آقای نگهدار کلید گشایش گفت و گو و مناظره در دستان شماست
مسعود نقره کار
•
گریز از انتقاد از خود و عذرخواهی از بازمانذگان قربانیان خطاهای تشکیلاتی و سیاسی, بها ندادن به اسناد و شواهد مستدل و زنده در باره خطاها, خودمحوری و خودخواهی افراطی, دروغ پردازی, مقصر تراشی برای خطاها, ادامه ی سیاست باندسازی و باند بازی در حد مرشدیت و بچه مرشدی و... راه گفت و گو و مناطره با شما را مسدود کرده اند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۶ بهمن ۱٣٨٨ -
۵ فوريه ۲۰۱۰
قصد من پرداختن به آنچه که آقای فرخ نگهدار در مقاله ی سرشار از متانت شان آورده اند نیست. و سر آن ندارم به اعمالی که ایشان در دهه ی شصت مرتکب شده اند, ویا در این دو دهه انجام داده اند, بپردازم, به اندازه ی کافی کتاب و مقاله و سخن بر این حوالی رفته است, نوشتن در این باره ها بی فایده و تکرار مکررات خواهد بود و اتلاف و ضایع کردن وقت. من تنها به چند نکته اشاره می کنم:
۱- آقای نگهدار در نوشته اش برای مناظره, آنهم با ژست یک " سوپرمن دموکراسی" هل من مبارز می طلبد. به دو دلیل هر کسی حاضر نیست با ایشان گفت و گو و مناظره کند:
الف: آنکس که منکر اسناد و شواهدی تا حدودی بی شمار درباره عملکرد خود شود و برای اثبات خود اسناد و شواهد را دور بزند, سفسطه کند و سیاست "مقصر تراشی" برای توجیه اعمال اش ملکه فکرش باشد, قابل گفت و گو و مناظره نیست (نگاه کنید به مقاله های اکبر شالگونی و مسعود نقره کار و کتاب ها و مقاله های متعدد در باره عملکردهای سیاسی و تشکیلاتی ایشان و پاسخ و یا نحوه برخورد ایشان با این مقاله ها و کتاب ها, یا نگاه کنید به توجیه بر خورد نا شایست ایشان به مهندس بازرگان در گذشته و برخورد شایسته امروز ایشان با آن مرحوم, مقصر آن برخورد ناشایست لنین است و لابد روزگاری مقصران برخورد شایسته امروزین هم عطاءالله مهاجرانی و مسعود بهنود و سروش خواهند شد).
ب : کسی که عملکردش لطمات جدی انسانی و سیاسی به بار آورده است اما هنوز نه تنها انتقادی به خود روا ندانسته که حتی در توهم رهبری جنبش خودارضایی می کند نباید انتظار داشته باشد انتقال آلودگی های اش به دیگران قابل پذیرش باشد.
۲- آقای نگهدار در این نوشته ادعا ها بسیار دارند اما یک ادعای اش حیرت انگیزتر است. ایشان می فرمایند "هیچگاه" "از گشایش باب گفت و گو با مخالفان و منتقدان درونی و بیرونی دست نکشیده است ". در فرهنگ دموکراتیک آقای نگهدار ایراد اتهام "جاسوسی برای امریکا و انگلیس" به مخالف هم سازمانی (زنده یاد منوچهر هلیل رودی) و اشارت ها به شحنه های حکومت اسلامی, که فلانی جاسوس و ضدانقلاب اسلامی ست, ترتیب اش را بدهید, یعنی "گشایش باب گفت و گو با مخالفان و منتقدان درونی وبیرونی".
سخن کوتاه تر, که بیش از این نمی ارزد:
نمی توانم شگفتی ام را از یک دنده گی و لجبازی و خودخواهی "سیاستمداری" که می خواهد جامعه ای را تغییر دهد اما قادر به تغییر خود نیست, کتمان کنم, چرا که بیش از این دل بر سیاستمداران منصف خواهم سوزاند.
جناب آقای نگهدار! یک سیاستمدار مدعی انصاف و درایت سر بر سنگ خارای حقیقت نمی کوبد, شما سالیانی ست چنین کرده اید. بسیار خوب, انبوهه ای سند که ثبت تاریخ شده, هیچ و کشک, با صدها شاهد زنده از هواداران و اعضای سازمان خودتان چه خواهید کرد؟ من, که شما را حتی برای یکبار هم ندیده ام, یکی از آنها هستم, (و البته این با شما بودن اگر چه کوتاه بود اما هنوز پس از ۲۹ سال, شرم و رنج اش دست از سرم بر نداشته است).
باری, می خواهم این را بگویم, من امروز شاهد زنده ای هستم که بر آنچه شما با تفکر و رفتاری سرکوبگرانه حتی با مخالفان هم سازمانی تان روا داشتید, شهادت میدهم. جناب نگهدار! به سیاست بازی هایی که که نخ نمایی اش هم نخ نما شده پایان دهید, راه خود بروید. خاک بر چشم نسل جوان نپاشید.
منتقدین و مخالفان شما فقط مقاله نویس ها و کامنت نویس های اخبار روز نیستند, حتی سازمانی که روزگاری مسول اش بودید, شما را به بازی نمی گیرد, در اتحاد جمهوری خواهان هم فقط جناح "اتحاد جمهوری اسلامی خواهان" این اتحاد نیمچه وار شما را بازی می گیرد آن هم در پرتو تبحر شما در باندسازی و باندبازی. امروز راهی جز نشستن کنار عطاءالله مهاجرانی و مشابه هان اش پیش روی شما نیست, آیا همین یک مورد برای فکرکردن به چرایی اش کافی نیست؟
|