از : حردان
عنوان : داینامیک مواضع سبز، ایجابی ست
آقای امینی. شما در مقاله یاد آور شده اید که "جنبش سبز با همه محدودیت هایش هر روز پخته تر و عمیق تر می شود" این کاملا درست است اما خطای شما در آنجاست که پختگی و عمق جنبش را نه در سوی واقعی آن بلکه در آن سوی آرزوهایتان تصور می کنید. در حقیقت سمت اصلی تحول جنبش سبز آن سمتی است که کدیور و گنجی و......در آن متحول می شوند. داینامیک مواضع چهره های بارز جنبش سبز، خصلتی اصلاح طلبانه است و درک این خصلت از سوی دیگر نیروها، شناخت فرهنگ اصلاحات را می طلبد.
۲۰۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : هوشنگ انگوری
عنوان : آقای دکتر مهدی اخوان
هنگامی که نوشته ی شما را خواندم، پی به این بردم که شما هم بایدمدرک دکترای خود را از همان جایی گرفته باشید که "دکتر" کردان گرفته بود.
آقای دکتر مهدی اخوان، شما اگر خواندن نوشته ها و سپس کامنت ها را "اتلاف وقت" می دانید پس چرا آن ها را می خوانید؟ کی به شما این اجازه را داده است که به هم میهنان خود توهین کرده ، آن ها را موریانه و سوسک و حشره و ... بنامید؟ شما مگر کیستید؟ چگونه به خود اجازه می دهید کسانی را که سال ها رنج برده اند، مبارزه و اعتصاب غذا کرده اند، زندان های دو رژیم را از درون دیده اند و دوری از خانواده و کشور را پذیرفته اند "سفلیسی مغز" بدانید؟
شما نمی توانید بر سرِ مردم ایران خاک بپاشید و آن ها را میمون بنامید.
من دیدگاه همه ی کسانی را که نام برده اید نمی پذیرم، اما خواندن نوشته های این ها را به خواندن مزخرفات شما ترجیح می دهم.
تیتر دکترای خود را پس بدهید.
هوشنگ انگوری
۲۰۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : به سایت محمد امینی «آینده نگر» مراجعه کردم و از او خواستم به ستون نظرات مقاله اش در اخبار روز سری بزند
من به سایت محمد امینی «آینده نگر» مراجعه کردم و از ایشان خواستم به ستون نظرات این مقاله خود در اخبار روز سر بزنند و همانند آقای بی نیاز (داریوش) با خوانندگان نوشته هایشان تبادل نظر کنند. شاید بد نباشد شما نظردهندگان گرامی هم اینکار را بکنید شاید که موثر افتد.
این سیاست رابطه یکسویه برقرار کردن مقاله نویسان عقیدتی و سیاسی با خوانندگانشان بنظر من واقع توهین آمیز است. سی سال زندگی در غرب هنوز به اینان نیاموخته به پیروان و خوانندگان خود احترام بگذارند و به آنها پاسخگو باشند. گذشت آن دوره ای که هر چه می گفتند و می نوشتند بی چون و چرا مورد قبول قرار می گرفت و رابطه مرشد و مرید یا تقلید و مقلد بود.
۲۰۱۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : خشایار رخسانی
عنوان : اگر برنامه ای در سر دارید پا پیش گزارید
آقای امینی، کمابیش به همه-ی این نهاده ها (موضوع هایی) که شما در این نوشتار نمار کرده اید (اشاره کرده اید) همه آگاه هَستند. تنها چیزی که کمبود آن سُهِش (احساس) میشود، نبودِ آن آهنگِ اُستوان است (اراده-ی محکم) که بتواند این خواسته ها را به کار درآورد. در ایران همیشه آیین این بوده است که اگر یک آدم نیکوکاری خواست شوه (سبب) دگرگونی ای در همبودگاه شود، باید که خودش آستین بالا بزند پس از برنامه ریزی و فراخوان، کسانی را که همانند خودش میاندیشند گردهم آورد و هماهنگ با برنامه ای که هنداخته است (طراحی کرده است) آن را به پیش ببرد. مردم درخواستگاه تماشاگران بیسویه (بیطرف) اگر از نخستین برآمدهایِ آن برنام خشنود گشتند، آنها نیز آستین بالا خواهند زد و به ادمه کار کمک خواهند کرد، ولی اگر بازده های نخستین آن برنامه، سودی برای کسی نداشته باشد، «علی میماند و حوضش».
۲۰۱۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : کلی گویی نکنید
آقای امینی عزیز، منظور شما از سکولارهایی که میگویید کدام احزاب و گروهها و شخصیتهای سیاسی است؟ باید شما و هرکس که این نوع پیشنهادها را میدهد دقیقا این افراد و احزاب را نام ببرد. چنانکه برخی کاربران در قسمت نظرها این را انجام داده اند. در غیر اینصورت جز کلی بافی نتیجه ای نخواهید گرفت. امروز کمتر فرد و گروهی است که دم از همین حرفهایی که شما زده اید نزند. منتهی وقتی که میخواهید این گروهها را مشخص کنید باز همه شروع به فحاشی و شرط و شروط گذاشتن برای همدیگر میکنند. افراد و گروههای مخاطب عکس العمل نشان نمیدهند، انگار با در و دیوار حرف میزنی و اصلا اینها مخاطب نیستند. توجه کنید که روحیه غالب بر روشنفکران ایرانی چه سکولار و چه غیر سکولار این است که اینها همه خود را "شخص اول مملکت" میدانند. و الا من نمیدانم چرا هیچکدام خودشان را مخاطب اینگونه فراخوانها قرار نمیدهند. عروس رفته گل بچینه، شما باید اسمش را صدا کنید تا به روی خودش بیاورد. من نظر آقای امینی را نمیدانم اما بنظر نگارنده تمام گروههایی که "دم از دموکراسی و منشور حقوق بشر میزنند"، یعنی سازمانهای چپ اعم از حزب توده، فداییان اکثریت، راه کارگر تا جبهه ملی ها، ملی مذهبی ها، حزب مشروطه خواهان، سازمانهای مدنی طرفدار حقوق بشری یا تشکلات زنان، جمهوری خواهان و مشروطه خواهان منفرد، احزاب قومی مانند کومله و حزب دموکرات کردستان، کانونهای فرهنگی مانند کانون نویسندگان و سایر نهادهای مدنی همه مخاطب این فراخوان هستند. هرچه این لیست را مشخص تر کنیم این روشنفکران را جدی تر به چالش خواهیم کشاند. کلی گویی تا بحال نتیجه نداده است. در ضمن من تنها گروهی را که دیده ام که دست همکاری برای حداقل ها را همیشه به دگر اندیشان خود دراز کرده است حزب مشروطه ایران میباشد. با اینکه من خودم از خانواده چپ هستم باید بگویم که واقعیت تلخ این است که این حزب تنها حزبی است که فرا تر از منافع گروهی و قبیله ای خود رفته و منافع ملی ایران را نشانه گرفته و حاضر به همکاری با دگر اندیشان خود بوده است. در ضمن از پیش بگویم به توهین و پرخاش پاسخی نداده و وقت بحثهای بینتیجه را هم ندارم.
۲۰۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : مسعود جهانی
عنوان : حقوق بشر از ۱۹۴۸ اعتبار دارد
طرفدار حق می فرماید:
از جنبش سبز و یاران قدیم خمینی گرفته تا رضا پهلوی، مشروطه خواهان، بی دینان و..و..،تشکیل اعتلاف ویا جنبش ُ ُحقوق بشر ُ ُ دهند
دست رو دلم نزار هم میگوید:
اگر نیروهای سکولار از چپ گرفته تا رضا پهلوی سالها قبل جبهه ای ای بر اساس حداقلها با هم درست کرده بوددند ....
تمام این فرمایشات بسیار عالی ست فقط احتیاج به همت دارد.
رضا پهلوی و همفکران او باید نقض حقوق بشر بعداز سال ۱۹۴۸ تا امروز در ایران را اعتراف و محکوم کنند تا معلوم شود که آنها درک درستی از حقوق بشر جهانی دارند دارند وگرنه وضع امروز معلوم ست .
۲۰۰۹۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : طرفدار حق
عنوان : گروه ها، اعتلاف ها، نهاد ها، سازمان ها، و نهایتاً حزب حقوق بشر را از همین الان راه بیندازیم.
گروه ها، اعتلاف ها، نهاد ها، سازمان ها، و نهایتاً حزب حقوق بشر را از همین الان راه بیندازیم.
این حزب فراگیر خواسته هایش فقط و فقط اجرای سی ماده قوانین حقوق بشر در کشور است. غیر از رژیم مستبد ولایی، هیچ گروهی با آن مخالفت نخواهد کرد، و خیلی زود فراگیر میشود، حتی این پنج تن و رهبران اعتراض سبز ایران هم که مدام دم از حقوق بشر میزنند، با آن هیچ مشکلی ندارند. رهبری آن هم میتواند به شکل شورا و یا اعتلافی از همه گروه ها با نقطه نظر های کاملاً متضاد و متفاوت باشد. از جنبش سبز و یاران قدیم خمینی گرفته تا رضا پهلوی، مشروطه خواهان، بی دینان، سکولارها، دموکراتها و کمونیست ها.
تشکیل اعتلاف ویا جنبش ُ ُحقوق بشر ُ ُ ساده ترین راه حل موجود برای کاهش قدرت کمرشکن، مطلق و سرکوبگر ولایت فقیه بر گرده خسته مردم ایران است. در نهایت همه را برنده نهایی این جنگ قدرت بی سامان و بی تشکیلات فعلی میکند. پله اول پیشرفت بر غلبه علیه ارتجاع حاکم ولایی، همانا ایجاد اتحاد و اعتلاف در رعایت و نهادینه کردن حقوق بین المللی بشر مدرن بعنوان یک انسان حقوقمند است. مدیران، مدبران، رهبران، نویسندگان، پژوهشگران، سیاستمداران، دانشمندان، دولتمردان، دانشجویان، روشنفکران، انقلابیون، اصلاح طلبان، مردم کوچه و بازار و خیابان و آپارتمان، همسایگان، از خانه و همسایه و دوستان و شبکه آشنایان و رسانه ها و روزنامه ها، تکنولوژی موبایل، تویتر، فیسبوک، ایمیل، و اینترنت و هر چیزی که خلاصه در دسترس و توان شماست، لطفاً استفاده کرده آگاهی بدهید و اینکار بزرگ را شروع و عملی کنید. همه در این کار برنده خواهند شد.
۲۰۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : دست رو دلم نزار
عنوان : از ماست که برماست
آقای امینی حالا که جنبش سبز راه افتاده و همه دنیا و مردم داخل ایران درست یا غلط رهبران جنبش را موسوی و کروبی و خلاصه اصلاح طلبان می دانند ، آنهم کسانی که هنوز ولایت فقیه و جمهوری اسلامی را قبول دارن، این درخواست شما دیگه دیر شده.
مگه سی سال نیست که نیروهای دلسوز هی داد می زنن ، هی کلی بحث پالتاکی گذاشتن، کلی جلسه تشکیل دادن و خیلی چیزهای دیگه
نیروهای سکولار و خیلی مدرن ما چی کردن؟ هیچی، هی گفتن تا ما سر اینکه چه می خواهیم بدست آوریم بتوافق نرسیم حتی ائتلاف هم نمی کنیم چه برسد به یک جبهه متحد. گفتن تا ما سر نوع خودمختاری قومها توافق نکنیم با هم کنار نمی آئیم و چرندیاتی از این دست. آخرش وقتی مردم راه افتاده همین نیروهای سکولار حرفشون و فلسفخه اشون یادشون رفت و افتادن دنبای موسوی و کروبی طرفدار ولایت فقیه.
امیدوارم مردم بزودی رهبران لایقی در داخل برای خودشون پیدا کنند و همه از شر جمهوری اسلامی خلاص شویم اما این را بگم که من یکی و میدونم خیلی های دیگه امثال من به این نیروهای مد نظر شما تو خارج، نه هیچ ارزشی قائلیم و نه دنبالشون خواهیم دوید.
نمی گم کار نمی کنن و زحمت نمی کشن. نه منظورم اینه که اینها روشنفکرند نه سیاست کار و سیاستمدار.
اگر نیروهای سکولار از چپ گرفته تا رضا پهلوی سالها قبل جبهه ای بر اساس حداقلها با هم درست کرده بوددند مسلمآ چنین جبهه ای امروز شانس این را داشت که نظر مردم را جلب کند.
۲۰۰۶۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : ه اسدی سوادکوهی
عنوان : نیاز به سازماندهی و تشکیل یک کنگره فراگیر ملی ایرانیان
با گذر زمان نیاز به سازماندهی و تشکیل یک کنگره فراگیر ملی ایرانیان که بتواند همه سکولارها و همه کوشندگان جنبش سبز را که حاضر به دنباله روی نیستند و بطور جدی خواهان عدم دخالت دین درقدرت سیاسی هستند زیر یک پرچم جمع نماید. دیگر زمان حسرت خوردن نیست و چشم به دوستان "۵ تائی" داشتن راه به جأیی نمیبرد. باید جنبش سکولار را هم در پهنا و هم در عمق سازماندهی کرد. باید همین الان قبول خواست فدرال ملی و فرهنگی اقوام ایران را در چارچوب کنگره فراگیر سازماندهی کرد که فردا دیر است.باید در این کنگره وفاداری به مرزهای ایران، دموکراسی، فدرال برای اقوام در چهارچوب ایران دموکراتیک متشکل شد. دوستان زنگ خطر به صدا در آمد. خمینی دیگری با رنگ و مختصات جدیدی میتواند در مسیر حرکت پرورده شود و به تدریج مورد قبول واقع شود. این تئوری توطئه نیست این میتواند نتیجه حرکت بدون سازماندهی توده وار آن را بازسازی نماید. دوستان جمهوریخواه، مشروطه خواه ، ملی/قومی .. دمکرات، لیبرال دمکرات، سوسیالیست،چپ و راست دیگر حرف و تحلیل کافی نیست .. دیگر در مصاحبه شرکت کردن و "شاهکار" تلقی کردن تلاش "رهبران" جنبش سبز کافی نیست . قدرت سکولارها، سبزها در گرو سازمان فراگیر است .. که آنوقت این دیگران هستند که باید به دنبال نیروی بالنده خود را بیابند ... یک تیم قوی در بازی سازمان یافته میتواند از همراهان و امکانات خود استفاده کند .. ما هزاران هزاران روشنفکر سکولار ، اندیشمندان منفرد، داریم ولی گویا تقریبا همه چشم و گوش به ۵-۱۰ تا دوستان مذهبی تلاشگر دوختند و با بی تصمیمی خود در امر سازمندهی ابتکار را از دیگران طلب میکنیم ...همّت کنید یاران !!!!
۲۰۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣٨٨
|
از : مهتاب
عنوان : ضرورت حضور مستقل نیروهای لائیک
کاش پیشنهاد آقای امینی در مورد تشکل نیروهای لائیک جدی گرفته شود.
۲۰۰۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : باخته
عنوان : به اتاق فکر اخبار روز خوش آمدید.
شما نوشتید
"آقای مهاجرانی با پافشاری براین که باورمندی به دین و به دولت اسلامی، سنگ سنجش خودی و ناخودی است و نه چشم اسفندیار آن، ارزش های حقوق بشری را که آقایان گنجی و کدیور، در گذشته هایی نه چندان دور به آن ها باور می داشته اند، به کنار نهاده و به همان ارزش های سوخته دوران اصلاحات دولتی بازگشته اند."
کدیور در مصاحبه اش با اشپیگل آلمان همین حرفهای مهاجرانی را زده. اکثریت مردم ایران مسلمانند( دین باورند) و از این چرندیات. تا با این پیش فرض برای خودشان نتیجه های من در آوردی بگیرند. من در تعجب هستم که شما ازکدیور و گنجی را که آدم های مرموزی هستند, در مقابل مهاجرانی دفاع می کنید.این گنجی تا آمد بخارج با پر روئی گفت که در خارج اپوزیسیونی نیست. ولی از امکانات و تریبون همین اپوزیسیون واقعن موجود حد اکثر سوء استفاده هار ا کرده تا برای اطلاعاتی مثل حجاریان سینه بزند و جلوی تحریم هدف مند, تبلیغات راه بیانداز.
۲۰۰۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : ک.آ.
عنوان : باز هم فرار از رویارویی با حقیقت
آبه راستی که سکولاریسم متجددان ایرانی یعنی در اندوه آخوندهایی چون بروجرودی سوختن: آقای عزیز، دعوای میان اخباریون چون بروجردی و اصولیونی چون خمینی ربطی به جدایی نهاد دین از حکومت ندارد؛ اتفاقا اخباریونی چون خمینی بسیار بهترند تا مزورانی چون شریعتمداری و بروجرودی و گلپایگانی؛ اصولیون می گویند حکومت را باید گرفت و ظهور را جلو انداخت؛ اخباریون می گویند حکومت در ذات اش طاغوت است، باید جامعه را از حکومت جدا کرد و از این طریق رشد فساد و شرایط ظهور را آماده نمود؛ این اما بدین معنی نیست که کاری به حکومت ندارند، خیر، تمام رشته ی اقتصادی و قضایی و اخلاقی جامعه را تحت نفوذ خود می آورند و در هر جا که بتوانند مردم را علیه حکومت طاغوت می شورانند؛ شما خاک در چشم مردم می پاشید که مشروطه را مدنی جلوه می دهید؛ کجای مشروطه چیان مدنی بودند؟ یک مثال بیاورید؛ دعوای بهبهانی ها و طباطبایی ها با مشروعه چیان مثل دعوای کدیورهای امروز با مصباح ها بود و اصولا ربطی به مردم و تمدن ایرانی نداشت؛ بزرگترین دستاورد مشروطه رسمی کردن شرع اسلام بود آقای عزیز، چرا طفره می روید از پذیرش حقیقت؟ روشنفکران مدرنی چون شما هم در ذیل این رسمیت بخشی به شرع مبین فعالیت کردند؛ به دروغ نقل قول از قانون اساسی می آورید که مردم ایران در برابر قانون متساوی الحقوق اند، چرا دروغ می گویید آقا؟ در آن قانون اگر حتا شیعه ی هفت امامی هم باشی حق هیچگونه فعالیت رسمی در دولت و دیگر ارگان ها را نداردی، آنوقت شما می گویی مردم متساوی الحقوق اند؟ در آن قانون نشر کتب آزاد است مگر اینکه کتب ظاله باشند! در آن قانون نیمی از مردم ایران، یعنی زنان، اصولا به عنوان سوژه ی حقوقی شناخته نشده اند، آنوقت شما می گویید جنبش امروز جوانان ایرانی مشروطه ی دوم است؟ به راستی چه نیازی است به این میزان از تحریف؟
گنجی را به سیاست بازی متهم می کنید، ولی خود بر اثر سیاست بازی باز هم به کروبی و موسوی که در جستجوی جمهوری اسلامی ۹۸ درصدی هستند اعلام وفاداری می کنید؛
یک چیز بسیار روشن است، در ایران اگر سکولاریسم در ضدیت با مبانی مفهومی اسلام نباشد، در خدمت آن است؛ سکولاریسم را امثال شما روشنفکران متجدد و مدرن تبدیل کرده اید به پناهگاهی برای بازتولید اسلام؛ چرا سنت روشنفکری را به دور از اراده ی معطوف به قدرت نقد مفهومی نمی کنید؟ چرا نمی آیید و مبانی روشنگری ایرانشهری را بنیاد قرار نمی دهید و نمی کوشید به جای بندبازی سیاسی، مفهوم سیاست را که خدمت به انسان و طبیعت است بازسازی نمی کنید؟ در اسلام مفهوم انسان چیست؟ آیا انسان اسلامی چیزی جز عبدالله است؟ چرا نمی کوشید مفهوم انسان را تمدن ایرانشهری دریابید؟ از زرتشت تا آذرباد و از پاول پارسی تا بزرگمهر و از او تا ابن مقفع و خیام و رازی و ابن راوندی و فردوسی، تا بیرونی و آذرکیوان و آخوندزاده و میرزا آقا کرمانی و هدایت و امیر مهدی بدیع، این سنت را چرا در پای اهل طریقت و شریعت که دو سوی یک سکه اند قربانی می کنید؟ چه سودی در این پشت کردن به سنت انسان گرایانه ی ایرانشهری است؟ بی شک تنبلی نیست، پس چیست؟ شاید عنادی ذاتی که یک تواب تمدنی نسبت به مبانی لگدمال شده ی تمدن خود حس می کند؟ چه بسا چنین باشد؛ اسلام و مسیحیت و کمونیسم، هر سه به مثابه ی دستگاه های اندیشگی سامی، کارخانه های بزرگ تواب سازی تمدنی هستند؛ زرتشتیانی که زیر فشار فقر و تیغ به مروز عبدالله می شدند و موالی نام می گرفتند، حتا در آئینه نیز نگاه نمی کردند، تا مبادا صورت مجوس را در آینه ببینند؛ آیا اینگونه نیست که روشنفکری ایرانی نیز از نگریستن در آئینه ی تاریخ حقیقی خود اش بیمناک است، مبادا ته مانده های مجوسیت خود را در آبگینه بنگرد؟
به خود آیید آقای عزیز، در ایرانشهر، بیرون از دستگاه ارزشی ای که زرتشت بنیاد گذاشت و کوروش تحقق سیاسی اش را صورت بخشید، نه می توان اندیشید و نه می توان اخلاقمندانه زیست؛ اندیشه ی انتقادی نیز، طی همه ی ۱۴۰۰ سال گذشته، چیزی جز رویارویی مفهومی با اسلام و انکار روشمندانه ی این منسجم ترین دستگاه فاشیستی بشریت نیست؛
من می اندیشم، پس مسلمان نیستم؛ ایران نیاز به دلیری در پهنه ی اندیشه دارد و تبدیل کردن استراتژی به تاکتیک (لنین)، و نه کوتاه آمدن مزمن در اندیشه و تبدیل تاکتیک به استراتژی؛
یا سکولاریسم تان را به نقد بنیادی اسلام ارتقا دهید و یا جز بدنامی و مماشات با جهل چیزی ازتان بازنخواهد ماند؛ البته صلاح خویش را خسروان دانند
۲۰۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|
از : بی حقوق نا بشر
عنوان : وجه مشترک مطالبات مردم با دین و بی دین منشور حقوق بشر است وبس.
وجه مشترک مطالبات مردم با دین و بی دین منشور حقوق بشر است وبس.
این بدین معناست که بر خلاف گذشته مردم بیدین از هر نوع دینداری (همچون تجربه حمایت از خمینی ذر انقلاب ۵۷) و حتی روشن دینان نقابدار امروزی نباید تحت هیچ شرایطی حمایت کنند. دیگر وقت آنست که بی دینان افتخار کنند که بی دینند ولی با عقل و بی آزار. بزرگترین مانع بی اعتمادی به مذهبیونی نظیر مهاجرانی و این پنج تن روشن دین، پتانسیل دروغ گفتن مصلحتی آنان است. حق دروغگوئی و خدعه برای آنان همچون خوردن آب و حق وتو برای کشورهای زورگو است. ببینید چگونه دروغ های اورا میتوان آشکار نمود :
نقد فشرده و دیدگاه پنهانی آقای عطا مهاجرانی
مهاجرانی: به گمانم تعبیر "اتاق فکر" تعبیر مناسبی است.
((مسلمان هیچوقت فروتن نبوده و نخواهد بود، احساس خبرگی در خود و خنگی همه دگراندیشان ))
مهاجرانی:آقایان موسوی، کروبی و خاتمی به شایستگی ثابت کرده اند که از چنین توان و تدبیری بهره ور اند.
((تنها خوبان و مورد اعتمادان ما خودیها هستند، و همواره فرضیه قحط الرجال و ناقص العقل النسوان وجود دارد))
مهاجرانی:فاصله موضع گیری ابوذر و امام علی از این رو بود که امام علی به دلایل و عللی خاموش بود اما ابوذر فریاد می زد و امام علی در وصف او گفت: او صادقترین انسان زمانه است.
((توجیهات و استدلال های عوامفریبانه بر مبنای داستان های معمولاً مبهم از نظر تاریخی، خرافی، غیر واقعی، غیر علمی، غیر منطقی، احساساتی و اثبات نشده ۱۴ قرن قبل و تشبیه خود به قهرمانان تک و توک داستان))
مهاجرانی:
با کسانی که ارزش های دینی و اسلامی را به سخره می گیرند، از اساس با انقلاب اسلامی مخالفند و دل در گرو سلطنت دارند و یا مثل مجاهدین خلق کارنامه ای تباه از آن ها بر جای مانده است، نمی توان حتی به عنوان حرکت تاکتیکی هم هم راه باشد.
((هرکس با ما نیست و یا مارا انتقاد میکند، میتواند دشمن ما، کافر ، یا حتی محارب دیین و مذهب ما شناخته شود. دین ما عین سیاست، تاکتیک و استبداد ماست و تاکتیک و استبداد ما عین دین ماست. ))
کسانی که گرایش غیر دینی دارند، سخنگویان خود را دارند. ما سخنگویان چنان جمعیتی نیستیم.
((ما هیچوقت کاری بکار بقیه انسانها و مردمی که فکر میکنیم غیر مسلمانند نداریم. بهمین دلیل در فجایع و کشت و کشتار و اعدامهای ننگین سالهای ۵۸، ۶۰، ۶۷، ۷۶ سکوت کردیم و هیچوقت هم از مردم برای سکوتمان عذر خواهی نکرده و نمیکنیم. اول دین ما، دوم امامت ما، سوم ولایت ما و چهارم امت گوش به فرمان ما، پنجم دینداران و مومنین ما))
در مورد حضور زنان نیز، نظر بر این بود که از بانوان شناخته شده، بیانیه را امضا کنند، ایشان با محذوراتی که داشتند نپذیرفتند.
((زنان غیر مسلمان کافر و زنان مسلمان ناقص العقل اند − محمد و علی و امامان هیچ کدام در کارهای امور مسلمین با زنانشان مشورت نمیکردند))
۲۰۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨
|