«جنبش سبز»
و مساله ی «پلاتفرم های سیاسی»!


نقی حمیدیان


• علیرغم تفاوت نظر و تفاوت راه در درون جنبش سبز، این یک وظیفه ملی و مردمی ماست که موجودیت و یگانگی عمل سیاسی آن را هم در صفوف درونی و هم در مبارزه با استبداد حاکم، بدون کمترین تردیدی پاس بداریم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲ بهمن ۱٣٨٨ -  ۲۲ ژانويه ۲۰۱۰


جنبش سبز مردم ایران علیرغم ۷ ماه مبارزه خونین، از یک نگاه عمومی هنوز در وضعیت اولیه تولد و موجودیت خود قرار دارد. نه جناح اقتدار گرای حاکم این جنبش را به رسمیت شناخته است و نه مردم معترض گامی از موضع اعتراضی خود عقب نشسته‌اند. البته طی این ۷ ماه اخیر، مردم توانستند خیابان‌ها و روزهای خاصی را که تا کنون در انحصار حاکمیت قرار داشت از چنگ آن خارج ساخته و به نوبه خود آن را به کابوسی برای ولی مطلقه فقیه و پیروان خشونت گر آن تبدیل نمایند. مبارزه فرسایشی مردم آزادی خواه بدون وفقه ادامه دارد. این مبارزه تا زمانی که سران اقتدار حاکم حقوق سیاسی مردم را به رسمیت نشناسند ادامه داشته و باید ادامه یابد.
در پی تظاهرات گسترده و خونین عاشورا و انتشار بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی که حاوی پنج راه حل برای بهبود اوضاع است، تغییراتی هر چند جزیی در صحنه سیاسی کشور به چشم می‌خورد. این احتمال وجود دارد که زمینه‌های مذاکره میان رهبران جنبش سبز و جناح حاکم بتدریج شکل بگیرد.

بیانیه شماره ۱۷، به گمان من یکی از سیاسی‌ترین بیانیه‌های آقای موسوی است. این بیانیه حاوی پیشنهادات کاربردی در چارچوب مشی سیاسی اعلام شده رهبران‌ جنبش سبز است. محتوای این بیانیه و مضامین آن در عین حال حاوی اعلان نوعی آمادگی ضمنی برای گفتگو و مذاکره و تعامل سیاسی است. ضرورت تعامل و مذاکره‌ با جناح حاکم، همواره احساس می‌شد اما جناح حاکم و در رأس آن ولی مطلقه فقیه، با انکار همیشگی بحران و نفی آشکار اعتراض میلیونی و آشوب و فتنه نامیدن آن، همراه با اعمال زور و شکنجه و سانسور و بازداشت و تجاوز، هیچ راهی برای مذاکره در مقابل مردم باقی نگذاشت. ادامه تظاهرات فرسایشی مردم عملاً حاکمیت و کل رژیم را مستأصل کرده و تناقضات درونی جناح حاکم را شدت بخشیده است. اینک صدای انتقاد و اعتراض در صفوف جناح حاکم علیه بخش‌های افراطی و خشونت‌طلب که کودتای انتخاباتی را براه انداختند، بلند و بلندتر می‌شود.
در این سوی، جنبش سبز نیز نمی‌تواند صرفاً به فشار از پایین متکی باشد. هر جنبشی که تنها به فشار از پایین بسنده کند از نظر سیاسی آبستن همه گونه خطرات و لطمات پیش بینی نشده است. در مبارزات سیاسی قانونی، مذاکره یکی از ارکان پیش‌برد خواست‌ها و یکی از عرصه‌های حساس بده و بستان‌های سیاسی متناسب با مجموعه شرایط و امکانات و تناسب قوا است. مذاکره، ادامه مبارزات سیاسی در پشت میز است. چنان‌چه مذاکره‌ای میان رهبران جنبش سبز با جناح حاکم آغاز شود، در واقع یکی از مهم‌ترین و حساس‌ترین مراحل رشد مبارزات سیاسی- اجتماعی این جنبش ورق خواهد خورد. اما "مذاکره" نیز مسایل خاص خود را دارد که در نفس خود حساسیت برانگیز است. حساسیت‌ها از آن جا ناشی می‌شود که در هر مذاکره و چانه‌زنی سیاسی، همواره نوعی ریسک و خطر وجود دارد. در جنبش‌های مدنی، از جمله جنبش سبز مردم ایران، مساله اعتماد و اتکاء به رهبران، دیگر جنبه ایدئولوژیکی گذشته را ندارد که یک بار برای همیشه بر قرار شود. در هر گره‌گاهی از حیات جنبش و در هر مرحله از تکامل، آن چه پیش و چه بعد از پیروزی، اعتمادها با تردیدها و بی‌اعتمادی‌ها و در واقع "آزمون"‌های مختلف در هم تنیده‌اند. این مقوله در حوزه مذاکرات سیاسی با حساسیت بیشتری مطرح است. در مذاکرات ممکن است مصالح دراز مدت جنبش مردم ایران قربانی چانه‌زنی‌ها و امتیازها و توافقات مبهم و تضمین نشده و یا سازش‌های پشت پرده قرار گیرد. در مذاکرات خطر پشت پا زدن‌ها به برخی از قول‌ها و وعده‌های پیشین رهبران و سخن‌گویان جنبش نیز وجود دارد. در مذاکره هم‌چنین امکان لغزش و از دست دادن امکانات و امتیازات حتا به دلایل عدم مهارت در رعایت قواعد گفتگو و کم بها دادن به نقش نیروی فشار از پایین یا، هراس از عدم کنترل جنبش و مشابه آن‌ها، وجود دارد. جدا از این مسایل، ملت ایران در این زمینه بسیار حساس‌ است و مردم غالباً با پیش‌داوری‌های منفی و تلخ به این مساله می‌نگرند. حتا بخشی از مردم، نفس مذاکره با جناح ستمگر حاکم را نوعی ضعف و علامتی برای سازش‌های پشت پرده! تلقی می‌کنند. بی دلیل نیست که با بیانیه ۱۷ آقای موسوی که زمینه گفتگو و توافق و غیره را باز گذاشته‌ است همراه با نوعی تردید هم برخورد شده است.
در شرایط حاضر هنوز از "مذاکره"‌ خبری نیست. اما با توجه به مجموعه شرایط و بحران فزاینده سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و غیره، احتمال فراهم شدن زمینه‌ها و پیش‌شرط‌های آن منتفی نیست. اولین و پایه‌ای‌ترین شرط جنبش سبز برای فراهم شدن امکان گفتگوها، اذعان حاکمیت به وجود بحران و حقانیت اعتراضات پیگیر مردمی، آزادی زندانیان و لغو سانسور و به طور کلی برچیدن بساط کودتای انتخاباتی از کشور است. چنان‌چه زمینه‌های مذاکره میان رهبران جنبش با جناح حاکم فراهم نگردد، کشور گام به گام (و یا با شتاب)، به سوی تباهی و فروپاشی پیش خواهد رفت. اما به فرض، حاکمان کمی بر سر عقل آیند و کمی نسبت به موقعیتی که در هرم قدرت اشغال کرده‌اند احساس مسوولیت کنند، به هر حال زمینه‌های گفتگو می‌تواند آماده شود. این امر فی نفسه گام مهمی به سوی تقویت عقلانیت و کاهش بحران عمیق سیاسی، و در پیش گرفتن شیوه‌های مسالمیت‌آمیز و مدنی حل بحران خواهد بود. البته هنوز چنین شرایطی به چشم نمی‌خورد. اما از اوضاع بحرانی موجود چنین بر می‌آید که وقوع همه نوع تحولات نامنتظره، محتمل است. از این رو فعالان و کوشنده‌گان جنبش سبز و حامیان و پشتیبانان مختلف آن به ویژه در خارج کشور، احساس وظیفه می‌کنند که نظرات و پیشنهادات اصولی خود را تدوین و اعلام کنند.
دو روز پس از بیانیه ۱۷ آقای موسوی، پنج تن از روشنفکران و نواندیشان مذهبی، بیانیه‌ای در خارج کشور منتشر ساختند. آنان ضمن حمایت از بیانیه آقای موسوی در چارچوب مواضع فکری و سیاسی خود موضعی رادیکالتر اتخاذ کرده و به طور مستقیم ولایت مطلقه فقیه و ولی فقیه را به زیر سوآل بردند. بیانیه دیگری به نام "بیانیه حمایت ۵۴ استاد دانشگاه، روشنفکر و کنش‌گر سیاسی از بیانیه هفدهم آقای موسوی نیز در خارج کشور منتشر شد. در هفته گذشته بیانیه‌ای به نام "پشتیبانان سکولار جنبش سبز مردم ایران" در خارج کشور منتشر شد. این بیانیه "انحلال کامل حکومت موجود و به رأی گذاشتن نوع حکومت آینده و گزینش نمایندگان مجلسین موسسان و شورا و دولت آینده‌ی ایران از طریق یک سلسله انتخابات آزاد و زیر نظارت نهادهای بین‌المللی" در سرلوحه پیشنهادات خود قرار داده است.
بیانیه‌ای از سوی بخشی از فعالان جنبش زنان نیز منتشر گردید که بیشتر خواسته های ضروری زنان را منعکس می‌کند. در ۲۱ ژانویه دو بیانیه جداگانه از سوی جمعی از فعالان کرد به نام "جنبش سبز، جایگاه و مطالبات ما" و بیانیه مشترکی به نام "در باره جنبش سبز مردم ایران" با تعدادی امضا منتشر شدند. تاکنون بیانیه‌‌ یا بیانیه‌هایی از طیف فعالان "چپ" به طور جداگانه منتشر نشده است. در رابطه با بیانیه‌ها، جنبش سبز و خصلت و محتوای بیانیه‌های سیاسی، به چند نکته مهم باید توجه داشت:
۱- حفظ و یکپارچگی جنبش سبز یکی از اصلی‌ترین وظیفه همه فعالان و کنش‌گران سیاسی است. طی سی سال اخیر انواع و اقسام بیانیه‌ها، برنامه‌ها، و نسخه‌های سیاسی به اصطلاح نجات‌بخش مانند رفراندم، انتخابات آزاد، جمهوری ایرانی، جمهوری دموکراتیک اسلامی و غیر اسلامی و نظائر این‌ها از سوی گروه‌ها و سازمان‌ها و یا فعالان سیاسی مختلف منتشر شد. اما واقعیت تاریخی سی سال اخیر نشان داد که بدون وجود نیروی محرکه و جنبش اجتماعی وسیع در کشور، همه این طرح‌ها و نسخه‌های رنگارنگ، کم‌ترین کمکی به هیچ کس نکرده و نمی‌کند. آن چه طی این سی سال وجود نداشت جنبشی به عظمت و ویژه‌گی‌های جنبش سبز ایران بود. جنبشی که شاید از وجود بسیاری از این طرح‌ها و ایده‌های قطعی، بی اطلاع بود و از زاویه و سوراخی سر بیرون آورد که هیچ کس کمترین گمانی به آن نمی‌برد. پس بدور از هرگونه احساسات و هر گونه ادعا و یا سهم خواهی‌های نا به جا، باید این جنبش توفنده را که هنوز در آغاز و مراحل اولیه رشد خود است هم‌چون مردمک چشم خود، پاس بداریم و از آن مواظبت کنیم و حتا یک لحظه نیز در حفظ و یگانگی "عمل سیاسی" آن غافل نشویم. این مهم بیش از همه، به رهبران و تأثیر گذاران مستقیم جنبش سبز مربوط است که همچنان بر عهد و موضع صحیح و مسوولانه تاکنونی خود، پایدار و برقرار بمانند. بیانیه نویسی و اعلان موضع فکری- سیاسی توسط گروه‌بندی‌های مختلف فکری، اگر بر اساس رعایت اصل حفظ "وحدت عمل سیاسی " جنبش عملاً موجود سبز باشد، نه تنها خوب است بلکه حتا ضروری و یاری‌رسان هم هست. وجود پراکنده و تدوین نشده چنین نظراتی مشکل انسجام و سازماندهی سیاسی همین جنبش را با دشواری‌های به مراتب بیشتری روبرو می‌کند. واقعیت این است که بیانیه‌ها در خلاء فکری و سیاسی تدوین نمی‌شوند. این نظرات به وفور در صفوف جنبش سبز و در خارج کشور وجود داشته و دارند. تدوین و دسته‌بندی کردن آن‌ها، فی نفسه موجب شقه شقه شدن یا جدا کردن صفوف جنبش سبز نیست.
روشن است که هنوز گروه‌های اجتماعی از موضع منافع صنفی و گروه‌بندی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی خود مانند کارگران، معلمان، کارکنان درمانی، کارکنان اداری، کارکنان حمل و نقل، کارکنان شبکه‌های برق رسانی، کارکنان فرهنگی و هنری و غیره و غیره از واحدهای مختلف کار و تولید و مبادله و سکونت‌گاه خود در این جنبش شرکت نمی‌کنند. جنبش سبز تا کنون یک جنبش صرفاً خیابانی با ظرفیت و ابتکارات و خلاقیت‌های ویژه اقشار و لایه‌های گسترده متوسط و تحصیل‌کرده‌گان مختلف کشور است. این جنبش چنان‌چه با همین ترکیب و کیفیت درونی موجود خود ادامه یابد، می‌تواند راه تأمین حقوق فردی و سیاسی مردم را باز کند. اما بدون تحول در کیفیت درونی آن، قادر نخواهد بود به دستاوردهای پایداری برسد. پس نباید فراموش کرد که این جنبش سبز است که راه را برای تحقق مطالبات گوناگون مردم ایران باز می‌کند. بدون جنبش واقعی مردم، هیچ بیانیه‌ای هر چند دقیق و شسته و رفته، هیچ نقشی در تحولات کشور نخواهد داشت.
۲- در بیانیه‌های سیاسی، علاوه بر توضیح هدف‌های سیاسی، به راه‌کارهای سیاسی و عملی نیز اشاره می‌شوند. به گمان من از خارج جنبش و به ویژه خارج کشور، نمی‌توان استراتژی و به خصوص در حوزه مسایل عملی و تاکتیکی جنبش، طرح‌های سنجیده و متناسب با تناسب قوا و آرایش نیروها ارائه نمود. امور تاکتیکی مشخص هستند که وابسته به داده‌های بی شمار و تحلیل مشخص از اوضاع واقعی است. در این عرصه نیروهای داخل کشور و رهبران جنبش سبز همه بار را بر دوش دارند. از خارج می‌توان به طور کلی به این مسایل نیز پرداخت و از تجربیات گذشته نکته‌های فراوانی را گوش‌زد کرد. تعیین راه‌ها و چگونگی ادامه مبارزه، از دایره ایده‌های پیشنهادی فرا تر نخواهد رفت.
٣- خصلت و محتوای بیانیه‌ها، کلی و ملی است. یعنی ورای مصالح حزبی، ایدئولوژیکی، قومی، مذهبی و جنسی است. گفتمان "مطالبه محور" پیش از انتخابات، با اجرای کودتای انتخاباتی، تبدیل به گفتمان مطالبه محور "ملی " شد. مطالبه ملی جنبش سبز نیز مستقیماً به ساختار سیاسی قدرت مربوط می‌شود. خواست "حقوق شهروندی و مدنی" مردم، طی هفت ماه موجودیت جنبش سبز، گرچه در ظاهر بنا بر مصالح یا موانع و شرایط سیاسی حاکم، بدون اشاره مستقیم به "نظام سیاسی کشور " است، اما دقیقاً جزء اصلی و محوری هر "نظام سیاسی" است. وقتی رهبران جنبش سبز می‌گویند که جمهوریت نظام مغفول واقع شده و باید تمامی مواد قانون اساسی در زمینه حقوق ملت به اجراء گذاشته شود، دقیقاً از زاویه سیاسی و عملی، به همین موضوع اشاره دارند. بنا براین مبارزه و مقاومت مردم پیرامون مساله مرکزی "ساختار و نظام سیاسی کل کشور"، دور می‌زند. طرح مطالبات خاص این یا آن گروه اجتماعی برای بسیج و سازماندهی نیروهای مختلف کاملاً ضروری و حتا برای استحکام و دوام جنبش سبز، حیاتی است. اما این مطالبات جزئی از مطالبات ملی همه مردم ایران را تشکیل می‌دهند و لذا نمی‌تواند جایگزین مطالبه ملی جبنش سبز ملت ایران گردد.
به زانو در آوردن دیکتاتوری حاکم، محتاج بسیج همه قوای کمی و کیفی بخش‌های مختلف مردم است. هنوز از اعتصابات مختلف اقتصادی و به ویژه سیاسی از حوزه‌های گوناگون تولیدی، مبادلاتی، خدماتی و مصرفی و غیره خبری نیست. برای به زانو درآوردن نطام دیکتاتوری حاکم، وجود جنبش سبز، هم وسیله است وهم هدف! اهمیت و جایگاه تاریخی این جنبش در تاریخ معاصر کشورمان بی بدیل است. علیرغم تفاوت نظر و تفاوت راه در درون جنبش سبز، این یک وظیفه ملی و مردمی ماست که موجودیت و یگانگی عمل سیاسی آن را هم در صفوف درونی و هم در مبارزه با استبداد حاکم، بدون کمترین تردیدی پاس بداریم.

۲۲ ژانویه ۲۰۱۰
نقی حمیدیان