روز می خواهم نگاهی به نوشته های مرزبان بکند و بعد بگوید که من باید سانسور می شدم یا مرزبان. آیا مرزبان علم غیب دارد که بداند من کیستم و چیستم؟ من هیچوقت درخواست سانسور کسی را نکرده ام و راضی هم نیستم که کسانی که بمن فحاشی و توهین ادا می کنند سانسور شوند، می خواهم خوانندگان خودشان قضاوت کنند.
آقای مرزبان منتظر جواب هایتان به سئوالات مطرح شده هستم.
۲۰۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : بر شما این «دموکراسی» مبارک باد !
کسی که با امضای «حق» و امضاهای دیگر از بام تا شام در این سایت مشغول «فحاشی» هستی .این قلم هرگز ار عراق اسم نبرده و شما دروغگو هستید و دیگران را متهم می کنید . همین یک نکته کافیست که نشان دهد جنابعالی کورکورانه در هر صورت به تکرار مکررات خود ادامه میدهید.
کلام آخر :
این جا «اوین » شاه و شیخ نیست که میخواهید با تهدید و زور کلمات نا مربوط دیگران را وادار به «توبه » نمائید . اری ترک عادت موجب مرض ست !
بروید برای جشن تولد ۸۱ سالگی «سرور» داریوش همایون تدارک ببینید و شاهزاده خود را نیز که « ژن » دیکتاتوری را از پدر و پدر بزرگ ارث برده دعوت کنید تا با مسعود بهنود و شرکا و چند تا «چپ» سابق تمرین دموکراسی نمائید. بر شما این «دموکراسی» مبارک باد !
اصلا شما چه کاره اید که به جای نویسندگان در مقام «بازجوئی» و تفتیش عقاید بر میائید؟ مگر کار و زندگی ندارید ؟
همگی شما بدون یک اسم مستعار واقعی ثابت می کنید که به حرفهای خود هم اعتقاد ندارید و با کمال پروئی مطالب بی ارزش خود را با امضا های مختلف اینجا و آنجا می نویسید. لحن شما برای اغلب خوانندگان «آشنا» ست .
۲۰۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : فرشید
عنوان : آقایان عزیز از پاسخ گفتن به سوال طفره نروید
بسیار جای تاسف است که امثال آقای پرویز مرزیان چنین راحت میتوانند با نگاه گزینشی به مسائل تاریخی حرفهای بی اساس و دروغ تحویل دیگران دهند. سالهای سال است که به اصطلاح روشنفکران سیاسی دوران شاه تمام تحلیلهای خود را بر مبنای نفرت و کینه توزی از پادشاهان پهلوی بیان میدارند. در راستای این مسئله باید چنین وانمود کنند که اوضاع کشور پیش از آمدن پهلویها بسیار دموکراتیک بود و این رضا شاه بود که "نهال مشروطه" را خشک کرد. قانون اساسی مشروطه بر مبنای دخالت مستقیم آخوندها در مسائل کشور بنیان شد و در آن ذره ای از حقوق زنان و برابری آنان با مردان حرفی به میان نیامده بود. در دوران پیش از رضا شاه هرج و مرج در کشور بیداد میکرد و مملکت در بین شازده های قاجار (همچون فرمانفرما دایی آقای مصدق و پدر مریم فیروز) و آخوندها قسمت شده بود. اگر از دید آقای پرویز مرزبان و هم فکرانشان این یک نهال نورسیده بود به نظر من این چیزی جز علف هرزی نبود که بدست رضا شاه از زمین درآمد. چیزی که برای من جای سوال است این است که این جماعت برای پاسخ ندادن به پرسشهای اساسی هر کاری را میکنند تا بحث را از مسیر اصلی خود منحرف سازند. هیچ کس حتی پسر محمد رضا شاه پهلوی ادعا ندارد که در دوران گذشته دموکراسی در ایران بود. این یک واقعیت است. ولی همانطور که دیگر دوستان محترم در این بحث بیان نمودند عدم اعتقاد به دموکراسی و حقوق بشر فقط مربوط به حکومت گذشته نبود و اپوزیسون شاه هزار بار فاشیست تر و ضد مردمی تر از او بود. مشارکت مصدقی ها در جنایات رژیم در دوران حکومت بازرگان گواه این مسئله است. در مورد حمایت مارکسیستها از رژیم آخوندی (که تا همین ۲۲ خرداد گذشته نیز ادامه داشت) چیزی نمیگویم. به عنوان یک کمونیست سابق شاهد بودم که چگونه حزب توده و سازمان اکثریت برای توجیه هواداران بی تجربه ای چون من دست به هر کاری میزنند تا جنایات آخوندها را توجیه نمایند.
آقایان عزیز از پاسخ گفتن به این سوال طفره نروید. شما میگویید که نبود دموکراسی سیاسی در دوران حکومت شاه اسباب به انحراف رفتن افکار عمومی شد. بسیار خب همانطور که دیگر دوستان پرسیدند در این سی سال چه شاهکاری در دیار غرب کرده اید که حکایت از توانایی شما به فعالیتهای سیاسی در چارچوب قوانین دموکراتیک داشته باشد؟ واقعیت آن است که گروههای به اصطلاح سیاسی دوران شاه و هواداران آنها چیزی جز فرقه های عقیدتی نیستند که برای به کرسی نشاندن دیدگاههای ارتجاعی خود هر دروغی را میگویند و هر جنایتی را مرتکب میشوند. جای خوشبختی است که نسل جوان ایرانی بی اعتنا به این به بن بست رسیدگان سیاسی راه خود را بر مبنای تحلیلی درست از واقعیات میجویند.
۲۰۲۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : به " نیاز" که گویا روزگاری " چپ" هم بوده است!
شما که به ماستمالی کردن تاریخ دعوت می کنید، و وسط دعوا نرخ تعیین می کنید که آمریکا اگر هم کودتا کرد بخاطر شوروی بود، یعنی همان حرف میرفطروس، لطفن بفرمایید که الان که شوروی نیست ،تو عراق و افغانستان چکار میکند.
"نیاز" زیر سایه "ابرقدرت" و اعلیحضرت بودن ، هنوز هم در برخی ها وجود دارد و مختص ۲۸ مرداد نیست که توصیه می کنید تا فراموشش کنیم.
۲۰۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : حقوق بشر همیشه !
میدانم برای «حق » و «نیاز» و امثالهم سخت ست که قبول کنند رهبرانشان دهه ها حقوق بشر را بشدیدترین نحوی نقض کردند و امروز هم ۳۰ سال از جنایت ملایان و شرکا گذشته و صدهزار مرتبه بدتر از سلاطین !
تا زمانیکه شما ذوب شدگان در آریامهر و خلیفه مانند موسوی و خاتمی و هر الدنگ دیگری به اجرام تا بحال انجام شده در مملکت اعتراف نکنید. ادعا ها و قول های شما حکایت « شغال بد پوزه » می باشد.
موفق باشید.
۲۰۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : به مرزبان و همفکرانش
اگر راست می گویید راه چاره ای برای برون رفت از بحرانی که امروز ایران و ایرانی در آن غوطه ور است پیشنهاد کنید که ما ببینیم شما چند مرده حلاجید.
بهانه هم نیاورید که این مقاله به آرشیو پیوسته و بحث را همین جا به اتمام برسانید. من بدنبال جواب شما به آرشیو از امروز به بعد سر می زنم.
همانطور مایلم بدانم نظر شما در باره پیشنهادهای آقای بی نیاز (داریوش) برای برون رفت از بحران کنونی ایران چیست. آیا شما با «راه حل های» موسوی و پنج تن و ۵۶ تن «روشنفکر اتحاد جمهوریخواهان» موافقید؟
آیا می توانید این مسایل را با ۲۸ مرداد تان حل کنید؟
۲۰۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : بگذاریم این وطن دوباره وطن شود.
خلاصه کردن تمام دوران پهلوی به اختناق سیاسی و چسبیدن به عاشورای بیست و هشت مرداد تنها کاری است که اپوزیسیون رفوزه رژیم شاه هنوز هم ولکن آن نیست. نه توجهی به وضعیت سیاسی زمان پهلوی میکنند که انگلیس و امریکا در اوج قدرت بودند و نه مثل امروز مسخره هر کوی و برزنی، نه به قدرت شوروی و احتمال خورده شدن ایران و آلبانی یا کره شمالی شدنش کاری دارند، نه به اینکه هیچ آلترناتیو بهتری از شاه نداشتیم و از همه مهمتر اینکه یک رژیم مجموعه ای از خیلی چیزهاست نه فقط اختناق سیاسی. اصلا بابا بیست و هشت مرداد قبول تمام اراجیف شما فرض میکنیم درست است که نیست. آیا این درست است که ایران را که در ورطه خون و جنایت ملاها در حال غرق شدن است ول کنیم و به دعواهای زرگری بپردازیم؟ بگذاریم این وطن دوباره وطن شود. بگذاریم این بحثها را برای روزی که در ایران انتخابات آزاد برگزار میشود. دیگر نه چریک فدایی امروز میخواهد اسلحه بگیرد دستش، نه شوروی وجود دارد که حزب توده بخواهد ما را به دامنش بیندازد، نه رضا پهلوی میخواهدیا میتواند ساواک شاه را احیا کند. این را همه خوب میدانیم امروز همه این گروهها معتقد به دموکراسی و حقوق بشرند. ما چاره ای جز دست به دست هم دادن و نجات مردم ایران از این وضع نداریم. ما باید یاد بگیریم که احزاب بسیار مخالف هم وجود دارند که در اصول حقوق بشری با هم اختلافی ندارند. ما کینه خرکی و لجبازی و منافع گروهی را نباید بر منافع ملی ارجح دهیم. باید الویتها را مشخص کنیم. ایا امروز الویت با بیست و هشت مرداد است؟ آیا جز بیان اعتقاد به منشور حقوق بشر و نشان دادن حسن نیت برای تحمل و همیاری با دگر اندیشان هیچ پیش شرط دیگری برای دست به دست هم دادن رواست؟ بگذارید این نسل بپا خواسته آخرین نسلی باشد که در ایران زیر چکمه و عبای ملا ها له میشود. آستین ها را برای همیاری بزنیم بالا و فرصت را با این کینه توزی ها نسوزانیم.
۲۰۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : برای هموطنان محترم bi -adab ۲ و اهل رده
جناب bi -adab ۲ این قلم آگاهانه اشاره به بعداز ۲۸ مرداد نمود.
کاش مسئولان و بازیگران اصلی وقایع ۲۰تا ۳۲ می توانستند با تفاهم و احترام متقابل به ایرانیت و یکدیگر بهتر از آن میبودند و از افتادن به تمایلات اجنبی پرستی خود داری می کردند. برای من که در ان روزگار نبودم . قابل قبول نیست که در قضیه ی قانون ملی شدن صنایع نفت مثل توده ایها سنگ شوروی را بسینه بزنم و یا مثل آنهائیکه واله وشیدا ی انگلیس یا آمریکاو آلمان بودند. ادای فاشیست ها را در بیاورند.
بالاخره کودتای کذائی نسیم ازادی بعداز جنگ و فاشیسم را به زمستانی سر تبدیل کرد.
جناب اهل رده ! شما هم کم لطفی می فرمائید. قانون اساسی تمام کشورها از قبل و از اول شسته و رفته و مثل امروز نبوده ست .
نهال مشروطه بایستی مراقبت میشد و به مرور زمان با همفکری و مشارکت نمایندگان مردم در دوره های متعدد حک و اصلاح میشد .
وظیفه ی دولت هاست که این امکانات را فراهم کنند نه منحل کنند.
از مردم دماوند و فیروزکوه بپرسید که مردم این مناطق با زنده یاد مجید محسنی هنرمند مردمی که دستگاه جبار پهلوی او را برای رفتن به مجلس فرمایشی تحمیل میکرد. چگونه برخورد میکردند.وگرنه مجید محسنی با پشتکار کارهای مهمی برای حوزه ی انتخاباتی خود انجام داد که شکی در آن نیست. مردم دکتر نوربخش را میخواستند. این موضوع مهم ست
کافی بود یک دوره هموظن نادیده دکتر نوربخش به مجلس میرفت تا مردم ببینند چه اتفاق می افتاد آسمان که به زمین نمیامد! در تمام کشور وضع همین بود.
هزاران انسان ممتاز و شریف در درون و برون حکومت خدمت میکردند ومشتی در راس کارها جاخوش کرده بودند و ابروی مملکت را بردند و آن همه انسان شریف و تمام ملت به آتش آن جاه طلبان سوختند.
هنوز هم همان اقلیت جاه طلب به فعالیت های آن چنانی ادامه میدهند وگرنه انسانهای راستین در انتقاد سازنده بی تعصب همه جا هستند.
آیا کسی هست که بمباران هیروشیما و ناکازاکی را تائید کند؟
عمل نادرست را باید تقبیح کرد فرق نمی کند روسیه یا آمریکا ـ شاه یا شیخ
موفق باشیم
۲۰۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : ایرانی دوست
عنوان : در دانشگاه های معتبر جهان، تاریخ شفاهی مردم هر کشوری بخش مهمی از اسناد تاریخی آن کشور محسوب می شود.
کسانی که دهه هاست به علل گوناگون در صدد مغز شویی ایرانیان بوده اند تا به آنها بقبولانند که دوران پهلوی چیزی بجز ستم شاهی نبوده بدانند که در این سیاست مغرضانه خود شکست فاحشی خورده اند. بدانید که در دانشگاه های معتبر جهان تاریخ شفاهی مردم هر کشوری هم بخش مهمی از اسناد تاریخی بشمار می رود که شما نمی توانید آنرا تحریف کنید. تجربیات شخصی افرادی که در هر دو رژیم زندگی کرده اند و به نسل های پس از خود واگذار کرده اند را هم نمی توانید تغییر دهید. جوانان هم که خوشبختانه در عصر اینترنتی زندگی می کنند و بدینوسیله دسترسی به بخش بزرگ و مفیدی از اسناد دوره پهلوی دارند، با آنان چه می کنید؟ آیا آنان را می توانید فریب دهید؟ گمان نمی کنم. با عکسها و فیلم های آنزمان که در هر خانه ای است و یاد آور آن دوره است چه می کنید؟ در میان همین کامنت ها تجربیات کسانی را می بینید که هر دو دوره را دیده اند و با شما مخالفند و آنقدر بزرگوار هستند که کمبودهای آن دوره را هم از یاد نبرند.
رژیم پهلوی با یک سری اصلاحات در حوزه آزادی های سیاسی بهبود می یافت چون ظرفیت های لازم را برای تغییر داشت بویژه در زمان زنده یاد شاپور بختیار. اما آپوزیسیونی که شاه با آن روبرو بود بی کفایت و از شاه بسیار مستبدتر و خشن تر بود. یک رجوع به تاریخچه هر کدام و نگاهی به کردارشان نسبت به یکدیگر و تصمیمات غلط و ایران بر باده آنها یکی پس از دیگری تا به امروز برای شما باید کافی باشد.
سی سال است کسانی که ادعا داشتند که با رفتن شاه ایران بهشت می شود حتی قادر نبوده اند اقتصاد و صنعت و امنیت کشور را به حدی برسانند که شاه تحویل شان داد. اتحاد جمهوریخواهان را ببینید که پس از سی سال با کفایت ترین شخصیتی را که یافته اند موسوی است، ۵۶ استاد پس از سی سال فشار آوردن به مغزشان به حمایت از موسوی رسیده اند که خواستار زنده کردن دوره طلایی خمینی است. شاه رفت، موسوی و اتحاد جمهوریخواهان و خامنه ای هستند،شاه را ول کنید به اینهایی که هستند کار داشته باشید که کشور در خطر است. چه کاری از دست شما بر می آید که الان برای ایران انجام دهید؟
۲۰۲۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : اهل رده
عنوان : "نهال نورسیده ی مشروطه"
جناب مرزبان
حکومت پهلویها لطف بزرگی کرد که "نهال نورسیده ی مشروطه" را منحل کرد.اینهم از قانون "نهال نورسیده ی مشروطه" :
اصل اول: مدهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریهاست باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد
اصل دوم: مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شدهاست باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله و سَلم نداشته باشد ومعین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجود هم بوده و هست لهذا رسما مقرر است در هر عصری از اعصار هیاتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که علمای اعلام وحجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسامی بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی به مجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را یا بیشتر به مقتضای عصر اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلس عنوان میشود به دقت مذاکره و غور رسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشنه باشد طرح ور د نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیات علماء در این باب مطاع و بتبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجه عصر عجل الله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود.
۲۰۲۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : تعریف یا تحریف؟
جناب مرز بان کارنامه سیاه شما اپوزیسیون خارج از کشور را هم بعد از سی و یک سال دیدیم. اینجا که نه شاه بود که بزند توی سر شما نه شیخ. از اینهمه آزادی که شاه از شما دریغ کرده بود چه استفاده ای کردید که بیشتر میخواستید؟ یک کمی بجای از خودمتشکری و تحریف تاریخ نظری به عملکرد خودتان بیندازید. کلید دردها آنجاست جانم. شما فکری بحال خودتان بکنید. به جای تکرار دروغهای تاریخی سی چهل ساله شهامت اخلاقی داشته باشید بگویید از شاه بدتر بودید و گرنه الان موسوی رییس جنبش نبود و نیروهای سکولار در تفرقه و بدبختی غرق نبودند.
۲۰۱۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : b-adab ۲
عنوان : در دوران حکومت خود کامه شاه یکبار انتخاب آزاد انجام نشد!!!
پس حزب توده قبل از ۲۸ مرداد چگونه به وکالت و وزارت رسید؟؟؟
۲۰۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : پرویز مرزبان
عنوان : سنت مذموم «اتتصاب» بار دیگر بر وطن سایه گسترده
هموطن نادیده ی من آقای علی قدیمی ، من در سوئد زندگی می کنم و میدانیم که پادشاه سوئد کارل گوستاو دوم هم بعنوان رئیس تشریفاتی حکومت ، همه ساله در مراسم اهدای جوائز علمی نوبل در مهمانی باشکوه کاخ نخست وزیری از مدعوین میخواهد که برای « تجلیل » از آلفرد نوبل با گیلاس های شامپانی لبی تر کنند.
اما درد ما !
استعمار و نفتخواران یعنی منادیان «دموکراسی» و «آزادی » با دخالتهای وقیحانه و قیم مآبانه خود ماهیت «دوگانه » خود را بارها و بارها به ملت بزرگ ایران نشان دادند. انگلیس مکار موجب شد که خاندان «جلیل» پهلوی نهال نورسیده ی مشروطه را منحل نماید. باردیگر قدر قدرتی «سلطان» که خوشبختانه رضاخان «قزاق» یا «مهتر» از نیاکان خود ارث نبرده بود را به ضرب «شلاق» تثبیت نماید.
سنت مذموم «اتتصاب» بار دیگر بر وطن سایه گسترد. این به آن معنی نیست که همه ی «منصوبین» نا اهل بودند. نه ! اتفاقا بسیاری هم خردمند و کاردان بودند. ولی نفس انتصاب «شاهانه » یا « فقیهانه » قیم مآبانه ست !
وقتی تمام در ها را بروی سایر استعداد ها ببندیم و موجب حذف رقابت سالم و عادلانه در شئونات زندگی شویم . میشود مثل ؛ نتیجه ی ۲۰ سال حکومت رضاخان و ۲۵ سال «رهبری خردمندانه» پسرش ، که بعداز ۲۸ مرداد ۳۲ عبارت بود از تولید یک مشت سیاستمدار مادام العمر ( امیر عباس هویدا ۱۲ سال نخست وزیر شاه بود) که هیچ باکی از حساب پس دادن نداشتند. وقتی انتخابات و رقابت سالم از صحنه ی زندگی حذف شود ، خب معلوم ست یک عده تمام پست ها را اشغال می کنند و انتقاد و خلاقیت تعطیل میشود.
البته فرق نمی کند که در رژیم گذشته باشد که هر اعتراضی را به حساب مخالفت با «شخص اول» می گذاشتند یا این حکومت اسلامی که با عنوان «مفسد فی الارض» یا «کافر» یا «معاند» سر مردم را زیر آب می کنند.
تاسف انگیز ست که «رجال » حکومت پیشین و «فقهای » و «زعمای » حکومت فعلی هنوز که هنوز است برای وکالت و وزارت تن به هر
خفت و توطئه چینی می دهند و حاضر نیستند حرمت و حق دیگران را نیز مرعی دارند.
بهتر ست فسیل های سیاسی میدان را «داوطلبانه» به جوانان بدهند تا آنها با تمرین انتخابات سنت های «انتصاب » و «موروثی » را به زباله دان تاریخ بیاندازند. مردم پس از چند دوره انتخابات نشان خواهند داد که ما کمتر از دیگر «ملتها» نیستیم.
۲۰۱٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : همه کاسه کوزه ها را سر شاه شکستن خود فریبی و فریبکاری است.
همه کاسه کوزه ها را سر شاه شکستن چیزی جز خود فریبی و فریبکاری نیست. بی انصافی محض است که من از مسئولیت های خود شانه خالی کنم و مثل یک کودک شیطان و دروغگو کار بدی را که کرده ام گردن کس دیگری بیاندازم. و اگر جامعه ای مثل چنین کودکی رفتار کند لایق رژیمی بهتر از ج ا نیست.
زمانیکه در ایران بودم بیش از نیمی از خانواده و اقوامم و حداکثر مردمی که با آنان سر و کار داشتم کک شان هم نگزید وقتی از کشتار دست جمعی مجاهدین خلق آگاه شدیم. بقدری از دست مجاهدین خلق بخاطر همکاریشان با صدام حسین علیه سپاهیان ایران عصبانی بودیم که کشتار همه آنها را واجب می دانستیم. از بزرگترها می شنیدیم که رژیم بد است ولی این پدرسوخته ها اگر بقدرت می رسیدند وضعمان از اینهم که هست صد برابر بدتر می شد. امروز، ولی فرق می کند، در میان ما بندرت کسی پیدا می شود که کشتار دهه ۶۰ را محکوم نکند و از حمایت چنین کشتاری در آنزمان دچار شرم نشود. امروز تقریبا پذیرفته ایم که در ایران دمکرات جا برای فعالیت آزاد همه نیروهای سیاسی غیر خشونت طلب هست و این شامل مجاهدین خلق با شرایط فوق می باشد.
سالها رژیم کسانی را به جرمهایی از قبیل قاچاق و سرقت های مسلحانه و ...اعدام می کرد و ما باور می کردیم که اینها در واقع مجرمین خطرناکی. اعتراضی نه به شیوه دادگاه رژیم می کردیم و نه به فکرمان خطور می کرد که در میان اینان امکان دارد کسانی باشند که فعالیت های سیاسی کرده اند و جرمی که به آنان بسته شده دروغی بیش نبوده. در ملا عام بدار می آویختند و مردم مشتاق به دیدن چنین صحنه هایی می رفتند و برخی فرزندان خود را برای تماشا می بردند. صحنه های شنیع تر از این هم که سنگسار باشد هم تماشاچیان و کلوخ پراکن های خود را داشت. امروز ولی وقتی کسی را برای سنگسار به قزوین می برند مردم جلویش را می گیرند و رژیم مجبور می شود ده کوره ای که هنوز جاهلانی در آن زندگی می کنند را برای اجرای حکمش بیابد. امروز مردم سیرجان جلوی اعدام را می گیرند و جلادان را فراری می دهند. امروز کثیری از ایرانیان بدنبال لغو اعدام بطور کل در کشور هستند.
مقصود از آوردن این مثال های واقعی و دردناک مروری است از تجربه شخصی من از سطح درک جامعه ما از رویدادها در دوران آورده شده در بالا و مقایسه آن با زمان شاه و اکنون. ما مردم باید مسئولیت پذیر باشیم، به اشتباهات و نادانی های خود اعتراف کنیم و همه تقصیرها را به گردن شاه و خمینی و ....نیاندازیم.
برایم هم مهم نیست پیشینه میرفطروس چیست، آنچه برایم مهم است این مقاله اوست که برایم سودمند بود. اگر انتقادی به نوشته او دارید لطف کنید و برای کسانی مثل من روشن کنید ولی اگر مقصود ترور شخصیت و به انحراف کشاندن اصل مطلب است که جای تاسف است.
۲۰۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : Ali .
عنوان : دوستان ازجانب مردم صحبت نکنند!
مردم آزادی و دمکراسی میخواهند و از دیکتاتور منزجرند چه تاجدار چه عمامه دار. یکی را اگر به زباله دان تاریخ انداختند ، دیگری را هم دیر یا زود خواهند انداخت .
۲۰۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : آینه
عنوان : سوپاپ اطمینان
جناب فامیلی شما هم جزو همانها بودید که سوپاپ اطمینان برایتان نگذاشته بودند؟ که عکس امام را در ماه دیدید؟ که خواستید پول آب و برق ندید رفتید زیر قبای خمینی و نود و هشت درصد گفتید جمهوری اسلامی آری؟ که در تشیع جنازه میلیونی امامتان زیر دست و پای خود چند تا را له و لورده کردی؟ راست میگی برای امثال شما سوپاپ اطمینان نگذاشته بودن. اون میلیونها نفری که سوپاپ اطمینان نداشتند اما پنجاه سال امنیت و رفاه و آزادی های اجتماعی رژیم پیشین را چشیده اند، الان بشدت از شکری که خورده پشیمانند و آرزوی برگشتن همان رژیمی که سوپاپ نداشت را میکنند. خدایا به امت خود یک آینه اعطا کن که چهره راستین خود را نیز گاهی در آن ببینند و بجای برای خودشان درخواست سوپاپ اطمینان نکنند.
۲۰۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : فیروز فامیلی
عنوان : وای از دست عوام
جناب بابک
وقتی یک آدم ناشی یک دیگ بخار را سرهم کند ، و آنرا پر از آب نماید ، بدون تجهیزات ایمنی و سوپاپ اطمینان ، زیرش را هم حسابی با آتش گرم کند . از قوانین فشار هم اطلاعی نداشته باشد . آب درون مخزن کم کم گرم میشود و به بخار تبدیل میشود در نهایت دیگ منفجر میشود و پدر صاب بچه را در میاورد.
حکایت شاه بچه پروی ایران ست که ۲۵ سال دل همه را خون کرد تا سفیه ترین جریان ارتجاعی برهبری همینی توده های مردم را علیه خودش شوراند .
میفرمائید روشنفکران باید میرفتند «بست» می نشستند که شاه «نرود» تا بچه ی لوس و ننر رضاخان بازهم به سیاست های ایران بر باد ده خود ادامه دهد
۲۰۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : آیا فضای باز سیاسی جلوی شریعتی را میگرفت؟
جناب علی قدیمی، شما که اینقدر به اصالت اپوزیسیون شاه اعتقاد دارید و فکر میکنید اگر فضای باز سیاسی وجود داشت ایده های انحرافی امثال شریعتی رشد نمیکردند، ممکن است به این سوال پاسخ دهید: چرا همین اپوزیسیون بعد از سی سال زندگی در دامن دموکراسی های غربی و نبودن کوچکترین استبداد سیاسی و شاه و شیخی بالای سرش چنین کارنامه افتضاحی دارد؟ اگر ادعای شما درست باشد نباید الان در آستانه رستاخیز ملت ایران یک آلترناتیرو درست و حسابی سکولار شکل گرفته باشد؟ شما این را چگونه توجیح میکنید؟ در همان مقطع انقلاب ریش سفیدان انقلاب مانند نهضت آزادی و جبهه ملی و حزب توده چگونه می اندیشیدند و در سی سال اخیر همین ها چه گلی به سر جامعه ایرانی زده اند؟ یا گروهها و اشخاصی که مورد نظر شما هستند که بهترند نام ببرید که بدانیم این از ما بهتران که هستند. من خود در تشکلهای مدنی چه سیاسی چه غیر سیاسی ایرانی خارج از کشور دیده ام که ایرانیان بسیار غیر دموکرات تشریف داشته و حتی در قشر تحصیل کرده آن پس از اینهمه سال زندگی در غرب و دموکراسی تاثیر کمی از فرهنگ و سیاست غرب گرفته اند. بر اساس تجربه ای که با ایرانی جماعت داشته ام بشدت معتقدم که همین امروز هم تحمل دموکراسی را ندارد چه برسد به سی سال پیش. منتهی ما واقعیت دردناک را نمیخواهیم قبول کنیم و همه کاسه کوزه ها را سر شاه و رژیم گذشته میشکنیم. تا وقتی ما خود را بدرستی در آینه نخواهیم ببینیم وضع ما همین خواهد بود که هست.
بنظر من تا وقتی کسی تفکر ایدولوژیک دارد،چنانکه خودم تا زمان فروپاشی دیوار آهنین داشتم، هیچ دموکراسی و فضای بازی کمکی به تغییر آن نمیکند یا خیلی کم میکند. فراموش نکنید که بحث حقوق بشر تازه سه چهار سالی است که در محافل سیاسی اپوزیسیون مد شده است. حتی اکنون نیز کم نیستند کسانی که چنانکه در نظرات کاربران میبینید از طرفی خواهان آزادی و دموکراسی هستند اما همزمان خواهان سر زدن دگر اندیشان خود میباشند. بنظر من تلاش حکومت پهلوی برای بالا بردن سطح سواد و فرهنگ جامعه درست بود و ایرانیان در راه ایجاد ساز و کار رسیدن به دموکراسی بودند. چنانکه میدانیم تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف/ مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی. منتهی روشنفکران ما که خیلی عقب تر از رژیم بودند منافع گروهی و قبیله ای یا ایدولوژیک خود را بر منافع ملی ترجیح داده و با کمال تاسف هنوز هم میدهند. من مخالف وحشی بازی و خشونت ساواک هستم و فکر میکنم احتیاجی به برخی محدودیت های بچه گانه و سانسور زیادی هم نبود. اما جامعه ایران نشان داد که چنانکه شاه نیز میگفت ظرفیت دموکراسی بشکل غربی را نداشت و شاید هنوز هم ندارد. فضای باز سیاسی منجر به همین انقلابی شد که دیدیم. دست کم گرفتن مذهبی ها و پر و بال دادن به آنه هم طبیعی بود چونکه هیچکس تجربه امروز را با آنها نداشت و خود روشنفکران مخالف شاه هم با آنها همدلی میکردند. حتی در صحنه بین اللملی هم بعد از انقلاب ایران بود که اسلام سیاسی به این شکل رشد کردند و دنیا متوجه خطر آنها شد. مطمئنم که اگر رژیم بیشتر میماند اینها را تحمل نمیکرد چون هدفش توسعه و پیشرفت ایران بود.
۲۰۱۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : Ali .
عنوان : در مظان اتهام
میرفطروس، در"آثار"ش از جمله "آسیب شناسی یک شکست"، همزمان و همگام با تلاش هایی که از جانب برخی از عناصر بدنام ، جهت تخطئه ماهیت "کودتا"یی حوادث ۲۸ مرداد صورت گرفت ، به تحریف این بخش مهم از تاریخ میهنمان می پردازد و از این رو مورد سوء ظن میهن دوستان قرار دارد.
۲۰۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : علی قدیمی
عنوان : افتاب امد دلیل افتاب
(برطبق قانون اساسی مشروطه,شاه حکومت میکندنه سلطنت.
۱-اصل چهل و پنجم: کلیه قوانین و دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجراء میشود که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول آن فرمان و دستخط همان وزیر است
۲-اصل چهل و ششم: عزل و نصب وزراء به موجب فرمان همایون پادشاه است
۳-اصل چهل و هفتم: اعطای درجات نظامی و نشان و امتیازات افتخاری با مراعات قانون مختص شخص پادشاه است
۴-اصل چهل و هشتم: انتخاب مامورین رئیسه دوائر دولتی از داخله و خارجه با تصویب وزیر مسئول از حقوق پادشاه است مگر در مواقعی که قانون استثناء نموده باشد
۵-اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است
۶-اصل پنجاه و یکم: اعلان جنگ و عقد صلح با پادشاه است.
۷-اصل بیست و هفتم,سیم: قوه اجرائیه که مخصوص پادشاه است یعنی قوانین و احکام به توسط وزراء و مامورین دولت به نام نامی اعلیحضرت همایونی اجراء می شود به ترتیبی که قانون معین می کند
۸-اصل چهل و هشتم: اعلیحضرت همایون شاهنشاهی می تواند هریک از مجلس شورای ملی و مجلس سنا را جداگانه و یا هردو مجلس را درآن واحد منحل نماید.)
انچه در بالا ملاحظه فرمودید بخشی از قانون اساسی گشور ما در نظام سابق بود. پرسش این است که حق و حقوق مردم و وزرا و نمایندگان مجلس و ارا مردم در کجای این اصول فوق مندرج میباشد.
بنطر شما ملکه انگلیس و دیگر پادشاهان اروپا دارای حقوق مشابه در ایران هستند? ایا میتوانید بگوئید که چرا شاه باید دارای این همه اختیارات میبود?
بنظرشما داشتن این همه قدرت در دست یک نفر چه اینده ای میتوانست داشته باشد?
بنظر شما در زمان شاه روشنفکران با داشتن این همه قدرت در دست یکنفر چگونه باید برخورد میکردند?ایا اختیارات شاه جائی برای اظهار نظر و عقیده برای دیگران باقی میگذاشت?
بنظر شما اگر شاه برخلاف اصول بالا رفتار میکرد و نخست وزیری مستقل میداشت و شاه در کارهای نظامی و گشوری دخالت نمیکرد انقلاب و یا شورش و یا سلطنت
منقرض میشد?
بنظر شما برگزاری انتخابات ازاد برای مجلس شورای ملی بر علیه منافع گشور ما ایران بود?
چرا انتخابات ازادی در ایران صورت نمیگرفت?
بنظر شما اگر انتخابات ازادی صورت میگرفت همه نمایندگان دشمن شاه میشدند?
بنظر شما اگر کتابهای مارکس شریعتی راسل در ایران ازاد میبود مردم کمونیست و یا خواهان نظام اسلامی نوع شریعتی میشدند?
بنظر شما قدغن و ممنوع بودن کتابها و روزنامه ها بیشتر ضرر زد ویا اینکه اگر ازاد میبودند?
شما فکر میکنید که شریعتی میتوانست به تنهائی انقلاب کند?
ایا شما یک نظریه اجتماعی را فرقی نمیکند کدام به سادگی و راحتی میپذیرفتید?
برای فهمیدن یک تز اجتماعی چه راهی را شما انتخاب میکنید در خلوت خودتان با دوستان یا از طریق رادیو و مطبوعات?
در باره شریعتی و چپ و رویداد ۲۸ مرداد شما از چه طریقی اشنا شدید?
دانستن انچه شما امروز میدانید به سرنگونی نظام پادشاهی منجر میشد?
۲۰۱۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : بابک
عنوان : قلب واقعیت کردن چیزی نیست که بتوان با آن ملت ایران را فریفت.
آقای سهیل امیدوار، صحبتهای بی اساس شما شباهت زیادی به اظهار نظر شخصی بنام حمید استوار دارد که پیش از شما مطالب بی پایه و اساس دیگری را نوشته بود. همه ما زمان شاه را بیاد داریم. سطح زندگی مردم در آن زمان بسیار خوب بود و دخل و خرج کارگران با درآمدشان هماهنگی داشت. آمار مربوط به وضع اقتصادی وقت حکایت از پایین بودن تورم و بالا بودن درآمد مردم بود. من خود فرزند یک معلم هستم و بیاد دارم که با حقوق معلمی دارای زندگی خوبی بودیم. من نمیدانم شما به نمایندگی از طرف کدام آدمهای "عاقل" (به زعم خودتان) ماموریت دارید تا در مقام سخنگوی آنها اظهار بفرمایید که "هیچ آدم عاقلی حاضر نمی شد در کارخانه ای به کار مشغول شود". پس این همه کارخانجات کشور که اکثراْ نیز متعلق به بخش خصوصی بود با کدام نیرو کار میکرد؟ چطور به خودتان اجازه میدهید چنین آشکار در روز روشن دروغ بگویید؟ هیچکس منکر مذهبی بودن محمد رضا شاه نیست. او هر چه بود لااقل این عقل و درایت را داشت که مذهب را از دولت جدا نگه دارد. او در مقابل آخوندها در زمینه حق و حقوق زنان و همچنین مبارزه با مالکان فئودال مقاومت کرد. ولی به اصطلاح روشنفکران آزادیخواه به دنبال یک روضه خوان بیسواد راه افتاده و هم فکر و همگام او در بوجود آوردن حکومت فاشیستی اسلامی شدند. بنده به عنوان یک ایرانی بر این باور هستم که محمد رضا شاه دیکتاتور و اقتدار گرا به مراتب از کلیه جریانات سیاسی مخالفش مترقی تر بود. به باور من چپها و اسلامیها و مصدقیها هزاران بار فاشیست تر از شاه بودند. آقای گرامی همانطور که قبلاْ نیز عرض کردم شما در بیان عقیده آزادید. ولی قلب واقعیت کردن چیزی نیست که بتوان با آن ملت ایران را فریفت.
۲۰۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : سهیل امیدوار
عنوان : آنکه حقیقت را میداند ولی انرا انکار می کند ....
چه دلیلی دارد که نویسنده ی این مقاله ، وقایع اتفاقیه در حکومت کودتائی ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۷ را در سالهای آخر آن و نقش علی شریعتی خلاصه می نماید ؟
دو نکته اساسی:
اول ـ سران حکومت خودشان «ماموریت » قبول کردند که مملکت را «نجات» دهند و ۲۵ سال هم تمرین کردند و هر صدای منقد را با زور ساواک و دادرسی ارتش با انگ «اقدام علیه امنیت کشور» خاموش کردند.بهمین دلیل شاه همیشه «مفتخر » بود که بگویددرایران زندانی سیاسی وجود ندارد. آقای میرفطروس می توانند اعتراض کنند.در بهار ۵۶ هویدا بعداز ۱۲ سال صدارت برکنارشدو در قبل از نماز عید فطر ۵۷ تیمسار نصیری از پاکستان فراخوانده شد ولی اعلان نشد تا بعداز آتش سوزی سینما رکس ۲۸ مرداد ۵۷ در صفحه ی اول روزنامه ها آمد.
در پشت پرده چه خبر بود که در سال ۵۶ و ۵۷ عملیات و پروژه های سیاسی یکی پس از دیگری علنی میشد؟
نامه ی رشیدی مطلق از آستین که در آمد؟
فراموش نکنیم که دستمزد پایه مطابق نرم وزارت کار روزانه
۳۳۰ ریال (۴.۵ دلار در روز ) بود و از سال ۵۵ هیچ آدم عاقلی حاضر نمی شد در کارخانه ای به کار مشغول شود روزنامه فروشی و ماشین شوئی و شغل های متفرقه پر درآمد تر بود ( بعداز انقلاب دستمزد پایه به ۶۶۰ ریال افزایش یافت)
دوم ـ در تمام دنیای آزاد دولت دوره ای محدود و از طریق انتخابات مسئولیت اداره ی مملکت را بعهده میگیرد و نیروهای رقیب دولت به انتقاد از عملکرد دولت می پردازند.
مطبوعات و نویسنگان و هرکس دیگر هم نظری داشت یا حتی طعنه ای به کار برد سر و کارش با سین جیم روبرو نمیشود و لی در مملکت ما این حرفها نبود.
اصلا چه اصرای داریم که فقط از شریعتی حرف بزنیم معلومه وقتی تمام منفذ ها بسته میشود مساجد و منبر ها میشود محل «ارشاد» مردم . چرا عقلای حکومت تلاش نکردند تا تیراژ کتابهای مختلف برای آحاد مردم بالا رود تا جامعه دین زده نشود ؟
غبار روبی بارگاه حضرت رقیه را که اوقاف انجام نمیداد، قصه امامزاده داود و ماجرای افتادن از قاطر و «امداد» غیبی را که آل احمد ننوشت. این ها همه از نبوغ «اعلیحضرت» بود که خود را وابسته به خاندان عصمت و طهارت وصل میکرد.
«تمثال» مبارک «حاج آقا » محمد رضاشاه تزنین بخش مساجد و منابر بود
شتر سواری دولا دولا نمیشه !
هرکس حقایق زمان شاه را «میداند» ولی بنا بر «مصلحت» هائی حاضر به قبول آن همه بی مبالاتی نیست و سعی می کند موضوع را بنحوی سمبل کند متاسفانه
خود را در ردیف ...... قرار میدهد.
آری در زمان حکومت شاه اقدامات مثبتی صورت گرفت مثل بسیاری کشورهای دیگر ولی این طبیعی ست «هنر» دولتمردان باید این باشد که تعادل سیاسی برقرار کنند و با قبول انتقاد وفاق ملی را تحکیم نمایند.
همبازی های شاه واقعا بی هنر بودندو بوئی از سیاستگزاری برده بودند و امروز روز هم یاوه میگویند.
آقای میرفطروس برای من از فریدون آدمیت حرف بزن نه شریعتی ! ترا چه میشود؟
۲۰۱۲۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : آرمان رهائی
عنوان : تحریف تاریخ
از بد شانسی آقای میر فطروس این است که تعداد زیادی از اسناد سازمانهای جاسوسی کشورهای آمریکا و انگلیس در مورد کودتای ۲۸ مرداد انتشار یافته است و در این مورد کتابهای تاریخی معتبری نظیر " تمام مردان شاه" چاپ شده است که آب پاکی به تحلیل های آبکی تاریخی میرفطروس می ریزد. مصدق اشتباهات زیادی داشت اما تلاش میرفطروس وارونه کردن تاریخ است و لزومی ندارد کسی مصدقی باشد تا قلابی بودن مطالب او را متوجه شد. شاید اسناد و دیگر آثار تاریخی و کتابهای با ارزشی نظیر " تمام مردان شاه" منتشر نشده بود می شد نوشته های او را تا حدی جدی گرفت اما با وجود این اسناد و کتابهای وزین تاریخی مباحث او بیشتر به کمدی شباهت دارد. البته او لابد برای تامین معشیت لازم داشت از بازندگان رژیم سابق به نحوی با تحریف تاریخ دلجوی کند اما با این کار اعتباری برای خود و نوشته های خلاف تاریخی خود نه الان و نه در آینده بدست نخواهد آورد. این هم عاقبت تحریف تاریخی با وجود اسناد واقعی تاریخی! شاید میرفطروس فکر می کرد همه سرها را مانند کبک در برف خواهند کرد و فقط گفته های او را ملاک تاریخی خواهند دانست؟! واقعا او باعث تاسف برای ایرانیان می باشد!
۲۰۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : مستوره
عنوان : مقاله میرفطروس چه ارتباطی به سابقه او یا به شاه و مشروطه و... دارد؟
کاش در اخبار روز یک ستون نظرات بی مقاله بود بنام «بی ربط و قاطی پاتی» تا کسانی که حرفی در رابطه با مقاله ها ندارند که بنویسند و نیاز شدید به تخلیه افکار و آگاهی های خود دارند در آنجا بهم بپیوندند و از حضور یکدیگر لذت ببرند. نه مزاحم دیگران شوند و نه دیگران مزاحم آنها.
آخر مقاله میرفطروس چه ارتباطی به سابقه او یا به شاه و مشروطه و ... دارد؟ آیا اینکار شما بی احترامی به نویسنده این مقاله و خوانندگان و نظر دهندگان آن نیست؟ آنچه میرفطروس در این مقاله آورده، صرف نظر از سابقه او و نوشته های دیگرش، باید مورد نقد وبررسی قرار گیرد. در ضمن پژوهشگر حق ندارد در کارهای تحقیقی خود خط قرمزهای این و آن را رعایت کند و آنچه دیگران دوست دارند از دل تحقیقات خود در آورند. پژوهشگران دیگر با تحقیقات خود قادرند او را با اسناد و مدارک معتبر به چالش بکشند و قضاوت آن با ما خواهد بود. آقای غلامرضا افخمی هم کتابی درباره شاه نوشته اند، آیا آن و کتابهای دیگر را هم خوانده اید که اینقدر قاطعانه این نویسندگان و شخصیت های تاریخی را چنین می کوبید؟ آیا واقع فکر می کنید مردم ایران همان مردم سی سال پیش هستند که هر چه هر کس گفت بدون رجوع به عقل خود بپذیرند؟
مردم ما هر روز را سخت از روز پیش بسر می برند که خانواده منهم جزء آنها هستند و از من کمک زیادی بر نمی آید که برایشان بکنم. ما باید با همکاری یکدیگر خود و کشورمان را نجات دهیم و از مقاله ها حداکثر استفاده را بکنیم و نه حداکثر سوء استفاده را.
خواهش می کنم این مقاله را بخوانید و نظرتان را در رابطه با آن بدهید.
شاد و تندرست باشید
۲۰۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : اهل رده
عنوان : دریغ از کمی مطالعه واندکی انصاف
جناب حمید استوار
برطبق قانون اساسی مشروطه,شاه حکومت میکندنه سلطنت.
۱-اصل چهل و پنجم: کلیه قوانین و دستخطهای پادشاه در امور مملکتی وقتی اجراء میشود که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد و مسئول صحت مدلول آن فرمان و دستخط همان وزیر است
۲-اصل چهل و ششم: عزل و نصب وزراء به موجب فرمان همایون پادشاه است
۳-اصل چهل و هفتم: اعطای درجات نظامی و نشان و امتیازات افتخاری با مراعات قانون مختص شخص پادشاه است
۴-اصل چهل و هشتم: انتخاب مامورین رئیسه دوائر دولتی از داخله و خارجه با تصویب وزیر مسئول از حقوق پادشاه است مگر در مواقعی که قانون استثناء نموده باشد
۵-اصل پنجاهم: فرمانفرمائی کل قشون بری و بحری با شخص پادشاه است
۶-اصل پنجاه و یکم: اعلان جنگ و عقد صلح با پادشاه است.
۷-اصل بیست و هفتم,سیم: قوه اجرائیه که مخصوص پادشاه است یعنی قوانین و احکام به توسط وزراء و مامورین دولت به نام نامی اعلیحضرت همایونی اجراء می شود به ترتیبی که قانون معین می کند
۸-اصل چهل و هشتم: اعلیحضرت همایون شاهنشاهی می تواند هریک از مجلس شورای ملی و مجلس سنا را جداگانه و یا هردو مجلس را درآن واحد منحل نماید.
جناب دکتر سعید مهربان در مورداقای افرادی:
ایشان با خصومت کامل که از تک تک کلماتشان خون میچکید مطلبی بر علیه اقای میرفطروس سالها پس از چاپ اولیه ونیز پاسخ ان ,مجدد چاپ کرده بود وایشان را به دزدی ادبی و... متهم کرده بود. این نهایت کم اطلاعی یا بهتر بی اطلاعی اقای افرادی از Plagiarism یادزدی ادبی است.میرفطروس وبسیاری دیگر پاسخ انرا دادند وحتی مطلب بسیار پخته ومستندی از اقای دامون با عنوان "برای بالابردن سطح گفتمان بکوشیمhttp://iranara.blogspot.com/۲۰۰۸/۱۰/blog-post.html#links" در نقد مطلب اقای افرادی منتشر شدکه سالها است منتظریم پاسخ اقای افرادی را به ان ونیز به سلسه مقالات اقای اعتمادیhttp://shahnamehvairan.com/ver۲۰۰۷/index.php?option=com_content&task=view&id=۵۶۸&Itemid=۱ بخوانیم.احتمالا تا انقلاب مهدی!باید منتظر باشیم. بعنوان اکادمیسین وادیتور چند مجله علمی به شما میگویم که مطالب دوستان شماارزش علمی ندارند. کتابهای میرفطروس بعضی به چاپ پانزدهم رسیده ولی کتابی ازمنتقد محترم جناب افرادی حد اقل من ندیده ام.
۲۰۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : بابک
عنوان : گناه اپوزیسیون شاه قابل بخشش نیست
آقای حمید استوار خیلی راحت خودشان مییرند و خودشان هم میدوزند! ایشان فقط آن بخش از حقیقت را که به مزاجشان خوش میآید مینویسند و از خیانت اپوزیسیون شاه در تحمیل خمینی و رژیم فاشیستی اسلامی به مردم چشم پوشی میکنند. حمایت گروههای چپ و جبهه ملی از فاشیسم اسلامی یک حقیقت غیر قابل انکار است. هیچ شکی نیست که رژیم شاه رژیمی اقتدارگرا بود و عملکردی انتقاد آمیزی در زمینه مسایل سیاسی و بویژه مسئله مشارکت مردم در حوزه سیاست داشت. ولی به عنوان یک ایرانی هرگز نمیتوانم منکر خدمات فرهنگی و اقتصادی آن رژیم در پیشرفت مملکت بشوم. آقای حمید استوار به دروغ میگوید که "رفتار نظام با مردم با اقتصاد شرم اور است". آقای محترم آیا خودتان میدانید که دارید چه میگویید؟ همه ما زمان شاه را بیاد داریم. در عین حال که نمیتوان منکر کمبودها شد ولی باید در نظر داشت که ایرانیان در زمینه مسائل مالی در سطح بسیار مطلوبی زندگی میکردند و زندگی ما لااقل ازشهروندان دیگر کشورهای منطقه بسیار بهتر بود. بروید ایران و ببینید که مردم با چه حسرتی از زندگی دوران شاه صحبت میکنند و چگونه پیشرفتهای کشور را در آن دوران ارج مینهند. آقای حمید استوار در ادامه حرفهای بی پایه خود میفرمایند "نظام سابق همه استعداد ها را به سوی خشونت و خرافات سوق داد". واقعاْ که این سخنان ایشان را جز با حرفهای حزب اللهی ها نمیتوان مقایسه کرد! آیا ایجاد مدرسه و دانشگاه و آزادی زنان و سپاه دانش و غیره سوق دادن استعدادها به سوی خشونت بود؟ آیا تحصیلات مجانی از ابتدایی تا دانشگاه برای تمام ایرانیان خشک کردن استعدادها بود؟ آقای استوار، شما حق دارید هر چه که دوست دارید فکر کنید ولی حق ندارید با دروغهای خود واقعیت را وارونه جلوه دارید. باز تکرار میکنم که رژیم شاه در حیطه مسائل سیاسی اقتدارگرا بود ولی نیروهای اپوزیسیون او به مراتب اقتدارگراتر بودند و گناه آنها در بوجود آوردن فاشیسم اسلامی قابل بخشش نیست.
۲۰۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : باخته
عنوان : ای با با , یواش تر
مطالعه کتاب۲۳ سال وظیفه هر ایرانی است که خوانده باشد. این بحث قدیمی تر هم است. لودویگ فوئرباخ دین باوران و خدایانشان را با منطق افشاه کرد و حتی شغل دانشکاهی اش را بخاطر همین کتاب از دست داد و خانه نشین شد.
اطلاعی ندارم که بفارسی ترجمه شده یا نه؟
Ludwi Feuerbach: Das Wesen des Christentums
بد بختی ما این بود که زمان شاه سانسور شدید برای نشر کتاب بود و کتاب خوان هاهم کم بودند.در این شرایط آدم های مریض و هیستریکی مثل شریعتی پیدا شون شد و تو مساجد جیق و داد زدند و نتیجه اش را داریم می بینیم.
نویسنده محترم هم تا آنجائی که من اطلاع دارم مخالف شاه بوده و بعدا در تحقیقاتشان به نتایج جدیدی دست یافتند. اشکال کار کجاست؟ نمیشه دوستانه با هم دیالوگ بر قرار کرد بدون توهین و مسخره کردن؟ من از کل کابیس هم خوشم میاد. پرنده زیبائی است.
۲۰۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : حمید استوار
عنوان : روضه های روشنفکری
اب را گل الود نکنیم.فهمیدن صورت مسئله بسیار ساده است.
بر اساس قانون اساسی مشروطه شاه حق دخالت نداشت.ولی دیدیم که شاه در همه کارهای گشوری و لشگری دخالت بیجا میکرد.
میدان دادن به روحانیت پس از رضا شاه توسط خود دولت و شخص شاه انجام شد.
در دوران حکومت خود کامه شاه یکبار انتخابات ازاد انجام نشد واگر انتخابات ازاد وقانونی انجام میشد و روال کار قانونی پیش میرفت نه فاجعه بهمن بوجود میامدونه سلطنت پایان میافت. تصمیمات فردی و خود سرانه شاه بدون مشورت بدون داشتن حق تصمیم گیری امروز ما را رقم زد.
اقای میر فطروس هزار سال قبل از روزگار ما وزیری مسعود غزنوی را مجبور کرد که در کار دولت قضات و مالیات و خزانه وو دخالت نکند.در زمان شاه هر کار ی هزچند کوچک را از شاه اجازه میکرفتند.
در هر گشور ی نیروهائی همانند ایران کنونی وجود دارند ولی زمامداران با درایت و
صبر و تحمل انها را زیر نظر دارند.در هر گشور ی چپ وجود دارد دینی وجود دارد و
ایران زمان شاه از این قاعده جدا نبود.
اقای میرفطروس یکبار دیکر کتاب اقای عباس میلانی را بخوانید تا به شخصیت شاه
و گناهکار بودن خود اعضا دولت و شاه پی ببرید .
گزارش های سفارت خانه های خارجی از ایران در زمان شاه در باره رفتار نظام با مردم با اقتصاد شرم اور است.من به جرئت میتوانم ادعا کنم که خارجی ها با مردم ایران بیشتر احساس همدری داشتند تا خود دولت ایران.
سکوت نمیتوانست از زوال نظام سابق جلوگیری کند.در این گشور چرا باید عده ای
جوان دست به اسلحه ببرند?
نظام سابق همه استعداد ها را به سوی خشونت و خرافات سوق داد.اگر در این کشور احزاب قانونی و وفادار به قانون اساسی ازادی میبودند این فاجعه بوجود نمیامد.جریا ن چپ فقط پس از سال ۵۷ فعال شد و سرنگونی شاه را باید در دخالت وی در کار ها و نبود رقابت سیاسی در درون نظام جستجو کرد.
۲۰۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : حافظه تاریخ ۲
عنوان : آنکه که نداند که نداند که نداند، درجهل مرکب ابدالدهر بماند.
همیشه فرق بین مار کش و مار نویس وجود دارد. مورخ فصلی ما در این پیش درامد چیزی را مطرح نکرده که بدان پرداخته شود.مطالعه کتاب۲۳ سال بهتر و بیشتر بزوایای تاریک مذهب میپردازد، همانگونه در تمامی ایدیولوژی و مذاهب زمینی و یا اسمانی کم و بیش این زوایای تاریک جزو ذات وجودی انهاست. حساسیتهای بی منطقی پاره از بیخبران مادر ذاتی قابل درک نیست. من این مورخ نامی را نه فقط با یک نوشته، بلکه در در رابطه بامجموع اثرات وی سنجیدم . وای بحال مرشدی که مضافآ گرمکنندگان معرکه در جهل مرکب غوطه ور باشند.
۲۰۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : باخته
عنوان : خسته نباشید
جناب آقای میر فطروس به اطاق فکر اخبار روز خوش آمدید. نوشته شما را بی سوادان نمی فهمند و اگر توهینی بشما می شود ببزرگی تان ببخشید.
نظر من این است که تا بحال دو نفر طرفدار زنده یاد مصدق و در واقع مصدقی میشه نام گذاشت. یکی شما هستید با تحلیل های تان در دوران مصدق و یکی هم زنده یاد شاهپور بختیار.
بقیه افراد از اسم مصدق سوء استفاده سیاسی کردند. همه هم خودشان را مصدقی می دانند. از بنی صدر گرفته تا بازرگان و دیگر افراد جبهه ملی که دنبال خمینی راه افتادن و وو...لیستش طولانی است.
۲۰۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : صدا
عنوان : چی میگید شماها
این نظریاتی که اینجا هستن (تا حالا سیزده تا) بندرت به اصل مطلبی که نویسنده عنوان کرده برخوردی دارن. من نمیدانم میخوانیم و نمیفهمیم یا نیمخوانیم و فقط اسم نویسنده را که میبینیم دیگر کار تمام است. یک گرایش دیگری هم که من میبینم خیلی رایج است اینست که یکی (مثلا میرفطروس در این مقاله اش) میاید و یک نقدی بر یک تاریخی (مثلا تاریخ اسلام در این مقاله ) مینویسد. بعد ازش پرسیده میشود که آقا تکلیفت را با بقیه ایدئولوژیها روشن کن. آخه آدم که نمیتواند یک مقاله در مورد همه مسائل دنیا بنویسد. این مقایسه ها به هیچ کس چیزی یاد نمیدهد. البته این امید من است که آدم وقتی میخواند و میبیند بخواهد یاد بگیرد نه اینکه به خودش و دیگران ثابت کند که جواب همه چیز را از قبل داشته است و حالا آمده که تق بقیه دنیا را بزند.
۲۰۰۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : نویسنده
عنوان : با سلام
با سلام
میخواستم از نویسنده محترم سئوال کنم که این خطر مخصوص اسلام است یا شامل ایدئولوژیهای دیگر هم میشود؟ فی المثل ده ها حکومت تحت عنوان مرام کمونیستی- مارکیسیستی در دنیا تشکیل شده ولی متاسفانه هیچکدام پرونده ای موفق تر از همین جمهوری باصطلاح اسلامی نداشتند کشورها و حکومت های تحت ایدئولوژی لیبرالیستی هم جای خود دارد که استعمارگری، جنگ ویتنام و غیره بخش ناچیزی از آن است
۲۰۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : علی شریعتی همانقدر روشنفکر بود که هیتلر روشنفکر بود.
آقای میرفطروس درود بر شما بخاطر این مقاله خوبتان.
افشای کسانی که خود را روشنفکر می خوانند و همانطور کسانی که برای رسیدن به اهداف خود هر وسیله ای را توجیه می کنند یک وظیفه انسانی و ملی است که شما بخوبی آنرا در مورد علی شریعتی انجام داده اید. پس از جنگ جهانی دوم تاکنون آلمان ها از وجود هیتلر در تاریخ خود شرمسار بوده اند و او را ننگ تاریخ خود می دانند، ما هم قطعأ روزی به این دوره سی ساله جمهوری اسلامی همان نگاه آلمان ها را به خود و تاریخ مان خواهیم داشتو
آیا این تعریفی که شریعتی از «امام» می دهد و شما در مقاله خود آورده اید همان تعریفی نیست که از هیتلر و استالین بعنوان «پیشوا» شده است؟ اگر اینطور است، آیا این بدین معنا نیست که علی شریعتی همانقدر روشنفکر بود که هیتلر روشنفکر بود؟ من فکر می کنم از این فراتر هم می توان رفت و گفت که «امام» شریعتی از «پیشوا» هم بدتر است. آیا علی شریعتی و پیروان «روشنفکر» او که با هیتلر معاصر بودند شباهت های بارز را میان تعریف «امام» و «پیشوا» را می دیدند و هیچ نمی گفتند و یا اینکه از آنجه در جهان آنزمان می گذشت نا آگاه بودند و نسبت به آن بی علاقه؟ اگر اینطور است، پس ما باید اعتراف کنیم که ما روشنفکر نداشتیم. فقط فکر می کردیم روشنفکر داریم بدون اینکه ما مردم عادی و کسانی که مدعی بودند روشنفکر هستند بدانیم مولفه های یک روشنفکر چه باید باشد. ته مانده های آن زمان هم هنوز در توهمات خود باقی هستند و خود را روشنفکر و نو اندیش می نامند و برای خود «اتاق فکر» درست می کنند و ما را مسخره می کنند.
با سپاس فراوان
۲۰۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : منصور آذربایجانی
عنوان : با تشکر از جناب میرفطروس
با درود فراوان خدمت استاد گرانمایه جناب آقای میر فطروس، باید عرض کنم که مطلب منتشر شده در این مقاله ربطی به جریانات مربوط به مصدق ندارد. متاسفانه جماعت مصدق پرست (که در خباثت و کوردلی دست کمی از آخوند پرستها و شاه پرستها ندارند) در بی ادبی و توهین به جناب میرفطروس از هیچ کاری دریغ نمیورزند. چرا که ایشان، ضمن احترام فراوان به مرحوم مصدق و ارج نهادن بر زحمات او در ملی شدن نفت، حاضر نیستند او را به مقام خدایی برسانند و از انتقاد و روشنگری در مورد نقاط ضعف مصدق (که بسیار بی شمار هم بود) دریغ نمیورزند.
جناب میرفطروس، روشنگریهای شما دریچه جدیدی را برروی بسیاری از هموطنان ما گشوده. ضمن تشکر از این مقاله از شما استدعا دارم که بیشتر در زمینه مسائل جاری مطلب بنویسید.
۲۰۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : حافظه تاریخ
عنوان : مورخ کذابی که نشان از دو دوران دارد
مرحوم محمد مسعود در بیش از ۶۰ سال پیش در نشریه اش مطلبی نوشت مبنی یر اینکه : دو چیزی که باعث بدبختی و افت جامعه ایران است و مثل شب و روز بدنبال هم فضای ایران را پر کرده اند و انها عبارتند از استبداد و ارتجاع....؛بنظر میرسد که محمد مسعود از وجود روشنفکرانی مثل اقای میرفطروس اطلاعی نداشت که وجود این نگون بختان خود باعث اماده گی بستر استبداد و ارتجاع هست. اگر مسعود رژیم پهلوی را مظهر استبداد و عمال حزب توده روسی را ارتجاع میپنداشت، بنظرم میرفطروس با دارا بودن نشان از هردو، همانگونه که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بنفع کودتاگران منزه و مرحوم مصدق مجرم شناخت،امروزه در پی همان دلالی و روال بیهوده گویی قدیمی قلم فرسایی میکند. در شمال ایران ضرب المثلی است که میگویند، بلبل هفت تخم میگذارد ولی فقط یکی واقعآ قادر است چهچه بزند و مابقی ؛کل کافیس؛ یعنی خود را با تزویر و ریا جای بلبل جاء میزنند. اقای میرفطروس تاریخ نویس کاشکی فقط کل کافیس بودند.
۲۰۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : پیمان ش
عنوان : گذشته چراغ راه آینده است
آقای میرفطروس
هوشیاری یعنی چه یعنی بریم زیر قبای توده ای ها و اکثریتی ها یا آقایان جانی و یار دژخیم جماران یا اینکه به آقای موسوی و اصلاحات اکتفا کنیم به خمینی هم بگویئم
دستت درد نکند از اینکه بیش از ۱۲۰۰۰۰هزار را اعدام کردی
خوب جنایات نسلهای ما قبل تاریخ را بیاد می آورید آفرین ولی با این همه جنایت جمهوری اسلامی چه کنیم
خیلی ماهر و زبر دست هستی خوب منظور تو را فهم کردم
نگران خلق قهرمان ایران نباشید دیگر دوران فرصت طلبی پایان رسیده
ما حکومت قانون می خواهیم البته از پیشتازان و قهرمانان ایران هر مذهبی که داشته باشند حمایت می کنیم
دوست داشتم شما که اینقدر به تاریخ اسلام ما قبل از تاریخ مدرن می پردازید از این نزدیکی ها هم حرفی بمیان می آوردید .استالین رو میگم .فقر و نابودی افغانستان بدست روسها برای منافع استراتژیک خود حرفی می زدید.از جنایت رژیمهای کمونیستی و مسیحی هم کلامی بمیان می آوردید.
از کلمه شریعتی هم استفاده تبلیغاتی دارید می کنید.
اگر این همه دانا بودید چرا نیروهای چپ توده ای و اکثریتی زیر قبای خمینی برای سرکوب مردم رفتید مگر آنموقع نمی دانستید .مگر خمینی مثال همان یزید نبود.
۲۰۰۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : مرتضی شهنازیان
عنوان : چرا از ۳۲ تا ۵۷ الیت شاهنشاهی ساکت بود ؟
هموظن گرامی عزیز عزیزی ! نویسنده ی این پست و همفکران محترم ایشان می دانند که
دیروز : در رژیم گذشته در«پناه» اداره ی مستشاری آمریکا در عشرت آباد تهران و سراسر ایران چنان جزیره ی آرامشی درست کرده بودند که حتی اساتید دانشگاه ها در بهترین حالت در برابر تمام سرکوب ها ی جنبش دانشجوئی همبستگی خود را با سکوت ابراز منمودند. ولی پس از ۳۰ سال از سقوط حکومت وابسته و ضد پادشاهی هنوز بوروکرات ها ، تکنوکرات ها ، وکلاء ، وزرا و امراء ارتش و تمام غلامان خانه زاد رژیم پیش قادر به برخورد انتقادی به حکومت اتوکراسی ایران بر باد ده شاه نشده اند. آنها «مفتخرند» که «همزاد » تاریخی آنها روحانیون بمراتب از آنها سفاکتر می باشد. این اوج بی خبری آنها از قرارداده های اجتماعی مدرن می باشد.
اما امروز : علیرغم ماهیت خشن تر حکومت مذهبی ، اساتید دانشگاه ( دانشکده فنی و دانشکاه علم صنعت در همی دو هفته ی اخیر ) و الیت جامعه تحت فشار های جان گیر بسیار روشن با حکومت فاشیستی مذهبی مبارزه مینمایند. سئوال این ست که چرا از ۳۲ تا ۵۷ الیت شاهنشاهی ساکت بود ؟
تا زمانیکه مدیران و متفکران حکومت گذشته به انتقادهای اساسی موجود در سیستم گذشته اذعان ننمایند ( کاری که عباس میلانی انجام میدهد- یا نوشته های دکتر کاطم ودیعی از وزرا حکومت سابق و..و.. ) و فقط در توجیه عملکرد های نابخردانه خود برآیند . قضاوت تاریخ نسبت به آنها تغییر نخواهد کرد و عملکرد های آنها را فقط کرنش دیکتاتوری ارزیابی خواهد شد.
۲۰۰۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : مستوره اردلان
عنوان : هشدار به جنبش سبز و یاد آوری های دکتر میرفطروس بخصوص درباره افکار مریض «دکتر» علی شریعتی
آقای میرفطروس گرامی،
مقاله بسیار روشنگری را بموقع و بجا انتشار داده اید، از این بابت سپاسگزارم. از اخبار روز هم متشکرم که این گونه مقاله ها را در کنار مقاله های بسیار جالب و خواندنی آقایان بی نیاز (داریوش)، تمجیدی، نقره کار،...در این سایت قرار می دهند. در ضمن از اینکه مصاحبه ها و مقالات آقایان گنجی و مهاجرانی را هم در این سایت می بینم از شما سپاسگزارم.
هشدار آقای میرفطروس به جنبش سبز و بویژه به بدنه آن بسیار مهم است، درست همانطور که یاد آوری به آتش کشاندن سینما رکس آبادان بوسیله اسلامیست های ایرانی در زمان شاه و افکار بسیار بیمار «دکتر» شریعتی مهم است. امیدوارم آپوزیسیون واقعی ما مسئولانه و هوشیارانه هر چه زودتر به یک توافق برسند که چشم تاریخ بدانها دوخته شده است.
۱۹۹۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : دکتر سعید مهربان
عنوان : گوهری که تا کنون دست نخورده باقی مانده است.
نوشته خیلی جالبی در باره استاد عزیزم دکتر علی میرفطروس.
http://ahmadafradi.blogfa.com/
گفتم که، آقای میرفطروس ، با استفاده از شگردهایی این چنین، می کوشد بازار خود را ( در دنیا ی ادب و فرهنگ فارسی ) رونق دهد وبرای خود شأن ومقامی همسنگ بزرگان فرهنگ وادب فارسی دست و پا کند. ببینیم این « بازار گرمی ادبی » تا به کجا کشیده میشود.
در مقاله " بی پروایی و بی اطلاعی در نقد تاریخی" ، که به نام دکتر مسعود حاتمی ( و در واقع ، به قلم آقای میرفطروس) در هفته نامه ی نیمروز چاپ شده است ، می خوانیم:
" مقاله حاضر ضمن پاسخگویی به بی پروایی ها، بی اخلاقی ها و بی اطلاعی های منتقد، در عین حال ادای دینی است به صادق هدایت، سعیدی سیرجانی، استاد عبدالحسین زرین کوب و میرفطروس، زیرا جان بیدار ما ، روشن از همت بلند آنان و دیگر عزیزان است." نیمروز، شماره ۴۲۲، ص ۳۳
یعنی دکتر مسعودحاتمی ( یا همان آقای میرفطروس ) به خواننده گوشزد می کند که اولاً- این مقاله ادای دینی است به بزرگان فرهنگ وادب فارسی که آقای میرفطروس هم درشمار آنان است. ثانیاً- بدانیم و به خاطر بسپاریم که آقای میرفطروس، همسنگ صاحب نامانی چون صادق هدایت و عبدالحسین زرین کوب و... است . ثالثاً- چنانچه من خواننده ، جان بیداری داشته باشم، بی هیچ چون وچرا، آقای میرفطروس هم همراه با دیگر بزرگان فرهنگ و ادب فارسی، در روشنی این جان بیدار دخیل است !
رابعاً- در شأن آقای میرفطروس نیست که به نقدهایی از این دست پاسخ گوید، چرا که لشگری از ادبا و فضلای آماده به خدمت، در رکاب او وجود دارد که به شاگردیش افتخار کرده و به جای او حق قلمزن هایی را (که بخواهند نسبت به حضرت استادی ! اسائه ادب کنند) کف دست شان می گذارد.
البته ، پس از چند سال ، که آب ها از آسیاب افتاد و تأثیر تبلیغاتی آن ترفند کمرنگ شد ، دکتر مسعود حاتمی به تاریکخانه ی اشباح برگشت و مقاله ی " بی پروایی در نقد تاریخ" ، این بار به نام نویسنده ی حقیقی اش ( یعنی آقای میرفطروس ) زینت بخش کتاب « هفت گفتار » ایشان شد.
البته ، آقای میرفطروس ، در به کارگیری شیوه های تبلیغی از این دست آن قدر خبره شده است که در عبارت مذکور ( پس از نام استاد عبدالحسین زرین کوب ) نام خود را حذف کند.
با هم بخوانیم :
« " مقاله حاضر ضمن پاسخگویی به بی پروایی ها، بی اخلاقی ها و بی اطلاعیهای منتقد، در عین حال ادای دینی است به صادق هدایت، سعیدی سیرجانی، استاد عبدالحسین زرین کوب ، که جان بیدار ما ، روشن از همت بلند آنان و دیگر عزیزان است." « هفت گفتار ، علی میرفطروس ، چاپ اول، صص ۴۱ـ ۴۲ » پایان نقل قول
۱۹۹۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : مهتاب باقری
عنوان : علی میرفطروس
آقای عزیزی و علی فکر میکنم مقاله های آقای میرفطروس و دیدگاههای ایشان را اصلا نفهمیدید پیشنهاد میکنم همه را دوباره از اول و یکی بعد ازدیگری و با دقت بخوانید. عجیبه ایشان که به زبان پارسی و به این روانی نوشته اند!!!!!
۱۹۹۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : عزیز عزیزی
عنوان : بگذارید این وطن،دوباره وطن شود؟
این وطن که شما میخواهید دوباره وطن شود بعد از اسلام و حتی پیش از آن به جز دوره روشنفکران کابینه مصدق که همش زیر سلطه دیکتاتورها و بله قربانهای مفتخوار بوده است. مصدقی که شما به پای رضاشاه و خانواده اش سر بریدید. مصدق و فاطمی که با ملی کردن نفت، کار کارستان در تاریخ ایران انجام دادند. بر عکس و صد البته جناب میر فطروس علاقه خاصی به رضا شاه روشنفکر ستیز دارد که از جمله به جای روشنفکرپروری ۵۲ روشنفکر معدود ایرانی را هم به جای استفاده از نیرو و استعدادهای شان در قفس شان کرده بود. امروزه همه می دانند نطفه تحفه استبداد و فاشیسم مذهبی با همین روشنفکر ستیزی ها و آزادی ستیزی ها در عهد پهلوی بسته شد. لذا شعارتان را اینگونه اصلاح کنید "بگذارید این وطن،دوباره وطن دیکتاتورهای سلطنتی شود".
۱۹۹٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : Ali .
عنوان : میرفطروس و اخبارروز!!
نظرات جناب میرفطروس را اگر راجع به کودتای ۲۸ مرداد، و تلاشش برای تبرئه شاه و آمریکا در این ماجرا ، علی رغم اعترافات مقامات آمریکایی مثل مادلین آلبرایت در این زمینه، را اگر بخوانید، متوجه خواهید شد که چگونه "وطن"ی آرزو دارد.
۱۹۹۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : فرد معمولی
عنوان : پس اگثریت مردم ایران در طول تاریخ نجیب و مسالمت جو و خشونت گریز بوده اند و از به اسارت و گروگان گرفتن دیگران منزجر.
اگر این مطالب را ۳۱ سال پیش بزبان می آوردید مردم ایران امکان نداشت حرف شما را باور کنند و رگ غیرتشان می ترکید. با اینحال کسی را هم بخاطر چنین افکاری نمی کشتند، شاید تشری می زدند و او را از روز قیامتی که خود به آن اعتقاد راسخ داشتند می ترساندند چون خود از آنروز وحشت داشتند. اسلام را بعنوان یک دین رئوف با اصول برابری و برادری و بدون خودی و ناخودی کردن مردم به خورد ما داده بودند. همانطور که از مقاله شما بر می آید خمینی و خامنه ای و مهاجرانی و گنجی و موسوی و همفکرانشان پشیزی برای ما مردم هیچوقت قائل نبوده و نیستند. اینست که تاکنون طوری رفتار کرده اند که انگار ایران ارث پدری آنهاست و ۹۹.۹۹ در صد ۷۰ میلیون جمعیت ایران هم چیزی بیش از تعدادی بزغاله و گوساله و خس و خاشاک برای آنان نیست. بی دلیل نیست که این پنج تن خود را از ما بهتران می دانند و در اتاق فکرشان را بروی ما بسته اند. متاسفانه باید با درد فراوان بگویم که بدون تجربه این سی سال من همان خری می ماندم که سی سال پیش بودم و در دام این حیله گران مفت خوری که حرص شان تمامی ندارد می ماندم. افسوس که اینهمه جنایت و دروغ و فسادهای مالی و اعتیاد و فحشا و دربدری را باید می دیدم تا به حرف شما و زنده یاد شاپور بختیار می رسیدم، حیف که سی سال دیر رسیدم و بخاطر ساده لوحان وکودن هایی مثل من چنین هزینه گزافی پرداخت شد.
چیزهای زیادی از مقاله شما یاد گرفتم که یکی از آنها اینست که مردم ایران در طول تاریخ نشان داده اند که مثل حالا نجیب و مسالمت جو و خشونت گریز بوده اند و از به اسارت و گروگان گرفتن دیگران منزجر. مرسی برای این مقاله.
۱۹۹۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|
از : رفیق سید آباس ارمنی
عنوان : جناب میرفطروس
آقای میرفطروس نظر به حساسیت شرایط و اوج گیری اعتراضات به این رژیم جهل وجنایت انتظار هست مقالات بیشتری از شما مطالعه کنیم چرا امساک میفرمائید. همین مقاله اخیرتان هم نصفه نیمه است بی مقدمه و بی نتیجه گیری لطف کنید بیشتر بنویسید.
با سپاس از شما
۱۹۹۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨
|