جنبش سبز و وظایف پیشرو
مصطفی هجری
•
پس به منظور توهمزدایی تنها راه، ایجاد تعادل قوا میان امواج نیرومند پشتیبانان جنبش در سراسر کشور و جذب اقشاری از جامعه است که تاکنون از پشتیبانی عملی جنبش برکنار ماندهاند، به نحوی که رژیم خود را در برابر این نیرو ناتوان و عاجز بداند و تنها در این حالت است که رژیم ـ به زعم گروهی که تاکنون در فکر اصلاح رژیم هستند ـ آماده مذاکره با جنبش آزادیخواهی و دادن امتیاز خواهد شد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲۹ دی ۱٣٨٨ -
۱۹ ژانويه ۲۰۱۰
بعد از راهپیماییهای ۱٣ آبانماه، به ویژه تظاهرات روز عاشورا از جانب اپوزیسیون ـ جنبش سبز ـ در تهران، این واقعیت آشکارتر شد که اکثریت ترکیب این اپوزیسیون را نیروهای ضد حکومت دینی تشکیل میدهند، زیرا از مجموعهی شعارهایی که به ویژه در تظاهرات روز عاشورا مطرح شدند طنین صدای شعارهایی مبنی بر ضد ویلایت فقیه، مرگ بر دیکتاتور و سایر شعارهایی که ارکان رژیم اسلامی ولایت فقیه را نشانه گرفته بودند، بیش از دیگر شعارها به گوش میرسیدند. این صداها آغاز مسیری هولناک برای رژیم و سران آن میباشد که دستشان به خون فرزندان مبارز ایرانی آلوده است، و صدای نخستین کلنگها بر ساختار پوسیده حکومتی قرون وسطایی است که تا چندی پیش به پشتوانه نیروهای بربر و نیرومند و تئوریهای گوناگونش بر آن بود تا این حکومت جابر و ضد بشری را به مثابه حکومت الله در روی زمین ابدی جلوه دهد. اکنون دیکتاتور نیز این صداها را شنیده و خوابش آشفته شده است؛ کشتار مردم بیدفاع در تظاهرات، رگبار اتهامات واهی بر آنان و اعلام فتواهای پیدرپی بر مجازات حقطلبان آزادیخواه و حلالنمودن خون آنان نشان از این آشفتگی است.
و اما این تمام ماجرا نیست، بلکه در این میان همه آنهایی که ضمن تأکید مکرر بر قداست رژیم بر آن بودند که وحشیگریها و فساد گسترده سردمداران موجبات تضعیف و متزلزلشدن رژیم ایدهآل آنانرا فراهم نموده است، انتقاداتی به منظور استحکام بخشیدن مجدد به رژیم و "به روی ریل آوردن قطاری را که از ریل خارج شده است"، به منظور پایداری رژیم را مطرح میکردند نیز به وحشت افتادهاند، زیرا به وضوح میبینند که انتقادات آنها نه تنها در جهت اصلاح رژیم موثر نیافتاده و در استحکام بخشیدن مجدد به آن ناتوان بودهاند، بلکه کنترل از دست آنان خارج شده و نیروی طوفان ایجاد شده در مسیر تغییر رژیم آنانرا به کنار انداخته است، لذا اکنون در فکر سازش با رژیم یا حداقل ترک گود هستند تا مبادا آتشی که برپا شده است، بنیاد رژیم را به خاکستر تبدیل کند. سخنان آقای موسوی در هفدهمین اعلامیهاش و همچنین سخنان آقای خاتمی در دیدار با شورای مرکزی مجمع نمایندگان ادوار مجلس در روز شنبه نوزدهم دیماه، نشانههایی از این سازش را دربر دارد، سازشی که از همان ابتدا قابل پیشبینی بود، زیرا در نهایت کار و بعد از سرخوردگی از اصلاح رژیم، در نظر این گروه، جمهوری اسلامی در مقام مقایسه، بر حکومتی سکولار و غیر دینی ارجحیت دارد و باید به قول آقای خاتمی (همه از جمهوری اسلامی دفاع کنیم). مسأله بسیار ساده است؛ در رژیم جمهوری اسلامی قشر روحانیون و افراد مذهبی که از آغاز تاکنون در بنیانگذاری رژیم، استحکامبخشیدن و فداکاری در راه آن از هیچ کوششی دریغ ننمودهاند و در سایهی این زحمات از نظر مصالح و منافع فردی به بهشت آرزوهای دنیوی خود نایل آمدهاند و یا از نظر ایمان و باورمندی به رژیم اسلامی و ادای وظیفه دینی خود سعادت اخروی را نصیب خود نموده و به بهشت آرزوهای خود در دنیای دیگر میرسند. در نتیجه حفظ نظام در بدترین حالت را وظیفهی دنیوی و اخروی خود میدانند و هیچ نغمه ناسازی که بهشتهای آنانرا منفص نماید برنمیتابند، با آن درمیافتند و یا حداقل با آن کنار نمیآیند. و شما را اندکی که در این قاعده کلی استثناء به حساب میآیند چیزی از این واقعیت نمیکاهد.
بنابراین اکنون بیش از گذشته لزوم تعیین رهبرانی برای جنبش که در صورت لزوم تا سرنگونی رژیم نه تنها آنرا در مسیر درست هدایت، بلکه بیشتر گسترش دهند.
گسترش جنبش سبز و جذب شمار بیشتری از اقشار مختلف مردم به صفوف جنبش، بیگمان از مبرمترین وظایف جنبش به شمار میرود، زیرا رژیم جمهوری اسلامی کمترین عقیدهای به برآوردهنمودن سادهترین درخواستهای جنبش ندارد و تاکنون در برابر این خواستها به شدیدترین خشونتها متوسل گشته است و، چنین پیداست که به روش تاکنونی خود ادامه خواهد داد، زیرا در اندیشه این رژیم برای رفع مشکلات تنها یک راه وجود دارد، آنهم سرکوب است. احتمالاً این توهم از آنجا برای رژیم ایجاد شده است که مخالفین گروهی از عوامل امریکا، اسرائیل و… هستند که تنها در تهران حضور دارند و مردم سایر مناطق ایران و اقشار گوناگون مثل بازاریان، کارگران و … در آن شرکت ندارند. بنابراین به جای گوشدادن به صدای آنها، میشود آنانرا با سرکوب خاموش کرد. پس به منظور این توهمزدایی تنها راه، ایجاد تعادل قوا میان امواج نیرومند پشتیبانان جنبش در سراسر کشور و جذب اقشاری از جامعه است که تاکنون از پشتیبانی عملی جنبش برکنار ماندهاند، به نحوی که رژیم خود را در برابر این نیرو ناتوان و عاجز بداند و تنها در این حالت است که رژیم ـ به زعم گروهی که تاکنون در فکر اصلاح رژیم هستند ـ آماده مذاکره با جنبش آزادیخواهی و دادن امتیاز خواهد شد، و برای رسیدن به این هدف و کسب اینچنین نیرویی اعلام برنامهای مدون از طرف جنبش و تعیین هیأت رهبری مشخص اجتنابناپذیر است، دو عامل مهم و تعیینکنندهای که تاکنون جنبش سبز از فقدان آنها رنج برده و دچار آسیب فراوان شده است.
به منظور گردآوری این نیرو، برنامهی مورد اشاره بایستی ضمن یادآوری ستمها و حقکشیهایی که به حقوق اقشار مختلف جامعه ازجمله ملیتهای تحت ستم غیر فارس ایران شده است، راهچاره این ستمها را بهطور شفاف پیشرو قرار دهد، مردم برای ملحقشدن به صفوف جنبش به طور عملی، لازم است دورنمایی از کسب حقوق پایمالشده خویش را در فردای پیروزی جنبش داشته باشند. در این زمینه جلب اعتماد ملیتهای ایرانی به رفع ستمهای سیاسی تاکنون که از طرف رژیم بر آنها اعمال شده و حل آن با برقراری حکومتی غیرمتمرکز و فدرال میتواند نقش بسیار موفقی بازی کند. راهحلی که با معیارها و ظوابط دمکراسی و قوانین شناختهشده و تجربهشده بینالمللی در تطابق کامل قرار دارد.
تعیین هیأت رهبری مشخص از آنرو ضروری است که تاکنون از افراد متفاوتی در رأس رهبری نام برده شده که گاهاً نظرات اعلامشده آنها با هم متفاوت است، به علاوه شماری نیز در خارج از کشور اگر نه به صورت شفاف، بلکه به صورت ضمنی میخواهند خود را در ردیف رهبران جنبش قالب کنند که دارای دیدگاههای متفاوتی میباشند. برای رفع این سردرگمیها و رهایی از دست مراکز متعدد هدایت و رهبری، تعیین و اعلام این هیأت و قبول مسئولیت از جانب آنان امری ضروری است.
*دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایران
|