وطن یعنی همه دنیا
گزاره هایی در نقد ناسیونالیسم


فواد شمس


• انسان برای انتخاب محل تولدش و زبان مادری اش و دیگر اموری که بدین شکل به او منتسب می شود، همچون نژاد، قومین، رنگ، ملیت و بعضاً مذهب هیچ اختیار و آگاهی ندارد و این امور جبری هستند. به خاطر همین این امور را نه می توان دلیل برای تفاخز و عظمت انسان دانست نه دلیلی برای پستی و خواری انسان! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٣ ارديبهشت ۱٣٨۵ -  ٣ می ۲۰۰۶


۱-   هویت انسان در بستر واقعی و مادی زندگی در جامعه شکل می گیرد. این هویت یک امر انتزاعی و ذهنی نیست که از آسمان بر زمین نزول کند. بلکه از همین زمین واقعیت و مادیات است که هویت ذعنی ما شکل می گیرد. "من" فردی و "ما" ی جمعی بر اساس واقعیت های عینی و مادی ملموس شکل می گیرد نه تصورات ذهنی، انتزاعی و کاذب.
 
۲-   انسان برای انتخاب محل تولدش و زبان مادری اش و دیگر اموری که بدین شکل به او منتسب می شود، همچون نژاد، قومین، رنگ، ملیت و بعضاً مذهب هیچ اختیار و آگاهی ندارد و این امور جبری هستند. به خاطر همین این امور را نه می توان دلیل برای تفاخز و عظمت انسان دانست نه دلیلی برای پستی و خواری انسان! پس به ایرانی بودن و آریایی بودن، کرد بودن، ترک بودن، عرب بودن، اروپایی بودن و . . . زیستن در سرزمین کوروش افتخار کردن امری کاذب و دروغین است. اما متاسفانه در طول تاریخ همواره کسانی بوده اند که از این امور که خود انسان هیچ نقشی در تعیین آن ندارد، سوء استفاده های فراوان کرده اند. جنگ های بسیاری به راه انداخته اند. به نام عظمت ملی و حفظ تمامیت ارضی سرکوب   کرده اند. به نام افتخار به گذشته های دور پر شکوه وضعیت فلاکت بار امروزی را توجیه کرده اند.
 
٣-   انسان جدا از تاریخ جامعه ای نیست که در آن زیست می کند. این انسان خود زاده این تاریخ و همچنان سازنده آن است. انسان در برابر تاریخ هم... است و هم سوژه! اما مسئله این است "کدام تاریخ؟" تاریخ را اغلب قدرت مداران و زورمندان روایت کرده اند. روایتی مرد سالارانه، مستبدانه، متعلق به طبقات مرفه که در آن پادشاهان خودکامه و فرماندهان نظامی خون ریز مایه افتخار بوده اند. اندکی به اسطوره های مطرح در جامعه خودمان نظر بیافکنیم آیا اینگونه نبوده؟ اما به واقع تاریخ را نه اندک زورمندان ساخته اند بلکه میلیون ها زن و مرد گمنام با رنج و زحمت، عرق و خون خود تاریخ را نگاشته اند. تخت جمشید نه نشانه عظمت و شکوه پادشاهان خودکامه هخامنشیان بلکه نشانه زحمت هزاران زن و مرد گمنامی است که تمام طول زندگی شان صرف ساختن آن شده است و زیر ستون های این کاخ ها ....... شده اند. تخت جمشید مایه شرم تاریخ است نه عظمت و شکوه آن! ای کاش این نیروی عظیم مولد که صرف ساختن مکانی برای خوشگذرانی عده ی اندکی شد صرف موارد دیگری می شد که... برای اکثر مردم بود.
 
۴-   هیچ امری سخت و استوار نمی ماند. هر پدیده ای در حال دگرگونی مداوم است. این هویت به اصطلاح ملی و قومی هم یک امر ثابت و لا تغییر نیست. بلکه بر اساس واقعیت های عینی هزاران بار تغییر کرده است و تکامل یافته و به پیش رفته است.
 
۵-   خصوصاً در دوران مدرن و بعد از تغییرات بنیادینی که در شیوه زیست و نحوه تفکر انسان ها به وجود آمده این تغییرات ملموس تر گشته اند. در این شرایط شعار بازگشت به خویشتن و هویت ملی هزاران سال قبلو شکوه و عظمت ایران باستانجز حرف های خنده دار یک بیمار روانی همچون "فخا" و یا حرکتی ارتجاعی و عقب گردی فاجعه بار چیز دیگری نمی نمایاند.
 
۶-   البته این حس امری طبیعی است که انسان نسبت به محل تولد و زیست خود دلبستگی داشته باشد و به آن عشق بورزد و برای آبادانیش تلاش کند. اما این که تضادهای اصلی زندگی اش را بر اساس محل های تولد انسان ها و آن چیزی که هویت ملی، ملیت، قومیت، زبان، نژاد و کشور نامیده می شود تعیین کند، نه تنها امری کاذب و انتزاعی بلمه توطئه ی قدرتمندان و افرارد و طبقات مسلط و بالایی هر جامعه ای است که می خواهند تضادهای واقعی و عینی که مبتنی بر موقعیت های اجتماعی و طبقاتی ایت را از ذهن اکثریت مردم دور سازند.
 
۷-   در جهانی که هر روز کوچک تر می شود. در جهان "جهانی شده" راه مقابله با آن چیزی که برخی از قدرت های بزرگ سرمایه داری خواهان آنند و می خواهند بر کلیت سرنوشت انسان ها تسلط یابند این نیست که ما رو به عقب برویم و به نام بازگشت به خویشتن و هویت خود که جز فاجعه نتیجه ای در بر ندارد. بلکه باید حرکتی رو به جلو داشت رو به سوی این که وطن هر انسانی سرتاسر جهان باشد.
 
٨-   تنها یک قومیت، نژاد و ملیت وجود دارد. آن هم قومیت انسانی، نژاد انسانی و ملیت انسانی است. وطن یعنی سرتاسر جهان. جهان برای همه انسان هاست. همه انسان ها ورای محل تولدشان حق دارند از مواهب مادی جهان با نسبتی عادلانه و برابر و آزاد بهره برداری کنند. هیچ مرزی جز انسانیت نباید وجود داشته باشد.
 
بیایید مرزها را برداریم. بیایید سرتاسر جهان را جای بعتری برای زیست تمام انسان ها کنیم.
تنها یک کشور و ملیت معنا دارد و آن هم کشور انسان ها و ملیت انسانی است.
به امید روزی که هر انسان تنها یک انسان باشد. نه بیشتر نه کمتر
 
منتشر شده در نشریه دانشجویی چاربرگ