از : ابراهیم بت شکن
عنوان : تعصّب دیروز درکنار تعقّل امروز
احساس میکنم تو را دیده ام. یکی از همان بچّه هائی که روی دست پیشمرگان خمینی دست به دست میشدند تا به بالکن بنیانگزار جمهوری بت پرستی ایران در جماران برسند. یکی از آن کودکانی که توفیق داشت دست آقا را ببوسد و متبرّک شود. آن موقع که این صحنه ها را در تلویزیون میدیدم در عجب بودم چرا دائی تو و بقیه ی این سلحشوران از جان گذشته ی بی باک پس از فتح خرّمشهر، به جنگ درشکل متجاوزانه ی آن ادامه میدهند ومانند کسی چون اکبر گنجی مخالفتی نمیکنند. شگفت انگیز بود که خمینی در اذهان این پیشمرگان، از خدا هم مقامی والاترداشت! خدائیکه گفت: " اگر دشمنان به صلح و مسالمت تمایل داشتند تو نیز مایل به صلح باش و بر خدا توکّل کن که او شنوای داناست. ( سوره ی انفال آیه ی ۶۱)".
امروز جای بسی شکر گزاریست که میراث غیرت و مردانگی دائی ات در وجود تو با شعور و تعقّل، قرین شده ومحل ورود هرتعصّب کوری را بر قضاوتهایت بسته است. جای بسی خوشحالیست که آن کودک دیروز، امروز جوانمردی شده که بر جهل بت پروری و ذلّت بت پرستی می شورد و سرفرازی انسانی را ترویج میکند.
۲۱۰۹۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨٨
|