بخندیم یا بگرییم؟!


حمید آراد


• یکی از این پیش آمدهای نامیمون، مناظره آقایان کواکبیان و شریعتمداری بود که اولی در سناریویی از پیش تعیین شده در نقش وکیل ملت حاضر شد و دیگری به عنوان مدافع حاکمیت. سخنان گوهربار این دو را تجزیه و تحلیل می کنیم تا ببینیم در ذهن آقایانی که زمام خیلی امور را در ایران به دست دارند، چه می گذرد. در کشوری بزرگ با بزرگمردانی کوچک ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۶ دی ۱٣٨٨ -  ۱۶ ژانويه ۲۰۱۰


گاهی اوقات اتفاقاتی که در صحنه حوادث سیاسی جامعه پیش می آید، چنان حقایق را بی پرده و بی رحمانه به رخ جامعه ای چند ده میلیونی می کشد که برای او گریزی نمی گذارد جز گریستن به حال خود. حوادثی که شاید زودگذر به نظر برسند و شرایطی خاص موجب وقوع آنها شده باشد، اما پرده از حقایق تلخی بردارند که سالیان سال است بر شانه های خسته ملتی رنجدیده سنگینی می کند. یکی از این پیش آمدهای نامیمون، مناظره آقایان کواکبیان و شریعتمداری بود که اولی در سناریویی از پیش تعیین شده در نقش وکیل ملت حاضر شد و دیگری به عنوان مدافع حاکمیت. سخنان گوهربار این دو را تجزیه و تحلیل می کنیم تا ببینیم در ذهن آقایانی که زمام خیلی امور را در ایران به دست دارند، چه می گذرد. در کشوری بزرگ با بزرگمردانی کوچک.

- چهل میلیون رای دهنده یعنی چهل میلیون تایید کننده نظام و این به مثابه بزرگ ترین پیروزی برای جمهوری اسلامی است (و قطعا بدترین پیامدی که اتفاقات اخیر داشته، به زیر سوال بردن این مفهوم است و این جرمی نابخشودنی است.)
ـ رییس جمهور پیشین (خاتمی) غیر قانونی عمل کرده چون مذاکراتی مخفی با سورس اسراییلی داشته است. رییس جمهور فعلی هم با برگزاری جشن پیروزی پیش از موعد، قانونی عمل نکرده است. دولت که مجوز راه پیمایی صادر نکرده، قانون را زیر پا گذاشته است. در زمان برقراری دادگاه های سیاسی، قوه قضاییه به دلیل در نظر گرفتن هیئت منصفه سیاسی غیرقانونی عمل کرده است. شرکت کنندگان در تجمعات هم که در مقابل حملات لباس شخصی ها کاری نمی توانستند بکنند جز آتش زدن سطل های زباله به قانون بی اعتنایی کردند. بسیجی هایی هم که تحت نظارت رهبری به منزل شهید صدوقی یا شهید دستغیب یا آقای زرندی حمله کرده اند، فراقانونی عمل کرده اند یعنی رهبر هم در این بی قانونی ها دست دارد. صدا و سیما هم صدالبته به قانون احترام نمی گذارد چون این اقدامات را منعکس نمی کتد. بالاخره اینکه هیچ کس در این مملکت قانون را برنمی تابد و آنگاه این دو موجود عجیب و غریب که گویی ناگهان از کره ای دیگر به این سرزمین پا گذاشته اند و اتفاقا در نهایت احترام و با شوخی و خنده مرتب به همدیگر توهین می کنند، بعد از یک ساعت و نیم پرچانگی بالاخره به عنوان راهکار از همه دعوت می کنند که به قانون عمل کنند.
ـ اگر مردم را کتک بزنند و به طرفشان گاز اشک آور پرت کنند و عده ای را با باتوم در ملا عام بزنند و برخی را به ضرب گلوله بکشند و با اتومبیل از روی جوان مردم رد شوند و در بازداشتگاه ها به دستگیرشدگان تجاوز کنند و برخی را هم افقی تحویل خانواده شان بدهند، اصلا کسی خشمگین نمی شود و اگر کسی هم فریادی برآورد، نوکر و مزدور اسراییل و امریکاست. اما اگر عکسی پاره شد که اصلا معلوم نیست کار چه کسی بوده، طبیعی است که مردم به خشم آیند و ۹ دی ماه دست به تظاهرات بزنند.
ـ اگر شاهد بودیم کسی کتک خورد، دم بر نیاوریم چون حتما گناهی جرمی مرتکب شده (خواه دل و روده کسی را بیرون کشیده خواه اغتشاشگر بوده است).
ـ هیچ شعاری دولت مردان ایران را به قدر این یکی آنقدر خشمگین نساخته: «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»‌. این از همه جرم ها بدتر بوده است. البته آن کس که خطر می کند و از ته دل فریاد می زند و حنجره می دراند، از لج شریعتمداری و کیهان دست به این کار زده بود والا اصلا به شعارش اعتقاد قلبی ندارد.
- مطرح کردن نام ایران به صورت «نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی» گناهی غیرقابل بخشش است و به استناد فرمایشات آیت الله خمینی مطلقا نباید جای «اسلامی» را با «ایرانی» عوض کرد چون اصلا ایران مطرح نیست و کسانی هم که در چهارچوب نظام کار می کنند، ایرانی نیستند بلکه مسلمانند.
ـ کسانی که سطل آشغال آتش می زنند یا شیشه می شکنند معاند (یا به تعبیری محارب هستند) و هیچ ربطی به معترضین ندارند چون این دسته اخیر فقط کتک می خورند، کشته می شوند، تحت شکنجه و آزار جسمی و جنسی قرار می گیرند و همچون بره هایی آرام و خموش دم بر نمی آورند. ضمنا طبق اسناد کاملا مستدل، آنهایی که ساکت نمی نشینند، اصلا رای نداده اند.
- تمام دو میلیون نفری که از میدان امام حسین تا میدان آزادی به راهپیمایی بدون کلام دست زدند، واقعا دوستدار نظام، ولایت و رهبرند و اصلا آمده بودند تا همین را اعلام کنند. یعنی آمده ایم که ثابت کنیم هرچه با ما بکنید، دم برنمی آوریم. به همین دلیل هم ساکت بودند. اما وقتی بر رویشان تیراندازی کردند، معلوم شد این وسط یک عده آشوب طلب هم قاطی مردم شده بودند که در موقع مقتضی خود را جلوی گلوله انداخته و کشته شدند تا مردم را تحریک کنند.
ـ سی سال تلاش جمهوری اسلامی برای آموزش تعالیم اسلامی به این کافران، متاسفانه ناکام ماند و مردم یاد نگرفتند که با کفش نماز جمعه نباید خواند واصولا این مردم چیزی یاد نمی گیرند.
- اصولا تمام مشکلات از اینجا نشات می گیرد که مردم ایران هر شب ساعت ها جلوی تلویزبون های خود تشریف فرمایی این نخبگان را انتظار می کشیدند تا بیایند و در قالب مناظره های پرمغز و پرمایه روشنگری کنند ولی چون سیما به این خواسته کوچک مردم اهمیت نداد، شب به سر بام ها رفتند و الله اکبر سر دادند و چون باز هم جوابی نشنیدند، روز بعد به خیابان ریختند. حتی در برخی موارد مشاهده شده بود که مردم فریاد می زدند «تا مناظره نباشه، هر روز همین داستانه». و اگر مردم صدای امریکا یا بی بی سی گوش می دهند به دلیل همین محدودیت هاست. چون حضور این اساتید در صدا و سیما محدود شده است، (وگرنه مردم که خودشان می دیدند چگونه با ماشین از روی جوانانشان رد می شوند یا آنها را با گلوله برادران مزدور لبنانی می کشند. لازم نبود از شبکه های خارجی ببینند).
- اصولا هرکس با انقلاب اسلامی معارضه دارد، یا استکبار است یا نوکر استکبار وگرنه همه مردم شیفته ولایتند.
ـ آن کسی که منافق و ضد انقلاب است و از خارج دستورمی گیرد، در تهران است و اصلا درشهرستان ها خبری نبود. در اصفهان، مشهد، شیراز و تبریز سکوت کامل حکمفرما بود. در دیگر شهرستان ها هم با توجه به خیل عظیم برادران بسیجی و امکان شناسایی آسان معترضین اصلا امکان منافق شدن کسی وجود ندارد.
- اصولا در دولت عزیز (در معنای عام) و در حاکمیت (در معنای خاص) دزدی امری عادی است، مساله این است که یا دزدان عزیز هر وقت که کنفرانس سران اسلامی برگزار می شود مدتی دست از کار بکشند یا اینکه دزدی های آنها تا مدتی اعلام نشود تا آبروی سران ما حفظ شود. ضمنا هر دزدی که زودتر پته دزد دیگر را روی آب ریخت، (بنا به گفته استاد شریعتمداری) از اتهام دزدی مبرا می شود و به لقب والای «دزدگیر» مفتخر می شود.
- هر وقت کسی در این کشور نظری ابراز کرد، به خصوص اگر شخص مزبور از خودی ها نبود، بلافاصله کلماتی از سرفصل پیشنهادش را باید وارد جستجوگر گوگل کرد. قطعا از میان میلیونها منبع می توان کسانی را پیدا کرد که در این مورد حرفی زده باشند. در این میان باید کسی را انتخاب کرد که ساکن اروپای غربی یا امریکا باشد تا با تطبیق جمله او، شخص پیشنهاد دهنده را به ارتباط با نظریه پردازان و عناصر خارجی محکوم کنیم.
- خوشبختانه آنچه که مورد تایید همه احزاب و گروه های سیاسی داخل کشور است، همین جمله حکیمانه رهبر عظیم الشان مبنی بر «دافعه حداقلی و جاذبه حداکثری نظام» است. مگر چند نفر از وزرا یا مدیران ارشد ما در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی به خارج پناهنده شده اند؟ حداقل آنها. و چند درصد در زندان ها هستند یا در جوار برادران تحت نظر مستقیم به سر می برند؟ حداکثر آنها. پس همان طور که می بینیم حداکثر آنها جذب شده اند و حداقل دفع.
- می فرمایند: «برای حل اختلافات همه نخبگان سیاسی، کاندیداهای ریاست جمهوری، روسای قوه ها، رسانه ها جمع شوند و بگوییم از این به بعد هر کسی تخطی کرد باید مجازات شود». به عبارت دیگر گناهان گذشته بخشیده شوند. قطعا بحث بر سر این نیست کدام یک از دو طرف دیگری را ببخشد که بارها تکرار کردند:» اصلا دو طرفی نیست». بلکه منظور این است که ملت خطاکاران را ببخشند. منتها حیایشان اجازه نداد. اما سوال این است: «از کسی که قبلا قانون را نقض کرده چه تضمینی می توان گرفت که این کار را تکرار نکند؟» اصلا چه کسی او را مجازات کند؟ خود مجازات کننده هم که به گفته آقایان، ناقض قوانین است.
- استاد می فرمایند: «بنده معتقدم که در انتخابات تقلب شده است. معتقدم که تقلب بیش از ۱۱ میلیون است. چون شما به همین تعداد سکه های تقلبی را به عنوان سکه طلا به مردم فروختید. به عبارت دیگر خلاف شعارها و وعده هایتان عمل کردید». از گور برخیز محمد غزالی! تو که با تعالی علم کلام (سفسطه اسلامی) قرن ها ریشه علم و فلسفه را در ایران زدی! از گور برخیز و ظهور نخبگانی را ببین که در این علم سر به افلاک برداشته اند و به بی سوادی تو پوزخند می زنند.
- ولی فقیه مانع دیکتاتوری است!!! اما متاسفانه نفرمودند که اگر بر حسب اتفاق و بر اساس قانون تصادف ژنتیکی در بین فقها یک روز ولی فقیه خودش دیکتاتور شود، چه کسی مانع او خواهد شد؟
- یک روزنامه نگار که می بایست مدافع حقوق ملت باشد و حتی کوشش در احقاق حق بزرگ ترین مجرم ها را از مد نظر دور ندارد، تاسف می خورد که چرا بازجو (بخوانید شکنجه گر) نیست. تصور کنید کسی را که تنها مدرک مورد استناد را مطالب مندرج در روزنامه خودش بداند و صدها بار تکرار کند که سند فلان قضیه، مقاله نوشته شده من در فلان روز است، بازجو شود. ناگفته پیداست که او چه بازجویی خواهد شد.
- اصولا برخی از آقایان «ملت به تنگ آمده از بی کفایتی های حاکمیت» به مثابه موش های کوچکی فرض می کنند که در انبارهایی که آنها برای خود ساخته اند و سرمایه هایی که برای خود اندوخته اند، مضر و زیان بخش هستند. بهترین دوای موش هم که گربه است. آن هم از نوع لبنانی اش که سر هر صحنه ای حاضر می شود و عکس یادگاری می اندازد، با حالت های مختلف: اسلحه به دست، در حال تیراندازی، دست در جیب، سوار موتور و … .
ـ یکی از نظریات پیچیده ای که در شب مناظره شاهد آن بودیم مربع ترسیمی استاد کواکبیان بود. نظریه ایشان که مبتنی بر هندسی سازی ساختارهای سیاسی بود، احتمالا از این پس به عنوان یکی از رشته های درسی در دانشگاه ها تدریس خواهد شد. واقعا در این کشور ۷۰ میلیونی با این همه استعدادهای درخشان، باعث خجالت و شرمندگی است که چنین سیاست بازان نخبه نما (بخوانید نخ نما) در رسانه ها حضور یابند و خط و مشی آینده یک مملکت را ترسیم کنند. تکلیف آقای شریعت مداری که معلوم است. رنگ رخسار خبر می دهد از سر درون.
- امروز در قرن ۲۱ در زمانی که تلسکوپ هابل از آخرین نقاط کهکشان عکس برداری می کند و سرمنشا پیدایش جهان مورد تحقیق و بررسی قرار می گیرد، در ایران روشنفکران (تهی مغز) ما هنوز ایده آل هایشان را در ۱۴۰۰ سال پیش سرزمین حجاز می جویند و به داستان هانی و مالک و خوارج و ... استناد می کنند تا مسایل روز جامعه ایرانی را حل کنند.
حال به نظر شما باید به این همه بدبختی گریه کرد یا مثل این دو عزیز که با خنده و لودگی کلی بار هم کردند، موضوع را به مسخره گرفت؟

حمید آراد
۲۵ دیماه ۱۳۸۸
www.chekkeh.com