از : حق
عنوان : کدام حق شهروندی یک ایرانی، صرف نظر از اینکه از در کدامیک از استان های ایران زندگی می کند، پایمال میشود اگر قانون اساسی نوین ایران بر پایه ۳۰ ماده حقوق بشر باشد؟
با عرض سلام خدمت آقای بی نیاز داریوش،
اگر برایتان مقدور است به سئوال زیر پاسخ دهید.
کدام حق شهروندی یک ایرانی، صرف نظر از اینکه در کدامیک از استان های ایران زندگی می کند، پایمال میشود اگر قانون اساسی نوین ایران بر پایه ۳۰ ماده حقوق بشر باشد؟
سپاسگزارم
۲۱٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ع. بلوچ
عنوان : حکایت شما همان آب در هاون کوبیدن است!
من به کار هر دو گروه انتقاداتی دارم:
جنبش سبز: یک حرکت ضد استبدادی است. ولی هیچ هدف مشخص و ایده واحد و نقشه راهی ندارد. جنبش سبز در سراسر ایران و بین گروههای سیاسی با عقاید متضادی طرفداران زیادی دارد. اما دریغ از اهداف مشخص. این جنبش به گونهای است که همه از آن حمایت میکنند ولی در نهایت هر گروهی به دنبال اهداف خاص خود است. اصلاً نمیدانند در صورت موفقیت، چه میخواهند. در ضمن بیشتر هم خواسته های اهالی تهران را مد نظر قرار دارد و دریغ از توجه به بقیه مردم این کشور.
حرکت ملی آذربایجان: این هم به مانند بالایی آشی از عقاید مختلف است. از جدایی طلب بگیر تا فدرالیست و افرادی با عقاید مختلف. مقالات متضاد در سایتهای این حرکت به وفور به چشم میخورد. گاهی اوقات مطالب به گونهای است که یک فرد غیر ترک هم علاقه مند میشود. ولی گاهی مقالات به شدت ارتجاعی، فاشیستی و پان ترکیستی است. به صورتی که فقط باعث فراری دادن افراد میشود. حالا چه فارس باشد چه غیر فارس.
متأسفانه عملکرد فعالان هر دو حرکت فوق به ضرر همه خواهد بود. این را میتوانید در وب سایت ها، وبلاگ ها و سایت های خبری ببینید و بخوانید. به خصوص در سایتی مانند بالاترین که تبدیل به محل بازی کودکان و افراد ناسیونالیست افراطی شده است.
بیشترین ضربه را بلوچ ها، کرد ها، ترکمن ها و به طور کلی اهل سنت میبینند. چون در اقلیت هستند و هیچکسی از ایشان هیچ حمایتی نمیکند.
یک بار برای همیشه به فکری حکومتی باشیم که حقوق همه را در نظر بگیرد. حالا هر نوع حکومتی که میخواهد باشد.
این اختلاف ها، خنثی بودن، عدم واکنش و کارهایی از این دست فقط و فقط باعث تقویت دشمن مشترک همه ما خواهد شد و روز به روز باعث ضعف و بدبختی بیشتر ما. حالا خود دانید.
۲۱٨۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : آقای حق عزیز
ابتدا باید با تأئید گفتهی آقای مهدی صالح سخن خود را آغاز کنم. ما میشنویم ولی گوش نمیدهیم، میخوانیم ولی دقت نمیکنیم. به کسی احترام میگذاریم که همنظرمان باشد، زمانی دموکرات هستیم که «خودی» باشد. احمدینژاد و خامنهای را میبینیم ولی خودمان را نمیبینیم.
هموطن عزیز، من دربارهی مسئلهی ملی دو مقالهی حقوقی نوشتم که اساس آن را اعلامیهی حقوق بشر و اعلامیهی حقوق اقلیتها سازمان ملل بوده است. برای افرادی مانند من تضمین حقوق شهروندان، تضمین مشارکت آنها در جامعه و لیبرالیسم پایهی مناسبات انسانی است. اگر چنین موازینی رعایت نشود چه در ایران فارس زبان، چه کرد زبان، چه آذریزبان و چه بلوچ زبان و غیره آش همان آش دیکتاتوری و توتالیتاریسم است و خواهد بود. به اعتقاد من بسیاری از کامنتها و حتا مقالات مانند مقالهی آقای کریمی خصلت ماقبل سرمایهداری و فئودالی دارد.
ما ایرانیان (اکثریت، نه همه) هنوز تصورمان بر این است که «زمین» و «منابع طبیعی» منبع ثروت است. در صورتی که میدانیم چنین نیست. (کشورهای پیشرفتهی سرمایهداری و به ویژه ژاپن گویای ادعای من است، که سرمایه منبع ثروت است و نه زمین و منابع طبیعی). دعوای ما در این جا نه بر سر حقوق بشر و آزادیهای فردی و اجتماعی که بر سر «زمین» است. این تفکر فئودالی متأسفانه در اعماق عصبهای مغزی ما جا گرفته است.
شاد و تندرست باشید
۲۱٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : آقایان بی نیاز (داریوش) و بهزاد کریمی گرامی، آیا با نظر آقای آراز سلیمانی درباره فردوسی، داریوش کبیر و انوشیروان موافقید یا نه؟
آقایان بی نیاز (داریوش) و بهزاد کریمی گرامی، آیا با نظر آقای آراز سلیمانی درباره فردوسی، داریوش کبیر و انوشیروان موافقید یا نه؟
لطفا جواب های خود را درباره این سه شخصیت صریح بدهید.
آقای آزار سلیمانی، با این گونه دروغ پردازی ها امکان ندارد که شما موفق شوید مرا نسبت به دیگر هموطنانم بدبین و یا متنفر کنید. عصبانیت شما سرچشمه اش عصبانیت شما و همکارانتان است که در تفرقه انداختن میان ایرانیان در زمانیکه ایران در بدترین وضع قرار گرفته شکست خورده اید. شما بخوبی می دانید که اگر ما در ضعیف ترین موقعیت خود، همچنان اتحاد خود را توانسته ایم حفظ کنیم در آینده پیوندمان محکم تر هم خواهد شد. نظر خودتان را یک بار دیگر بخوانید، خواهید دید که چگونه داد می زند که از سوی کسی است که هیچگونه پیوندی با ایران و ایرانی ندارد و همانند بیگانه ای است که در صدد تفرقه افکنی در میان انبوه دشمن خود است.
آقای آزار سلیمانی، این یک سایت ایرانی است، توجه بفرمایید ایرانی. اگر شما علاقه ای به ایران و ایرانی ندارید اینجا چکار می کنید؟
اخبار روز گرامی، درک من اینست که این یک سایت ایرانی است که با زحمات شما برای ایرانیان دایر شده است که اطلاعات کسب کنند و تبادل نظر کنند و حافظ منافع ملی ماست. آیا این درست است که ایران ستیزان در اینجا هر دروغ و ناسزایی که دلشان خواست بگویند؟ آیا اینها دشمنان کشور و ما نیستند؟
۲۱۷۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ایران بدون تبعیض
عنوان : به شباهت های فکری بیگانگان توجه کنید، آیا تفاوتی بین آرازسلیمانی و صدام حسین و خمینی می بینید، همه اینها در تحقیر ایرانیان شکست خورده اند.
دانشگاه های معتبر جهان مثل کمبریج در انگلستان سالهاست که در باره شاهنامه فردوسی تحقیق کرده و هیچکدام به نتایج آزار سلیمانی نرسیده اند. اگر شما آزار سلیمانی راست می گویید با رجوع به دانشگاه ها و دانشمندان معتبر ثابت کنید که اتهامات شما درباره فردوسی، انوشیروان و داریوش بزرگ....درست است. این گوی و این میدان. ایران ستیزی شما هیچ فرقی با ایران ستیزی رژیم ندارد که از آغاز سعی در تخریب شاهنامه فردوسی و مجسمه او بود و قصد تخریب تخت جمشید را داشت و در پی نابودی مقبره کورش بزرگ است. فردوسی را جهان بعنوان یکی از بزرگترین پنج حماسه سرایان دنیا می شناسد. با رجوع به اسناد و مدارک سخن بگویید و بیاد داشته باشید که عصر اینترنت است و همه ما نظرات مان اینگونه ثبت می کنیم و به همین گونه هم به اقیانوسی از اطلاعات موثق و معتبر دسترسی داریم و هر ادعا و دروغی از طریق اینترنت افشا می شود. به شعور مردم توهین نکنیم و تصور نکنیم که هرچه گفته شود اتوماتیک و بدون تحقیق باور می شود.
به شباهت های فکری بیگانگان توجه کنید، آیا تفاوتی بین آرازسلیمانی و صدام حسین و خمینی می بینید، همه اینها در تحقیر ایرانیان شکست خورده اند. انزجار و تنفر اینها از ایران و ایرانی واضح تر از این نمی توانست به نمایش گذاشته شود.
۲۱۷۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : علی غمگین
عنوان : لعنت بر مرتاض هندی ۴۰۰ ساله و طلسمش
جمهوری اسلامی که من دیدم یک شیر سگ خورده ای است که امریکا و اسزائیل را می برد سرچشمه و تشنه برمی گرداند بعد از حال گیری ۳۰ ساله از ملت ایران حالا می خواهد زهرش را به اروپا و امریکا هم بچکاند انگار طلسم پیروزی پشت سرشان است ای لعنت بر آن مرتاض ۴۰۰ ساله هندی که با طلسم و جادو اینها را سرکار نگه داشته بعد از ملت ایرن نوبت امریکا و اسرائیل و اروپاست که مثل ما ایرانی ها بدبخت و بیچاره و کشته بشوند
۲۱۷۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : جناب سبز، شما به زبان ساده و مردمی تحلیل درستی از نقاط گوناگون کشور دادید که با تشر اینجا روبرو شد.
منهم مثل شما رفت و آمد به ایران دارم و در چند شهر مثل اکثر ایرانی ها فامیل دارم که ۹۹ درصدشان مخالف کل رژیم هستند و آنهایی که ساکن تهران هستند بدلایلی که شما گفتید در تظاهرات شرکت کردند و یکی از آنها با توم خورد. تجربه ما حقیقی است و فقط من و شما نیستید بلکه میلیونها ایرانی همین تجربه را دارند. در تظاهرات برون مرزی شما بوضوح می بینید که ایرانیان می آیند و هیچکس از کسی نمی پرسد که تبریزی ای، سنندجی ای، زاهدانی ای، مشهدی ای، شیرازی ای، تهرانی ای، آبادانی ای یا رشتی. تا به حال دیده ای که طبق تیره و تبار و زبان ایرانی ای در خارج به تظاهرات رفته باشد، نه. در ایران هم همینطور است و این تجربه حقیقی ای است که دل عده ای بسیار قلیل را بدرد می آورد. تجارب ما را در این ۹ ماه می خواهند انکار کنند، بکنند ما که حقیقت را داریم با چشم خودمان می بینیم. می خواهند القا کنند که ایران هم مثل افغانستان کشوری قبیله ای است که قبایل با هم ناسازگارند. ۵ میلیون ایرانی در خارج زندگی می کنند و ما بین شان چنین اختلافاتی در این ۳۱ سال نبوده، همین نمونه در داخل هم دیده می شود. تا حالا شما دیده اید که ایرانیان برون مرزی طبق نژاد و زبان با هم دوست و رفیق شوند و ازدواج کنند، نه. همین هم در ایران صدق می کند. ایرانی نژاد پرست نبوده و نیست، اگر بود سازمان ملل تا حالا بیانیه ای در این رابطه صادر کرده بود. اعضاء این رژیم هم شناسنامه هایشان نشان می دهد که از همه نقاط ایران است و نه فقط از یک محدوده بخصوص. اگر ایرانی نژاد پرست بود انقدر علی و حسین و فاطمه زهرا و......نمی کرد و خمینی هندی زاده و آیت الله شاهرودی که عراقی است و لاریجانی های متولد نجف و ....را سر کار نمی آورد. اگر ایرانی نژاد پرست بود در اول انقلاب میلیونها ایرانی در تظاهرات برای استقلال فلسطین شرکت نمی کرد. فیلم ها و اسناد هستند و کسی هم نمی تواند آنه را پاک و انکار کند. این گروهک هایی هم که می بینید شبیه شان در هم جای دنیا دیده می شوند و پایه مردمی ندارند و افسانه ای می نویسند و فکر می کنند. نگران اینها نباید بود ولی باید آنها را با سند و مدرک و منطق به چالش کشید. اینهم نه بخاطر اینکه نظرشان را عوض کرد بلکه برای جلوگیری از به دام افتادن کسانی که ممکن است بدلیل نا آگاهی های تاریخی به دام اینها بیافتند وگرنه اینها خودشان حرف هایشان بی سر و ته است. اگر راست می گویند ثابت کنند ایرانی سابقه نژادپرستی دارد و اعضاء این رژیم صد در صد خون آریایی در رگهایش جاری است و به فلسطینی و لبنانی های حزب اللهی هیچ تعلق خاطری ندارد و با شعار نه غزه نه لبنان و جانم فدای ایران هیچ مشکلی ندارد. خدا به همراهت دوست سبز که بنظر می رسد در اول کار خود در این سایت هستی. بقول نظر دهنده با نام «نیاز» باید پوست کلفت بود و زود نرنجید. آن تعداد معدود که دوست دارند همه چیز را وارونه جلوه دهند خیال می کنند که می توانند با زور گویی به من و تو و ما بگویند تجربه شما غلط است و هزار اتهام هم معمولا وارد می کنند. اینهم نشان کسانی است که با قدرت منطق قادر نیستند حرف شان را ثابت کنند و به زور متوسل می شوند.
جناب سبز، شما به زبان ساده و مردمی تحلیل درستی از نقاط گوناگون کشور دادید که با تشر اینجا روبرو شد.
۲۱۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : لقمانی
عنوان : دشمنان آزادی ایران نه فقط حکومت را در دست دارند، بلکه از خارج هم آنان فرم میدهند.
دعوا سر لحاف ملاست. این گرگ و میش بازی تحت «پان ایسم» ها بخاطر دسترسی بمنابع طبیعی ایران است. معلم بزرگ اینها معتقد بود، تفرقه انداز و حکومت کن. و هر چه نارضایتی در جامعه بیشتر باشد، شانس دگرگونی بزرگتراست.بر این مبنا دامن زدن باین نوع بحثها جانبی امکان حصول به مقصود را میتواند فراهم آورد.جدا کردن بخش شمالی عراق تحت عنوان«خودمختاری» کرد های عرب عراقی، دسترسی بچاههای نفتی و چپاول آن توسط غارتگران جهانی مهم ترین انگیزه رسیدن با ین «خودمختاری» اهدایی است.خوابی که انواع و اقسام گروهکهای خلقی و قومی برای تجزیه ایران در جهت پیاده کردن سیاست استعمارگران می بینند. زیر شعارهای بظاهر مترقی هم میتوان مزدور و دست نشانده باشد همانگونه که رجوی و گروهکش نشان داده است.
۲۱۷٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : مئهران باهارلی
عنوان : منابع دست اول
اشتباه نویسنده محترم بهزاد کریمی در انتساب کشتن کبوتر به طرفداران تیم تیراختور کم اشتباهی نیست. این تنها نشانه ای است از مشکل اصلی ایشان. وی که مقاله در باره جنبش سبز و حرکت مل ترک آزربایجان می نویسد، اساسا اطلاع و اشرافی بر دیدگاههای نخبگان و روشنفکران ترک در باره مسائل خلق فارس، مسائل سراسری ایران، جنبش سبز و رابطه خلق ترک، آزربایجان و حرکت ملی دمکراتیک ترک آزربایجان با آنها ندارد. متاسفانه نوشته ایشان سراسر بر اساس نوعی پیشداوریها و استنتاجاتی غیر منطقی و یک جانبه از این پیش فرضهای نادرست است
مفید است ایشان و علاقه مندان دیگر برای اطلاع از موضع طیفهای گوناگون حرکت ملی دمکراتیک ترک آزربایجان در باره مسائل خلق فارس و جنبش سبز وی به آدرس زیر مراجعه کنند:
آزربایجان دئموکراسی اوجاغی
کانون دمکراسی آزربایجان
http://azdemokrasi.blogfa.com/۸۸۰۹.aspx
بخشی از سرخط های این بخش گفتگو به شرح زیر است متن کامل را در ادامه بخوانید.
-بی جهت نیست که در تاریخ هزار ساله ایران تقریبا صد در صد حکمرانان زن دارای ملیت ترک بوده اند، حق رای به زنان نخستین بار توسط حکومت ملی آذربایجان اعطاء شده است (۱۳۲۴ ) ، بنا به آمار دولتی تا برقراری جمهوری اسلامی رسم صیغه و بویژه چند زنی و قتلهای ناموسی در میان ترکان ایران و آذربایجان پدیده ای بسیار نادر بوده است.
- حرکت ملی ترک جنبشی ضداستعماری و لائیک است، این واقعیت، به علاوه سنن تاریخی ترک باعث می شود که به راحتی بتوان جنبش زنان ترک و آذربایجان را همراه حرکت ملی ترک کرد.
- برای سراسری بودن یک جنبش و حرکت در ایران باید واقعیت کثیرالمله بودن ایران در آن منعکس شده باشد. این امر به دو شکل ممکن است: اولا مطالبات و حقوق ملی همه ملل ساکن در ایران در پلاتفورم و یا گفتمان آن جنبش ملحوظ شده باشد و یا اقلا بر علیه و در تناقض با آنها نباشد دوما همه ملل ساکن در ایران اشتراک فعالانه در آن داشته باشند.
-جنبش سبز در مقطع کنونی یک جنبش سراسری نیست زیرا اولا رهبران آن مدافع قانون اساسی جمهوری اسلامی می باشند ، در حالیکه دو مورد "رسمیت انحصاری و مشترک و ملی نامیدن زبان و خط فارسی" و "دولت دینی و ولایت فقیه" در این قانون در تضاد آشکار با هویت، حقوق و منافع ملی ملت ترک می باشند و ثانیا در عمل نیز ملل غیرفارس در آن اشتراک فعالانه ندارند.
-این بدان معنی نیست که جنبش سبز قابلیت تبدیل شدن به و یا ایجاد یک جنبش سراسری را ندارد. بر عکس، به سبب برخی خصوصیات دمکراتیک، دارا بودن امکانات تبلیغاتی گسترده ، وجود سمپاتی قابل ملاحظه افکار عمومی جهان به آن و توانا بودن به تضعیف بنیانهای دولت دینی فارس و کل نظام جمهوری اسلامی، جنبش سبز از قابلیت بالائی برای تبدیل شدن به یک جنبش همگانی برخوردار است.
-تا زمانی که خلق ترک در ایران ساکن است و تا زمانی که آذربایجان جنوبی بخشی از کشور ایران و داخل مرزهای هر حادثه ای که در این کشور رخ می دهد، به درجات گوناگون هم به خلق ترک و هم به آذربایجان مرتبط اند و بر آنها تاثیر می گذارند. موضعگیری در باره هر مساله ای که بر ما تاثیر گذار بوده و با ما مرتبط است نیز ضروری است.
- عدم مشارکت در حوادث سراسری امروز ایران و انفعال در قبال آنها باعث خواهند شد که فردا ، امر بدست آوردن حقوق ملی ملت ترک و تضمین نمودن منافع ملی وی به خطر بیافتد، در اینجا تجربه تلخ دیاسپورای تورکمان عراق بسیار آموزنده است.
-در ایران هیچ تشکل و تجمع سراسری سیاسی واقعی وجود ندارد. واقعیات سیاسی ایران نشان میدهد که هیچکدام از احزاب موجود موسوم به سراسری، نه به شکل صعودی و نه در فرم نزولی حزبی سراسری نمیباشند. این احزاب برآیند و محصول گردهمآیی نهادهای سیاسی مستقل ملل عمده ایران و سرزمینهای ملیشان نبوده (احزاب سراسری صعودی)، و همچنین هیچکدام اقدام به تاسیس احزاب ملی منطقه ای در مناطق عمده ملی با تشکیلات و ارگانهای مستقل خود ننموده اند (احزاب سراسری نزولی).
-اصرار تشکیلات سراسری بر عدم ذکر منسوبیت ملی خودشان فارسی، نادیده گرفتن و دور زدن ارگانهای سیاسی و فرهنگی دیگر ملتهای ساکن در ایران – که مخاطب تشکلها و ارگانهای سیاسی ملت فارس موسوم به سراسری میباشند- و به نیابت و بنام دیگر ملتهای محکوم ساکن در ایران سخن گفتنشان، رفتاری نشان از ناسیونالیسم افراطی فارسی غیر اخلاقی ، تنش زا، مذموم و غیرمشروع است.
- هم سازمانهای موسوم به سراسری و هم دولت ایران به لحاظ ماهیت و جهتگیری ائتنیک، فارس اند. از اینرو می باید به ایجاد تشکیلات پارالل برای همه تشکیلات فارسی موسوم به سراسری اقدام نمود. این تشکیلات سیاسی و فرهنگی تحت هر شرایطی می باید همواره با هویت مستقل خود و به طور کاملا مستقل از تشکیلات فارسی مشابه اداره شوند.
- هنگام تصمیم گیری در باره همکاری با یک سازمان سراسری مشخص و یا همگامی با یک جنبش سیاسی-اجتماعی معین خلق فارس، عوامل متعددی می توانند دخیل باشند: نخستین عامل، درجه رسوخ و غلطت ناسیونالیسم فارسی در جریان و یا تشکیلات مذکور است. دومین عامل، مساله شناساسی و یا عدم شناسائی هویت و حقوق ملی خلق ترک و هویت سیاسی مستقل تشکیلات ترک و آذربایجانی است و عامل سوم،...........
-جنبش سبز دارای جنبه های دمکراتیک فراوان از جمله بسیج کردن زنان و به حرکت در آوردن جوانان می باشد و می تواند بر دمکراتیزاسیون جامعه فارس تاثیرات مثبت بسیاری داشته باشد علاوه بر آن و همانگونه که تاکنون عمل کرده با ایجاد شکاف و گسل در کاست روحانی شیعه و بنیادگرایان اسلامی و گسست توده ها از نظام، از قابلیت تضعیف جدی بنیانهای دولت جمهوری اسلامی ایران نیز برخوردار است.
-خصلتهای دمکراتیک جنبش سبز باعث می شوند که حتی در صورت تضاد برخی از شعارهای آن با مطالبات ملی خلق ترک و آذربایجان، حمایت از و یا تقویت آن در جهت منافع ملی ملت ترک باشد.
-قدردانی رسمی از مواضع مثبت کروبی در مورد ملل ساکن در ایران، موضع مثبت و بی سابقه آیت منتظری در اعتراف به مشروع بودن مطالبات فرهنگی و زبانی ملت ترک و بیانات هر چند ضعیف و پراکنده موسوی در ارتباط با ضرورت اجرائی شدن اصول معوقه قانون اساسی یک عمل سیاسی شایسته و بجاست.
-رهبران حرکت سبز اگر واقعا خواستار پیوستن ملت ترک به جنبش سبز هستند باید واقعیت وجود مساله ملی در ایران را درک کرده و به درخواست های تاریخی، سیاسی و ملی این ملت گردن نهند و اقلا بخشی از آنها را در پلاتفورم حرکت سبز وارد نمایند، مساله ملی ترک جدیت و احترام می طلبد.
۲۱۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : دوست سبز ما کمی هم نگاه کردن به دور و بر بد نیست.
اقای سبز
مثل اینکه شما فقط سایت های سبز را میخوانی و از اوضاع آذربایجان بی خبر هستی. اولا تبریز مرکز همه انقلاب های گذشته بوده و با کاشان قابل مقایسه نیست. دوم تبریز و کل آذربایجان اصلا ساکت نبوده بلکه از شعارهای یا حسین میرحسین شما هواداری نکرده. در مقابل رفته در استادیوم های سهندتبریز و حتی آزادی تهران شعارهای سیاسی خودش را سر داده است. دوست سبز ما کمی هم نگاه کردن به دور و بر بد نیست.
۲۱۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سبز
عنوان : فقط تبریز ساکت نبود، کاشان، قزوین، رضاییه، مازندران، کرمان، قوچان، سیستان، بوشهر، ....هم سکوت کردند.
دلیل سکوت همیشه رضایت نیست. در بسیاری از شهرهای ایران
این سکوت وجود دارد با اینکه مردم خیلی ناراضی هستند و سبز فکر می کنند. من فکر می کنم تهران بخاطر وسعتش برای رژیم کنترلش سخت تر از شهرهای دیگر ایران است. من فامیل هم در تهران دارم هم در اصفهان هم در رشت و هم در زنجان. همه فامیل هایم در همه این شهرها از رژیم متنفرند ولی فقط آنهایی که در تهران بودند بیشترشان به تظاهرات رفتند. تبریز هم شاید از این قضیه جدا نباشه چون جمعیتش حدود یک میلیون نفره. خراسان که میلیون ها جمعیت داره متناسب با جمعیتش بیرون نرفت در صورتیکه اونجا موسوی طرفدار خیلی داره و مردم از مصباح یزدی متنفرند. من فکر می کنم روشنفکرای ما باید یک تحلیلی هم از این شهرها هم بدهند. تبریز هم بنظر من مشکلش همان مشکلی است که مثلا مازندران دارد و ارتباطی به تیره و تبار نداره. نصف تهران ترک است و خیلی از اینها هم مثل بقیه به تظاهرات رفتند. اگر مسئله ترک و فارس است که نیست پس چرا در تهران رفتند به تظاهرات ولی در تبریز نرفتند. یک تحلیلی در این موردها بدهید.
فقط تبریز ساکت نبود، کاشان، قزوین، رضاییه، مازندران، کرمان، قوچان، سیستان، بوشهر، ....هم سکوت کردند.
۲۱۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : مهدی´ صالح
عنوان : نظر من و فرهنگ نظر دادن
قبل از اینکه در باره نوشته دوست عزیز آقای کریمی اظهار نظر کنم، تذکری با کاربران و اخبار روز دارم. متأسفانه نظرهای داده شده در این مقال و مقالات دیگر اکثرا با موضوع رابطه ندران و کمکی به تعمیق بحث نمی کنند که این نشانه کمبود و نقصان در فرهنگ خواننده میباشد. نحوه نظر دهی دوستان مثل خانمهایی میماند که به مجلس روضه میروند اما به آنچه نمی کنند توجهی به منبر و روضه و روضه خوان است. اخبار روز باید برای پر بار کردن بحث از انعکاس نظرات غیر مرتبط با اصل مطلب خوداری کند.
و اما این نظر آقای کریمی که شرکت در جنبش سبز گامی در جهت احقاق حقوق ملی است کاملا بجاست، اما ایشان به این مساله علیرغم نقد ۳ نوشته در این مورد نمی پردازد که چرا تبریز ساکت هست تا حال حرکتی نشان نداده است . من تبریزی هستم و این را اول گفتم که شاید از مرحمت ناسزاگوی همشهریان "تورک" در امان باشم.
چن روز مانده به انتخابات حجاریان در نوشته کوتاه به مناسبت سالروز تولد روزاا لوسمبورگ بدرستی خرکت در پیش را جنگ میان بربریت و مدرنیته خوانده بود. جنبش سبز در مقیاس ایران جنبش مدرن و امروزیست. و چناچه آقای ایرانی در نوشته خود اشاره کردن سهم زنان، دانشگاهییان... در آن بیانگر این واقعئت است. متأسفانه در تبریز امروزی هیچ پتانسیل مدرن دیده نمیشد که هیچ بلکه تمایل قوی علیه مدرنیته چه در قالب مذهب و چه در چاردیوار تعصّب و سنت وجود دارد. این عامل هشهریان مرا نسبت به جنبش سبز بیتفاوت کرده است. ادعای دوستان "تورک" که مردم آذربایجان آگاهانه به خواست "پیشتازانشان" جنبش سبز را مال خود نمی دانند "خوشبینانه" میباشد.همین موضوع تراکتور حکایت از این ماجرا دارد. در همه جای دنیا هواداران متعصب فوتبال حداقل به قشر روشن فکر جامیع تعلق ندران و این که امروز تبریز این میدان را برای ابراز اعتراض خود به وضع موجود انتخاب کرده است نشان از سطح آگاهی و فرهنگ آن دارد. این نیرو اگر به سوی مدرنیته هدایت نشود عاملی ویرانگر چه در قالب مذهب و چه در شکل ناسیونالیسم کور که هر دو در مقابل مدرنیته قرار دارند نقش بعضی خواهد کرد.
۲۱۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ali ostajloo
عنوان : هواداران استقلال سر پرنده را از بدن جدا کردند
آرامان: * هواداران استقلال که از عملکرد تیم خود در نیمه اول به شدت ناراحت بودند سر پرنده ای را که هواداران تراکتورسازی با رنگ سرخ آن را رنگ آمیزی کرده بودند از بدن جدا کرده و به سمت پیست دو و میدانی پرتاب کردند.
http://forum.persiandown.com/thread۸۹۷۳۱.html
۲۱۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بیگانه
عنوان : تحقیر نکنیم
فدرالیسم در آلمان است ولی زبان آلمانی زبان رسمی است. بیش از ۳ میلیون ترکها جرعت ندارن بگن زبان ترکی در دانشگاها و یا مدارس تدریس کنند. البته ترکها در خانواده خودشان و مدارسی که هست ترکی یاد می گیرند. بر گردیم به ایران.
یک عده ای نفهم سعی میکنند , ایران را بین فارسها و غیر فارسها تقسیم کنند. این تقسیم درست و علمی نیست. چرا؟
منطقه فارس در جنوب ایران در زمان کورش و دیگر پادشاهان با یونان و اروپا رابطه داشتند و ایران را هم از این طریق می شناختند. ولی زیان فارسی فقط به منطقه فارس ختم نمی شده.
همانطوری که زبان انگلیسی هم به منطقه انگلستان ختم نمی شود و در خیلی از ممالک صحبت می شود. در آمریکا هم فدرالیسم هست ولی یک زبان سر تا سری دارند. و هیج کسی نمیگه انگلیس زبانان اینور خط و مثلن اسپانائی ها آنور خط هستند. من هم طرفدار فدرالیسم هستم و معتقدم که همه با هم بدون تحقیر همدیگر ودیگران ( که نطفه های فاشیسم در تحقیر نهفته است) می توانیم جامعه دموکراتیک خود را در ایران بسازیم. زبان فارسی رسمی است و زبانهای دیگر هم باید یاد گرفته شود. من زیان ترکی بلد نیستم ولی خوانندگان ترکی را با علاقه گوش می کنم.
۲۱۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ایران بدون تبعیض
عنوان : اباذر، معنی دمکراسی هرج و مرج نیست که سناریوی شما بوقوع بپیوندد. هیتلر از طریق پروسه دمکراسی به قدرت رسید و همین باعث شد که این ضعف دمکراسی آشکار شود و قوانین تازه ای گذرانده شود تا چنین چیزی دیگر رخ ندهد.
جای بس تاسف است اگر ایرانی ای سالها در دمکراسی های غرب
زندگی کرده باشد و از دمکراسی درک درستی پیدا نکرده باشد. ایرانیانی که از این فرصت طلایی حداکثر بهره را برده اند بخش برون مرزی سرمایه های فردای ایران هستند که با تجارب گنجینه وار خود کمک خواهند کرد که پایه های دمکراسی در ایران ریخته شود. خوشا به حال ایران که بسیاری از ایرانیانی که در برون مرز بدنبال رمز پیروزی غربیها رفتند تا شاه کلید حل مسائل ایران را دریابند. مطالعه تاریخ اروپا از قرون وسطا تا به امروز بوسیله ایرانیان بسیار عبرت انگیز است که من به شما پیشنهاد می کنم.
اباذر، معنی دمکراسی هرج و مرج نیست که سناریوی شما بوقوع بپیوندد. هیتلر از طریق پروسه دمکراسی به قدرت رسید و همین باعث شد که این ضعف دمکراسی آشکار شود و قوانین تازه ای گذرانده شود تا چنین چیزی دیگر رخ ندهد. شتر در خواب بیند پنبه دانه. اینکه می گویید برخی ایرانیان از ورود دمکراسی به ایران هراس دارند و از وقوع آن جلوگیری می کنند چون می دانند با اتحاد نمایندگان اقوام ایرانی سیستم فدرال به اجرا گذاشته می شود، واقعا ابلهانه است. این نشان از آن دارد که شما دمکراسی غربی را هنوز نشناخته اید. سیستم فدرال یکی از سیستم های پیشرفته است و نه پیشرفته ترین آنها. در انگستان و فرانسه سیستم فدرال نیست ولی همان آزادی هایی که در آلمان هست در این کشور هم موجود است. سیستمی که من می خواهم همه آزادیهایی که در غرب است را در خود برای همه شهروندان ایرانی دارد بدون اینکه خدشه ای به تمامیت ارضی ایران وارد کند.
لطفا انقدر فارس و غیر فارس نکنید چون من خود را ایرانی می دانم و نه فارس. از کلمه فارس هم به گونه توهین آمیز استفاده نکنید چون در فرهنگ ما قابل قبول نیست. شما تاریخ ایران را نمی شناسید تا بدانید که ما هیچوقت خود را به فارس و غیر فارس تقسیم نکرده ایم و شما چنین چیزی را در ادبیات ما نمی بینید. ما آمیخته ای از ماد و پارس و یونانی و عرب و ترک و...هستیم و ارزشهای ما هم شالوده ای از این نژادها، زبان ها، فرهنگ ها و حتی غذاهاست. تا آنجا که من می دانم ما هزاران هزار سیاه پوست هم در جنوب ایران داریم. اگر آزمایش DNA روی ما انجام گیرد معلوم می شود که اکثریت ایرانیان مخلوطی از اقوام ایرانی و مهاجمین عرب و ترک هستند و هیچکس نمی تواند ادعا کند که یک شهروند ایرانی در مناطقی که شما آنرا فارس نشین می نامید فارس است. شما اگر از ترکیب ما ایرانیان آگاه بودید ما را چنین ساده انگارانه به فارس و غیر فارس تقسیم نمی کردید. ما نژادپرست و کوردل بی شرف نیستیم که بر حسب نژاد و زبان و فرهنگ با کسی دوست و همسایه و یا عاشق کسی شویم. بسیاری از ما کریسمس و روز عشاق را هم پر شکوه تر از غربیان برگزار می کنیم. در جشن هایمان هم رقص بابا کرم را داریم و هم رقص عربی،خلاصه که ما رودربایستی با چشم و دل و حس چشایی خود نداریم و با خلق و خوی ایرانی خود در غرب سابقه خوبی در این ۳۱ سال از خود بجا گذاشته ایم و موفق ترین مهاجرینی بوده ایم که غرب بخود دیده است.
۲۱۷۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : یک جامعه شناس نظر
عنوان : الان هم انتظار بازگشت سلسله محمد رضا شاهنشاهی را به ایران می کشند
حقیقت این است :
حقیقت این است قشر زحمتکش و متوسط جامعه که سن و سالی دارند و دوران محمد رضاه شاه را دیده اند هرگز نمی توانند عظمت گذشته را فراموش کنند.
خب این جماعت خاموش و منتظر چون تجربه هم دارند و مویی سفید کرده اند در این راه و اطلاعاتشان نه بر حسب ماهواره و کامپیوتر و شاید هم رسانه های خارجی باشد اما بدون داشتن این امکانات به روشنی اگاه هستند که سلسله پهلوی ها حق بزرگی به گردن ایرانیان دارند و برای ابادانی ایران خیلی کوشش کردند .
خب دوران سازندگی آن روزگار فراموششان نمی شود و الان هم یک نوع انتظار بازگشت این سلسله شاهی را به ایران می کشند به مزاتب بیشتر حاضرند برای پسر محمد رضا شاه قیام کنند تا برای شخص دیگری به طور مثال اگر امیدوار بشوند و مطمئن بشوند شاهزاده رضا پهلوی می خواهد دوباره پادشاه ایران بشود همین قشر کم درامد و متوسط و شهری و روستایی که حتی امکانات ماهواره و اینترنت هم ندارند حاضرند دوباره به خیابان ها بریزند و ازجانشان هم بگذرند:
حاضرندتا دوباره این شخص روی کار بیاید چون هنوز به آن رژِیم ایمان دارند و همیشه در همه جا خودشان را سرزنش می کنند که چرا انقلاب کردیم و یا همیشه می گویند خدابیامرز محمدرضا شاه.
این عین واقعیت است در حال حاضر پشتوانه میلیونی این ایرانی های خاموش می تواند زمینه ساز حرکت های میلیونی مخالفین باشد اگر بدرستی برخورد شود و دیگر گروه ها به خواسته میلیونی هم وطنانشان در ایران احترام بگذارند و به حمایت از رضا شاه برخیزند :
این تنها راه بیرون کشیدن جمعیت شاید ۶۵ میلیونی باشد که در شهرهایی به غیر از تهران هستند و برای قیام سرتاسری امادگی دارند.
این جمعیت خاموش به خاطر سلطنت دوباره پهلوی حاضرند روزو شب تا پیروزی در خیابان ها باشند.
بهتر است با دید باز به این موضوع فکر کنیم و زودتر به نتیجه برسیم چون باید حمایت اقشار چند میلیونی جامعه را به همراه داشته باشیم تا به اتکا به رهبریت رضا شاه دوم بنای ازادی و دمکراسی را در ایران پی ریزی کنیم..
پیروزی در این صورت به دست می اید و تمام گروه ها می توانند ازادانه فعالیت داشته باشند
۲۱۷۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آرامان
عنوان : تراختورچی های" متعصب و کور دل
آقای بهزاد کریمی: آیا ما متعصب و کور دل هستیم یا شما؟ حال که زحمت نوشتن چنین مقاله را داری تا این کوردلان تراختورچی را متعصب تر به نمایش بگذارید من یکی خوشحال خواهم شد!!! ولی لطفا این مقاله را بنویسید تا ببینیم ما از چه نوع کور دلانی هستیم!!! و حتما ابراز تاسف بنمایید تا یاد بگیریم چطور اظهار تاسف می کنند!!!
کپی از متن مقاله:
"اما در باره پدیده تکان دهنده "سربریدن کبوتر سفید" توسط تنی چند از "تراختورچی های" متعصب و کور دل، سکوت اختیار می کند و همت نمی کند تا ولو در قالب کلمات خشک و خالی هم که باشد نسبت به آن ابراز تاسف نماید!"
۲۱۷۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : Atila Qizelbas
عنوان : ما را به دموکراسی شما امیدی نیست شر مرسانید.
آزاد ;سایت آقای مهران بهاری سایت پرباری است من نمی دانم چرااین سایت را نژادپرست و راسیست می نامید? البته این عادت شماهاست. اگر به یک نویسنده فارس فاشیست و نژادپرست گفته میشد نژادپرست و راسیست سایت محترم اخبار روز این کامنت را حذف میکرد. اباذر: شما خیلی زرنگ تشریف دارید! اما این بار تورکها گول این حرفهارا نخواهند خورد. اینها وعدهای سر خرمنی است و ما را به دموکراسی شما امیدی نیست شر مرسانید.
۲۱۷۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : اباذر
عنوان : صادقانه سخن بگویم!
همین جا را داشتیم تا حرفهای همدیگر را بشنویم و دلایل خود را برای نظراتمان بیان کنیم. که به نظر می رسد طاقت آن را نیز نداریم.
خیلی ساده عرض کنم اگر می خواهیم در ایران دموکراسی داشته باشیم یعنی این که نباید زندانی سیاسی داشته باشیم. یعنی آزادی بیان. آن وقت مردم آذربایجان نه در استادیم تبریز بلکه در هر جا به راحتی خواسته های خود را مطرح خواهند کرد و خواهند گفت ما می خواهیم زبان خودمان در مدارس تدریس شود. و به قول ایرانی بدون تبعیض همه ایرانیهای غیر فارس (نه ملل دیگر ایرانی!) خواهند گفت ما حکومت فدرال می خواهیم. و یا در مجلس در صورت وجود دموکراسی هر کسی نماینده واقعی خود را خواهد داشت. و نمایندگان غیر فارسها متحد شده و حکومت فدرال را برای ایران خواهند خواست. و این همان پاشنه اشیل فارسهای عزیز است که نمیخواهند اتفاق بافتد. و این دلیل نبودن دموکراسی چه در زمان شاه و چه در زمان حال می باشد.
به عبارت دیگر تا زمان اتمام اسیمیلاسیون فرهنگی باید صبر کنیم تا این دوستان اجازه حق بیان را به ما بدهند. والا این همه جناحبدی صحبت از دموکراسی جز دور زدن اصل مسله و دور کردن ذهن مردم از آن چیز دیگری نیست.
۲۱۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ایران بدون تبعیض
عنوان : اباذر،نه من نماینده «فارس» ها هستم و نه شما را بعنوان نماینده «ترک، کرد بلوچ و عرب»ها قبول دارم. من یک شهروند ایرانی هستم و نمی دانم شما شهروند کدام کشورهستید. سرنوشت ایران فقط به ایرانیان مربوط است و من علاقه ندارم با کسانی که خود را ایرانی نمی دانند و
اگر زبان مولفه یک ملت بود، عرب زبان ها، فارسی زبان ها، انگیسی زبان ها، اسپانیولی زبانها و فرانسوی زبانهای هر کدام به تنهایی یک ملت را تشکیل می دادند در صورتیکه چنین چیزی را ما در جهان نمی بینیم. کشور های انگلستان، آمریکا، کانادا، استرالیا، نیوزیلند، جامایکا و ترینیداد همه انگلیسی زبان هستند ولی یک ملت نیستند و همگی در یک کشور زندگی نمی کنند. مشکلاتی از اینگونه بود که در ۵۰ سال اخیر روشنفکران تعریفی که از ملت در قرن ۱۹ داده شده بود را به چالش کشیدند.
اباذر،نه من نماینده «فارس» ها هستم و نه شما را بعنوان نماینده «ترک، کرد،بلوچ و عرب»ها قبول دارم. من یک شهروند ایرانی هستم که مایلم با هم میهنان خود تبادل نظر کنم. سرنوشت ایران فقط به ایرانیان مربوط است و من علاقه ندارم با کسانی که خود را ایرانی نمی دانند و از اسم ایران و ایرانی منزجرند به بحث درباره ایران و ایرانی بپردازم.
از نوشته های من معلوم می شود که منهم مثل شما نه نویسنده ام و نه ادعای روشنفکری دارم ولی به اهمیت روشنفکر راستین و خدمتگزار در یک جامعه واقفم و می دانم که یکی از مصیبت های بزرگ جامعه ایرانی همواره فقدان یک قشر روشنفکر راستین هم تراز با روشنفکران غربی بوده و هست. نبود چنین قشری باعث شده است که ما عوام بجای هدف گرفتن دشمن اصلی که رژیم باشد به بحث هایی کشیده شویم که نه تنها مشکل فعلی ما را حل نمی کند که یک سری مشکلات تازه در میان مردم میخواهد ایجاد کند. ما مردم هزاران سال است که در ایران با مسالمت زیسته ایم و آمیخته ایم. مشکل همیشه حکومت های ناکارآمد بوده اند و نه مردم. حساب ایندو همیشه از هم جدا بوده و خواهد بود. اگر اینطور نبود ما هم مثل مردم کشورهای دیگر در تاریخ مان برادر کشی داشتیم ولی تاریخ ما گواه می دهد که ایرانیان مردمان نجیب و صلح طلب و مهمان نوازی بوده اند. در تاریخ ما نژاد پرستی هیچوقت جایی نداشته است وگرنه در کتاب های تاریخ معتبر ثبت می شد و یکی از مولفه های کشور ما معرفی می شد.
شخصا مخالف هر سیستمی هستم که زمینه و بهانه ای را برای تجزیه ایران فراهم کند حال می خواهد فدرال باشد و یا چیز دیگری. همانطور مخالف هر قانونی هستم که آزادی انتخاب مکان کار و زندگی و تحصیل و گردشگری و......۷۳ میلیون ایرانی را در چهار گوشه ایران با کوچکترین مشکل روبرو کند.
۲۱۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آراز سلیمانی
عنوان : گسست ملی وجنبش سبز
آزاد عزیز لطفا این لینک سایت سومکا را باز کنید و دوستان دیگر هم همینطور
تا معلوم شود فاشیست کی است.
۲۱۷۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : اباذر
عنوان : ایرانی بدون تبعیض
بنده نه روشنفکر هستم و نه نویسنده و یا غیره. و به عنوان یک شهروند به سوال بنده جواب بدهید.
۱- مردم غیر فارس سیستم فدرال را که پیشرفته ترین نوع مملکتداری در دنیا هست (هند، امریکا، آلمان و ...) برای ایران طلب میکنند. آیا شما فارسها این را قبول می کنید یا خیر. اگر خیر دلیلش را بیان فرمائید؟
۲۱۷۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ایران بدون تبعیض
عنوان : مشخصه رژیم تبعیض و آنهم از نوع فاحش و نادر در تاریخ بشراست، به همین جهت من خود را ایران بدون تبعیض می نامم.
مشخصه رژیم فعلی در ایران که بکمک بیگانگان تاکنون سر پا ایستاده است تبعیض است و آنهم از نوع فاحش و نادر آن در تاریخ بشر، به همین جهت من خود را ایران بدون تبعیض می نامم و مخالف هر نوع تبعیض در ایران هستم که شما به معدودی از آنها اشاره کرده اید.
من معتقدم که با سرنگونی این رژیم و یک قانون اساسی جدید که هم پایه قانون اساسی کشورهای پیشرفته غربی باشد ما هم به دمکراسی واقعی دست خواهیم یافت و تبعیض در ایران برای همیشه نابود خواهد شد. در چنین ایرانی شایسته سالاری ارجح است و نه دین، مذهب، جنسیت، قوم و تبار و گرایشات جنسی ایرانیان. برای رسیدن به این هدف معتقد به مبارزه مسالمت آمیز هستم و به شدت مخالف مبارزات مسلحانه هستم که همیشه وابسته به بیگانگان سودجو و فرصت طلب و ایرانیان جاه طلب و خائن بوده است و هزینه اش را مردمی پرداخته اند که آلت دست اینها شده اند.
در اولین نظری که در رابطه با «روشنفکران» ایرانی داده ام، به نقش مخرب آنها در تاریخ معاصر ایران اشاره کرده ام و پیشنهاد می کنم شما هم کمی به این مشکل ما توجه کنید. با رجوع به استانداردهای کشورهای پیشرفته و مترقی شما درخواهید یافت که ما با فقدان روشنفکر در جامعه خود روبرو هستیم و چنین فقری تاکنون ریشه بدبختی های ما بوده است. شما تاثیر و نقش اینها را در جامعه ما با نقش و تاثیر روشنفکران غربی در جامعه شان مقایسه کنید، چه می بینید؟ آیا در این ۳۱ سال «روشنفکران» ما کارشان سازنده بوده یا مخرب؟ اینها بجز تعداد معدودی شان خرابکاران فکری بوده اند.
اگر ما روشنفکر داشتیم تاکنون می بایستی شاخصه های تاریخ ایران را به اندازه کافی می شناختیم که بفهمیم ما در طی هزاران سال تاریخ خود هم سرنوشت بوده ایم و تاریخ مردم ما برخلاف حکومتگران ما همزیستی مسالمت آمیز بوده است. این اعتدال ریشه های فرهنگی و اخلاقی دارد که کمتر کشوری از آن برخوردار بوده است. اگر ما روشنفکر و محقق داشتیم این ریشه ها را می کاوید و به زبان ساده در اختیار ما توده مردم می گذاشت و میان ما همدلی ایجاد می کرد. پرداختن به واقعیت های تاریخی حداقلی بود که روشنفکران ایرانی می توانستند در این ۳۱ سال انجام دهند و ما را در برابر این رژیم منحوس متحد کنند تا ما مجبور به پرداختن چنین هزینه گزافی نمی شدیم. بجای اینکار، تحریف تاریخ، تخریب یکدیگر، ضد و نقیض گویی، آدرس غلط دادن، تحریک احساسات عوام، بزرگ نمایی تفاوت ها و کوچک نمایی شباهت ها، گیج و گنگ کردن مردم در باره تاریخ و حتی برخورد و انکار تجربه مردم از زندگی خود در پنج دهه اخیر کارنامه این «روشنفکران» ایرانی بوده است.
روشنفکر واقعی آزاد اندیش است یعنی فرا ایدئولوژیک می اندیشد، در کارش یک اصل مقدس است و آن حقیقت است و این اصل را به هیچ قیمتی نمی فروشد، از حقایق و روبرو شدن با آنها و بازگو کردن شان نمی هراسد، شاخصه های تاریخ جهان و تاریخ فکری بشریت را می شناسد، با مبحث استفاده و سوء استفاده از وقایع تاریخی و مباحث فلسفی و منطق و پیامدهای آن آشناست. این خصوصیات در یک روشنفکر واقعی است که او را به مسئولیت ها و نقش مهم اش در سازندگی جامعه خود بخوبی واقف می کند. با این اوصاف ما چند روشنفکر واقعی در جامعه خود بخصوص در عرض این ۳۱ سال داشته ایم؟ فاجعه بزرگ ما همین است که باعث شده مردم ما چنین هزینه گزافی را تا به امروز متحمل شوند.
اروپا سه دوره زشت را پشت سر گذاشت تا به بازار مشترک و اتحادیه اروپا رسید. آیا ما هم حتما باید این سه دوره قرون وسطا، و کمونیسم و فاشیسم را پشت سر بگذاریم تا بجایی برسیم؟ اگر اروپا موفق شد به این مرحله برسد دستان مخرب از دور دستها در کار نبود ولی این در مورد ما صدق نمی کند، منافع بیگانگان مانع بزرگی بر سر راه ما قرار داشته و دارد و در آخر ایرانی نخواهد ماند که ما از آن راضی باشیم.
کسانی که خود را روشنفکران ما می نامند چرا ما را از تجربیات اروپا آگاه نمی کنند و نمی گویند که چگونه بدون گذار از تجربه اروپاییان به موفقیت های آنها می توانیم دست یابیم؟ چرا با مباحث بگونه ای می پردازند که انگار تاریخ و فلسفه و تجربیات دیگر کشورها یا اتفاق نیافتاده اند و یا درسی برای ما ندارند و یا معادله در همه جا یکسان است و نیست؟ چرا به تاریخ و فلسفه ملت گرایی که از قرن نوردهم آغاز شد و پیامدهای آن نمی پردازند و اینکه امروز روشنفکران غربی همه این تعاریف و نقیصه های آنرا افشا کرده اند نمی پردازند؟ چرا به حقوق شهروندی ای که در کشورهای پیشرفته به همزیستی سالم مردم انجامیده نمی پردازند؟ اگر اینها روشنفکرند چرا در این ۳۱ سال از ما جامعه ای آگاه و متحد نساخته اند؟ اگر به همین منوال پیش برویم به کجا خواهیم رسید؟
۲۱۷۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بیگانه
عنوان : چرامقالات فاشیستی را چاپ می کنید؟
وقت خواندن این مقاله طولانی نیست. ولی نویسنده محترم در لفافه نظرات فاشیستی نژادپرستان ترک را مطرحه و تبلیغ می کنند و با نازو غمزه شرح و یا توجیه می کنند که چرا شهر تبریز در جنبش سبز شرکت چشمگیر مثل شهر های بزرگ دیگر ندارد. عجبا. در نوشتن مقاله باید منبع را ذکر کرد و هر کسی علاقه ای دارد می تواند به آن مقاله رجوع کند , این روده درازی بدرد نمی خورد که چاپ کردید.
۲۱۷۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آراز سلیمانی
عنوان : جنبش سبز و حرکت ملی. بهزاد کریمی
اگر دفاع از زبان وهویت و عموما دفاع ازخقوق ملی در ایران از طرف فارس ها و
کومونیستهای فارس گرا پان ترکیسم و تجزیه طلب نامیده میشود پس من پانترکیسم
هستم وبه این نوع ایسم افتخار میکنم.
۲۱۷۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : اسد شبستری
عنوان : پاسخ آقای اباذر
هموطن گرامی جناب اباذر در مورد پاسخ جنابعالی به عرض میرسانم چنانچه به منابع عنی و کتب تاریخی معتبر در مورد منطقه کردستان رجوع کنید متوجه میشوید که کردها و منطقه آذربایجان اولین قوم ساکن در فلات ایران و بوجود آورنده اولین ناسیون یا ملت و تمدن در این منطقه بودند که کورش کبیر در واقع برگزیده همین منطقه بوده که موفق گردیدند اولین دولت و سپس امپراطوری را ایجاد کنند ، اینکه در اثر حمله عربها و سپس مغولها و فجایع و هجوم قبایل صحرا نشین آسیای صغیر در طول تاریخ و سپس ترکهای عثمانی کردستان ایران تکه تکه شد جای بسیار تاسف دارد ولی در اینکه کردهای ترکیه امروزی و عراق و سوریه ریشه و تبار ایرانی دارند شکی نیست منتهی عدم آشنائی با تاریخ ملت خودمان باعث سردرگمی و بازیچه شدن در دست قدرتهای بیگانه را منجر میگردد . نگاه کنید به ریشه زبان کردی ، آذری و فارسی که همه از یک سرچشمه آب میخورند .
۲۱۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : تورک
عنوان : نه اسلحه نه تجزیه فقط حقوق انسانی و زبان مادری
اگر حقوقی را که ترکیه به کردها داده است به تورک های ساکن ایران بدهید همه می روند و جلوی مقبره کورش تعظیم می کنند! تازه تورکها نه اسلحه بدست گرفته اند و نه رسما خواهان تجزیه شده اند.
۲۱۷۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آیدین تهرانی
عنوان : کبوتر صلح را طرفداران تراختور رها کردند و آن را طرفداران استقلال کشتند
حادثه فوق یکی از تکان دهنده ترین حوادثی بود که حتی از برنامه نود که سعی در کتمان خیلی از اخبار مربوط به تراکتور را داشت انعکاس یافت و حتی باشگاه استقلال هم آن حرکت شنیع را در سایت خود محکوم کرد و جای بسی تعجب است که آقای تحلیگر "بهزاد کریمی" می آید و در روز روشن مسبب چنین حادثه ای را که ماه قبل رخ داد و همه آن را محکوم کردند وارونه جلوه می دهد و حتی می خواهد در یک مقاله دیگر به تفصیل به آن بپردازد!
شما که در چنین موارد جزئی چنین غلط آدرس می دهید، چگونه می خواهید جنبش فرهنگی اجتماعی آذربایجان را که مثل جنبش سبز یک شبه مطرح نشده و سالهاست حرکت مدنی خود را ادامه می دهد، تحلیل کنید؟
۲۱۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : لقمان
عنوان : خود گنده پرورانیدن گروههکای طرفدار اقوام ایرانی
نباید علم غیب و الهی داشت تا فهمید که درایران استبداد وحشتناک مذهبی در هر چهار جهت ایران غوغا میکند. دامنه جنایات و تجاوزات بر زن و مرد، پیر و جوان، کرد، ترکمن، ترک، بلوچی، گیلک و خوزستانی و اقوام مجازی و یا حقیقی دیگر و تمام ساکنین ایران گسترش یافته است. اهمال خشنونت و جنایت و احساس آثار درد امری نیست که بعضی ها کمتر و یا زیادتر آنرا حس کنند. در هفتاد هشتاد سال اخیر چند صد گروه و حزب و تشکیلات برای رهایی اقوام ترک، کرد، بلوچ، گیلک،ترکمن ، خوزستانی و غیره بوجود آمد و فعالیت آنها در چه جهت و بسود چه حریانی بود و چه مقدار از پشتیبانی اقوام برخودار بودند، بحثی است که بایستی با فاکت مورد بررسی قرار گیرد. اگر نفوذ و پایگاه مردمی این گروهکهای «طرفدار فدرال ویا تجزیه طلب سنتی» دلسوز اقوام آنقدر بود تا بیک اشاره آنها، این اقوام !! یکپارچه مبارزات ضداستندادی و آزادیخواهانه مردم ایران را در این لحضه حساس تاریخی بایکوت نمایند. تابه رژیم اسلامی ایران میدان عمل بیشتر برای کشتار بدهند.مطمینآ تاحال ایران را چند پارچه کرده بودند.این آرزوی نهفته این جریانهای مشکوک است و بهمین جهت در خود گنده بینی از همدیگر سبقت میگیرند. دامن زدن به بحثی که به «پان» این قوم ویا آن قوم بانجامد،نتیجه ای جز ادامه خفقان و ترور و کشتار جوانان ایران و تسلط بیشتر این ریم بهمراه نخواهد داشت.و اینان همانند حاکمان فعلی ایران روزی بایستی جوابگو اعمال خود باشند.
۲۱۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : داود داودزاده
عنوان : نظر
جناب ارسلان تبریزی من از شما انتظار هیچ جوابی را ندارم شما یک مسئلهای را مطرح کردید که به نظر من کاملأ پان ترکی و نژاد پرستانه بود من عین جملهی خودتان را نیز در کامنتم آوردم ولی انگار شما لقمه غذا را میخواهید از پشت سر به دهنتان نزدیک کنید شما در کامنتتان گلایه کرده بودید که اختلاف انداختن بین کرد و ترک آدری کار روسیه و ارمنستان است و آنها این کار را میکنند که کردها مناطق آذربایجان غربی به اصطلاح خودتان ولی بخوان کردستان را اشغال کنند و اگر آذربایجان مستقل شد آذربایجان را از ارتباط زمینی با اوروپا و ترکیه محروم کنند .
اصل مسئله در این جاست شما حق استقلال را برای خود محفوظ میدارید و میخواهید کشور مستقل شده شما آدربایجان با اوروپا و ترکیه هم مرز باشد ولی آیا شما نا آگاهید که این مرز مشترک بین آذربایجان شما با ترکیه و اوروپا از سرزمین وسیعی تا کنارههای دیای سیاه و مدیترانه به نام کردستان میگذرد ؟ با جمعیتی ۲۵ تا ۲۰ میلون انسان کرد که آنها نیز مثل شما آرزوی استقلال کردستان را دارند شما چگونه میتوانید کشور مستقلی به نام آذربایجان باشید و با ترکیه و اوروپا هم مرز باشی اگر مبارزه برای استقلال کردستان را مخدوش نکنید ؟ شما چه بخواهید چه نخواهید آذربایجان مستقل شما بدون همکاری و دوستی و به رسمیت شناختن همان حق استقلال کردستان در ترکیه و ایران کشور مستقل پوچی به نام آذربایجان خواهید بود که مثل ارمنستان در محاصره قرار خواهید گرفت که حتی این کشور مستقل آذربایجان بدون همکاری ملت کرد نمیتواند ۱ متر مکعب گاز به اوروپا صادر کند . پس لطفأ چشم بسته استقلال آذربایجان را امضا نکنید و کشور ترکیه را دست نخورده که بتواند با کشور استقلال شدهی شما با ترکیه هم مرز باشید آذربایجان یک متر مرز مشترک با ترکیه ندارد عزیز برادرآنچه که مرز مشترک بین آذربایجان و ترکیه مینامید کردستان است عزیز آذربایجان قبل از اینکه به فکر دوستی و اتحاد با ترکیه باشد باید به همسایگی خود با کردستان اهمیت دهد چون بدون کردستان فقط از طریق پل هوائی باید با ترکیه ارتباط داشته باشید
۲۱۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ارسلان تبریزی
عنوان : اذربایجان گهواره ایده های ازادی و برابری و دموکراسی است و پرچم دموکراسی را تنهایی بر دوش خود می کشد.
اقای داود داودزاده از من سئوال کرده اند که اگر من به احتمال جدایی آذربایجان ازایران باور دارم پس چرا احتمال جدایی کورد های ترکیه از آن کشور را نداده ام.
اقای داودزاده: مگر قرا بود من در پیامگیر سایتی به تمامی مشکلات جهان بپردازم.؟ مگر من به مشکلات مشابه مانند مسائل ایرلندی ها با دولت انگلستان و یا مثلا به صد ها مشکلات خیلی بغرنج تر در قاره افریقا و سایر نقاط جهان پرداخته بودم که معضلات کورد های ترکیه از قلم ام افتاده باشد.؟
اگر خواست و ارزوی خود مرا خواسته باشید من نه تنها خواهان جدایی اذربایجان و یا کوردستان ایران از ایران نیستم بلکه معتقد هستم که بخاطر رقابت با قدرت ها و اقتصاد های قوی مانند امریکا و روسیه و اروپا و چین و هندوستان در منطقه ما کشور های دموکراسی --- که بالاخره یکی بعد از دیگری بهش وارد خواهند شد--- با در نظر گرفتن قوانین بین المللی باید بین خود اتحادیه ای تشکیل داده و قوانین مرز های خود را شل کنند و بجای صرف میلیارد ها دلار برای بودجه نطامی و سرکوب مردم خود و دادن بهانه بدست دیگران مانند سایر مردم جهان زندگی خود را در صلح و ارامش و اسایش سر و سامان دهند . متاسفانه تاریخ خیلی وقت است که دیگر به ارزو های من توجهی نمی کند و راه مخرب خویش را ادامه می دهد.
اگر هم درمنطقه بزن و بکش هایی اتفاق بیافتد مقصر اصلی اش ستمگران هستند و نه ستمکشان.
من در مورد ترکیه و وضع کورد های آنجا فقط دستی از دور به آتش دارم و شناخت من فقط از طریق اخبار و غیره است که برای تحلیل کافی نیست. اما اینرا میدانم که ترکیه خیلی زود تر از ایران مشکلاتش را حل خواهد کرد و هر چه زودتر مسائل داخلی کورد هایش را حل کند همانقدر به نفع اش خواهد شد. این بیداری هویت طلبی ملت های بدون دولت به همان اندازه امری تاریخی است که مثلا بیداری بور÷وازی و سرنگونی فئودالیسم.
البته این به آن معنی نیست که راهی که اروپایی ها در یکی دوقرن قبل برای بر پایی - ملت - دولت های خود رفتند قانون طبیعی است و ما هم باید در همان جاده بیافتیم. وضع عوض شده و اقتصاد بین المللی آن قوانین قرون گذشته را شل و ول کرده و می توان بدون گذر از همان راه ها دولت های کاملا دموکرات را بر خرابه های دولت های مستبد ایجاد کرد. به عقیده من اینکار در ترکیه شدنی است ولی در ایران اگر هم غیر ممکن باشد خیلی خیلی مشکل است. برای اینکه در ترکیه خود روشنفکران و نخبه گاه فرهنگی و سیاسی تورک با کورد ها همدلی و همدردی می کنند و صد ها نفرشان هم به زندان افتاده اند ولی در ایران طبق نوشته کاربری به نام" ایران بدون تبعیض"در همین صفحه تهرانی ها حتی خبر خیرش عظیم خرداد ۱۳۸۵ تورک های اذربایجان را نشنیده بودند. این هموطن اما یادش رفته بگه که علت عدم آگاهی فارس ها از اینگونه حوادث بزرگ داخل ایران همین روشنفکران فارس هستند که در بیش از ده ها هزار سایت انترنتی شان حتی اخبار داخل اذربایجان را هم گزارش نمی دهند. انگار که مثلازندانیان سیاسی اذربایجان در کره مریخ هستند و نه در اوین.
همین بی توجهی روشنفکران و نخبه گاه ملت فارس است که صبر و شکیبایی ما تورک ها را از بین برده و این دیوار عدم اعتماد هز روزه ضخیمتر می شود و دقیقا به همن خاطر ماخطوط مبارزاتی خودمان را از آنها جدا کرده ایم. مطمین باشید که ما تورک ها قدمی از این خط مشی مان به عقب بر نخواهیم گذاشت که بقول مارکس" پرولتاریا بجز زنجیر هایش چیزی برای از دست دادن ندارد."
توپ در میدان ملت فارس است. اگر فکر می کنند که می توانند دولت دموکراتیک اما متمرکزی در ایران بر پا کنند تشریف بیاورند که این گوی و این میدان.
جان جوانان اذربایجان مجانی بدست نیامده است که انرا در راه بر اندازی یه ر÷یم مستبد و شوینیست و جایگزینی با یه ر÷یم شوینیست دیگری از دست بدهد. مگر تغییرات سیاسی عمیق و هذینه دار مانند خرید مبلمان است که اگر خوش مان نیامد عوض اش کرده و یا یکی دیگری را بخریم. اذربایجان گهواره ایده های ازادیخواهی و دموکراسی است و مطمین باشید که ارمغان دولت دموکراتیکی را یا برای همه ایران و با برای خود خواهد آورد. ملت با شرف و صبور تورک با سربلندی از عهده همچو وظیفه عظیمی بر خواهد آمد.
۲۱۷٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : اباذر
عنوان : آقای ایرانی بدون تبعیض - متشکرم از توجه شما به املا اینجانب. یادم هست در املا یا ۱۰ میگرفتم و یا ۹ چون نمیدانستم حرفهایی را که در گفتن تکرار میشوند یک بار بنویسم یا دو بار. و یا با کدام ز ط ص بنویسم )
خیلی خیلی متشکرم. یافتم!
فهمیدم که بچه سفیری که در لندن به دنیا می آید. و محل تولد لندن بر آن مینویسند. دیگر فارس (البته ببخشید ایرانی) نیست و او از نسل انگلیس است و فتنه انگیز! دیگر بچه هایی که در دبی به دنیا می آیند. عربند! دیگر در لس آنجلس بچه ایرانی وجود ندارد! و ...
- ولی آخر کردهایی که در ایران به دنیا می آیند نه ببخشید اشتباه شد ایرانیهایی که در سنندج به دنیا می آیند. و محل تولدشان ایران است. چرا نمیتوانند رهبر بشوند. و یا رئیس جمهور!
- چرا بعضی از ایرانیها حق یادگیری زبان مادریشان را دارند ولی بعضیها نه!
- چرا نصف ایرانیها نمیتواند قاضی بشوند!
- چرا بعضی کودکان کارتون به زبان مادریشان را نگاه می کنند و بقیه کودکان باید در کوچه ها چرخ دوچرخه را دنبال کنند!
- چرا نصف ایرانیها برای شهادت دادن نصف و نیمه هستند!
- چرا بعضیها پان فارس هستند و بعضیها پان ترک.
- چرا بعضها به هیچ وجه جدایی طلب نمیشوند ولو حکومت را سرنگون کنند. ولی بعضی ها با گفتن زبان مادری جدایی طلب میشود.
- چرا خبر بازداشت بعضی ها در رسانه های خارجی گوش مردم را کر می کند ولی کسی خبر کشته شدن جوانانی که به خاطر تقاضای تحصیل به زبان مادریشان را دارند شنیده نمی شود.
و ....
و....
و....
عجبا که پاسخ شما هزاران هزار سوال در ذهن من ایحاد کرد. که تا عمر باقی دارم باید دنبالشان بدوم. ولی به شما قول می دهم تا جوابشان را پیدا نکنم. قلم بر زمین نگذارم و آسایش را بر خود حرام بدانم.
۲۱۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ایران بدون تبعیض
عنوان : اباذرعجب سئوال عجیب غریبی می کنی. در همه این کشورهایی که نامبردی برای همه در بدو تولد شناسنامه صادر می شود.
اباذرعجب سئوال عجیب غریبی می کنی. در همه این کشورهایی که نامبردی برای همه در بدو تولد شناسنامه صادر می شود. هویت افراد در شناسنامه هایشان ثبت می شود. در صفحه اول شناسنامه های ایرانی شما نام، نام خانوادگی، نام پدر، محل تولد و... را دارید. اگر شما در استان کردستان متولد شده باشید نام ده و یا شهری هم که در آن بدنیا امده اید هم ذکر می شود. فکر کنم لازم به یاد آوری نباشد که در گذرنامه ها ملیت اشخاص ذکر می شود.
در ضمن من می بینم بعضی ها ملیت را به غلط مللیت می نویسند.
۲۱۷۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : اباذر
عنوان : مللیت
آقای ایران بدون تبعیض، شما ما را خوب شناختید. بنده رئیس جمهور قبلی امریکا یعنی جرج دابیو بوش هستم و می دانم که شما مردم فارس، ترک، کرد، عرب و بلوچ درنهایت صمیمیت باهم زندگی میکنید. و میخواستم در بین شما تفرقه باندازم و کشورتان را به تاراج ببرم. که متاسفانه متوجه شدید. حال که شما بنده را مجبور کردید دست خالی به امریکا برگردم میتوانم از شما تنها یک سوال بپرسم و جواب آن را به امریکایها بگویم تا مرا از کشور بیرون نکنند.
لطف می فرمایید بگوید این کردهای بیچاره تجزیه شده در ۴ کشور به کدام ملت تعلق دارند؟
۱- ترکیه ای
۲- ایرانی
۳- عراقی
۴- سوریه ای
۲۱۷۲۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ایران بدون تبعیض
عنوان : در ایران ما یک ملت و یک ملیت داریم، نام کشور ما ایران و همه ایران سرای آحاد ایرانیان است. ما مرزی درون ایران نداریم که ما ۷۰ میلیون ایرانی را از هم از هم جدا کند.
ما به هیچ کس اجازه نمی دهیم که بین ما ایرانیان تفرقه بیاندازید و حکومت کند. ایران پرستی را دشمنان ایران فحش می دانند و نه ما. نه در دوره قاجارها قومی بدلایل واهی شما تحت فشار بیشتری از اقوام دیگر بود و نه در دوره پهلوی و نه در دوره دژخیمان فعلی. مشکلات ما به خودمان مربوط است و نه به بیگانگانی که طمع به آب و خاک ما همیشه داشته اند. ما مردمی با فرهنگ و اخلاق و خشونت گریزی هستیم و بهمین دلیل نقشه های شما تاکنون باعث نشده که میان مردم ما خونی ریخته شود. حکومت های جابر و جائر در ایران می آیند و می روند ولی ما ملت هستیم که می مانیم. ما هستیم که در میان خود صلح و صفا داریم و حساب خود را از حکومت ها همیشه جدا کرده و می کنیم. از نوشته های شما معلوم است که زبانهای ما را در ایران بهتر از ما می دانید ولی روحیه و زندگی مردم ما را در ایران نمی شناسید. ما در ایران بهم که می رسیم اصلا حتی به ذهنمان هم خطور نمی کند که همدیگر را به عنوان ملیت های گوناگون ببینیم و حس کنیم، این چیزها بما نمی چسبد. شما اگر ایران را می شناختید هیچوقت ادعا نمی کردید که چنین خط کشی های سیاه سفیدی، مثل نقاشی بچه های مهد کودک، در میان مردم ایران وجود دارد. بیخودی سعی نکنید کلمه ملیت و خلق را در ایران جا بیاندازید، در ایران نزدیک یک قرن است که این بازی بیگانگان نگرفته است در آینده هم نخواهد گرفت. خمینی هم مثل شما از کلمه ملت و کشور و ایران و ایرانی فرهنگ و تمدن ایرانی و کله پاچه و کوفته تبریزی و میرزاقاسمی بدش می آمد و خیلی سعی کرد از ما یک امت نون و سیب زمینی خور و وحشی بسازد ولی شکست خورد همانطور که شما تاکنون شکست خورده اید. خمینی نه از ما توانست امت بسازد، نه توانست خرافه هایش را نهادینه سازد، و نه توانست زنان ما را از جامعه بیرون کند و در زیر کوهی از پارچه پنهان کند.
از نظر ژنتیکی ما انقدر مخلوطیم که لج خیلی ها از این لحاظ تاکنون در آمده است. واقع مسخره است که شما محل تولد ما را ملاک ملیت ما قرار می دهید! کجای اینکار شما علمی است؟ این ملاک را در کدام کشور در دنیا تا حالا دیده اید که ایران کهنسال دومی باشد. مردم کانادا ملیت کانادایی دارند، مردم سوییس ملیت سویسی دارند و مردم ایران ملیت ایرانی دارند، به همین سادگی. ۷۳ میلیون ایرانی حق مالکیت کل ایران را دارند صرف نظر از محل تولدشان، رشت همانقدر مال منست که مال آن آبادانی است و بالعکس. این برای تو سخت است ولی برای منه ایرانی نه.
۲۱۷۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : اباذر
عنوان : مللیت
آقای شبستری لطف می فرماید تعریف ملت را توضیح دهید و بگوید کردهای تجزیه شده در ۴ کشور به کدام ملت تعلق دارند.
۲۱۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : داود داودزاده
عنوان : بیان چند نکته
روی سخن من در این کامنت با ۲ کامنت گذار است ۱- ایران بدون تبعیض و ۲_ارسلان تبریزی
جناب ایران بدون تبعیض شما تحت لوای ایران بدون تبعیض عملأ کامنتتان در رد حقوق ملی انسانی ملتهای است در ایران که زبان مادری آنها فارسی نیست شما با بیان اینکه در ایران چگونه میشود تست ژنیتیکی کرد برای اینکه بدانیم کدام کرد است یا فارس یا ترک دارید کل مسئله را مخدوش میکنید چون کردستان معلوم است کجاست و همینطور آذربایجان و مناطق دیگر ولی ایران پرستان تمامیت خواه با شعارهای عوام فریبانه داراند مواصع پان ایرانیستی خود را باد میکنند .
در مورد جناب ارسلان تبریزی نیز باید نکتهای را بیان کرد .
به این نوشته ی جناب تبریزی توجه کنید نقل از ایشان .
حتی احتمال داده می شود که ریشه های این جریان از روسیه و ارمنستان آب می خورد که می خواهند بین تورک و کورد دشمنی و نفاق انداخته و در اینده اگر اذربایجان اعلام استقلال کند کورد ها تشویق به اشغال مناطق بین اذربایجان و تورکیه کرده و اذربایجان را هم از تورکیه و هم از اروپا جدا کرده و درتنگنا قرار دهد.
جناب ارسلان چرا شما برای آذربایجان این احتمال را میدهید که از ایران مستقل شود ولی این احتمال را برای کردهای ترکیه در نظر نمیگیرد ؟ در هر صورت هر گونه تغیر و تحولی در نقشهی جغرافیای خاور میانه باور کنید اگر اتفاق بیفتد قبل از ایران از ترکیه شروع میشود و اگر آذربایجان مستقل شود یقین بدانید کردستان نیز مستقل میشود و این استقلال کردستان شامل سرزمین کردستان در ترکیه نیز میشود و آذربایجان در هر حالت نمیتواند با بخش ترک نشین ترکیه هم مرز باشد چون با دیوار گوشتی ۲۰ میلون کرد ترکیه روبرو خواهد شد به اضافهی کردهای آذربایجان از ماکو گرفته تا پائین ترین بخش آن سنقر و در منطقه در محدود خواهد بود و راه به اوروپا و دریای آزاد را فقط از طریق کردستان به دست می اورد
۲۱۷۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ایران بدون تبعیض
عنوان : با یک آزمایش ژنیتیکی در ایران مشخص کنیم که کی ترک و فارس و عرب و بلوچ و کرد است و تکلیف را یکسره کنیم.
بعضی ها باید دوره تاریک و زشت قرون وسطای اروپا و دوره فاشیست هیتلری و دوره کمونیستی اتحاد شوروی را تجربه کنند تا شاید انسان شوند و درک درستی از هریک از این سه مبحث پیدا کنند.
آن ایرانیانی که خود را روشنفکر می نامند باید بروند و فرق خود را با روشنفکران غربی پیدا کنند. وظایف و تولیدات فکری خود را با وظایف و تولیدات فکری روشنفکران غربی مقایسه کنند و تاریخچه ای از اعمال و رفتار و نتایج کارهای خود منتشر کنند. اینگونه معلوم کنند که آیا روشنفکران نیم قرن اخیر ایران سازنده بوده اند و یا مخرب، آیا دلها را بهم نزدیک کرده اند و آزادی و دمکراسی را اشاعه داده اند و یا با ندانم کاری های خود ۳۱ سال است که ملتی را به بدبختی گرفتار کرده اند.
حال چنین روشنفکرانی با چنین سابقه زشتی با قلم فرسایی های خود تخم تفرقه و کین میان مردم ما می کارند، دلایل اینکارهایشان را خود دانند و بس. اینها باید اول مشخص کنند که آخرین باری که ایران را دیدند و با مردم ایران سر و کار داشتند کی بود؟ بسیاری از اینها تصوری از ایران و ایرانی دارند که متعلق به دوره پیشه وری و ایدئولوژی هایی است که در خدمت روسیه بوده و امروز در خدمت هفت خواهران نفتی نیز هست. با این تفکراتشان از ایران، نه ایران را می شناسند و نه ایرانیان را. وضع این روشنفکران مرا بیاد داستان زاغ و کبک می اندازد، نه از روشنفکر غربی چیزی آموخته اند و نه قادرند به خلق و خوی ایرانی ایرانی بازگردند. خط کشی هایی میان مردم ایران می کنند که انگار در ایران مردم با این خط کشی ها زندگی می کنند، واقع بچگانه و احمقانه است. طوری از رویداد ۱۳۸۵ در آذربایجان سخن می گویند و از تهرانی ها گله می کنند انگار مردم تهران چیزی درباره این واقعه می دانند. مردم تهران خود از وقایعی که دو کیلومتر دورتر از منطقه شان رخ می دهد خبر ندارند چه برسد به بلوچستان و کردستان. از واقعه ۱۸ تیر من باخبر بودم ولی عموی من که در خیابان سیروس تهران زندگی می کند از آن خبر نداشت. کشتار دهه ۶۰ را الان همه می دانند ولی در زمانی که اتفاق افتاد اکثر ایرانیان از آن بی اطلاع بودند. من از این روشنفکران در عجبم که چنین بدیهیاتی را فراموش می کنند و یا مغرضانه کتمان می کنند که گردش خبر در ایران بسیار محدود است و ضد اطلاعات بسیار فعال می باشد.
شما روشنفکران قادر نیستید مسئولانه رفتار کنید و رفتارتان همانند آن روشنفکرانی است که پس از جنگ جهانی اول با اشاعه نفرت و کینه میان مردمان در دو امپراطوری عثمان ها و هابزبرگ باعث بدبختی های بزرگی میان مردمانی شدند که تا روز قبل در همسایگی یکدیگر می زیستند. با ایجاد کینه و تفرقه میان مردم بر حسب نژاد و دین و زبان و... از دل هر یک از این امپراطوری ها کشورهای نوینی در آوردند که همواره نسبت به هم بیرحم و زشتکار شدند. کشورهایی شدند که پس از مدت کوتاهی در درون هر یک از آنها گروهی فاشیست شدند و گروه دیگری کمونیست. هر کدام دچار نا آرامی های شدید داخلی و تحت نفوذ شوروی و آلمان به برادر کشی مشغول بودند و پس از جنگ جهانی دوم به اقمار اتحاد جماهیر شوروی تبدیل شدند و تا ۱۹۸۹ به آزادی دست نیافتند. آخرین اینها هم یوگسلاوی بود که همه شما حتما بیاد دارید.
آقایان روشنفکر، ایران امپراطوری نیست که شما می خواهید اینرا بما بباورانید. بروید کنار و انقدر شر بپا نکنید، ما مشکل زیاد داریم و جای بس تاسف است که شما هم یکی از مشکلات بزرگ ما هستید. حرف آخرتان را اول بزنید و بگوییدبا یک آزمایش ژنیتیکی در ایران مشخص کنیم که کی ترک و فارس و عرب و بلوچ و کرد است و تکلیف کشور را یکسره کنیم.
۲۱۷۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : چند نکته در پاسخ جواب آقای بهزاد کریمی!
آقای کریمی،
از اینکه به موضوع اشتباه فاحش در نسبت دادن سر بریدن کبوتر صلح تراختور اشاره کرده اید جای تشکرهست منتها سه نکته را به نظر تان میاورم:
۱- از لحن و طنزی که در برجسته کردن اشتباه تان به کار گرفته شده گلایه کرده اید. برای اینکه جانب انصاف را رعایت کرده باشید لطفا به نوشته خودتان مراجعه کنید تا ملاحظه کنید که خودتان با چه لحنی از یک کار نکرده همشهریانتان صحبت میکنید!
۲- انتظار این بود که حضرتعالی همانطور که در نوشته خود با آن لحن گزنده از یک عمل نکرده تراختور چی ها حرف زده اید اینک که بر شما معلوم شده که کننده این کار رذیلانه آنطرفی ها بوده اند نیز همان لحن را بکار بگیرید و از آن حرف بزنید.
۳- نوشته اید که “”اتکا و اعتماد من به دو منبع خبری مستقل از هم در این زمینه، که هیچیک از آنان نیز دارای مواضع ناسیونالیستی ویژه نبودند و از تیم فوتبال خاصی طرفداری نمی کردند،موجب این سهو بوده است.””
از شما تعجب میکنم که با این همه سوابق سیاسی و با همه آشنائی به روحیات ترک ها و همچنین با این همه مقاله که در این رابطه نوشته شده، هنوز متوجه نشده اید که دعوای حمایت و مخالفت از تیم خاصی در بین نیست. تراختور یک نماد است که ترک ها با آن روی هویت مستقل و مجزای خود تاکید میکنند. منابع شما که این خبر وارونه را خدمتتان گفته اند لزوما به آن از زاویه رقابت ورزشی نگاه نمیکرده اند، همانطور که در اصل هم رقابت ورزشی در موضوع تراختور اساسا مطرح نیست.
۲۱۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ارسلان تبریزی
عنوان : در مورد سایت مشکوک بای بک و ستون پنجم دشمن
اقای بهزار کریمی : با تشکر از اذعان به اشتباه تان باید بگویم که این تنها اشتباه تان نبود. رجوع دادن به سایت بای بک و نویسنده نا اشنایش اشتباه دومی تان بود که می تواند با استاندارد های مردم موجه باشد ولی با استاندارد های خود من موجه نیست برای اینکه شما به راحتی می توانستید قبا از دست به قلم بردن از دوستان اطلاعات لازمی در باره چهره ها و جریانات هویت طلب بدست آورید . تا آنجائیکه من میدانم همه نحبه گان هویت طلب تورک های اذربایجان با اسم حقیقی خود می نویسند و آدرس محل اقامت و ایمیل دارند و در سمینار ها و کنفرانس ها و مصاحبه ها چهره هایشان اشکار است. اما در مورد این سایت بای بک کسی از ماهیت اش اطلاعی ندارد که این خود شک و شبهه بر انگیز است. آنطوریکه شنیده ام مسعود انتظار نامی در لندن این محفل را می گرداند که کسی ایشان را نمی شناسد. باز هم آنطوریکه دهان به دهان می گردد این جریان وابسته به نیروهای امنیتی ر÷یم ایران است که با دادن شعار های فوق رادیکال سعی در دشمنی انداختن بین خود هویت طلبان تورک و بین تورک ها و فارس ها مخصوصا کورد ها هستند. حتی احتمال داده می شود که ریشه های این جریان از روسیه و ارمنستان آب می خورد که می خواهند بین تورک و کورد دشمنی و نفاق انداخته و در اینده اگر اذربایجان اعلام استقلال کند کورد ها تشویق به اشغال مناطق بین اذربایجان و تورکیه کرده و اذربایجان را هم از تورکیه و هم از اروپا جدا کرده و درتنگنا قرار دهد.
شما که خودتان عمری را در مسایل سازمانی و سیاسی گذرانیده اید و می دانید که طرفین متخاصم برای پیروز شده به هزاران حیله متوسل می شوند که داشتن ستون پنجم یکی از موثرترین و مخرب ترین سلاح هاست.
آتش زدن سینما در ابادان و نسبت دادن آن به ر÷یم پهلوی و یا پاره کردن عکس خمینی و نسبیت دادن آن به طرفداران جنبش سبز و یا عکس کتابسوزی شاهنامه ---که فردی به نام پیمان پاکمهر در اشپزخانه شان به راه انداخته و آنرا به هویت طلبان چسبانیده بودند ---و یا همان شعار های افراطی در خیزش عظیم خرداد ۱۳۸۵ چند نمونه از سعی و کوشش مستبدین است که با این کار ها سعی در مخدوش کرده چهره معترضین دارد.
شما اگر واقعا می خواستید مشی و سیاست های کلان هویت طلبان تورک آذربایجان را تجزیه و تحلیل کنید پس چرا به منابع شناخته شده شان رجوع نکرده اید.؟
فرض کنید که اصلا تمامی جریانات هویت طلب تورک ارتجاعی اند و غیره. شما نحبه گان فرهنگ فارس--- می دانم که خودتان هم آذربایجانی هستید و احتمالا خودتان را هم تورک نمی دانید--- چرا بحث فدرالیسم را که به نظرم خودتان هم قبول دارید که شیوه کشورداری بس دموکراتیک تر از جمهوری مرکز گرا است را بین مردم نمی برید.؟
اگر بفرض همین فردا این ر÷یم مستبد قرون وسطایی سقوط کرده و دولتی سکولار سر کار بیاید ما تورک و کورد و عرب و بلوچ و ترکمن ایرانی چه مکانیزمی داریم که بتوانیم مرکز را وادار به تمکین کنیم.؟ حتی اگر تک تک انسانهای روی زمین در اخلاق و رفتار یه کانتی صد در صد باشند وقتی دور هم جمع شده و حکومت مرکزی تشکیل دهند بدون ابزار و مکانیزم های کنترل از خارج بدون استثنا به انحراف خواهند گرائید. این در ماهیت ساختار سازمان و ارگانیزم است که رفتار های اعضایش را تعیین می کند و نه برعکس. آناتومی فیزیولو÷ی را تعیین می کند. قلب بخاطر این کارش را بخوبی انجام می دهند که آناتومی اش به آن شکلی است.
همینطور ساختار فرهنگ و دنیای نمادین و شکل تشکیلات سیاسی و رابطه بین اینهاشیوه تفکر و رفتار انسانها را را تعیین می کند. فروشنده آمریکایی که ده بار برای اشتباهش عذر خواهی می کند و یا همیشه لبخند بر لبانش حک شده است بخاطر ساختار و فرهنگ شرکتی است که برایش کار می کند و گرنه مانند کارمند های اداره مالیات که بهت احتیاجی ندارند عبوس و ترشرو می شدند.
۲۱۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : تورک استاجلو
عنوان : سپاسگذارم
سخنان دوستداران فرهنگ و زبان تورکی که بسیار به جا وحکیمانه است به اندازه سخنان ضد فرهنگ و زبان تورکی کار ساز نیست. چون هنوز تورکهای هستند که فکر میکنندفرهنگ و زبان تورکی درنظر روشنفکران فارس قابل احترام است .من از اقایان و خانمهای ضد تورک که دست افکار حاکم بر احزاب سنتی ایرانی راباز میکنند وسبب بیداری مردم صادق ما میشوند سپاسگذارم .
۲۱۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : اباذر
عنوان : صادقانه سخن بگویم!
نمی دانم عربها دقیقا چند کشور هستند ولی شما خودتان همیشه می گوید عربها.
و همینطور در کتابهایتان میگوید ترکها به ایران حمله کردند یعنی همه کشورهای قرقیزیستان ازبکستان ترکمنستان، آذربایجان، ترکیه و... یک ملت خطاب میکنید. یعنی مرزهای سیاسی هرگز جدا کننده ملتها نیستند و همه میدانیم این مرزها را برای ما کشیدند. و ما هیچ نقشی در آن ندلشتیم. و اگر دقت فرمائید میبینید که کوهها رودخانه ها و دریاها و کویرها مبنای تقسیم بندی قرار گرفته اند نه شباهتهای زبانی فرهنگی و یا غیره.
حال نمیدانم مردم عرب خوزیستان و یا ترکهای آذربایجان چطور از این ملتها مثتسنی می شوند! و با فارسها یک ملت واحد تشکیل میدهند!
به استناد شما کردها به چهار ملت (ترکیه ها، ایرانیها، عراقیها و سوریه ها) تقسیم شده اند! واقعا بنده ترکزاده به حالشان سوخت!
ثانیا تا زمان رضاخان ایرانی وجود نداشت. یا اسم سلسله ها گفته می شد و یا ممالک محصوره.
۲۱۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : همشهری ع
عنوان : پیشنهاد
همشهری یکخورده کوتاه تر بنویس هر چی تلاش کردم حوصله ام نگرفت بشینم اینهمه مطلب را بخوانم .
۲۱۷۰۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : نقطه آغاز اشتباه
آقای بهزاد کریمی عزیز،
باید به صراحت بگویم که شما این بحث را از نقطهی اشتباهی آغاز کردهاید. شما به جای این که نقطه نظرات ایجابی خود را اعلام کنید به نقد نظر (ات) این و آن فرد پرداختهاید. شما مثلاً نقد کردهاید ولی بالاخره من نفهمیدم که نظر خود شما دربارهی این تنوع ایرانی چیست.
از سوی دیگر به اعتقاد من جنبشی که در ایران آغاز شده است یک جنبش عمومی و دموکراتیک است که جنبش اصلاحطلبان و سبز فقط بخشی از آن را تشکیل میدهد. این جنبش عمومی هنوز در آغاز شکلگیری خود قرار دارد و به صراحت باید گفت که هنوز یک جنبش سراسری و ملی نیست. این هم بدان معنا نیست که اصلاحطلبان خوب یا بد هستند. زیرا، مفاهیم خوب یا بد مطلق هستند و هیچ باری ندارند. این که اصلاحطلبان و در صدر آنها آقایان خاتمی، موسوی و کروبی هنوز درک محدودی از دموکراسی به طور کلی و به ویژه از این تنوع ایرانی دارند بر کسی پوشیده نیست. به اعتقاد من اگر کسی واقعاً «دلش به حال ایران و همهی شهروندان آن میسوزد» باید در جستجوی راه حلهای قابل تحقق و تجربه شده باشد و از بحثها و نقدهای انتزاعی که اختلافات را به طور مصنوعی دامن میزند، پرهیز نماید. مستقل از اراده من و شما ایران کشوری است با تنوع زبانی و فرهنگی، حالا دوست دارید اسمش را قوم بگذارید یا ملت یا قبیله یا رنگین کمان، این در واقعیت این تنوع هیچ تأثیری نخواهد گذاشت. این تنوع فرهنگی – زبانی با هیچ نظریه و تئوری هم قابل پاک کردن نیست: چه راه حلی وجود دارد که هر فرد ایرانی در این سرزمین احساس کند حقوقش رعایت میشود و مورد تبعیض قرار نمیگیرد؟ این آن پرسشی است که ما ایرانیان، جدا از این که با چه زبانی سخن میگویم، باید پاسخ بدهیم.
شاد و تندرست باشید
۲۱۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بهزاد کریمی
عنوان : پوزش بابت یک خطا و چند توضیح
من در نوشته ام ، حادثه "سر بریدن کبوتر"ی در جریان یک مسابقه را کار چند طرفدار ترکتور سازی معرفی کردم که توضیح نکاتی پیرامون این خطا را ، ضروری می دانم.
۱) بی هیچ توجیهی می پذیرم که در کسب خبر، دچار بی دقتی جدی بوده ام و در نسبت دادن ناحق آن به "چند طرفدار تراکتور سازی" ،مرتکب اشتباه حقوقی بزرگی شده ام. اتکا و اعتماد من به دو منبع خبری مستقل از هم در این زمینه، که هیچیک از آنان نیز دارای مواضع ناسیونالیستی ویژه نبودند و از تیم فوتبال خاصی طرفداری نمی کردند،موجب این سهو بوده است.من می بایستی مانند دیگر موارد که در نوشته هایم سعی در رعایت آن دارم، به جای نقل از منبع غیر مستقیم به اصل خبر مراجعه می کردم، که متاسفانه این کار صورت نگرفت.
۲) از آقایان "کریم .ن" و "ارسلان تبریزی" ،صرفنظر از لحن و طنزی که در برجسته کردن اشتباه من به کار گرفته اند، به خاطر ایراد گیری درست و طرح بموقع خطای اطلاعاتی من ، سپاسگزارم. همانگونه نیز از یادآوری دوستی که، به من تلفن زد.ولی توصیه دوستانه دارم و امیدوارم که نقد مقاله زیر سایه این اشتباه خبری قرار نگیرد!
۳) از آقای "آراز افشار" هم که در مقاله ام از او پرسیده بودم که چرا در این مورد معین سکوت کرده است، جداعذر می خواهم .ولی، هم از ایشان و هم هر کس که با مواضع متفاوت روی مسایل مربوط به ناسیونالیسم قلم می زنند، همچنان این پرسش را دارم که نسبت به نشانه های فراوان در زمینه رشد نفاق و نقار ملی در کشور چه اندازه حساس اند؟
۴) اما به رغم خطایی که در آدرس دهی راجع به عامل این پدیده زشت صورت گرفت، من همچنان بر اصل حرفم که چیزی نیست جز اینکه "از خرد است که کلان بر می خیزد !" و اینکه بروزات نفرت ملی و قومی امروزین در این یا آن نشانه به ظاهر کوچک می تواندکه مقدمه ای برای فجایع بزرگ محتمل در آینده باشد، هستم و تکرارش هم می کنم. امیدوارم در نوشته ای که قول ارایه آنرا داده ام، بیشتر حول آن سخن بگویم.باشد که دقت من در منبع خبر افزایش یابد و دقت مضمونی، در نقد دوستان نقاد.
۲۱۶۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : اباذر
عنوان : صادقانه سخن بگویم.
نویسنده محترم در پاورقی آورده است که قصد داشته در مورد کبوتر کشته شده به دست ترکها! مقاله ای دیگر ارائه نماید که متاسفانه دیگر نخواهیم دید تا افکار تمامیتخواهیش را به تمام و کمال ببینیم.
دیگر این که شما سبزها ادعا می کنید که همه مردم ایران از هر قشر و مللیتی به حقوق خود با این جنبش دست خواهند یافت. ولی سوال اینجاست که مگر در انقلاب ۵۷ شعارها و قول قرارها غیر از این بود. و یا شما فرستاده خدا هستید! که ما خبر نداریم. چطور مللیتهای غیر فارس دوباره به جنبشی که اختراع پان ایرانیستهاست! اعتماد کند. مگر غیر از این است که هر مللیتی در قالب کشوری فدرال دنبال حقوق خود باشد. مگر پیشرفته تر از سیستم فدرال، شما چیز دیگری سراغ دارید. و واقعا چه چیز است که شما فارسها را از فدرال کردن ایران نگران می کند. آیا جز این است کوتاه شدن دستتان از سلطه بر مللیتهای دیگر ایرانی، آسیمالاسیون فرهنگی، منابع طبیعی و استعمار آنهاست که شما را این قدر می ترساند که حتی از آوردن اسمش هراس دارید. و یا واقعا خطر تجزیه ایران است. در صورت فدرال شدن ما امیدوار هستیم فارسها با فرهنگ و رفتار سنجیدهایشان هر چه بیشتر مردم مللیتهای دیگر را به خود طوری جذب کنند تا مردم آنها بودن با ایران را بر جدایی ترجیح بدهند. و به تاریخ این سرزمین که به دست همه ملل ایرانی ساخته شده است افتخار کنند. اگر فرض بر این بگذاریم که ایران تجزیه بشود. ما ملتهای مختلف ساکن در منطقه جز این چاره ای نداریم که دوباره دور هم جمع بشویم و اتحادیه ای مثل اروپا ایجاد کنیم تا بتوانیم به حیات خود ادامه دهیم. ما محکوم به زیستن در کنار هم هستیم ولی با احترام متقابل.
۲۱۶۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : عزیز عزیزی
عنوان : عامه مردم هنوز دینخو هستند
روشنفکران خوشخیال که هنوز به ریشه طاعون عرب کاشته و استعمارپرورده پی نبرده اند؛ هنوز خالی می بندند. در حال حاضر خواسته های کنونی رهبران جنبش سبز معقول است و مطلوب.
۲۱۶۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آزاد
عنوان : کار نیکان را قیاس از خود مگیر!
جناب ارسلان،
شما و همه کسانی که مثل شما فکر می کنند درست مثل یک صفحه خط افتاده تکرار می کنید که "فارسها ما را در قیام خرداد ۱۳۸۵ تنها گذاشتند، پس این به آن در!"
آقای محترم،
آنچه که در خرداد ماه ۸۵ در تبریز اتفاق افتاد، قیام بود، ولی یک قیام ارتجاعی. شما بفرمائید مگر فارسها و ارمنیها و کردها دیوانه بودند از کسانی حمایت کنند که شعار می دادند: "فارس، کورد ارمنی، بوتون تورکون دوشمنی!" آیا شعارهای شرم آوری را که به یک عده از انسانهای این کشور لقب "سگ" می داد فراموش کرده اید؟ آیا یادتان رفته است که در همین قیام ارتجاعی و نژادپرستانه شما فارسها را بی شرف می نامیدند (اونلار که بی طرفدی، فارسدان دا بی شرف دی)؟
حالا هم شما و امثال شما طلبکار شده اید و با این عقاید نژادپرستانه به طرفداران جنبش سبز، یعنی جنبشی که در شعارهایش نه زبان و نه به قومیت و نه به فرهنگ کسی توهین کرده است، ایراد می گیرید؟
جنبش سبز فقط یک خط قرمز بین خودیها و غیرخودیها دارد: نژادپرستان چه آریائی باشند و چه اوغوز و چه عرب، و همچنین مخالفین حقوق بشر و کرامت انسانی جایی در بین جنبش سبز ندارند و همان بهتر که به همفکران نازی و یا بوزقورت خودشان ملحق شوند.
۲۱۶٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ارسلان تبریزی
عنوان : منابع سوراخ سوراخ
اقای بهزاد کریمی: اگر زمان مظفر الدین شاه قاجار زندگی می کردید که ارسال یه تلگراف از نقطه ای به نقطه دیگر شش ساعت طول می کشید آنوقت عذرتان موجهه بود که اگر در ابلاغ گزارشی اشتباهی می کردید. اما الان که در قرن ۲۱ و آنهم در قلب اروپا زندگی می کنید که پر زندن پروانه ای در چین در عرض چند چانیه به اقصی نقاط دنیا پخش می گردد اشتباه به آن بزرگی سر بریدن کبوتر صلح از طرف حضرت عالی اصلا و ابدا قابل بخشش نیست. ایا این خبر سر بریدن کبوتر را فقطشنیده اید یا اینکه ویدیوهایش را دیده اید.؟ بابا ایوالله. امیدوارم که سایر منابع تان مثل این یکی مانند اب پاش سوراخ سوراخ نباشد.
خطاب به آنهائیکه سکوت پر معنی ملت تورک اذربایجان را همسوئی با ر÷یم ایران می دانند. با این منطق خودتان شما ها هم در قیام پر شکوه خرداد ۱۳۸۵ بخاطر عدم همراهی با ملت تورک با ر÷یم ایران همسو بوده اید.
به نازم به شعور سیاسی و سطح بالایآگاهی ملت تورک اذربایجان که این دفعه اسیر احساسات نشد و با خرد و تعقل و عقل و ذکاوت قدم در راه مبارزه جداگانه خویش نهاد. این ابی است که دیگر به جوب بر نخواهد گشت. ازموده را ازمودن خطاست.
۲۱۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱٣٨٨
|
از : احسان فرشچی
عنوان : گمراهان ظلمات
عده ای ترس و محافظه کاری و نان به نرخ روز خوردن خود را میخواهند پشت ملیت سازیهای قلابی پنهان کنند و شروع به بحث ملت فارس و ملت آذربایجان ووو میکنند اینها دو دسته هستند یک عده بریده و ترسو که سعی میکنند عدم تکان خوردنشان را به گردن فارس یا دیگری بیاندازند و از طرفی بنوعی با آخوندها همراهی میکنند جهت منافع پست خویش لذا خودشان را در پشت ما سک آذربایجانی پنهان میکنند ، دسته دوم هم مامورا ن حقوق بگیر باکو و شرکتهای نفتی چند خواهران میباشند که سعی میکنند بخیال خام خود آذربایجان را از خودش یعنی ایران جدا کرده و به زیر پای باکو و شرکتهای هفت خواهران بیاندازند . در میان این دو گروه یک عده هم فسیل که هنوز در دوره استالین و پیشه وری گیر کرده اند همان کلمات قدیمی را مثل نوار تکرار میکنند غافل از اینکه بموقع خود آذربایجانی واقعی و ایرانیهای واقعی هم به ارتجاع امام زمان و هم به غارتگران چینی و هم به روسهای پست و هم سگهای انگلیسی تو دهانی محکمی خواهد زد .
۲۱۶٨۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : مئهران باهارلی
عنوان : چهارچوب نارسا
همانطور که نویسنده محترم به درستی گفته است بحثی در این نیست که "جنبش اعتراضی جاری (جنبش سبز) علیه استبداد دینی است، بار دمکراتیک دارد و در خدمت دمکراسی است. "
اما واقعیت آن است که در این مقاله تثبیتهای نه چندان عمیق و صائب بسیار و ندیدن اصل مطلب موجود است. اصل مطلب آن است که در ایران روند تبدیل قومیتها به ملتها به سرعت در حال پیشرفت است و این روند به ویژه در مورد دو گروه قومی عمده کشور یعنی ترکها و فارسها بصورت بارز و تعیین کننده در حال قوام است. جنبش سبز نیز، که جنبشی اعتراضی علیه استبداد دینی بوده بار دمکراتیک دارد و در خدمت دمکراسی جامعه فارس، دمکراتیزاسیون دولت جمهوری اسلامی و کل کشور ایران است، با اینهمه خصلتی قومی دارد، یعنی جنبشی مربوط به عنصر قومی فارس و مناطق فارس نشین کشور است. جنبش سبز، از رده جنبش دمکراسی خواهی یک ملت حاکم است. یعنی حق تعیین سرنوشت داخلی خود.
اعتراف به این واقعیت نه ربطی به ناسیونالیسم ترکی، آزربایجانگرائی و یا پان ترکیسم دارد و نه ربطی به تجزیه طلبی و استقلال خواهی. این واقعیتی است همانقدر دقیق و اما ساده که واقعیت اختصاص جنبش دمکراسی خواهی در چین به ملت هان در مقابل جنبش رهائی بخش ملی تبت و یا ترکستان شرقی.
نکته دیگر آنکه نویسنده محترم در تبیین و رده بندی جنبش ملی دمکراتیک ترک آزربایجان نیز به خطا رفته است. این جنبش از رده یک جنبش ملی ملتی محکوم است یعنی یک جنبش برای حق تعیین سرنوشت خارجی خود. و نه جنبشی ملیگرایانه و به دقیقا به همان دلیل نیز همه طیفهای سیاسی از ملیگرایان گرفته تا مارکسیستها و بنیادگرایان شیعی در آن جای دارند. مانند هر جنبش رهائی بخش ملی در هر جای جهان.
با این چهارچوب، البته که جنبش ملی دمکراتیک ترک آزربایجان می بایست موضع خود را در مقابل جنبش سبز کنونی ملت فارس و یا هر جنبش دمکراسی خواهی دیگری که در آینده قطعا در جامعه فارس پی در پی بروز خواهند کرد روشن کند. مبنای این موضع گیری نیز، البته که منافع ملی ملت ترک و وطن آزربایجانی و شرایط سیاسی داخلی در آزربایجان، جامعه فارس، دولت ایران و منطقه و جهان و تعادل قوا بین آنها و ... است.
بر همین مبنا در اتخاذ هر موضعی به همه حال اصل بر حفظ منافع ملی خلق ترک و وطن آزربایجانی است، و مسئله در ترکیب ایران ماندن و یا نماندن مسئله ای فرعی و حتی بی ربط است. آنرا شرایط تعیین خواهد کرد
۲۱۶۷٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حسن زارع
عنوان : تحفه روشنفکران
در واقع باید به روزگار تاریگ تاریک اندیشان و یا روشنفکران گریست که همه توانائی خود را در راه نابودی و انهدام جامعه ایرانی بر میدارند.هزار تاسف بر اندیشمندان چپ
که سعادت رادر بریدن و خون و خونریزی میبینند.مردم ما مردمی مذهبی و یا دینی هستند و روشنفکران ما نیز پای هر گونه استدلال را پس گشیده اند و راهی جز نفرت قومی و جدا ئی و خونریزی تبلیعغ نمیکنند.فاجعه نظام اسلامی نیست فاجعه روشنفکری است که با متاع دروغین عدالت و مساوات و ازادی و سوسیالیسم تبر به ریشه در خت کنهسال میزند.یکبار دیگر شاه بیت اندیشه نویسنده را بخوانیم:
(نیروی دمکراسی در ایران، تنها زمانی می تواند در مبارزه علیه استبداد دینی، پیروزی به دست آورد و به ویژه دستاورد پیروزی اش را تضمین شده و تثبیت یافته بداند که علیه هر گونه تبعیض در ایرانی با تنوع ملیتی اش و از جمله تبعیض ملی در آن، سخن بگوید و عمل کند. رفع تبعیض ملی را نمی توان زیر مقوله تامین حق شهروندی گرد کرد و تحصیل "حقوق قومی" را امری اتوماتیک در صورت تحقق حقوق شهروندی فرض نمود)
در واقع این فاجعه است .توجه فرمودید که ازادی در ایران در گرو شناسائی
حقوق ملیتها در ایران است.یعنی تا زمانیکه این حقوق تضمین نشود ازادی بوجود نخواهد امد .ایا این تز نمیتواند مورد استفاده نظام برای ادامه سلطه خود قرار گیرد?
در بخش دوم نویسنده حتا قوانینی را که دولتی میتواند برای برابر ی همه مردم تصویب کند کافی نمیداند و اساسن حقوق شهروندی ناقص حقوق نژادی و یا قومی و یا ملیتی است.با این دو تز در حقیقت مردم ایران خود را باید اماده یک جنگ داخلی کنند تا با تقسیم ایران همه ملیتهای غیر فارس به ازادی برسند.من نظر نویسنده را اینگونه درک کردم.
۲۱۶۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : مئهران باهارلی
عنوان : تشکر و یک مصاحبه
آقای بهزاد کریمی
با سلام و تشکر از این مقاله بسیار جالب و مفیدتان. به نظر من بسیار بجا بود که مناسبت جنبش ملی دمکراتیک ترک-آزربایجان با جنبش سبز و کلا جنبشهای خلق فارس و یا سراسری را، نه تنها بر اساس مقالات منتشره در سایتهای فارسی، بلکه از مباحثات روشنفکران ترک و جامعه سیاسی ترک که معمولا در سایتهای فارسی انعکاس نمی یابد نیز تعقیب می کردید.
یکی از جامعترین این تحلیلها نوشته زیر است که در دانشگاههای ایران به وسعت گسترده پخش شده و من اکیدا شما را به مطالعه آن دعوت می کنم:
مصاحبه کانون دمکراسی آذربایجان با پژوهشگر ترک مهران بهاری
http://www.gunaskam.com/az۱/index.php?option=com_content&task=view&id=۵۸۸&Itemid=۱
۲۱۶۷۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : آن کبوتری که سرش بریده شد کبوتر صلح تراختور بود و بوسیله دوستان پان ایرانیست طرفدار استقلال سرش بریده شد.
جناب کریمی،
من اظهار نظر در مورد نوشته شما را به بعد و سر فرصت میگذارم اما یک نکته را یاد آوری میکنم که در جمله پائین بد جوری خلاف به عرضتان رسانده اند. میفرمائید:
“”جالب است که نوشته آقای آراز که این دیدگاه را بازتاب می دهد، در حالیکه مشحون از ریزبینی های کافی و وافی در زمینه ابراز وجود ناسیونالیستی در آذربایجان است، اما در باره پدیده تکان دهنده "سربریدن کبوتر سفید" توسط تنی چند از "تراختورچی های" متعصب و کور دل، سکوت اختیار می کند و همت نمی کند تا ولو در قالب کلمات خشک و خالی هم که باشد نسبت به آن ابراز تاسف نماید!””
جناب کریمی،
آن کبوتری که سرش بریده شد کبوتر صلح تراختور بود و بوسیله دوستان پان ایرانیست طرفدار استقلال بیرحمانه سرش بریده شد.
شاید بخواهید با اصلاح جمله بالا در کل مطالب دوپهلویتان هم تجدید نظری کنید!
۲۱۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سامانپور
عنوان : فارسی شکر است
بجای پراکنده نویسی و پرگویی مختصر و مفید بنویسید. معمولا نوشته های شما طولانی اما کم محتوا است. مانده ام شما بر اساس چه ویژگی هایی مسئول سازمان اکثریت شده اید.
۲۱۶۷۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : لقمان شمال
عنوان : حقوق اقلیتها درایران در گروه وجود تعداد گروهکهای بیشمار و متضاد هم نیست.
عدم شرکت آگاهانه در مبارزه ضد استبدادی و آزادیخوانه مردم ایران از جانب هر کس و گروهی که باشد،نشاندهنده همسویی و جانبداری آنان از استبداد و ابسته حاکم است. یک ضد فاشیست و یک آزادیخواه، همیشه و جدا از چارچوب تفکرات کوته بینانه و محلی و انگیزه نژاد پرستی و.. یک آزادمنش خواهد ماند. بهانه آوری بخاطرهژمونی این قوم برآن قوم، نشانه حرکات مشکوک سیاسی وسعی در ادامه وضع کنونی برای رسیدن بمقصود است. امروز نه فقط بایستی ماهیت سرمایه داری را از نو تعریف کرد، بلکه مقوله کارگر و خلق«ها» را باز شناسی کرد. امروزه با توجه باثار باقیمانده از فاشیسم و بینش نژادپرستی، این بینش در پاره ای ازاظهار نظرهای نمایندگان سنتی «خلق» هنوز خودنمایی میکند.هر گروه ضد سانترالسم و طرفدار ملیت خود بخودی مترقی و آزادیخواه نیست و حتی اگر دست بخشنونت با وسایل جنگی اهدایی بزند. تعدد گروههای فراوان و متضاد بهم از نمایندگان اقوام مختلف و مختلط ایرانی بیان نمایندگی منافع مختلف را میرساند. آنچه که مسلم است اینان کوچکترین رابطه ای بامنافع مردم و یا «اقوام» ایرانی ندارند.در طول صد سال اخیر چند صد گروه تجزیه طلب توسط استعمارگران علم شدند و نتیجه ای جز کشتار و بدبختی مردم ایران بارمغان نیاوردند.و آنان همگی بزباله دان تاریخ ریخته شدند.آنانی که امروز در مقابل مبارزات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه مردم ایران قرار دارند سرنوشتی جز پیشنیان نخواهندداشت.
۲۱۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨
|
از : secular
عنوان : V
afkare nasle poosidehetan ke mikhahd asakesh nasle javan niz shavad !! bazi ajibist !!!
karthaye sookhteh ham-rah ba shenasnameh haye batehelh
۲۱۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ بهمن ۱٣٨٨
|