گزارشی از نخستین جشن مشروطه
بمناسبت جشن صدسالگی مشروطیت در کلن (۶ مه)


ناصر رحیم خانی


• جلو بهارستان را که میدان وسیعیست دور تا دور طاق و آذین بسته و با چراغ و گل و سجاده¬های قیمتی آراستند. هشتاد طاق است هر یکی را یکی از انجمنهای تهران و اصناف صاحب شده و زینت داده و اقسام شربت و لیمونات و میوه و شیرینی چیده و از واردین با گرمی پذرائی نمودند. آتش¬بازی نوظهور صنعتی شد. امتداد آن آنقدر بود که دو ساعت مردم را بتماشا مشغول کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ٣ می ۲۰۰۶


کافه ‌بهارستان، فتوگراف بهشت برین بود *
و
«رئیس روحانی»، در کنار «مادام فرنگی» بود
 
جلو بهارستان را که میدان وسیعیست دور تا دور طاق و آذین بسته و با چراغ و گل و سجاده ¬ های قیمتی آراستند. هشتاد طاق است هر یکی را یکی از انجمنهای تهران و اصناف صاحب شده و زینت داده و اقسام شربت و لیمونات و میوه و شیرینی چیده و از واردین با گرمی پذرائی نمودند. آتش ¬ بازی نوظهور صنعتی شد. امتداد آن آنقدر بود که دو ساعت مردم را بتماشا مشغول کرد .
در صحن بهارستان خیابانها را طاق و آذین بسته و چراغانی کرده و شیرینی و میوه چیده، کافه بهارستان فتوگراف بهشت برین بود .
 
این آمیزه ¬ ی بدیع «فتوگراف بهشت برین» در توصیف نخستین جشن مشروطه و این پرده‌نقاشی زیبا در نگارگری میدان بهارستان را در نامه ¬ ای می خوانیم و می ¬ بینیم که یک صد سال پیش از این، «آن مرد با فهم آذربایجانی» از تهران نوشته است به تبریز برای آن بازرگان آذربایجانی شهره به «مشروطه‌پرستی» و «ایران‌خواهی»، یعنی حاجی مهدی آقای کوزه کنانی .*
با فرارسیدن نخستین سالروز چهارده مرداد، روز فرمان مشروطیت، «دارالشورای ملی ایران»، آن روز را به نام «روز نخست مشروطه»، یکی از عیدها به شمار آورد تا در آن روز، در همه شهرهای ایران، جشن گرفته شود. مجلس ملی، این تصمیم را با تلگراف به همه جا خبر داد .
نخستین جشن از دوم و سوم مرداد ماه آغاز شد. در تهران، کوشندگان و انجمن ¬ ها، از یک هفته پیش از برگزاری جشن، به آمادگی پرداختند .
انجمن ¬ های تهران که در این زمان شمار آن ¬ ها کما بیش تا چهل انجمن بود، کمیسیونی برای برگزاری جشن انتخاب کردند. شماری از «انجمن‌های مهم» برگزار کننده این «جشن پر افتخار» در نوشته‌ای به امضای «امیر» چنین معرفی شده‌اند: «انجمن دانشمندان، محمدیه، اتحادیه شمالی، فدائیان وطن، اتحادیه محال ثلاثه که ریاست آن با سپهدار تنکابنی بود، معماران، انجمن فاطمیه که ریاست آن با سیدعبدالرحیم کاشانی بود، انجمن آذربایجان یا غیورترین و محکم‌ترین انجمن‌های تهران که ریاست آن ابتدا با آقای تقی‌زاده، سپس با مرحوم معاضدالسلطنه و پس از وی با مرحوم سید جلیل اردبیلی بود، انجمن مجاهدین قزوین، انجمن برادران قزوین که ریاست آن با میرزا سلیمان بود ...»
مجلس هم «آقا میرزا محسن» را برای شرکت در کمیسیون بر می‌گزیند .
به پیشنهاد کمیسیون «نخست برروی سردر مجلس، طاقی، برای نشستن دو سید (طباطبائی و بهبهانی) و دیگر علما، و در دو پهلوی آن دو طاق برای وزیران و نمایندگان بیگانه (سفرای خارجی)، بستند »
کمیسیون، سپس دو سوی جلوخان مجلس را بین انجمن ها تقسیم می ¬ کند و هر یک از انجمن ها «طاقی» به نام خود برپا می ¬ کند. انجمن ارمنیان، یهودیان و زرتشتیان نیز هر کدام «طاق» خود را برپا می کنند و آرایش می ¬ دهند .
صدر السلطنه و مشارالدوله و معین السلطان هم که خانه ¬ هایشان نزدیک بهارستان است، هر کدام «طاقی» می ¬ بندند. و ظل ¬ السلطان* ـ پسر ناصرالدین شاه ـ که به گفته ¬ ی کسروی از چندی پیش خود را هواخواه مشروطه نشان می ¬ داد «جلوخانه خود را طاقی بست و دستگاه پذیرائی در چید ».
اداره ¬ های دولتی هم جلو اداره ¬ ها را طاق بستند .
تهرانیان «در هر طاقی آنچه می ¬ توانستند، از آراستن و پیراستن و فرش ¬ های گران ¬ بها آویختن و گلدان گزاردن و چراغها چیدن دریغ نگفتند. در هر طاقی دستگاه پذیرائی جداگانه برپا کردند. در کمتر جشنی این کوشش از مردم دیده شدی »
در تهران از روز دوم مرداد ماه هزار و دویست و هشتاد و شش (۱۲٨۶ خورشیدی) جشن و شادی و شادمانی آغاز می‌شود و دو روز و دو شب پیاپی ادامه می یابد .
کسروی سپس از «آن مرد با فهم آذربایجانی» یاد می ¬ کند که به حاجی مهدی آقا نامه می ¬ نوشته و در نامه خود جشن را ستوده است اما کسروی ـمتاسفانه ـ تنها «پاره‌هایی» از نامه‌ی او را درباره این نخستین جشن مشروطه در تهران، می ¬ آورد. ما تصویر زیبای بهارستان و آمیزه ¬ ی بدیع «فتوگراف بهشت برین» را از نامه ¬ ی همین مرد بافهم آذربایجانی داریم
می ¬ نویسد: «جلو بهارستان را که میدان وسعیست دور تا دور طاق و آذین بسته و با چراغ و گل و سجاده ¬ های قیمتی آراستند. هشتاد طاق است هر یکی را یکی از انجمنهای تهران و اصناف صاحب شده و زینت داده و اقسام شربت و لیمونات و میوه و شیرینی چیده و از واردین با گرمی پذرائی نمودند. آتش ¬ بازی نوظهور صنعتی شد. امتداد آن آنقدر بود که دو ساعت مردم را بتماشا مشغول کرد .
در صحن بهارستان خیابانها را طاق و آذین بسته و چراغانی کرده و شیرینی و میوه چیده، کافه بهارستان فتوگراف بهشت برین بود .»
کاستی نامه در شرح رنگ‌ها و نقش‌های این آتش بازی نوظهور صنعتی خوشبختانه در گزارش جالب دیگری جبران می‌شود. گزارشی که «چهل و چند سال» بعد و در سالروز مشروطیت و بیاد آن نخستین جشن، با امضای مستعار «امیر» نوشته شده است. در آن گزارش چنین می‌خوانیم:«پاسی از شب گذشته بود که آتش‌بازی در میدان شروع شد و بیش از دو ساعت طول کشید. از جمله اشکالی که برای آتش‌بازی ساخته بودند نقش استبداد بود، مجسمه استبداد یا هیکل استبداد را ساخته بودند که به واسطه نور عدالت و شعله مشورت، کم‌کم سوخت تا خاکستر شد و هرچه عصا حرکت داده و سر جنباند بخرج شعله غضب الهی نرفت... تاکنون آتش‌بازی به این خوبی احدی در ایران ندیده بود. چنان منظره دلکشی به تماشاچیان نشان داد که همه را مبهوت ساخته خانم‌های فرنگی بی‌اختیار به علامت تحسین دست زدند ...»
از نکات جالب این نخستین جشن، شرکت گسترده زنان است. سال پیش نیز در جشن و چراغانی پس از فرمان مشروطیت، «زنان تهران پا در میان داشتند». کسروی در کنار چاپ عکسی از جشن و چراغانی پس از فرمان مشروطه می‌نویسد: «این پیکره نشان میدهد جشن و چراغانی شب ۱۴ جمادی‌الثانیه را که زنان هم بوده‌اند»، متاسفانه کهنگی و شاید هم دست‌کاری‌های بعدی، زنان را در سمت چپ و میانه عکس به خوبی نشان نمی‌دهد. اما حضور زنان در نخستین جشن مشروطیت و نیز حضور «مادام‌های فرنگی» بویژه در میدان بهارستان و در صحن بَهارستان، خشم هواخواهان «مشروطه مشروعه» را برانگیخت. واکنش‌ها را خواهیم خواند. پیش از آن، پاره‌ای دیگر از نامه‌ی آن مرد آذربایجانی را می‌خوانیم :
«... سفرای دول خارجه بموجب دعوت رسمی حضور داشتند. شاگردان مدارس دسته دسته حاضر و وزراء عظام و رجال دولت و وکلاء مجلس مشغول پذیرائی بودند .
غیر از بهارستان و جلوخان و میدان آن، ظل السلطان جلوخان عمارت خود و چند هزار قدم از یمین و یسار کوچه را چراغانی مفصل کرده بساطها چیده. هکذا بانوی عظمی جلوخان و کوچه و دیوار و بامها را زینت داده چراغانی کرده .
هرگاه بخواهیم از کم و کیف این جشن و چراغانی گفتگو کنیم در این حساب مرتبه آحاد [یکان] و عشرات [ده ¬ گان] و مآت [صدگان] ندارد بلکه کمتر و اقل عدد در این باب هزار است .
مثلاً باید بگوئیم در بهارستان هزار دستگاه جار آویزان است چند هزار چراغ روشن است در هریکی از خیابانهای بهارستان هزار صندلی هزار میز گزارده شده درهر اطاقی از اطاقهای هشتگانه اقلاً هزار چراغ روشن است در هر چند ساعت چند هزار شیشه شربت و لیمونات صرف می ¬ شود. مصارف این جشن الی بیست هزار تومان بالغ میشود از پانصد هزار زبان بیک مرتبه صدای زنده باد مشروطه بلند می ¬ شود ...»
در این نامه، نکته ¬ های ظریف دیگری هست که در ادامه خواهیم خواند. اما به ¬ راستی برگزاری نخستین جشن مشروطه به این سامان یافتگی در تهران صدسال پیش چگونه بوده ¬ است؟
نخست باید گفت که جنش مشروطه ¬ خواهی ایرانیان، جنبشی گسترده و مردمی و اصیل بود و بنابه همین سرشت با نهادها، سنت ¬ ها و روابط اجتماعی مردمان شهرهای بزرگ در پیوند بود .
گروههای تحصیلکردگان، دیوانیان و نخبگان سیاسی آشنا با مفاهیم و نهادهای اندیشه سیاسی ¬ نوین مغرب‌زمین با اقشار و گروهبندیهای اجتماعی شهری و نهادها و سنت ¬ ها، پیوند نبریده بودند. بازرگانان با اصناف و پیشه ¬ وران و کسبه شهری، روحانیون با ملایان و طلاب مدارس ¬ دینی و روشنفکران و کوشندگان سیاسی با دیوانیان، دولتیان و گروههای اجتماعی در رابطه بودند. ادبیات انتقادی، کتاب ¬ ها، رساله ¬ ها، روزنامه‌ها و شب ¬ نامه ¬ ها بویژه در سالهای نزدیک به طلوع مشروطیت از راه همین پیوندها و آشنائی ¬ ها بود که به خانه ¬ ها و محفل ¬ های کوشندگان مشروطیت رسیده بود و چرخیده بود در دستگاه ¬ های دیوانی، دارالفنون و مدارس جدید، در حجره ¬ ها و تیمچه ¬ ها بازرگانی، اصناف، در مدرسه ¬ های مذهبی، حجره ¬ های طلاب و مساجد، و کسانی دست اندر کار سامان دادن انجمن ¬ های مخفی بودند: نوشتن نامه ¬ های اعتراضی، تهیه و چاپ ژلاتینی شب‌نامه ¬ ها، که گاه تا درون کاخ شاه و روی میز او هم می‌رسید، سامان دادن اجتماعات اعتراضی در میدان ¬ ها و مساجد، بست ¬ نشینی در مسجد جمعه تهران، در حرم عبدالعظیم، در قم و سپس بست ¬ نشینی بزرگ در باغ سفارت انگلیس در تهران، اینهمه تجربه ¬ های تازه ¬ ای در تکاپوی سیاسی و سامان‌دهی کار، برای کوشندگان جنبش مشروطه ¬ خواهی به ارمغان آورده بود .
بست ¬ نشینی، اخلاق ملی و تجربه ¬ ی سیاسی
بست ¬ نشستن یا پناه بردن به مکانی مقدس یا محتشم و محترم از شیوه ¬ های شناخته شده در ایران بود. کسانی از ترس جان و مال یا مجازات ¬ های سخت دولتیان و حکام، به امام ¬ زاده ¬ ها، مسجدها، یا خانه ¬ های مجتهدین پناه می بردند. سرطویله ¬ ی شاهی و طویله ¬ های شاهزادگان و بعدها اداره ¬ های نوبنیادی چون تلگراف ¬ خانه دولتی هم- برای رساندن خبر بست ¬ نشینی و دادخواهی-   از مکان ¬ های پناه ¬ بردن و بست ¬ نشینی بودند .
پناه بردن به سفارت ¬ خانه ¬ ها، خوشایند نبود .
چندی پیش از مشروطه، ابوالحسن میرزای شیخ الرئیس و شیخ زین ¬ الدین ¬ زنجانی به سفارت ¬ خانه ¬ ی عثمانی پناه برده بودند. ابوالحسن میرزای قاجار را می ¬ شناسیم. به گفته ¬ ی کسروی «شاهزاده آخوند» هوسبازی بود که از «اتحاد اسلام» و وحدت ایران و عثمانی سخن می ¬ گفت. از ترس دستگیری به همراه شیخ زین‌الدین به سفارت عثمانی پناه برد و به میانجیگری آن سفارت از شاه امان گرفت. باری در جنبش مشروطه ¬ خواهی، پس از شکست اجتماع و بست ¬ نشینی مسجد جمعه تهران و رفتن طباطبائی و بهبهانی به قم، حاجی محمدتقی ¬ بنکدار، حاجی‌حسن، آقامیرزامحمودتاجر اصفهانی، حاج علی ماهوت ¬ فروش، آقا محمدتقی صراف و شماری دیگر از بازرگانان تهران، از ترس جان و مال به فکر بست ¬ نشینی در سفارت انگلیس افتادند .
از کارکنان سفارت پرسیده شد که اگر بازرگانان به سفارت ¬ خانه پناه بیاورند، راه می دهند یا نه؟ پاسخ اگرچه این بود که «راه نخواهیم داد» اما کارکنان سفارت سخت نگرفتند .
عصر پنجشنبه ۲۷ تیرماه ۱۲٨۵ خورشیدی نزدیک به ۵۰ تن از بازرگانان و طلبه ¬ ها به سفارت رفتند و بست ¬ نشستند. روز دوشنبه ٣۱ تیرماه شمار بست ¬ نشینان تا ٨۵٨ نفر، ٣ روز بعد تا ۵۰۰۰ و ۴ روز بعد تا ۱٣۰۰۰ نفر رسید. بازارها یکسره بسته شد. و سرانجام شمار بست ¬ نشینان به ۱۴۰۰۰ نفر رسید، بست ¬ نشینان خواهان بازگشت علما از قم، عزل عین ¬ الدوله صدراعظم و مهمتر از همه «افتتاح دارالشورا» بودند. در باغ سفارت نزدیک ۵۰۰ چادر برپاشد. همه گروههای اجتماعی و اصناف چادر زده بودند حتی پینه ¬ دوز، گردوفروش و کاسه ¬ بندزن، چادر زده بودند .
شاگردان دارالفنون چادر خود را دارند .
این جمعیت انبوه و گروه ¬ ها و اصناف گوناگون همگی به آرایش و سامان ¬ یافتگی رفتار می ¬ کردند. هیچگونه نابسامانی، رنجش یا بگومگو پیش نیامد .
ده ¬ ها سخنور و ناطق در برابر چادرها و برای مردم از «مجلس ملی» و «حکومت قانون» و «حکومت ملی» سخن می ¬ گفتند. به گفته ¬ ی ناظم الاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان»، در هر گوشه «جمعی نشسته ¬ اند و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس آنها را تعلیم می ¬ دهد و بعضی از اعضای «انجمن مخفی» روزنامه «حبل المتین» را برای مردم می ¬ خوانند. چیزهای تازه به گوش مردم می ¬ خورد که تاکنون احدی جرات نداشت بر زبان آورد .»
در گوشه ¬ ای از باغ سفارت ده ¬ ها دیگ بزرگ آورده بودند و به آن جمعیت انبوه شام و نهار می ¬ دادند .
پول شام و نهار و دیگ ¬ های پلو و خورش از کجا می ¬ آمد؟ جنبش مشروطه ¬ خواهی ایران، دست نیاز به سوی کدام قدرت دراز کرده ¬ بود؟ کدام کشش و کوشش پنهان درکار بود؟
تمامی هزینه یا به گفته ¬ ی کسروی «در رفت» را خود بازرگانان و پیشه ¬ وران و کوشندگان از کیسه خود می ¬ دادند. سال ¬ ها پیش امین الضرب، در ربط با «مجلس وکلای تجار»، در تلگراف خود نکته ¬ ای می ¬ آورد بیانگر «هشیاری طبقاتی و منطق سیاسی او». مجلس «وکلای تجار» یعنی اتحادیه بازرگانان را چون نهاد مدنی مستقل از حکومت‌ها در نظر دارد. می‌گوید: این وکلای تجار... وکیل مردم هستند. کسی که وکیل مردم شده ¬ باشد باید از آب شب مانده پرهیز ¬ کند، نهایت تقوی را بجا ¬ بیاورد که دامنش را نتوانند آلوده به اتهامی کنند... حکم این مجلس بطوری جاری خواهد شد که از جمیع حکومت ¬ ها امتیاز داشته باشد ...»
با چنین منطق سیاسی و منش ملی بود که بست ¬ نشینان سفارت- که هنوز گرفتار بیگانه ¬ ستیزی و بیگانه‌ترسی نشده ¬ بودند- در باغ سفارت بست ¬ نشستند اما چادرهایشان را خودبرپاکردند، هیزم زیر دیگ پلوی خود را خود برافروختند. به گفته ¬ ی «تاریخ بیداری ایرانیان» حاج محدتقی و برادرش حاج حسن مدعی بودند که برای بست ¬ نشینی سی و دو هزار تومان خرج کرده ¬ اند. بازرگانان «صورت» خواستند، تا هیجده هزار تومان «صورت» دادند. تجار گفتند شما حداکثر بیست هزار تومان خرج کردید. حاج محمدتقی و برادرش مدعی بودند که ما سی و دوهزار تومان پول داشته ¬ ایم و حالا هیچ در دست نداریم. باری تجار پذیرفتند آنچه را می گویند به آنها بدهند. صورت اشخاصی که پول دادند به حاج محمدتقی برای آنچه در سفارت ¬ خانه خرج شده ¬ بود: حاج حسین آقا امین الضرب، حاج معین بوشهری، ارباب جمشید زرتشتی، حاج محمد اسماعیل آقا مغازه، آقامیرزا محمود اصفهانی .
« صندوق مصارف انجمن عدالت و مشروطه ¬ خواهان »
در تبریز نشست آزادیخواهان برای چاره ¬ جوئی برگزار می ¬ شود. در اینجا نیز سخن از بست ¬ نشینی ¬ است. با بست ¬ نشینی در کنسولگری عثمانی مخالفت می ¬ شود. میرزا علی اکبر مجاهد با بست ¬ نشینی در کنسولگری انگلیس نیز مخالفت جدی دارد. اما سرانجام بست ¬ نشینی در کنسولگری انگلیس پذیرفته می ¬ شود .
پاسخ کنسولگری این بود که «ما نتوانیم به کارهای درونی ایران در آییم و شما را با این اندکی نتوانیم پذیرفت ولی اگر بازار بندد و علما و دیگران نیز بیایند چون بنام توده است توانیم پذیرفت »
در کنسولگری آرام آرام جمعیت انبوهی گرد می ¬ آیند. «آقا میرباقر در رفت را می ¬ پرداخت و چای و ناهار و دیگر چیزها را آماده می ¬ گردانید» بازرگانان تبریز پیشنهاد کردند هزینه ¬ ها را به گردن ¬ بگیرند و پول بپردازند. حاجی مهدی آقا کوزه ¬ کنانی گفت دراین راه که به سرفرازی ایرانیان می انجامد من از جان و مال دریغ نمی ¬ کنم و همه هزینه ¬ ها را از کیسه خود می ¬ پردازم. دیگران نپذیرفتند و قرار شد همگی پول بپردازند. «صندوق مصارف انجمن عدالت و مشروطه ¬ خواهان» را فراهم ¬ آوردند همراه با مهر ویژه و رسیدهای چاپی. صندوقداری را آقا میرباقر و بازرسی را حاج محمد صادق و کربلائی علی موسیو* به ¬ عهده گرفتند .
باری در آن جنبش ¬ همگانی آمیخته به شوق آزادی ¬ خواهی و شور ملی، کوشندگان جنبش مشروطه ¬ خواهی توان سیاسی و تجربه سامان ¬ دهی خود را بکار می ¬ بستند. پیشینه ¬ ی این کوشش ¬ ها، یاری دهنده کوشندگان دربرپائی اجتماعات و جشن ¬ های بزرگ همگانی بود .
تهرانیان، پیش از برگزاری نخستین جشن سالروز مشروطه، مراسم یادبود نخستین کشتگان راه آزادی را برگزارکردند: «چون هجدهم جمادی الاولی روز کشته شدن سیدعبدالحمید و بیستم آن روز کشته شدن حاجی سید حسین می ¬ بود، «انجمن اتحاد طلاب» بر آن شد که روز هجدهم (هشتم تیرماه) سرسال باشکوهی برای آنان گیرد و از چند روز پیش به بسیج ¬ کار پرداخت بدینسان که بروی گور سیدعبدالحمید در مسجد آدینه پارچه ¬ های سیاه پوشانیده و دسته ¬ های گل چید. نیز به ایوان مسجد پارچه ¬ های سیاه کشید. افزار «ختم» و سوگواری آماده گردانید .
چون آنروز رسید از آغاز روز مردم دسته دسته آمده و بآیین مسلمانی فاتحه خوانده و به شیوه اروپائی دسته ¬ گل روی گور گزارده از در دیگر بیرون میرفتند .
یکدسته از قزاق و ژاندارم نیز برای گل گزاردن آمدند و رفتند .
چون هنگام پسین رسید همگی وزیران با علما و نمایندگان مجلس و دیگران در آنجا گردآمدند انبوهی چندان شد که پشت بامها نیز پر گردید. نخست قرآن خواندند و سپس حاجی شیخ محمد واعظ بمنبر رفته و داستان گلوله خوردن سیدعبدالحمید را بدانسان که خود دیده بود، با زبان روضه خوانی، بازگفت و مردم را بگریانید .
سپس شاگردان دبستانها با رخت و بیرق سیاه، سرود خوانان آمدند و هر دسته ¬ ای بنوبت خود در جلو گور «خطابه »¬ ای خوانده و دسته گل فروگذاردند و بیرون رفتند. در هنگام بیرون رفتن ایشان زنان از پشت بام گل بسرهای آنان ریختند .
سپس انجمنهای تهران، با شندکان   هر یکی به نوبت خود آمده و گل گزارده رفتند .
سیدجمال ¬ واعظ و ملک ¬ المتگلمین و دیگران گفتارها راندند. تا نیمساعت بشام نشست برپا میبود و پس از آن تا سه ساعت از شب رفته نیز مردم آمد و شد می ¬ کردند. برای تهران یک روز خوشی گذشت .»
اشاره ¬ ی کسروی به «فاتحه» و «گل» را می ¬ توان نمادی دانست از روند آمیختگی و سازگاری آرام «سنت» و «تجدد» در تاریخ معاصر ما، از مشروطه تا روزگار ما .
ناسازگاری و چالش «سنت» و «تجدد» را نیز از همان آغاز داشته ¬ ایم و تا هنوز هم داریم .
کسروی می ¬ نویسد: «امروز نخستین بار بود که در ایران در یک بزم سوگواری شیوه ایرانی را با شیوه اروپائی توام گردانیدند .»
آمیختگی این شیوه ¬ های «ایرانی» یا «ایرانی_اسلامی» با شیوه ¬ های اروپائی در سالگرد کشتگان راه مشروطیت و نیز آنچه در نخستین جشن مشروطه رخ داد، «مشروعه ¬ خواهان» و پیروان شیخ فضل ¬ اله ¬ نوری را به خشم آورد. در یکی از «لوایح» مشروعه ¬ خواهان بست ¬ نشسته در حرم عبدالعظیم، که «شرح مقاصد حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقای ¬ حاجی شیخ فضل ¬ الله سلمه الله و سایر مهاجرین زاویه مقدسه از علماءِ عظام و غیرهم» است، از جمله در واکنش به چگونگی مراسم سرسال کشته ¬ شدگان جنبش مشروطه ¬ خواهی، چنین می ¬ نویسند: «... و دیگر افتتاح رسوم و سیر معموله بلادکفر در قبه الاسلام، تاریخ هجری هیچ خبر نمیدهد که در ممالک اسلامیه، مجلس ترحیم و ختم قرآن را بدستور فرنگستان تشکیل داده ¬ باشند، در مسجد جامع پایتخت اسلام فاتحه ذراری صدیقه طاهره سلام ¬ الله ¬ علیها بسیره‍ی خاصه فرنگان گلریزی کردن و دستمالهای مشکی بر بازوی دستجات اطفال مسلمین بستن و جماعت زردشتیها را در خانه خدا وارد ساختن و در مجلس فاتحه مخصوصاً آلا فرنگها و پاریس پرستها را مستخدم قرار دادن و ارباب عمایم و بزرگان شریعت را طوعاً یا کرهاً [خواسته یا ناخواسته] بآن محضر مطهر کشیدن، ای پیروان دین اسلام هیچ ختمی باین شکل دیده یا شنیده بودید »
همین «لایحه» که روزدوشنبه هیجدهم جمادی الثانی (۱٣۲۵) یعنی تنها چند روز پس از نخستین جشن سالروز مشروطیت، منتشر شده بوددر واکنشی خشم ¬ آلود ¬ تر به این جشن، حضور «روسای ¬ روحانی» در مجلس شورای ملی، در ردیف «مادام ¬ های فرنگان» و «بازارشام» و «شیپورسلام» و «آتش ¬ بازی» را بر نمی ¬ تابد و می ¬ نویسد: «و هیچ دیده و شنیده بودید که روساء روحانی شما را عنفاً در مجلس در قطار [در ردیف] مادامهای فرنگان کشیده و در ازدحامی که سراپا علی ¬ رغم اسلام و اسلامیات است حاضر و مستبشر داشته باشند. آن بازارشام آن شیپورسلام آن آتشبازیها آن ورود سفراء آن عادیات خارجه آن هوراکشیدنها و آنهمه کتیبه ¬ های زنده ¬ باد زنده ¬ باد و (زنده باد مساوات) و (برادری و برابری) می ¬ خواستید یکی را هم بنویسید (زنده‌باد شریعت) (زنده ¬ باد قرآن) (زنده ¬ باد اسلام)... شمارا ای مسلمانها ای اهل تهران بقرآن مجید بامیرالمومنین بسیدالشهدا و بامام زمان ارواحنالهم الفدا قسم میدهیم که اگر پیغمبر شما حاضر بود و آن هنگامه جلو نگارستانرا [بهارستان] میدید چه میفرمود آیا نفرین میکرد یا تبریک میگفت و آیا میفرمود خوب جشنی برای مجلس گرفته ¬ اید یا میفرمود خوب ختمی برای اسلام گذاشته ¬ اید آیا میفرمود زنده باد مشروطه یا میفرمود اهکذا تخلفون محمداً فی امته. [ای علما آیا این ¬ گونه و با این روش ¬ ها محمد را در میان امتش نمایندگی (جانشینی) می ¬ کنید؟] الها که نعمت مجلس شورای ملی اسلامی خصم لامذهبان باد »
بازگردیم به نامه آن مرد با فهم آذربایجانی و چگونگی حضور «روساء روحانی» و طباطبائی و بهبهانی و دیگران. در ادامه نامه می ¬ خوانم: «چون حضرات حجج الاسلام وفقها نیز حضور داشتند موزیک و آلات طرب ممنوع است. در عوض آن، نغمه ¬ خوش الحانی داریم که از همه نغمات روح افزاتر است و آن اینست که بدون استثناء کف ¬ زده فریاد می ¬ کنند «زنده ¬ باد مشروطه». جنابان آقا سیدعبدالله و آقا سید جمال افجه‌ای و سایر علما را عسر و حرج بود (سخت بود) که در هر اطاقی نشسته تبریک گویند عبوراً سرپا تشریف فرماشده بطاقها و انجمن ¬ ها تبریک فرمودند .»
پایان بخش ¬ نامه، توصیف طاق ¬ های آذربایجانیان و ویژگی آرایش و آراستن آنهاست می ¬ نویسد: «آذربایجانیان دو طاق بسته ¬ اند و امتیازشان اینست که جارها و لاله ¬ ها و کتیبه ¬ ها همه برنگ قرمز است »
شب دوم انجمنها و اصناف از همدیگر دید و بازدید کردند. در مقاله‌ی به قلم «امیر» هم به این دید و بازدیدها اشاره می‌شود. او در گفتگو از «وجوه طبقات مردم» و «اعضاء انجمن‌ها» و «مدیران مدارس» و «وکلا» و «آزادیخواهان» از روزنامه‌ها و «جراید» تهران نیز یاد می‌کند و می‌نویسد: « در این دید و بازدیدها جراید نیز اعضای انجمن خود را معین کرده برای عرض تبریک به طاق‌نماها فرستادند و نطق کردند و حرف‌ها زدند و جواب‌های دوستانه شنیدند ...»
مقاله «امیر» از نطق آقا سیدعبدالله و دیگران که «بسیار مورد توجه» قرار گرفته یاد می‌کند و همچنین از نطق «آقا سیدحسن تقی‌زاده جوانترین وکلای وقت»، اما متاسفانه از محتوای این «نطق»‌ها چیزی بدست نمی‌دهد .
در تهران و روز سوم مردادماه، دسته ¬ هایی از نمایندگان انجمن ¬ ها و مجلس سرخاک مظفرالدین شاه می ¬ روند «از کارهای نیک در این روزها که نشان ارجشناسی آزادیخواهان بود اینکه در تهران روز آدینه سوم مرداد هنگام پسین، دسته ¬ هایی از نمایندگان انجمنها و دارالشورای، با چتر و درفش (پرچم) روانه تکیه دولت گردیده و در آنجا برسرخاک مظفرالدینشاه خطابه ¬ ها خواندند و گلها بروی گورش پاشیدند و بنام «شاه مشروطه» آمرزش از خدا برایش طلبیدند *»
مجلس شورای ملی، جانشین «‌شاه مشروطه» را برای گشایش جشن مشروطیت و «شرکت در فیروزی ملت» دعوت کرده بود. محمدعلی شاه به بهانه «کسالت» در جشن شرکت نکرد و به جای خود «یک قطعه تمثال ملوکانه» را همراه با «دستخطی» به مجلس شورای ملی فرستاد. محمد علی شاه پیش از این نیز نمایندگان مجلس را به مراسم تاجگذاری خود دعوت نکرده بود. خواسته بود مجلس و مجلسیان را کوچک کند .
این «دستخط» محمدعلی شاه در شمار اسناد نایاب دوران مشروطیت و مجلس اول است. «دستخط» چنین است: «جناب اشرف اتابک اعظم، در این موقع که ملت شاه‌پرست ایران به شکرانه تاسیس و اعطای کنسطیطوسیون که از عطایای پدر تاجدار ما بوده جشن ملی گرفته و وظیفه شاهپرستی و دولتخواهی خود را به موقع ظهور و بروز آورده و مکنون خاطر همایون ملت دوست ما را در اقامه این جشن ملی بجا آورده‌اند، به آن جناب اشرف امر و مقرر میفرمائیم که مراحم و مسرات ضمیر مقدس همایونی ما را شفاهاً به مجلس شورای ملی ابلاغ نموده   از طرف قرین‌الشرف ما انعقاد این جشن و اقامه این اساس مقدس را تبریک و تهنیت گفته نیات مقدسه ما را که همیشه مصروف به انتظام و عظمت دولت و خیر   و رفاه رعیت و ترقی و تمدن ملت است اظهار دارند امیدواریم انشاءالله با اتحاد و اتفاق وزراء صدیق و وکلای امین در سال دویم تاسیس این اساس، مکنون خاطر ما در نظم امور و پیشرفت مقاصد دولت و ملت بیشتر به ظهور آمده و مملکت قدیمه ما انشاءالله به سرعت هرچه تمامتر به اعلا درجه تمدن و ترقی نائل شود. ۱۴ جمادی الثانی ۱٣۲۵ .»
این نامه را که خطاب به «حضرت اشرف اتابک اعظم» بود، خود اتابک در مجلس خواند. یک سال بعد و دقیق‌تر بگوییم یک ماه مانده به جشن‌های دومین سالروز مشروطه، محمدعلی شاه کودتا کرد و بدست لیاخوف روسی فرمانده قزاق، مجلس شورای ملی ایرا ن را به توپ بست. پس از آن از این «دستخط ملوکانه» یاد نشده است. گزارش‌گونه‌ی حاضر در آستانه‌ی جشن‌های صدسالگی مشروطیت دسترسی به سند «دستخط ملوکانه» را وامدار محبت و گشاده‌دستی هوشنگ کشاورز است .
آنچه خواندیم درباره‌ی جشن‌های تهران بود اما گزارش برگزاری نخستین جشن مشروطه در تبریز از چراغانی، درفش و موزیک، از علما و ساداتِ مشق ¬ کنان و پای ¬ کوبان، از «خطابه» بارون ¬ هامازاسب ارمنی و از گفتار آقامیرهاشم، خبر می ¬ دهد. آقا میرهاشم همان روحانی متنفذی است که با مشروطه ¬ خواهان همراه شد، بعدها روی گرداند، به محمدعلیشاه پیوست، فاجعه ¬ ها آفرید و پس از فتح تهران به دارکشیده ¬ شد .
در تبریز برای برگزاری نخستین جشن مشروطه، «از سه روز پیش، بسیج کارکرده عمارت انجمن و بازارچه صفی را در نزدیکی آن آذین بستند. همچنین در بازار درفشها [پرچم ¬ ها] افراشته هر کس باندازه توانائی و دلخواه خود آذین ¬ بندی کرد. چون روز چهاردهم فرارسید علما و سردستگان در انجمن گردآمدند و چراغانی و جشن پرشکوهی گزاردند. فردا پنجشنبه فوجهای مجاهدان از هرکویی بجنبش آمده، هرفوجی با رخت و نشان ویژه خود، علما و سادات و سرکردگان در جلو، مشق ¬ کنان و پای ¬ کوبان با درفش و موزیک روی بانجمن آوردند. هرتیپی بنوبت خود آمده میرفتند. نیز مردم دسته دسته می ¬ آمدند و پس از خوردن چایی و شیرینی باز میگشتند. ارمنیان یکدسته آمدند و بارون ¬ هامازاسب نامی از ایشان خطابه ¬ ای خواند. همچنین حاجی شیخ علی اصغر و آقامیرهاشم گفتارهایی راندند. بدنیسان جشن و پذیرائی باشکوه بسیار به پایان آمد »
در پایان این گزارش گونه پیرامون نخستین جشن مشروطه در صدسال پیش ازاین و در آستانه ¬ ی جشن‌های صدسالگی مشروطیت، آرزو کنیم و بکوشیم تا از پس تجربه ¬ ی بزرگ انقلاب مشروطیت، نهضت ملی نفت به رهبری مصدق و تجربه ¬ ی جانکاه انقلاب ۵۷، سرانجام آن گونه که پیشینیان ما در طلوع مشروطه آرزو می ¬ کردند همه «قوای مملکت ناشی از ملت» ایران شود، ایران و ایرانیان برای آزادی و دموکراسی، پیشرفت و عدالت اجتماعی و برای سرافرازی میهن خویش، همراه جهان معاصر متمدن گام بردارند .
پانوشت ها
* گزارش ¬ گونه حاضر با بهره از این کتاب ¬ ها و سندها فراهم آمد :
« تاریخ مشروطه ایران» نوشته احمد کسروی، «تاریخ بیداری ایرانیان» نوشته ناظم الاسلام کرمانی، « لوایح آقا شیخ فضل الله نوری» به کوشش: هما رضوانی، «افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده دوران قاجار»: هما ناطق و فریدون آدمیت، «تلاش آزادی»، باستانی پاریزی، «چهار شاعر آزادی»، محمدعلی سپانلو، سند دستخط ملوکانه‌ی محمدعلی شاه و مقاله‌ی «امیر»: از مجموعه اسناد و یادداشت‌های گردآوری شده توسط هوشنگ کشاورز درباره مشروطیت و مجلس اول .
* حاج مهدی آقا کوزه کنانی، مشروطه ¬ خواه ثابت قدم و از اعضای دوازده ¬ گانه انجمن ایالتی آذربایجان، در ایام دشوار پس از توپ بستن مجلس و محاصره تبریز، در ایستادگی تبریز برابر استبداد نقش موثر داشت. همو بود که در یکی از دشوارترین شرایط، در انجمن تبریز و خطاب به دسته ¬ های گردآمده در انجمن چنین گفت» «ایمردم غیرتمند من زندگیم بپایان رسیده و چشم براه مرگ هستم. بشما میسپارم دست از «حقوق» خود برندارید یگانگی نموده مشروطه را نگهدارید... زیر بیرق خودکامکی نروید که دشمن دین و زندگانی شماست »
* ظل السطان: مسعود میرزا، پسر چهارم ناصرالدین شاه که چون از مادر عقدی نبود نمی توانست ولیعهد شود. ناصرالدین شاه اورا بسیار دوست می ¬ داشت. حاکم مقتدر و خشن اصفهان، فارس، کردستان، لرستان و خوزستان بود. بعدها از چشم پدر و از حکمرانی افتاد. داعیه سلطنت داشت. مظفرالدین شاه و محمدعلیشاه را لایق نمی ¬ دانست. برای کسب قدرت به مشروطه‌خواهان نزدیک شد. در راه کسب قدرت تا دسیسه ¬ چینی و همراهی برای پایان دادن به اساس سلطنت هم پیش می ¬ رفت. اروپا را دیده ¬ بود. درخانه به سبک اروپائی زندگی می ¬ کرد. آشپز مخصوص از پاریس آورده ¬ بود. در کتاب خاطرات خود به نام «سرگذشت مسعودی» درباره شهر پاریس چنین می ¬ نویسد «... باوجودی که می ¬ گویند آزادی است و جمهوری است و «هرکه به هرکه» است[!]، چنین نیست، به درجه ¬ ای مردم بسته به زنجیر قانون هستند و مطمئن هستند که شاه و گدا در قسمت حکم قانون مساوات دارند... تا سلاطین اسلام «پارلمنت» نداشته باشند و سلطنتشان به قانون سلطنت اروپا نباشد و مشروط، ولوکان بهتر از انوشیروان باشد و عادل ¬ تر، عدل شخصی به کار سلطنت نمی‌خورد. عدل پارلمنتی و عدل مشروط به کار می ¬ خورد ...»
در حادثه ¬ ی توپ بستن مجلس، عمارت بزرگ ظل السلطان در نزدیکی بهارستان هم به توپ بسته ¬ شده و ویران شد. این عمارت قدیمی بعدها، محل وزارت فرهنگ شد .
سایه ¬ ی ترس ¬ آور دوران حکمرانی ظل السلطان در روایت راوی رمان «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری، دیده می ¬ شود .
* علی موسیو به ¬ همراه کسانی دیگر از سران کوشندگان تبریز، همچون حاج رسول صدقیانی، سیدحسن شریف ¬ زاده، حاجی علی دوافروش، میرزامحمدعلی خان تربیت، جعفرآقاگنجه ¬ ای و... «مرکزغیبی» تبریز را برپا می ¬ کنند و دسته ¬ های «مجاهدین» را سامان می ¬ دهند مرام نامه «اجتماعیون» [سوسیال دموکرات] قفقاز را به فارسی ترجمه می ¬ کنند و همان را مرام‌نامه «مجاهدین» قرار میدهند. «مرکزغیبی» در ایستادگی تبریز نقش مهم بازی می ¬ کند. در روزهای محاصره و سختی تبریز، خانه علی موسیو در محله نوبر تاراج می ¬ شود .
* در تاریخ یک ¬ صدساله ¬ ی مشروطیت ایران، این نخستین بار و آخرین بار بود که شماری از مشروطه‌خواهان خود را مجاب دانستند برای «شاه مشروطه» خطابه و فاتحه بخوانند و گل برروی گورش بپاشند .
جزاین یک ¬ بار، هرچه خاطره و یاد و یادبود مشروطه و «شاه مشروطه» بوده ¬ است با افسوس یادآور کودتا بوده ¬ است و پایمال کردن اصول و ارزش ¬ های مشروطه و قانون اساسی و آزادی ¬ های سیاسی: کوتادی محمدعلی شاه و به توپ ¬ بستن مجلس، کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و دوران استبداد رضاشاهی، کودتای آمریکائی، انگلیسی ۲٨ مرداد ٣۲ و دیکتاتوری فردی شاه .
چهار «شاه مشروطه» پس از مظفرالدین شاه، خود بازیگر اصلی سرنوشت و پایان تأثرانگیز خود در غربت بودند: محمدعلی‌شاه و احمدشاه از سلسله قاجار، رضاشاه و محمدرضاشاه از خاندان پهلوی .
عارف‌قزوینی شاعر دوران مشروطیت سال‌ها پس از درگذشت مظفرالدین‌شاه سروده‌ای دارد که در آن «فاتحه‌ای» خوانده است برای «پایان سلطنت »:
خوشم که دست طبیعت گذاشت در دربار       چراغ سلطنت شاه بر دریچه ¬ ی باد
  تو نیز فاتحه ¬ ی سلطنت بخوان      عارف         خداش با   همه بد فطرتی بیامرزاد