شانزه ‌لیزه
از «شعرهای پاریسی»


رضا فرمند



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۵ آذر ۱٣٨٣ -  ۵ دسامبر ۲۰۰۴


 
 
farmand@frederiksholm.net

شانزه‌لیزه*
در جامه های خوشرنگ
سبکسرانه و خندان
بالا می رود، پائین می آید
بالا می رود، پائین می آید
***
شانزه‌‌لیزه
خودباوری شگفتی دارد
انگار می گوید:
ببین! ببین! چه بوی خوشی دارم!
بوی فرهنگ‌ام را می شنوی؟
 
هوای شانزه‌لیزه باید
                          سدها بار
از پالایشگاهِ فلسفه
از پالونه‌ی شگفتِ هنر گذشته باشد؛
و جاروی مکنده‌ی پُرسش ها
 بیگمان باید همه‌ی خدایانِ خودکامه
و همه‌ی پادشاهان و کشیشانِ خودسر را
به درون کشیده‌ باشد!
چرا که هوس، اینجا، لکنت زبان نمی گیرد!
و هوش و اندام زن همه جا شکفته است!
زنده باد شانزه‌لیزه!
زنده باد خدای روشن‌بین آزادی!
***
همه‌ی‌ زبان های گیتی،
خوشان خوشان، شانه به شانه‌ی هم
در شانزه‌لیزه قدم می زنند
و با زبان آرامش، با هم سخن می گویند
واژه های تازی سیاه‌پوش‌اند
و فضای اینجا را سورئالیستی می کنند
و من همیشه از خود می پرسم که آیا روزی خواهد رسید
که واژه های این زنان، در پُرسشی جسور به پا خیزند؟
***
در شانزه‌لیزه، آرزو ها آزادند!
و خوش‌گذرانی آسوده است!
 
هدایت، هنوز...! بی آنکه خسته شود
در شانزه‌لیزه قدم می زند.
کتیبه، بختیار، برومند و آریامنش هم در جامه‌های نو
هر شب در شانزه‌لیزه قدم می زنند.
***
آه...من اگر بخواهم
 فرش بویناک و پُرشپشِ این واژه ها را
به یاری پاریس خردمند
بر بام تاق پیروزی** بگسترانم
و آنرا از هیچِ ستبر عرفان
و از شاش زاهدان و صوفیان و رمّالان دوره گرد بشویم
چه کسی می تواند جلوی مرا بگیرد؟
 
من اگر بخواهم
سد شانزه‌لیزه زن سرمست و شاد را
برای همیشه در شعرم، به پایکوبی بخوانم
چه کسی می تواند جلوی مرا بگیرد؟
***
شانزه‌لیزه
در جامه های خوشرنگ
سبکسرانه و آرام
بالا می رود، پائین می آید
و صدای پرسش هایی زخمی‌
از لا به لای خنده‌های مردم شنیده می شود.
 
* Champs -Elysées
** Arc de Triomphe
پاریس. ۱۸ ژوئیه ۲۰۰۴