از : مهر فرزاد
عنوان : دو سوال و یک نظر
در این برسی خوب و متمایز از برسیهای معموله، در جایی از موقعیت خوب اقتصادی بازاریان (سود سرشار از واردات از امریکا ) قبل از انقلاب ودر جایی دیگر از ده سال مبارزه انقلابی (مسلحانه در کردستان و سپس در کلانشهرها) بعنوان عامل باز کردن فضای سیاسی جامعه در سال ۱۳۶۶ یاد شده.
سوال ۱- چرا بازار ناراضی و خواستار برچیده شدن سلطنت بود؟ حماقت طبقاتی یا چشم انداز بهتر؟
سوال ۲- مبارزات انقلابی کردستان و شهرها حتی شهرهای کوچک، بعد از انقلاب از لحاظ گستردگی کیفی و کمی اصلا قابل قیاس با قبل از انقلاب نیست. با این وجود و با علم به سی سال کشتار و شکنجه و گرانی و بیکاری وخفقان و ... چرا این عامل نتوانست در طول اینهمه سال منجر به فضای باز سیاسی شود؟ مبارزات انقلابی ده سال قبل از انقلاب موثر بود ولی انقدر گسترده و قوی نبود که بتواند رژیم را وادار به امتیاز دادن کند. اگر چنین میبود قطعا حاملین این مبارزات میتوانستند هدایت انقلاب را هم در اختیار بگیرند. دست بر قضا سالهای نزدیک به ۵۷ - ۵۶ سالهای سختیها برای این مبارزین بود و بعد از فضای باز و آزادی زندانیان سیاسی توانستند نیرویی دوباره بگیرند.
و اما یک نظر:در اکثر قریب به اتفاق برسیها اشاره ای به دگرگونی و جهتگیری سرمایه در ایران و جناحبندی های بلوک های سرمایه داری غرب در قبال ایران قبل از انقلاب نشده است و تا زمانی که تحلیلی جامع و روشنگرانه از این عوامل صورت نگیرد خطر دوباره به چاه افتادن جنبش آزادی و یا سرقت آن وجود دارد. رقابت همیشگی امریکا از یک طرف و اروپا - با یا بدون همراهی شوروی از طرف دیگر امری تاریخی در ایران بوده است. سناریوی تغییر سلطنت نه طبق آنچه که در اذهان جا گرفته از سوی امریکا بلکه از سوی اروپا و بسرکردگی فرانسه، با حمایت بیدریغ آلمان، ایتالیا و حمایت باجگیرانه انگلیس نوشته شد. انگلیس اینبار نیز طبق سنت دیرینه اش سیاست دودوزه گری را پیشه کرد. به نفعش بود که با همپیمانان قدیم همراه شود تا شاید آنچه را به امریکا واگذار کرده بود دوباره بدست آورد. امریکا باید از ایران و از خاور میانه بیرون انداخته شود. اما در هر حال برای اجرای این سناریو جلب حمایت امریکا برای خودکشی ضروری بود. هزینه کمتر و زمان کوتاهتر. دو طرف نقشه های خود را در سر میپروراندند. اروپا طبق پیشینه قبلی خواستاراقتصاد دولتی برای کشورهای عقب نگهداشته شده بود. آنها از طریق زدوبندهای سیاسی و در اختیار داشتن هیئت حاکمه همه اقتصاد یک کشور را یکجا و برای همیشه میبلعیدند و راحت تر همه درها را برروی رقیب احتمالی میبستند. امریکا از استراتژی دیگری پیروی میکرد. اقتصاد کاملا آزاد و جامعه بازکه امکان آزاد کردن نیروی کار، ازدیاد مصرف و سرمایه گذاری بیشتررا فراهم میکرد. هردو در یک مورد اشتراک نظر داشتند: قطع دست شوروی و یا به اصطلاح معروف کشیدن کمربند سبز دور شوروی و کمونیسم. برای هر دو طرف و برای هر دو منظور یافتن نیروی اجرایی چندان دشوار نبود. آنها بهتر ازهر ایرانی میدانستند که روی چه نیرویی سرمایه گذاری کنند که کردند. بازنده این بازی همانطور که اروپا میخواست امریکا بود و برنده بترتیب بر حسب روابط سیاسی و حجم معاملات بعدی اقتصادی آلمان، فرانسه، ایتالیا و انگلیس بودند. بعدها امریکا در صدد جبران برآمد و حوادثی آموزنده برای اروپا در خاورمیانه آفرید. اینبار هم همان شامه قدیمی انگلیس او را در کنار امریکا قرار داد و توانست سهمی از خوان یغما را بدست آورد. این خلاصه ای از عامل خارجی انقلاب ایران بود که بر خلاف اصل معروف دیالکتیک اینبار نقش تعیین کننده را داشت. ولی چرا چنین سناریویی درست در این زمان طرح و به اجرا درمیاید؟ در اینجاست که باید به عامل و زمینه های داخلی پرداخت.
در مورد عامل داخلی علاوه بر آنچه که در "کد انقلاب" آمده (منهای علت فضای باز سیاسی) باید از جمله به عامل مهم دگرگونی سرمایه که آغازش به انقلاب سفید برمیگردد اشاره کرد. سرمایه راه خصوصی شدن و خصوصی سازی را در پیش گرفته بود و حتی اعزام نمایندگان سیاسی خود را به مجلس نیز آغاز کرده بود. مشارکت خاندان سلطنتی هم چه بصورت باجگیری و سوء استفاده از قدرت و چه بصورت مستقل در این سرمایه گذاری ها فقط بخش خصوصی را ولو بیمارگونه تقویت میکرد. این خصوصی سازی را اروپا برنمیتافت و آنرا زمینه ریشه دارترشدن حضور امریکا میدانست و امریکا نیز آنرا نمیپسندید زیرا نقش مخرب بوروکراسی و باجگیریهای صاحبان قدرت سیاسی باضافه جامعه بسته پلیسی نمیتوانست شتاب لازم را به رشد سرمایه بدهد. اوهامات شاه نیز در شتاب گذشتن از دروازه تمدن این خطر را محتمل کرده بود که وی ناخواسته بسان شطرنج باز ناوارد قوائد بازی را بنفع رقیب - حتی شوروی بهم بزند. بعلاوه تضمینی وجود نداشت که ایران همچنان جزیره ثبات باقی بماند. غده عدالتخواهی، آزادی و استقلال طلبی و مبارزه برای آنها در جزیره خفقان میتوانست همه گیر شود و انهم از نوع بدخیمش و احتمالا در دوستی با همسایه شمالی. پیشقراولان این حرکت بهرحال همانطور که آقای همن سیدی بدرستی میگوید هر آنکه بودند از لشکر اسلام نبودند پس تا دیر نشده باید لشکر اسلام را قبل از اینکه برای همیشه اخته شود وارد معرکه کرد و کردند. و شد آنچه که همه دیدند. حال که در آستانه جنبش آزادیخواهانه دیگری هستیم آیا شاهد تکرار تاریخ ولو با چهره ای دیگر خواهیم بود یا اینکه به اندازه کافی آموخته ایم که از این نبرد پیروز بیرون آییم؟
۲۲٣۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣٨٨
|