تحزب در ایران
حمید قهوه چیان
•
ماهیت قدرت فسادآور است و در دست هر کسی باشد نیاز به کنترل و محدودیت دارد تا از مسیر خود منحرف نشود. در جوامع مدرن مجرای کنترل قدرت نهادهای مدنی چون مطبوعات و احزاب پیشبینی شدهاند. مخصوصاً احزاب مخالف حاکمیت یا اپوزیسیون نقش مهمی را در کنترل قدرت برعهده میگیرند. بنابراین محدود کردن این دسته از احزاب برخلاف فلسفه احزاب است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۱ ارديبهشت ۱٣٨۵ -
۱ می ۲۰۰۶
نوشته حاضر بررسی اجمالی احزاب در ایران هست. بخش اولِ این نوشته به بررسی مختصر حزب و ساختار حزب و اینکه چرا حوزه عمومی در ایران شکل نمیگیرد، میپردازد. در قسمت دوم تاریخ احزاب از مشروطه تا سال ۵۷ مورد نقد و بررسی قرار میگیرد و در قسمت سوم، نقد قانون احزاب در ایران و بررسی احزاب امروز ایران بررسی خواهد شد. هدف از نگارش این مقاله تجزیه و تحلیل نظام حزبی در ایران و همچنین بررسی فرهنگ حزبی در ایران است. ضرورت تحزب در ایران، ضرورتی انکارناپذیر مینماید. احزاب در هر جامعهای کالبد سیاسی جامعه را از فترت و سستی خارج نموده و روح جدیدی در آن میدمد، جامعه را از حالت توتالیستری خارج کرده و حرکتهای جامعه را هدفمند میکنند به امید آنکه روزی احزاب در ایران هم نقش اصلی خود را در جامعه ایفا کرده شاهد جامعهای آگاهتر باشیم .
• مقدمهای در باب حزب
حزب سیاسی را میتوان به عنوان سازمانی که هدفش دستیابی به تسلط مشروع بر حکومت از طریق فرآیند انتخاباتی است، تعریف میکرد. احزاب نماد سیاست مدرن هستند که به عنوان «چرخدنده ماشین دموکراسی» حلقهی واسطهیِ مردم و تصمیمگیران و کارگزاران یاد میشوند. در هر حکومتی حضور و فعالیت واقعی احزاب اصلیترین نشانهی دموکراتیک بودن آن حکومت است «چهار عنصر «سازمان بودن» «ایدئولوژی داشتن»، در کانونی بودن» و مبارزه برای کسب قدرت را وجه تمایز حزب از دیگر سازمانها و گروههای سیاسی شمردهاند.(۱)
در جوامع سنتی که در آنها قدرت سیاسی در دست الیگارسی(۲) کوچکی بود، پیدایش حزب به مفهوم جدید امکان نداشت شاید به این دلیل است که ما با اینکه نهادهای سیاسی مدرن را چون پارلمان وارد ایران کردیم اما احزاب بخاطر سنتی بودن آن در ایران تشکیل شد .
احمد ساعی در کتاب «درآمدی بر شناخت مسائل اقتصادی سیاسی جهان سوم» ویژگی احزاب در جوامع غربی را به چهار مورد بیان میکند :
۱- تداوم سازمانی؛ زمان میان حزب باید از حیات رهبری فعلی تجاوز کند .
۲- ساختار سازمانی؛ حزب گسترده باشد و تا سطح محلی ادامه یابد .
٣- رهبری مصمم، برای بدستگیری و حفظ قدرت تصمیمگیری
۴- تلاش برای ترغیب رأی دادن به نفع نامزدهای حزب
احزاب سیاسی نوین ابتدا در آمریکا و پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱٨۰۰ در آمریکا، احزاب نوین به وجود آمدند که ویژگی کامل آن نیروی سازمانی و دخالت عموم جامعه در سیاست بود. احزاب در غرب نظامهای مرتبط با خود را به ارمغان آورد. نظام تک حزبی ابتدا توسط لنین در شوری اجرا شد. نظامهای دو حزبی در آمریکا و انگلیس نمود پیدا کرد و نظامهای چند حزبی که به دولت ائتلافی نیز معروف بود در کشورهایی از جمله ایتالیا و فرانسه ظهور یافته و تجربه شدند. در ایران هم در آغاز انقلاب مشروطه در مجلس اول کشور ما نظام دو حزبی را تجربه میکرد که شامل اعتدالیون و دموکراتها بودند اما در مجالس بعد شورای ملی این ساختار به هم ریخت و ما تا امروز نظام چندحزبی را تجربه میکنیم .
فواید جامعه حزبی: فوایدی دراز مدت و زمانبر است. اگر امروز غرب در حوزه سیاسی منظم و قاعدهمند حرکت میکند به خاطر فعالیتهای دور و دراز احزابش بوده است تقسیم قدرت و دستیابی به عدالت سیاسی از فواید زمانبر احزاب در حوزه سیاسی است و نباید انتظار داشت اگر چند حزب را امروز بنا کردیم فردا ثمره دادن آن را به انتظار بنیشینیم .
از خصوصیتهای جامعه حزبی میتوان به نهادینه شدن قانون، نفوذ حرف مردم از طریق انتخابات، شفافیت و مواضع افراد و گروهها و درگیری افراد، تأمین سرنوشتشان اشاره کرد .
آنچه در بحث احزاب از اهمیت بسیاری برخوردار است فواید جامعه حزبی است .
فواید سهگانهی جامعه حزبی :۱- کنترل قدرت ۲- ثبات سیاسی٣- موجد رقابت در جامعه
این سه فایده احزاب یعنی کنترل قدرت، ثبات سیاسی و ایجاد رقابت در جامعه از برجستهترین معیارهای جامعه دموکراتیک نیز بشمار میآید .
•کنترل قدرت
«قدرت فسادآور است» این اصلی بود که بسیاری از مفاهیم کهن سیاسی را به هم ریخت. ظل الله و سایه خداوند در پناه توجه به این اصل مورد سوال قرار گرفت. در تاریخ اندیشه سیاسی مشروعیت احکام اکثراً یا مأذون از خدا بود یا اینکه حاکمیت به صورت خودکام وارد سیاست شده. شمشیر و زور را مشروعیتبخش حکومت خود میدانستند. کورش همواره در مکتوبات و نامههای باستان از اهورامزدا تشکر میکند چرا که وی را در زمین امپراطور قرار داده که به مردم خدمت کند. این روند را در حکومت هخامنشیان ساسانیان و حکومتهای بعد از اسلام تا عصر حاضر مشاهد میکنیم .
یا نوع دیگر چون چنگیز مغول که شمشیر را مشروعیت حاکمیت خود قرار میدادند به هر حال ماهیت قدرت فسادآور است و در دست هر کسی باشد نیاز به کنترل و محدودیت دارد تا از مسیر خود منحرف نشود. در جوامع مدرن مجرای کنترل قدرت نهادهای مدنی چون مطبوعات و احزاب پیشبینی شدهاند. مخصوصاً احزاب مخالف حاکمیت گروه حامل یا اپوزیسیون نقش مهمی را در کنترل قدرت برعهده میگیرند بنابراین محدود کردن این دسته از احزاب برخلاف فلسفه احزاب هست و در واقع احزاب مخالف نمیتوانند قدرت را کنترل کنند .
• ثبات سیاسی
هر کدام از گروهها و طبقات مختلف جامعه نیازها و باورهای خاصی دارند. در جامعهی حزبی افراد بنا به باورها و نیازهای خود گروهی را که در جامعه، بیشتر با خواستههای خود نزدیکتر میبینند انتخاب میکنند تا آن حزب حاکمیت سیاسی جامعه را برعهده گیرد. احزاب در جامعه شعارهایی را سرلوحه خود قرار داده در پی جلب حامیان و طرفداران بیشتری هستند. گروهی آزادی را سرلوحه شعارهای خود قرار داده و گروه دیگر عدالت را احزابی به تساهل بیشتری با مخالف قائل هستند و گروهی اصلاً به وجود مخالف قائل نیستند گروهی به کشورهای خارجی از دیدگاه کشور دوست مینگرند و گروهی دیگر به تمامی کشورها، دشمن خطاب میکنند مگر آنکه خلافش ثابت شود. گروهی اصلاحطلب و گروه دیگری اصولگرا، گروهی مشروعهخواه، گروه دیگر مشروطهخواه یا جمهوری خواه، گروهی طرفدار تنشزدایی در خارج هستند و گروه دیگری طرفدار تست نمایی در خارجاند و ... مردم از این معیارها، گروهی را بر میگزینند این در صورتی است که احزابی در جامعه باشد تا تفاوت و تکثر باشد و مردم انتخاب کنند اما اگر احزاب وجود نداشته باشند و یا احزاب باشند ولی وظیفههای حزبی را انجام ندهند، جامعه ثبات سیاسی خود را از دست خواهد داد. به عبارت دیگر اصلاً ثبات نخواهد داشت و هر آنچه قدرت خودکامه یا گروه حاکم با ابزارها و رسانههای جمعی دیکته کنند آن خواهد شد. برای مثال میتوان از انتخابات سال ۱٣۷۶ و ۱٣٨۴ در ایران نام برد. در ایران چون احزاب وظیفه حزبی خود را انجام نمیدهند و به قول مرحوم بهار که گفته بود احزاب در ایران «فراکسیونهای داخل مجلساند» توان ایجاد ثبات سیاسی در جامعه را ندارد. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱٣۷۶ مردم کاندیدایی را بر میگزینند که طرفدار اصلاحات در داخل کشور، تنشزدایی در خارج از کشور، تحمل مخالف و به رسمیت شناختن مخالف و ... به میدان آمد اما مردم ایران بعد از ٨ سال یعنی در انتخابات ریاست جمهوری ۱٣٨۴، محمود احمدینژاد را برگزیدند که هیچ سنخیتی با انتخاب ٨ سال پیش نداشت. این نشان از عدم ثبات سیاسی است. نشان از این است که مردم نمیدانند چه میخواهند و چه کسی را برای خواستههای خود برمیگزینند .
• ایجاد رقابت
رقابت اصولاً در جامعه ای میافتد که در آن بین مردم تفاوتی باشد. جامعهای که در آن مردم مثل هم می اندیشند نمیتواند صاحب چند حزب مختلف باشد. در این جامعه رقابتی هم ایجاد نمیشود. جوامع توتالیتری هم چنین هستند. وجود احزاب بخاطر تفاوتهایی است که میان مردم وجود دارد. احزاب دستهبندی خواستههای کثیر و تفاوتهای بیشمار افراد اجتماع است. ایجاد رقابت در حوزه سیاسی، همانند رقابت در عرصه اقتصاد، سطح کیفی سیاست را بالا میبرد. وقتی سیاستمداری احساس کند هیچ رقیبی ندارد انواع اقسام فعالیتها را بدون توجه به مردم انجام خواهد داد اما وقتی رقیبی پیدا شد گروهها سعی میکنند آن را کنند که به نفع مردم است و مردم آن را میخواهند که این از علل نزدیک شدن جامعه حزبی به جوامع دموکرات و مردم سالار است. همچنین با وجود احزاب و حزبی شدن جامعه، مردم در سرنوشت خودشان بیشتر درگیر میشوند و به این ترتیب حوزه سیاست ارزشمند شده، مردم آینده خود را در آن میبینند و تلاش میکنند با عملکرد ثبت خود آیندهی بهتری داشته باشند .
• چرا حوزه عمومی در ایران قدرتمند نشد؟
در یک نگاه کلی میتوان پاسخ سوال زیر را در سه بخش تقسیم کرد. استبداد، فرهنگ و جغرافیا .
استبداد شامل استیلای حاکمیت سیاسی توسط حاکمان و پادشاهان است. ایران دو هزار و پانصد و اندی سال است که زیر یوغ یک نفر یا حاکم به سر میبرد تأثیر این نحوه زندگی تنها در حوزه اجتماعی نبوده است. بلکه ما در تمامی رفتارهایمان این نگاه استبدادی را میبینیم. خانوادههای ما هنوز هم پدرسالار هست. تمامی خردهنظامهای فرهنگی ما تحت تأثیر نظام استبدادی بوده و این خود باعث شده حوزه عمومی با مشکل روبرو شود دیکتاتور بزرگ یا شاهنشاه باعث شده دیکتاتورهای کوچکی تولید شود و هر کس هر جایی که هست دیکتاتور خصلت شود. عامل دوم فرهنگ هست ایران همواره انواع گوناگون فرهنگی را در خود جای داده است. ترک، کرد، عرب، بلوچ، لر و اقوام دیگری که در ایران در نقاط مختلف با فرهنگ خاص خود میزیند. از سوی دیگر مسلمان و غیرمسلمان، شیعه و سنی و زیر مجموعهها اینها که گروههای دیگری را میآفریند. این تنوع فرهنگی مانع از آن بوده که حوزه عمومی تقویت شود همچنین حوزه سیاسی بخاطر عدم اتحاد این گروهها،احزابی تشکیل نمیشده و تسلط با کسی بود که قدرت زیادی داشت .
شخص محوری بودن جامعه ایرانی نیز مانع تشکیل احزاب بوده است قهرمانسازی در تاریخ ایران نیز مشهود است. همین شخص محوری باعث میشود تجمعی منسجم تشکیل شود. عامل هم جغرافیاست. به عبارت دیگر تحزب در ایران فدای جغرافیای خود شده است. تنوع جغرافیایی خود نیازها و خواستههای مختلفی را ایجاب میکند. جغرافیای متنوع ایران، نیازها و خواستههای متفاوتی را تشکیل میداد همچنین فرهنگهای متفاوت که ناشی از جغرافیای متنوع ایران بود. اجماع ایرانیان را دشوار کرد. همین تفاوت در نیازها و فرهنگها از عواملی بود که مانع نزدیکی و تشکیل اجتماعات نقاط مختلف ایران گردیده بود .
یکی از عوامل عدم شکلگیری احزاب در نگاه سلبی و منفی مردم نسبت به فعالیتهای تشکلگرایانه اجتماعی ـ سیاسی در حافظه عموم غالب است. با تصحیح چنین دیدگاهی میتوان گامهای موثری جهت پیدایش و توسعه کیفی احزاب برداشت. ریشه این نگاه را شاید بتوان در تجربههای حزبی دانست که در ایران داشتهایم مانند حزب توده، که متهم به وابستگی به شوروی بودند. علاوه بر این تجربههای حزبی، شاید سیاستهای رایج کشور هم نسبت به جمعگرایی و تشکلگرایی مناسب نبوده است. که در بحث نقد و بررسی قانون احزاب ایران این قسمت را بیشتر مورد نقد و بررسی قرار خواهیم داد .
از سوی دیگر در جامعهای که در پی همشکل و همگون نمودنِ افرادِ خود میباشد. و وحدت فکری سرلوحه برنامه ها قرار میگیرد رقابت شکل نمیگیرد و دموکراسی قوام پیدا نمیکند. در چنین شرایطی شکلگیری احزاب و گروههای متشکل سیاسی ذینفع براساس منافع متفاوت جهت کسب اهداف مختلف هستند. در جامعهای که همگان مثل هم بوده و دارای نظر واحدی نسبت به مفاهیم گوناگوناند احزاب شکل نمیگیرد احزاب در بستری شکل میگیرد که رقابت افراد مختلف پذیرفته شده و فردیت مدرن به رسمیت شناخته شود در جوامع وحدتگرا که دارای درصد پایینی از رقابت قاعدهمنداند مشارکت گاهی صفر و گاهی صد خواهد بود و این جامعه دارای بحرانهای تکثر هست که نتیجه نامطلوبی به بار میآورد .
گسست گفتمانی دو سطح روشنفکران و توده جامعه و بیگانه بودن عوام از دغدغههای خاص از جمله دلایل عدم شکلگیری احزاب قدرتمند با اعضای فراوان است. «دکتر تقی آزاد ارمکی» معتقد است. چون روشنفکران ایران برآمده از متن جامعه نیستند و یا اینکه هستند ولی به سرعت دچار اشرافیت میشوند پس پیوستگیهای خود را با جامعه از دست میدهند و تبدیل به گروههای ذینفعی میشوند که همچون گروه فشار ساختارها را مجبور به اعمال تغییراتی میکنند تا جامعه را تحت فشار قرار دهند .
عامل دیگر در بحث گسست گفتمان دو سطح روشنفکران و توده جامعه، تغییر درسطح طبقاتی روشنفکران قبل و بعد از انقلاب ۵۷ هست. لیدر احزاب قبل از انقلاب از طبقات متوسط و پایین تشکیل میشد. در حالی که بعد از انقلاب رهبری احزاب به دست روشنفکران متوسط و مرفه افتاد .
رهبری احزاب
قبل از انقلاب : روشنفکران طبقه متوسط + روشنفکران طبقه پایین
بعد از انقلاب : روشنفکران طبقه متوسط + روشنفکران طبقه مرفه
برای مثال میتوان از ساختار ۵٣ نفر به عنوان رهبری حزب توده نام برد که اکثراً متعلق به طبقه متوسط شهری و طبقه پایین هستند. (٣)
یا احزابی متعددی که متعلق به احزاب سوسیالیستی بود اکثراً از طبقه پایین اجتماع بودند. یکی از ویژگیهای احزاب قدرتمند در سطح جوامع غربی مشخص بودن خاستگاه طبقاتی آنهاست به عبارتی هر حزبی هواداران و رأیدهندگان مشخصی از طبقات معین دارد. چنین هویت طبقاتی در احزاب ما به ندرت مشاهده میشود. آنچه اکنون در این زمینه یعنی مشخص نبودن هویت طبقاتی وجود دارد به این شکل هست که افراد متعلق به طبقات بالای جامعه شعار عدالتخواهی سر میدهند و تمام گروههای سیاسی یا شعار عدالتخواهی را سرلوحه کار قرار میدهند. یا دموکراسی خواهی را احزاب نیز چون دارای خواستگاه طبقاتی نامعین هستند نه حمایت طبقات خاصی را به گونهای تمام عیار کسب میکنند و نه شعارهای خود را با هواداران خود که دارای طبقات گوناگون هستند تطبیق میدهند .
عدم توفیق کار حزبی در ایران دلایل دیگری نیز دارد. گاه حاکمیت و عامل استبداد علت العلل دیده شده، گاه سنتی بودن جامعه و خلقیات و روحایت مردم ایرن و گاه پایین بودن فرهنگ سیاسی و ظرفیت فعالان سیاسی، اهداف، اقدامات و خطاهای نخبگان سیاسی حزبی، عاملی در ناپایداری تشکیلات حزب از یکسو و تولید و گسترش بیاعتمادی عمومی به کار حزبی را بوجود آورده است. عدم رعایت کار حزبی و تن دادن به نظریات اکثریت و شخصیت سالاری در جمعیت ها یکی از نقاط ضعف فعالیتهای گروهی به نظر میرسد. «نیمقرن پیش زنده یاد محمد نخشب این نکته را در آسیبشناسی احزاب ایران مورد توجه قرار داد: «اغلب این احزاب گرد یک شخصیت سیاسی جمع شده تا چند روزی که امید موفقیت برای آن شخص بود پای علم او سینه میزدند و پس از چندی از دور او پراکنده میشوند» (۴)
روش تربیتی ما به گونهای است که کمتر کار جمعی و گروهی آموخته شده و آموزش داده میشود. روشن است که ورود عناصر توانمند به میدان کار حزبی به رونق احزاب و نهادهای مدنی منجر میشود ولی نداشتن آموزشهای پایهای، این اندیشه درست را با تنگنا روبرو میسازد .
بسیاری از مواردی که گفته شد احزاب ایران را یابا سستی کشانده یا نابود کرده است و همه این موارد سابقه تاریخی نامناسبی را در ذهن ایرانیان نسبت به حوزه عمومی به جای گذاشته است و این موارد حوزه عمومی را در ایران ضعیف کرده است .
پایان قسمت اول
مآخذ :
۱. نک اخوان کاظمی، بهرامک «احزاب، ثبات سیاسی و امنیت»، روزنامه اطلاعات، شماره ٨۱۱/۲، ۲۷ دی
۲. الیگارشی: یعنی حکومت یک گروه کوچک و اقلیت .
٣. نک ایران بین دو انقلاب، ص ۱۹۶ .
۴. ماهنامه نامه، نیمه مرداد ٨۴، ص ۲۰
|